سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

تربیت از طریق مناظره
تربیت از طریق مناظره

 






 

الف) مفهوم شناسی

مناظره، در لغت به معنای بحث و گفتگو و نظر کردن دو نفر با هم در چیزی است (ابن منظور، 1408، ماده «نظر») و در اصطلاح، سخن گفتن و استدلال دو نفر درباره چیزی، به منظور کشف حقیقت آن می باشد (مصاحب، [بی تا]، واژه «مناظره»). دهخدا نیز مناظره را به نظر کردن با هم، یا با هم فکر کردن در حقیقت و ماهیت چیزی، معنا می کند (دهخدا، واژه «مناظره»)؛ بنابراین، در مناظره دو چیز شرط است: اول اینکه مناظره کنندگان، دست کم، دو نفر باشند و دیگری آنکه، قصد آن دو کشف حقیقت باشد.
ابن سینا مناظره را از نظر و اعتبار و هدف از آن را مباحثه در مورد دو رأی مقابل یکدیگر می داند، به گونه ای که هر یک از این دو مناظره کننده، متکفل بیان حق بودن رأی و نظر خویش است و مناظره کننده دیگر نیز در این امر به او کمک می کند (ابن سینا، 1405، ص 15).
بر طبق این تعریف، در مناظره تنها دو رأی در مقابل یکدیگر است و هدف مناظره کنندگان، بیان حق بوده و هیچ گونه دشمنی با هم و برتری جویی بر یکدیگر ندارند و در صورت روشن شدن حق، به آن گردن می نهند و از اینجاست که فرق مناظره با جدل روشن می شود؛ چرا که در جدل، هدف هر یک از دو طرف اثبات نظر خود و غلبه بر دیگری است؛ یعنی در جدل تنها کشف حقیقت هدف نیست، بلکه هدف اثبات و قبولاندن نظر خویش و پیروزی بر دیگری است. بنابراین، نوعی دشمنی نیز در آن وجود دارد، چنان که از لفظ جدل نیز این معنا استفاده می شود؛ زیرا جدل در لغت به معنای «لَدَدْ» است و لدد به معنای شدت در دشمنی و لجاجت کلامی است و اغلب با حیله گری و گاه با خروج از عدل و انصاف همراه است (مظفر، 1366، ص 371).
بنابراین، مناظره غیر از جدل است؛ در عین حال گاهی بر جدل نیز مناظره اطلاق می شود. مرحوم مظفر در این باره می گوید: لفظ «جدل» مناسب ترین لفظ عربی برای این صناعت است. لفظ جدل حتی از لفظ مناظره، محاوره و مباحثه نیز مناسب تر است، گرچه هر یک از این الفاظ نیز با این صناعت اجمالاً مناسبتی دارند؛ چنان که گاهی کلمه مناظره نیز برای آن استعمال می شود؛ مثلاً می گویند: آداب مناظره و کتاب هایی نیز با این نام تألیف شده است (همان جا).
همچنین، مجادله نیز گاهی بر مناظره اطلاق می شود و شاید این نامگذاری از این رو باشد که در مناظره از برهان، جدل و حتی مغالطه نیز بهره گرفته می شود، و چون مناظره کنندگان اغلب از جاده عدل و انصاف و کشف حقیقت بیرون رفته، در صدد اثبات و به کرسی نشاندن رأی خویش برمی آیند و در این راستا گاه از جدل نیز استفاده می کنند، به مناظره مجادله نیز گفته شده است؛ از این رو، در آیات و روایات از دو نوع جدال سخن به میان آمده است: «جدال أحسن» و «جدال غیر أحسن». (1) جدال أحسن جدالی است که هدف آن کشف و بیان حقیقت است، برخلاف جدال غیر أحسن که هدف آن پیروزی بر خصم است و در آن از غیر حق و مغالطه نیز استفاده می شود.
نتیجه اینکه: مناظره، به معنای نظر کردن و بحث و گفتگو با هم در امری برای کشف حقیقت آن است و این غیر از جدل است که هدف آن، غلبه بر دیگری است؛ ولی چون معمولاً در مناظره از این هدف غفلت شده، از مغالطه و دلیل باطل نیز در آن استفاده می شود، به آن جدل و مجادله نیز می گویند.

