سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

تربیت از راه سخنوری
تربیت از راه سخنوری

 






 

الف) مفهوم شناسی

خطابه - از ماده «خطب» - به معنای کلامی است که بین دو نفر رد و بدل می شود (ابن فارس، 1410، ذیل: «خطب»). در اصطلاح اهل منطق، خطابه از صناعات خمس به شمار می رود که در آن با سخن گفتن در برابر دیگران، می توان آنان را اقناع کرد. خطابه از صناعات دیگر (برهان، جدل، سفسطه و شعر) نافذتر و مؤثرتر است (خوانساری، 1376، ص 107).
ارسطو می گوید: خطابه، صناعتی است که توسط آن بتوان در هر امری از امور جزئی، دیگران را در حد امکان اقناع نمود (ضیائی، 1373، ص 3).
خطابه، بیشتر برای عموم مردم به کار می رود و این ممکن است به دلیل مواد به کار رفته در آن باشد. موادی که در خطابه به کار می رود عبارت اند از: مظنونات، مقبولات و مشهورات، که مردم به اینها بیشتر عادت کرده اند، تا برهان و استدلال. بیشتر مردم قدرت درک و فهم برهان و استدلال را ندارند و یا دست کم استفاده از برهان برای تفهیم و اقناع عامه مردم، به زمان بیشتری نیاز دارد؛ بنابراین، از سویی، عموم مردم با خطابه زودتر اقناع می شوند و از سوی دیگر، خطیب نیز برای اقناع آنان زودتر و ساده تر به نتیجه می رسد.
شایان ذکر است که خطابه با موعظه برابر نیست، بلکه به یک معنا خطابه غیر از موعظه است و به یک معنا موعظه مصداقی از خطابه است. استاد شهید مطهری در این باره می گوید: «خطابه با موعظه فرق دارد؛ زیرا خطابه صناعت است و جنبه فنی دارد و هدف آن تحریک احساسات و عواطف است؛ اما هدف موعظه تسکین شهوات و هواهای نفسانی است و بیشتر جنبه منع و ردع دارد. اگر هدف خطابه را مطلق اقناع بدانیم، وعظ و موعظه هم قسمتی از خطابه است» (مطهری، 1367 ب، ص 237).
توجه به این نکته نیز لازم است که موعظه در «فن» بودن چیزی از خطابه کم ندارد و هر کسی نمی تواند بدون آموزش و کسب آگاهی های لازم درباره روش موعظه، به موعظه بپردازد، گرچه برخی از ویژگی های آن، از قبیل تُن صدا و گیرایی سخن، خدادادی است؛ چنان که خطابه نیز چنین است.

ب) تاریخچه خطابه

تاریخچه خطابه به گذشته های دور و حتی به یونان قدیم، باز می گردد؛ زیرا در یونان قدیم نیز خطابه مطرح بود و سخنرانان مشهوری، مانند هومر و سولون، در آن زمان وجود داشتند. ارسطو نیز از جمله کسانی است که در یونان قدیم، در تدوین و گسترش فن خطابه تلاش فراوانی کرد.
خطابه، در میان عرب های جاهلی و پیش از اسلام نیز جایگاه مهمی داشت؛ زیرا در آن عصر، مردم سواد کمی داشتند؛ از این رو سران قبائل در بسیج افراد قبیله برای جنگ و ترساندن دشمن و کارهای اجتماعی دیگر و توجیه مردم، نیاز داشتند که یا خود سخنوری ماهر باشند، و یا سخنوران ماهری را برای این منظور در اختیار بگیرند.
با ظهور اسلام در جزیره العرب، که افراد با سواد آن بسیار کم بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ترویج و تبلیغ اسلام و رساندن پیام وحی به مردم، روش خطابه را در پیش گرفت؛ زیرا شاید تنها روشی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن زمان می توانست برای رساندن پیامی الهی به مردم از آن استفاده کند، همین روش بود.
خطابه در اسلام همان خطابه پیش از اسلام است، ولی هدف از به کارگیری آن متفاوت است. در اسلام، نوع خاصی از خطابه، که موعظه نامیده می شود، بیشتر به کار می رفت، هر چند از انواع دیگر خطابه، مانند: خطابه های حماسی، سیاسی و اجتماعی نیز استفاده می شد. خطبه های جمعه در صدر اسلام، مجموعه این اقسام را در بر می گیرد؛ اما پس از دوره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پس از دوره پنج ساله حکومت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) - که حکومت از دست اهل بیت (علیهم السلام) خارج شد - خطابه های معصومان (علیهم السلام) و پیروان آنان بیشتر جنبه اخلاقی و موعظه به خود گرفت. با وجود این، اسلام در پیشبرد و تقویت فن خطابه بسیار مؤثر بوده است (همان، ص 224 - 247).

