سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک آغازگر اجرایی در مورد هوش عمومی مصنوعی

به نظر می رسد تیترهایی که هشدار می دهند هوش مصنوعی (AI) بشریت را به آینده ای دو طرفه سوق می دهد همه جا وجود دارد. رهبران برجسته اندیشه، از چهره های دره سیلیکون گرفته تا دانشمندان افسانه ای، هشدار داده اند که اگر هوش مصنوعی به هوش عمومی مصنوعی یا artificial general intelligence (AGI) تبدیل شود - به اندازه انسان توانایی یادگیری وظایف فکری را دارد و این تهدیدی جدی خواهد بود.
 
با دیدن این هشدارها، داستان ها و تصاویر، کمتر کسی را می توان به دلیل باورِ قریب الوقوع بودن ظهور AGI مقصر دانست. بنابراین تعجب آور نیست که بسیاری از گزارش های رسانه ای و ارائه های تجاری در مورد یادگیری ماشین با تصاویر ناراحت کننده ای از روبات های انسان نما همراه است.
 
با این حال بسیاری از معتبرترین محققان و دانشگاهیان مسائل را متفاوت می بینند. آنها استدلال می کنند که ما دهه ها با تحقق AGI فاصله داریم و حتی برخی پیش بینی می کنند که AGI را در این قرن نخواهیم دید. با این همه عدم اطمینان، چرا مدیران باید امروز به AGI اهمیت دهند؟ پاسخ این است که، گر چه زمان AGI نامشخص است، اما اثرات مخربی که می تواند بر جامعه داشته باشد قابل اغماض نیست.
 
تاکنون در باره تأثیر احتمالی هوش مصنوعی و اهمیت مدیریت دقیق انتقال به دنیایی خودکارتر، مطالب زیادی نوشته شده است. هدف از این مقاله تهیه یک مقدمه بر AGI برای کمک به مدیران در درک مسیر دستیابی ماشین ها به هوش در سطح انسانی، شاخص های اندازه گیری پیشرفت و اقداماتی است که خواننده می تواند برای شروع آماده سازی امروز انجام دهد.
 

هوش عمومی مصنوعی چقدر قریب الوقوع است؟

در پیش بینی این که AGI تا سال 2300 نخواهد رسید، رادنی بروکس، متخصص روباتیک MIT و بنیانگذار iRobot ، صراحتاً بیان می کند: "این زمانی کافی برای درک بیم و امیدهای هوش مصنوعی است. به اعتقاد من، بیشتر آنچه در عناوین می خوانیم ... کاملاً بی ربط است. "
 
بروکس تنها صدای مخالف نیست. محققان برجسته هوش مصنوعی مانند جفری هینتون و دمیس حسابیس اظهار داشته اند که AGI  در هیچ کجا به واقعیت نزدیک نیست. در پاسخ به یکی از پست های بروکس، یان لکون، استاد مؤسسه علوم ریاضی کورانت در دانشگاه نیویورک (NYU) ، بسیار صریح تر بیان داشت: "توضیح دادن به غیر متخصصان دشوار است که AGI یک «چیز» نیست،" " و این که اکثر مواردی که AGI را در نام خود دارند با موضوعاتی بسیار نظری و انتزاعی سروکار دارند..."
 
هنوز هم اما  بسیاری از دانشگاهیان و محققان معتقدند که حداقل فرصتی برای دستیابی به هوش مصنوعی در سطح انسانی در دهه آینده وجود دارد. ریچارد ساتون، استاد علوم کامپیوتر دانشگاه آلبرتا، در یک سخنرانی در سال 2017 اظهار داشت: "رسیدن به هوش مصنوعی در سطح انسانی یک موفقیت علمی عمیق (و یک مزیت اقتصادی) خواهد بود و ممکن است تا سال 2030 (با احتمال 25?) یا 2040 (با احتمال 50?) - یا به طور کلی در هر زمانی (با 10? احتمال) واقع شود. "
 
مدیران باید چه مواردی را از این بحث دور کنند؟ با توجه به نقطه عطف بالقوه چشمگیری که AGI می تواند در جامعه ایجاد کند، وجود حتی احتمالی کم برای دستیابی به AGI در دهه آینده توجیه کننده توجه به تحولات در این زمینه است. همان طور که لکون توضیح می دهد: "یک حوزه تحقیقاتی باریک وجود دارد که اگر چه اهداف بلند پروازانه ای برای پیشرفت در سطح هوش انسانی دارد، اما در روش های علمی و مهندسی نیز به آن اندازه کافی پایه ریزی شده است تا بتواند پیشرفت واقعی در فناوری به دست آورد. این، نقطه‌ی شیرین است. "
 
برای رهبران تجارت، شناسایی محققانی که در این نقطه شیرین فعالیت می کنند بسیار حیاتی است. برای موفقیت روبات ها و هوش مصنوعی در دنیای ما، انسان ها باید تمایل داشته باشند با آنها تعامل داشته باشند و از آنها نترسند.در این راهنمای اجرایی به سویAGI ، هدف ما این است که با مرور تاریخچه این رشته به خوانندگان کمک کنیم تا ارزیابی لازم را در مورد مشکلاتی که قبل از اینکه محققان ادعا کنند نزدیک به توسعه هوش مصنوعی در سطح انسان هستند باید حل شوند، انجام دهند، و آنچه مدیران باید با توجه به این بینش انجام دهند، انجام شود.
 






تاریخ : چهارشنبه 99/8/28 | 10:21 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()


یک آغازگر اجرایی در مورد هوش عمومی مصنوعی
 

چه توانایی هایی AI را به AGI تبدیل می کند؟

برای درک پیچیدگی دستیابی به هوش واقعی در سطح انسانی، لازم است برخی از قابلیت هایی را که AGI واقعی برای تسلط بر آنها نیاز دارد، بررسی کنید.
 
ادراک حسی
در حالی که یاد گیری عمیق پیشرفت های چشمگیری را در رایانه ایجاد کرده است، در حال حاضر سیستم های هوش مصنوعی بسیار دور از توسعه قابلیتهای درک حسی مشابه با انسان هستند. به عنوان مثال، سیستم هایی که از طریق یادگیری عمیق آموزش داده شده اند هنوز همخوانی رنگی ضعیفی دارند: سیستم های اتومبیل خود ران توسط قطعات کوچک نوار سیاه یا برچسب های روی یک علامت توقف قرمز فریب خورده اند. برای هر انسانی، قرمزی علامت توقف هنوز کاملاً مشهود است، اما سیستم مبتنی بر یادگیری عمیق فریب می خورد که علامت توقف چیز دیگری است. سیستم های دید رایانه ای فعلی نیز تا حد زیادی قادر به استخراج اطلاعات عمقی و سه بعدی از تصاویر ثابت نیستند.
 
بشر همچنین می تواند خصوصیات فضایی یک محیط را، حتی هنگام گوش دادن به یک کانال تلفنی تک صوتی، از طریق صدا تعیین کند. می توانیم صدای پس زمینه را درک کنیم و یک تصویر ذهنی از جای شخص هنگام مکالمه تلفنی با او (مثلاً در پیاده رو، با نزدیک شدن اتومبیل در پس زمینه) تشکیل دهیم. سیستم های هوش مصنوعی هنوز قادر به تکرار این درک مشخص انسانی نیستند.
 
مهارت های حرکتی خوب
هر انسانی به راحتی می تواند مجموعه ای از کلیدهای موجود در جیب خود را بازیابی کند. اما تعداد بسیار کمی از ما اجازه می دهیم که هر یک از دست کاری کنندگان روباتی یا دست های انسان نما، این کار را برای ما انجام دهند. محققان این حوزه در حال کار بر روی این مشکل هستند که چرا انجام این کارِ راحت توسط آنها مشکل است. در نمایشی اخیر نشان داده شد که چگونه یادگیری تقویت می تواند به یک دست روباتی آموزش دهد تا مکعب  روبیک را حل کند. اگر چه کلود شانون ده سال پیش یک روبات برای حل این مکعب ساخت، این نمایش، مهارت در برنامه ریزی انگشتان روبات را روی یک دست برای دستکاری یک جسم پیچیده نشان می دهد.
 
درک زبان طبیعی
انسان ها مهارت ها و دانش خود را از طریق کتاب، مقاله، پست وبلاگ و اخیراً نحوه دستیابی به ویدئو، ضبط کرده و انتقال می دهند. هوش مصنوعی باید بتواند این منابع اطلاعاتی را با درک کامل به کار گیرد. انسان ها با فرض ضمنی دانش عمومی خواننده می نویسند، و مقدار زیادی از اطلاعات فرض می شود و گفته نشده است. اگر هوش مصنوعی فاقد این پایه از دانش عقل سلیم باشد، قادر به فعالیت در دنیای واقعی نخواهد بود.
 
استادانNYU ، گری مارکوس و ارنست دیویس، این نیاز را در کتاب "راه اندازی مجدد هوش مصنوعی" با جزئیات بیشتر شرح می دهند و خاطر نشان می کنند که این دانش عادی حتی برای پیش پا افتاده ترین وظایفی که هر کسی انتظار دارد که سیستم های هوش مصنوعی انجام دهند، مهم است. همان طور که داگلاس هافستادتر یاد آور می شود، این واقعیت که خدمات رایگان ترجمه ماشینی از طریق یاد گیری عمیق نسبتاً دقیق شده اند، به این معنی نیست که هوش مصنوعی به درک واقعی خواندن نزدیک شده است، زیرا هیچ درک درستی از متن در مورد چندین جمله ندارد - چیزی که حتی کودکان نو پا نیز به راحتی از پس آن بر می آیند. گزارش های مختلف از شرکت هوش مصنوعی در امتحانات ورودی یا عملکرد آن در آزمون های علوم پایه هشتم، نمونه هایی است که در آنها نشان داده شد که چگونه یک راه حل باریک  هوش مصنوعی می تواند برای هوش انسانی مغشوش باشد.
 
حل مسئله
در هر برنامه کاربردی عمومی، یک روبات (یا یک موتور AI که در ابر زندگی می کند) باید بتواند مشکلات را تشخیص داده و سپس آنها را برطرف کند. یک روبات خانگی باید تشخیص دهد که یک لامپ سوخته است و یا لامپ را تعویض کند یا به یک تعمیرکار اطلاع دهد که این کار را انجام دهد. برای انجام این وظایف، روبات یا به برخی از جنبه های عقل سلیم که در بالا توضیح داده شد، یا به توانایی اجرای شبیه سازی برای تعیین امکانات، احتمال پذیری و احتمالات احتیاج دارد. امروزه، هنوز هیچ سیستم هوش مصنوعی شناخته شده ای از چنین عقل سلیم، یا چنین توانایی شبیه سازی برای اهداف عمومی برخوردار نیست.
 
جهت یابی
GPS ، همراه با قابلیت هایی مانند محلی سازی و نقشه برداری همزمان (SLAM) ، پیشرفت خوبی در این زمینه داشته است. اما انجام این گونه اقدامات از طریق فضاهای فیزیکی تصور شده، در مقایسه با توانایی های فعلی بازی های ویدیویی پیشرفت چندانی ندارد. برای ساخت سیستم های مقاوم که بدون استفاده از بتونه کاری انسانی قابل استفاده باشند، هنوز سال ها کار لازم است. نمایش های آکادمیک فعلی هنوز تا رسیدن به این هدف فاصله دارند.
 
خلاقیت
مفسرانِ ترس از اَبَر هوشمندی، این نظریه را مطرح می کنند که هرگاه هوش مصنوعی به هوش سطح انسانی برسد به سرعت با یک فرآیند راه انداز خود را بهبود می بخشد تا به سطح هوشی بسیار بالاتر از هوش هر انسانی برسد. اما برای رسیدن به این خود سازی، سیستم های AI باید کد خود را دو باره بنویسند. این سطح از درون نگری، به یک سیستم هوش مصنوعی نیاز دارد که بتواند مقدار زیادی از کدهایی را که انسان در کنار هم قرار می دهد درک کند و روش های جدیدی را برای بهبود آنها شناسایی کند. ماشین آلات توانایی ترسیم تصاویر و ساخت موسیقی را نشان داده اند، اما برای خلاقیت در سطح انسان پیشرفت های بیشتری لازم است.
 
تعامل اجتماعی و عاطفی
برای موفقیت روبات ها و هوش مصنوعی در دنیای ما، انسان ها باید تمایل داشته باشند با آنها تعامل داشته باشند و از آنها نترسند. این روبات باید انسان را درک کند، و حالات صورت یا تغییر در لحن را که احساسات اساسی را نشان می دهند، تفسیر کند. رسیدن به هوش مصنوعی در سطح انسانی یک موفقیت علمی عمیق (و یک مزیت اقتصادی) خواهد بود.برخی از برنامه های محدود در این زمینه در حال استفاده هستند، مانند سیستم هایی که در مراکز تماس مستقر هستند و می توانند صدای عصبانی یا نگران بودن مشتری را تشخیص دهند و آنها را برای کمک، به صف مناسب هدایت کنند. اما با توجه به مشکلات خود انسان در تفسیر درست احساسات، و چالش های ادراکی که در بالا بحث شد، به نظر می رسد هوش مصنوعی‌ای که توانایی همدلی را داشته باشد، دورنمایی دور است.
 
یک آغازگر اجرایی در مورد هوش عمومی مصنوعی
 

چهار روش برای اندازه گیری پیشرفت

بروکس به جای تلاش برای استفاده از آزمون تورینگ، چهار روش ساده برای سنجش میزان پیشرفت ما به سمت هوش در سطح انسانی پیشنهاد می کند که در زیر خلاصه می شود. به همین ترتیب، بسیاری از شرکت ها و سازمان های تحقیقاتی در حال بررسی چارچوب های جایگزین برای اندازه گیری پیشرفت بر اساس توانایی معادل انسان، نیازهای انجام برخی از وظایف انسانی یا ترکیبی از توانایی ها برای انجام هر کار انسانی هستند.
 
قابلیت های تشخیص شیء توسط یک کودک دو ساله
در حالت اول، کودکان دو ساله که فقط به نشستن روی صندلی های سفید عادت کرده اند، متوجه می شوند که می توانند روی صندلی های سیاه، عسلی های قهوه ای سه پایه یا حتی روی سنگ ها یا پشته های کتاب نیز بنشینند.
 
توانایی درک زبان توسط کودک چهار ساله
کودکان چهار ساله به طور معمول با درک مناسب از ظرافت های زبان قادر به گفتگو و پیروی از زمینه و معنا در مبادلات متعدد هستند. نیازی نیست که هر جمله را ابتدا با ذکر نام آنها شروع کنیم (برخلاف سخنرانان "باهوش" امروز)، و آنها می توانند زمان پایان مکالمه یا تغییر شرکت کنندگان را بفهمند. کودکان می توانند آواز، فریاد و نجوا را درک کنند و هر یک از این فعالیت ها را انجام دهند. آنها حتی دروغ و شوخ طبعی را درک می کنند.
 
مهارت دستی یک کودک شش ساله
بیشتر کودکان شش ساله قادر به پوشیدن لباس خود هستند و حتی می توانند بند کفش های خود را نیز ببندند. آنها می توانند با استفاده از انواع مختلف مواد مختلف کارهای پیچیده ای را که نیاز به مهارت دستی دارند انجام دهند و از عهده مراقبت از حیوانات و حتی خواهر و برادر کوچکتر خود برآیند.
 
درک اجتماعی کودک هشت ساله
کودکان هشت ساله می توانند عقاید، خواسته ها و اهداف خود را داشته باشند، آنها را برای دیگران توضیح دهند و وقتی دیگران عقاید خود را توضیح می دهند درک کنند. آنها می توانند خواسته ها و اهداف دیگران را از عملکرد خود استنباط کنند و درک کنند که چرا آنها این آرزوها و اهداف را دارند. ما خواسته ها و اهداف خود را برای کودکان توضیح نمی دهیم زیرا انتظار داریم آنها آنچه را مشاهده می کنند درک کنند.
 
اگر چه جامعه هوش مصنوعی برای پرداختن به همه این جنبه ها در تحقیقات فعال است، اما به احتمال زیاد دهه ها با دستیابی به برخی از آنها فاصله داریم. در کاربردهای باریک تر، قابل قبول به نظر می رسد قبول کنیم که در میان مدت می توان در تشخیص شیء، درک زبان، و مهارت دستی به حد کافی به استادی رسید به گونه ای که  در موارد استفاده خاص به کار گرفته شوند.
 
منبعتوسط فدریکو بروتی، پیتر نل،  راب ویتمن، McKinsey & Company

مقالات مرتبط





تاریخ : چهارشنبه 99/8/28 | 10:20 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

درباره‌ی جنگ الکترونیک درباره‌ی جنگ الکترونیک

نویسنده: عبدالحسین بینش

جنگ الکترونیک Electronic warfare

میدان جنگ الکترونیک Electronic Battlefield و ابزارهای جنگ الکترونیک Electronic Measures واژه‌های مترادفی هستند که معنای واحدی را افاده می‌کنند و آن به کارگیری علوم کاربردی جدید به ویژه علوم مرتبط با حوزه الکترونیک نظامی- در خدمت تاکتیکهای تهاجمی و تدافعی نظامی و نیز به کارگیری این علوم برای مقابله با تدابیر الکترونیک دشمن و بی‌اثر ساختن آنها می‌باشد. در این جنگ سیستم‌های زیر به کار گرفته می‌شوند:

1. سیستم‌های نظامی هشداردهنده و شناسایی:

(military warning and detection systems)
هشدار و شناسایی دو مأموریت مستقل‌اند. مأموریت سیستم‌های هشدار دهنده جلوگیری از غافلگیری تاکتیکی است. و سیستم‌های شناسایی مأموریت پیام‌رسانی درباره انجام یا احتمال انجام تهاجم و میزان نزدیکی، محل استقرار، حجم و نوع فعالیت و سلاح دشمن را به عهده دارند. اما مأموریت هشدار، فراگیرتر از این است؛ زیرا علاوه بر عملیات شناسایی، فرآیند تحلیل و اتخاذ تصمیم مناسب، پس از دریافت اطلاعات لازم از انواع تجهیزات الکترونیک را نیز برعهده دارد. شیوه‌های هشدار از گذشته تاکنون دستخوش تحول فراوان گشته است. در جنگهای قدیم از نیروهای انسانی همچون دیدبان و از حیوانات برای شناسایی نزدیک نیروهای دشمن استفاده می‌شده است. در آستانه ورود به سال 1914م. استفاده از دوربین و تلسکوپ و وسایل ارتباطی بی‌سیم و با سیم همچون ابزارهای جنگی به صورت امری عادی درآمد. در جنگ جهانی یکم نورافکن‌های شناسایی و مُنوّرها، به میزان بسیار گسترده‌ای به منظور مشاهده هواپیماها و نیروهای مهاجم در شب به کار گرفته شد. چنانکه- در چارچوبی محدودتر- تجهیزات شنیداری مجهز به آژیرهای ویژه نیز برای تعیین موقعیت هواپیماها به کار گرفته شد. در جنگ جهانی دوم اختراعاتی با تکنیک پیشرفته‌تر مانند رادار و وسایل ارتباطی بی‌سیم، به ویژه در زمینه امواج با فرکانس بالا وارد میدان شد. به کارگیری این تجهیزات در برتری هوایی بریتانیا تأثیری تعیین کننده داشت. با ورود سلاح اتمی در سال 1945 م و تکثیر سریع آنها در سالهای بعد و نیز پیدایش و موشک‌های قاره‌پیما، ابعاد جدیدی ظهور کرد که موجب افزایش توان غافلگیری در جنگ شد. در این اوضاع و احوال بود که نیاز به سیستم‌های هشدار بهنگام نیز افزایش یافت. از این‌رو، همه‌ی توان تلاشهای علمی و فناوری در راستای تأمین نیازهای نظامی به کار گرفته شد و در زمینه ساماندهی، شناسایی و هشدار، به ویژه در ارتباط با هواپیماهای جت و ملخدار، بالگرد، زیردریایی‌ها، ماهواره‌ها و ... تجهیزات متنوعی به ظهور رسید.
این سیستمها ابزارهای گوناگونی، مثل تلویزیون، لیزر، شناسایی مغناطیسی و شنیداری، دستگاه‌های شناسایی مجهز به اشعه مادون قرمز، دستگاه‌های شناسایی پرتوهای اتمی و تجهیزات شناسایی شیمیایی را به کار می‌گیرد. تجهیزات شناسایی شاهد تغییرات فراوانی بوده که مهم‌ترین نشان اینها است:
الف. تجهیزات شناسایی استفاده کننده از امواج الکترو مغناطیسی مانند امواج نور مرئی و امواج نور غیرمرئی (اشعه مادون قرمز و اشعه لیزر)، امواج رادار و دیگر امواج بی‌سیمی. در زمینه تجهیزات دیداری تحول جدیدی پدید آمد که در ابتکار تجهیزات دید در شب و جنگ شبانه خلاصه می‌گردد. در تجهیزات شناسایی مجهز به اشعه مادون قرمز نیز تحولات چندی پدید آمد که از توانایی شناسایی نقاط داغ مثل موتور ماشین، هواپیما، موشک و آتش اردوگاه‌ها برخوردار است. به طوری که می‌تواند اختلاف درجه حرارت اجسام گوناگون را تمیز دهد. در زمینه رادار پیشرفتهایی صورت گرفت که زمینه به کارگیری آنها را در ابعاد تاکتیکی افزایش داد. در زمینه تجهیزات شناسایی بی‌سیم تجهیزات گیرنده حساسی برای رهگیری امواج ارسالی بی‌سیمی و سیستم‌های دریافت امواج راداری دشمن و استنباط هشدار مناسب از آنها و تجهیزات بی‌سیمی جهت‌یاب در چارچوب فرکانس‌های بی‌سیمی قابل استفاده برای شناسایی انفجارهای اتمی که انرژی بسیار زیادی را آزاد می‌کند اختراع گردید.
ب. تجهیزات شناسایی شنیداری برای شناسایی دشمن در زیر آب و بر فراز زمین
ج. تجهیزات شناسایی امواج (Geophones) که در زمینه ره‌گیری امواج صوتی عبور کننده از لایه‌های خاک و شناسایی نفوذ افراد با تجهیزات دشمن کاربرد دارد.
د. تجهیزات شناسایی مغناطیسی (Magneometers): که برای شناسایی اجسام بزرگ فلزی که تحرکاتشان بر هر نقطه‌ای از میدان مغناطیسی زمین تأثیرگذار است. مثل: زیردریایی‌ها، کاروانهای نظامی فرازمینی، این تجهیزات هم به وسیله هواپیما قابل حمل‌اند و هم قابلیت نصب درون زمین را دارند.
هـ . تجهیزات شناسایی تشعشعات اتمی: عبارت است از تجهیزات سنجش پرتوهای حاصل از انفجارهای اتمی. این تجهیزات در هواپیما، موشک‌ها و ماهواره‌ها کاربرد دارند.
و. تجهیزات شناسایی شیمیایی: این تجهیزات قابلیت شناسایی بوها و ترشحات حاصله از جسم انسان را که به میزان اندکی در فضا پخش می‌شود داراست.
این تجهیزات به طور مخفیانه در میدان نبرد کار گذاشته می‌شود و در حوزه فعالیتش رفت و آمد نیروهای دشمن را شناسایی می‌کند.
سیستم‌های هشدار پیشرفتهای زیر را شاهد بوده است:

الف. ساخت سامانه‌های دفاع هوایی:

رکن اصلی این سامانه‌ها به کارگیری رادارها در اندازه‌ها و اشکال گوناگون، به کارگیری تجهیزاتی که هواپیماهای دوست را از دشمن تمیز می‌دهد و هشدار کاذب، به ویژه در حالت به کارگیری وسایل راداری فریبنده می‌باشد. از مشهورترین سامانه‌های هشداردهنده سامانه ساج (SAGE) آمریکایی و سامانه نادج VNADGE اروپایی کشورهای عضو ناتو است. سامانه ژاپنی شبیه به سامانه کشورهای عضو ناتو می‌باشد. اتحاد شوروی (سابق) نیز از سامانه شناسایی بسیار پیشرفته‌تری پیچیده و بسیار سری برخوردار بود.

ب. سامانه‌های هشدار ضدموشکهای قاره‌پیما:

این سامانه‌ها در دوم قرن بیستم و پس از تجهیز موشکهای قاره‌پیما به کلاهک‌های هسته‌ای، اختراع شدند. این سامانه تشکیل می‌شود از شبکه‌های راداری عظیم زمینی که امواج دارای فرکانس‌های بسیار بالا و فوق بالا را به کار می‌گیرد، به پیمایش آسمان اقدام و اجرام در حال پرواز در آن را دنبال می‌کند. این سامانه به وسیله شبکه‌های راداری ویژه‌ی شناسایی فوق خط دید پشتیبانی می‌شود که از توان شناسایی موشکهای در حال حرکت در طبقات بالای جو برخوردار است. نیز ماهواره‌های مجهز به دستگاه‌های شناسایی مادون قرمز آنها را پشتیبانی می‌کند.

ج. ساماندهی ضدموشکهای قاره‌پیما:

این سامانه‌ها از سامانه‌های پیشین، پیچیده‌ترند و شامل سامانه‌های هشدار و تعیین هدف‌های خاص آنها می‌باشد. این سامانه از شبکه راداری بزرگی تشکیل می‌گردد که مأموریتش تعیین مسیر درگیر شدن با هدف و بازشناسی هدف‌های حقیقی از هدفهای کاذب و چیرگی بر اقدامات پدافندی الکترونیک است.

د. سامانه‌های هشدار فضایی:

این سامانه‌ها برای شناسایی و پی‌گیری اجرام فضایی طراحی شده‌اند و رادارهایی گوناگون با اندازه‌هایی بسیار بزرگ را در خدمت دارند. ویژگی عمده این سامانه‌ها سرعت در انجام عملیات تعقیب و نیز توان تعقیب چند شیء به طور همزمان است. به منظور افزایش کارآیی آنها تلسکوپ‌هایی روی آنها نصب گردیده که مأموریتشان انجام تعقیب دیداری ماهواره‌هایی است که در مدارهای به نسبت پایین پیرامون زمین در حال حرکت‌اند.

و. شناسایی جوی:

در این نوع شناسنایی انواع هواپیما، هلی‌کوپتر، هواپیمای بدون سرنشین، سکوهای پرنده، ماهواره و موشک به کار گرفته می‌شود. برای موفقیت این تجهیزات در مأموریت‌های شناسایی، آنها را به انواع سیستم‌های شناسایی مانند تجهیزات دید در شب، تجهیزات شناسایی مغناطیسی و دستگاه‌های شناسایی انفجارهای ا‌تمی مجهز می‌سازند.

هـ . سامانه‌های شناسایی نفوذ دشمن و دفاع از پایگاه‌ها و تأسیسات نظامی.

2. تجهیزات فرماندهی و کنترل Command and control equipment

این تجهیزات بر فناوری کامپیوتر مبتنی است که در خدمت نیروهای مسلح قرار می‌گیرد و در مأموریت فراوانی جایگزین افراد می‌گردد: برخی از آنها اطلاعات را از سیستم‌های شناسایی دریافت و به منظور محاسبه و تعیین دقیق اماکن فعالیت دشمن و شناخت نوع و جهت این فعالیت آنها را تنظیم و تحلیل می‌کنند. در همین حال کامپیوترهای دیگری به انتشار و دریافت امواج راداری اقدام می‌کنند و به منظور تعیین سرچشمه فعالیت، با در نظر گرفتن توپوگرافی زمین آ نها را مورد مطالعه و مقایسه قرار می‌دهند. از دیگر فواید به کارگیری این تجهیزات تعیین هدف دقیق آتش توپخانه است؛ به این ترتیب که با استفاده از داده‌های دستگاه‌های شناسایی، مختصات هدف را تعیین می‌کند، آن‌گاه فرمان لازم را به دستگاه‌های اتوماتیکی که کارشان تعیین سمت و اجرای آتشباری است صادر می‌کند. خلاصه این که عملیات تبدیل اطلاعات و داده‌های سیستم‌های هشدار به فرامین روشن و قابل استفاده، مقدمه ورود به میدان جنگ الکترونیک است و مغزهای الکترونیک بخش لاینفک آنها محسوب می‌گردد. ابزارهای الکترونیک در جنگ‌های جدید به صورت اصلی‌ترین ابزارهای تسلط بر نیروها و سلاح‌ها در میان ارتشهای متخاصم درآمده است. به طوری که بدون وجود ابزارهای الکترونیک لازم، حصول پیروزی برای آنها میسر نیست. ابرقدرتها سخت در تلاشند تا سیستم‌ها و تجهیزات پیشرفته‌ای تولید کنند که بتوانند نوع و مشخصات سلاح‌های را که باید بر ضد هدف‌های معین به کارگیری شود تعیین کنند، به طوری که بتوان آنها را در مقیاس گسترده و نیز در سطوح به نسبت پایین نظامی (مثل فرماندهی لشکرها و تیپ‌ها) به کار گرفت. تصویر روشنی را از فعل و انفعالات میدان نبرد، بی‌آنکه نیازی به کشتی یا مراکز دیده‌بانی بوده باشد، در اختیار داشت.

3. سیستم‌های ناوبری Navigational equipment

هماهنگ با سیستم‌های پیشین، تجهیزات ناوبری نیز ناگزیر باید ارتقا می‌یافت و دقت هدف‌گیری سلاح‌های گوناگون تضمین می‌گردید. بسیاری از تجهیزات در راستای اهداف ناوبری و به کارگیری آنها در ناوهای فضایی و دریایی و انواع سلاح‌ها ارتقا یافت و در این فرآیند سیستم‌های زیر اختراع شد:

الف. سیستم‌های ناوبری و هدایت الکترونیک چشمی با استفاده از فناوری تلویزیون:

مثل بمب‌های هواپیماهای آمریکایی «وال آی» Walleye و هابوس Habos که هر دوی آنها به وسیله‌ی سیستم تلویزیونی هدایت می‌شود. نحوه عمل به این صورت است که خلبان هدفی را که روی صفحه تلویزیون موجود در کابین افتاده انتخاب و آن قدر مانور می‌کند تا دوربین نصب شده در نوک بمب درست مقابل هدف قرار گیرد، آن‌گاه به طور خودکار به سوی هدف شلیک می‌کند.

ب. سیستم ناوبری و هدایت الکترونیک مجهز به لیزر مانند بمب‌های هواپیمایی هوشمند Smart Bombs آمریکایی هدایت شونده به وسیله اشعه لیزر:

در این روش از دو هواپیما استفاده می‌شود. هواپیمای اول پرتو لیزر را به سوی هدف مورد نظر هدایت می‌کند و هواپیمای دوم بمبی را که در پی نور منعکس شده از اشعه لیزر حرکت می‌کند، شلیک می‌کند.

ج. تجهیزات ناوبری و هدایت الکترونیک مجهز به اشعه مادون قرمز:

مثل سیستم موشکی زمینی- هوایی سام- 7 شوروی (سابق) که به وسیله نفر حمل می‌گردد و به طرف اشعه مادون قرمز منبعث از موتورهای هواپیما هدف‌گیری می‌شود.

د. تجهیزات هدایت راداری:

مثل سیستم رادار «سکای سپوت» Sky Spot Radar آمریکایی، این سیستم به یک مغز الکترونیک که می‌تواند پس از دریافت اطلاعات مربوط به هدفی معین، هواپیما را با دقت بسیار بالا به سوی آن هدف هدایت کند مجهز است این در حالتی است که فعالیت خلبان به حوزه اطلاعات دریافتی از رادار مذکور محدود بوده باشد.

4. ارتباطات الکترونیک

ارتباطات الکترونیک تشکیل می‌شود از دستگاه‌های ارتباطی باسیم و بی‌سیم به شکل ویژه که در ایجاد ارتباط میان تجهیزات فوق‌الذکر و سلاح‌های متعلق به آنها و فرماندهی تاکتیکی و استراتژیکی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. با آن که این نوع از ارتباطات درگذشته شناخته شده بود، طبیعت جنگ الکترونیک پیشرفت دستگاه‌های الکترونیک را به منظور وصول به هدف‌های زیر قطعی ساخت:
تضمین نهایت کارآیی و سرعت فوری در انتقال پیام‌ها و اطلاعات از منابع مربوط به پایگاه‌های فرماندهی و کنترل به منظور اتخاذ تصمیم و عکس‌العمل مناسب و پخش آنها در میان سلاح‌های گوناگون در حال تعامل با هدف. این امر موجب پیدایش شبکه‌های ارتباطی بسیار پیچیده‌ای گشت که از پایگاه‌های تقویت و انتقال ارتباطات و شبکه‌های ماهواره‌ای نظامی برای زیر پوشش قرا ردادن همه کره زمین برخوردار بود.






تاریخ : شنبه 99/8/3 | 12:37 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

 

فناوری جنگ الکترونیک:

ابزارهای الکترونیک در جنگ‌های جدید به صورت اصلی‌ترین ابزارهای تسلط بر نیروها و سلاح‌ها در میان ارتشهای متخاصم درآمده است. به طوری که بدون وجود ابزارهای الکترونیک لازم، حصول پیروزی برای آنها میسر نیست. با توجه به تعریفی که از تجهیزات الکترونیک به عمل آمد، روشن می‌شود که این ابزارها به طور اصولی در موارد زیر به کار گرفته می‌شود: 1. دستیابی به اطلاعات موجود در میدانهای نبرد، به عبارت دیگر اقدام به انجام مأموریت‌های شناسایی به وسیله‌ی تجهیزات شناسایی و تجهیزات نظامی. 2. تسلط بر سلاح‌ها و نیروها با به کارگیری سیستم‌های هشدار و تجهیزات فرماندهی کنترل و نیز تجهیزات ناوبری و هدایت.
از آنجا که برخی از این تجهیزات ویژگی شناسایی شدن دارند به این معنا که به محض استفاده از آنها جایگاه و کدهایشان شناسایی می‌گردد؛ مانند دستگاه‌های بی‌سیمی و راداری که امواج الکترومغناطیسی قابل دریافت انتشار می‌دهند. و دستگاه‌هایی که پرتوهای غیرقابل دید با چشم منتشر می‌کنند (مانند اشعه مادون قرمز و لیزر) اما امکان مشاهد آنها با وسایل مناسب ممکن است، علوم کاربردی وسایل ضد آنها را به کار می‌گیرد تا کارآیی آنها را کاهش دهد و این به نوبه خود موجب پیشرفت دیگر فناوریهای شناسایی متقابل Electronic countermeasures گشته که هدف آنها شناخت ویژگی‌های شناسایی شوندگی رادار همچون فرکانس امواج ناقل، نمایش ضربان در ثانیه، میانگین تکرار ضربان در ثانیه، میانگین چرخش آنتن یا میانگین پیمایش آنتن در یک دقیقه، مکان رادار، شکل و حجم آنتن و ساماندهی رادار. هدف این کار تعیین پایگاه‌های تجهیزات الکترونیک و تحلیل ویژگی‌های آنها برای دریافت اطلاعات لازم از نیروهای دشمن است تا بتوان از این راه وسایل لازم را برای مقابله با او تدارک دید.
از ویژگی‌های برجسته این تجهیزات ضدالکترونیک، سری بودن فعالیت آنهاست. زیرا اینها مثل- تجهیزات ارسال بی‌سیمی و راداری- دستگاه‌هایی هستند که در هنگام دریافت پیام قابل شناسایی نیستند.
این تجهیزات چند ویژگی دیگر نیز دارند؛ مثل وسعت میزان شناسایی، سهولت جابه‌جایی- به طوری که می‌توان آن را در نقاط بسیار و دور از دشمن نصب کرد- ثبات و انعطاف‌پذیری در گردآوری اطلاعات و عدم اتکای این تجهیزات به اوضاع جوی. از مهمترین تجهیزات ضدالکترونیک مورد استفاده به موارد زیر می‌توان اشاره کرد:
الف. تجهیزات قابل حمل زمینی مثل تجهیزات شناسایی بی‌سیمی و راداری زمینی.
ب. تجهیزات قابل حمل فضایی، مانند تجهیزات شناسایی بی‌سیمی و راداری قابل حمل به وسیله هواپیماهای شناسایی.
ج. تجهیزات قابل حمل دریایی، مانند تجهیزات شناسایی بی‌سیمی و راداری قابل حمل به وسیله یگان‌های دریایی.
د. هواپیماهای بدون سرنشین Drones که از زمین برای شناسایی پایگاه‌های رادار در سطح تاکتیکی در خط مقدم نبرد هدایت می‌شود.
هـ . اطلاعات حاصل از به کارگیری نیروهای جاسوس مجهز به وسایل اطلاعاتی قابل حمل.
به مقتضای پیشرفت دائم فناوری نظامی، موضوع تنها به مجادله اراده‌ها میان اقدامات و ابزار الکترونیک با اقدامات و تجهیزات ضدالکترونیک محدود نمی‌گردد، بلکه عامل تازه‌ای به این درگیری وارد گشته که هدف آن افزایش اقدامات و تجهیزات الکترونیک در راستای مقابله با اقدامات و تجهیزات ضدالکترونیک است. به عبارت دیگر ارتش‌ها توانسته‌اند اقدامات و تجهیزات ضدالکترونیک Electronic countermeasures-counter را اختراع کنند که برخی جنبه سلبی دارند و برخی دیگر جنبه ایجابی.
عوامل سلبی به دو نوع استتار و فریب الکترونیک تقسیم می‌گردد.

بیشتر بخوانید: جنگ و انواع آن ازدیدگاه دانشمندان و نوابغ نظامی

الف. اقدامات استتار الکترونیک:

که به نوبه خود به دوگونه اقدام تقسیم می‌گردد:

1. اقدامات اختفای بی‌سیمی:

اقداماتی که به منظور اختفای فعالیت ارتباطات بی‌سیمی انجام می‌گیرد، مثل به کارگیری تلگراف رادیویی با تجهیزات کدنویسی پیچیده در ارسال و دریافت؛ به کارگیری تجهیزات ارتباط بی‌سیمی در محیط جانبی انفرادی (S.S.B) در شبکه‌ها و رادارهای بی‌سیمی؛ به کارگیری حداقل ممکن قدرت خرج در پیام بی‌سیمی برای برقراری ارتباط؛ به کارگیری تجهیزات بی‌سیمی با برد بسیار کوتاه در سطح گروهان‌ها و دسته‌ها یا در ارتباطات نزدیک، همانند تشکیلات دریایی و فضایی و به کارگیری آنتن‌های رادیویی، برای هدایت ارتباط در جهت دلخواه؛ ارسال در سایه یا تحت پوشش پایگاه فرستنده قوی؛ ارسال کوتاه مدت به منظور گرفتن فرصت شناسایی جایگاه؛ سایت‌های ارسال از دشمن و مانور به وسیله فرکانس‌ها و شبکه‌های بی‌سیمی.

2. اقدامات اختفای راداری:

شامل اقدامات امنیتی که برای استتار پرتوهای رادار انجام می‌گردد. مانند محدود ساختن زمان فعالیت رادارها که موجب کاهش فرصت دریافت پرتو آنها می‌گردد و در نتیجه تعیین مفاهیم آنها و شناخت جایگاهشان از این طریق، تعیین منطقه امنیتی یا به کارگیری آنتنی مشابه هنگام فعالیت رادار به منظور کنترل، هماهنگی یا آزمایش آنها، تهیه جداول فعالیت رادار با در نظر گرفتن عدم تکرار روزانه، هفته‌گانه یا ماهانه برای فاصله‌های فعالیت؛ کاهش شمار سایت‌های راداری پرتوزا در یک منطقه؛ به کارگیری آنتنی مشابه یا انتقال سایت‌های رادار به بیرون از منطقه شناسایی الکترونیک دشمن در هنگام تمرینات جنگی؛ روشن کردن سایت‌های رادار با کمترین نیروی خرج ممکن به طوری که بتواند هدفهای شناسایی مورد نظر را به انجام برساند و در عین حال تعیین دقیق مواضع آنها از سوی جاسوسی الکترونیک دشمن ممکن نباشد و دشمن در شناخت فرکانس‌های ثابت سایت‌ها و راه‌های کنترل دوباره این فرکانس‌ها گمراه شود.
چنین کاری از راه تغییر فرکانس امواج راداری ناقل و تغییر میانگین ضربان‌ها و تغییر انواع رقمها و کدها و قرار دادن سایت‌ها در زیر پوشش‌های ویژه یا ارتفاعات ممکن می‌گردد، مشروط به این که به میزان شناسایی راداری و مانور و گسترش در به کارگیری جایگاه‌‎های تبادل کننده و پرهیز از روشن کردن رادارها در هنگام اجرای اقدامهای استتار تاکتیکی یا دیده شدن هواپیماهای شناسایی دشمن یا در زمان تمرکز یافتن سایت‌ها در محل‌های جابه‌جایی و سری نگهداشتن دستگاه‌های رادار یا فرکانس‌های جز در عملیات تهاجمی به کار گرفته نمی‌شود، اخلالی وارد نکند.