ب) شرایط و آداب مناظره

مناظره در اسلام دارای آداب و شرایطی است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. هدف از مناظره باید کشف حقیقت و رسیدن به آن باشد؛ زیرا اگر هدف غیر از این باشد - اعم از اینکه هدف اظهار فضل و کمال باشد و یا تحقیر و به خواری کشاندن طرف مناظره و یا الزام و غلبه بر او - با عنوان های: «مراء» و «جدال غیر أحسن»، از آن نهی شده است؛ پس، هدف از مناظره باید تنها کشف و بیان حقیقت باشد، نه غیر آن.
2. افزون بر هدف، امر دیگری نیز در مناظره شرط است و آن اینکه در مناظره، امری غیر از حق نباید بیان شود. گاهی ممکن است هدف انسان بیان حق باشد، ولی در عمل باطلی را بیان کند؛ برای مثال شخصی حقی را ادعا می کند، ولی برای اثبات آن از دلیل باطلی استفاده می نماید؛ همچنین گاهی ممکن است ادعای شخصی باطل باشد، ولی دلیل حقی را بیان کند و در نتیجه گیری به دام اشتباه بیفتد که بر هر دو صورت، جدال غیر أحسن صادق است.
3. در مناظره شرط است که دو طرف، نسبت به مسئله مورد بحث با هم هم عقیده نباشند؛ زیرا اگر این نوع مخالفت در عقیده نباشد، براساس آنچه از امام حسین (علیه السلام) وارد شده است، از یکی از چهار حالت خارج نیست: یا هر دو نسبت به مسئله مورد بحث عالم هستند که این ترک خیرخواهی و پذیرش آبروریزی و ضایع کردن علم است، و یا هر دو نسبت به آن جاهل اند که این نیز درگیری و کشمکش در جهل است، و یا یکی عالم و دیگری جاهل است که در این صورت، عالم به جاهل ظلم کرده است و جاهل نیز احترام عالم و دانشمند را ارج ننهاده است؛ زیرا جاهل باید سراغ عالم برود و نزد او زانوی ادب بزند و آنچه را نمی داند از او بیاموزد، نه اینکه با او جر و بحث کند (شهید ثانی، 1376، ص 171).
بنابراین، اگر دو طرف مناظره نسبت به مسئله مورد بحث، در اعتقاد اختلاف نداشته باشند، مناظره آنها مراء خواهد بود و مراء نیز جایز نیست.
4. مناظره کننده باید آگاهی های لازم و کافی را در مسئله مورد مناظره، داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت: یا مجبور است ادعای طرف مناظره را بدون دلیل انکار کند، و یا برای اثبات نظر حق خود و یا ابطال نظر باطل طرف مقابل، از دلیل باطل استفاده کند که هر دو مورد، طبق روایت امام صادق (علیه السلام)، از مصادیق جدال غیر أحسن شمرده شده است (طبرسی، 1416، ج 1، ص 23 - 26).
همچنین، امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به درخواست مرد شامی برای مناظره، در هر عملی افراد متخصص در آن علم را برای مناظره با او معرفی کرد؛ در علوم قرآن، حمران و در ادبیات، اَبان بن تغلب و در کلام، محمد بن نعمان (مؤمن طاق) و در توحید، هشام بن سالم و در امامت، هشام بن حکم، که هر کدام در یکی از این علوم، تخصص و تبحر داشتند (طوسی، 1404، ج 2، ص 554).
