سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایران در طول تاریخ خود ، انقلاب‌های مذهبی عظیمی داشته که تمدن‌های بزرگی را که برای اولین‌بار به منصه ظهور رسیده به وجود آورده است . این انقلاب‌ها همچنین الگویی برای دیگر ملل بوده‌اند . به این ترتیب ، کشور ما چندین‌بار ابرقدرتی خود را در جهان به عنوان ابداع‌کننده انقلاب‌های جهانی در بعد معرفتی و ساختاری نشان داده و چون این ابرقدرتی چندین‌بار به سرانجام رسیده ، پس یک کشور ابرقدرتی است ، حال می‌خواهد خفته باشد و یا بیدار. با توجه به چهار دوره ابرقدرتی ایران ؛ تاریخ پنج‌ هزار ساله غیرمکتوب ، یا ده‌ هزار ساله غیرمکتوب ، دوران اسلامی و عصر صفویه ، می‌توان به مطالعه دوران بیدار و خفته تمدن ایرانی و ابرقدرتی آن نائل شد .

چرا می‌گوییم ابرقدرتی خفته و چرا می‌گوییم ابرقدرتی بیدار ، منظور چیست ؟
ایران قبل از دوره‌های ابرقدرتی خود ، دارای انقلاب‌های معرفتی بوده که بررسی آنها می‌تواند به سؤال‌های مذکور پاسخ بگوید و زمینه را برای بازتولید ابرقدرتی ایران آماده نماید ، در غیر این صورت ، دچار غفلت تاریخی خواهیم شد و در نتیجه ، راه به سوی آینده نخواهیم داشت .
جالب آن است که تمدن‌ها خود را بر اساس تمدن قبلی بازسازی می‌کنند به عبارت دیگر هر تمدنی دارای الگوی آرمانی و باستانی برای برقراری خود است . بررسی این الگوها‌ی آرمانی و باستانی، ما را به ایران‌شناسی قوی‌تری هدایت خواهد کرد . اولین انقلاب معرفتی ایرانیان ، «مهرپرستی» یا «یکتاپرستی» ایرانیان بود .

توحید فرایند تاریخی بشر بود ، زیرا مهرپرستی به جای خدایان زمینی به سوی خدای متعال عروج کرد . خدایان زمینی ، خدایان طبیعی هستند که در واقع خدایان حسی‌اند و خدای انتزاعی نیستند . خدایان واقعی تا یک خدای حقیقی ، یک خدای فرهنگی تا یک خدای مطلق و معرفت انسانی که بر اساس خدایان طبیعی – حسی – واقعی – فرهنگی شکل گرفته بود . ایران یک خدای متعالی ، عقلی ، حقیقی و مطلق ، معرفی کرد و بر اساس یک انقلاب ، معرفتی عظیم در جهان به وجود آورد . این معرفت ، چارچوب کلان و انتزاعی است ، پس معرفت کل‌نگر را ایرانی‌ها به وجود آوردند .

تا قبل از آن ، روح طبیعت‌گرایی و جان محوری طبیعی حاکم بود چنانکه در کشورهای هند و چین این گونه است . ایرانی‌ها محور عقلی و انتزاعی را به آن افزودند و معرفت را از حالت استقرایی به معرفت قیاسی و کل‌نگر تبدیل کردند . این انقلاب معرفتی بزرگ ، پس از حمله اسکندر به ایران عصر هخامنشیان ( به فتوای ارسطو ) به یونان منتقل شد و بر اثر آن فلسفه یونانی به وجود آمد ( هر چند قبل از زمان سقراط و افلاطون نیز معرفت ایرانی به یونان منتقل می‌شده است )
حکومت اسکندر ، سلوکیان و اشکانیان در ایران حدود هشتصد سال طول کشید . در این دوران ، فرهنگ ایرانی – یونانی بر ایران حاکم بود و رکود معرفتی وجود داشت و به این ترتیب ، ایران به ابرقدرت خفته تبدیل شده بود . در حالی که در دوران هخامنشیان ، ایران یک قدرت جهانی بود که حوزه نفوذ آن در شرق تا ژاپن و در غرب تا مصر گسترش یافته بود . با امکانات ارتباطی آن روز ، حوزه‌های نفوذ خود را حفظ و هدایت می‌کرد . تفکر آنان آن قدر کلان و جهانی بود که نواحی اطراف خود را با صلح ، هدایت می‌کردند . از آنجا که مبنای فکری آنها توحید و یکتاپرستی بود ، همه بندگان خدا حق برابر داشتند و تفاوت نژادی و جنسی وجود نداشت . این موضوع آنها را به نوعی تکثرگرایی جهانی در حکومت خود تبدیل کرده بود.

