سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی آباد

  به روایت کربلایی نصرت اللّه نامدار، امیدوار مهمی

 اندکی کم ترازیک کیلومتربعداز«مهجن آباد» درزیر دست جاده ی اصلی، روستای قدیمی «علی آباد» واقع است. اهالی آن مدعی هستند که تاریخ محل شان ریشه در عمق چندین هزارساله ی تاریخ دارد. این ادعای آن‏ها را نه می‏توان بااین درازی قبول کرد، نه می‏توان به آسانی مردود داشت، زیرا موقعیت این محل که در مصب رودخانه ی تنگ بستانک بارود «کُر» قرار دارد، می‏تواند انسان را نسبت به سابقه ی طولانی سکونت بشر در این محل باورمند سازد. بنا به همین دلیل قابل تصور است که «علی آباد» یکی از نخستین نقاط رونق کشاورزی در «کامفیروز» بوده باشد .

 «علی آباد» تاکنون پنج بار جا به جا شده است، نخستین بار قلعه‏ی بوده که در ناحیه ی جنوبی مصب رود خانه ی تنک بستانک با رودخانه ی «کُر» قرار داشته و به نام «قلعه علی آباد» خوانده می‏شده، آن قلعه دارای 4 برج و باروهای فراوان بوده که درب و دربان هم داشته. تمامی اهالی در آن مجتمع بودند. دربان موظف بود که شب‏ها درب قلعه را ببند و صبحی زود آن  را باز نماید. نگهبان در طول روز نیزدرهمان دم درب قلعه قرار داشته، ورود و خروج را کنترل می‏کرد .

  قلعه ی دوم به فاصله ی اندکی دورتر نسبت به جایگاه قلعه ی اول بنا شد که اکنون جایگاهش  به قلعه ی آقا پیر محمد معروف است «آقا پیرمحمد» فقط یک نام مجرد است که هویت مجهول دارد، هیچ کس درمورد اوهیچ چیز نمی‏داند؛ گویا اوشخصی با کرامت بوده که در همین نقطه مدفون است و حکم امام زاده ی «علی آباد» را دارد، اشخاصی ادعاکرده اند که درشب‏های به خصوصی چراغ ویانوری را درآن‏ناحیه مشاهده کرده‏اند. (محتملا آن نور انعکاسی ازتابش نورمهتاب برجسم صیقلی وبلورین درشب‏های بدر بوده باشد).

  در گذشته‏های دور به قلعه ی آقا پیر محمد «قلعه امارت» یا (عمارت) نیزمی‏گفتند. شاید بدان دلیل که «علی آباد» برای مدتی مرکز حکم رانی منطقه بوده است. تاحدود 30 - 40 سال قبل ازاین پاسگاه ژاندارمری در«علی آباد» مستقربود، درآن موقع نیز «قلعه علی آباد» خیلی باشکوه و دارای برج‏ها و باروها ی متعدد بود .

 قلعه ی سوم در محلی به نام "کل گه - کله گاه " واقع بود، آخرین بقایای «قلعه کل گه» منزل کربلایی نوروز بود که یک اصله درخت توت خیلی بزرگ در وسط آن قرار داشت. آقای امید وارمهمی دراین مورد چنین می‏گوید: «قُطرتنه ی آن درخت توت به قدری ضخیم بود که ما تعداد 4 - 5 نفر بچه به دور آن حلقه می‏زدیم، دست‏های مان را هم دراز می‏کردیم، به هم نمی‏رسید. لاشه ی آن درخت توت تا این اواخر موجود بود که به آتش کشیده شد.»

  چهارمین محل «علی آباد» قلعه ی بود که اکنون آثارش بر قرار است، به آن قلعه ی قدیمی می‏گویند، ناحیه ی قدیمی «علی آباد» جزء آن محسوب می‏شود. این قلعه حدود 120 سال قبل برپاشد وده ها سال «مردم علی آباد» درآن زندگی کردند. بعدها وقتی که جمعیت زیادشد، اوضاع واحوال امنیتی هم بهبود یافت، عده ی ازدرون قلعه بیرون آمده ودراطراف آن خانه‏های برای خود ساختند که به " قلعه دری " معروف شدند، نطفه ی علی آباد کنونی درهمان جا منعقد شد

