عوامل دافع نخبگان
اجمالاً عواملی چند دست به دست هم داده، پدیده "فرار مغزها" را به وجود آوردهاند. عوامل و یا شرایط عمدهای که منجر به بروز این پدیده میشود و یا منجر به انتقال معکوس فناوری میگردد و در واقع، نخبگان و متخصصان، خارج را به وطن ترجیح میدهند عبارتند از:1. عوامل اقتصادی؛ از جمله تبعیض، بیعدالتی، شکاف و فاصله طبقاتی و فاصله درآمدها، مالیاتها، رانت خواری؛
2. عوامل حرفهای؛ عدم بهرهبرداری از دانش حرفهای، فقدان تسهیلات مادی و ارتباط با جوامع پیشرفته، عدم امکان توسعه و پیشرفت بیشتر؛
3. عوامل عاطفی؛ همسر، خانواده، تعلّقات و وابستگی، والدین، احساسات و عواطف در خارج؛
4. شرایط زندگی؛ سطح پایین درآمدها و زندگی، هزینه بالای زندگی، مسؤولیت ناپذیری افراد، فقدان تسهیلات زندگی؛
5. شرایط کار؛ فقدان تسهیلات و تأمین اجتماعی، فقدان استقلال در کار و پیشرفت شغلی؛
6. شرایط اجتماعی؛ فقدان امنیت اجتماعی، فساد، تبعیض، تمایزات قومی ونژادی،بیگانگیفرهنگی،انطباقپذیری و تابعیت جمعیت؛
7. شرایط سیاسی؛ فقدان ثبات و مشارکت سیاسی و اجتماعی و فقدان حقوق سیاسی و مدنی و سرکوب روشنفکران؛
8. شرایط فرهنگی؛ اعتقادات، باورها، ایدئولوژیوفضای توسعه فرهنگی و...(11)
عوامل جاذب نخبگان
عواملی نیز میتواند در عدم جذب نخبگان به خارج و به عکس، جذب آنان به داخل کشور مؤثر باشد. این عوامل و زمینهها عبارتند از:1. پیوند اصیل خانوادگی، انسجام اجتماعی، حفظ بافت و انسجام خانوادگی؛
2. عضویت در گروههای دینی، ملی، نژادی و سیاسی داخلی؛
3. ازدواج و اشتغال و وجود شغل مناسب با حرفه فرد در داخل؛
4. آموزش متناسب با نیازها در کشور مبدأ و استفاده از مهارت فنی و دانش و تخصص افراد؛
5. ثبات و تعادل ساختاری، امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فقدان ناامنیهای اجتماعی؛
6. فضای باز سیاسی اجتماعی، فرهنگی و امکان مشارکت اجتماعی و ثبات اقتصادی و... .
علل فرار مغزها
در اینکه پدیده فرار مغزها در بسیاری از کشورها به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی مطرح است، هیچ تردیدی وجود ندارد. نگاهی گذرا به این امر، مؤیّد همین نکته است. اما اجمالاً دو عامل عمده داخلی و خارجی را میتوان از جمله عوامل فرار مغزها نام برد:الف. عوامل خارجی
یکی از عوامل پدیده "فرار مغزها" توسعه فناوری در حوزهها و عرصههای گوناگون، به ویژه صنعت و فراهم بودن وسایل و ابزار تحقیق و پژوهش در برخی کشورهاست که موجب شده افراد متخصص از سراسر جهان سوم و کشورهای در حال توسعه، به سوی این کشورها سرازیر شوند و از نظر نیروی انسانی نوعی عدم تعادل میان این کشورها برقرار شود، به گونهای که هزینه آموزش را کشورهای مبدأ میپردازند و بهرهوری از نیروهای مستعد و خلّاق انسانی را کشورهای مقصد بر عهده دارند. بنابراین، بخشی از هزینههای آموزشی و تربیت نخبگان را کشورهای مقصد به عنوان دستمزد و هزینه تحقیق به نخبگان سایر کشورها میپردازند؛ همین شکاف و فاصله درآمدها از جمله عوامل مهم جذب نخبگان از سایر کشورهاست. علاوه بر سطح بالای دستمزدها، که عامل مهم جذب به شمار میرود، کیفیت و سطح زندگی از لحاظ امکانات رفاهی، که معمولاً تفاوت فاحشی میان کشورهای پیشرفته و در حال توسعه دارد، از جمله عوامل جذب است. اساسا تسهیلات ویژهای برای محققان و متخصصان و نیروهای نخبه علمی در کشورهای پیشرفته در نظر گرفته شده است که متأسفانه در جهان سوم و کشورهای در حال توسعه، یک محقق و نخبه علمی سالیان دراز باید توان و وقت خود را صرف تهیه مسکن و مایحتاج زندگی خود کند.بنابراین، اجمالاً یکی از عوامل مهم خارجی در فرار و جذب نخبگان کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به کشورهای توسعه یافته، موقعیت برتر کشورهای صنعتی میباشد.