این «تکثرگرایی» پس از «وحدت» بود چون «تکثرگرایی» بدون «وحدت» خشونت را ایجاد می‌کند ، چنانکه تکثرگرایی یونانی بدون وحدت به رشد اسکندر و کشتار جهانی او منجر شد . به همین دلیل امروزه که غرب ادامه دهنده یونان قدیم است برای تغییر جهان و ابرقدرتی خود مبنایی بدون «جنگ» نمی‌شناسد . تکثرگرایی در پناه وحدت است که دکترین جهانی ایران را برای صلح جهانی روشن می‌کند . در نتیجه ، این تفکر یک تفکر کلان است که انسان‌ها را از کودکی خارج کرده و بر جنگ‌های کودکانه جهانی خط بزرگی و بزرگسالی کشید و سپس یک ساختار جهانی صلح‌آمیز را ترسیم کرد که توانست گردنکشان ربع مسکون زمین را برای شهروندی جهانی آماده کند به گونه‌ای که برای آینده بشر الگوی جهانی ترسیم کند که تاکنون معتبر بوده است .
تقابل ایران و غرب ، در همین ساختار معرفتی و حکومتی نهفته است . ساختار «شرک گونه یونانی» که در فضای «خدایان» ، «انسان» می‌تواند وجود خودش را محقق سازد و «صفات خدایی» ، جدای از خدا ترسیم و بر خدا حمل می‌شود و این تجرید صفات از ذات خدا ، مبنای معرفت‌سازی آنها واقع می‌شود و هر صفتی خود خدا می‌شود که خدایان وصفی مبنای اسطوره‌ها می‌شوند و از اسطوره‌ها فلسفه پدید می‌آیند که با توحید گرایی ایرانی سر سازگاری ندارد .

فسادهای شدیدی ( مثل رابطه جنسی رسمی بین اساتید مرد و دانشجویان پسر و بردگی جنسی پسران برای آنها ) که در آکادمی‌های معرفتی یونان راه یافت از همین شرک صفات‌گرایی به وجود آمده است .

بعد از هخامنشیان و در دوره هشتصد سال تلفیق فرهنگی ، ایرانیان موفق به بازسازی فرهنگ ایرانی شدند و انقلاب معرفتی دیگری را رقم زدند و آن ایجاد مذهب حکومتی و دولتی «زرتشت» بود. از این رو توانستند انسجام اجتماعی و کلان ایرانی را شکل دهند و دوباره تبدیل به یک ابرقدرت در مقابل ابرقدرت آن روز غرب که در رم تجلی پیدا کرده بود بشوند و شکل جنگ شرق و غرب یا خیر و شر را تشکیل بدهند . این تمدن نیز بسیار ناشناخته است و بیشتر بر اساس تفکر شرق‌شناسان نوشته و پرداخته شده است . از طرف دیگر چون اعراب مسلمان این حکومت را سرنگون کردند ، آنهایی که بر اسلام‌گرایی تأکید می‌کنند دیدگاه خوبی در مورد آن ندارند و سعی در برجسته کردن آن داشته‌اند . از طرف دیگر «ایران‌گرایان» نیز حمله اعراب مسلمان را که سبب از بین رفتن ایران قدیم شده است با ابهت تمام شرح داده‌اند و این شوق و نفرت سبب شناخته نشدن این دوره اقتدار ایرانی شده که می‌توانست راهگشای آینده ایران باشد .

