سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بادامک

     به روایت اسکندر اثرکار - کرامت محمدی

 به فاصله ی یک کیلومتر بعداز «لیرمنجان» درانتهای یک جاده ی فرعی به طول 12000متر به سمت چپ، روستای کوچک «بادامک» واقع است. این روستادر ناحیه ی جنوبی دهانه ی «تنگ شول» ودر دامنه ی تپه ی به همین نام قرار دارد، که دارای شیب نسبتا تُند است وحالتی رو به مشرق دارد. اطراف آن را درختان بلند سپیدار احاطه کرده است.

 درباره ی وجه نام گذاری آن اختلاف است، برخی می‏گویند آن از «باد مکان» گرفته شده است، زیرا جای نسبتا سرد است که به بلندی، جریان هوا در آن جا سرعت بیش تری دارد، عده‏ی دیگر می‏گویند آن از«بادام» گرفته شده‏است، چون در گذشته دامنه‏های این تپه پوشیده از درختان بادام وبوته ی «محک»  = (شیرین بیان) بوده، بناءا "کاف " «بادامک»از "محک "آمده ودواسم باهم ترکیب وترخیم شده است.

 کسانی دیگر می‏گویند " کاف " «بادامک» ازادات تصغیر است که اشاره به «بادام کوچک» دارد. لکن فعلادرآن ناحیه نه بادامی وجوددارد ،نه چندان محکی به چشم می‏خورد .

  مالک اصلی اراضی «بادامک» حاج میرزا جان طالبی ارد کانی بوده است، اولین بار در سال 1335 (هش) به دستور او نخستین خانه توسط شخصی به نام عسکر رحیمی دراین محل ساخته شد، خانه ی محقر و ساده و کوچک بود که تنهااجاره دار و نگهبان مزارع در آن زندگی می‏کردند. بعداچند خانوار ازشول پلنگی آمده ودرآن جا سکنی گزیدند .

 «بادامک» فعلی دارای 44 خانوار می‏باشد که ساکنین آن از مردم «پلنگی» وکربلایی محمد حسینی اند. تقریبا تمام آن‏ها شامل دوتیره ی شرون کمالی ونجفی می‏شوند. اراضی «بادامک» جزء پلاک ثبتی «کربلایی محمد حسینی» است، مردم «بادامک» زمین زیاد ندارند. یک باب مدرسه ی ابتدایی در این روستا مشغول امور آموزشی است، زمین مسجد به مساحت 825 مترمربع معین شده است، لکن ساختمان آن تاهنوز احداث نگردیده است، این روستا حسینیه هم ندارد. لکن ازامکانات اولیه ی رفاهی شامامل آب لوله کشی، روشنایی برق، مخابرات وراه روستایی برخورداراست .

 روستای «بادامک» تا سال 1382 (هش) فاقد قبرستان بود. مردم «بادامک» جنازه ی متوفی را به قبرستان عموی «آب باد» یا «لیرمنجان» می‏بردند، در سال‏1382 برای اولین بار در محل خود قبرستان معین نموده و خانمی به نام " آبی جان فروزان " را در آن به خاک سپردند . 

 ============================================================

 

 چُغا

      به روایت حاج غلام موثقی، عطاموثقی‏

    سهراب موثقی، هاشم زاهدی و جلال نظری‏

 

    جلال نظری

 

در حدود یک کیلومتر بعد از «لیرمنجان» در انتهای یک جاده فرعی به طول 1300 متر به سمت راست و مشرق، روستای «چُغا» واقع است. محلی است آباد، پرنعمت و دارای اراضی وسیع و حاصل خیز. کلمه ی «چُغا» بروزن " دُعا " ازلغات فارسی اصیل است که به معنی " بلندی " و نقطه ی مرتفع می‏باشد. تا حدود 40 سال پیش ازاین روستای «چغا» در محوطه ی قلعه‏ی به همین نام قرار داشت، آن قلعه به روی تپه ی بزرگ خاکی به نام «تُل چغا» واقع در ساحل غربی رودخانه ی «کُر» استوار بود، به همین خاطر به آن «قلعه چغا» می‏گفتند. یعنی قلعه‏ی که در نقطه ی مرتفع واقع شده‏است. بااین که امروزه از آن قلعه جز تلی باقی نمانده و روستای کنونی «چغا» به مسافت بیش از یک کیلومتر دورتر از آن تل ساخته شده است، بازهم " کامفیروزی‏ها" به روستای «چُغا» - «قلعه چغا» می‏گویند، این حکایت از اهمیت «قلعه چغا» د رگذشته می‏کند. جدا قلعه‏ی مهم  بوده و دارای برج و بارو و امکانات دید بانی ودفاع بوده است .