ج) ویژگی های خطابه در اسلام

خطابه دارای ویژگی هایی است که برخی از آنها عام است و در خطابه های پیش از اسلام نیز وجود داشته است و برخی از آنها ویژگی هایی است که در اسلام، به ویژه از سوی معصومان (علیهم السلام)، بر آن افزوده شده است. مهم ترین این ویژگی ها چنین است:
1. خطابه به موضوع خاصی اختصاص ندارد. هر موضوعی را می توان موضوع خطابه قرارداد و درباره آن سخن گفت. موضوع های سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، دینی، اعتقادی، علمی و....
2. همچنین خطابه به افراد خاص یا گروه های سنی و اجتماعی خاصی اختصاص ندارد، بلکه عموم مردم و همه گروه های سنی و اجتماعی را شامل می شود؛ زیرا مطالبی که معمولاً سخنران بیان می کند، می تواند برای همه این گروه ها قابل درک باشد و یا دست کم قسمت زیادی از آن برای بیشتر افراد قابل فهم و درک است؛ چرا که هدف و غرض اصلی از خطابه، قانع کردن عموم مردم است، نه افراد و گروه های خاص.
3. خطابه به زمان و مکان خاصی وابسته نیست؛ چون مخاطب ویژه ای ندارد؛ از این رو در هر مکانی که گروهی از مردم جمع شده باشند، می توان خطبه خواند؛ اما بیشتر خطابه ها در مکان های عمومی، مانند مساجد، حسینیه ها، تکیه ها و یا میدان های شهر، که عموم مردم در آنها گرد هم می آیند، ایراد می شود.
4. خطابه تنها یک روش آموزشی صِرف نیست، بلکه هدف اصلی آن - چنان که در تعریف اصطلاحی آن گذشت - اقناع عاطفی عموم مردم است و در آن، خطیب به ذکر مواعظ، تاریخ، اخلاق و ارشاد مخاطبان می پردازد؛ در عین حال این هدف بدون ارائه اطلاعات دینی، اخلاقی، اجتماعی، تاریخی و... تأمین نمی شود و در نتیجه خطابه را می توان از روش های آموزشی به شمار آورد.
5. معصومان (علیهم السلام) خطبه های خود را بیشتر با حمد و ثنای خداوند متعال شروع می کردند. این امر، افزون بر اینکه شکر و سپاس سخنران در برابر نعمت و توفیق نطقی است که خداوند به او داده، می تواند مطالب آموزشی دینی و معرفتی را نیز برای مخاطبان در بر داشته باشد. سخنران دینی می تواند از این راه خدا را به مخاطبان معرفی و راه و روش حمد و سپاس او را نیز بیان کند.
6. سخنرانان صدر اسلام، به ویژه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیهم السلام)، هنگام خواندن خطبه، بر مکانی بلند ایستاده و یا می نشستند و خطبه می خواندند. این عمل، افزون بر اینکه سخنران را در اشراف بر مجلس و تسلط بر سخن، یاری می رسانَد، به مخاطبان نیز این امکان را می دهد که سخنان او را بهتر بفهمند؛ چنان که امروزه در کلاس های درس نیز مکان معلم و استاد از مکان دانشجویان بلندتر است. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای خواندن اولین خطبه خود در دعوت مردم به اسلام، از کوه صفا بالا رفت و در آنجا بر بالای سنگی بلند ایستاد و ندای: «یا صباحاً» (1) سر داد (سبحانی، 1371، ص 217). بعدها نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد النبی - در مدینه - هنگان خواندن خطبه بر درختی تکیه می داد، تا اینکه یکی از اصحاب برای آن حضرت منبری تهیه کرد و از آن پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر منبر می نشست و خطبه می خواند.
7. از دیگر ویژگی های خطابه های معصومان (علیهم السلام) کوتاه بودن خطابه های آنان است. طولانی کردن خطبه چیزی جز خستگی و بی علاقگی در مخاطبان ایجاد نمی کند. متن بیشتر خطابه های معصومان (علیهم السلام) بیش از سه تا چهار صفحه نیست، (2) مگر در برخی موارد که کمی از این مقدار بیشتر است. خطبه غدیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع که از اهمیتی ویژه برخوردار است - آن گونه که در بحارالانوار نقل شده است (3) - حدود سیزده صفحه است و بزرگ ترین خطبه های حضرت علی (علیه السلام) از بیست صفحه تجاوز نمی کند. سایر خطبه ها معمولاً از این کمتر است. این امر به دلیل توجه آن بزرگان به این نکته است که سخن گفتن ممکن است سخنگو را خسته نکند، ولی برای شنونده خسته کننده باشد؛ از این رو باید حال مخاطبان را رعایت کرد، چه اینکه هدف از خطابه، سخن گفتن و تمرین سخنرانی نیست، بلکه آموزش دادن مخاطب است؛ پس خطابه باید به گونه ای باشد که مخاطب به شنیدن آن رغبت کند.
