سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

روش های اصلاح رذائل
روش های اصلاح رذائل

 






 
یکی از وظایف عمده ی تربیت اخلاقی مبارزه با صفت های رذیلت و رفتارهای ناشایست اخلاقی ای است که برخی از متربیان دچار آن هستند. در این قسمت سعی می کنیم روش هایی را که در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) برای مبارزه با صفت ها و رفتارهای ناشایست اخلاقی به کار رفته بیان کنیم. این روش ها به ترتیب عبارت اند از: اغماض و چشم پوشی، تذکر دادن، فشار اجتماعی، تهدید، قطع رابطه و تنبیه.

1. اغماض و چشم پوشی

در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)، اولین اقدام در برخورد با رفتارهای ناشایست اخلاقی، به ویژه اگر این رفتار برای نخستین بار از فرد سر زده باشد، چشم پوشی و نادیده گرفتن آن است. از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) روایت شده است:
کان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) إذا کذب عنده الرجل تبسم و قال: إنه لیقول قولاً (کوفی، ص 169)؛ هرگاه کسی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دروغ می گفت، لبخند می زد و می فرمود: چیزی می گوید!!
از این سیره به روشنی فهمیده می شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی دروغگویی ها را نادیده می گرفتند و در مقابل آن واکنشی نشان نمی دادند. برای نادیده گرفتن این تخلف ها از سوی معصومان (علیهم السلام) می توان دو دلیل ارائه کرد. نخست اینکه متخلف با ارزش های اخلاقی آشنا نبوده است. دیگر اینکه در مواردی اغماض کردن و چشم پوشی از تخلف بیش از تصریح کردن در متخلف مؤثر واقع می شود و او را از تکرار رفتار ناشایست باز می دارد؛ زیرا تصریح کردن، پرده ی حیای میان مربی و متربی را می درد و فرصت بازگشت را از وی می گیرد و او را بر ارتکاب رفتارهای ناشایست گستاخ می کند. به همین سبب خواجه نصیرالدین طوسی در باب چگونگی برخورد با تخلفات اخلاقی کودک می گوید: «و صریح فرا ننمایند که بر قبیح اقدام نموده است، بلکه او را به تغافل منسوب کنند تا بر تجاسر اقدام ننماید و اگر بر خود بپوشد برو پوشیده دارند» (طوسی، 1360، ص 224).

2. تذکر دادن

دومین گام در اصلاح رفتارهای خلاف اخلاق تذکر دادن است. نمونه های متعددی از تذکرهای اخلاقی در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) ثبت شده که در اینجا برخی از آنها را نقل می کنیم. امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
إن أباذر عیر رجلاً علی عهد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) بأمه فقال له: یا ابن السوداء و کانت أمه سوداء فقال له رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): تعیره بأمه یا أباذر؟ قال فلم یزل أبوذر یمرغ وجهه فی التراب و رأسه حتی رضی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عنه (محدث نوری، 1408، ج 9، ص 112)؛ ابوذر در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردی را که مادرش سیاه پوست بود سرزنش کرد و گفت: ای سیاه زاده. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: او را به مادرش سرزنش می کنی؟! ابوذر آن قدر سر و صورتش را به زمین (به نشانه ی پشیمانی) مالید تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از او راضی شد.
این سیره نشان می دهد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کار زشت را گرچه از شخصی مانند ابوذر صادر شده باشد، زشت می داند و او را از این کار نهی می کند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
مر بالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) رجل طویل اللحیه فقال ما کان علی هذا لو هیأ من لحیته فبلغ ذلک الرجل فهیأ لحیته بین اللحیتین ثم دخل علی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فلما رآه قال هکذا فافعلوا (کلینی، 1365، ج 6، ص 488)؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردی با ریش بلند برخورد و فرمود: چه می شد اگر ریش خودش را کوتاه می کرد؟ این سخن به گوش آن مرد رسید و ریش خودش را به اندازه ی متوسط کوتاه کرد، نه بسیار کوتاه و نه بسیار بلند، سپس نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد. وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را دید، فرمود: ریش خود را چنین درست کنید.
در این سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به کسی که ریش خود را بسیار بلند کرده بود، تذکر داد و این تذکر کارگر افتاد. در سیره ی دیگری از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می خوانیم:
کان النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) إذا بلغه عن الرجل الشیء لم یقل: ما بال فلان یقول؟ ولکن یقول: ما بال أقوام یقولون کذا و کذا؟ (سجستانی، 1410، ج 2، ص 434)؛ هرگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلع می شد که کسی سخنی نادرست گفته است نمی فرمود: چرا فلانی چنین گفته، بلکه می فرمود: چرا برخی چنین می گویند.
بر پایه ی این سیره، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر سخنان ناشایست و نادرست واکنش نشان می داد و تذکر می داد، اما این تذکر به کنایه و اشاره بوده و نه مستقیم؛ زیرا تذکر مستقیم و با ذکر نام موجب بی اعتبار شدن متخلف می شود و این کار مانع تأثیرگذاری تربیتی تذکر می شود. با وجود این، در مواردی نیز به صورت خصوصی تذکر می دادند. ابی کهمس می گوید:
کنت نازلاً فی المدینه و کان فیها و صیفه و کانت تعجبنی فانصرفت لیله ممسیاً فافتتحت الباب ففتحت لی فقبضت علی ثدیها فلما کان من الغد دخلت علی أبی عبدالله (علیه السلام) فقال: تب إلی الله مما صنعت البارحه (حر عاملی، 1409، ج 20، ص 196)؛ در مدینه بودم و صاحب خانه کنیزی زیبا داشت. شبی دیر وقت به خانه برگشتم و در زدم و کنیزک در را باز کرد و من سینه اش را گرفتم. صبح که نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم، به من فرمود: از کاری که دیشب کردی توبه کن.
بدین ترتیب، بر پایه ی این سیره ها می توان گفت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) در برابر رفتارهای ناشایست اخلاقی به مرتکبان آنها مستقیم یا غیر مستقیم تذکر می دادند و آنها را از تکرار آن کار باز می داشتند.

