سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 محبت به کودک
محبت به کودک

 






 

مقدمه

در دایره هستی بی نیازی راه ندارد. فلسفه می گوید: امکان، مساوی با نیاز است؛ یعنی نیاز، از ممکنات جدا شدنی نیست. ممکنات نخست محتاج به اصل وجودند و پس از آن، نیازهای فراوان دیگری دارند؛ اما درجه نیازهای موجودات متفاوت است: برخی نیازها به گونه ای است که موجودات بدون آنها قادر به ادامه حیات نیستند. برخی دیگر نیازهایی است که بدون آن قادر به ادامه حیات اند، ولی نبود آنها راه رشدشان را می بندد. انسان یکی از ممکنات است و سراپا نقص و نیاز. نیازمندترین انسان ها کودکان اند که به تنهایی حتی قادر به تغذیه خود نیستند. نیازهای مادی کودکان نیازهایی است که برای والدین و کسانی که با آنان سر و کار دارند روشن و معلوم است. از این رو، والدین در رفع این نیاز کودکان کوشش بیشتری دارند. اما نیازهای انسان، به ویژه کودکان، تنها نیازهای مادی نیست. نیازهای مادی تنها بخشی از نیاز جسمی کودک است. نیازهای روحی، روانی و معنوی دیگری نیز برای انسان ها، به ویژه کودکان، وجود دارد که از نیازهای مادی با اهمیت تر است، گرچه رتبه آنها از نیازهای مادی پایین تر است؛ زیرا اگر برخی نیازهای معنوی و روحی تأمین نشود، حتی در رشد جسمی کودکان نیز اخلال می کند. اما این نیازها چون مادی و جسمی نیست، برای همگان معلوم و محسوس نیست؛ از این رو برخی والدین به این بخش از نیازهای کودکان توجهی ندارند، یا کمتر به آن توجه می کنند. در این مبحث بر آنیم تا برخی از این نیازها را که تأمین آنها زمینه ساز تربیت صحیح فرزندان است با عنوان روش های زمینه ساز پس از تولد، در سیره معصومان (علیهم السلام) بررسی کنیم. یادآور می شویم که این روش ها علاوه بر نقش زمینه سازی در تربیت تا حدی نقش تربیتی مستقیم نیز دارند.