8. ویژگی دیگر خطبه های معصومان (علیهم السلام)، متنوع بودن مطالب و محتوای خطبه هاست. آنان برای رفع خستگی مخاطبان، افزون بر کوتاه کردن خطبه ها، از مطالب متنوع و موضوع های گوناگون سخن می گفتند؛ برای مثال امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در اولین خطبه نهج البلاغه، از چندین موضوع، مانند توحید، آفرینش جهان، خلقت حضرت آدم (علیه السلام)، بعثت پیامبران و بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، سخن گفته است. تنوع موضوع و مطالب، به ویژه برای عموم مردم، موجب رفع خستگی و توجه بیشتر آنها به سخنرانی می شود.
9. به کار بردن کلمات و عبارات خطابی در حین سخنرانی نیز از دیگر ویژگی های خطابه های معصومان (علیهم السلام)، برای رفع خستگی مخاطبان و جلب توجه آنان به سخنرانی است. تکیه کلام هایی چون: ایها الناس، معاشر الناس، عبادالله، و مانند آنها، توجه مخاطبان را به سخنرانی جلب می کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حجه الوداع، این گونه خطبه خواند:
أیها الناس! ان دمائکم و أعراضکم علیکم حرام...؛ أیها الناس! ان الشیطان قد یئس أن یعبد بأرضکم هذه...؛ أیها الناس! انما النسییء، زیاده فی الکفر...؛ أیها الناس! إن لنسائکم علیکم حقاً... (حرانی، 1369، ص 31).
10. از دیگر ویژگی های خطابه های معصومان (علیهم السلام)، موزون و مسجع بودن عبارت های آنهاست. این امر، افزون بر اینکه عاملی برای خسته نشدن مخاطبان است، آنان را بر یادگیری و حفظ مطالب خطبه کمک می کند. البته این ویژگی تنها به خطبه های معصومان (علیهم السلام) اختصاص ندارد، بلکه همه گفته های آنان با فصاحت و بلاغت بی مانندی ارائه شده است؛ چرا که آنان فصیح ترین و بلیغ ترین مردم زمان خود بودند.
جرج جرداق، نویسنده ی مسیحی، در این باره می نویسد:
سبک و روش علی بن ابی طالب، در نتیجه صدق و راستی، به مرحله ای رسیده که سجع و وزن هم در سخن او بدون هیچ گونه تکلف و تصنعی جلوه یافته و ظهور نموده است و از همین جاست که جمله های بی شمار موزون و مسجع امام علی (علیه السلام)، از هرگونه ساختگی بودن و تصنع دور بوده و از طبع سرشار او بی تکلف، مانند آب از سرچشمه، روان گشته است. به این سخن موزون و مسجع و مقدار سلامت طبع و ذوقی که در آن به کار رفته است، بنگرید: «یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات و معاصی العباد فی الخلوات و اختلاف النینان فی البحار الغامرات و تلاطم الماء بالریاح العاصفات؛ [خداوند] از بانگ جانوران بیابان ها و گناه پنهانی بندگان و آمد و رفت ماهیان در دریاهای پر آب و برهم خوردن آب با توفان های شدید باخبر است» (جرداق، 1375، ج 2، ص 431).
11. علاوه بر موارد یاد شده، خطبه های معصومان (علیهم السلام) ویژگی دیگری نیز دارد و آن این است که حالت یک طرفه نداشت که فقط سخنران سخن بگوید و دیگران گوش دهند، بلکه هرگاه در ذهن مخاطبان پرسشی ایجاد می شد، هر چند در میان خطبه بود و یا پرسشی که ربطی به موضوع نداشت، می توانسند پرسش خود را مطرح کنند و جواب بشنوند؛ به سخن دیگر معصومان (علیهم السلام) حتی در خطبه نیز اولویت را به پرسش می دهند؛ سخنرانی نیست، بلکه هدف آموزش و اطلاع رسانی است؛ برای نمونه:
وقتی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به ایراد خطبه شعبانیه مشغول بود، امیرمؤمنان علی (علیهم السلام) پرسید: ما افضل الاعمال فی هذا اشهر؟؛ برترین اعمال در این ماه چیست؟ پیامبر فرمود: الورع من محارم الله (مجلسی، 1403، ج 96، ص 356)؛ دوری گزیدن از آنچه خدا حرام دانسته است.