ب. اقدام‌های فریب الکترونیک؛

و آن عبارت از سلسله اقدامهایی است که هدف آن به کارگیری منظم پرتوها و امواج وسایل الکترونیک دوست برای گمراه ساختن دشمن نسبت به شکل واقعی تجمع نیروها و اهداف به ویژه در اثنای عملیات جنگی می‌باشد. از مهشورترین شیوه‌های فریب الکترونیک به موارد زیر می‌توان اشاره کرد: وضع قوانین انعطاف‌ناپذیر برای به کارگیری تجهیزات الکترونیک در حین آماده‌باش عملیات جنگی به منظور استتار نیروها- در هنگام عملیات- و ایجاد این توهم در دشمن که در مواضع و نیروهای خودی هیچ‌گونه تغییری صورت نگرفته است؛ تنظیم تجهیزات الکترونیک در راستای دادن اطلاعات غلط به نیروهای اطلاعاتی دشمن درباره اوضاع نیروها، مراکز فرماندهی، پایگاه‌های راداری خودی و وانمود کردن تجمع وسایل الکترونیک نیروهای عمل کننده در مناطق عملیاتی ثانوی، ایجاد اختلال در شبکه‌های مخابراتی دشمن با القای فرامین و آموزشهای گمراه کننده- این شیوه در هنگامی به کار گرفته می‌شود که دشمن وقت کافی برای تعیین صحت و سقم آنها را نداشته باشد.

عوامل ایجابی:

اقدامها و ابزارهایی هستند که به هدف ایجاد آشفتگی در تجهیزات الکترونیک دشمن و یا نابودی آنها به کار گرفته می‌شوند؛ و در موارد ذیل خلاصه می‌گردند:

1. اقدامات پارازیت و فریب الکترونیک:

هدف از این اقدام‌ها استتار هدف‌های حقیقی از راه ایجاد اختلال در تجهیزات ارسال پیام دشمن و صفحه نمایش تجهیزات راداری آن به صورتی ویژه است. از جمله این اقدامات موارد زیر است:
الف. پخش امواج با قدرت بالا به صورت پیوسته بر روی امواج مورد استفاده دشمن به طوری که آنها را به طور کامل از کار بیندازد. این موضوع نیازمند نیروی پخش بالایی است که تولید آنها از طریق تجهیزاتی که هواپیماها به طور معمول حمل می‌کنند، امکان‌پذیر نیست. چه بسا که موج ارسال دشمن شناخته شده نیست و در این حالت انجام عملیات پارازیت در حوزه همه امواج صورت می‌گیرد. به منظور پرهیز از عملیات اختلال، رادارها اقدام به تغییر امواج خود می‌کنند. این موضوع بر اهمیت ویژه سرعت انتقال امواج مثل اقدامات ضداختلال می‌افزاید؛ و این نیز به نوبه خودش منجر به ساخت تجهیزاتی گردیده که می‌تواند امواجش را با هر ضربانی تغییر دهد.
ب. اختلال از طریق محو، به این ترتیب که تجهیزات اختلال همه امواج را از راه ایجاد اختلال کوتاه مدت بر روی هر یک از امواج محو و این کار را به طور متناوب تکرار می‌کنند.
ج. اختلال از طریق تکرار: در این روش دستگاه‌های خودی رمزهای دشمن را دریافت و فرکانس‌های مشابهی را پخش می‌کنند که به دشمن اطلاعات غلط می‌دهد، یا چنان مداخله می‌کنند که در پاسخگویی به فرکانس‌ها تأخیر ساده‌ای صورت گیرد و موجب فریب دشمن شود. برای مقابله با این نوع اختلال از رمزهایی استفاده می‌شود که تغییر فرکانس‌های آنها از برنامه مشخصی پیروی می‌کند به طوری که تقلید از آنها ناممکن است.
د. افشاندن شمار فراوانی نوار فلزی در فضا به منظور ایجاد نوعی «غبار الکترونیک» که مشاهده هواپیما از میان آنها دشوار می‌گردد. چنین کاری از طریق پایه‌های ویژه‌ای که به وسیله هواپیما حمل می‌گردد انجام‌پذیر است. معایب این شیوه در این خلاصه می‌شود که این نوارها به سرعت در دنبال هواپیما آشکار می‌گردد و علاوه بر آن امکان تشخیص آنها از هواپیما نیز به دلیل اختلاف سرعت آنها وجود دارد.
هـ . کاستن از کارآیی رادارها از طریق مواد دارای خاصیت انعکاسی ضعیف با استفاده از نقشه‌هایی که به میزان بسیار زیادی از شناسایی آنها به وسیله رادار می‌کاهد، یا به کارگیری انواع ویژه‌ای از روغنهایی که توان جذب امواج الکترومغناطیسی رادار هستند.
و. به کارگیری وسیله گمراه کننده گرمازا در مقابله با تجهیزاتی که دارای اشعه مادون قرمز هستند؛ مانند پرتاب بالون یا فورانهای گرمایی به منظور گمراه سازی موشکهای ضدهواپیمایی هدایت شونده به وسیله پرتو مادون قرمز.

2. نابودسازی وسایل الکترونیک:

هدف از این کار آن است که تجهیزات الکترونیک دشمن پس از تعیین جایگاه آنها، با به کارگیری وسایل شناسایی الکترونیک و دیگر روشهای معمول نظامی مورد حمله قرار گیرد. از سوی دیگر سلاح‌های تاکتیکی پیشرفته‌ای اختراع شده که خود هدایت کننده به سوی هدفهای راداری هستند، مانند موشک «شرایک» که پرتوهای منبعث از آنتن رادار را دریافت می‌کند و آن را برای هدایت خودش به کار می‌گیرد و هدف را نابود می‌سازد.
وسایل و تجهیزاتی که تا این جا از آنها سخن گفتیم، یعنی همان ابزاری که جنگ الکترونیک را ممکن ساخته است، در شماری از رویارویی‌هایی که پس از جنگ جهانی دوم انجام گرفت به کار گرفته شد. این میادین کارآیی و ضعف و محدودیتهای این وسایل و تجهیزات را آشکار ساخت. از نمونه‌های این جنگ می‌توان به جنگ الکترونیک در ویتنام و جنگ الکترونیک در خاورمیانه اشاره کرد.

5. جنگ سرد الکترونیک

به مجموعه عملیاتهای تجسسی الکترونیک دستگاه‌های اطلاعاتی دولتها در هنگام جنگ و صلح، جنگ سرد الکترونیک گفته می‌شود.
در سال 1940 اتحاد شوروی (سابق) ایالات متحده آمریکا را متهم به پرتاب بالونهای حامل دستگاههای جاسوسی روی خاک آن کشور به منظور تصویربرداری از مؤسسه‌های نظامی و صنعتی کرد.
این رویداد از آغاز ایجاد تحولی بزرگ در ابزار و راه‌های گردآوری اخبار و اطلاعات پرده برداشت. پس از آن با فناوری پیشرفته روز وسایل گوناگونی در زمینه‌های الکترونیک و فعالیتهای جاسوسی و ضدجاسوسی اختراع شد. از آن جمله هواپیمای شناسایی آمریکا «یو-2» بود که در سال 1960 در آسمان شوروی ساقط گردید. در حادثه «آرم سفارت آمریکا» در 1960 نیز جاسوس‌های روسی گفت‌وگوهای دفتر سفارت آمریکا در مسکو را به وسیله دستگاه‌های الکترونیکی شنود کردند. در سال 1968 کشتی جاسوسی بی‌سیم آمریکایی «پیوبل Pueble» به وسیله جمهوری دموکراتیک خلق کره به اسارت درآمد؛ و ساخت کشتی جاسوسی «لیبرتی» از نمونه‌های دیگر بود. فریب الکترونیکی عبارت از سلسله اقدام‌هایی است که به منظور به کارگیری وسایل الکترونیکی خودی برای گمراه‌سازی دشمن انجام می‌گیرد. از شیوه‌های این نوع فریب، ایجاد قوانین سخت برای به کارگیری وسایل الکترونیکی به منظور استتار فعالیت‌های نیروهای خودی و نیز تنظیم فریب الکترونیکی به منظور اقدام دشمن به دریافت علامت‌های منظمی که متضمن اطلاعات غلط و به زعم او درست می‌باشد. امروزه مشهور است که هواپیماها و ماهواره‌های جاسوسی متعلق به دستگاه‌های اطلاعاتی دولتهای بزرگ، نه تنها در زمان جنگ، بلکه در زمان صلح نیز فعال هستند و اطلاعات موردنظرشان را درباره تأسیسات نظامی، صنعتی، اقتصادی، محصولات زراعی، جاری شدن سیلاب‌ها، مناطق و خشک‌سالی و دیگر اطلاعاتی که آنان را به ارزیابی وضعیت اقتصادی و نظامی کشورهای موردنظرشان کمک می‌کند، گرد می‌آورند، و می‌کوشند تا بر پایه این اطلاعات به حساسیت‌های سیاسی آن کشور پی ببرند.
دستگاه‌های جاسوسی، متناسب با توان و امکاناتشان، انواع ابزارهای الکترونیکی را برای دریافت اطلاعات سرّی مورد نظرشان به کار می‌گیرند. از مهم‌‎ترین وسایل الکترونیک به کارگیری شده می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف. وسایل قابل حمل زمینی مانند تجهیزات شناسایی بی‌سیمی و راداری زمینی.
ب. وسایل قابل حمل فضایی مانند تجهیزات شناسایی بی‌سیمی و راداری و تجهیزات تصویربرداری با اشعه مادون قرمز قابل حمل به وسیله هواپیماها یا ماهواره‌های نظامی.
ج. تجهیزات قابل حمل دریایی، مثل تجهیزات شناسایی بی‌سیمی و راداری قابل حمل به وسیله یگانهای دریایی اعم از نظامی یا تجاری.
د. هواپیماهای جاسوسی بدون سرنشین Drones که از زمین به وسیله دستگاه‌های کنترل از راه دور زمینی Remote control برای شناسایی مواضع دشمن هدایت می‌شوند.
هـ . جاسوسی با به کارگیری مأموران سری مجهز به تجهیزات شناسایی قابل حمل و ابزار و وسایل جاسوسی پیشرفته‌ای که برای مأموریتهای گوناگون و در اندازه‌های مختلف ساخته شده است. از ویژگی‌های این تجهیزات ارزان بودن قیمت و سادگی آموزش آنها در مقایسه با تجهیزات جاسوسی سابق‌الذکر است؛ که از مهم‌ترین آنها موارد ذیل است:
1. تجهیزات جاسوسی الکترونیک از گفت‌وگوهایی که در مکانهای پیچیده در جریان است.

الف. میکروفونهای بی‌سیم:

این میکروفون‌ها تجهیزات ارسال پیام بی‌سیمی کوچکی هستند که در قالب‌های گوناگونی استتار می‌شوند. اندازه‌های آنها از اندازه یک پاکت سیگار تا یک تمبر پستی در نوسان است. این وسایل به میکروفون‌های حساسی برای ضبط صدا و نیز باطریهای خشک کم‌حجمی مجهز هستند که آنها را با نیروی برق برای مدت ده تا صدها ساعت شارژ می‌کند. این میکروفون‌ها مخفیانه به وسیله جاسوس‌ها در اطاق‌های محل گفت‌وگو کار گذاشته می‌شود و پیام‌‌های ارسالی آنها به وسیله دستگاه‌های پیام‌گیر مجهز به موج اف.ام FM که در اتاق مجاور و یا در ساختمانی در فاصله ده تا صدها متر متناسب با نوع و توان در دستگاه مورد استفاده کار گذاشته می‌شود دریافت می‌گردد.

ب. میکروفون‌های باسیم:

این میکروفون‌ها به طور معمول دستگاه‌های کوچکی هستند و برای آن که جلب توجه نکنند به شکل‌های گوناگونی ساخته می‌شوند. میکروفون استتار می‌شود و به وسیله یک سیم برق نازک که جلب توجه نمی‌کند به دستگاه ضبط صوت متصل می‌گردد. سپس ضبط صوت در همان اتاق یا اتاق مجاور کار گذاشته می‌شود. گاهی نیز از ضبط صوت‌های خودکار استفاده می‌گردد که با قطع و وصل صدا به طور خودکار روشن و خاموش می‌شود Voice Activated. البته این امر نیازمند نیروی برق فراوان است.

ج. ضبط صوت‌های مجهز به میکروفون‌های بسیار حساس:

که با وصل و قطع صدا به کار می‌افتد و خاموش می‌شود. جاسوس‌ها این میکروفون‌ها را به هنگام گفت‌وگو با اشخاص مورد نظر درون اتاق یا در لباس خودشان جاسازی می‌کنند.

تجهیزات جاسوسی از طریق گفت‌وگوهای تلفنی:

الف. تجهیزات بی‌سیم تغذیه کننده از تجهیزات تلفن؛ آن عبارت است از تجهیزات فرستنده بسیار کوچکی به اندازه یک قوطی کبریت به منبع نیروی برق نیاز ندارد، بلکه برق مورد نیازش را به صورت دایم از خود خط تلفن دریافت می‌کند. این دستگاه در داخل یا خارج دستگاه تلفن به سیستم آن وصل می‌شود و از این طریق پیام‌های دریافتی را به وسیله خطوط بی‌سیم متصل به دستگاه دریافت مجهز به موج اف ام در فاصله 2500 متری انتقال می‌دهد.
ب. دستگاه کنترل کار گذاشته شده در تجهیزات تلفن:
در این شیوه شخص کنترل کننده باید شماره تلفن تحت کنترل را به وسیله تلفن خارجی از فاصله‌ای هرچه دورتر بگیرد. در این حالت تلفن زنگ نمی‌خورد؛ و گیرنده شماره همه گفت‌وگوهای داخل اتاق را می‌شنود. دستگاه تلفن، بدون آنکه هیچ یک از حاضران داخل اتاق متوجه شوند، در واقع به میکروفون سیمی تبدیل می‌گردد.
ج. جایگزین‌سازی دکمه‌های دستگاه تلفن با دستگاه دیگری که از نظر شکل به طور کامل مشابه آن است اما به تجهیزات بی‌سیمی مجهز می‌باشد.
این دستگاه همه مکالمه‌ها را تا حدود صد متر انتقال می‌دهد و به باطری هم نیازی ندارد. چرا که از برق خود دستگاه تلفن تغذیه می‌کند. امواج ارسالی این سیستم به وسیله دستگاه پیام‌گیر مجهز به اف.ام FM دریافت می‌گردد.

تجهیزات ضبط سری مکالمات

الف. میکروفون بی‌سیم:

و آن عبارت است از دستگاه فرستنده کم حجمی که جاسوس در جیب خود می‌گذارد. این دستگاه میکروفون روکش داده‌ای دارد که در شکاف دکمه لباس جاسوس جا می‌گیرد و به وسیله یک نوار الکتریکی ظریف به درون لباس او انتقال می‌یابد. ارسال پیام از طریق یک دستگاه دریافت مجهز به موج اف ام FM تا مسافت 300 متری انجام می‌گیرد؛ و پیام‌های ارسالی را می‌توان از طریق اتصال دستگاه دریافت به یک دستگاه ضبط صوت، ضبط کرد.

ب. کیف‌های دستی ویژه‌ای وجود دارد که به دستگاه ضبط و ارسال مجهز است؛

و می‌توان آن را از طریق دکمه‌ای مرکب در نزدیک دست نگهدارنده در داخل کیف کار گذاشت و پس از آن در حال قفل بودن کیف آن را به کار گرفت.

دستگاه‌های ارسالی بی‌سیم مخصوص تعقیب اتومبیل‌ها

در این جا دو نوع دستگاه وجود دارد: داخلی و خارجی.
دستگاه تعقیب داخلی: دستگاه فرستنده کوچکی است که می‌توان آن را در پایین موتور اتومبیل کار گذاشت که با روشن شدن سوئیچ اتومبیل دستگاه نیز اقدام به ارسال پیام کند. این دستگاه‌ها آهنگ‌های بریده بریده‌ای تولید می‌کنند که فرکانس آنها از 200 تا 1000 واحد در یک یا دو ثانیه (CPS) در نوسان است. اما دستگاه تعقیب خارجی: دستگاه پیشرفته‌ای است متشکل از منبع انرژی و آنتن فرستنده. این دستگاه داخل آهن‌ربایی قرار دارد که به هر یک از فلزات زیر ماشین محکم می‌چسبد؛ و اصول کار آن مشابه دستگاه‌های پیشین است. پیام‌های ارسالی این دستگاه به وسیله دستگاه گیرنده مجهز به اف ام FM موجود در اتومبیل‌های تعقیب کننده قابل دریافت است. نیروهای کارشناس در شرایط عادی می‌توانند اتومبیل را در منطقه‌ای به قطر 1/5 مایل در داخل شهرها و 14 مایل در مناطق باز و صحرایی، تعقیب الکترونیکی کنند.

دستگاه‌های جاسوسی مکالمات خارجی

عملیات شنود گفت‌وگوهایی که در بیرون اتاق‌ها و اماکن بسته صورت می‌گیرد، از جنبه تکنیکی بسیار دشوار و در بسیاری از موارد بی‌حاصل است. تنها شمار اندکی از دستگاه‌های الکترونیکی است که در این زمینه آن هم اغلب در اماکن تشکیل کنفرانس‌ها و همایش‌های عمومی به کار گرفته می‌شود. دستگاه‌های متخصص جاسوسی میکروفون‌های هدایت شونده‌ای دارند که می‌توان آنها را به سوی تجمع‌هایی به فاصله چندصد متر هدایت و سخنان رد و بدل شده در آنجا را دریافت کرد. اما قدرت و کارآیی این میکروفون‌ها به طور معمول به اجتماعات خارجی محدود است. بر برخی از مشکلات می‌توان با به کارگیری میکروفون‌های حساس بی‌سیمی و استتار آنها در جسم سگهای آموزش دیده به منظور نزدیک شدن به منابع گفت‌وگو و گرفتن آنها به وسیله دستگاه‌های دریافت کننده فایق آمد. نیز این میکروفون‌ها را می‌توان در لباس کودکان کار گذاشت؛ همان شیوه‌ای که در خلال اشغال فرانسه توسط آلمان نازی در جنگ جهانی دوم به کار گرفته شد.

اقدامات ضدجاسوسی الکترونیک

همان‌گونه که وسایل الکترونیکی فوق‌الذکر برای دست‌یابی به اطلاعات سری، در چارچوب جنگ سرد الکترونیک، اختراع گردید، وسایل الکترونیکی ضد آنها نیز به منظور حفاظت از سری بودن گفت و گوها و اطلاعات مهم از میان بردن زحمت دریافت آنها به وسیله نیروهای دشمن اختراع گردیده است. این اقدام‌ها دو جنبه دارد: سلبی و ایجابی. از جمله اقدام‌های سلبی به موارد زیر می‌توان اشاره کرد:

الف. استتار بی‌سیمی:

و آن عبارت است از اقداماتی که با هدف استتار فعالیت ارتباطات بی‌سیمی انجام می‌پذیرد؛ مانند استفاده از تایپ کننده تله تایپ Teleprinter با دستگاه‌های کد پیچیده در ارسال و دریافت و استفاده از آنتن‌های هدایت شونده برای هدایت پیام‌های بی‌سیمی در جهت مورد نظر به کار گرفته می‌شود. مانند سیستم رله‎‌ی بی‌سیمی Radio relay، ارسال در سایه و یا زیر پوشش پایگاه ارسال قوی بی‌سیمی، ارسال برای مدت محدود و کوتاه و با هدف جلوگیری از تعیین جهت به وسیله دستگاه‌های دشمن و جلوگیری از کشف محل سایت‌های ارسالی بی‌سیمی یا جلوگیری از شنود بی‌سیمی آنها به وسیله دشمن.

ب. استتار راداری:
و آن عبارت است از اقداماتی که به منظور استتار امواج راداری صورت می‌گیرد.