1. روش محبت

بی شک یکی از اساسی ترین نیازهای انسان پس از نیازهای زیستی (آب و غذا و...) نیاز به محبت است؛ به گونه ای که اگر این نیاز انسان برآورده شود، تا حدی بسیاری نسبت به نیازهای زیستی نیز مقاومت کرده، آن را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. نیاز به محبت حتی در برخی حیوانات نیز مشاهده می شود؛ هر چند این نیاز در انسان شدید و در کودک شدیدتر است.
از آنجا که نخستین سرپرست کودک خانواده است، لازم است خانواده، به ویژه والدین، به این نیاز کودک توجه ویژه داشته باشند و بدانند پاسخگویی صحیح به این نیازکودک، اساس و پایه تربیت او را تشکیل می دهد؛ زیرا ارضای این نیاز در کودک، موجب آرامش روانی، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین و حتی سلامت جسمی می شود، و ارضا نشدن آن نیز باعث فروپاشی آرامش روحی و روانی، بی اعتماد به خود و دیگران، احساس عجز و حقارت، بیماری های جسمی و روانی متعدد و انحرافات اجتماعی بسیاری خواهد شد. بر این اساس، این نیاز تربیتی را باید در طول دوران تربیت در نظر داشت و آن را به عنوان راهنمای عمل، سرلوحه عمل تربیتی قرار داد.
سیره عملی و احادیث پیشوایان معصوم (علیهم السلام) نشان دهنده توجه ویژه مکتب تربیتی اسلام به این نیاز اساسی است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به فرزندان خویش، فاطمه (علیهاالسلام) و ابراهیم، نواده ها، کودکان اصحاب و مسلمانان و حتی کودکان غیر مسلمان محبت می کرد و دیگران را نیز به محبت فرزندان سفارش می نمود. ابن عباس می گوید:
عایشه نزد رسول خدا رفت در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و فاطمه (علیهاالسلام) را می بوسید. عایشه گفت: ای رسول خدا، آیا او را دوست می دارید؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آگاه باش! به خدا سوگند اگر تو به مقدار دوستی من نسبت به او آگاه بودی، بر محبت خود به او می افزودی (مجلسی، 1403، ج 43، ص 5).
امام باقر (علیه السلام) از امام حسین (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:
من و برادرم نزد جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا بر زانوی چپ و برادرم حسن را بر زانوی راست خویش نشاند. سپس ما را بوسید و فرمود: پدرم به فدای دو فرزندی باد که امام اند (همان، ج 36، ص 255).
ابوهریره می گوید:
رأیت النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) یمص لعاب الحسن و الحسین و هو علی المنبر کما یمص الرجل الثمره (همان، ج 43، ص 284)؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر منبر دیدم مانند کسی که میوه را می مکد، لب های حسن و حسین (علیهماالسلام) را می مکید.
همچنین روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حسن و حسین (علیهماالسلام) را می بوسید. أقرع بن حابس گفت: من ده فرزند دارم که هیچ کدام را نبوسیده ام. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه کنم که خدا رحمت را از قلب تو برده است (طبرسی، 1412، ص 231).
سیره و روش فاطمه زهرا (علیهاالسلام) و ائمه اطهار (علیهم السلام) در برخورد با فرزندان نیز، حاکی از اهمیت محبت به فرزندان است. حضرت فاطمه (علیهاالسلام) با شعر خواندن برای فرزندان خود و رقصاندن آنان، به آنان مهر می ورزید. در نقلی آمده است:
و کانت فاطمه (علیهاالسلام) ترقص إبنها حسناً (علیه السلام) و تقول:

أشبه أباک یا حسن
و اخلع عن الحق رَسَن

و اعبد الهاً ذامننْ
و لا توال ذا الاحن

و قالت للحسین (علیه السلام):

أنت شبیه بأبی
لست شبیهاً بعلی
(مجلسی، 1403، ج 43، ص 286)

