سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ده کهنه‏

       به روایت حاج نورعلی سلطانی، محمد حسن

      قربانی، علی قربان نعمتی و ابراهیم بهروزی

 اندکی بعد از روستای «حسین آباد» و به اعتباری، وصل به آن، روستای تاریخی «ده‏ کهنه» قرار دارد. ده کهنه ی امروز همان «پالنگری» قدیم است، لذا ثبت دفتری آن به‏ نام «پالنگری کهنه» می‏باشد، به همین لحاظ به آن «ده کهنه» می‏گویند. امروزه به جای مردم ساکن درروستای «ده ‏کهنه» ساکنان «پالنگری نو» مدّعی میراث داری «پالنگری» باستان اند. امادرحقیقت هیچ یک از دو روستای «ده‏ کهنه» و «پالنگری جدید» نمی‏توانند منعکس کننده اوضاع «پالنگری» باستان باشند .

 «ده‏ کهنه» کنونی دارای 2 قسمت می‏باشد: 1- بخش قدیمی 2- بخش بخش جدید که به آن «پهناب ریزی»  یا «حسین آباد علیا»  نیز می‏گویند، «شمس آباد» هم گفته شده است. در ناحیه ی قدیمی، اغلب خانواده‏های کم بضاعت زندگی می‏کنند، که شامل چند گروه و طایفه، مانند: پالنگرینی، شولی، ترک، بنویی، سی سختی، باغ نوی، منصور آبادی، قلعه نوی ...می‏شوند. تأسیسات عام المنفعه مانند حمام عمومی و شرکت تعاونی در این نقطه قرار دارند. کسانی که پر و بال داشتند، از این محله به جاهای دیگر نقل مکان نموده‏اند. در این محله ی قدیمی اغلب کسانی باقی مانده‏اند که نتوانستند خودرا ازآن جا بیرون بکشند. محله ی «ده‏ کهنه» از یک طرف به کوه برخورده، از طرف دیگر به اراضی مزروعی محصورشده است، بنابراین جا برای توسعه ندارد .

 دراین محله گروهی متشکل از اشخاصی (اغلب جوان) وجود دارند که به آن «تیم آردی» می‏گویند. اعضای تیم آردی قشر پایین جامعه را تشکیل می‏دهند، تعداد آن ها به بیش از40 - 50 نفر می‏رسند، اغلب به کارهای پر مشقت و کم منفعت مشغولند، آن ها فاقد تحصیلات عالی و مهارت‏های فنی وحرفه‏ای هستند، به همین علت مورد استشمار قرار می‏گیرند، احترام و منزلت آن ها در گرماگرم انتخابات‏های محلی وفصل کَلَکی ودِرو شلتوک افزایش قابل ملاحظه می‏یابد. وحدت و تفام میان اعضای تیم جالب توجه است .

به فاصله ی 500 متردورتراز محله ی قدیمی «ده ‏کهنه» محله ی  " پهناب ریزی " قرار دارد، که از لحاظ اداری جزء «ده‏ کهنه» محسوب می‏شود، اما درزیر دل آرام آرام ساز مستقل خود را می‏زند.  برای اولین بار در سال 1362(هش) شخصی به نام کربلایی حسین علی شمس شولی در آن محل منزلی برای خود احداث نمود. به فاصله ی اندکی، برادرانش  نیز به او پیوستند . پهناب ریزی تاآن موقع یک صحرای خالی بود که در دامنه‏های آن مقدار کمی جو، گندم، نخود و عدس به عمل می‏آمد. این محل  در دهانه ی دره ی خشکی موسوم به «تنگ فراخ - فراغ - فراق » واقع شده است، به این دره " تنگ سریان " هم می‏گویند. این همان دره ی است که درسال 1322 (هش) به قتل گاه سربازان دولتی توسط اردوی ایل قشقایی مبدل شد. این دره طی میلیون‏ها سال فعالیت خود پهنه ی خرمن گونه از گِل ولای و سنگ وشِن احداث کرده است که مانند خرمن «ارزن» پهن و دامنه دار است. در «کامفیروز» به ریک بند انگشتی «ریز» می‏گویند؛ به درخت انگور هم " رِز"  گفته می‏شود . از آن جا که بیش ترین مواد تشکیل دهنده ی اراضی پهناب ریزی را ریگ‏های بند انگشتی درحد حبه‏های خرما وانگورتشکیل می‏دهد، بدان سبب «پهناب ریزی»،  یابه لهجه ی عامیانه «پهنوریزی» می‏گویند .