 پنجمین محل، همین قسمت نوساز روستا است که از نقطه‏ی به نام «تل دیدگاه» شروع شده، تا تل «گربه کان» در حاشیه ی جاده ی اصلی امتداد یافته است. که نزدیک به 2 کیلومتر طول دارد، خانه‏ها اغلب در دوسوی یک رشته جاده ی آنتنی خاکی ساخته شده‏اند. ازاین نظر «علی آباد» درست مانند «مهجن آباد» است، چون هردو به هدف رسیدن به حاشیه ی جاده ی اصلی، ازجای خود کنده شده، هویت وبافت قبلی خودرا ازدست داده ولی تاهنوز به هویت جدید ومطلوب خود نرسیده اند

  روستای «علی آباد» حدود 300 خانوار را درخود جا ی داده است، به این روستا «علی آباد سفلی» نیز گفته می‏شود. «علی آباد علیا» عبارت از روستای «بیمور» است که در ساحل شمالی رودخانه ی تنک بستانک واقع است. از آن جا که این دو روستا به رغم نزدیکی به یک دیگر مستقل و مجزا از هم می‏باشند، غالب مردم «کامفیروز» به این روستا «علی آباد» یا «علی آباد بیمور» می‏گویند، در حالی که به روستای «بیمور» همین اسم خاص خودش اطلاق می‏شود. «بیموری» ها روستای خودرا به اسم علی آباد علیانمی شناسند. نام روستای آن‏ها همان «بیمور» است .

 مالک قدیمی املاک «علی آباد» - «بصیرالسلطنة شیرازی» بود. او به ملک علی آباد خیلی علاقه داشت وبه آن اهمیت بسیار می‏داد، به فرزندانش وصیت کرده بود که تحت هیچ شرایطی اجازه ندارند «ملک علی آباد» را بفروشند، از این رو آن را وقف اولاد ذکور خود نمود، تا بدین وسیله مانع فروش اراضی «علی آباد» گردد، فرزندان بصیرالسلطنة املاک پدری را به نسبت‏های ذیل به اشخاص ذیل اجاره ی 75 ساله دادند:

 سه دانگ به اشخاصی به نام‏های حسین خان، امان اللّه خان، اسفندیارخان ‏و غلام رضاخان ازتیره ی عشایر فارسی مدان - یک دانگ به سلیمان خان امینی خانیمنی، دو دانگ به حاج کریم ترابی اردکانی. این وضع تا زمان اصلاحات ارضی ادامه داشت. الان هم «علی آباد» تحت عنوان املاک بصیری معروف است، لکن در زمان اصلاحات ارضی به نام مصطفایی ثبت شد، چون شخصی به نام «مصطفی مصطفایی »مسئول اصلاحات ارضی بود، اسناد ثبتی با امضای او تهیه و تنظیم شده است. «علی آباد» درزمان مالکین دونفر کدخدا داشت که اول ملاّ حسین و در آخر ملاّ چوپان علی بود .

 «قلعه علی آباد» از اول به همین اسم نام گذاری شده بود. بنابه گفته ی اهل اطلاع، در ارتفاعات تنگ بستانگ لوحه سنگی وجود داشته که به روی آن این مطلب نوشته شده بوده: «من رئیس امام قلی علی آبادی به همراه چهل نفر از افراد تحت فرمانم از دست حکومت فراری هستیم، اکنون به مدت 3 ماه می‏شود که در این تنگی زندگی می‏کنیم، افراد حکومت تا هنوز به مخفی گاه ما پی نبرده اند.» به گفته ی اصحاب اطلاع، آن سنگ نوشته حدود 400 سال قدمت داشته و لی اکنون از اثر کثرت استلام خلق اللّه صاف شده است. چنان که دیگر نوشته هایش قابل خواندن نیست .

 البته چنین ادعاهای مبنی بروجود سنگ نبشته‏های متعدد درجاهای دیگر هم شده است، درمورد دیگر ادعامی شود که سنگ نبشته ی دیگری درتنگ بستانک وجودارد که متعلق به سال 191می باشد، که برروی آن قیمت نان نوشته شده ولی قابل خواندن نیست. هم چنین می گویند درتنگ بالای «چم ریز» نیز سنگ نوشته ی وجود دارد که می‏گوید: «...من فلانی به اتفاق چندنفر مدت 3ماه هست که دراین تنگ برف گیر شده‏ایم .» لکن مهم این است که اکنون خودهمان سنگ های مورد ادعا با چشم غیر مسلح قابل مشاهده نیست، خواندنش که بماند .