ج. فریب الکترونیک: و آن عبارت از سلسله اقدام‌هایی است که به منظور به کارگیری وسایل الکترونیکی خودی برای گمراه‌سازی دشمن انجام می‌گیرد. از شیوه‌های این نوع فریب، ایجاد قوانین سخت برای به کارگیری وسایل الکترونیکی به منظور استتار فعالیت‌های نیروهای خودی و نیز تنظیم فریب الکترونیکی به منظور اقدام دشمن به دریافت علامت‌های منظمی که متضمن اطلاعات غلط و به زعم او درست می‌باشد. اما اقدام‌های ایجابی، مجموعه وسایلی است که هدف آن کشف وسایل جاسوسی الکترونیک دشمن یا نابودی و یا ایجاد اختلال در آنها و یا به کارگیری وسایل از کاراندازی آنهاست. از مهم‌ترین این وسایل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. دستگاه‌های الکترونیکی که وجود منابع ارسال بی‌سیمی دشمن را شناسایی می‌کند؛ و آن عبارت است از دستگاه‌های سنجش فرکانس‌های بی‌سیمی شامل بلندگو یا عقربه‌هایی که می‌توان از طریق آنها به وجود دستگاه‌های پیام پی برد و آنها را از کار انداخت. نیز می‌توان دستگاه‌های مشابهی را برای تفتیش اتاق‌هایی که گفت‌وگوهای سری در آنها انجام می‌شود، به کار گرفت.
ب. دستگاه‌های اختلال بی‌سیمی و راداری! و آن عبارت است از دستگاه‌هایی که با پخش امواج پارازیت در فضا، دستگاه‌های بی‌سیم یا رادار دشمن را دچار اختلال می‌کند. نیز می‌توان دستگاه‌های ویژه‌ای را به کار گرفت که در اتاقها کار گذاشته می‌شوند و از آنجا امواج اختلال روی میکروفون‌های بی‌سیمی که برای شنود گفت و گوهای سری داخل اتاق‌ها به کار گرفته می‌شود، ارسال گردد. این نوع دستگاه‌ها قدرت ایجاد اختلال در دستگاه‌های باسیم جاسازی شده در اتاق‌ها و دستگاه‌هایی را که باید از طریق حس آنها را شناسایی کرد ندارد.
ج. دستگاه‌های حفظ سری بودن گفت‌وگوهای تلفنی؛ و آن دستگاه‌هایی است که می‌توان آنها را به خط تلفن وصل کرد و دستگاه‌های احتمالی متصل شده به آن را از کار انداخت. همین طور دستگاه‌های دیگری وجود دارد که به منظور تقطیع مکالمات به دستگاه تلفن وصل می‌شود. Scramblers کار این دستگاه بریده بریده کردن مکالمات است به گونه‌ای که نامفهوم گردد. در این حالت لازم است نزد شخصی که گفت‌وگو را با طرف دوم انجام می‌دهد دستگاه دیگری از این نوع باشد که گفته‌ها را به وضعیت اولیه باز گرداند. از ویژگی‌های دستگاه‌های تقطیع مکالمات این است که چندین کد دارد و می‌توان هر کدام از آنها را انتخاب کرد و به منظور سرّی بودن هرچه بیشتر مکالمات روز دیگر آن را تغییر داد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هئیت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی
2. عضو هئیت علمی پژوهشکده تحقیقات اسلامی
3. نوشتار حاضر بخشی از مقاله جنگ در الموسوعة العسکریه- دایرة‌المعارف نظامی- است که به ریاست سرهنگ هیثم الایوبی و به وسیله شمار بسیاری از پژوهشگران علوم نظامی به رشته تحریر در آمده است.

منبع مقاله :
فصلنامه حصون 15، بهار 1387






تاریخ : شنبه 99/8/3 | 12:36 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

رویکرد تراریخته در رژیم صهیونیستی رویکرد تراریخته در رژیم صهیونیستی



نویسنده : داوود حیات‌غیب
داوود حیات‌غیب، معاون دفتر پژوهش و توسعه فناوری‌های محیط زیست، طی یادداشتی شرایط محصولات دستکاری شده ژنتیکی (تراریخته) در سرزمین های اشغالی را بررسی کرده است.

** مقدمه

در بسیاری از کشورها، هر چند که واردات غذاهای حاوی محصولات دستکاری شده ژنتیکی انجام می‌شود، ولی اجازه کشت در کشور داده نمی‏‌شود؛ از جمله می‌توان سرزمین های اشغالی رژیم صهیونیستی را نام برد. این در حالی است که تحقیقات بیوتکنولوژی کشاورزی در این منطقه بسیار گسترش یافته است. در دانشگاههای رژیم صهیونیستی، در مؤسسات تحقیقاتی دولتی و بخش خصوصی این رژیم تحقیقات بسیار وسیعی بر روی ارگانیسمهای دستکاری شده ژنتیکی به‌ویژه بر بذر‏های دستکاری شده انجام می‌شود؛ علاوه بر خود اسرائیل، سرمایه‌گذاران بین‌المللی نیز در این رژیم، بودجه‏‌های کلانی را جهت بررسی محصولات دستکاری شده تخصیص داده‌اند، که از آن جمله می‌توان به ایالات متحده آمریکا اشاره کرد.
بنابراین می‌توان گفت اسرائیل به یک مرکز بین‌المللی مطالعه ارگانیسمهای دستکاری شده ژنتیکی در جهان تبدیل شده است. [2,3,4,5] این به آن معنی است که صهیونیستها از پیشگامان در تحقیقات، بررسی و ارزیابی مخاطرات این نوع محصولات به شمار می‌آیند. جالب اینجاست به دلیل قانونهای سخت‌گیرانه، محققان زیست‌فناوری این رژیم برای بررسی نتایج تحقیقات انجام شده خود در مقیاس وسیع، قادر به انجام آنها در خود اسرائیل نبوده و این امور را در خارج از مرزهای این رژیم انجام می‌دهند. [6]
در سرزمین های اشغالی، تحقیقات محدود در این زمینه می‌تواند در شرایط محصور - فقط در گلخانه‌ها یا مزرعه‌هایی بسیار دورتر از مناطق کشاورزی - صورت گیرد. لازم به ذکر است که این تحقیقات به گفته محقق اسرائیلی از مرکز تحقیقات کشاورزی Volcani Center به‌دلیل مشخص شدن و داشتن تصویر کلی "‌proof of concept" و آگاهی درباره این محصولات و مخاطرات آنها انجام می‏‌شود؛ نه به‌جهت حصول اطمینان از کشت کردن آنها در رژیم. این رویکرد نشان دهنده این است که صهیونیستها، به‌عنوان عمده‌ترین مراکز تحقیقات GMO در دنیا، خود حاضر به کشت این محصولات نیستند، زیرا کاملاً به مخاطرات این محصولات بر روی تنوع زیستی و سلامت انسان واقف هستند. [7]
رژیم صهیونیستی رشد و توسعه GMO را تنها جهت اهداف تحقیقاتی ودر عین حال مطابق با قوانین تعیین شده در این رژیم مجاز می‌داند و کشت GMO با مقاصد تجاری‌ در این کشور مجاز نیست؛ ولی واردات و فروش محصولات GMO و همچنین استفاده از آنها در تولید غذا و دارو یا افزودن آن به فراورده‌های غذایی قانونی است. [8] گرچه در این موارد نیز قوانین بسیار سختی وجود دارد. طبق این قوانین، هر نوع محصول دستکاری شده ژنتیکی به‌عنوان غذا و فرآورده‌های حاصل از آن، باید قبل از ورود به بازار مصرف مراحل ارزیابی مخاطرات را بگذراند. چنین ارزیابی شامل ارزیابی مربوط به ایمنی، تغذیه و مصرف آن است.
با وجود این قوانین، برچسب‌گذاری در رژیم صهیونیستی انجام نمی‌شود؛ به دلیل آن که شرکت مونسانتو (بزرگترین شرکت تولیدکننده محصولات دستکاری شده ژنتیکی جهان) که یک شرکت صهیونیستی - امریکایی است، واردکننده انحصاری این‌گونه محصولات به رژیم صهیونیستی است. سیاست‏های امریکا و اسرائیل در این زمینه‌ها برای استفاده و مصرف این محصولات بدون برچسب‌گذاری همانند یکدیگر است؛ با این وجود فشارهای اجتماعی و فعالان محیط زیستی، وزارت بهداشت این کشور را وادار کرده نسبت به وضع قوانین جدید برچسب‌گذاری این محصولات تأکید بسیار زیادی داشته باشد. [9]
از طرف دیگر، حجم عمده‌ای از محصولات کشاورزی این رژیم به‌طور دائم به کشورهای اروپایی صادر می‌شود، که دارای برچسب "عاری از هرگونه دستکاری ژنتیکی: GMO FREE" است و سهم مهمی در اقتصاد این رژیم دارد. این موضوع نشان می‌دهد که چرا این رژیم قوانین سخت‌گیرانه در این زمینه دارد؛ زیرا هرگونه آلودگی ژنی و انتشار آن در بین محصولات غیردستکاری ژنتیکی می‌تواند لطمات شدیدی به اقتصاد کشاورزی کشور وارد کند. [10]

** رویکرد فعالان محیط زیست

با وجود اعمال این همه پیشگیری و دید محافظه‌کاران? صهیونیستها درباره محصولات دستکاری شده ژنتیکی و کشت آنها، بازهم بسیاری از فعالان محیط زیست این رژیم همیشه از احتمال وجود خطرات این محصولات ابراز نگرانی کرده‌اند. از جمله اینکه هرچند گیاهان دستکاری شده ژنتیکی بذر عقیم تولید می‌کنند، ولی در مرحله گرده‌افشانی همیشه احتمال لقاح با گیاهان خویشاوند غیردستکاری ژنتیکی وجود دارد؛ این پدیده می‌تواند باعث انقراض گونه‌های وحشی باارزش شود. این افراد معتقدند اثرات بلندمدت تولیدمثل این محصولات بر گیاهان دیگر اثر تخریبی است. این اظهار نظر از جانب رژیم صهیونیستی که در این زمینه مطالعات و قوانین بازدارنده بسیار دارد، می‌تواند نگران کننده باشد. [11]

** وضع قوانین سختگیرانه درباره محصولات دستکاری شده ژنتیکی در اسرائیل

• قوانین برای کسب اجازه جهت تحقیق و آزمایشگاههای تحقیقاتی

قوانین مربوط به بذر، هرگونه آزمایش بر گیاهان دستکاری شده ژنتیکی را بدون مجوز صادر شده توسط سازمان حفاظت از محصول و خدمات بازرسی (PPIS) منع کرده است. قوانین اختیار دارند تا جهت آزمایش و تحقیقات، مجوز صادر کرده و شرایط و محدودیتها را تعیین کنند. مدیر بخش PPIS مجاز است به‌محض بروز آلودگی که قابل مهار نباشد یا شرایط برای استفاده محصور فراهم نباشد، مجوز انجام تحقیق و آزمایش را لغو کند. شخص متقاضی تحقیق باید متعهد شود آلودگی به‌وجود نمی‌آید یا قابل مهار است و همچنین کلیه پیشگیریها برای حفاظت حیوان و انسان و گیاه انجام شده است. آزمایشات مزرعه‌ای تنها بعد از مشورت با کمیته ملی گیاهان ترانس‌ژنیک باید صورت گیرد. آزمایشات باید در جایی کاملاً ایمن و استریل صورت گیرد و بقایای تحقیقات نیز همگی از بین برود. تنها در این شرایط، مجوز صادر خواهد شد.

• قوانین بازاریابی

فروش گیاهان ترانس‌ژنیک مستلزم کسب مجوز از مدیرکل کمیته ملی گیاهان دستکاری شده (NCTP) است.تمامی این مراحل یعنی فروش گیاهان ترانس‌ژنیک یا ارگانیسمها و هر بخشی از آنها که قابلیت زایایی داشته باشد، همگی نیاز به صدور مجوز و برچسب‌گذاری دارند. هر شخص متقاضی که برای فروش هرگونه ترکیب دستکاری شده قابل انتشار یا موجودات دستکاری شده درخواست مجوز بدهد، باید مواردی را مشخص کند؛ از جمله آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد:
- شرح تغییرات ژنتیکی و ویژگیهای آن، عوارض بالقوه در انسان، حیوانات، گیاهان و محیط زیست
- ارائه چندین مقاله علمی از نتایج آزمایشات انجام شده در این خصوص
- گزارش از نتایج حاصل از آزمایش با ارگانیسمهای دستکاری شده یا مواد حاوی GMO که قابلیت تکثیر دارند؛ در شرایط محلی و همچنین پیشنهاد برای نحوه مصرف آنها.
با توجه به حجم مطالعات انجام شده در این رژیم، انتظار می‌رود که درصورت سالم و ایمن بودن این محصولات و ادعای رفع گرسنگی جهانیان یا بهبود وضعیت اقتصادی کشاورزی و کشاورزان، رژیم صهیونیستی نیز از تولیدکنندگان اصلی کشت این نوع محصولات باشد، حال آنکه در سرزمینهای اشغالی هیچگونه کشت به منظور تولید، انبوه‌سازی و تجاری‏‌سازی گیاهان دستکاری شده ژنتیکی انجام نشده است.
با توجه به گنجاندن برنامه تجاری‌سازی محصولات دستکاری شده ژنتیکی در برنامه ششم دولت، انتظار می‌رود کلیه قوانین جهت پیشگیری و ارزیابی قبل از تولید انبوه این محصولات، وضع شده باشد، تا در موارد لازم اجرا شود. لکن با نگاهی به قوانین ایمنی زیستی کشور می‌توان وجود کاستیهایی را احساس کرد. از جمله ماده 10 این قانون که طی آن هرگونه پژوهشهای آزمایشگاهی و گلخانه‌ای موجودات زنده تغییرشکل یافته ژنتیکی که مصرف انسانی دارند، از شمول مفاد این قانون مستثنی هستند. درحالی‌که تمامی موارد ذکر شده در ماده فوق می‌تواند مخاطرات بسیاری داشته و باعث آلودگیهای محیط زیستی شود. بنابراین باید خاطر نشان کرد که قوانین پیشگیرانه و تحقیقات کامل روی این نوع محصولات اعمال نمی‌شود؛ یا هر نوع تحقیقی نیز بدون نظارتهای لازم صورت می‌گیرد؛ همچنین قوانین در زمینه واردات یا برچسب‌گذاری محصولات دستکاری شده ژنتیکی به‌طور کامل و ایمن انجام نمی‌شود و به این ترتیب کشور در معرض واردات غیرقانونی قرار می گیرد. برای مثال بسیاری از محصولات، مانند روغنهای حاوی کلزا و سویای دستکاری شده ژنتیکی، سالها پس از ورود به بازار مصرف برچسب‌گذاری شده‌اند؛ گو اینکه همان قوانین اعمال شده نیز در مقایسه با قوانین دشمنان بسیار ابتدایی و ناکامل است.
با این وجود جای تعجب دارد که اخیراً در اقدامی عجیب تعدادی از اساتید رشته‌های مختلف طی نامه‌ای خواستار توسعه و تثبیت فناوری بومی گیاهان تراریخته و محصولات GMO در کشور شدند. افرادی که حتی یک بار هم تحقیقی در مورد مخاطرات این محصولات روی تنوع زیستی و سلامت انسان انجام نداده‌اند یا مقاله‌ای در این زمینه منتشر نکرده‌اند. این در حالی است که حتی بانیان اصلی این محصولات (صهیونیستها) نیز - که دشمن مسلمانان هستند و می‌توانند از طریق اقدامات بیوتروریستی امنیت کشورهای اسلامی را مورد تهدید قراردهند - سخت‌گیری های قانونی در زمینه عدم کاشت، تحقیق و آزمایشگاههای تحقیقاتی، محدودیت در تحقیقات، قوانین مصرف و فروش و تعهد محقق به عدم آلودگی و ایمن بودن تحقیقات محصولات دستکاری شده ژنتیکی را لحاظ می‌کنند.
به این ترتیب به نظر می‌رسد برای نابودی محیط زیست و سلامت جامعه، ما نیاز به دشمن خارجی نداریم؛ ما خود دشمن خود هستیم!

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]https://www.loc.gov/law/help/restrictions-on-gmos/israel.php
[2] Marlene-Aviva Grunpeter, GMOs, A Global Debate: Israel a Center for Study, Kosher Concerns,Epoch Times (Aug. 5, 2013),http://www.theepochtimes.com/n3/229556-gmos-a-global-debate-israel-a-center-for-study-kosher-concerns/.
[3] See Agricultural Research Organization (ARO), Volcani Center: Plant Pathology and Weed Research, Ministry of Agriculture and Rural Development (MARD),
http://www.agri.gov.il/en/departments/12.aspx (last visited Sept. 12, 2013).
[4] See, e.g., Hagai Amit, Homegrown Israeli Idea for Conquering the World Food Shortage, Haaretz (Apr. 12, 2012),http://www.haaretz.com/weekend/week-s-end/homegrown-israeli-idea-for-conquering-the-world-food-shortage-1.423959.
[5] Id. (stating, for example, that the US government was helping to fund pre-field trial tests conducted by an Israeli startup company). For general information on life sciences research in Israel, see Tova Cohen & Steven Scheer, Analysis: After Tech Success, Israel Seeks Life Sciences Growth, Reuters (June 6, 2013), http://www.reuters.com/ article/2013/06/06/us-israel-biomed-idUSBRE9550IU20130606
[6] http://www.theepochtimes.com/n3/229556-gmos-a-global-debate-israel-a-center-for-study-kosher-concerns/
[7] http://www.theepochtimes.com/n3/229556-gmos-a-global-debate-israel-a-center-for-study-kosher-concerns/
[8] Genetically Engineered Food, Ministry of Health, http://www.health.gov.il/unitsoffice/hd/ph/fcs/ novel food/pages/engfood.aspx(last visited Sept. 12, 2012)
[9] Genetically Engineered Food, Ministry of Health, http://www.health.gov.il/unitsoffice/hd/ph/fcs/ novel food/pages/engfood.aspx(last visited Sept. 18, 2012) (translated by author, R.L.).
[10] https://www.biofortified.org/2015/07/a-look-at-gmo-policies-in-different-nations/
[11] Gal Tziperman Lotan, Scientists, Activists Debate if Genetically Modified Foods are Panacea or Plague, The Jerusalem Post (Apr. 30, 2008), http://www.jpost.com/Health-and-Sci-Tech/Science-And-Environment/Scientists-activists-debate-if-genetically-modified-foods-are-panacea-or-plague

منبع مقاله : تسنیم نیوز





تاریخ : شنبه 99/8/3 | 12:33 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

پنبه ایران در دام "راکفلر" پنبه ایران در دام "راکفلر"

 

پشت‌پرده یک نسخه شکست‌خورده از پاکستان تا مکران

افشای اسناد دیگری از نفوذ عوامل راکفلر در کشاورزی ایران

اسناد نشان می‌دهد کشت پنبه تراریخته در ایران و پاکستان حاصل برنامه مشترکی است که توسط همکاران و دانش‌آموختگان «بنیاد راکفلر» در این دو کشور پیگیری می‌شود. این جریان نفوذ زیادی بر دولت پیدا کرده‌ است؛ بخش مهمی از پشت‌پرده این جریان منتشر می‌شود.

پنبه از جمله گیاهان استراتژیک است که گام به گام در انحصار کمپانیهای بزرگ صهیونیستی قرار گرفته و این کمپانیها در صدد هستند تا پنبه تراریخت را به تنها گونه انحصاری پنبه جهان تبدیل کنند.
در حال حاضر سطح زیر کشت پنبه در ایران بین 80 تا 90 هزار هکتار است. این میزان تقریباً نیمی از نیاز کشور را تأمین می‌کند. مشکل اصلی و کاهش‌دهنده عملکرد مزارع پنبه در کشور ما نیاز فراوان این گیاه به آب و کمبود منابع آب در ایران است؛ مشکلی که با خشکسالیهای اخیر کشور بیشتر هم شده است.
در بررسی عوامل کاهش عملکرد، از آفتها نیز نمی‌توان گذشت. یکی از آفات پنبه در ایران «کرم قوزه» است. این کرم درصورت عدم هرگونه محافظتی، سبب کاهش حداکثر 25درصدی عملکرد مزارع پنبه خواهد بود. البته با تلاشهای شبانه‌روزی متخصصان کشور در چند سال گذشته، و استفاده از روشهای تلفیقی ــ مانند استفاده از زنبور «تریکوگراما» و سایر روشهای مبارزه بیولوژیک ــ هم‌اکنون تا حد چشمگیری از خسارت این کرم قوزه به مزارع پنبه جلوگیری شده است.
کشت گونه‌های دستکاری شده ژنتیکی ــ که به کرم قوزه پنبه مقاوم می‌شوند ــ در شرایط خاص بین 15 تا 25 درصد به رشد تولید کمک می‌کند، ضمن اینکه باید به این نکته توجه داشت که محصول پنبه تراریخت از کیفیتی بسیار نازل برخوردار است و بازارپسندی اندکی دارد؛ کارخانجات نساجی همواره ترجیح می‌دهند از پنبه غیرتراریخت که از کیفیتی به‌مراتب بهتر از پنبه تراریخت برخوردار است استفاده کنند، ضمن اینکه سلامت این نوع پنبه در استفاده آنها در سطح پوست نیز هنوز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.
در این گزارش مستند در یک نمونه واقعی، ضمن بررسی تجربه تولید تجاری 10ساله این محصول در پاکستان و تبعات این تصمیم، به جریانهای پشت‌پرده کشت این محصول در ایران و پاکستان توسط دانش‌آموختگان «بنیاد صهیونیستی راکفلر» نیز خواهیم پرداخت.

بخش اول:‌ برای کشت پنبه تراریخته هیچ مجوزی صادر نشده، اما...!

مسئولان وزارتخانه‌های جهاد‌کشاورزی، بهداشت و سازمان حفاظت محیط زیست مکرراً اعلام کرده‌اند که تاکنون هیچ مجوزی برای تجاری‌سازی محصولات تراریخته صادر نشده است.

پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر

 در زمان ارائه لایحه برنامه ششم، دولت برای «تجاری‌سازی برنج و پنبه تراریخته» به‌میزان حداقل یک میلیون هکتار، عزم خود را جزم کرده بود. این لایحه به‌دلیل اشکالات متعدد شکلی و محتوایی رد شد تا برای اولین بار طی 70 سال برنامه‌ریزی توسعه در کشور، یک برنامه توسط مجلس رد شود.
حال با اصلاح و ارائه مجدد این لایحه باز هم نگرانیها و بحثها درباره اشکالات این برنامه در محافل کارشناسی مطرح شده است. در همین راستا شنیده‌ها حاکی است با وجود مقاومت اندیشمندان عرصه زیست‌فناوری، درخواست دولت برای صدور مجوز «تجاری‌سازی تراریخته‌ها» به اسناد پیوست لایحه انتقال پیدا کرده تا در معرض دید نباشد و در خفا قانونی شود.

پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر اصلاحیه لایحه برنامه ششم درباره «تجاری‌سازی برنج و پنبه تراریخته»

درمورد «تجاری‌سازی برنج» و مضرات قابل توجه آن بر سلامتی و محیط زیست گزارشهای متعددی در رسانه‌ها منتشر شده، اما درمورد اشکالات «تجاری‌سازی پنبه تراریخته» حساسیت کمتری وجود داشته و وضعیت آن در ایران و همچنین کشورهای مشابه کمتر بررسی شده است. در ادامه به بررسی شرایط پنبه در ایران و همچنین تجربه دهه گذشته کشور پاکستان در کشت پنبه تراریخته خواهیم پرداخت. با توجه به برنامه‌ریزی مسئولان کشاورزی ایران در تولید انبوه و تجاری این محصول، لازم است ضمن بررسی دلایل شکست محصولات تراریخته در کشورهای دیگر، از شتابزدگی در تولید محصولات دستکاری‌شده ژنتیکی پرهیز شود. اذعان مدافعان تجاری‌سازی به عدم اطمینان از سلامت این محصولات و هشدار مرکز پژوهشهای مجلس را ذیلاً ببینید.

پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر

بخش دوم: پنبه تراریخته در پاکستان؛ یک تجربه تلخ

پاکستان، چهارمین تولیدکننده پنبه جهان است. 10 درصد از تولید ناخالص داخلی و 55 درصد از درآمدهای ارزی این کشور به کشت و فرآوری این محصول اختصاص دارد. در پاکستان «صنعت نساجی» مهمترین صنعت به‌شمار می‌رود و به‌دلیل وجود 400 کارخانه نساجی ــ که شدیداً به پنبه وابسته است ــ کشت پنبه به مهمترین محصول کشاورزی این کشور تبدیل شده است. همچنین پاکستان بزرگترین صادرکننده نخ پنبه جهان به شمار می‌آید.

پنبه ایران در دام راکفلر

از سوی دیگر عملکرد تولید پنبه در پاکستان بسیار پایین ــ به‌طور متوسط 570 کیلوگرم در هکتار ــ است. این میزان در مقایسه با کشورهای چین، آمریکا و هند عملکرد نامطلوبی است و بر اثر آفت‌زدگی فراوان پنبه رخ می‌دهد. در این میان 20 تا 30 درصد کاهش عملکرد پنبه در این کشور مربوط به خسارت یک نوع آفت به‌نام «بالپولکداران» (به‌انگلیسی lepidoptera) است.
در سالهای ابتدایی هزاره سوم، سازمان تحقیقات کشاورزی پاکستان ــ با وجود راه‌حلهای مختلف برای جلوگیری از خسارت این آفات ــ تأکید کرد استفاده همگانی و تجاری از «بذرهای پنبه دستکاری‌شده ژنتیکی» تنها راه موفقیت برای مقابله با این مشکل است. بر این اساس سیاستهای تجاری‌سازی پنبه دستکاری‌شده ژنتیکی (تراریخته) از سال 2005 در پاکستان گسترش پیدا کرد؛ به‌گونه‌ای که طی پنج سال 70 درصد زمینهای زیر کشت پنبه در پاکستان، به تولید پنبه تراریخته اختصاص یافت. برنامه‌ریزی و چشم‌انداز برای افزایش تولید پنبه در پاکستان، طی یک بازه ده‌ساله (2015 ــ 2005) افزایش از سالانه 15 میلیون عدل به 20 میلیون عدل بود.
*‌فرجام تلخ انتخاب پنبه تراریخته
پس از گذشت یک دهه از تولید تجاری پنبه تراریخته، گزارشهای منتشر شده از شکست قطعی طرح کشت پنبه تراریخته در این کشور حکایت دارد؛ به‌گونه‌ای که نه‌تنها افق مورد انتظار تأمین نشد، بلکه میزان تولید پنبه طی این مدت ــ با چهار میلیون عدل کاهش نسبت به شروع طرح ــ به 11 میلیون عدل رسید. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد علاوه بر تأمین نشدن اهداف پیش‌بینی‌شده، استفاده از پنبه تراریخته در درازمدت سبب بروز معضلاتی نیز شده است، برای مثال دانشمندان پاکستانی اعلام کردند در سال 2014، در پنج منطقه استان پنجاب، بیش از 88 درصد مزارع پنبه به آفت «زنگ پنبه» و بیش از 70 درصد مزارع به آفت «برگ‌خوار» آلوده‌ است.
با توجه به نتایج این بررسی، تعادل اکولوژیک و نیز موجودات زنده در مزارع این کشور به‌هم خورده است. یکی از مهمترین مشکلات ایجاد شده بعد از استفاده از بذرهای تراریخته، تغییر نوع آفات مهاجم پنبه، از «برگ‌خواران» به «آفات مکنده» است، به این ترتیب که قبل از کشت پنبه‌های تراریخته، آفات برگ‌خوار در رقابت با دیگر آفات به‌عنوان آفت غالب پنبه مطرح بودند، اما کنترل جمعیت این آفت با استفاده از گیاهان تراریخته، فرصت را برای شیوع آفات دیگر ــ به‌ویژه آفات مکنده ــ فراهم کرده است. از آنجا که تغییر آفات مهاجم، در مقایسه با تغییرات طبیعی، در بازه زمانی بسیار کوتاهتری رخ داده، احتمال بروز خسارتهای جبران‌ناپذیر دیگری نیز وجود دارد. در شرایط افزایش ناگهانی یک آفت، طبیعت فرصت لازم برای افزایش جمعیت شکارچی طبیعی آن را ندارد و احتمال شیوع گسترده و خسارت جبران‌ناپذیر افزایش می‌یابد.
خسارات واردشده به مزارع پنبه پاکستان به‌گونه‌ای بوده که در حال حاضر دولت، کشاورزان را از کشت 19 گونه پنبه دستکاری‌شده ژنتیکی (تراریخته) در پنجاب منع کرده است. کارشناسان پاکستانی معتقدند ده سال پیش به‌جای تولید تجاری عجولانه پنبه تراریخته، باید برای افزایش دانش کشاورزان و ترویج روشهای کشاورزی طبیعی اقدامات مؤثری صورت می‌گرفت.

بخش سوم: گزارش یک همایش مشکوک؛ تجاری‌سازی پنبه تراریخته در ایران

معاون اداره کل پنبه، دانه‌های روغنی و نباتات صنعتی وزارت جهادکشاورزی از کاهش 17درصدی سطح زیر کشت پنبه در سال‌ جاری خبر داده است. با توجه به وضعیت نامطلوب تولید پنبه در ایران، این نگرانی وجود دارد که سیاستگذاران کشورمان ــ برای افزایش تولید این محصول استراتژیک ــ در دام استفاده از تراریخته‌ها بیفتند، برای مثال علی‌رغم تأکید تمامی نهادهای نظارتی ــ شامل وزارت بهداشت، وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیط زیست ــ روزنامه «تعادل» در تاریخ 25 اردیبهشت از رونمایی تولید تجاری محصول پنبه در دورترین منطقه کشور از پایتخت (سواحل مکران) در یک همایش خبر داد. {اینجا}

پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر گزارش روزنامه تعادل

در نتایج و مصوبات این همایش که در تاریخ 22 و 23 اردیبهشت سال جاری ــ با نادیده گرفتن عدم وجود مجوز برای «تجاری سازی پنبه تراریخته» ــ در دانشگاه سیستان و بلوچستان برگزار شد، موارد خلاف قانون و مشکوک بسیاری به چشم می‌خورد. این همایش که با هدایت و رهبری «بهزاد قره‌یاضی» برگزار شد در سایت وزارت علوم هم بازتاب داشته است. {اینجا}

پنبه ایران در دام راکفلر

دو اشکال بزرگ در برگزاری این همایش به چشم می‌خورد:
الف) مهمترین مشکل نتایج حاصل از این همایش «مغایرت آشکار با قوانین کشور» ــ از جمله قانون ایمنی زیستی جمهوری اسلامی ایران ــ است. این قانون تأکید می‌کند که برای هرنوع رهاسازی باید ملاحظات کشاورزی، سلامتی و زیست‌محیطی توسط ستادی متشکل از وزارتخانه‌های بهداشت، جهاد‌ کشاورزی و سازمان محیط زیست و با ریاست معاون اول رئیس جمهور سنجیده شود. حال چرا باوجود تأکید سه نهاد نظارتی بر عدم وجود مجوز، چنین همایشی در دورترین نقطه کشور برگزار می‌شود؟ چه نهادی به برگزارکنندگان این همایش اجازه داده که بدون توجه به نهادهای نظارتی ــ رأساً ــ از تجاری‌سازی پنبه تراریخته رونمایی کرده و کشت پنبه تراریخته را آزاد کنند؟ با توجه به عدم اطمینان از سلامت این محصولات، کدام نهاد نسبت به مخاطرات این محصولات برای سلامت انسانها و محیط زیست پاسخگو خواهد بود؟
ب) در افتتاحیه این همایش پیامی از سوی رئیس‌جمهور محترم قرائت شد. محتوا و ادبیات به‌کار رفته در این پیام جای تأمل دارد، برای مثال در این پیام آمده است:
«نگاهی کوتاه به تاریخ انقلاب صنعتی در اروپا و تاریخ صنعتی شدن در کشورهای پیشرفته نشان می‌دهد که در مقاطعی از زمان دانشمندان و پژوهشگرانی با از خود گذشتگی و شجاعت توانسته‌اند ضمن مقابله با فناوری هراسی، کشور خود و بلکه جهانیان را از مواهب دانش و تخصص و یافته‌های علمی خود بهره‌مند کنند. در عرصه‌های زیستی هم همین‌گونه بوده است. انقلاب سبز نیز مرهون تلاش جمعی دانشمندان بسیاری بوده است».

پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر پیام رئیس‌جمهور محترم به یک همایش مشکوک؛ با مصوبات غیرقانونی

در همین پاراگراف کوتاه دو اشکال جدی وجود دارد:
1. به کار بردن واژه «فناوری‌هراس» برای دانشمندان و نهادهای ناظر (ازجمله سازمان حفاظت محیط زیست) که نسبت به «تجاری‌سازی بدون مجوز و بدون ارزیابی خطر محصولات تراریخته» معترضند از سوی رئیس‌جمهور محل سؤال است.
2. اشکال بزرگتر، نام بردن از «انقلاب سبز» به‌عنوان یک دستاورد بزرگ است. «انقلاب سبز» یک پروژه بین‌المللی کشاورزی بود که رأساً توسط راکفلر در مناطق متعددی از دنیا پیاده‌سازی شد. کشورهای افریقایی، مکزیک، هند، پاکستان، ژاپن و شوروی سابق از قربانیان اصلی این سیاست هستند. حتی «نورمن بورلاگ» پدر انقلاب سبز نیز یک شخصیت شناخته شده و دست راست بنیاد صهیونیستی راکفلر در اجرای انقلاب سبز بوده است. بعد از گذشت نیم قرن و روشن شدن اهداف، این «انقلاب» در سراسر دنیا با مقاومتهای گسترده رو‌به‌رو شد و درنتیجه این بنیاد از دهه اول هزاره سوم این قبیل فعالیتها را به بنیادها و نهادهای دیگر ــ مانند بنیاد بیل و ملیندا گیتس ــ واگذار کرده است. اسناد مفصل این جریان صهیونیستی به‌زودی در خبرگزاری تسنیم رسانه‌ای خواهد شد. تجلیل دکتر روحانی از این جریان جای بسی تعجب است. گرچه به نظر می‌رسد این پیام رئیس‌جمهور محترم به یک همایش خاص توسط یکی از متولیان اصلی این همایش و با سوء استفاده از عدم اشراف تخصصی رئیس‌جمهور محترم به جریانات پشت‌پرده تراریخته تدوین شده است.
* اصطلاح «فناوری‌هراس» از کجا آمده است؟
با کمی جستجو در فضای مجازی با کلیدواژه‌های «بهزاد قره‌یاضی +»«فناوری‌هراس»، «دانش‌ستیز» یا «فناوری‌ستیز» صدها مورد یافت می‌شود که این «مقام بلندپایه دولتی» (یکی از دو نفر اصلی همایش) دانشمندان «مخالف تجاری‌سازی تراریخته‌ها» را با عنوانهای مذکور خطاب کرده است.
اسناد مفصل ارتباط یک جریان خاص در کشاورزی ایران، با پیشتازان صهیونیست «انقلاب سبز» نیز به‌زودی در خبرگزاری تسنیم منتشر خواهد شد. اما نکته جالب توجه، کلیدواژه‌های به‌کار رفته در پیام رئیس‌جمهور است که نشان می‌دهد این پیام به‌دست این «مقام بلندپایه دولتیِ دانش‌آموخته راکفلر» و «تاجر تراریخته‌» تنظیم شده است. ذیلاً به ارائه بخش دیگری از اسناد درمورد این شخص و این جریان خواهیم پرداخت.

پنبه ایران در دام راکفلر
بهزاد قره‌یاضی

این اقدامات مسبوق به سابقه است. پیش از این نیز بهزاد قره‌یاضی در چندین نوبت ــ بدون اعتنا به قوانین داخلی کشور ــ تولید تجاری محصولات تراریخته را نوید داده بود. (برای مثال {اینجا} را ببینید)
پنبه ایران در دام راکفلر
مباهات کانال لینکدین قره‌یاضی به کشت بدون مجوز برنج تراریخته در سال






تاریخ : شنبه 99/8/3 | 12:32 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

پنبه ایران در دام "راکفلر"94

بخش چهارم: جریان‌شناسی ارتباط پنبه در ایران و پاکستان با «بنیاد راکفلر»

*‌ بنیاد راکفلر در کشاورزی ایران
پیش از این خبرگزاری تسنیم از تلاش برای نفوذ جریانهای بین‌المللی منتسب به صهیونیستها در برخی مراکز تصمیم‌ساز عرصه زیست‌فناوری خبر داده بود. این تصمیم‌سازان بر بسیاری از گلوگاههای تصمیم‌گیر کشور نفوذ دارند. خبرگزاری تسنیم طی پژوهشی در این رابطه اسناد قابل توجهی به‌دست آورده است. انتشار بخشی از این اسناد در گروی ملاحظات امنیت ملی است؛ لکن برخی موارد به‌زودی منتشر خواهد شد. پروژه خاص جریان وابسته به این کمپانیهای چندملیتی در ایران، شامل «ورود بی‌محابا و بدون سنجش ریسک محصولات دستکاری ژنتیک به سفره مردم ایران» است، برای نمونه اسناد اهدای سه مدال - از سه مدال - طلای کشاورزی ایران به سه صهیونیست منتشر شد.
پنبه ایران در دام راکفلر
مطلب مرتبط با این عکس را {اینجا} ببینید
واردکننده و رهبر جریان تراریخته‌ها در ایران بی‌شک «بهزاد قره‌یاضی» است. قره‌یاضی از منظر سیاسی در حلقه نزدیکان «عیسی کلانتری» جای می‌گیرد. بررسی دیدگاههای این جریان مجالی دیگر می‌طلبد؛ لکن به‌طور اجمال نقش پرچم این جریان در مقوله کشاورزی ایران «ما نمی‌توانیم» بوده تا کشاورزی ایران زمینگیر شود. در بسیاری از مواردی که درباره تغییر ساختارهای کشاورزی ایران ــ به‌نفع واردات و علیه تولید داخل ــ فعالیت مؤثری انجام شده ردپای این جریان به چشم می‌خورد. پیگیری جدی طرحهای «نکاشت»، «کشت فراسرزمینی»، «تراریخته» و آسیبهایی چون «نیشکر خوزستان» و «آزولا» از مواردی است که این جریان با اقامه دلیل غلط و انحرافی «عدم توانایی بخش کشاورزی در تأمین نیاز مردم» به آنها دامن زده‌ است، حال آنکه کشاورزی ایران بدون تردید ظرفیت تولید غذا برای 300 میلیون نفر را داراست. بعدها به این مقوله نیز مفصلاً و با ارائه اسناد خواهیم پرداخت.
قره‌یاضی نیز حدود سه دهه قبل با حمایت عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی وقت، برای آموزش بیوتکنولوژی به «فیلیپین» و به مؤسسه‌ای متعلق به بنیاد راکفلر، فرستاده شد. سپس دانشنامه دکترای خود را آشکارا با تأمین مالی این بنیاد تدوین کرد. سپس با دریافت سازواره ژنی نوعی برنج از این بنیاد ــ که مقاومت گیاه به آفت را افزایش می‌دهد ــ و ورود آن به انواع بومی، مدعی تولید برنج تراریخته جدید در ایران شد!! (این سازواره ژنی توسط بنیاد راکفلر ثبت پتنت شده و درصورت رهاسازی و مصرف عمومی این محصول و همچنین پیوستن ایران به WTO کشور ایران ناچار به پرداخت غرامتی تأسف‌بارتر از «کرسنت» خواهد بود).
قره‌یاضی جوان پس از بازگشت به ایران با معاضدت سیاسی عیسی کلانتری و محمدباقر نوبخت مدارج ترقی سیاسی را یکی پس از دیگری طی کرد. ارتباط او با کلانتری طی سه دهه گذشته آن‌چنان نزدیک است که برخی کلانتری را «دایی» قره‌یاضی می‌دانند! با روی کار آمدن دولت نهم و در دوران وزارت محمدرضا اسکندری، این جریان و وابستگان به او به محاق رفته و بایکوت شدند؛ امری که البته در دولت دهم تکرار نشد. در این مدت قره‌یاضی در مرکز مطالعات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت و ذیل محمدباقر نوبخت مشغول به فعالیت بود. قره‌یاضی طی این سالها سودای نمایندگی مجلس و همچنین وزارت را هم در سر می‌پروراند. او مسئول کارگروه کشاورزی ستاد میرحسین موسوی بود. مقرر شده بود درصورت پیروزی میرحسین در انتخابات، وزیر جهاد کشاورزی شود؛ که تقدیر طور دیگری رقم خورد.
قره‌یاضی از سال گذشته تاکنون با حکم وزیر جهاد کشاورزی، عضو «کمیته صدور مجوز برای رهاسازی محصولات تراریخته» نیز هست. همچنین وی با حکم محمدباقر نوبخت، ئول تدوین بودجه «پژوهشی» کل کشور در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی.، است و بودجه مراکز مختلف «پژوهشی» کشور به تصمیمات جریان منتسب به او وابسته است، ضمن اینکه بخش دانش و فناوری برنامه ششم را او تدوین کرده است.
پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر حکم قره‌یاضی در سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور؛ قره‌یاضی هم‌اکنون بر «کل بودجه مراکز پژوهشی کشور» سیطره دارد.
پیش از این بخش کوچکی از انبوه اسناد ارتباط او با نهادها و افراد در بنیاد راکفلر در خبرگزاری تسنیم منتشر شد {اینجا}؛ خبری که هرگز تکذیب نشد. بخش اعظم این اسناد توسط مراجع ذی‌صلاح در دست بررسی است و بخشهایی به‌زودی رسانه‌ای خواهد شد.
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر تشکر بهزاد قره‌یاضی از بنیاد راکفلر بابت تأمین مالی پایان‌نامه‌اش
** آیا موضوع فقط یک دانشنامه است؟
اما موضوع ارتباط قره‌یاضی و جریان مورد نظر با بنیاد راکفلر به حمایت مالی از یک دانشنامه ساده ختم نمی‌شود؛ ذیلاً خواهید دید که قره‌یاضی را می‌توان «دانش‌آموخته راکفلر در زمینه دستکاری ژنتیکی» دانست. ویبه فیلیپین فرستاده شد و در سالهای ابتدایی دهه 70 شمسی در «مؤسسه بین‌المللی تحقیقات برنج» (IRRI) در «لس‌بانوس فیلیپین» فنون دستکاری ژنتیک را آموزش دید. تصویر زیر در CV او به‌اذعان خودش در {اینجا} قابل رؤیت است.
پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر اذعان قره‌یاضی به آموزش در مؤسسه بین‌المللی تحقیقات برنج
*مؤسسه بین‌المللی تحقیقات برنج کجاست؟
جالب است بدانید این مؤسسه بین‌المللی، حدود نیم قرن پیش توسط بنیاد راکفلر و با مشارکت بنیاد فورد، برای آموزش نخبگان علمی کشورها و صدور فناوریهای خاص از جمله دستکاری ژنتیک به آن کشورهای دیگر تأسیس شده است. {اینجا}
پنبه ایران در دام راکفلر
«ایری» مؤسسه وابسته به بنیاد فورد و بنیاد راکفلر است
مراجعه به صفحه روزشمار «ایری» {اینجا} به‌روشنی مالکیت بنیاد راکفلر بر این مؤسسه را نشان می‌دهد. در این تاریخچه، درباره تأسیس این مؤسسه می‌خوانیم:
«نمایندگان بنیادهای راکفلر و فورد در مورد امکان‌سنجی ایجاد IRRI و محل احتمالی آن در دانشگاه کالج فیلیپین کشاورزی، و قابلیت توسعه و تبدیل شدن آن به دانشگاه فیلیپین در لس‌بانوس بحث کردند».
پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر بحث بر امکان‌سنجی برای تشکیل «ایری»
این تاریخچه در تاریخ 15 نوامبر 2013 به حواشی بازدید «برجسته‌ترین فرد خانواده راکفلر» از این مؤسسه می‌پردازد. در این تاریخچه می‌خوانیم:
«دیوید راکفلر جونیور، ملوان آمریکایی، خیّر، و شرکت‌کننده فعال مسائل غیرانتفاعی و زیست‌محیطی، از مؤسسه بازدید کرد. او عضو برجسته نسل چهارم راکفلرها موسوم به «عموزاده»هاست. ایری به‌عنوان یکی از موفقیتهای بزرگ بنیاد راکفلر درنظر گرفته می‌شود».
پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر رویدادهای 15 نوامبر 2013
پنبه ایران در دام راکفلر
دیوید جونیور راکفلر که از «ایری» به‌عنوان یکی از بزرگترین افتخارات راکفلر نام می‌برد
*فعالیتهای تجاری
قره‌یاضی از سالها پیش تاکنون به فعالیتهای گسترده تجاری نیز مشغول است. در این زمینه پیش از این تصویر شرکتهای متعدد قره‌یاضی نیز منتشر شد؛ حتی دیدیم که یکی از «شرکتهای تجاری قره‌یاضی و شرکا» با «آدرس قانونی پژوهشگاه ژنتیک!!» به فعالیتهای تجاری پرداخته است. تعدادی از شرکتهای متعدد قره‌یاضی از این قرار است:
الف) شرکت زیست‌فناوران پردیس {اینجا}
ب) شرکت زیست‌سامانه غرب آسیا {اینجا}
ج) شرکت زیست‌گوهر نامدار پژواک {اینجا}
د) شرکت زیست‌فناور گستران رازی {اینجا}
ه) شرکت زیست‌پژوهان نانو پارس {اینجا}
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
همچنین ایجاد رانت در اختصاص بودجه‌های پژوهشی به تعداد محدودی از شرکتها با اعضای بعضاً مشترک در تصویر زیر قابل رؤیت است.
پنبه ایران در دام راکفلر
پنبه ایران در دام راکفلر
تصویر اختصاص بودجه پژوهشی به تعدادی شرکت خاص با اعضای تکراری
محمدرضا اسکندری ــ وزیر اسبق جهادکشاورزی ــ این جریان را به‌خوبی می‌شناسد. او در زمینه روند صدور مجوز و ارتباط محققان دولتی با شرکتهای خصوصی گفت: «در کمال تعجب افرادی که قصد تولید و انبوه‌سازی محصولات تراریخته را دارند، با بودجه پژوهشی کشور، شرکت دانش‌بنیان تأسیس کرده‌اند و خودشان نیز عضو کمیته نظارت بر تراریخته و مجوز واردات محصولات تراریخته‌اند. اما هیچ فردی از مخالفان تراریخته را نمی‌بینیم که در کمیته صدور مجوز واردات حضور داشته باشد».
وزیر اسبق جهاد در زمینه ارتباط راکفلر با تولید تراریخته‌ها تصریح کرد: «بزرگترین کارتل تولید محصولات تراریخته دنیا (راکفلر) یک کارتل اقتصادی صهیونیستی است».
پنبه ایران در دام راکفلر