5. در مناظره باید سخن طرف مقابل را به دقت شنید و تا سخن او تمام نشده، از پاسخ دادن اجتناب کرد؛ زیرا تا سخن طرف مقابل تمام نشده، اگر پاسخ بدهیم، ممکن است پاسخ در راستای سخن او نباشد و این بر عدم توانایی پاسخ دهنده و ضعف ادعای او حمل شده و موجب گمراهی بیشتر طرف مناظره و حتی تماشاگران بشود. امام حسن عسکری (علیه السلام) می فرماید:
از علی بن محمد (علیه السلام) [پدرم] پرسیدم: آیا پیامبر با یهود و مشرکان مناظره می کرد؟ فرمود: آری؛ روزی گروهی با پیامبر مناظره کردند. عبدالله بن ابی امیه مخزومی گفت: یا محمد! ادعای بزرگی کردی که گمان می کنی از طرف خدا فرستاده شده ای...؛
پیامبر فرمود: آیا حرف دیگری داری؟ گفت: آری؛ و ادامه داد، باز پیامبر فرمود: آیا حرف دیگری داری؟ گفت: آری؛ و ادامه داد تا اینکه کلامش تمام شد؛ پس از آنکه دیگر حرفی نداشت، پیامبر به او پاسخ گفت (طبرسی، 1426، ج 1، ص 49).
6. پس از روشن شدن حق، دو طرف مناظره باید به آن گردن نهاده و از ادامه بحث بپرهیزند؛ چرا که در صورت ادامه، بحث به مناقشه در حق و مراء ممنوع کشیده خواهد شد.
7. پس از روشن شدن حق و باطل کردن دلیل طرف مناظره، طرف پیروز نباید بر باطل او و یا حق خود، اصرار ورزد؛ زیرا در این صورت به تحقیر، خواری و استهزای او خواهد انجامید که از اهداف مراء است.
8. در مناظره باید از به کار بردن واژه ها و عبارت های ناروا و تمسخر آمیز خودداری شود. مفضل بن عمر می گوید:
روزی در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم که ابن ابی العوجاء دهری، با یکی از یاران خود، مشغول گفتن سخنان کفر آمیز شدند. من خودداری نکرده، فریاد زدم: ای دشمن خدا! در دینِ حق کفر ورزیدی و منکر آفریدگار - جل قدسه - شدی. ابن ابی العوجاء گفت: ای مرد! تو اهل کلامی؟ بیا با هم مناظره کنیم؛ سپس گفت: اگر از اصحاب جعفر بن محمد هستی، آن حضرت با ما این گونه سخن نمی گوید؛ چنان که بارها از ما این گونه کلمات را شنیده و با مدرک و دلیل، به آنها پاسخ گفته و ما وادار کرده است تا هر چه داریم، بگوییم و هرچه دلیل داریم، بیاوریم...، آنگاه سخن آغاز کرده و دلائل و مدارک ما را به سخنانی گزیده و کوتاه، باطل ساخته... (سحاب، 1323، ج 1، ص 76).
9. مناظره با عاقلان و پرهیز از مناظره با سفیهان. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این باره، خطاب به کمیل می فرماید:
یا کمیل، اذا جادلت فی الله تعالی فلا تخاطب إلا من یشبه العقلاء (مجلسی، 1403، ج 77، ص 267)؛ ای کمیل! هرگاه در مورد خدا مجادله کردی، مجادله نکن، مگر با کسی که شبیه عاقلان باشد.
البته اینکه امام در این وصیت می فرماید: با کسی که شبیه عاقلان باشد، مناظره کن، از این روی است که انسان های غیر معتقد به خدا، در قول خدای متعالی سفیه اند: «ألا إنهم هم السفهآء ولکن لا یعلمون» (بقره، 13).