بعد از سه قرن که از غلبه اسلام بر ایرانیان گذشت ، ایرانیان در دامن اسلام به بازسازی کشور پرداختند و انقلاب معرفتی خود را که در قرن قبل از آن دوران یعنی قرن دوم هجری وجود داشت به وجود آوردند . انقلاب معرفتی که ایجاد کردند ، «تصوف اسلامی» بود . تصوف اسلامی دارای همان الگوی باستانی ایرانی یعنی اشراق و عرفان بود که یک تفکر کلان با یک سپهر جهانی بود که صلح جهانی را با تکثرگرایی در پناه وحدت ، ترسیم می‌کرد . به این ترتیب ، توانستند یک ابرقدرت اسلامی را ترسیم کنند که در قومیت‌های متفاوت شرق و غرب تشکیل شده بود . ایران تحت نفوذ ، نقش برجسته فکری و حکومتی در این حکومت داشت .

فکر تمدن اسلامی «ایرانی» ، خیال آن «هندی» ، زبان آن «عربی» و بازوی آن «ترکی» بود . ایرانیان طراح فکری و کلان‌بینی تمدن اسلامی بودند و توانستند شکل جهانی این تمدن را ترسیم کنند و دولت اسلامی دوران عباسی ( زمانی که وزیران آنها ایرانی بودند ) را تبدیل به یک ابرقدرت کنند ( دوران برمکیان ) و تکثرگرایی در پناه وحدت را در تمدن اسلامی ، ساختاری کنند و بر خلاف تکثرگرایی بی‌وحدت غرب عمل کنند ( کافی است به تاریخ جنگ‌های صلیبی و حکومت‌های غربی علیه مسلمانان ، توجه شود که موضوع را روشن خواهد کرد . به این ترتیب ، صلح‌گرایی مسلمانان که امپراطوری بر اساس معنویت و صلح است آشکار می‌شود ) .

وقتی ترکان آسیای مرکزی جای ایرانیان را در تمدن اسلامی گرفتند ، خشونت‌گرایی نیز در حکومت اسلامی اوج گرفت و سبب فساد ، همجنس‌گرایی و همجنس‌ بازی و خشونت مکرر شد که با حمله مغولان ، ابرقدرت اسلامی از هم پاشیده شد .

بعد از دوره مغول ، ابرقدرتی ایران به خواب رفت تا زمانی که حکومت «صفویه» بر سر کار آمد . در این دوره ، ابرقدرتی ایران دوباره از خواب برخاست و سعی کرد تمام عناصر ابرقدرتی‌های ایران را در دوره‌های سه‌گانه جمع نماید . به علاوه ، عنصر جدیدی که می‌توانست نظریه کلان ایران جدید را آشکار کند تشیع بود که در قالب آن انقلاب سوم ایران یعنی تصوف ظهور کرد و در بعد وحدت بخشی بعد از اسلام ، ایران نقش بنیادی بازی کرد که این الگو را از «ساسانیان» گرفته بود و صلح‌طلبی خود را همراه با نجات‌بخشی ملل دیگر از هخامنشیان بهره گرفته و به ارث برده بود .
حال با توجه به تشیع که مذهبی عرفانی بود ، ساختار حکومتی جدیدی را طراحی کرد و ابرقدرت جدیدی را شکل داد که الگوی باستانی حاکم بر تفکر ایرانی برای آینده بود . بعد از مشروطه ، الگوی ایرانی ابرقدرتی از بین رفت و در قالب غرب‌گرایی ، تفسیر شد ( حکومت رضاخانی ) و در حکومت پهلوی دوم در ظاهر برای ابرقدرت سازی ولی در باطن برای وابستگی و غرب‌گرایی به طور کامل آشکار شد .

انقلاب اسلامی به دنبال معکوس کردن مشروطه انگلیسی و قدم گذاشتن به دوره پنجم بیداری ایران برای ابرقدرتی است . تمامی نظریه‌های مقابل هم ، در پی آن است که ایران انقلابی تبدیل به ابرقدرت نشود ، چنانکه نظریه جهانی شدن را با محوریت مبارزه با هسته‌ای شدن ایران مطرح می‌کنند و با رشد فکرهای مستقل در ایران مبارزه می‌کنند .
منبع: کتاب " ایران آینده به سوی الگویی مردم شناختی برای ابرقدرتی ایران ، دکتر ابراهیم فیاض، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات 1387"






تاریخ : جمعه 91/2/29 | 9:45 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.