د) استفاده از خطابه در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)

می توان گفت اولین خطبه ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از مبعوث شدن به پیامبری برای دعوت عموم مردم به اسلام ایراد کرد، زمانی بود که بر کوه صفا بر بالای سنگ بلندی ایستاد و با صدایی رسا فریاد برآورد: «یا صباحاً» و با جمع کردن مردم به گرد خود، آنان را به اسلام دعوت کرد و فرمود:
ای مردم! اگر من به شما گزارش دهم که پشت این کوه دشمنان شما موضع گرفته اند و قصد جان و مال شما را دارند، آیا مرا تصدیق می کنید؟ همگی گفتند: ما در طول زندگی از تو دروغی نشنیده ایم. سپس فرمود: ای قریشیان! خود را از آتش نجات دهید. من برای شما در پیشگاه خدا نمی توانم کاری انجام دهم. من شما را از عذاب دردناک می ترسانم... (سبحانی، 1371، ص 217).
نخستین خطابه های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر در موضوع های توحید، نفی شرک و نبوت بود و بعدها در موضوع های دیگری مانند: معاد، جنگ، موعظه های اخلاقی و سایر مسائل اجتماعی، ایراد می شد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، هنگامی که با مسئله ای اجتماعی، اخلاقی یا دینی روبه رو می شد که تبیین آن برای مردم ضرورت داشت بر فراز منبر می رفت و درباره آن برای مردم سخن می گفت.
ذیل آیه «یأایها الذین ءامنوا لاتحرموا طیبات مآ أحل الله لکم و لا تعتدوا إن الله لا یحب المعتدین» (مائده، 87) آمده است: برخی اصحاب پیامبر با هم عهد بستند که روزها روزه بگیرند و شب ها را به عبادت بگذرانند، گوشت نخورند و در نهایت تارک دنیا شوند. خبر به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید. ایشان به مسجد رفت و پس از نماز جماعت، بر منبر رفته و برای آنان خطبه خواند و فرمود: «چرا برخی، زن، عطر، خواب و شهوت های دنیا را بر خود حرام می کنند؟! من به شما نمی گویم مانند کشیش ها و راهبان باشید؛ در دین من، ترک گوشت، زن و گوشه نشستن، جایز نیست. رهبانیت امت من در جهاد است...» (عروسی حویزی، 1370، ذیل آیه 87 سوره مائده).
همچنین وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درهای منزل اصحاب خود، جز در خانه علی (علیه السلام)، را که به مسجد پیامبر - در مدینه - باز می شد، بست، برخی اصحاب ناراحت شدند. خبر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید. پیامبر قیام کرد و برای آنان خطبه خواند و پس از حمد و ثنای خدا، فرمود:
اما بعد فانی امرت بسد الابواب، غیر باب علی، فقال فیه قائلکم و الله ما سددت شیئاً و لا فتحته ولکن امرت بشیء فاتبعته... (مجلسی، 1403، ج 39، ص 31)؛ همانا من مأمور شدم تا در خانه ها به مسجد را ببندم، مگر در خانه علی را، برخی از شما زبان به اعتراض گشوده اید؛ به خدا قسم! من [به رأی خود] دری را نبستم و دری را نگشودم، ولی مأمور [خدا] بودم و اطاعت کردم.
از دیگر خطبه های آن حضرت، خطبه ای در جنگ تبوک، خطبه ای در منا، درباره ماه مبارک رمضان و خطبه ی معروف حجه الوداع است که در آن علی (علیه السلام) را به جانشینی خود برگزید.
همچنین از زمانی که نماز جمعه واجب شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر جمعه دو خطبه می خواند و در آن به آموزش مسائل دینی، اعم از اخلاقی، اعتقادی، سیاسی و...، می پرداخت.