 مردم «علی آباد» از قدیم الایام اهل تقوی و طهارت بوده‏اند، به طوری  که «قلعه علی آباد» از ابتدا دارای حمام عمومی بوده است، تا کنون 3 محل حمام قدیمی درعلی آباد موجود است: اولی اسمش حمام کهنه است که در مجاورت منزل کربلایی نوروز علی قرار دارد، حمام دومی در مجاورت مسجد کهنه واقع بوده است که  دارای قدمتی 150 ساله می‏باشد. حمام سوم در پشت خانه ی  کربلایی حیدر شفیعی واقع شده است که در حال حاضر قابل استفاده است، لکن مردم به دلیل داشتن حمام‏های خانگی دیگربه آن توجه نمی‏کنند. این حمام عمومی «علی آباد» حدود 45 سال قدمت دارد، بانی آن مرحوم حسین جعفری معروف به هالو حسین بود. کربلایی نصرت اللّه نامدار در ارتباط با این حمام مطلبی جالب دارد که از زبان خودش در این جا نقل می‏کنم:

 «این حمام ما حدود 45 سال قبل ساخته شده است، در آن زمان آب لوله کشی نداشتیم، آب حمام‏مان را از جوی بر می‏داشتیم، خیلی گلی بود، حدود 40 سال قبل بود، من در آن موقع کدخدای ده بودم، تصمیم گرفتم که بروم در تهران نزد وکیل مجلس شورای ملی یک مبلغ بودجه بگیرم تا برای حمام مان یک حلقه چاه آبی بزنیم و یک دستگاه تلمبه تهیه نماییم، درآن زمان تمام استان فارس فقط دو نفر نماینده درمجلس شورای ملی داشت، یکی خانمی بود به نام  «قدس منیر جهان بانی» که همسر تیمسار جهان بانی می شد؛ دیگری آقای بود به نام صدراللّه خان اردکانی.»

 «من برای انتخاب خانم قدس منیر خیلی فعالیت کرده بودم، در آن زمان شیوه ی رأی گیری غالبا این گونه بود که برگه‏های اخذ رأی را به کد خداهای محل می‏دادند، معمولا خود کدخداها اسامی و آرای اشخاص محل را نوشته، به صندوق اخذرأی می‏ریختند. من هم برای خانم قدس منیر جهان بانی همین کارراکردم. بعد ازاین که به مجلس رفت، نامه‏ی در مورد وضعیت حمام و بهداشت روستا به خانم نوشته و ضمن آن تقاضای بودجه جهت سر و سامان بخشیدن به حمام روستا نمودم، نامه را برداشتم و رفتم درتهران دم درب مجلس شورای ملی، نامه را به نام آن خانم تحویل دادم، ازبرخورد اولیه ی خانم احساس کردم که  بسیار عارش آمده است که من به دیدنش رفته‏ام، مرا به حضور نه پذیرفت، نامه‏ی از داخل مجلس به من نوشته و طی آن گفته بود که برو درشمیران در خانه ی شماره 20 - یا 21 منتظر بمان، همان جا خانه ی من است، من بعد از ظهر به منزل می‏آیم.»

 «من سوار تاکسی شدم تا بروم به شمیران، راننده‏ی تاکسی متوجه شد که من با مسئولین رده بالای دولتی کاری دارم، چون در آن زمان در شمیران فقط منازل مسئولان بلند پایه ی دولت وارتش وجود داشت، از مردم عادی خبری نبود. بنابراین راننده ی تاکسی شروع کرد به بدگویی از شاه و رژیمش. او دستگاه مملکتی را دزد و فاسد معرفی کرده و به من گفت: " نروید پیش این ‏دزدها " من گفتم برای درخواست بودجه جهت تعمیر حمام محل مان پیش نماینده ی شهرمان می‏روم، راننده ی تاکسی پاسخ داد: " همان نماینده ی شما هم دزد است 5 - 6 میلیون تومان به نام شما و محل تان خواهد گرفت، همه را در یک سفر خارج، یا در یک مهمانی مصرف خواهد کرد، هیچ چیز به شما نخواهد داد ".»

 «راننده ی تاکسی افزود: ما این رژیم را برمی داریم، مابه هر قیمتی بشود شاه را سرنگون می‏کنیم؛ گفتم نمی‏شود، خیلی قدرت دارد، پاسخ داد: جمعیت تهران 2 میلیون نفر می‏شوند، اگر نصف این جمعیت کشته شوند، نمی‏گذارند این شاه بر سر قدرت بماند.»