 اکثریت ساکنین " پهناب ریزی " از مردم «شول گپ» می‏باشند، چند خانوار منصور آبادی و قلعه نوی نیز در میان آن هاوجود دارند. همه ی آنان از ساکنان قدیمی ده کهنه‏اند که طی دو دهه ی گذشته در اثر کم بود جاوزمین، به این جا آمده وخانه‏های مجلل ساخته اند. آهسته آهسته مسجدی به نام «مسجد النبی (ص)» ساخته اند .

 هر یک از دو محل «ده‏ کهنه» و «پهناب زیری» هیأت های عزاداری جداگانه ی خودرا دارد. هیأت اولی به نام حسین بن علی (ع) به سرپرستی آقایان محمد حسن قربانی وبرادرانش، بامشارکت آقایان ابراهیم بهروزی، محمد حسین عبدی پور، نوروز سلطانی، رضاصادقی...اداره می‏شود؛ وهیأت دومی به نام اباالفضل العباس (ع) به سرپرستی آقایان نادر رضایی، ولی محمد شکوهی، عبداللّه رحیمی، حسین رنجبر وعبدالعلی یوسفی...اداره می‏شود. روستای «ده کهنه» میزبان امام زاده ی قدیمی به نام " مالک ابراهیم " است که هیچ کس درباره ی او چیزی نمی‏داند، مردم به اوعقیده دارند، ازقدیم دارای مقبره ومحجر بوده است، تاحالا چندین بار مقبره‏اش خراب شده، دوباره به همان سر جای اول برپاشده است .

 ورزش درده ‏کهنه

 روستای «ده‏ کهنه» یکی از قطب‏های ورزش «کامفیروز» محسوب می شود، فوتبال خیلی قوی دارد که تحت نام «تیم یاران» فعالیت می‏کند، تاکنون دارای مقام‏های منطقه‏ای شده‏است. در رشته ی بوکس شخصی به نام «محمد نظر کاظمی شولی» را دارد که نایب قهرمان کشوری در وزن خود می‏باشد. برادرش «احمد حسین کاظمی شولی» نیز در همین رشته 2 بار حایز مقام اول استان شده است.  ورزش کاران این محل در رشته ی فوتسال نیزبه مقام‏های دست یافته اند. یک باشکاه بدن سازی تحت عنوان " هدف "  دراین محل فعالیت دارد که توسط آقای علی منوچهری اداره می‏شود .

 او ضمن گزارشی، وضعیت این رشته ی ورزشی در روستای «ده ‏کهنه» راچنین نگاشته است: «درحال حاضر اگر بخواهیم بهترین‏های ورزش بدن سازی در «کامفیروز» رامعرفی نماییم، باید ازآقایان امین یوسفی، مهرزاد رضایی، حمید خسروانی، غلام ‏بزرگ نسب، محمدهادی زارع، بهبود سی سختی، ابوذر رستمی، علی رضا منصوری، احمد میری، حمید رضا رفیعی، اصغرگودرزی، بهرام سهامی، عبداللّه اثری نژاد، نوراللّه انصاری، موسی انصاری، نوراللّه کشاورز، حمید فرهادی، مجید کشاورز، ابوذر رنجبر، مهدی جمشیدی، قاسم فربد وزنده یاد ایوب نظری نام ببریم.»