از خطبه های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که بگذریم، خطابه های امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز مشهور و معروف است. برخی از خطبه های آن حضرت در کتاب شریف نهج البلاغه، گردآوری شده است. از میان خطابه های آن حضرت، برخی از نظر محتوا و یا از نظر فصاحت و بلاغت، شهرت و برجستگی ویژه ای دارد؛ از آن جمله: خطبه های مشهور و معروف «همّام» یا متقین، «شقشقیه»، «قاصعه» و خطبه «وسیله» است. خطبه های امام علی (علیه السلام) به قدری فصیح، بلیغ و پر محتواست که ابن ابی الحدید آنها را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر دانسته و می گوید: مردم دو فنِ خطابه و نویسندگی را از او فرا گرفته اند (مطهری، 1367، ص 15).
اولین خطبه نهج البلاغه خطبه ای است که آن حضرت در معرفت خدا، توحید، نفی شرک، خلقت آسمان و زمین و خلفت انسان خوانده است. در این خطبه، پس از حمد و ثنای خدا، آمده است:
اولین واجب در دین، شناخت خداست، و کمال این شناخت به تصدیق اوست، و کمال این تصدیق به یگانه دانستن او و کمال یگانه دانستن او این است که این یگانگی را خالص گردانیم و کمال خلوص این است که صفات را از او نفی کنیم؛ زیرا هر صفتی گواهی می دهد که غیر از موصوف است، و هر موصوفی گواهی می دهد که غیر از صفت است؛ بنابراین، هر کس خدا را توصیف کند، او را قرین و همراه آن صفت دانسته است و کسی که خدا را در کنار صفت بداند، او را دو تا دانسته و کسی که خدا را دو تا بداند، او را به دو جزء تقسیم کرده است و هر کس او را دارای جزء بداند، نسبت به او جاهل است و کسی که به خدا اشاره کند، او را محدود دانسته و کسی که او را محدود بداند، او را به شماره درآورده است و کسی که گوید: «خدا در کجاست؟» او را مظروف دانسته، و کسی که گوید: «خدا بر کدام فراز است؟»، مکان های دیگر را از او خالی دانسته است... (نهج البلاغه [ترجمه شهیدی]، ص 3).
پس از امیرمؤمنان علی (علیه السلام)،‌نقش خطابه در سیره ائمه (علیهم السلام) کم رنگ شد؛ زیرا در صدر اسلام رسم بر این بود که حاکمان برای مردم خطبه می خواندند و اگر کسانی، غیر از حاکمان، برای مردم خطبه می خواندند، باید از حاکمان اجازه می گرفتند و این، می طلبید که از درباریان و هواداران حکومت باشند و چون ائمه (علیهم السلام) با حکومت ها مخالف بودند، چندان موقعیتی برای خطبه خواندن نداشتند. در عین حال از برخی امامان (علیهم السلام) چندین خطبه نقل شده است؛ از جمله: خطبه امام حسن (علیه السلام) در برابر معاویه. پس از پیمان صلح با معاویه امام بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا و درود و صلوات بر پیامبر و خاندانش، به معرفی خود و بر حق بودن خود و معرفی معاویه و بر باطل بودن او پرداخت (حرانی، 1369، ص 234). همچنین آن حضرت به هنگام شهادت پدر بزرگوار خویش، بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا و درود بر رسول خدا و خاندانش، در مورد شهادت پدر و فضائل آن حضرت خطبه خواند (کلینی، 1365، ج 1، ص 457).
از حضرت امام حسین (علیه السلام) نیز دو خطبه مشهور و معروف است؛ یکی خطبه آن حضرت به هنگام خروج از مکه (ابن طاووس، 1383، ص 91) و دیگری خطبه وی در روز عاشورا برای سپاه دشمن (نجفی، 1373، ص 87 و 197).
بنابراین، خطابه یکی از شیوه هایی بوده است که برخی معصومان (علیهم السلام)، در راستای آموزش اعتقادات، احکام و اخلاق اسلامی به عموم مردم، از آن بهره می برده اند.