ب. عوامل داخلی
عوامل اصلی پدیده "فرار مغزها" عمدتا به عوامل داخلی برمیگردد. این عوامل را میتوان به چند دسته تقسیم نمود:الف)مسائل و مشکلات فرهنگیو آموزشی؛
ب) فقدان توسعه سیاسی؛
ج) فقدان توسعه اقتصادی؛
د) فساد اداری و سوء مدیریت
الف) مسائل و مشکلات فرهنگی و آموزشی: عوامل متعددی را میتوان برای سنجش کمّی و کیفی نظام آموزشی و به طور کلی، فرهنگ یک کشور برشمرد: تعداد کتابخانهها و کتابهای موجود در آنها، تعداد مقالات علمی، تعداد نشریات علمی ادواری موجود، بودجه تحقیقاتی، تعداد دانشجو، تعداد استادان، تعداد همایشها و گردهماییهایعلمی،تعدادمقالاتچاپ شده از استادان داخلی در نشریات معتبر بینالمللی، تعداد جایزههای علمی اعطاییبه نخبگان کشور، تعداد نشانها در المپیادهای علمی، تعداد نهادها و مؤسساتتحقیقاتیدرکشور،تعدادناشران علمیوتعداداختراعاتوابتکارات به ثبت رسیده و... از جمله این عوامل هستند.
متأسفانه براساس آمارهای منتشرشده، سهم کشور ما در هر یک از عوامل مذکور، بسیار ناچیز است. هرچند عوامل کمّی همچون تعداد دانشجو و کتاب، سهم نسبتا خوبی دارد، اما درصد عوامل کیفی بسیار پایین است.(12) و این آمارها بسیار نگرانکننده و حاکی از عقبماندگی کشور در زمینه علوم و فناوریودانشعلمی است.در عین حال، به طور مشخص، عواملی چند موجب عقبماندگی کشور در عرصه فرهنگ و به ویژه نظام آموزشی، شده است که به اجمال به آنها اشاره میگردد:
1. انعطاف ناپذیری نظام اداری: نظام اداری دانشگاهی و مراکز پژوهشی و تحقیقاتی ما هیچ تناسبی با یک نظام تحقیقاتی و پژوهشی پویا و پژوهنده ندارد. تصویب و اجرای آییننامهها و مقررّات خشک و انعطافناپذیر اداری، عهدهداری صرفا وظیفه نظارت و نه هدایت نظام آموزش عالی از سوی وزارتخانههای ذیربط، حاکم بودن رابطه به جای ضابطه و حاکمیت مسائل جناحی و حزبی در تصویب قوانین و مقرراتازجملهمشکلاتنظاماداریاست.
2. کمبود سرمایهگذاری: در کشور ما سرمایهگذاری در کارهای تحقیق بسیار ناچیز است و این به عدم اعتقاد جدّی مسؤولان در این زمینه برمیگردد. به دلیل عدم اهتمام مسؤولان در این زمینه، بخش خصوصی نیز اقبال به سرمایهگذاری نشان نمیدهند. کل سرمایهگذاری دولت در طول برنامههای پنج ساله اول، دوم و سوم در مقایسه با سایر کشورها در این زمینه، بسیار ناچیز و غیرقابل ذکر است. برای نمونه، دانشگاه صنعتی شریف با بیش از 5 هزار دانشجوی دوره کارشناسی و چند صد دانشجوی کارشناسی ارشد و بیست دانشجوی دکتری و با ده دانشکده و پنج مرکز تحقیقاتی باید به بودجهای قریب 15 میلیون تومان قناعت کند؛ یعنی در هر سال برای 150 مدّرس، سهم هر یک از اعضای هیئت علمی حدود 000/100 تومان برای تحقیق است!(13) نتیجه طبیعی این امر در نظام آموزشی ما، دفع استعدادها از ایران و جذب آنان توسط کشورهایی است که اهتمام جدّی به این امر دارند.