حضرت فاطمه (علیهاالسلام) فرزندش حسن (علیه السلام) را می رقصاند و می خواند: ای حسن، مانند پدرت باش؛ حق را صریح بیان کن و خدای منان را عبادت کن و با کینه توز دوستی مکن. و برای امام حسین (علیه السلام) می خواند: تو شبیه پدرم هستی و شبیه به علی نیستی.
علی (علیه السلام) در حضور یکی از دخترانش، یکی از پسران خویش را بوسید. دختر پرسید: پدرجان آیا او را دوست می داری؟ حضرت فرمود: آری. دختر عرض کرد: گمان می کردم که کسی جز خدا را دوست نمی داری! حضرت گریست و سپس فرمود: محبت، مخصوص خداست و شفقت برای فرزندان است (نوری، 1408، ج 15، ص 171).
البته باید توجه داشت که حُب، هم به معنای دوست داشتن است و هم به معنای دلدادگی. حب به معنای دوم، در واقع پیروی و تبعیت محض را نیز به دنبال خواهد داشت. شاید مراد امام، در این روایت، از محبتی که مخصوص خداست، دلدادگی باشد نه دوست داشتن؛ ولی شفقت به معنای دلسوزی و مهربانی است. پس دلسوزی و مهربانی - که در مقایسه با دلدادگی نوع ضعیفی از محبت است - برای کودک است و دلدادگی که مرتبه عالی محبت و به دنبال آن اطاعت محض است، مخصوص خداست.
از مجموع سیره های تربیتی یاد شده به وضوح اصل محبت و مهر ورزیدن به کودکان استنباط می شود. درباره ابراز دوستی رسول گرامی اسلام به حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا این گونه رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، ناظر به اصل تربیتی «محبت ورزی به کودک به طور عام» است یا این سیره ها و اظهار محبت ها در مقام هدایت مردم به امامت آنها و فراخواندن مردم به اصل محبت اهل بیت (علیهم السلام) بوده است؟
در پاسخ می توان گفت در این سیره ها سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول اینکه، این سیره ها، ناظر به همان اصل تربیتی عام و وظیفه کلی پدر و مربی است و چیزی بیش از این را نمی رساند.
احتمال دوم اینکه، این سیره ها، تنها در صدد هدایت امت است و بر شأن و منزلت الهی ائمه (علیهم السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) تأکید می کند.
احتمال سوم، که به نظر متقن تر می رسد، آن است که با ملاحظه سیره های دیگری از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) و روایات آنها بین دو احتمال پیشین تعارض و تنافی وجود ندارد. اصل این گونه رفتارها از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به نوعی ادای وظیفه عمومی به کودک، فرزند و نواده بوده است، اما تکرار و تأکید بر اظهار محبت به فاطمه (علیهاالسلام)، حسن و حسین (علیهماالسلام) نزد دیگران برای نشان دادن راه هدایت امت و راهنمایی مردم به محبت و علاقه به اهل بیت (علیهم السلام) بوده است.
در اینجا برای اثبات احتمال سوم، بخش دیگری از سیره های پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که نشانه محبت آن حضرت به دیگر فرزندان خود و فرزندان اصحاب و گویای وظیفه عمومی والدین در محبت به فرزند است، بررسی می کنیم. همچنین برای تأکید بر عمومی بودن این وظیفه و مختص نبودن آن به ارشاد و هدایت امت، بخشی از احادیث و سفارش های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) را که در آنها، بر اهمیت محبت به فرزندان تأکید شده است و حتی محبت به آنها را عبادت می داند، بیان می کنیم:
اسامه می گوید:
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا بر زانوی خود می نشاند و حسن (علیه السلام) را بر زانوی دیگر خود، و ما را به هم می فشرد و می فرمود: خدایا، بر این دو رحم کن که من آنها را مورد ترحم قرار دادم (بخاری، 1401، ج 7، ص 76).
مالک نیز می گوید:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به دیدار انصار می رفت و بر کودکان آنها سلام می کرد و دست بر سر آنها می کشید و برای آنها دعا می کرد (صالحی، 1414، ج 9، ص 370).