ج) مناظره در سیره معصومان (علیهم السلام)

مناظره از روش هایی است که معصومان (علیهم السلام) از آن برای کشف حقایق دینی و آموزشی آن به دیگران بهره می بردند. مناظره های فراوانی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و برخی از امامان معصوم (علیهم السلام)، روایت شده است که برخی از آنها را مرحوم طبرسی در کتاب الاحتجاج، گردآوری کرده است. دیگران نیز برخی از مناظره های معصومان (علیهم السلام) را گردآوری و به زبان فارسی ترجمه کرده اند (محمدی، 1372).
مناظره های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با یهودیان، مسیحیان و مادی گرایان، از قبیل عبدالله بن ابی امیه، ابی جهل، عبدالله بن صوریا و...، مناظره های امیرمؤمنان علی (علیه السلام) با ابوبکر در مسئله خلافت و فدک، مناظره امام با اصحاب شورا، مهاجران و انصار در فضل و برتری و سابقه هر کدام در اسلام، مناظره آن حضرت با طلحه و زبیر هنگام خروج به قصد عمره و در جنگ جمل، مناظره امام با احبار و رهبان یهود درباره خدا و معجزه های دیگر ائمه (علیهم السلام)، به ویژه امام صادق، امام کاظم و امام رضا (علیه السلام)، از جمله مناظره ها در سیره معصومان (علیهم السلام) است؛ برای نمونه، یکی از مناظره های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با گروهی از یهود، در برتری آن حضرت بر سایر پیامبران، بیان می کنیم:
ابن عباس می گوید: چهل تن از یهودیان مدینه نزد پیامبر آمدند تا او را درباره ادعای پیامبری اش، تکذیب کنند. آنان می گفتند: چگونه تو رسول خدا هستی، در حالی که آدم (علیه السلام)، نوح (علیه السلام) و دیگر پیامبران از تو برتر بودند؟!
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: تورات بین من و شما داور باشد. آنان نیز پذیرفتند و گفتند: آدم (علیه السلام) برتر از تو بود؛ زیرا خدا او را به دست خویش خلق کرد و از روح خویش در او دمید (و ملائکه بر او سجده کردند).
پیامبر فرمود: آدم (علیه السلام) پدر من است، ولی خدا به من، بیش از آنچه به آدم بخشید، عطا کرده است.
یهود گفتند: آن چیست؟
پیامبر فرمود: منادی در هر روز پنج بار ندا می دهد: أشهد أن لا اله الا الله و أن محمداً رسول الله، ولی نمی گوید: آدم رسول الله، و پرچم حمد در روز قیامت به دست من است، نه به دست آدم.
یهودیان گفتند: راست گفتی! در تورات این مطلب آمده است، ولی موسی از تو برتر است؛ زیرا خدا به چهار هزار کلمه با او سخن گفته است، در حالی که با تو سخن نگفته است.
پیامبر فرمود: به من بیش از او عطا شده است و آن قول خدای سبحان است که فرمود: «سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسد الأقصا الذی بارکنا حوله» (اسراء، 1) و من بر دوش جبرئیل سوار شدم و به آسمان هفتم رفتم و از سدره المنتهی گذشتن و به جنه المأوی و از آنجا به عرش رسیدم که ندا آمد: «انی أنا الله لا اله الا أنا السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر الرؤوف الرحیم» و خدا را به قلب دیدم، نه به چشم و این از آنچه در مورد موسی است، برتر است.
یهودیان گفتند: راست گفتی! این مطلب در تورات آمده است، ولی نوح از تو برتر است؛ زیرا بر کشتی سوار شد تا به کوه جودی (2) رسید.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به من برتر از آن داده شده است، ولی ابراهیم از تو برتر است؛ زیرا خدا او را خلیل و دوست خود قرار داده است.
پیامبر فرمود: اگر ابراهیم «خلیل» خداست من نیز، محمد، «حبیب» او هستم.
یهودیان گفتند: چرا تو «محمد» نامیده شده ای؟
فرمود: خداوند مرا محمد نامید و اسم مرا از اسم خود که محمود است، گرفت و امت من در هر حال از حمد کنندگان هستند.