3. ضعف مدیریت علمی: پویایی و شادابی و توسعه یک کشور، مرهون وجود نظام آموزشی کارامد، با نشاط و پر جاذبه است. خروجی و برون داد و نیز ضعف و افت و یا بالندگی یک نهاد و مدیریت علمی و پژوهشی و به طور کلی، نظام آموزشی یک کشور در بلند مدت امکانپذیر است. یک نهاد آموزشی یا یک مؤسسه پژوهشی، بر خلاف یک نهاد یا مؤسسه اقتصادی، که در کوتاه مدت به زودی قابل ارزیابی است، به سرعت قابل ارزیابی نیست. متأسفانه کل فلسفه وجودی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در کشور ما متمرکز بر نظارت و نه هدایت و برنامهریزی بلند مدت و ارزیابی میباشد. وجود بخشنامهها و آییننامههای دست و پاگیر، تغییر برنامهها و اهداف با تغییر مدیران سطح بالای وزارتخانه، عدم توجه کافی به محتوای علمی و کتابهای مورد تدریس، عدم برنامهریزی بلند مدت برای رفع مشکلات موجود آموزشی و علیرغم اذعان به ضعف کارایی نظام آموزشی عدم برنامهریزی درست برای رفع مشکلات موجود، حاکمیت روابط و منافع گروهی و جناحی به جای حاکمیت ضوابط و مقررات شایستهسالاری، حاکمیت شدید دیوانسالاری، مقررات سخت اداری، گزینش داخلی برای فارغالتحصیلان خارجی و دهها عامل دیگر از جمله عواملی است که ضعف و ناکارامدی نظام آموزشی و ساختار فرهنگی جامعه را در بلند مدت موجب میشود و زمینهمناسبیبرای فرار مغزها و نخبگان کشور فراهم میآورد.
4. ضعف ارتباطات و تبادل علمی: نظام اطلاعرسانی قوی و تبادل اطلاعات و استاد و دانشجو و کتابهای معتبر علمی از دیگر عوامل کارایی و پویایی یک نظام آموزشی تلّقی میشود. متأسفانه به دلیل عدم تبادل علمی و فرهنگی، بسیاری از تحقیقات و پژوهشها در جامعه ما تکراری و فاقد اعتبار علمی است. دریافت کتابها و نشریات خارجی، دعوت از پژوهشگران و محققان و استادان خارجی برای تدریس در داخل و شرکت در همایشها و مجامع علمی، استفاده از یافتههای علمی سایر کشورهای پیشرفته و به طور کلی، انزوای علمی جامعه ما زمینهای برای فرار مغزها و نخبگان جامعه اسلامی به کشورهای توسعه یافته است. علاوه بر این، ضعف نظام اطلاع رسانی موجبات انجام کارهای تکراری، تاریخ مصرف گذشته و غیر ضرور را فراهم میکند؛ ممکن است به دلیل عدم اطلاع رسانی درست و به روز نبودن دانش فنی، یک مرکز پژوهشی هزینههای هنگفتی صرف پژوهشها و تحقیقات کند که قبلاً در جاهای دیگر و یا حتی کشورهای دیگر بطلان آنها به اثبات رسیده است!