ه) مقایسه روش خطابه با روش سخنرانی در تدریس

با توجه به ویژگی هایی که برای خطابه بیان کردیم، می توان گفت: روش خطابه با روش سخنرانی در تدریس، شباهت ها و تفاوت هایی دارد:

شباهت ها

1. در هر دو روش، گوینده فعال و شنوندگان منفعل و تأثیرپذیرند؛
2. در هر دو روش، گوینده بر آگاهی های شنوندگان می افزاید و مطالبی را به آنان می آموزد؛
3. مخاطبان هر دو روش جمع و گروه هستند و این دو از روش های آموزش جمعی و گروهی است، نه روش های آموزش انفرادی.

تفاوت ها

1. مخاطبان تدریس به روش سخنرانی، همواره افرادی خاص و تحصیل کرده اند که در کلاس درس و با شرایط و ویژگی های خاصی گرد هم می آیند و به سخنرانی استاد گوش می سپرند، در حالی که مخاطبان روش خطابه عموم مردم، اعم از کودک و بزرگسال، زن و مرد، با سواد و بی سواد هستند که در کنار یکدیگر به خطابه خطیب گوش می دهند.
2. مکان سخنرانی بیشتر کلاس درس یا مکان هایی است که برای تحصیل آماده شده است، در حالی که مکان خطابه بیشتر مکان های عمومی است، مانند مساجد، حسینیه ها، سالن های اجتماعات و....
3. در روش سخنرانی، استاد موظف است درباره محور خاصی به سخنرانی بپردازد، در حالی که در روش خطابه، خطیب معمولاً مطالب و موضوعات متنوع و متفاوتی را بررسی می کند و بسا در یک خطابه از چندین موضوع سخن بگوید.
4. در روش سخنرانی، بحث ها باید مستدل و برهانی باشد، در حالی که مواد خطابه اغلب از مظنونات، مشهورات و مقبولات عامه تشکیل می شود.
با توجه به شباهت ها و تفاوت هایی که بیان شد، روش خطابه را نمی توان با روش سخنرانی یکی دانست، هر چند شباهت هایی داشته باشند؛ همچنین روش خطابه را نمی توان روش تدریس تلقی کرد؛ اما می توان آن را یکی از روش های آموزش عمومی یا غیر رسمی دانست؛ زیرا آموزه ها و آگاهی هایی را به عموم مردم انتقال می دهد؛ اما به سبک کلاسیک و با نظم خاصی که در روش تدریس وجود دارد، نیست.
بنابراین می توان گفت روش سخنرانی از روش خطابه گرفته شده است که با توجه به مخاطبان خاص آن در مراکز آموزشی، ویژگی هایی، از جمله موضوع خاص، مستدل بودن و... به آن افزوده شده است؛ از این رو می توان از ویژگی های خطابه های معصومان (علیهم السلام)، مانند کوتاه بودن سخنرانی، موزون بودن آن، پذیرش پرسش در حین سخنرانی و... برای بالا بردن کیفیت آن، بهره جست.

پی نوشت ها :

1. عرب این کلمه را برای هشدار و اعلام خطر به کار می برد و گزارش های وحشتناک را معمولاً با این کلمه آغاز می کنند.
2. البته ممکن است آنچه نقل شده همه خطبه نبوده و مطالبی از آن حذف شده باشد، ولی در عین حال آنچه موجود است، بیانگر این نکته است که خطبه های آنان چندان طولانی نبوده است، به ویژه آنکه آن بزرگواران سفارش هایی در کوتاه کردن خطبه و نماز جماعت دارند.
3. مجلسی، محمد باقر،‌ بحارالانوار، ج 37، ص 204.

منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)





تاریخ : پنج شنبه 91/2/7 | 9:43 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.