 «به هر صورت رفتم به شمیران، منزل خانم قدس منیر را پیدا کردم، ساعت 3 بعد از ظهر شد که خانم از مجلس به منزل آمد، از خدمت گارش پرسید: آن بابای که از «شیراز» آمده این جا رسیده است؟ پیش کار جواب داد بلی. خانم مرا نزد خود خواست، از من پرسید: " تو کجای «شیراز» را می‏شناسی ؟ " من گفتم:  همه جای «شیراز» را بلدم، گفت خوبه، پس روز 5 شنبه فلان ساعت جلوی شهرداری منتظر باش، در همان جا برایت پول می‏آورم. من برگشتم به «شیراز» سر موعد مقرر رفتم جلوی شهرداری هر چه منتظر نشستم هیچ کس نیامد، بعدا تماس تلفنی گرفتم، خانم در کمال پررویی اظهار کرد که آن روز آمده، من حاضر نبوده‏ام. باز هم گفت الان فصل تابستان است، مجلس تعطیل شده است، پاییز بیا تا برایت بودجه بگیرم، پاییز هم رفتم خبری نشد.»

 در روستای «علی‏آباد» یک باب مسجد باشکوه وجود دارد که به نام «مسجدالنبی» (ص) یاد می‏شود، زمین این مسجد را کربلایی نصرت اللّه نامدار اهداء نموده است. آقای نامدار یک قطعه زمین هم جهت احداث یک باب حسینیه اختصاص داده است؛ لکن حسینیه تا هنوز آماده ی بهره برداری نشده است. دراین محل دو هیأت عزاداری تحت عناوین:  1- عاشقان حسین (ع) 2- انصار الحسین (ع) امور عزاداری ایام عاشورای حسینی راسامان دهی می‏کنند. اولی به سرپرستی آقایان: حاج غلام جعفری، سید مرتضی حسینی، علی منوچهری، صفر زمانی، حسین علی کدیور، مجتبی کدیور، اکبر کدیور... و هیأت دومی تحت مدیریت آقایان انوشیروان رئیسی، غفار زمانی، رحمت اللّه بازیار، کربلایی علی جان زمانی فعالیت می‏کنند

  در روستای «علی آباد» 2 بنکوی عمده با فامیل های متعدد زندگی می‏کنند، این 2بنکو عبارت اند از: 1 - علی آبادی، 2 - نوردی. اسامی بزرگان فامیل های عمده ی این دو بنکو ازاین قراراند: بزرگ فامیل نامدار = کربلایی نصرت اللّه نامدار، بزرگ فامیل زاهدی = ملاّابراهیم زاهدی، بزرگ فامیل رئیسی = فرج رئیسی، بزرگ فامیل زمانی = فضل اللّه زمانی، بزرگ فامیل دلاور = محمدحسین دلاور، بزرگ فامیل بازیار = عنایت بازیار، بزرگ فامیل ماندنی = میرزا باباماندنی، بزرگ فامیل فاتحی = جان بازفاتحی، بزرگ فامیل خدایاری = میرزا علی اکبر خدایاری و بزرگ فامیل مهمی = کریم خان مهمی .

   تا حدود دویست سال قبل ازاین، دو طایفه ی نوردی وعلی آبادی جدا ازهم بودند، حتی قبرستان های هر یک نیز مجزا بود. طایفه ی نوردی اموات خود را در قبرستان آقا پیر محمد به خاک می‏سپردند، در حالی که علی آبادی‏ها اموات خود را در قبرستان علی آباد علیا دفن می‏نمودند. هم اکنون در«علی آباد» 3 قبرستان وجود دارد: اولی به اسم قبرستان امارت، درحوالی پیر محمد، دومی درمحل تل کاباقری و قبرستان سومی در مجاورت علی آباد علیا قرار دارد .

 به قراری که می‏گویند  " نورد " یک ده مستقل بوده که ابتدا روی تپه ی موسوم به " ظلم آباد " قرار داشته، بعدا آهسته آهسته علی آباد از این طرف جلو می‏روند، نوردی‏ها هم از آن طرف می‏آیند، تا در محل کنونی به هم ملحق می شوند، عده ی هم می‏گویند که قبلا علی آبادی‏ها روی تپه ی " ظلم آباد "  زندگی می‏کرد ند، آبادی نوردی‏ها درمحلی موسوم به «چم نوردی » بوده است. چم نوردی که حدود 100 هکتار زمین مزروعی مرغوب، واقع درحاشیه ی غربی رودخانه ی «کُر» می‏باشد، متعلق به طایفه ی نوردی است. ازاشخاص معروف و با سواد چم نوردی ملاّ حمزه‏ بود.

 اکنون دو طایفه ی نوردی وعلی آبادی دراثرازدواج وقوم وخویشی با هم یکی شده‏اند، چنان که تفریق و تشخیص هر یک نا ممکن است، جوان‏های امروز بیش‏تر سرگرم تحصیل وکاراند. وبه فکر پیش رفت وکسب مدارج عالی‏تر می‏باشند، آن تقسیم بندی‏های گذشته برای شان اهمیتی ندارد .