یهودیان گفتند: راست گفتی! این نیز در تورات است؛ سپس از برتری عیسی پرسیدند و پاسخ شنیدند و در پایان نیز از برتری سلیمان پرسیدند؛ زیرا خدا شیطان ها و جن انس و پرندگان و بادها و درندگان را مسخر او گردانید.
پیامبر فرمود: خداوند براق را مسخر من گردانید که از دنیا و آنچه در آن است، برتر است و آن از چارپایان بهشت است و....
یهودیان گفتند: راست گفتی! این نیز در تورات آمده است و ما شهادت می دهیم که خدایی نیست جز خدای یکتا و تو رسول او هستی (طبرسی، 1416، ج 1، ص 108).
همچنین، برخی معصومان (علیهم السلام)، افزون بر شرکت در مناظره ها، برخی اصحاب و شاگردان خود را نیز به مناظره تشویق کرده، و آنها را برای این کار تجهیز می کردند. امام صادق (علیه السلام) به عبدالرحمان بن حجاج بجلی فرمود: «با اهل بدعت و رأی، مناظره کن که من خوش دارم در میان شیعیانم کسانی چون تو را ببینم» (معروف الحسنی، 1373، ج 2، ص 213).
حمزه طیار نیز به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: «شنیده ام شما درگیری با مردم و مناظره با آنان را خوش نداری! امام فرمود: ولی سخن کسی چون تو، که اگر بال و پر گیرد، بهتر از آن است که خاموش باشد و اگر خاموشی گزیند بهتر از به زبان آمدن است، چنین نیست و از مناظره تو با مردم خوشم می آید» (همان، ص 272).
امام صادق (علیه السلام) هر یک از شاگردانش را در علم خاصی متخصص کرده بود و هر کس می خواست در هر علمی، مناظره کند، امام (علیه السلام) متخصص آن علم را برای مناظره با او معرفی می کرد (طوسی، 1404، ج 2، ص 554).
چنان که مشاهده می شود، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مناظره با یهود از مغالطه و جدل استفاده نکرد، در عین حال اطلاعات و معارف زیادی را به آنها آموخت و به آنان یادآوری کرد. همچنین در مناظره ای که بین اصحاب امام صادق (علیه السلام) و مرد شامی رخ داد (همان جا)، گرچه برخی اصحاب از مغالطه و دلیل باطل استفاده کردند، ولی امام در پایان سخن آنان را به نقد کشید و اشتباهاتشان را گوشزد کرد و تنها سخن هشام را مورد تأیید قرار داد و با درخواست مرد شامی، هشام را که تنها او در مناظره از «حق» استفاده کرده بود، برای آموزش وی مأمور کرد. این مهر تأییدی است بر اینکه بحث و مناظره تنها در صورتی پسندیده است که در آن از «دلیل حق» استفاده شود؛ زیرا هدف از آن، کشف حقیقت است.
پرسشی که در اینجا مطرح می شود، آن است که آیا روش مناظره یک روش آموزشی است؟
در پاسخ باید گفت: روش مناظره در اصل یک روش علمی است و از آن در بحث علمی برای کشف حقایق نظری استفاده می شود؛ در عین حال این امر، نه تنها با آموزشی بودن آن منافاتی ندارد، که کشف حقیقت، خود عین آموزش است؛ زیرا کشف حقیقت برای هر یک از دو طرف مناظره که از آن حقیقت آگاه نبودند، آموزش است. افزون بر آن، مناظره اغلب در حضور افرادی که تماشاگر مناظره اند، برگزار می شود که این امر، خود موجب انتقال بسیاری از آگاهی ها به آنان می شود؛ همچنین، نقل این مناظره ها برای غائبان و آیندگان نیز موجب اطلاع رسانی و آموزش بسیاری از مفاهیم دینی به آنان می شود. البته هدف از مناظره آموزش صِرف نیست؛ از این رو، نمی توان آن را یک روش آموزشی صِرف تلقی کرد؛ اما جنبه های آموزشی فراوانی دارد و می توان آن را از روش های آموزشی در شرایط خاص دانست. برای کسانی که حاضر نیستند در برابر استاد سر فرود آورند و زانوی ادب بر زمین زنند و خود را از استاد بالاتر می بینند و در واقع گرفتار اشتباه و یا غرور و خود بزرگ بینی شده اند، می توان از این روش استفاده کرد و مطالب و موضوع های لازم را به آنها آموخت.