بخش پنجم: پشت‌پرده پنبه تراریخته در پاکستان و ایران

پیگیری طرح شکست خورده پنبه تراریخته در پاکستان را فردی به‌نام «یوسف ظفر» به‌عهده دارد. شرایط سیاسی و نفوذ یوسف ظفر در ساختارهای دولتی کشور پاکستان، شباهتهای کم‌نظیری با شرایط همزاد ایرانی‌اش «بهزاد قره‌یاضی» دارد. یوسف ظفر نیز پس از دانش‌آموختگی و همکاری گسترده با راکفلر سلسله مراتب قدرت را تا مسئولیت در «سازمان انرژی اتمی پاکستان» طی کرد.
پنبه ایران در دام راکفلر
همکاری یوسف ظفر در مورد برنج تراریخته با راکفلر
او همچنین در مراکز تحقیقاتی زیست‌فناوری آمریکا مشغول به فعالیت است و حتی در همین زمینه از راکفلر و یونسکو جایزه مشترکی را دریافت کرده است.
پنبه ایران در دام راکفلر
دریافت جایزه توسط یوسف ظفر از راکفلر و یونسکو
یوسف ظفر بی‌تردید یکی از نفرات اصلی است که سرگذشت تأسف‌بار پنبه تراریخته در پاکستان را رقم زده است. در پاکستان مشهور است که 90 درصد مقالات مرتبط با آفات پنبه تراریخته دنیا حاصل مطالعات او و تیم مرتبط با اوست!
پنبه ایران در دام راکفلر
«بهزاد قره‌یاضی» و «یوسف ظفر» در یک قاب

جمع‌بندی

1. تبعات بلندمدت محصولات تراریخته بر سلامتی مردم و محیط زیست هنوز در هاله‌ای از ابهام است؛ ضمن اینکه واردات خاموش و بی‌ضابطه این محصولات (خاصه روغنهای مایع تراریخته) نیز سالهاست بر سفره‌های مردم وارد شده سلامتشان را تهدید می‌کند. چندی پیش اعلام شد که مبادی گمرکی حتی از آزمایشگاههای تشخیص تراریختگی بی‌بهره‌اند. گرچه ممکن است سالها بعد این محصولات حتی مفید هم تشخیص داده شوند، اما آیا ورود بی‌ضابطه، بدون کنترل و بدون ارزیابی خطر این محصولات با شرایط فعلی عقلانی است؟
2. در سطور فوق، از جریانی رونمایی شد که ریشه در آن‌سوی مرزها دارد، جریانی که با استقرار در مراکز تصمیم‌ساز، چتر نفوذ خود را حتی در برنامه‌های بالادستی و افراد رده‌بالای دولتی گسترده است. این جریان در جایی که بتواند حتی اسناد بالادستی را به‌نفع مطامع تجاری و امنیتی خود و اجانب تغییر می‌دهد؛ و در صورت عدم امکان، تولید تجاری و آلوده‌سازی مزارع کشور را برای محصولاتی که سلامت آنها هنوز مشخص نیست در دستور کار قرار داده است. این جریان فشار زیادی را بر دانشمندان تراز اول عرصه بیوتکنولوژی و رسانه‌های منتقد وارد می‌کند. این جریان همچنین با صرف هزینه‌های هنگفت در عرصه رسانه‌های کشور و در همایشها و نشستهای سیاسی حضور دارد.
3. برخی مسئولان از یک مشکل عمیق امنیتی غافلند؛ تکنولوژی تولید سازواره‌های ژنی محصولات تراریخته در دنیا در انحصار صهیونیستهاست؛ سازواره ژنی محصولات داخلی نیز توسط بنیاد راکفلر ثبت پتنت شده و درصورت رهاسازی و مصرف عمومی این محصول و همچنین پیوستن ایران به WTO، ایران ناچار به پرداخت غرامتی تأسف‌بارتر از «کرسنت» خواهد بود.

منبع مقاله : تسنیم نیوز






تاریخ : شنبه 99/8/3 | 12:28 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

اسناد اقدامات ضدبشری بورلاگ و ردپای مامور راکفلر در کشاورزی ایران اسناد اقدامات ضدبشری بورلاگ و ردپای مامور راکفلر در کشاورزی ایران


نمی‌توان از انقلاب سبز سخن گفت و از «نورمن ارنست بورلاگ»4 یاد نکرد. او از سال 1944 تا زمان مرگش در سال 2009 محقق برجسته و نفر دانشی سه نسل از راکفلرها در حوزه ژنتیک گیاهی به شمار می‌رفت. در گزارش ذیل به سرگذشت پدر انقلاب سبز و اسطوره ژنتیک گیاهی راکفلرها، «نورمن بورلاگ» و همچنین سرنخهای ارتباطی او با داخل ایران مروری خواهیم داشت.

بخش اول؛ زندگی و زمانه «نورمن ارنست بورلاگ»

* تولد و تحصیلات

نورمن از نسل خانواده‌ امریکایی است که اصالتاً مهاجران نروژی‌تبار هستند. وی 25 مارس 1914 ــ در آستانه جنگ اول جهانی ــ در «سوده»5 از توابع «کرسکو»فیلم لحظه اعطای مدال صلح 6 در ایالت «آیوا»7 دیده به جهان گشود.
خواهیم دید در زمان تولد بورلاگ، برنامه‌های غذای جامع راکفلرها آغاز شده‌ بود.
او تا 19 سالگی در مزرعه 106 هکتاری پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی می‌کرد. مهمترین فعالیتهای این مزرعه را ماهیگیری، شکار، پرورش ذرت و جو و همچنین پرورش گاو، خوک و مرغ نوشته‌اند. نورمن تا کلاس هشتم را در یک مدرسه روستایی یک کلاسه گذراند؛ این مدرسه‌ که قدمتش به 1865 میلادی بازمی‌گردد هم‌اکنون توسط «بنیاد میراث نورمن بورلاگ»8 خریداری شده است.
در سال 1933 نورمن موفق شد علی‌رغم مردود شدن در آزمون ورودی، با شرایطی در کالج عمومی «دانشگاه مینه‌سوتا»9 ثبت‌نام کند. پس از دو فصل، او به کالج جنگلداری کشاورزی منتقل شد. وی در این زمان عضو تیم کشتی دانشگاه مینه‌سوتا بود. بورلاگ برای تأمین مخارج تحصیلش به‌نوعی در سازمان جنگلداری بورسیه شد.
اسناد اقدامات ضدبشری
بورلاگ به فوتبال و بیس‌بال علاقه‌مند بود و عضو تیم کشتی دانشگاه به شمار می‌رفت
تنها یک ماه مانده به پایان دوره کارشناسی، نقطه عطفی در زندگی نورمن اتفاق افتاد. وی در یک ارائه10 با عنوان «دشمنان کوچک متغیر و نابودگر محصولات غذایی ما»11 توسط استاد پیشتاز ژنتیک گیاهی «الوین استکمن»12 شرکت کرد. او نظر استاد ارائه‌دهنده را درباره این که در آینده روی آسیب‌شناسی جنگلها کار کند جویا شد. استکمن به او توصیه کرد روی «بیماری‌شناسی گیاهی» کار کند.
اسناد اقدامات ضدبشری
الوین چارلز استکمن؛ او از پیشتازان ژنتیک گیاهی، انقلاب سبز و استاد نورمن بورلاگ به شمار می‌رود
این سرآغاز تحصیل نورمن بورلاگ در زمینه بیماری‌شناسی (کارشناسی ارشد) و ژنتیک گیاهی (دکتری) بود. وی در سال 1940 مدرک کارشناسی ارشد و در سال 1942 دکترای خود را در این رشته دریافت کرد. این ایام مقارن با جنگ دوم جهانی و در آستانه اعلام رسمی برنامه «انقلاب سبز» توسط راکفلرهاست؛ گرچه نام «انقلاب سبز» تا سال 1968 به این برنامه منسجم و سریع اطلاق نشد.
او در همان دانشگاه با همسر آینده‌اش، «مارگارت گیبسون»13 آشنا شد و زندگی مشترک 69 ساله‌اش را با او آغاز کرد. حاصل ازدواج آنها سه فرزند، پنج نوه و شش نتیجه تا 8 مارس 2007 بود؛ در این تاریخ همسر بورلاگ در 95 سالگی درگذشت.
اسناد اقدامات ضدبشری
تصویری قدیمی از نورمن و مارگارت بورلاگ
بورلاگ جوان درحالی که کمتر از 30 سال داشت درخلال سالهای 1942 تا 1944، برای طی دوره سربازی خود، به‌عنوان میکروبیولوژیست در کمپانی «دوپونت»14 در «دلور»15 مشغول به کار شد. او قرار بود در زمینه باکتری‌کشها، قارچ‌کشها و مواد نگهدارنده صنعتی و کشاورزی پژوهش کند؛ اما با آغاز جنگ او جهت حل برخی مسائل فنی جنگ به تحقیق پرداخت.

* برنامه مکزیک

ارتباط نزدیک راکفلرها در دهه‌های 1920 و 1930 میلادی با محققانی همچون «الوین چالرز استکمن» و «ژاکوب (یعقوب) جورج هرار»16 و همچنین «هنری والاس»17 ــ وزیر کشاورزی امریکا در سالهای 1933 تا 1940 ــ نشان می‌دهد برنامه‌های کشاورزی راکفلرها در سالهای دهه 1930 به آنجا رسید که لازم بود این برنامه‌ها در یک کشور به عنوان پایلوت پیاده شود، تا در صورت موفقیت برنامه‌های گسترده‌تر راکفلرها برای کشاورزی بر همان اساس شکل بگیرد؛ قرعه اجرای این برنامه به مکزیک افتاد.
سال 1940، «آویلا کاماچو»18 به عنوان چهل و پنجمین رئیس‌جمهور مکزیک قدرت را به دست گرفت. او هدف اصلی دولت در کشاورزی را رشد صنعتی و رشد اقتصادی اعلام کرد. در این شرایط هنری والاس، که در آن زمان از وزیر کشاورزی به معاون رئیس‌جمهور امریکا ارتقا یافته بود، هماهنگیهای لازم را با بنیاد راکفلر برای سرمایه‌گذاری در مکزیک انجام داد. بنیاد راکفلر نیز «استکمن» ــ استاد بورلاگ ــ و دو محقق پیشرو در کشاورزی را برای تهیه پروپوزال یک برنامه جامع همکاری با دولت مکزیک مأمور کرد. آنها پیشنهاد تشکیل یک سازمان جدید به نام «دفتر مطالعات ویژه»19 را مطرح کردند؛ به این ترتیب که این سازمان به‌عنوان بخشی از دولت مکزیک تشکیل شود و بنیاد راکفلر با مشارکت دانشمندان مکزیکی و آمریکایی آن را اداره کند. موضوع پیشنهادی این سه محقق برای این سازمان جدید، تمرکز بر توسعه خاک، ذرت و گندم و بیماری‌شناسی گیاهی بود.
مشارکت راکفلر در کشورهای هدف طی یک قرن گذشته تاکنون عموماً با همین ساختار انجام می‌شود: تشکیل نهاد یا پژوهشکده دولتی؛ با سرمایه و پشتیبانی راکفلر ؛ و با مشارکت دانشمندان طرفین. قابل توجه اینکه باید پرسید آیا این ساختار در ایران نیز رعایت شده است؟
اسناد اقدامات ضدبشری
نورمن بورلاگ به همراه هنری والاس وزیر سابق کشاورزی و معاون رئیس‌جمهور امریکا و مارتیر وزیر کشاورزی مکزیک در مزرعه «دفتر مطالعات ویژه» در دهه 1940 میلادی
استکمن در سال 1943 میلادی از طرف راکفلر «ژاکوب هرار» را برای رهبری این پروژه انتخاب کرد. هرار بلافاصله استخدام بورلاگ را ــ به‌عنوان رئیس برنامه تحقیقات مکزیک ــ در دستور کار قرار داد. بورلاگ بلافاصله پس از پایان خدمتش در دوپونت، در ژوئیه 1944 و پس از رد پیشنهاد دو برابری حقوق و دستمزد این کمپانی، سراسیمه به مکزیک رفت؛ او آنچنان عجله داشت که حتی همسر باردار و کودک چهارده ماهه خود را نیز برای رسیدن به مکزیک تنها گذاشت. او به‌عنوان متخصص ژنتیک و آسیب‌شناس گیاهی در مکزیک مشغول به فعالیت شد و تا شانزده سال بعد از آن به‌طور پیوسته مسئول فنی این برنامه بود؛ گرچه تا سالهای انتهایی عمرش، دو سوم هر سال را در مکزیک می‌گذراند.
درخلال این سالهای طولانی دشواریهای بسیاری برای اجرای برنامه گندم راکفلرها در مکزیک پیش آمد که بعضاً غیرقابل حل می‌نمود. عدم وجود تجهیزات و نفرات آموزش دیده و رویکرد خصمانه کشاورزان محلی به برنامه گندم از جمله مشکلات راکفلرها در مکزیک بود. بورلاگ خود در کتابش «نورمن بورلاگ در گرسنگی جهانی»20 می‌نویسد: «خیلی وقتها به‌نظرم می‌رسید که پذیرش سمت در مکزیک یک اشتباه وحشتناک از سوی من بوده است.»21 همچنین بروز اختلاف بین بورلاگ و هرار بعضاً بر مشکلات می‌افزود. در یکی از این موارد اختلافات تا آنجا بالا گرفت که بورلاگ از کارش استعفا کرد و با پادرمیانی استکمن به کار بازگشت.
با وجود این مشکلات نهایتاً برنامه‌های این تیم در خلال دهه‌های 40 و 50 به نتیجه رسید و بخش اعظم تولید گندم در مکزیک در سالهای ابتدایی دهه 1960 از انواع پاکوتاه تولید شده توسط تیم راکفلر بود. این بذرها می‌توانست سود تجاری قابل ملاحظه‌ای برای راکفلرها به همراه داشته باشد. همچنین موفقیت نسبی در این طرح سبب شد راکفلرها به فکر بیفتند که به سرعت بخشهای بعدی برنامه‌شان را اجرا کنند. تأسیس مرکز تحقیقات برنج فیلیپین (IRRI) ــ که در این سلسله گزارشها به آن پرداخته شد ــ توسعه انقلاب سبز مکزیک به افریقا و هند و همچنین تأسیس «مرکز بین‌المللی اصلاح ذرت و گندم»22 از جمله فعالیتهای توسعه‌ای راکفلرها به شمار می‌رود که پس از موفقیت در مکزیک کلید خورد.