همچنین روایت است که
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر روز صبح بر سر فرزندان و نواده های خویش دست محبت می کشید (مجلسی، 1403، ج 104، ص 99).
بنابراین، محبت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها اختصاص به فرزندان معصوم خود، فاطمه (علیهاالسلام) و حسنین (علیهماالسلام) نداشته، تا بگوییم تنها برای هدایت امت و بیان شأن و منزلت آنها بوده است، بلکه این محبت عام و دیگر فرزندان و نواده های خود و کودکان اصحاب را نیز در بر می گرفته است؛ گرچه بخشی از این محبت ها یا کیفیت و شدت ابراز آنها در انظار مردم، ممکن است برای هدایت و ارشاد امت بوده باشد.
روایاتی از معصومان (علیهم السلام) که به محبت به کودکان و فرزندان دستور می دهد نیز شاهد دیگری بر این مدعاست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود:
فرزندان خود را دوست بدارید و به آنها ترحم کنید (طبرسی، 1412، ص 231).
همچنین می فرمود:
فرزندان خود را ببوسید که برای هر بوسه درجه ای در بهشت به شما خواهند داد که فاصله هر درجه پانصد سال خواهد (همان جا).
و نیز فرمود:
نگاه محبت آمیز پدر به صورت فرزند عبادت است (نوری، 1408، ج 15، ص 170).
بنابراین، با در نظر گرفتن مجموع سیره ها و روایات معصومان (علیهم السلام) چنین بر می آید که محبت به کودکان و فرزندان سیره آنان بوده و این محبت اختصاص به فرزندان معصوم آنها نیز نداشته است. اما چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) تا این اندازه به فرزندان محبت می کردند و دیگران را نیز به محبت به فرزندان سفارش می نمودند؟ آیا این محبت ها، تنها به دلیل عشقی است که پدر و مادر به فرزندان دارند یا دلیل دیگری نیز در کار است؟ اگر تنها عشق والدینی بود، چگونه امر کردن به آن معنا داشت؟
در پاسخ - چنان که پیشتر نیز بیان شد - می توان گفت نیاز به محبت یکی از نیازها اساسی انسان است. انسان موجودی اجتماعی است و به صورت فردی نه تنها با توجه به نیازهای زیستی، بلکه با توجه به نیازهای روانی مثل نیاز به محبت کردن و مورد محبت واقع شدن نیز، قادر به ادامه حیات - دست کم به گونه ای نسبتاً مطلوب - نخواهد بود؛ زیرا فقدان محبت و حتی کمبود محبت، علاوه بر اینکه مانع رشد و پیشرفت انسان می شود، عوارض زیانبار روحی، روانی و حتی جسمی نیز به دنبال خواهد داشت. از سوی دیگر محبت کافی به کودک موجب رشد سالم جسمی، روحی و روانی فرزند شده و قابلیت های بسیاری را در کودک ایجاد خواهد کرد. آثاری که محبت کافی به کودک می تواند در بر داشته باشد، بدین شرح است:
1. رفع و ارضای نیاز طبیعی کودک: محبت به کودک علاوه بر اینکه او را از عوارض ناشی از ارضا نشدن آن مصون می دارد، او را در حالت اعتدال روحی - روانی قرار خواهد داد.
2. اعتماد به نفس: از دیگر آثار محبت به کودک، و از عوامل موفقیت فرد در زندگی فردی و اجتماعی اعتماد به نفس است؛ زیرا با محبت به کودک، وی احساس ارزشمند بودن می کند. در مقابل، اگر به او محبت نشود، گرچه در زندگی موفق هم باشد، احساس بی ارزشی می کند و به خود و دیگران بی اعتماد خواهد شد.
3. اعتماد به دیگران: با محبت به کودک می توان علاقه او را به محبت کننده جلب کرد. در نتیجه، کودک به محبت کننده ی به خود، اعتماد و اطمینان می یابد و از او حرف شنوی دارد و از این طریق زمینه تربیت های بعدی فراهم خواهد شد؛ زیرا اصولاً انسان ها، به ویژه کودکان، سر در گرو محبت دارند و محبت کننده به خود را دوست دارند و مطیع فرمان او هستند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
قلوب الرجال وحشیه فمن تألفها أقبلت علیه (همان، ج 8، ص 510)؛ قلب های انسان ها وحشی است؛ هر کس به آنها محبت کند به او روی خواهند آورد.