د) آفت های مناظره

مناظره خطرهایی نیز دارد که مناظره جویان را - گرچه هدفشان اثبات و اظهار حق باشد - اگر به آنها توجه نکنند، به کام خود می کشاند؛ چرا که ماهیت مناظره، رقابت است و در رقابت، انسان باید مواظب باشد که حقوق دیگران را ضایع نکند. برخی از این خطرها عبارت اند از:
1. انکار حق: طبیعت مناظره چنین است که انسان می خواهد ادعای خود را - که آن را حق می داند - اثبات کند؛ از این رو، به ناچار، ممکن است ادعا و دلیل طرف مقابل را انکار کند، در حالی که ممکن است برخی ادعاها و یا برخی دلائل او حق باشد، و انسان از روی وسوسه شیطان و یا حب نفس و این که «مبادا شکست بخورم» و... حق طرف مناظره را نادیده گرفته و انکار کند، که انکار حق امری ناپسند، مردود و ظلم است. قرآن کریم می فرماید: «و من أظلم ممن افتری علی الله کذباً أو کذب بالحق لما جآءه (عنکبوت، 68)؛ ظالم تر از کسی که به خدا افترا و دروغ می بندد یا حق را، در حالی که برایش روشن است، تکذیب می کند، کیست؟».
2. عجب و تکبر: برای طرف پیروز در مناظره، همواره این خطر وجود دارد که گرفتار عجب و تکبر شود؛ به ویژه اینکه بیشتر مناظره ها در حضور دیگران برگزار می شود. شخص پیروز در مناظره ممکن است در این خیال باطل گرفتار شود، که کسی به اندازه او آگاهی های علمی و توان مقابله با او را ندارد و به دنبال آن، نسبت به دیگران تکبر بورزد و بگوید: حال که من چنین هستم، دیگر نیازی به آموختن ندارم و دیگران باید از من بیاموزند و... .
3. خشم: مناظره در واقع نوعی دشمنی و درگیری لفظی است که اغلب انسان را به دام خشم گرفتار می کند؛ زیرا گاه مجبور است حرف های باطل و یا انکار حق را از طرف مقابل بشنود. در این گونه موارد امکان اینکه انسان گرفتار خشم شود، بسیار است. البته، گرچه این گونه خشم ها، خشم بجا و بر حق است، اما چون انسان را از حالت عادی و طبیعی خارج می کند و به دنبال آن ممکن است کار ناشایستی از او سر بزند، باید کنترل و جلو ظهور آن در سخن گرفته شود؛ افزون بر آن، ممکن است انسان در مناظر، نسبت به ادعا یا دلیل حقی که طرف مقابل ارائه می کند، خشمگین شود؛ چرا که ادعا و یا دلیل، بر رد ادعای او و به زیان اوست. این نوع خشم و غضب از نوع اول بسیار بدتر است؛ چون نوع اول، خشم بر حق بود، ولی این نوع، خشم باطل است.
4. کینه و دشمنی: مناظره ممکن است دو برادر مؤمن و یا مسلمان را به کینه و دشمنی وا دارد؛ زیرا مناظره همیشه در برابر کافران و اهل بدعت نیست. گاهی ممکن است دو مسلمان در مسئله ای از فروع دین، بر یک باور نباشند و درباره آن با هم مناظره کنند و چون یکی از دو نفر و یا هیچ یک نمی تواند دیگری را قانع کند، و یا ممکن است از الفاظ توهین آمیز نسبت به هم استفاده نمایند، بذر کینه و دشمنی بین آنها کاشته می شود. کینه ها و دشمنی ها بیشتر از مشاجره ها و مخاصمه های لفظی شروع می شود. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
از مراء بپرهیزید که قلب ها را نسبت به برادران دینی بدبین می کند (مجلسی، 1403، ج 2، ص 139).
البته اگر شرایط مناظره رعایت نشود، مناظره به مراء کشیده خواهد شد و مراء نیز - چنان که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود - سبب بدبینی می شود و گاه نیز از بدبینی و کینه توزی و دشمنی درونی فراتر رفته، به قهر و قطع رابطه می انجامد، که همه اینها در دین مردود است. امام هادی (علیه السلام) می فرماید:
کمترین چیزی که در مراء وجود دارد، این است که در آن غلبه بر دیگری مطرح است و غلبه از اساسی ترین سبب های قطع رابطه است (همان، ج 77، 269).
5. نفاق و دورویی: چنان که پیش از این بیان شد، یکی از آفت های مناظره، کینه و دشمنی مناظره کنندگان با یکدیگر است؛ در عین حال، مناظره کنندگان، به ویژه در ابتدای کار، نمی توانند این کینه و دشمنی را برای یکدیگر اظهار کنند، بلکه بر عکس در پوشانیدن آن می کوشند و بسا به الفاظ و عباراتی روی آوردند که از اظهار لطف و محبت حکایت می کند که این خود نوعی نفاق است؛ افزون بر این، گاه مناظره کنندگان مایل نیستند برخی نظریات و عقایدشان برای یکدیگر و یا دیگران، روشن شود. در این گونه موارد ناگزیرند سرپوشی بر آن بگذارند و یا خلاف آن را اظهار کنند، که اینها همه مواردی از نفاق نهی شده و حرام است. امام صادق (علیه السلام) از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:
ایاکم و المراء و الخصومه فانها یمرضان القلوب علی الاخوان و ینبت علیها النفاق (همان، ج 2، ص 139)؛ از مراء و خصومت بپرهیزید که قلب ها را نسبت به برادران، بدبین می کند و نفاق بر آن می رویاند.