5. مشکل رفاه؛ اشتغال و گزینش استادان: از جمله مسائل و مشکلات نظام آموزشی ما، که بستر مناسبی برای فرار نخبگان است، حقوق و دستمزد کم و مشکل اشتغال آنان میباشد. متأسفانه براساس آمارهای منتشر شده رسمی دولتی، قریب 400 هزار پزشک در کشور فاقد شغل و بیکار هستند. علاوه بر این، درآمد متخصصان با تورّم اقتصادی تناسب ندارد؛ زیرا هزینه تحصیل در مقاطع و سطوح عالی بسیار بالاست و امکان تحصیل دانشجویان عملاً از طریق غیر بورس نهادها و مراکز علمی و پژوهشی ممکن نیست. از اینرو، دانشجویان فارغالتحصیل چون نسبت به مراکز دولتی تعهد خدمت دارند، مجبورند سالیان سالها با دستمزد و حقوق ناچیز دولتی گذران زندگی کنند و همین امر موجب میشود که نخبگان برای تحصیل و یا اشتغال به خارج از کشور روی کنند.
همچنین الگوی کلی مهاجرت با پیروی از این نظریه است که تمایل به مهاجرت از یک نقطه به نقطه دیگر، تابعی از میانگین دستمزدها، سطوح میانگین تعلیم و تربیت و فاصله و میزان مهاجرت قبلی است.(14) و چون دستمزدها در کشور ما نسبتا پایین است، این امر زمینهای برای فرار مغزها گردیده، به عبارت دیگر، هرچند فرار مغزها دارای علل و عواملی است که مهمترین علت را میتوان در عدم توسعه اقتصادی کشورهای جهان سوم دانست، اما اختلاف فاحش زندگی و اختلاف سطح دستمزدها از جمله عوامل وزمینههایجذبنخبگانبهکشورهای صنعتی است.
ب. فقدان توسعه سیاسی: کشورهای توسعه یافته معمولاً به کشورهایی اطلاق میشود که در بخشهای صنعت، کشاورزی و خدمات و نیز همه مجموعهها و نهادهای خود، توسعه یافته و از رشد چشمگیری برخوردار باشند. به عبارت دیگر، شاید ملاک توسعه و عدم توسعه یک کشور در امکان جذب و عدم جذب نخبگان، امکانات و به فعلیت رساندن امکانات بالقوّه آن کشور باشد، و کشورهایی که امکان جذب و به کارگیری نیروهای ماهر خود و نیز سایر امکانات بالقوّه خود را ندارند و این امکانات و نیروها جذب بازار کار سایر کشورها میشوند، "کشورهای توسعه نیافته" و کشورهایی که این استعداد و توان را دارند "کشورهای توسعه یافته" تلقی شوند. از همین روست که کشورهایی که از لحاظ سیاسی نیز توسعه یافته نیستند، کشورهای عقب مانده محسوب میشوند. اجمالاً شاخصهای ذیل را میتوان به عنوان عوامل سیاسی برای پدیده "فرار مغزها" در نظر گرفت: کاهش انگیزه و تعهد برای خدمت به مردم، احساس بیثباتی و ناامنی سیاسی، ایجاد تغییرات فرهنگی در روحیات متخصصان، ناهمگونی فرهنگی و سیاسی برخی متخصصان با اعتقادات و ارزشهای حاکم بر جامعه، فقدان امنیت شغلی، فقدان فضای باز سیاسی، فقدان حقوق مدنی، فقدان توسعه یافتگی سیاسی، سرکوب مخالفان، فساد و ناکارامدی نخبگان سیاسی، تنفر از نظام سیاسی، عدم استقلال کاری و پیشرفت شغلی، عدم مشارکت سیاسی، سرکوب روشنفکران و فقدان آزادی. مجموعه این عوامل کشور را ناکارامد و نخبگان را وارد بازار کار سایر کشورها میکند.
ج. فقدان توسعه اقتصادی: توسعه و پیشرفت فناوری در حوزههای صنعت، خدمات و کشاورزی از جمله ملاکها و شاخصهای مهم توسعه یک کشور به شمار میرود. عمدتا سه محور عمده و اصلی در هر سطحی از توسعه وجود دارد که به موجب آنها، کشوری توسعه یافته و یا عقب مانده تلقی میشود: داشتن یک زندگی طولانی همراه با تندرستی؛ دسترسی به اطلاعات و دانش مورد نیاز در زندگی روزمرّه و در اختیار داشتن منابع لازم برای برخورداری از امکانات زندگی در سطحی مطلوب. هر یک از شاخصهای مزبور، نیازمند امکانات، برنامهریزی و استفاده بهینه از امکانات در راستای رسیدن به زندگی مطلوب است. کشوری که از امکانات مزبور خود استفاده بهینه نکند و یا با برنامهریزی درست از این امکانات برای رفع مشکلات خود بهره نگیرد، توسعه نیافته است.