3. وعده ی پاداش دادن

در سیره ی معصومان (علیهم السلام) گاه برای اصلاح فرد متخلف، از او می خواستند قول دهد تا از آن کار دست بر دارد و در مقابل آنان نیز به او وعده ای می دادند. داستان همسایه ی ابوبصیر که از راه حرام ثروتی به هم زده بود و مجالس لهو و لعب تشکیل می داد و در مقابل اعتراض و تذکر ابوبصیر از او خواست تا وضع او را به امام صادق (علیه السلام) بیان و برای ترک این حالت راه حلی ارائه دهد و امام (علیه السلام) به ابوبصیر فرمود: به همسایه ات بگو از آن کارها دست بردارد و من بهشت را برای او تضمین می کنم، نمونه ای از این مورد است. (168)
بر پایه ی این سیره، امام صادق (علیه السلام) در مقابل تعهد شخص به ترک کارهای ناشایست اخلاقی، بهشت را به او وعده می دهد و این شیوه کارگر می افتد و شخص از وضع پیشین خود توبه می کند. شاید بتوان گفت راز تأثیرگذاری این روش در آن است که انسان ها چنان که از نظر جسمانی با یکدیگر تفاوت هایی دارند، از نظر روحی و انگیزشی نیز با یکدیگر متفاوت اند. برخی در برابر اغماض و چشم پوشی واکنش نشان می دهند و برخی در برابر تذکر و برخی نیز در برابر ارائه ی مشوق های قوی و شخص مورد بحث در این سیره از آنهایی است که تنها در مقابل مشوق های قوی تسلیم می شود. به همین جهت، امام (علیه السلام) در این سیره به وی قول می دهد در صورت ترک رفتارهای ناشایست پیشین، خداوند او را وارد بهشت خواهد کرد و این روش در او مؤثر می افتد و او رفتارهای خود را اصلاح می کند.