4. یادگیری محبت به دیگران: کودک، از این طریق شیوه محبت به دیگران را یاد می گیرد. کودکی که مورد محبت واقع نشود، علاوه بر اینکه دچار اختلالات جسمی، روحی و روانی خواهد شد، در یادگیری محبت نیز دچار مشکل می شود و در آینده در محبت به فرزندان خود و دیگران نیز ناتوان خواهد بود.
5. با محبت به کودک، می توان جلوی بسیاری از انحرافات او را گرفت؛ زیرا کمبود محبت غالباً یکی از عوامل بسیار قوی ای است که اطفال و نوجوانان را به سوی بزهکاری سوق می دهد.
6. علاوه بر اینها، اصولاً نقش محبت در تربیت، نقشی کلیدی است. از مهم ترین امور در تربیت، ایجاد ارتباط بین مربی و متربی است و بهترین نوع رابطه، رابطه ای است که براساس محبت باشد؛ زیرا چنین رابطه ای، رابطه طبیعی است و رابطه براساس زور، خشونت و هر رابطه دیگری غیر طبیعی خواهد بود.
بنابراین، زبان ارتباط با انسان ها، به ویژه با کودکان، زبان محبت است و با خشونت یا حتی بی محبتی نمی توان کسی را تربیت کرد؛ زیرا برای تربیت پذیری، متربی باید از مربی حرف شنوی داشته باشد و این حرف شنوی با محبت ایجاد می شود. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این باره در وصیت به فرزندش می فرماید:
و اعلم ای بنی أنه من لانت کلمته وجبت محبته و طبیعی أن نجد کل محبوب مسموع الکلام (ادیب، 1362، ص 290)؛ فرزندم بدان کسی که سخنش نرم است، باید او را دوست داشت و طبیعی است که هر محبوبی کلامش گوش کردنی است.
سیره معصومان (علیهم السلام) در محبت به کودکان یتیم و سفارش مؤکد آنها به این امر، نیز می تواند گواه دیگری بر نقش تربیتی محبت به کودک باشد. در اینجا برای روشن شدن مطلب تنها به یک داستان از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اکتفا می کنیم:
ابی اوفی می گوید:
روزی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودیم که نوجوانی یتیم نزد آن حضرت آمد و گفت: نوجوانی یتیم هستم؛ خواهری یتیم دارم و مادرم تنگدست و فقیر است؛ از چیزهایی که خدا به تو عنایت کرده مرا اطعام کن؛ خدای تعالی از آنچه نزد اوست به تو عطا کند تا خشنود گردی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه نیکو سخن گفتی. سپس به بلال فرمود: از آنچه داریم مقداری بیاور. بلال نیز 21 دانه خرما آورد و به او داد و گفت: هفت دانه برای خودت، هفت دانه برای خواهرت و هفت دانه هم برای مادرت. نوجوان با خوشحالی به طرف منزل حرکت کرد. در این هنگام، معاذ از جا برخاست و دست نوازش و محبت بر سر نوجوان یتیم کشید و با سخنانی محبت آمیز وی را تسلی داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که این رفتار معاذ را دید، به او فرمود: معاذ، کار تو را دیدم. معاذ گفت: به او ترحم کردم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بدان که هر کس یتیمی را خوب سرپرستی کند و دست نوازش بر سر او بکشد، خداوند برای هر تار مویی که از زیر دستش می گذرد پاداش نیکویی به او می دهد و گناهی از گناهان او را محو می کند و بر درجه و مقام او می افزاید (طبرسی، 1408 ب، ج 10، ص 747).
روشن است که مراد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیش از رسیدن به وضع معیشتی یتیمان، رسیدگی به وضع روحی - روانی و محبت کردن به آنهاست و بدین گونه است که معاذ را به سبب محبت به این یتیم تشویق کرد و از ثواب این کار نزد خدا برای او سخن گفت. اینها همه بدین سبب است که یتیم، پدر یا مادری ندارد که به او محبت کند؛ از این رو اسلام به سایر مسلمانان دستور می دهد علاوه بر اینکه حاجت و نیاز یتیمان را برآورده کنند، محبت به آنها را نیز فراموش نکنند، زیرا آنها به محبت هم نیازمندند. علی (علیه السلام) در وصیت خود به فرزندانش می فرماید:
درباره یتیمان، خدا را در نظر بگیرید و مواظل باشید گرسنه نمانند و روحیه آنها در برابر شما تضعیف نگردد (نهج البلاغه، [بی تا]، (الف)، ج 3، ص 77).