اجمالاً میتوان توسعه نیافتگی اقتصادی را یکی از زمینهها و عوامل فرار مغزها به شمار آورد و بیثباتی اقتصادی، وجود نرخ بالای مالیاتی، وجود توّرم و رکود اقتصادی، سطح پایین درآمدها، وجود نرخ بالای بیکاری و عدم اشتغال، فرصتهای شغلی کم، عدم تناسب درامدها با امکانات و شرایط زندگی، فقدان بازار کار مناسب با حرفه افراد، افزایش جاذبههای مادی خارج از کشور و شکاف و فاصله آن با زندگی داخلی، عدم انطباق تخصص و توان علمی و فنی فارغالتحصیلان با نیازهای کشور، فقدان امنیت اقتصادی و امنیت برای سرمایهگذاری، فقدان فناوری و یا فناوری پیشرفته، تبعیض و بیعدالتی اقتصادی، رانت خواری اقتصادی، حقوق و دستمزد کم، وجود صنایع وابسته از جمله عواملی است که زمینه را برای فرار نخبگان و مغزهای کشور فراهم میکند. در واقع، به دلیل این مشکلات، نخبگان کشور جذب بازارهای بینالمللی میشوند.
پیامدهای فرار مغزها
از جمله عوامل فرار مغزها در کشور این است که ما به مسائل مادی (در مقایسه با سایر عوامل) بیشتر توجه میکنیم و انسانها و افراد را فراموش میکنیم؛ میپنداریم که هر کس ماشین و ابزار آلات فناوری در اختیار داشت، خوشبخت است، در حالی که به عکس، هرچه کشور پیشرفتهتر باشد، باید نقش عوامل انسانی در آن مهمتر، برجستهتر و بیشتر باشد؛ مثلاً نقش انسانها در کشور ژاپن 80 درصد است. به همین دلیل که عوامل انسانی در کشور ما کمرنگ است، بیشترین دغدغه کشور ما خارج نکردن ارز از کشور میباشد، در حالی که ما هیچ توجهی به فرار مغزها نداریم. به نظر میرسد همین تغییر نگرش نسبت به افراد انسانی و توسعه انسانی در فرایند توسعه، عامل مهمی در کاهش پدیده فرار مغزهاست.با نگاهی اجمالی به آمار و ارقام مربوط به پدیده "فرار مغزها"، پیامدهای بسیار ناگوار آن غیرقابل تصوّر مینماید: در یک سو، کشورهای صنعتی و ـ به اصطلاح ـ مقصد قرار دارند که عاملی مهم در جذب نخبگان کشورها به شمار میروند و منبع مهمی برای جذب نخبگان، دین راسک وزیر خارجه امریکا، معتقد است که مهاجرت برای امریکا یعنی یک منبع بزرگ نیروی علمیومغزیکه بسیار گرانبهاست.(15) از سوی دیگر، کشورهای مبدأ و جهان سوم قرار دارند که همه سرمایه و هستی خود را تقدیم بیگانگان میکنند. با نگاهی به آمار و ارقام، این معضل بیشتر آشکار میگردد:
در حال حاضر، بیش از 000/150 نفر مهندس و پزشک ایرانی در امریکا زندگی میکنند. تمام ورودیهای با رتبه دو رقمی (99 ـ 1) کنکور سراسری دانشگاههای کشور، هر سال از بهترین دانشگاههای دنیا دعوتنامه دریافت میکنند. قریب نود نفر از 135 دانشآموزانی که در سه سال گذشته در المپیادهای علمی صاحب مقام شدهاند، در یکی از بهترین دانشگاههای امریکا به تحصیل مشغول شدهاند.(16)
براساس سرشماری 1990 امریکا، قریب 220 هزار نفر خود را ایرانی تبار معرفی کردهاند و قریب 77 درصد آنان دارایتحصیلاتدانشگاهیهستند.(17) براساس آمار ارائه شده، تنها 1826 ایرانی عضو هیأت علمی تمام وقت و رسمی در دانشگاههای امریکا و کانادا به تدریس مشغولند که با احتساب استادان نیمه وقت، به حدود 5000 نفر میرسند. در حالی که، تا پایان سال 1372 تعداد استادان و دانشیاران شاغل در ایران، 1500 نفر بوده که در سال 1375 به 2200 نفر رسیده و تعداد استادیاران نیز 6000 نفر بوده است.(18)