4. برخورد تند

گاه هیچ یک از روش های پیشگفته در شخص مؤثر نمی افتد. در این صورت برای اصلاح رفتار متخلف، معصومان (علیهم السلام) از روش های تند استفاده می کردند. به این سیره ی نبوی توجه فرمایید:
أقبل رجل من البحرین إلی النبی فسلم. فلم یرد علیه و فی یده خاتم ذهب و جبه حریر. فانطلق الرجل محزوناً، فشکی إلی امرأته، فقالت: لقد رآی رسول الله جبتک و خاتمک، فألقیها ثم عد. ففعل، فرد (علیه السلام) (صالحی، 1414، ج 7، ص 148)؛ مردی از بحرین خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و بر وی سلام کرد؛ اما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جواب سلامش را نداد. مرد با ناراحتی به منزل رفت و ماجرا را برای همسرش بیان کرد. همسرش گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جبه ابریشم و انگشتر طلای تو را دیده است؛ این دو را از خود دور کن و نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برگرد. مرد چنان کرد و نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جواب سلامش را داد.
در این سیره، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با کسی که ارزش های اخلاقی را پاس نداشته سرد برخورد می کند و جواب سلامش را نمی دهد. این برخورد در مقایسه با روش های پیشین از شدت بیشتری برخوردار است.
همچنین اسحاق بن عمار می گوید:
دخلت علی أبی عبدالله (علیه السلام) فنظر إلی بوجه قاطب فقلت: ما الذی غیرک لی؟ قال: الذی غیرک لإخوانک؟ بلغنی یا اسحاق أنک أقعدت ببابک بواباً یرد عنک فقراء الشیعه فقلت جعلت فداک إنی خفت الشهره فقال أفلا خفت البلیه (کلینی، 1365، ج 2، ص 181)؛ نزد امام صادق (علیه السلام) رفتم و امام (علیه السلام) با چهره ای غضب آلود به من نگاه کرد. عرض کردم: چه چیزی نظر شما را نسبت به من عوض کرده است؟ فرمود: همان چیزی که رفتار تو را نسبت به برادران ایمانیت عوض کرده است. اسحاق، شنیده ام بر در منزل خود نگهبانی گماشته ای تا نیازمندان شیعه را از آنجا برانند. عرض کردم، فدایت شوم، از شهرت می ترسم. امام (علیه السلام) فرمود: از بلای الهی نمی ترسی؟!
براساس این سیره، امام صادق (علیه السلام) در برخورد با اسحاق بن عمار روی ترش می کند که در مقایسه با مورد بالا واکنشی خشن تر و شدیدتر است. و این خود نشان می دهد که رفتار این شخص در مقایسه با شخصی که از بحرین به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده بود، زشت تر و ناشایست تر بوده است.
در سیره ی دیگری، امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
أتی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) رجل فقال: یا رسول الله، أنا فلان بن فلان حتی عد تسعه فقال له رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): أما إنک عاشرهم فی النار (کلینی، 1365، ج 2، ص 329)؛ مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت من پسر فلان هستم و اجداد خود را تا نُه نسل برشمرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بدان که تو دهمین آنهایی و در جهنمی.
در اینجا نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تفاخر به اجدادی که همگی کافر بودند و از نظر اخلاقی هم امری ناشایست و زشت است برخورد کرده و پاسخی در حد دشنام به شخص می دهد و این نشان می دهد که از نظر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تفاخر به نیاکان کافر عملی بسیار زشت و ناپسند است.
گاه معصومان (علیهم السلام) با کسی که مرتکب رفتاری ناشایست می شد قهر می کردند و با او سخن نمی گفتند: امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
إن أبی نظر إلی رجل و معه ابنه یمشی و الابن متکئ علی ذراع الأب، قال: فما کلمه أبی (علیه السلام) مقتاً له حتی فارق الدنیا (همان، ص 339)؛ پدرم مردی را دید که همراه پسرش راه می رفتند در حالی که پسر در راه رفتن بر بازوی پدرش تکیه کرده بود. پدرم دیگر به سبب تنفر از این رفتار پسر، تا زمان رحلتش با وی سخن نگفت.

5. ایجاد فشار اجتماعی

گاه هیچ یک از روش های یاد شده در اصلاح رفتار شخص مؤثر نمی افتد. در این صورت چه باید کرد؟ در سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) در چنین مواردی از روش ایجاد فشار اجتماعی استفاده شده است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است و معمولاً بیرون از جامعه نمی توان به زندگی خود ادامه دهد، برای اصلاح برخی رفتارهای ناشایست فرد متخلف، می توان از فشار اجتماعی سود برد. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
جاء رجل إلی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فشکا إلیه أذی من جاره فقال له رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): اصبر. ثم أتاه ثانیه فقال له النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): اصبر. ثم عاد إلیه فشکاه ثالثه؛ فقال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) للرجل الذی شکا: إذا کان عند رواح الناس إلی الجمعه فأخرج متاعک إلی الطریق حتی یراه من یروح إلی الجمعه فإذا سألوک فأخبرهم قال ففعل جاره المؤذی له فقال له رد متاعک فلک الله علی أن لا أعود (کلینی، 1365، ج 2، ص 668)؛ مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از آزار همسایه اش شکایت کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: صبر کن. دوباره آمد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: صبر کن. بار سوم که نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و شکایت کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: روز جمعه هنگامی که مردم به نماز جمعه می روند، اسباب و اثاثیه ات را به خیابان بریز تا کسانی که به نماز جمعه می روند ببینند. اگر از تو پرسیدند: چرا؟ بگو همسایه ام مرا آزار می کند. شخص چنین کرد و همسایه آزارگرش آمد و گفت: اسباب و اثاثیه ات را برگردان، با خدا عهد می کنم تا دیگر تو را نیازارم.
در این سیره ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از یکی از انواع فشارهای اجتماعی یعنی آگاه کردن دیگران از رفتار نادرست متخلف استفاده کرده است.
یکی دیگر از اشکال فشار اجتماعی قطع رابطه است. گاه معصومان (علیهم السلام) از این روش نیز برای اصلاح رفتارهای ناشایست دیگران استفاده می کردند. ماجرای امام صادق (علیه السلام) با دوست خود که در بازار کفاشان به غلام خود نسبت زنازاده داد و امام (علیه السلام) با او قطع رابطه کرد (همین کتاب، ص 238 و 239)، نمونه ای از این روش است.
منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)





تاریخ : پنج شنبه 91/2/7 | 9:44 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.