 هم چنین جناب آقای ایزدی مسئول تربیت بدنی منطقه دراین مورد چنین می‏گوید:  «همان طوری که معلوم است بیش ترین علاقه ی جوانان نسبت به امور ورزش، اول به فوتبال هست، بعد به والیبال و رشته‏های دیگر. در مورد فوتبال می‏توان گفت که در سال 1357 برای اولین بار در تاریخ فوتبال «کامفیروز» یک دوره مسابقه ی فوتبال بین دانش‏آموزان «خانیمن» با دانش‏آموزان «مشهد بیلو» و «مهجن آباد» برگزار گردید. دانش آموزانی که برای ادامه ی تحصیل به شهرها رفتند فوتبال را ادامه دادند تا این که در سال‏های 1361 - 62 یک دوره مسابقات فوتبال ووالیبال بین دانش‏آموزان و فرهنگیان در «خانیمن» برگزار شد. به دنبال آن با همت ورزش کاران خود منطقه، ورزش فوتبال رونق گرفت. چنان که در سال 1363 به مناسبت چهلمین روز شهادت  مصطفی نعمتی، یک دوره مسابقات فوتبال و والیبال بین تیم‏های «کامفیروز» به میزبانی روستای «ده‏ کهنه» برگزار گردید. تعداد 6 تیم قدراز روستاهای مشهد بیلو، خانیمن، مهجن آباد، خواجه، خرم مکان و ده ‏کهنه شرکت داشتند، درآن موقع زمین بازی وجودنداشت، لذادر زیر قبرستان «ده‏ کهنه» زمین‏های زراعتی متعلق به آقای رضا رضایی را صاف‏کردند و مسابقات را برگزار نمودند .»

 «در آن مسابقات در رشته ی فوتبال تیم‏های «خواجه» و «ده ‏کهنه» به تریب به مقام‏های اول ودوم رسیدند، در رشته ی والیبال برعکس شد، یعنی «ده ‏کهنه» اول، «خواجه» دوم گردید. در آن مسابقات آقایان محمد حسن قربانی، عبدالخالق رنجبر ومرحوم حاج نور محمد رحیمی نقش مهمی ایفا کردند. در پایان مسابقات هدایای به ورزش کاران داده شد. همین حرکت موجب شد تا کم کم روستاهای دیگر به برگزاری مسابقات ورزشی روی بیاورند. جریان رشد ورزش هم چنان ادامه داشته وتا سال 1365 خوب پیش  رفت،  درآن سال بسیاری از اعضای تیم‏ها به خدمت مقدس سربازی، یا جبهه‏ها ی جنگ رفتند، ازاین طریق یک ضعف وسستی درامر فوتبال «کامفیروز» پیش آمد .»

 « از سال 1367 که جنگ به پایان رسیده بود، دوباره فوتبال منطقه و «ده ‏کهنه» جان تازه گرفت، چنان که در سال 1369 از طرف بخشداری وجهاد سازندگی منطقه، یک رشته مسابقات فوتبال در زمین «خرم مکان» برگزار گردید که از سراسر منطقه بالغ بر 18 تیم ‏در آن شرکت داشتند که تیم " بیلو " اول شد. در سال 1372 یک دوره مسابقات منطقه‏ای میان 24 تیم «کامفیروز» برگزار شد. از همه ی روستاهای مهم یک تیم معرفی شده بود. از آن به بعد هیأت فوتبال منطقه تشکیل شد که بچه‏های بیلو، مهجن آباد، خانیمن وخرم مکان درآن عضویت داشته ودارند .»