زیان کشور ما از صادرات مغز، بالغ به 38 میلیارد دلار برآورد شده، در حالی که درامدسالانه کشور از محل صادرات نفت قریب12میلیارددلاراعلامگردیدهاست.(19)
بر اساس اظهارنظر مسؤولان رسمی کشور، آمار مهاجران کشور بسیار شگفتانگیز است؛ در یک اظهارنظر رسمی آمده است: هرچند آمار مهاجران ایرانی از 2 تا 7 میلیون نفر ذکر میشود، اما براساس آمار رسمی حاصل آمده از تجربه کاری، میتوان گفت: قریب 3 میلیون نفر از ایرانیان به صورت مهاجر در 20 کشور مهم جهان پراکندهاند که به ترتیب، در امریکا 2/1 میلیون نفر، کانادا 200 هزار نفر، انگلستان 180 هزار نفر، آلمان 110 هزار نفر، فرانسه 100 هزار نفر، سوئد 90 هزار نفر، استرالیا 70 هزار نفر، اتریش و ایتالیا، هر یک 30 هزار نفر، یونان 10 هزار نفر و بلژیک، نروژ و اسپانیا، هر یک 5 هزار نفر زندگی میکنند.(20)
همچنین در خصوص وضعیت اقتصادی مهاجران خارجی، به ویژه ایرانیان مقیم امریکا، آمده است: آخرین آماری که اداره آمار ایالات متحده امریکا در سرشماری 10 سال پیش ارائه کرده، نشان میدهد که 46 درصد مهاجران ایرانی دارای مدرک لیسانس و بالاترند و 42 درصد در ردههای بالای علمی و حرفهای و 22 درصد صاحبان شرکتهای بزرگ تجاری، کارخانههای صنعتی بیمارستان و ورزشگاه میباشند و میانگین درآمد مهاجران ایران، 55 هزار دلار و میانگین درآمد شهروندان امریکایی 35 هزار دلار میباشد.(21)
در یک برآورد شگفتانگیز، خسارت ناشی از فرار مغزها در ایران، رقمی بالغ بر 000/000/000/400/30 تومان اعلام شده است.(22) هرچند که صحت این برآورد، مورد تردید جدّی است.
هرچند این خسارت اختصاص به ایران ندارد و پدیدهای است عام و فراگیر، ولی باید اهتمام جدّی در رفع آن مبذول داشت. در ذیل، آمارهای دیگری در این زمینه در چند کشور بیان میشود.
در سال 1995، 450 هزار نفر از تحصیلکردگان مصری در امریکا، 6 هزار نفر در کانادا، 150 هزار نفر در استرالیا و 155 هزار نفر در اروپا به سر میبردند. در سال 1993، 130 هزار نفر از فارغ التحصیلان روسی به اروپا و امریکا مهاجرت کردند. در سال 1989، 22900 متخصص، کشور شوروی (سابق) را ترک کردند. در سال 1990، 410 هزار نفر از متخصصان هندی به خارج رفتند که 30 درصد در امریکا و 23 درصد در آسیای غربی و 11 درصد در اروپا مقیم شدند. درآمد امریکا در سال 1995 از تحصیل دانشجویان خارجی یک میلیارد دلار بوده است.(23)
در ایران نیز این آمار بسیار تکاندهنده است. چندی پیش وزیر علوم، تحقیقات و فناوری کشورمان اعلام کرد که در سال 1379، 220 هزار نخبه علمی، مدیریتی و صاحب سرمایه به یکی از کشورهای غربی مهاجرت کردند. این رقم در سال پیش از آن، قریب 90 هزار نفر بود!(24) همچنین آمده است که از 175 نفر دارنده مدالهای المپیاد کشورمان در دو دهه اخیر قریب 92 درصد آنان به خارج رفتهاند!(25)
راههایجلوگیری از فرار مغزها
برای جلوگیری از فرار مغزها و جبران خسارتهای ناشی از آن، باید اقدامات جدّی در این زمینه صورت گیرد؛ برخی اقدامات کوتاه مدت و برخی نیز نیازمند برنامههای زیربنایی و بلند مدت است:ـ راه حل اساسی و مؤثر برای جلوگیری از پدیده "فرار مغزها" ایجاد شرایط مناسب کار، تحقیق و پژوهش و دستمزد کافی و از بین بردن بیعدالتی و تبعیض است که خود موجب جلب نخبگان میشود.
