سفارش تبلیغ
صبا ویژن

«قلاده های طلا» را می‌شود به درستی فیلمی رستگار شده نامید. فیلم می‌توانست در حد یک فیلم سفارشی بماند با انبوه حرف‌های بی‌ربط به هم که یک اثر منسجم و استوار نمی‌سازند، اما فیلم از این وسوسه- بیان ابعاد زیاد و متنوع درباره‌ی حوادث سیاسی سال 88 - رستگار می‌شود و قصه‌ی خود را پیراسته و منزه، تا آنجا که می‌تواند بدون حاشیه‌های اضافی می‌گوید و تا پایان می‌رساند.فیلم می‌توانست این همه صراحت سیاسی در اشاره‌ی مستقیم به حوادث نداشته باشد و محافظه کار، مانند فیلم‌های پاستوریزه‌ی روشن‌فکری باقی بماند. اما همان‌قدر که بی پرده و صریح رو به سیاست دارد، موضع خود را نیز واضح می‌کند. و این هیچ نیست مگر یقین و باوری که فیلم‌ساز پشت سر خود دارد و همان باور، فیلم را نجات می‌بخشد.ابوالقاسم طالبی مطمئن است و بیمی ندارد، باج نمی دهد، نه به خودی نه به بیگانه! فیلم سنگ‌های خود را بی تعارف وا می‌کند و به هیچ کس و هیچ گروهی بده‌کار نیست. تنها برای لحظه‌ای این موضع مستقل و کم نظیر فیلم را مقایسه کنید با فیلم‌هایی که از موضع علیه نظام و فرهنگ دینی و ملی ما عمل می‌کنند و در همان حال به مذهب و ملیت و ... باج می‌دهند، به هردلیل؛ برای جذب سرمایه یا برای ادامه‌ی حیات.«قلاده‌های طلا» فیلم درستی است. پست و بلندی‌اش به‌جاست. کمتر صحنه‌ای بیرون می‌زند، چه به خاطر بازی بد، دیالوگ نابه‌جا، اضافه گویی یا سهل انگاری در قصه و یا برداشت‌های سیاست زده از موضوع. به رغم اینکه جاهایی دچار این مسائل هم می‌شود، کلیت فیلم یک اکشن سیاسی جذاب و آبرومند از کار در می‌آید که از برخی جهات بی تردید، تجربه‌ی بی‌رقیبی در سینمای ایران است.فیلم آن‌قدر می‌فهمد که هم لحظه‌های حادثه‌ای را درست و معنی‌دار داخل نظام اثر بیاورد، و بیهوده به باد ندهد، و هم اینکه موضع درست سیاسی‌اش را کمتر از هر فیلم سیاسی دیگری در دفاع از نظام، برملا  کند. تعلیق داستان، درباره‌ی تعقیب و به دام انداختن مأمور سازمان MI6  است که به قصد خراب‌کاری و اغتشاش وارد ایران شده است. این موضوع مسئله و گره‌ی اصلی فیلم است و فیلم موفق می‌شود این را به مخاطب خود بباوراند که دستگیری چنین موجودی چقدر برای حفظ امنیت کشور حیاتی است. همین‌قدر برای فیلمی که آغازگر راهی چنین صعب در سینمای ایران است، امتیاز بزرگی است. در لحظه‌های تعقیب و گریز، مخاطب در هم‌دلی و همراهی با مأمور اطلاعات ایران (امین حیایی) ماجراها را دنبال می‌کند. حالا همین را مقایسه کنید با پلیس‌های تلویزیون و سینمای ایران که همدلی مخاطب بر نمی‌انگیزند و اغلب مسخره و کاریکاتور می‌شوند. شاید بزرگ‌ترین علت این عارضه در بی‌اعتقادی فیلم‌سازانی باشد که از پلیس یک اکشن کار می‌خواهند. نتیجه‌ی کار آنجا که این پلیس دچار تردیدهای فلسفی و روانی (روشن‌فکرانه) می‌شود، دیگر غیر قابل تحمل است.«قلاده های طلا» را می‌توان حاصل جمع دو چیز دانست. یکم؛ هوش سیاسی فیلم‌ساز و دوم؛ توجه جدی به فرم سینمایی. فیلم‌ساز با هوشی مثال زدنی که تقریباً در میان فیلم‌سازان ایرانی بی‌نظیر است، از بند تعریف خود درون دسته‌های سیاسی داخل کشور رها می‌شود و با اشاره‌ای هوش‌مندانه از کنار آنها می‌گذرد. فیلم دشمن واقعی را خوب تشخیص می‌دهد و در این غفلت نمی‌ماند که بخواهد همه چیز و در نهایت هیچ بگوید.از سوی دیگر توجه و عنایت به فرم منسجم اثر آن را به یگانه فیلم «درآمده» درباره‌ی سیاست در تاریخ سینمای ما بدل می سازد. فیلم مخاطب را پس نمی‌زند و قصه‌اش را تا به انتها با ریتمی مقبول می‌گوید. به همین جهت، فیلم را آغاز گر نگاه تازه‌ای به سینمای سیاسی- ملی ایرانی می‌دانم. این دو مولفه را که گفتم، باید در میان فیلم‌سازان و فیلم‌های دیگر روزگار جست تا ببینیم هر کدام، تا چه حد از این مولفه‌ها برخوردارند؟! ابوالقاسم طالبی درباره‌ی چیزی فیلم می‌سازد که می‌شناسدش و در آن تردید ندارد و سعی می‌کند فیلم خود را تا آنجا که می‌تواند خوب در بیاورد. این، آن چیزی است که او را یگانه می‌سازد.