نکاتی درباره محبت به کودک

1-1. ابراز محبت

یکی از نکات مهم در مسئله محبت به کودکان این است که تنها به محبت درونی اکتفا نکنیم؛ زیرا محبت وقتی مؤثر و مفید خواهد بود که آن را ابراز و کودک را از محبت خود به او آگاه سازیم و گرنه اصل محبت داشتن تنها برای محبت کننده می تواند مفید باشد، نه برای محبت شونده.
ابراز محبت، نکته ای است که ائمه (علیهم السلام) اصحاب خود را به آن توجه داده اند. یحیی بن ابراهیم از پدرانش نقل می کند:
مردی از مسجد می گذشت و امام باقر (علیه السلام) نیز نشسته بود. یکی از اصحاب عرض کرد: به خدا من این مرد را دوست می دارم. امام باقر (علیه السلام) فرمود: برخیز و او را از این محبت خود آگاه کن؛ زیرا این کار موجب بقای دوستی می شود و برای سازگاری، بهتر است (مجلسی، 1403، ج 74، ص 181).
همچنین امام کاظم (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمود:
إذا أحب أحدکم أخاه فلیعلمه فانه أصلح لذات بینکم (همان، ص 182)؛ هرگاه یکی از شما برادرش را دوست داشت، این دوستی را به اطلاع او برساند که این کار برای دوستی و رابطه بین شما بهتر است.
گرچه این سیره در مورد ابراز محبت به بزرگسال است، ولی روایت عام است و خردسال را نیز در بر می گیرد. علاوه بر این، وقتی به بزرگسال محبت کردن و آگاه کردن وی از این محبت، لازم و در پایداری و دوام محبت مؤثر است، ابراز آن به کودک به طریق اَولی لازم خواهد بود؛ زیرا بزرگسال ممکن است بتواند با وشاهد و قرائنی این محبت را درک کند، ولی کودکان جز از طریق ابراز محبت، قادر به درک وجود محبت در بزرگسالان نسبت به خود نخواهد بود. از این رو معصومان (علیهم السلام) به شیوه های مختلف، محبت خویش را به کودکان ابراز می کردند که در بخش شیوه های محبت به کودکان به آن اشاره خواهیم کرد.

1-2. اعتدال در محبت

اصولاً خروج از حالت اعتدال در هر کاری ناپسند است. ضرر افراط و تفریط در هر کاری از نفع آن - اگر نفعی داشته باشد - بیشتر خواهد بود. در اسلام نیز افراط و تفریط در کارهای ناپسند و از ویژگی های جاهل دانسته شده است. علی (علیه السلام) می فرماید:
لا تری الجاهل إما مفرطاً و مفرطاً (نهج البلاغه، [بی تا]، (الف)، ج 4، ص 15)؛ جاهل را نمی بینی مگر اینکه در کارش زیاده روی می کند یا از کارش کم می گذارد.
همچنین است محبت به کودک، که آثار منفی محبتِ بیش از حد به او، شاید از آثار منفی کمبود محبت بیشتر باشد. سلطه جویی و پر توقعی کودک، نازپروردگی، ضعف روحی، زود رنجی و خودپسندی را می توان از آثار محبت بیش از حد به کودک دانست. امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:
شر الآباء من دعاه البر الی الافراط (یعقوبی، [بی تا]، ج 2، ص 320)؛ بدترین پدران، کسانی اند که نیکی به فرزندان، آنان را به ورطه افراط کشاند.
توجه به این نکته لازم است که صِرف دوستی زیاد مشکلی ایجاد نمی کند، آنچه ناپسند و مضر است این است که دوستی و محبت زیاد به فرزندان باعث شود والدین آنچه به مصلحت خود و فرزندانشان نیست، انجام دهند و در واقع خود یا فرزندان خود را به ورطه گناه و خلاف اندازند. این مطلب، هم از کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فهیمده می شود و هم از کلام امیرمؤمنان علی (علیه السلام). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابن مسعود می فرماید:
یابن مسعود لا تحملن الشفقه علی أهلک و ولدک علی الدخول فی المعاصی و الحرام (مجلسی، 1403، ج 77، ص 108)؛ ابن مسعود، [مواظب باش] محبت و دلسوزی به خانواده و فرزندت تو را به ورطه گناه و حرام نیندازد.
بنابراین، باید به این نکته توجه داشت که دوستی زیاد، به خودی خود ضرری ندارد، ولی چون معمولاً دوستی زیاد باعث چشم پوشی از حقایق و افتادن در وادی باطل می شود، مطلوب نیست و پرهیز از آن توصیه می شود. از این روست که امام علی (علیه السلام) می فرماید:
حب الشیء یعمی و یصم (صدوق، 1413، ج 4، ص 380)؛ دوستی هر چیزی انسان را [نسبت به آن] کور و کر می کند.
این زیان ها همه متوجه خود محب و دوستدار بود، اما افراط در محبت به کودک، علاوه بر زیان هایی که برای دوستدار دارد، آسیب هایی را نیز متوجه کودک می کند که بسا جبران ناپذیر خواهد بود. به برخی از این آسیب ها در صفحه قبل اشاره کردیم.