ـ از دیگر راههای جلوگیری از پدیده "فرار مغزها"، برنامهریزی بلندمدت و حساب شده برای استفاده از نیروهای انسانی است و این امر باید مبتنی بر این اصل باشد که تربیت متخصصان باید بر اساس نیازها و متناسب با ظرفیتهای داخلی و به قدر نیاز باشد، تا کمکی اساسی به تحکیم زیربنای اقتصادی کشور باشد.
ـ از دیگر شیوههای جذب نخبگان در داخل کشور، که در کنار آموزشهای فنی و زیربنایی و به روز نخبگان قرار دارد، این است که صندوقی بدین منظور در نظر گرفته شود تا فارغالتحصیلان دانشگاهی، به محض فراغت از تحصیل و تا زمانی که موفق به پیدا کردن شغل و کاری مناسب نشدهاند، از این صندوق وامهای اشتغال، حق بیمه بیکاری و مانند آن دریافت دارند.
ـ نظارت بر فارغالتحصیلانی که به خارج عزیمت میکنند و ارتباط عاطفی باآنانازدیگرراهکارهایجذبنخبگاناست.
ـ نظارت بر رشتههای علمی موردنیاز ـ بدین صورت که دولت بر اساس نیازهایی که دارد اقدام به آموزش و تربیت کادر مجرّب و موردنیاز خود نماید و در مقابل، تعهد کند که به فارغالتحصیلان و نخبگان تربیت یافته کاری مناسب واگذار نماید ـ از دیگر اقدامات مؤثر است. بدین صورت علاوه بر آنکه از هدر رفتن نیروهای نخبه و ذخایر انسانی جلوگیری میشود، شاهد پویایی و بالندگی و توسعه همه جانبه کشور خواهیم بود.
ـ تأسیس مرکز کاریابی برای فارغالتحصیلان و نخبگان دانشگاهی از جمله اقدامات بایسته است تا دانشجو پیش از فراغت از تحصیل بتواند براساس علاقه و نیاز، شغل آینده خود را انتخاب کند و به محض فراغت از تحصیل در مراکز مورد نیاز، به خدمت گمارده شود.
ـ ارتباط صنعت و دانشگاه از جمله عوامل مهمی است که موجب جلوگیری از فرار مغزها میشود. عدم ارتباط بین دو نهاد و عدم تناسب آموزشهای نظری با فعالیتهای عملی از جمله عوامل مهم پدیده "فرار مغزها"ست؛ یعنی در دانشگاه به مباحث صرفا نظری پرداخته میشود و در صنعت، که محل کار و عمل و میدان است، این مباحث کارایی لازم را ندارد. ارتباط این دو مرکز مهم از جمله عوامل قطع وابستگی و علاقهمند ساختن دانشجو و جذب سرمایهها و اشتغالزایی در صنایع است.(26)
ـ باید به این معضل بزرگ به عنوان یک پدیده ملی نگاه شود. دولت و مجلس و رسانههای همگانی نسبت به حل آن عزم ملی از خود نشان دهند.
ـ وجود ثبات و آرامش سیاسی و همدلی، همکاری و وحدت نیروهای خودی و احزاب سیاسی و مسؤولان زمینهساز ثبات و آرامش روحی افراد خواهد بود و این خود زمینهساز حل بسیاری از مشکلات.