* بورلاگ در جنوب آسیا

در خلال دهه 1960 میلادی، منطقه پرجمعیت شبه‌قاره هند چندین جنگ را با طرفهای مختلف ــ از جمله پرتغال، بوتان، پاکستان و چین ــ تجربه کرد. بنابراین ترس از قحطی در این کشورها، بهترین زمینه را برای دست‌اندازی راکفلر به مزارع این کشورها فراهم کرد.
در مارس 1962 تعدادی از لاینهای پاکوتاه گندم بهاره نورمن بورلاگ در مزارع مؤسسه تحقیقات کشاورزی هند در «پوسا»23 کاشته شد. یک سال بعد در مارس 1963 بنیاد راکفلر با هماهنگی دولت هند نورمن بورلاگ و «رابرت گلن آندرسن»24 را جهت توسعه مسیری که در مکزیک آغاز شده بود به هند اعزام کرد. در پی این سفر آندرسن به‌عنوان رئیس برنامه گندم بنیاد راکفلر تا سال 1975 در هند باقی ماند.
اسناد اقدامات ضدبشری
نورمن بورلاگ (راست) به همراه رابرت گلن اندرسون (چپ) در مزارع راکفلر
تیم راکفلر در هند با تلاش و مراقبت زیاد توانستند در سال 1965 دو گونه از ارقام گندم را به هند و پاکستان بفروشند. در این سال تنها 200 تن بذر گندم راکفلرها به هند و 250 تن به پاکستان وارد شد. درباره قیمت بذرهای هند در آن سال رقمی منتشر نشده اما با اینکه این اقلام در مکزیک آسیب دیده بود در ازای 250 تن بذر پاکستان، 100 هزار دلار دریافت شده است. به این ترتیب پیش‌قراولان راکفلر موفق شدند راه بذرهای تغییر یافته را به شبه قاره هند باز کنند. هند در سال 1966 میلادی 18 هزار تن و پاکستان در سال 1967 میلادی 42 هزار تن از این بذور وارد کرد. این یک موفقیت دیگر برای نورمن بورلاگ و تیم راکفلرها به شمار می‌رفت.
در این زمان، پس از موفقیت تجارت بذرها در مکانی خارج از مکزیک، توسعه بیشتر این بذرها به تبلیغات و پروپاگاندای جهانی نیاز داشت. لذا بلافاصله در سال 1968 «ویلیام گاد»25 از «آژانس پیشرفتهای بین‌المللی ایالات متحده»26 کار نورمن بورلاگ را «انقلاب سبز» نامید.
پروفسور حمید مولانا، استاد برجسته علوم ارتباطات، تلاشهای امریکاییها در دهه 60 میلادی را به یاد می‌آورد. او در این خصوص خاطرنشان می‌کند: «به خاطر دارم «ویلیام گاد» رئیس یک آژانس آمریکایی، در آن موقع که جنگ سرد بین آمریکا و شوروی ادامه داشت، اعلام کرد توسعه کشاورزی جدید یک انقلاب است. این انقلاب نه انقلاب خشونت‌آمیز قرمز شورویهاست و نه انقلاب سفید شاه ایران؛ بلکه ما نام آن را «انقلاب سبز» می‌گذاریم.»
پس از این نامگذاری بلافاصله در سال 1970 «جایزه صلح نوبل»27 به بورلاگ اعطا شد. رئیس وقت کمیته جایزه نوبل هنگام اهدای جایزه به او گفت: «نورمن بورلاگ، بیش از هر فرد دیگری برای گرسنگان جهان نان فراهم کرده است و دلیل دادن جایزه صلح نوبل به او این است که ما امیدواریم رفع گرسنگی، صلح به همراه آورد.»
راکفلرها برای نجات‌بخش خواندن این تکنولوژی، از بورلاگ یک قدیس و اسطوره ساختند و او را «پدر انقلاب سبز» نامیدند؛ با تبلیغات وسیعی شایع کردند که خدمات بورلاگ در صنعتی شدن کشاورزی کشورهای فقیر طی سالهای دهه 60 قرن بیستم میلادی جان (تعداد رُندِ) یک میلیارد انسان را نجات داده است.
فیلم لحظه اعطای مدال صلح نوبل به نورمن بورلاگ؛ 10 دسامبر 1970 میلادی
همزمان با این موفقیت «هنری آلفرد کیسینجر»28 استراتژیست ارشد و صهیونیست امریکایی، تلاش کرد تا اذهان سیاستگذاران امریکایی را نیز نسبت به این برنامه روشن کند. وی در سال 1974 از طرحی موسوم به NSSM پرده برداشت. او «انرژی» و «غذا» را دو اهرم کاربردی کنترل ملتها معرفی کرد. او در کنگره به سیاستمداران امریکایی اعلام کرد که اگر نفت را کنترل کنند دولتها را تحت کنترل در می‌آورند و اگر غذا را کنترل کنند، مردم را تحت سیطره خواهند گرفت.
اسناد اقدامات ضدبشری
با این تمهیدات در دهه 1970 میلادی کشورهای زیادی در امریکای لاتین، آسیای غربی و افریقا تحت برنامه انقلاب سبز قرار گرفتند.

* توسعه به افریقا

بورلاگ در سال 1986 نهادی به نام «انجمن افریقایی ساساکاوا»29 تأسیس کرد تا فعالیتهای بنیاد راکفلر به افریقا نیز توسعه یابد؛ او تا سال 2009 مسئولیت آن را بر عهده داشت. از میان کشورهای افریقایی این برنامه دست‌ِکم در کشورهای بنین، بورکینافاسو، اتیوپی، غنا، گینه، مالی، مالاوی، موزامبیک، نیجریه، تانزانیا و اوگاندا اجرا شده است.
اسناد اقدامات ضدبشری
بورلاگ در میان دانشجویان نیجریه‌ای

* توسعه به ارقام دیگر گیاهی

کار بورلاگ بر دست‌اندازی راکفلرها به گونه‌های گیاهی دیگر نیز بسیار مؤثر بود. ویکی‌پدیا در این زمینه می‌نویسد: «کار بورلاگ در زمینه گندم به توسعه ارقام نیمه‌کوتاه برنج هندی و ژاپنی در مؤسسه «ایری» و همچنین «مؤسسه تحقیقات برنج هونان چین» کمک کرده است. همچنین همکاران بورلاگ در «گروه مشورتی تحقیقات بین‌المللی کشاورزی» نیز ارقام توسعه‌یافته بیشتری از انواع برنج را در آسیا معرفی کردند.»30
همچنین با توسعه این مطالعات به گونه‌های گیاهی دیگر ــ ازجمله ذرت ــ در سال 1964 بورلاگ به سمت «مدیر برنامه بین‌المللی بهبود گندم»31 نیز منصوب شد. بودجه این برنامه ذیل مرکز تازه تأسیس «مرکز بین‌المللی اصلاح ذرت و گندم (CIMMYT)» بودجه به‌طور مشترک توسط بنیادهای فورد و راکفلر و همچنین دولت مکزیک تأمین می‌شد. از سال 1984، بورلاگ بخشی از سال را در مؤسسه ‌CIMMYT مشغول بود و ماههای دیگر سال را در دانشگاه «ای اند ام تگزاس»32 به تدریس می‌پرداخت.
وی سرانجام در سال 2009 هنگامی که 95 سال داشت در اثر بیماری سرطان در تگزاس درگذشت.

* توسعه برنامه راکفلر در «انبار جامع بذرهای قیامت»33

برنامه راکفلرها در زمینه غذا به همین موارد ختم نشد؛ برای نمونه در ژوئیه سال 2006 با مشارکت «بنیاد بیل و ملیندا گیتس»34، «بنیاد راکفلر»، «کمپانی مونسانتو“35، «بنیاد سینجنتا»36 و «دولت پادشاهی نروژ» و چند مؤسسه و نهاد همسوی دیگر، ساخت یک انبار منحصر به فرد آغاز شد. این انبار که به نامهای «انبار بذرهای سوالبارد»، «تالار جهانی بذر سوالبارد»، «انبار روز رستاخیز» یا ”انبار روز مبادا» مشهور است در فوریه سال 2008 رسماً آغاز به کار کرد.
اسناد اقدامات ضدبشری
تصویری از داخل انبار بذرهای قیامت
در خبرها و گزارشات بین‌المللی بزرگترین تأمین‌کنندگان مالی این مرکز، «بنیاد بیل و ملیندا گیتس»، «فائو»37 و «سایر نهادهای بین‌المللی مانند 38CGIAR» معرفی می‌شوند. دولت نروژ اعلام کرد این بذرها برای «روز مبادا»، یعنی روزی که آذوقه مردم جهان تمام شود، نگهداری می‌شوند.
اما سؤال اینجاست که بنیادهای متمول امریکایی از چه زمانی به فکر نجات بشریت افتاده‌اند؟
این بانک بذر، حائز ویژگیهای عجیب و منحصر به فردی است که در گزارشی مجزا به آن پرداخته خواهد شد.

بخش دوم؛ واقعیتهای نهان درباره نورمن بورلاگ

متمرکز شدن مدیریت کلان کشاورزی، توسعه‌ کشت تک‌محصولی، مکانیزاسیون و صنعتی شدن مزارع، در اختیار گرفتن نهاده‌‌ها مانند بذر، کود و سموم کشاورزی، افزایش مصرف سموم و کودهای شیمیایی در کشاورزی، تجارت محصولات کشاورزی و نیز استفاده از تکنولوژیهای نوین که در انحصار راکفلرها قرار داشت مهمترین موارد پیگیری شده در انقلاب سبز است. سیطره بر این منابع اساسی علاوه بر سود هنگفت تجاری، در افزایش قدرت اعمال نفوذ امریکا در این کشورها بسیار مؤثر بود.
این سیاست به نابودی بنیانهای کشاورزی در کشورهای هدف انجامید و تأمین «غذای سالم» و «خودکفایی در تأمین غذا» را با چالش جدی مواجه کرد. برای مثال طی هزاران سال گذشته در مناطق مختلف جهان، کشاورزی به‌صورت ارگانیک و طبیعی تولید می‌شده است. ورود گسترده آفتهای کشاورزی به کشورهای هدف ــ که به همراه بذرها و کودهای شیمیایی امریکایی وارد این کشورها می‌شد ــ یکی از سیاستهایی بود که در «انقلاب سبز» پی گرفته شد تا کشاورزان مجبور باشند سموم شیمیایی کمپانیهای خاص را برای دفع این آفات استفاده کنند. تغییر الگوهای استفاده از منابع آب (مانند چاههای عمیق)، تغییر مدلهای کشاورزی از «سنتی، خودکفا و داخلی» به «صنعتی و وابسته» و همچنین گسترش بیماریهای صعب‌العلاج مانند سرطان که در اثر مصرف سموم و کودهای شیمیایی پدید آمدند از تبعات انقلاب سبز بود.
اقدامات بورلاگ گذشته از سود سرشاری که برای راکفلرها به ارمغان آورد و بازار بذر را در انحصار آنها قرار داد اثرات زیانبار بی‌سابقه‌ای را برای محیط زیست و سلامت انسانها به ارمغان آورد.
پروفسور مولانا در توضیح اهداف سیاسی، مالی و ایدئولوژیک انقلاب سبز می‌گوید: «هدف انقلاب سبز این اعلام شد که با توسعه ماشین‌آلات جدید کشاورزی و شیوه‌های نو در کشورهایی مانند هند و پاکستان که جمعیت فوق‌العاده‌ای داشتند کاشت گندم و موادغذایی افزایش یابد؛ اما انقلاب سبز آن روز آمریکاییها برای از بین بردن گرسنگی در هند نبود، بلکه انگیزه سیاسی، مالی و ایدئولوژیک داشت. آمریکا و غرب می‌خواست کشورهایی مانند هند الگوهای صنعتی، اقتصادی و مالی سرمایه‌داری مدرن را که بر جهان تسلط داشت انتخاب کرده و دنبال کنند.»
مولانا با رد ادعای راکفلرها مبنی بر «کمک به رفع گرسنگی در جوامع فقیر» به افزایش 11 تا 22 درصدی گرسنگی در کشورهای افریقایی و امریکای لاتین بعد از اجرای این طرح اشاره کرد و افزود: «با افزایش مواد کشاورزی و به کار بردن شیوه‌های جدید، میلیونها هندی از مزارع رانده شده و به شهرها هجوم آوردند. انقلاب سبز شاید میزان تولید گندم و ذرت را بالا برده بود، ولی بنیاد اجتماعی روستایی و علاقه هندیها به زمین و خانواده و زندگی را به هم زده بود.»
این شرایط باعث شد انقلاب صنعتی در کشاورزی با مخالفتهای گسترده نهادهای مردمی و غیرتجاری در کشورهای مختلف رو‌به‌رو شود؛ ویکی پدیا ــ با وجود ارائه گزارشهای جهت‌دار به نفع راکفلرها ــ اذعان می‌کند: «در اوایل دهه 1980، گروه‌های زیست‌محیطی که با روش بورلاگ مخالف بودند در برابر توسعه برنامه‌ریزی شده خود کمپین تشکیل دادند. آنها راکفلر، فورد و بانک جهانی را به متوقف کردن بودجه بسیاری از پروژه‌های کشاورزی در آفریقا وادار کردند.»39
همچنین پروفسور واندانا شیوا40 فعال هندی محیط زیست و یکی از تدوین‌کنندگان پروتکل بین‌المللی «کارتاهنا»41 با انحصار تجارت بذرها و نهاده‌های کشاورزی شدیداً مخالف است. او تصریح‌ می‌کند: «در سال 1905 آلبرت هاوارد ــ یکی از پیشتازان کشاورزی ارگانیک ــ به هندوستان آمد و دید که علی‌رغم انبوه حشرات، هیچ آفتی محصولات کشاورزی هند را تهدید نمی‌کرد. اما در خلال قرن بیستم شرکتهای تولیدکننده بذر به اسم «انقلاب سبز» وارد اراضی هند شدند و نوعی برده‌داری جدید را رایج کردند. در نتیجه کلیه رودخانه‌های پنجاب به موادشیمیایی آلوده شد و منابع آبی زیرزمینی منطقه رو به نابودی رفتند؛ همچنین آمار سرطان به‌شدت رو به افزایش گذاشت و بسیاری از مردم و کشاورزان بر اثر مصرف سموم شیمیایی به سرطان مبتلا شدند.» وی افزود: «غذا از دانه‌های گیاهان به‌وجود می‌آید؛ از بدو خلقت همه غذاها از بذر به‌وجود آمده‌اند. هرگونه تهدید، انحصار و تحریم بذرها حیات بشر را به خطر خواهد انداخت؛ نابودی بذرها یعنی پایان حیات بشر.»
بسیاری از دانشمندان از بین رفتن بخش قابل توجهی از «تنوع زیستی» روی زمین را حاصل روی آوردن به کشاورزی صنعتی می‌دانند. سازمان ملل نشستِ معروف «زمین» را در سال 1992 در ریودوژانیرو برگزار کرد؛ چهار سال بعد، کنفرانس بین‌المللی سازمان ملل در منابع ژنتیک گیاهی در لایپزیگ، برآورد کرد که 75 درصد تنوع زیستی جهان در کشاورزی به علت انقلاب سبز ــ روی آوردن گسترده به سموم کشاورزی و کاشت غلات پربازده ــ و کشاورزی صنعتی، نابود شده است.

بخش سوم؛ رد پای نورمن در ایران

حضور بورلاگ در ایران را از چند منظر می‌توان تحلیل کرد؛ گذشته از حضور مستقیم او در ایران در زمان اوج موفقیت جهانی طرح راکفلر، در سالهای اخیر نهادهایی ــ مانند ایری، «بنیاد جایزه جهانی غذا»42 و ... که تحت‌تأثیر برنامه‌ها و توسط بنیاد راکفلر تأسیس شده‌اند، در ایران حضوری پر رنگ دارند؛ برنامه‌های ایری برای دستیابی به منابع ژنتیک گیاهی ایران در گزارشهای قبلی بررسی شد؛ ذیلاً بر دو اتفاق دیگر که به این برنامه مرتبط است اشاره‌ای خواهیم داشت.

* حضور «کنت کوئین»43، مقام امنیتی امریکایی، در ایران

بورلاگ در سال 1986 دفتر «بنیاد جایزه جهانی غذا» را با تأمین مالی مستقیم راکفلر در «ایالت آیوا» دایر کرد که هر سال جایزه‌ای 250 هزار دلاری را به فرد برجسته برنامه‌های راکفلر اهدا می‌کند. این نهاد خصوصی، موقوفه راکفلر و یکی از کانونهای اصلی پیگیریهای راکفلرها در زمینه ژنتیک گیاهی در سراسر جهان است. مسئول بنیاد جایزه جهانی غذا «کنت کوئین» ــ عضو شورای امنیت ملی امریکا و رفیق پنجاه ساله هنری کیسینجر ــ است. وی چندی پیش مهمان وزارت جهادکشاورزی بود.
اسناد اقدامات ضدبشری
تجلیل از مقام ارشد راکفلر با تابلو فرش «بورلاگ» در سال 93؛ حضور افراد خاص در این مراسم درخور توجه است
ابعاد سفر کوئین در بخشهای بعدی گزارش «ایران ؛ ایری ؛ راکفلر» بررسی خواهد شد.

* حضور مستقیم بورلاگ در ایران

گرچه حضور شخص شناخته‌شده‌ای مانند بورلاگ در ایران در فضای تنش‌آلود سیاسی میان ایران و امریکا عجیب می‌نماید، اما در کمال تعجب وی نه‌تنها در اوج شهرت به ایران دعوت شد، بلکه مورد تجلیل قرار گرفت و «مدال طلای کشاورزی ایران» توسط «وزیر کشاورزی وقت ایران» به وی اعطا شد.
اسناد اقدامات ضدبشری
سال 1378؛ تصویر اهداء مدال طلای کشاورزی ایران به نورمن بورلاگ

* اشاره‌ای به جریان «آیوا»

طی قرنهای بیستم و بیست و یکم، ایالت آیوای امریکا کانون تحولات بی‌شماری در حوزه ژنتیک گیاهی بوده است. تمرکز دانشمندانی چون بورلاگ، استکمن، ژاکوب هرار و نیز سیاستمدارانی همچون هنری والاس که طی قرن بیستم راه را برای اجرای برنامه غذایی راکفلر باز کرده‌اند قابل توجه است؛ همچنین این ایالت محل استقرار «بنیاد جایزه جهانی غذا» است. اما اظهارنظر کنت کوئین درباره این ایالت قابل توجه است.
اسناد اقدامات ضدبشری
«کنت کوئین» به عنوان مسئول این بنیاد و همچنین عضو شورای امنیت ملی امریکا در گزارش سفرش به ایران در سال 93 می‌گوید طی یکصد سال اخیر برنامه‌های راکفلرها در کشاورزی کشورهایی مانند شوروی سابق، ژاپن، هند، پاکستان و همچنین ایران از این ایالت هدایت شده است.
از سوی دیگر در گزارشهای پیشین «ایران ؛ ایری ؛ راکفلر» دیدیم که نقش جریانی خاص برقراری ارتباط مراکز داخلی با سرشاخه‌های راکفلر نقشی بی‌بدیل است؛ اعطای دو مدال طلای کشاورزی ایران به دو محقق برجسته راکفلرها، «نورمن بورلاگ» و «گوردیو خوش» توسط این جریان، اولین برقراری ارتباط با مؤسسه «ایری» بنا بر تاریخچه خود ایری {اینجا}، حضور در مراسم تقدیر از مقام امنیتی امریکایی در سال 93، حضور مؤثر در همایشهای مرتبط با این جریان تا سال 95، پشتیبانی و معاضدت سیاسی مؤثر نسبت به دانش‌آموختگان راکفلر و دهها مورد دیگر موارد سؤال‌برانگیزی است که در گزارشی مستقل به آن پرداخته خواهد شد؛ اما جالب است که یکی از وزرای سابق جمهوری اسلامی که پیگیر راهیابی این جریان بوده نیز دانش‌آموخته کشاورزی «دانشگاه ایالتی آیوا» بوده است.
اسناد اقدامات ضدبشری
گزارش ویکی‌پدیا از تحصیل جناب وزیر در ایالت آیوا
به هر رو بررسی نقش ایالت آیوا در کشاورزی ایران، نیاز به بررسی جامع در گزارشی مستقل دارد.

نورمن بورلاگ در مارس 2005 درباره برنامه تولید غذا تا سال 2050 توضیحاتی داد. او گفت ما نیاز داریم که تولید غذا را با روشهای خاص دو برابر کنیم.44 در بخشهای بعدی گزارش «ایران ؛ ایری ؛ راکفلر» خواهیم دید که برنامه‌های راکفلر برای «غذا» ادامه دارد ...