ه) مِراء یا مناظره مردود

با اینکه مناظره یکی از شیوه های معصومان (علیهم السلام) در آموزش دین و معرفی آن به دیگران، به ویژه مخالفان است، از برخی از انواع مناظره، یعنی مراء، در دین منع شده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
اورع الناس من ترک المراء و ان کان محقاً (مجلسی،‌ 1403، ج 2، ص 217)؛
پرهیزکارترین مردم کسی است که مراء را ترک کند، هر چند حق با او باشد.
امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود:
المراء داء ردیء و لیس للانسان خصله شر منه... (همان، ص 134)؛ مراء درد بسیار بدی است و برای انسان، صفتی بدتر از آن نیست....
ابی الدرداء، واثله و انس نیز می گویند:
روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد ما آمد، در حالی که درباره مسئله ای دینی مراء می کردیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اندازه ای ناراحت شد که هرگز چنین نشده بود؛ سپس فرمود: «کسانی که پیش از شما هلاک شدند، به علت [همین] مراء هلاک شدند؛ مراء را رها کنید؛ زیرا مؤمن مراء نمی کند؛ مراء را رها کنید که خسارتش کامل است؛ مراء را رها کنید که من
در قیامت از مراء کننده شفاعت نمی کنم؛ مراء را رها کنید که من در بهشت سه منزل را برای کسی که مراء را ترک کند، ضمانت می کنم؛ مراء را رها کنید؛ زیرا پس از [نهی از] عبادت بت ها نخستین چیزی که از آن نهی شدم، مراء است» (همان، ص 138).
از امام صادق (علیه السلام) نیز روایت شده که فرمود:
شخصی از امام حسین (علیه السلام) خواست تا در دین با هم مناظره کنند. امام فرمود: من به دین خود آگاهم و راه هدایت برایم روشن است. تو اگر نسبت به دین خود جاهلی برو و یاد بگیر، مرا به مراء چه کار؟ شیطان انسان را وسوسه می کند که با مردم مناظره کن تا تو را عاجز و جاهل نپندارند. مراء جز یکی از این چهار قسم نیست: یا تو و طرف دیگر در آنچه به آن علم دارید، مراء می کنید که در این صورت هر دو خیرخواهی را ترک کرده اید و آبروریزی را اختیار نموده و علم را ضایع کرده اید، و یا هر دو نسبت به آن مسئله جهل دارید که در این صورت اظهار جهل کرده و جاهلانه خصومت می کنید، و یا تو عالم هستی و طرف دیگر جاهل، که در این صورت تو از راه پی جویی از لغزش او، به او ظلم می کنی، و یا او عالم است و تو جاهل، که در این صورت نیز تو احترام او را به جای نیاوردی و مقام و منزلت عالم و دانشمند را ارج ننهاده ای و هیچ یک از چهار قسم جایز نیست؛ پس هر کس انصاف داشته باشد و حق را پذیرا باشد و از انکار و جدال با آن بپرهیزید، ایمان خود را استحکام بخشیده و آداب معاشرت را نیکو داشته و عقل خود را از لغزش ها و انحرافات مصون داشته است (شهید ثانی، 1367، ص 171).
بنابراین، در دین به شدت از مراء نهی شده است؛ اما باید دید مراد از مراء چیست؟ و چه رابطه ای با مناظره دارد. مراء در لغت به جدال و ستیزه کردن، مجادله و پافشاری کردن و لجاج ورزیدن معنا شده است. ماراه، مراءاً و مماراه: ناظره و جادله؛ با او مراء کردم یعنی با او مناظره و مجادله کردم (انیس و دیگران، 1408، ماده مَرَی). در مصباح المنیر نیز آمده است: «ماریته اماریه، مماراه و مراءاً: جادلته، اذا ارید بالجدل الحق او الباطل و ریقال ماریته ایضاً اذا طعنت فی قوله تزییفاً للقول و تصغیراً للقائل؛ مراء به معنای مجادله است، جدال حق باشد یا باطل، و البته در معنای طعنه زدن در قول و به کار بردن قول جعلی و کوچک کردن گوینده نیز به کار می رود (فیومی، 1414، ماده مریء)». مرحوم مجلسی نیز می گوید: لکان یدخل فی مراء: ای مجادله فی العلوم للغلبه و اظهار الکمال (مجلسی، 1403، ج 69، ص 29)؛ داخل در مراء می شد؛ یعنی در علوم برای غلبه بر دیگری و اظهار فضل و کمال خود به جدال می پرداخت».
بنابراین، مراء در لغت همان جدال است و آن عبارت است از خصومت در لفظ و گفتار، در مسائل علمی و دینی. در عین حال از نظر اصطلاحی فرق هایی نیز برای آن دو بیان کرده اند، از جمله اینکه؛ مراء، اعتراضی است، ولی جدال هم ابتدائی است و هم اعتراضی؛ یعنی مراء وقتی گفته می شود که شخص در اعتراض نسبت به قول و ادعای دیگری جر و بحث کند، ولی جدال هم به قول اعتراضی گفته می شود و هم به قول کسی که ابتدائاً دیگری را با پرسش هایی پیوسته مواجه سازد؛ چنان که در مصباح المنیر آمده است: «و لا یکون المراء الا اعتراضیاً بخلاف الجدال، فانه یکون ابتداءاً و اعتراضاً (فیومی، 1414، ماده مریء)». شهید ثانی نیز در کتاب منیه المرید می گوید: بدان که حقیقت مراء عبارت است از اعتراض به سخن دیگری، بدین گونه که برای هدفی غیر دینی، بر سخن دیگری و یا در قصد او ایراد لفظی و یا معنوی وارد کنی (شهید ثانی، 1376، ص 172).