1-3. روش های ابراز محبت

چنان که از برخی سیره های پیشگفته بر می آید، معصومان (علیهم السلام) روش های متفاوتی را در ابراز محبت به کودکان و فرزندان خود به کار می بردند که برخی از آنها عبارت اند از: بیان محبت خود به آنها، بوسیدن، در بغل گرفتن و روی زانو نشاندن، سواری دادن، هدیه دادن به آنان، شوخی و بازی کردن با آنها، دست بر سر آنها کشیدن و حتی میوه تازه و نوبر را به آنها دادن و در کنار آنها خوابیدن (ر. ک: حسینی زاده، 1386، ج 1، ص 93 - 94).

2. روش تأمین امنیت

از دیگر روش هایی که معصومان (علیهم السلام) در این مرحله در تربیت فرزندان خود به کار می گرفتند روش تأمین امنیت برای فرزندان بوده است؛ زیرا امنیت از نیازهای اساسی هر انسانی به ویژه کودکان است؛ به طوری که فرزندان در ابراز آنچه در درون دارند و بروز استعداد و خلاقیت خود، نه تنها احساس ترس و نگرانی نکنند، بلکه احساس آزادی و آرامش نیز داشته باشند. زیرا احساس ترس و ناامنی در کودک، جرئت و جسارت و خلاقیت را از او سلب می کند. همچنین ترس و نگرانی از بازخواست و انتقاد والدین و مربیان باعث می شود که کودک دست به نوآوری و ابداع نزند و همواره احساسات و عواطف خود را سرکوب کند. این امر علاوه بر اینکه کودکان و نوجوانان را از ابتکار، نوآوری و خلاقیت باز می دارد، موجب عوارض و نابسامانی های روانی نیز در آنان می شود.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومان (علیهم السلام) این امنیت خاطر را برای کودکان و نوجوانان و جوانان و حتی زیردستان خود فراهم می کردند؛ به گونه ای که به طور کلی زیردستان آنها آزادانه احساسات و عواطف خود را بیان می کردند. ائمه از اینکه زیردستان آنها درباره آنها چنین احساسی داشتند، خدا را شاکر بودند.
نیاز به امنیت از نیازهای اساسی انسان است، به ویژه در دوران کودکی و نوجوانی که انسان بیشتر وابسته به دیگران است و از خود استقلال چندانی ندارد. از این رو، والدین و کسانی که به امر تربیت اشتغال دارند باید سعی کنند، نه تنها موجب ترس و نگرانی کودکان نشوند، بلکه همواره تکیه گاه و پشتوانه ای برای امنیت آنها باشند؛ زیرا کودکان و نوجوانان همواره والدین و مربیان را تکیه گاه خود می دانند. این تکیه گاه بودن والدین، دارای دو لایه است: لایه زیرین، که تنها با حضور والدین تأمین می شود و کودک و نوجوان با وجود و حضور آنها احساس آرامش و امنیت می کنند و لایه رویین، که بر اثر برخورد صحیح والدین با فرزندان حاصل می شود. معصومان (علیهم السلام) به هر دو جنبه این احساس امنیت توجه داشته اند. به این سیره از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توجه کنید که بیانگر مرتبه اول از ایجاد امنیت برای فرزندان است:
زید بن حارثه غلامی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را خرید. وی با آن حضرت زندگی می کرد، تا اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به رسالت مبعوث شد و او را دعوت به اسلام کرد. زید نیز اسلام آورد. وقتی این خبر به حارثه بن شراحیل کلبی، پدر زید، رسید به مکه آمد و به وسیله ابوطالب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیغام داد: یا فرزندم را به من بفروش یا او را مجانی یا در برابر فدیه آزاد کن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زید آزاد است هر کجا که می خواهد برود. حارثه دست زید را گرفت و گفت: فرزندم، به حسب و شرف خود ملحق شو. زید گفت: من از رسول خدا جدا نمی شوم. حارثه گفت: آیا حسب و نسبت خود را رها می کنی و برده ی قریش می شوی؟ زید دوباره گفت: من از رسول خدا جدا نمی شوم. حارثه ناراحت شد و قریش را شاهد گرفت که من از او برائت می جویم و او فرزند من نیست. در این هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اشهدوا أن زیداً إبنی أرثه و یرثنی (مجلسی، 1403، ج 22، ص 215)؛ شاهد باشید که زید فرزند من است. من از او ارث می برم و او نیز از من ارث می برد».
در این سیره، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) همین که احساس کرد ممکن است زید، با این کار پدر احساس نداشتن تکیه گاه و ناامنی کند، بلافاصله خود را به عنوان پدر و تکیه گاه وی معرفی کرد تا زید همچون گذشته، با اطمینان کامل به زندگی بپردازد. گرچه در گذشته نیز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در عمل به منزله پدری برای زید بود، ولی در ظاهر زید فرزند حارثه بود و وقتی حارثه زید را، هر چند به ظاهر، بی تکیه گاه کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این بی پناهی و بی تکیه گاهی ظاهری را نیز جبران نمود.
از سوی دیگر، معصومان (علیهم السلام) به لایه رویین امنیت که تأثیر اساسی و بیشتری در تربیت کودکان دارد - گرچه از نظر رتبه مؤخر است و ما آن را لایه رویین نامیدیم - نیز توجه کامل داشته اند. این توجه در برخوردهای آنها با زیردستان خود کاملاً مشهود است؛ زیرا اگر چنین توجهی از سوی معصومان (علیهم السلام) نبود و این گونه امنیت را برای آنها فراهم نمی کردند، هرگز زیردستان نمی توانستند این گونه ابراز احساسات نمایند و آنچه در دل دارند بیان کنند. ایجاد این امنیت برای کودکان و زیردستان نیز از چند جهت مهم است:
1. اصولاً انسان برای اینکه بتواند با دیگران و زیردستان رابطه مناسبی برقرار کند، لازم است چنین اطمینانی را به آنها بدهد که بتواند حرف های خود را به راحتی مطرح کنند و کارهای خویش را با اطمینان و احساس آرامش انجام دهند.
2. کودک و نوجوانی که چنین احساس امنیت و آرامشی داشته باشد به راحتی می تواند اعتقادات و اندیشه های خود را ابراز کند تا اگر والدین یا مربیان احیاناً نادرستی و اشتباهی در اندیشه و اعتقاد او می بینند، اصلاح کنند و اندیشه ها و عقاید صحیح او را تأیید کنند.
3. این احساس به کودک و نوجوان اجازه ابتکار، خلاقیت و نوآوری می دهد. ترس و احساس ناامنی همواره سدّ و مانعی بر سر راه انسان است و او را وابسته و بی اراده بار خواهد آورد.
4. ترس و ناامنی موجب فرو خوردن و واپس زدن اندیشه و ابتکار در انسان شده، بسا به عقده های روانی تبدیل شود و مشکلات بسیاری را برای انسان به بار می آورد.
منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)





تاریخ : پنج شنبه 91/2/7 | 9:45 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.