 «چند سالی است که باشگاها ی کامفیروزبه دسته ی یک و دو تقسیم شده‏اند، تعداد 16 تیم دسته ی یک وتعداد 14 تیم دسته ی دو می‏باشند. علاوه براین «کامفیروز» هم اکنون چهره‏های مطرحی را درفوتبال استان دارد، از جمله می‏توان مجتبی زارع رانام برد که در تیم  برق هست، از مشهد بیلو نادر شکوهی وعلی پرهیزگار هستند که در باشگاهای «شیراز» بازی  می‏کنند . در رشته ی والیبال که بیش تر در منطقه ی شمالی، مانند «خانیمن» و«حسین آباد» فعال می‏باشند، تعداد 14 تیم باشگاهی ثابت و 12 تیم محلی مشغول کاراند . ازنظر امکانات ورزشی، دردهستان شمالی یک استودیوم 7 هکتاری تأسیس شده است که بین دوروستای «بکیان» و «پالنگری» واقع است. در منطقه ی جنوبی یک سالن مجهز 12 در 24 برقراراست که فعالیت‏های رزمی درآن انجام می‏شود ورشته‏ی والیبال راهم جواب می‏دهد. اگر بنا باشد از پیش کسوتان فوتبال نامی به میان آید، باید از آقایان محمود آزادی، محمدایزدی، عبدالعلی یوسفی، مرحوم حاج نور محمد رحیمی، علی حسن قربانی، عیدی محمد حق پرست و اللّه داد اکبری نام برد. این آقایان درتیم سابق «ده کهنه» که موسوم به «تیم ترویج» بود واکنون به نام «تیم یاران» شناخته می‏شود، توپ می‏زدند. ازنخبه‏های امروز فوتبال «ده کهنه» می‏توان آقایان صمد رنجبر، بهروز سلطانی، حمید خسروانی، غلام حسن رحیمی، حسن غفاری، عبدالحسین منوچهری رامعرفی نمود. در منطقه ی جنوبی باید ازآقایان شیروان زاهدی، عبداللّه امیری، علی بخش زاهدی، محمد رضا مظاهری، یعقوب نامدار، محمد اسفندیاری، بهرام موثقی، جعفردهقان، سهراب پرهیزی واحمد زاهدی نام برد.»

 ازروستای «ده کهنه» تاکنون تعداد 15 نفرکارمند و13نفر دانشجو ی شاغل به تحصیل پاگرفته‏اند، درمیان کارمندان یک نفر قاضی = جان محمد رحیمی، یک نفر درجه دارنظامی = رضا عباسی، یک نفر مسئول تربیت بدنی منطقه = خداکرم ایزدی، یک نفر کارمند بخشداری = حسنقلی قاسمی، یک نفر مسئول دربنیاد 15 خرداد = بهمن عباسی، یک نفرتکنسین نیروی هوایی = غلام حسن سعادت، یک نفرمسئول درشرکت لاستیک سازی "دنا" = عیدی محمد عبدی، یک نفر مسئول درشرکت شیر پاستوریزه = حجة اللّه عبدی ... وجود دارند. هم چنین بهرام عباسی مدیرتابلوسازی «نصر» اززمره ی هنرمندان «ده کهنه» محسوب است .

  درروستای پهناب ریزی «ده کهنه» بانوی هنرمند به نام سکینه رضایی زندگی می‏کند که به رغم محدویت حرکتی، اسطوره ی تمام عیار هنراست، او در چند رشته ازهنرهای هفت گانه وحرفه ی خیاطی وصنعت قالی مهارت تام دارد، وی نماینده ی یک شرکت قالی بافی است، حوزه ی نفوذ اواز «کامفیروز» فراتررفته، تانواحی سرحد چاردانگه و دهبید و بوانات کشیده شده است. اویک شطرنج باز بسیار ماهراست .