 

 

اما «قلاده های طلا» از برخی جهات در صحنه‌هایی آسیب خورده است. از آن صحنه‌ها می‌توان به خانه‌ی تیمی ضد انقلاب و جمع شدن همه گروهک‌های علیه نظام در یک جا و دیالوگ‌های بیانیه‌وار اعضای خانه اشاره کرد. شعاری شدن آن صحنه‌ها تا حدودی به اثر ضربه وارد کرده است. می‌شد بازیگران با دقت و ظرافت بیشتری انتخاب شوند. «امین حیایی» به خاطر بازی‌های فراوان در نقش‌های کمدی به کاراکتری عمیق تبدیل نمی‌شود و یا محمدرضا شریفی‌نیا. در عوض «علی‌رام نورایی» در نقش جاسوس MI6 از قدرت و نفوذ قابل قبولی برخوردار است و به قدرت فیلم هم کمک می‌کند. حضور همیشگی شخصیت پشت پرده روی قایق و کلیشه‌ی چهره و حرکات چنین آدم‌هایی در کنار زن و شراب، تا حدودی سر دستی و پرداخت نشده است.

 

 

 

از این دست ایرادها می‌شود به فیلم‌ساز در جاهایی از فیلم گرفت؛ اما این، همه‌ی آن امتیازهایی را که گفتم از بین نمی‌برد. فیلم در صحنه‌های مترو تقریبا بی‌نقص است. بازی دو جوان که نسل جدید، علایق و نوع موضع گیری‌شان را نمایندگی می‌کنند، خوب است و دعواهای‌شان در آمده است. سکانس حمله به مسجد و دفاع از آن به‌رغم سختی در آوردن چنین صحنه‌هایی، از کار در می‌آید. صحنه‌های شلوغی و اغتشاش تقریبا شبیه اصل خود و مستند گونه و باور پذیر است. این‌ها را بگذارید کنار این نکته که «قلاده‌های طلا» اولین تجربه سینمایی در چنین موضوعاتی است و تولید  این فیلم، پروژه‌ی سنگینی محسوب می‌شود. در واقع، طالبی موفق می‌شود از پس همه‌ی این سختی‌ها برآید و فیلمی قابل دفاع عرضه کند.غیر از این‌ها که گفتم و در همان ادامه، فیلم از یک جهت بزرگ‌ترین اهمیتی را داراست که بی تردید در کل سینمای ایران تا کنون یگانه است. «قلاده های طلا» نخستین فیلمی است که به لحاظ سیاسی از موضع نظام و در داخل نظام روایت می‌شود. فیلم (و فیلم‌سازش) از بیرون، و به عنوان غیر، رخدادهای سیاسی را نظاره نمی‌کند. جهان خود را از چشم همان‌هایی می‌بیند که درگیر آرام کردن اغتشاشات هستند. به همین جهت است که مخاطب با آنها هم‌دل می‌شود و به همین جهت است که می توانیم «قلاده‌های طلا» را اولین فیلم نظام بدانیم، نه به این خاطر که بودجه‌ی آن را نهادهای حکومتی می‌پردازند و یا قصه‌اش این جا رخ می‌دهد، بلکه به این جهت که فیلم، آبرومندانه از نظام سیاسی جمهوری اسلامی دفاع می‌کند و حتی در موضع تهاجم قرار می‌گیرد و از همه مهم‌تر اینکه؛ تاوان همه‌ی این با خردی‌ها و سخت‌کوشی‌هایش را، چه در جشنواره و چه در اکران پس می‌دهد و همچنان مهم‌ترین فیلم سیاسی ایران تا به امروز باقی می‌ماند.






تاریخ : یکشنبه 90/12/28 | 4:58 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.