 خود اهالی «چغا» به روستای خود " چغا " و به تل قدیمی خود «تل قلعه‏ای » یا تل «چغا» می‏گویند. آن ها به آن تل قدیمی خود خیلی اهمیت می‏دهند، آن را مایه ی مباهات و افتخارات تاریخی خود می‏دانند، از این رو برای آن تل فضایل و افسانه‏ها تراشیده شده است. آقای جلال نظری ضمن مطلبی که در مورد «قلعه چُغا» تهیه نموده است چنین می‏نویسد:

 «در مصب رودخانه ی زاینده رود«کُر» با آب‏های‏نیلگون دریاچه ی "سد درودزن " از دور تپه‏ی خاکستری نمایان است، که دامنه‏های آن پوشیده از گُل‏های رنگارنگ قرمز و آبی‏است، دراطراف آن تپه ی خاکستری مزارع سر سبز جو، گندم و شلتوک همواره خود نمایی می‏کنند.

 این تپه برای تک تک مردم کامفیروز، بویژه پیرمردان و پیرزنان " چغایی " خاطره‏انگیز است؛ زیرا روزگاری مرکز فرمانروایی منطقه ی مهم «کامفیروز» بوده و مردانی بزرگ  درآن زندگی می‏کرده‏اند. مردانی که امرشان مُطاع و دستورات شان بی چون و چراقابل اجرا بود، از جمله ی این مردان بزرگ "ملاّ حیدر موثقی " وملاّحسن خان قلعه چغایی " بودند؛ که یاد ونام شان همیشه نا نیکی برسر زبان‏ها است.»

 « این گونه که می‏گویند: این تپه از زمان‏های بسیار قدیم وازعهد "تیموریان" به وجود آمده است، اول بار " تیمور خان " برای آموزش نیروهای جنگی اش این تپه را به وجود آورده و قلعه‏ی بر روی آن بنا کرد چنان که بر بلندای آن تا هنوز آثار بناهای مخروبه وجود دارد.»

 در سال 1350(هش) به دنبال بالا آمدن آب دریاچه ی «سد درود زن» آخرین بازماندگان، این قلعه سابق را ترک نموده، به حدود یک کیلومتری درجهت غرب نقل مکان نمودند. آن‏ها در ابتدا با مصالحی از قبیل خشت و گل و چوب اقدام به ساخت و ساز خانه برای خود نمودند، اما در طی 20 سال گذشته با استفاده از مصالح ساختمانی مُدرن ومحکم از قبیل آجر، سیمان و آهن خانه‏های محکم و استوار ساخته اند. «چغای» امروزی تعداد 220 خانوار را در خود جا داده است که تعداد کل جمعیت آن بالغ بر 800 نفر می‏شوند، چنان که می‏گویند امروزه وسعت روستا نسبت به 15 سال قبل دو برابر شده است.

 نخستین مالک شناخته شده ی  «قلعه چغا»  حاج نصراللّه خان ایلخانی بود، حاج نصراللّه خان علاوه بر «قلعه چُغا» مالکیت‏های زیادی در سراسر تنگ شول، «دلخان» و «مهجن آباد» داشت، او پسری داشت به نام «اسعدالسلطنة» و او هم زنی داشت به نام «زینةالسلطنة» که همه ی این املاک را فروخت. «شول »و «کودین» را به عزت اللّه خان صولة السلطنة برادر صولة الدولة فروخت، «دلخان»را به حضرات «کشکولی» و «بزی» داد، قلعه ی «چغا»، «پلنگی » و «آب باد» را مدتی برای خودشان نگه داشتند. در قلعه ی «چغا» دو نفر کدخدا معین کردند به نام‏های ملاّ حسن خان و ملاّ حیدر آن‏ها هم کدخدا و هم اجاره دار املاک اسعد السلطنة بودند .

 سرانجام " زینةالسلطنة " تصمیم گرفت املاک «قلعه چُغا» را هم به فروش برساند که فروخت به مرحوم حاج سید محمد دبیری و عزیز اللّه خان قوامی. " زینةالسلطنة " پسری داشت به نام " غلام رضا خان " که اورابه خارج فرستاده وبهای املاک «چغا» را خرج پسرش کرد. حاج سید محمد دبیری املاک «چغا»، «آب باد» و «پلنگی» را که همگی جزءیک پلاک بودند، نگه داشت تازمانی که برنامه ی اصلاحات ارضی پیش آمد .

 تا حدود یکی دو سال قبل از این اراضی «چغا» تنها زیر کشت شلتوک می‏رفت، اما از حدود 2 سال به این طرف مردم «چغا» سعی کرده‏اند از زمین‏های خود سالی دو بار محصول بردارند، بدین ترتیب که نیمی از سال، زمین‏ها رابه  زیر کشت جو و گندم می‏برند، نیمه ی دیگر سال تحت کشت شلتوک قراردارند. اراضی «چغا» علاوه بر حق آبه ی معینی که از رودخانه‏های «کُر» و تنگ «شول »دارد، از طریق تعداد130 حلقه چاه عمیق نیز مشروب می‏شود. آن قسمت از اراضی که در حاشیه ی «سد درود زن» قرار گرفته و از آب رودخانه ی «کُر» مشروب می‏شود، به نام " چم رنجان " معروف است، آن قسمت از اراضی که از آب رودخانه ی تنگ «شول» مشروب می‏شود، به زمین‏های " بونه " معروف می‏باشد. وقسمت سوم زمین های معروف به " زمین‏های تلمبه " می باشد .