 از اسطوره‏های تاریخی علی آبادی‏ها دو برادر به نام‏های کاباقر و شمشیر خان می‏باشند، که مردان دلاور وبا ایمان بوده‏اند، شهرت آن‏ها از آن جا آمده است که یک زمانی بویر احمدی‏ها آمده، گله گاو «علی آباد» را جمع کرده، می‏خواستند ببرند، آن دو نفر جرأت کرده، می‏روند بر سر راه غارت گران بویر احمدی، با آن‏ها درگیر شده و از نقطه ی که اکنون به نام «پل شمشیر خان» موسوم است، گله گاو را ازدست بویر احمدی‏ها خارج می‏کنند، برمی گردانند، به صاحبانش تحویل می‏دهند. از آن زمان تا کنون هم خود آن دو نفر، هم محل درگیری و برگردانیدن گله گاو، به اسطوره و واقعه‏ی مهم تاریخی مبدل شده‏اند .

 شخصیت دیگر تاریخی وقابل احترام علی آبادی‏ها ملاّ چوپان علی ستوده علی آبادی، کدخدا ی اسبق است؛ می‏گویند او مردی عجیبی بود، هم خشن بود،  هم مهربان، هم با ایمان و خدمت گذار، در هوای گرم فصل تابستان روزه می‏گرفته و در همان حال گندم درو می‏کرده است .

 می‏گویند: یک زمانی ناصر خان قشقایی آمد بالای چشمه ی " پیرچنار بیلو " یورد انداخت واُتراق کرد، قاصد ی به علی آباد پیش ملاّ چوپان علی فرستاد که بیا این جا. چون قاصد بابی ادبی و بدون سلام ورعایت ادب با ملاّ چوپان علی برخورد کرده بود، ملاّ چوپان علی یک سیلی محکم به صورت قاصد ناصر خان می‏زند، به او می‏گوید: «تو برو، من خودم می‏آیم.»

  سپس یک بره از دست آدم خود برای  ناصر خان می‏فرستد، وخود از دنبالش می‏رود، وقتی که به دم چادر ناصر خان می‏رسد، بدون رعایت رسم ورواج جاری وارد چادر می‏شود، درحالی که مرسوم چنین بوده که همه با ادای احترام مخصوص و تعظیم وخم شد ن از درب چادر وارد می‏شدند، ملاّ چوپان علی موقع وارد شدن خم نمی‏شود، بدون ادای احترام مخصوص پیش ناصر خان می‏رود، ناصر خان به او می‏گوید: «چرا بدون تعظیم وارد شدی؟»

 ملاّ چوپان علی می‏گوید: «تعظیم مخصوص ذا ت خدا است، بنده به بنده نباید تعظیم کند، که شرک می‏شود.» خسرو خان که می‏بیند این آدم خیلی زبان دار، منطقی وپُراست، رو به مردم می‏گوید: «از این پس به این‏آدم " پلنگ علی بگویید، نه چوپان علی " .»

 رشته‏های مختلف ورزش در روستای «علی آباد» از رونقی نسبتا خوبی برخوردار است، در آن جا یک تیم فوتبال به نام «مرصاد» فعال است که سرپرستی و مربی گری آن به عهده ی آقای علی منوچهری می‏باشد. این تیم حائز مقام دوم منطقه‏ای است. ازپیش کسوت‏های فوتبال دراین محل، آقای رحمت اللّه بازیار معرفی شده است، که در سامان دهی تیم سابق وحدت نیز نقش برجسته داشته است. هم چنین «علی آباد» در رشته ی والیبال دارای مقام اول منطقه‏ای شده است. در این محل یک باشگاه تکواندو زیر نظر استاد طهمورث زاهدی فعال است که شاگردان خوب تربیت کرده است . کسی به نام سردار علی مهمی سرپرستی باشگاه تکواندو در دو روستای «مهجن آباد» و «منصور آباد» را عهده دار است. ازدیگر استادان این رشته آقایان حسام الدین زاهدی، فاضل زاهدی، وایرج بهرامیان معرفی شده‏اند.

 تاکنون از روستای «علی آباد» تعداد 10 نفر معلم، 15 نفر دانشجو و 15 نفر کارمند اداره پا گرفته‏اند. فرد شاخص این گروه " کربلایی حسن نامدار " است که دردور چهارم انتخابات مجلس شورای اسلامی، کاندیدای نمایندگی ازحوزه ی انتخابیه ی «مرودشت» بود .


[1] -  تفنگ برنو متعلق به بزرگ طایفه






تاریخ : یکشنبه 91/6/19 | 10:9 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.