    اشعاری ازدو شاعر جوان، ساکن روستای «ده کهنه»:

                        « چه شد روستا؟»

شبانگاهی خروس دهکده آوازبرداشت:

                      چه شد روستا، کجاگم شد ؟

 همه لطف وصفایت را، وفایت را؛

                                        کی دزدیده ؟

 چه شد آن هم نشینی‏ها ؟

              تش چاله؛ به گِردش شب نشینی‏ها

                          کجارفت آن اقاقیها؟

                                      کبوترها، قناری‏ها

              صدای کبک وتیهو ازفراز قله ی کولی نمی‏آید

                             فغان! دیگر شکارچی ای

                تفنگ وکوله پشتی و دَفَک را برنمی دارد

                   صدای زوزه ی گرگ وشغال ووحش می‏آید

 چه شد روستا، کجا گم شد ؟

                 کجاشد کوچه باغ هایت

                      حصار سنگی ات را کو؟

                                   کجاشد بوی عطرگل؟

                                        هلو و سیب وگیلا ست ؟

                          نداری دود کش درپشت بام خانه ی خشتی

                           کجاباید رود بیرون، همه داد وفغان هایت

 چه شد روستا، کجا گم شد؟

                        کنارجوی بارانش همیشه پرزحوری بود

                    که عکست روی آب و زیر آن هم پر زماهی بود

 ولی اکنون، تمام چهره‏ها زنگار بربسته

                            همه آب هاشده مسموم- ماهی‏ها همه مردند

 چه شد روستا، کجاگم شد؟

                نمی‏یابی دیگر آبی، توازآن چشمه ی جوشان

                نه ازسنگاب های کوه، نه ازرود کر عریان

                       همه آن پیرمرد وپیرزن‏ها خفته اندر خاک

                                  دعای نیست تاآرد کمی باران

 ولیکن باید امید واربود،

                          امیدوار، دل خوش به فرداها

             آبان ماه 1383 - دانشگاه شیراز -  محسن علیپور

پاییزغم

 گویمت هرچه به سرآمده‏ازبود ونبود                  غم عشقی‏که سراسر دل من را پیمود

 درد هجری که کشیدم من ازدوری تو                   دیده‏ام حلقه به درشعرجدایی بسرود

 عمر بر باد بداد یم و خبردار نه ‏ایم‏                   سال هارفت،ازاین عمرهدررفته چه سود

 به چه کارآیدم این جسم‏که جان دربرنیست‏                   جسم بی جان ببایست که درخاک غنود

 عرضه کردیم جوانی،به غروری مغرور               حیف ازاین دوره که دربند جهالت فرسود

 بال بشکسته، قفس تنک نمودم صیاد                    مرغ دردام،دیگرش طاقت آزارنبود

 همه سرمست شد ازمطرب وازچنگ ورباب‏                  دل سرخورده کند گوش نی وناله رود

 سالیان است که دل سوخته‏ام ودم نزدم‏                  هیچ کس زین همه غم یک سرموی نزدود

 دست تقدیر چوازبهرکرم بیرون شد                    هرچه بخشید به من،رنج وپریشانی بود

    مثنوی

 خزان سی به عمرمن گذرکرد                  مرا بی شوق وبی ذوق وهنرکرد

 جوانی را هدردادیم، افسوس                     ندیده وصل یار، پیری اثر کرد

 به جای گلشن وباغ وگلستان                     مرا آواره ی هر دشت برکرد

 دل بیچاره درجای گروبود                       گروگان گیردل هیچش نظرکرد

 ازاین حسرت زیارخودبنالم                        که ازاول مرا صرف نظر کرد

 دو چشمم نای بینایی ندارد                         دراین ره بایدش کوری سپرکرد

 جوانی بود با یک اسب رهوار                     سفردرراه پرپیچ وخطرکرد

 به امید جوانی رفتم این راه                       به نیم را ه مرا بی همسفر کرد

 مرادر خواب دید، پیچید ازراه                     چوگشتم ناتوان از من هدر کرد

 دلم دیوانه از شوق جوانی                          چوتنهایم گذاشت، دیوانه تر کرد  

                                            "محمدهادی زارع شولی – ده کهنه "






تاریخ : یکشنبه 91/6/19 | 10:27 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.