ـ احترام و توجه بیشتر به علم، دانش، خلّاقیت و تحصیل ضروری است. نخبگان و تحصیلکردگان جامعه باید در صدر توجه مسؤولان فرهنگی و رسانههای همگانی قرار گیرند. علاوه بر این، باید ستادهای ویژهای تشکیل گردد و مشکلات مادی و معنوی فارغالتحصیلان و نخبگان کشور را خارج از برنامه و به صورت ضربتی حل نمایند.
ـ تأسیس شهرکهایی برای محققان و تأمین همه نیازهای علمی، تحقیقاتی، مادی و معنوی آنان در این مجموعه، به گونهای که آنان بتوانند با خیالی آسوده به حل معضلات علمی و فرهنگی جامعه همت گمارند، مطلوب است. روشن است که برای هر مجموعه علمی همسویی، میتوان چنین اقدامی به عمل آورد؛ بخش صنعت، بخش کشاورزی، بخش خدمات، علوم انسانی، علوم پایه و... .
ـ تجدیدنظر جدّی در وضع دانشگاهها و بودجههای تحقیقاتی آنان و تخصص اعتبارات و امکانات ویژهای برای آنان در راستای تحقیق و پژوهش باید مورد توجه باشد.
ـ تغییر ساختار نظام آموزشی، تغییر نظام حاکم بر مؤسسات آموزش عالی، گماردن افرادی شایسته و فارغ از گرایشهای سیاسی، حزبی و جناحی بر صدارت آنها، از جمله عوامل مؤثر در جلوگیری از پدیده "فرار مغزها" است.
و سرانجام آنچه از همه مهمتر است اصلاح مفاسد اداری و حاکمیت روابط شخصی و فامیلی و گروهی و حزبی و جناحی است.
پینوشتها
1ـر.ک:حسنوقوفی،فرارمغزها، تهران، مؤسسهفرهنگیانتشاراتیزاهد، ص 9
2ـ ر. ک: پریدخت وحیدی، مهاجرت بینالملل و پیامدهای آن، سازمان برنامه و بودجه، ص 1364
3ـمحمدمعین،فرهنگمعین،ج4،واژهمهاجرت
4ـ ر.ک: جورج ریتزر، نظریههای جامعهشناسی دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، فصل پنجم
5ـ رحیمزاده اسکویی، کندوکاوی مقدماتی در زمینه تکنولوژی، تهران، وزارت امور اقتصادی و دارایی، ص 4
6الی 10ـ در این زمینه ر. ک: حسین شهیدزاده، "فرار مغزها، مشکل بزرگ جهان سوم"، / اطلاعات سیاسی، اقتصادی، ش 45،46،ص4/همان / ص 6
11ـ عسگری و دیگران، فرار مغزها؛ انتقال معکوس تکنولوژی، ترجمه مجید محمدی، تهران، آفتاب، 1376، ص 7
12و13ـ ر. ک.به: رضا منصوری، «نگرشی بر وضعیت تحقیقات در ایران»، فصلنامه سیاست علمی و پژوهشی، ش اول، 1370، ص 16 / ص 18
14ـ وای، شیاتوهانگ، «تحلیلی تجربی از فرار مغزها و دانشجویان خارجی به امریکا»، ترجمه گروه فرهنگی، مجله راهبرد، ش 2، سال 2 (1372)، ص 150
15و16ـ به نقل از: حسن وقوفی، پیشین، ص 50 / احسان نراقی، جامعه، جوانان، دانشگاه، ص 227 / ص 54
17ـ ماهنامه گزارش، ش 56
18و19ـحسنوقوفی،پیشین،ص81/ص86
20و21ـ روزنامه جام جم ،15/10/80، ص7 مصاحبه با مشاوران سازمان فرهنگ و ارتباطات
22ـ روزنامه همشهری، ش 2543، 4/8/80
23ـ عسکری و دیگران، پیشین ،ص 6
24و25ـ روزنامه انتخاب، 12/2/80
26ـ ر. ک: حسینشهیدزاده،پیشین،ص 11