 ورزش در «قلعه چغا» دارای فراز و نشیب های بوده است، تیم فوتبال موسوم به " پرواز " این روستا در مسابقات جام نوروزی سال 1377 «کامفیروز» حایز مقام اول شد ودر تور نمنت های بعدی تا مقام‏های دوم و سوم عقب نشست، اکنون گویا دوره ی فترت واستراحت را می‏گذراند.

 جلال نظری دراین مورد چنین می‏گوید:

 «در سال 1379 هنگامی که جناب آقای خاتمی ریاست محترم جمهوری به شهرستان مرودشت تشریف آوردند، من طی نامه‏ی از محضر ایشان خواستم که نسبت به معضلات این روستا، بویژه در امور ورزش توجه مبذول دارند، پس از مدتی از دبیرخانه ی ریاست جمهوری نامه‏ی باقید رونوشت به فرمانداری - بخشداری و تربیت بدنی، برایم آمد که ضمن آن به مسئولین ذی ربط توصیه شده بود تا نسبت به رفع موانع موجود و تخصیص اعتبارات لازم اقدام فرمایند.»

 «لکن تا هنوز اقدامی دراین جهت صورت نگرفته است. ورزش کاران روستای «چغا» فاقد هر نوع امکانات ورزشی از قبیل زمین فوتبال و والیبال و سالن تربیت بدنی می‏باشند. هر سال از یک نقطه زمینی که زیر کشت نمی‏رود به عنوان زمین فوتبال استفاده می‏شود. در زمستان‏ها کُلر شلتوک را جمع می‏کنیم، زمین کشاورزی را صاف نموده، به روی آن فوتبال می‏نماییم؛ در فصل بهار که آن زمین هازیر کشت می‏رود، ما دیگر زمینی برای بازی نداریم.»

 جلال ادامه می‏دهد: «مراسم جشن عروسی در «چغا» بسیار ساده و سالم برگزار می‏شود، هرکس توان و قدرت مالی جهت برگزاری مراسم عروسی داشته باشد، جشن مفصل به پا می‏کند، آن که توانایی برپایی جشن را نداشته باشد، دست نامزد خود را گرفته و به ماه عسل می‏رود. از حدود 3 سال به این طرف تعدادمسافران ماه عسلی روز به روز زیادتر می‏شوند، اهالی «چغا» نه تنها ایرادی بر آن ها نمی‏گیرند، که بیش تر تشویق شان می‏نمایند، تا این سنت نبوی هر چه ساده تر و سالم‏تر برگزار گردد.»

 «هم چنین مردم «چغا» هیچ تقیّدی ندارند تا در مرگ عزیزان شان حتما لباس سیاه برتن نمایند، یا مدت‏های زیادی در مراسم شادی شرکت نکنند، تا سر و صورت خود را اصلاح نکنند... شاید چنین رسوم در گذشته وجود داشته، اما اکنون دیگر منسوخ شده‏است. وقتی عزیزی از دنیا می‏رود، بستگان او لباس روزمره ی خود رابرتن می‏کنند ودر مراسم جشن و شادی اقوام، خویشان و همسایگان شرکت می‏نمایند.»

 روستای «چغا» دارای مسجد و حسینیه ی مجزّی و باشکوه می‏باشد، که با همّت و پشت کار خود اهالی ساخته شده است، یک هیأت عزاداری به نام حسین بن علی (ع) امور عزاداری حضرت خامس آل عبا(ع) راسازمان دهی می‏کند، مراسم عزاداری و روضه خوانی در «قلعه چغا» سابقه ی بسیار طولانی دارد، چنان که در سالیان قبل حدود یک ماه تمام جلسات روضه خوانی و پُخت و پز نُذورات ادامه داشت، تقریبا هر خانه‏ی هر سال یک جلسه روضه می‏خواند، بعضی‏ها هم بیش تر، اما در سالیان اخیر بنا به علل فراوان متروک شده و بیش از چند جلسه‏ی انگشت شمار باقی نمانده است .

 مردم «چغا» در جریان جمع آوری کمک به زلزله زدگان شهرستان بم، در زمستان سال 1382 مبلغی در حدود 20 میلیون ریال وجه نقد به ستاد جمع آوری کمک وامداد به زلزله زدگان، که زیر نظر پایگاه مقاومت اداره می‏شد، مساعدت کردند . 






تاریخ : یکشنبه 91/6/19 | 10:6 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.