فرق دیگری را که مرحوم مجلسی برای این دو بیان کرده این است که: اگر قصد و غرض از مناظره بیان حق نباشد، بلکه غلبه بر خصم و عاجز ساختن او باشد، آن را مراء گویند، و گرنه مراء نیست (مجلسی، 1403، ج 75، ص 129). وی در جایی دیگر می گوید: جِدال، مراء و خصومت، معنایی نزدیک به هم دارند. مراء و جدال بیشتر در مسائل علمی استعمال شده و خصومت در مسائل دنیوی و مادی. مراء به جایی اختصاص دارد که هدف، اظهار فضل و کمال باشد، ولی جدال به جایی اختصاص دارد که هدف، عاجز ساختن و ذلیل کردن خصم باشد. برخی نیز گفته اند: «جدل» در مسائل علمی است، ولی «مراء» اعم از مسائل علمی و غیر علمی است (همان، ج 73، ص 400).
بنابراین، می توان گفت: مراء و جدال در لغت به یک معناست، ولی در اصطلاح، مراء اولاً، اعتراضی است و ثانیاً، در مواردی است که هدف از آن، اظهار فصل و کمال و یا ذلیل و خوار کردن طرف مقابل باشد، در حالی که جدال هم ابتدائی است و هم اعتراضی، و هدف از آن بیان حق و یا الزام طرف جدال است که در این صورت جدال نیز دو قسم می شود؛ اگر هدف تنها بیان حق باشد، آن را جدال أحسن گویند، ولی اگر هدف ملزم ساختن طرف جدال - از هر راه ممکن - باشد، آن را جدال غیر أحسن گویند، ولی اگر هدف ملزم ساختن طرف جدال - از هر راه ممکن - باشد، آن را جدال غیر أحسن گویند و از این روی است که در روایات، مراء را به کلی نهی کرده اند، ولی جدال را کلاً نهی نکرده اند؛ افزون بر آن، قرآن نیز به جدال أحسن امر کرده و از جدال غیر أحسن بازداشته است:
و جادلهم بالتی هی أحسن (نحل، 125)؛ و با آنها با جدال أحسن جدال کن.
و لا تجادلوا أهل الکتب إلا بالتی هی أحسن (عنکبوت، 46)؛ و با اهل کتاب مجادله نکنید، مگر با جدال أحسن.
امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز می فرماید:
عده ای از امام صادق (علیه السلام) درباره جدال در دین و اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) از آن نهی کرده اند، پرسیدند. آن حضرت فرمود: از همه انواع جدال نهی نکرده اند، بلکه جدال غیر أحسن را نهی کرده اند. پرسیدند: جدال أحسن و جدال غیر أحسن چیست؟ امام فرمود: جدال غیر أحسن این است که با اهل باطل بحث کنی و او باطلی را ادعا کند و تو نتوانی با دلیل و حجت حق، پاسخ او را بدهی، در عین حال ادعای او را انکار کنی و یا او حقی را برای اثبات باطلش ارائه کند و تو آن حق را از ترس اینکه مبادا او بر تو حجتی داشته باشد، منکر شوی (طبرسی، 1416، ج 1، ص 23 - 26).
بنابراین، می توان گفت: اگر هدف از مناظره، اظهار فصل و برتری بر دیگری و انکار حق و یا الزام و تسلیم کردن طرف مناظره - از هر راه ممکن - باشد، این نوع مناظره در اسلام جایز نیست و با عنوان های «مراء» و «جدال غیر أحسن» به شدت از آنها نهی شده است؛ زیرا گذشته از اینکه فائده ای بر آن مترتب نیست، مفاسد فراوانی نیز در بر دارد، و اگر هدف از آن بیان حق و کشف حقیقت باشد، نه تنها از آن نهی نشده است، بلکه با عنوان «جدال أحسن» یا «مناظره»، بدان امر نیز شده است؛ زیرا افزون بر مفسده نداشتن، حسن ها و فائده های بسیاری نیز دارد.
نتیجه ای که در پایان این بحث می توان گرفت، این است که:
1. هدف از مناظره تنها کشف حقیقت است، ولی هدف از مراء اظهار فضل؛
2. در مناظره تنها از حق و دلیل صحیح استفاده می شود، ولی در مراء، در حق مناقشه می شود؛
3.مناظره در سیره معصومان (علیهم السلام) بیشتر با مخالفان اعتقادی بوده است، ولی مراء بیشتر بین موافقان و کسانی است که به یک دین و مذهب پای بندند و از این روی است که در روایات به شدت از آن نهی شده است.

پی نوشت ها :

1. کوهی است که کشتی نوح بر آن نشست. مفسران در اینکه این کوه در کجا قرار دارد، اختلاف نظر دارند و مشهور بر این باورند که کوهی در نزدیکی موصل است (مکارم شیرازی و همکاران، 1371، ج 9، ص 111، ذیل آیه ی 44 سوره هود).
2. «و لا تجادلوا أهل الکتب إلا بالتی هی أحسن» (عنکبوت، 46) و «و جادلهم بالتی هی أحسن» (نحل، 125).

منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)





تاریخ : پنج شنبه 91/2/7 | 9:43 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.