پی‌نوشت‌ها:

1. The Rockefeller Foundation
2. International Rice Research Institute (IRRI) / Non-profit organization
3. Green Revolution
4. Norman Ernest Borlaug: March 25, 1914 – September 12, 2009
5. Saude
6. Cresco
7. Iowa
8. Project Borlaug Legacy
9. University of Minnesota
10. lecture
11. These Shifty Little Enemies that Destroy our Food Crops
12. Elvin Charles Stakman (May 17, 1885 – January 22, 1979)
13. Margaret Gibson
14. DuPont
15. Delaware
16. Jacob George "Dutch" Harrar (December 2, 1906 - April 18, 1982)
راکفلرها عمیقاً پایبند هستند که یهودی معرفی نشوند. درباره مذهب هرار نیز اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما با توجه به نامش او احتمالاً یک یهودی است. رد پای ژاکوب هرار را به‌عنوان یک فرد مؤثر در برنامه‌های «ایری» نیز می‌بینید. سایت بنیاد راکفلر می‌نویسد: ژاکوب هرار به سرعت سلسله مراتب موفقیت را در این بنیاد طی کرد. هرار در سال 1951 به سمت معاون بخش کشاورزی، در سال 1955 به سمت مسئول این بخش، در سال 1959 به عنوان معاون مدیرعامل و در سال 1961 به سمت «امین» و مدیرعامل بنیاد راکفلر برگزیده شد و تا سال 1972 در این سمت باقی ماند. او پس از بازنشستگی در خلال سالهای 1973 تا 1979 ریاست از سال 1973 تا سال 1979، ریاست شورای حکومتی راکفلر را بر عهده داشت.
17. Henry Agard Wallace (October 7, 1888 – November 18, 1965)
18. Manuel Ávila Camacho (Spanish pronunciation: [ma?nwel ?aβila ka?mat?o]; 24 April 1897 – 13 October 1955) served as the President of Mexico from 1940 to 1946.
19. The Office of Special Studies
20. Norman Borlaug on World Hunger
21. "It often appeared to me that I had made a dreadful mistake in accepting the position in Mexico,"
22. Centro Internacional de Mejoramiento de Maíz y Trigo, or CIMMYT
23. Pusa
24. Robert Glenn Anderson
25. William Gaud
26. the United States Agency for International Development
27. Nobel Peace Prize
28. Henry Alfred Kissinger (/?k?s?nd??r/;Heinz Alfred Kissinger [ha?nts ?alf??t ?k?s???]; May 27, 1923
ویکی‌پدیا هنری کیسینجر را یک یهودی متولد آلمان معرفی‌ می‌کند:
Kissinger was born Heinz Alfred Kissinger in Fürth, Bavaria, Germany, in 1923 during the Weimar Republic, to a family of German Jews.
29. Sasakawa Africa Association (SAA)
30. Borlaug"s work with wheat contributed to the development of high-yield semi-dwarf indica and japonica rice cultivars at the International Rice Research Institute and China"s Hunan Rice Research Institute.
31. The International Wheat Improvement Program
32. Texas A&M University
33. The Svalbard Global Seed Vault
34. Bill & Melinda Gates Foundation
35. Monsanto
36. Syngenta
37. Food and Agriculture Organization of the United Nations (FAO)
38. Consultative Group for International Agricultural Research
39. In the early 1980s, environmental groups that were opposed to Borlaug"s methods campaigned against his planned expansion of efforts into Africa. They prompted the Rockefeller and Ford Foundations and the World Bank to stop funding most of his African agriculture projects.
40. Vandana Shiva: November 5, 1952 (age 64)
41. کشورهای عضو کنوانسیون تنوع زیستی در سال 1995 با آغاز مذاکرات درباره موافقتنامه‌های قانونی که بتواند مسائل مربوط به خطرات احتمالی محصولات دستکاری شده ژنتیک (تراریخت) را بررسی کند، به این نیاز پاسخ دادند. این مباحثات نهایتاٌ در 29 ژانویه سال 2000 منجر به قبول پروتکل ایمنی زیستی «کارتاهنا» شد. این پروتکل مشتمل بر 40 ماده و 3 ضمیمه است.
42. The World Food Prize
43. Kenneth M. Quinn (born 1942)
44.بخشی از سخنان او این بود:
"we will have to double the world food supply by 2050."






تاریخ : شنبه 99/8/3 | 12:25 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

توضیحاتی درباره هارپ توضیحاتی درباره هارپ

هارپ چیست؟

اولین سوالی که قبل از هر چیز باید به آن پاسخ داده شود، این است که به طور کلی هارپ چیست و برای چه هدفی ساخته شده است؟

پروژه هارپ در واقع مخفف شده عبارت برنامه تحقیقاتی یونوسفر فعال با فرکانس بالا یا (High Frequency Active Auroral Research Program) می باشد که همانطور که از نامش پیداست، پروژه ای است برای مطالعات دقیق روی یونوسفر که دورترین لایه جوی زمین محسوب می شود.

این تاسیسات در حقیقت زیر نظر نیروی هوایی و نیروی دریایی ارتش امریکا ، اداره می شود و ساخت آن در اواسط دهه 80 میلادی و در بحبوحه جنگ سرد میان امریکا و شوروی، کلید خورد.

در حقیقت این پروژه با هدف افزایش ارتباطات میان زیر دریایی هایی که حامل کلاهک های هسته ای هستند، ایجاد شده است. در زمان جنگ سرد، زیردریایی های ارتش امریکا و شوروی سابق در تمام آب های زمین حضور داشتند و مداوما در حال شناسایی زیردریایی های دشمن و عدم شناسایی خودشان بودند.

این زیردریایی ها، معمولا حامل کلاهک های هسته ای بودند که در صورت شروع جنگ، باید آن ها را به سمت اهداف خود شلیک می کردند. به همین دلیل از یک سو عدم شناسایی شدن توسط زیر دریایی های دشمن و از سوی دیگر، توانایی ایجاد ارتباط با مقر فرماندهی، برای زیر دریایی ها، عاملی حیاتی محسوب می گردید. از آنجا که برای مخفی شدن از دید دشمن، زیر دریایی ها، مجبور به حرکت در عمق های پایین بودند، ایجاد ارتباط با آنها بسیار مشکل و در برخی موارد از دسترس خارج می شد.

به همین دلیل ارتش امریکا به فکر ساخت تجهیزاتی افتاد که بتواند با زیردریایی های خود، حتی در بیشترین اعماق نیز، ارتباط برقرار کند. نتیجه این تحقیقات و ایده، ساخت پروژه ای به نام هارپ گردید که هدف اصلی آن ایجاد ارتباطی قوی تر، با زیر دریایی های حامل کلاهک های هسته ای بود.

سیستم هارپ در منطقه ای به نام گاکونا در آلاسکا، واقع شده است که از 180 برج مخابراتی آلومینیومی، در زمینی به مساحت 23 هزار متر مربع ساخته شده است. این آنتن ها توانایی ایجاد و ارسال امواج مافوق کوتاه را به لایه یونوسفر داشته که معادل 3.6 مگاوات می باشند. این امواج پس از برخورد با لایه یونوسفر دوباره به زمین برگشته و توانایی ایجاد ارتباط با قسمتی که مورد نظر بوده است، را خواهد داشت.

با پایان گرفتن جنگ سرد و فروپاشی شوروی، بحث ارتباط با زیردریایی ها از اهمیتش کاسته شد و کاربردهای دیگری برای ادامه حیات این پروژه مثال زده شد که از جمله آن می توان به ایجاد نقشه های زیر زمینی برای پیدا کردن تاسیسات نظامی کشورها و همچنین بیرون راندن الکترون های باردار از مدار زمین در صورت انفجار بمب هسته ای در جو، اشاره داشت.

 

نقش هارپ در بوجود آمدن زلزله و بلایای طبیعی

با وجود اینکه در ابتدا پروژه عظیم هارپ با هدف دیگری راه اندازی شده است، شایعات پیرامون آن در خصوص استفاده غیر انسانی و نظامی از این تاسیسات، همیشه به گوش می رسد. بسیاری از نظریه پردازان که در واقع به نظریه پردازان تئوری توطئه مشهور هستند، بر این باورند که پروژه هارپ می تواند بسیار کشنده عمل کند و در حقیقت یک سلاح مرگبار طبیعی است.

برخی از این نظریه پردازان بر این باورند که با استفاده از این تاسیسات می توان الکترون های موجود در جو را باردار و در نتیجه یونوسفر را گرم نمود. هنگامی که این ذرات به سوی زمین ارسال می گردند، باعث افزایش سطح الکترونی در لایه های زمین شده و در نتیجه باعث به وجود آمدن پدیده هایی مثل زلزله و طوفان می گردد. البته هنوز این گونه گمانه زنی ها، از طریق هیچ منبع موثقی تایید رسمی نشده است اما همچنان این فرضیه به قوت خودش باقی است.

البته نباید از این موضوع نیز چشم پوشی کنیم که تاسیسات مشابه هارپ در سایر اقصا نقاط جهان نیز، در حال ساخت و یا بهره برداری هستند. یکی از مهمترین تاسیسات مشابه را، می توان به پروژه عظیم سورا (SURA) در روسیه دانست که مراتب با قدرت بیش از 190 مگاوات، بسیار قوی تر از هارپ می باشد. پروژه بزرگ دیگری که مشابه با هارپ عمل می کند، پروژه EISCAT در نروژ می باشد که قدرت ارسال امواج 1300 مگاواتی را نیز دارا می باشد.

بسیاری از محققان فعال در زمینه شناخت و بررسی هارپ، بر این باورند که این تاسیسات، در حقیقت به دنبال هدف اصلی ارتش امریکا، برای سیطره نظامی بر کل زمین در سال 2020، در حال توسعه می باشد. چیزی که این گونه شایعات را قدرت بیشتری می بخشد، این است که ارتش امریکا، بنا به دلایلی مثل امنیت ملی تاکنون هیچ اطلاعاتی را در رابطه با جنبه های مخفی این پروژه، فاش نکرده است. پس این شایعه که می توان از این تاسیسات برای جنگ و ایجاد خسارات شدید به کشورهای دیگر، استفاده نمود، کماکان قدرت خواهد گرفت.

تاکنون تحقیقات فراوانی پیرامون هارپ و خطرات استفاده نظامی از آن، انجام شده است. از جمله یکی از مهمترین تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته است، می توان به مستندی از شبکه CBC اشاره نمود که نقل قولی کلیدی از آن وجود دارد:

این فقط نظریه پردازان توطئه نیستند که نگران HAARP هستند. در ژانویه سال 1999، اتحادیه اروپا پروژه را یک نگرانی جهانی دانست و تصویب کرد که خواستار اطلاعات بیشتر در مورد خطرات بهداشتی و زیست محیطی آن است. علی رغم این نگرانی ها، مقامات HAARP اصرار داشتند که این پروژه چیزی جز یک مرکز تحقیقاتی رادیو نیست.

اینگونه مخفی کاری ها و عدم ارائه اطلاعات درست به خبرگذاری ها و حتی مراجع قانونی نظیر اتحادیه اروپا، شایعات پیرامون هارپ را قدرت بخشیده و به همین سبب، نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت و باید جنبه های استفاده از آن به عنوان یک سلاح الکترومغناطیسی را نیز در نظر گرفت.






تاریخ : شنبه 99/8/3 | 12:21 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

نگاهی به جنایات بیوتروریستی آمریکا در یک قرن گذشته نگاهی به جنایات بیوتروریستی آمریکا در یک قرن گذشته

نویسنده: واحد پژوهش مؤسّسه ی فرهنگی موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف
دستگاه امنیتی «امریکا» همواره سعی داشته است ملت آمریکا و دیگر ملل عرب و تبلیغات وسیع و به طرق مختلف، از خطر گروه‌های تروریستی بترساند. یکی از راه‌های ایجاد این ترس، تأکید بر امکان دستیابی این گروه‌ها به توانمندی‌های بیشتر یا احیاناً تسلیحات استراتژیک بوده است؛ از ان جمله می توان به تبلیغات وسیعی اشاره کرد که بعد از یازده سپتامبر انجام شد و حاوی این پیام بود که گروه‌های تروریستی، همچون «القاعده» و نیز برخی دولت‌ها در حال برنامه ریزی برای دست یابی به عوامل خطرناک و تسلیحات بیولوژیک هستند تا به مردم امریکا و منافع ملی آنان به کار گیرند؛ اما پیچیدگی و نیاز به دانش و تکنولوژی بالا برای تولید عوامل بیولوژیک در حدی است که گروه‌های تروریستی هیچگاه نمی توانند به طور مستقل و بدون کمک دولت‌ها به توانمندی‌هایی برای کشتار دسته جمعی، توسط تسلیحات بیولوژیک دست یابند. با وجود آگاهی سیاست مداران امریکا از این حقیقت، این دست تبلیغات گاه و بیگاه در دستور کار رسانه‌ها قرار می گیرد تا علاوه بر نوعی فرار به جلو، پوششی نیز بر اعمال ننگین ایشان ایجاد شود تا در سایه‌ی آن بتوانند همچنان بر اقدامات غیر انسانی و ضد بشری خود ادامه دهند.
در اینجا، به بخشی از سیاست‌ها و آزمایش‌های ننگین دولت «آمریکا» در جهت تولید و استفاده از عوامل خطرناک بیولوژیک علیه بشریت خواهیم پرداخت و خوانندگان محترم را دعوت خواهیم کرد به این نکته توجه کنند که اگر روزی چنین جنایتکارانی در سایه‌ی اهمال و زودباوری ملت‌های دیگر، موفق به تکمیل سیطره قدرت جهانی خود شوند، در چه حد و درجه‌ای مرتکب اعمال ضد انسانی خواهند شد.

یازده سپتامبر، نامه‌های آلوده و گسترش تحقیقات

پس از حملات یازده سپتامبر و به دنبال آن، پیش آمدن برنامه طراحی شده‌ی نامه‌های آلوده با سم باکتری مولد «سیاه زخم»، دولت نومحافظه کاران با بهانه قرار دادن این اتفاق، سیلی از بودجه‌های دولتی را برای مقابله با تهدیدات بیولوژیک گروه‌های تروریستی، همچون «القاعده» به مراکز تحقیقاتی مختلف ارائه داد تا به ظاهر راه کارهایی برای مقابله با این حملات فراهم کنند. برای برخورداری از این سیل پولی، بسیاری از سازمان‌هایی که بر روی بیماری‌های واگیردار و عفونی کار می کردند، کار خود را به نوعی با بیوتروریسم ارتباط داده و دست به انجام تحقیقات و آزمایش‌های گسترده‌ای زدند که یقیناً در آینده‌ای نه چندان دور نتایج آن همچون نتایج پژوهش‌های دهه‌های قبل، بر همگان ظاهر خواهد شد.
در سیستم درجه بندی امنّیت بیولوژیک آمریکا، درجه‌ی چهار به خطرناک ترین آزمایش‌ها و آزمایشگاه‌ها داده می شود. پیش از یازده سپتامبر در آمریکا تنها پنج آزمایشگاه وجود داشت که در بالاترین درجه امنیت بیولوژیک، یعنی درجه‌ی چهار، قرار داشتند و به طور فعال در زمینه‌ی مطالعه‌ی عوامل بیولوژیک مرگ زا کار می‌کردند، در حالی که در سال 2009 م. این تعداد به پانزده مورد رسید و روند افزایشی همچنان ادامه داشته و تعدادی نیز در حال ساخت هستند.
در مجموع، هم اکنون بیش از 400 مرکز تحقیقاتی در درجات امنیت بیولوژیک سه و چهار در «امریکا» فعال هستند که توانایی تولید عواملی، همچون باکتری «سیاه زخم» و فراورده‌های آن را دارند و بیش از چهارده هزار نفر بر روی تولید چنین عوامل خطرناکی کار می‌کنند که اکثر آنها مربوط به بخش غیر دولتی بوده و برای کسب بودجه مجبورند پروژه‌های مد نظر سیاست مداران را هرچه که باشد، بپذیرند.

آزمایشگاهی با درجه‌ی امنیتی چهار

جالب توجه است که این توسعه گسترده تحقیقات تنها به بهانه‌ی احساس خطر از چند گروهک تروریستی و انتقال تبلیغاتی این احساس به مردم «آمریکا»، انجام گرفته است! به نظر می‌رسد قدرت‌های جهانی وارد مسابقه‌ی تسلیحاتی پنهان جدیدی شده‌اند که بسیار پر حاشیه تر و مخرب تر از مسابقه‌ی دست یابی به تسلیحات هسته‌ای است. شاید دیگر هزینه‌های ساخت و نگهداری تسلیحات هسته‌ای چندان به صرفه نمی‌باشد و نظم نوین جهانی ادعا شده از سوی دنیای غرب نیاز به اسلحه‌ی نوین کم خرج تر و مخرب تری دارد. با این وصف، توسعه‌ی تسلیحات بیولوژیک خطر جدی مسابقه‌ی تسلیحاتی قدرت‌ها در دنیای آینده خواهد بود؛ زیرا از هم اکنون در امریکا و برخی دیگر کشورهای مدعی مدعیان قدرت، مراکز ملی دفاع بیولوژیک در تمامی زیرشاخه‌های آن تأسیس شده است.

شهروندان خودی آمریکا نیز در امان نیستند

نکته‌ی بسیار مهم این است که ارتش «آمریکا» در طول دهه‌های گذشته برای دستیابی به این تسلیحات، علاوه بر شهروندان نظامی خود، شهروندان غیرنظامی از همه جا بی خبر آمریکایی را نیز به عنوان نمونه‌های آزمایشگاهی به کار گرفته و از آنان به صورت حیوانات آزمایشگاهی برای تست عواملی همچون گاز خردل، گاز اعصاب، داروهای روان گردان، باکتری‌ها و ویروس‌های گوناگون استفاده کرده است که در ادامه، به تفصیل به این موضوع خواهیم پرداخت.
در اینجا، با یادآوری برخی از جنایات انجام گرفته در مسیر دستیابی به پیشرفته ترین نوع این سلاح‌هاست و به رغم تعهدات بین المللی خود، هم اکنون نیز تحقیقات مرتبط را ادامه می‌دهد و حتی در حق شهروندان خود، اعم از کودکان، زنان و بیماران نیز اغماضی ندارد، تا چه‌اندازه می‌تواند برای دیگر ملت‌ها خطرناک و عاری از هرگونه نگاه انسانی باشد.
آزمایش‌های مرتبط با تسلیحات و عوامل بیولوژیک در آمریکا، چیز جدیدی نیست و حداقل به دهه‌ی سی میلادی بر می‌گردد. طی جنگ سرد، هزاران شهروند آمریکایی قربانی آزمایش‌های پرتودهی در مرکز انرژی اتمی و دیگر مراکز دولتی شدند و حتی بعد از امضای «معاهده بین المللی منع آزمایش‌ها و تولید تسلیحات و عوامل بیولوژیک» در سال 1972 م. این کار در آمریکا ادامه یافت و چنان که ‌اشاره شد، بعد از یازده سپتامبر 2001 م. به یک جهش بزرگ ناگهانی و سؤال برانگیز نیز دست یافت.
در سال 2001م.، سندی از وزارت دفاع آمریکا به دست آمد که نشان می‌داد طی سال‌های 1962 تا 1973 م. هزاران سرباز آمریکایی به طور عمدی در معرض عوامل شیمیایی و بیولوژیک قرار گرفته‌اند. عواملی مانند «گاز اعصاب»، «گاز سارین»، «باکتری‌ای کولای (E-coli)»، «باکتری باسیلوس گلوبیجی (Bacillus globigii)»، «سیاه زخم» و «طاعون» بر روی افراد بی خبر که هیچ حفاظتی هم نمی‌توانستند از خود انجام دهند، روی داده است. شایان ذکر است که این گزارش فقط دو روز پس از حملات یازده سپتامبر، پخش شد و در آن بحبوحه هیچ گونه توجهی را به خود جلب نکرد.
در سال‌های اخیر، ظهور بیماری‌هایی مانند «ایدز»، «لژیونری»، «هپاتیت C»، «جنون گاوی»، «ویروس‌های عامل خونریزی»، «تب لاسا»، سندرم خستگی مزمن»، «بیماری جنگ خلیج فارس» و بیماری‌های دیگر، سؤالاتی در مورد منشأ آنها ایجاد کرده است. بر اساس گزارش‌های علمی، در هشت دهه از قرن بیستم، آمار مرگ و میر ناشی از بیماری‌های مسری در «آمریکا» در حال کاهش بوده است؛ اما به یکباره از سال 1981 تا 1995 م. این آمار 58% افزایش یافته است.
در زیر، فهرست کوتاهی از جنایات پرهیاهوترین مدّعی حقوق بشر و ارزش‌های انسانی در زمان کنونی را ارائه می‌دهیم:
* در سال 1932 م.، اداره‌ی خدمات بهداشتی عمومی آمریکا مراحل نهایی بیماری «سیفلیس» را بر روی 399 سیاه پوست منطقه‌ی «تاسگک» در «آلابامای آمریکا» آزمایش کرد. بومیان هیچ اطلاعی از اصل موضوع نداشته و تصور می‌کرده‌اند از طرف دولت آمریکا خدمات بهداشتی برای ایشان در نظر گرفته شده است. این بررسی به آزمایش «تاسکیگ» (Tuskegee Experiment) معروف شد و برای این بود که مشخص شود چقدر طول می‌کشد که انسان در اثر ابتلا به سیفلیس بمیرد. این افراد به سیفلیس مبتلا شده و با مرگ دردآوری از بین رفتند.
* در سال 1940م، چهارصد نفر از زندانیان «شیکاگو» به بیماری «مالاریا» آلوده شدند تا تأثیر داروهای جدید علیه این بیماری ارزیابی شود. این بیماری به صورت عفونت حاد در بیشتر موارد وخیم و گاهی طولانی و با ویژگی‌های تب متناوب و لرز، کم خونی و بزرگی طحال و گاه با ویژگی‌های ساده یا کشنده‌ی دیگر خودنمایی می‌کند. اهمیت این بیماری به خاطر شیوع زیاد و مرگ ومیر قابل توجه است.
* در سال 1942 م.، چهار هزار سرباز تحت تأثیر گاز خردل قرار گرفتند. این آزمایش تا 1945 م. ادامه یافت. این گاز دارای تأثیرات مخرب بر روی پوست، سیستم تنفسی و دستگاه گوارش بوده و سرطان زا است.
* در سال 1944 م.، ارتش «آمریکا» از انسان برای تست ماسک‌های گاز استفاده کرد. افراد در اتاق‌های گاز زندانی شده و در معرض گاز خردل و ائویسیت که ترکیبی سیانوردار است، قرار می‌گرفتند.
* در سال 1945م.، پروژه‌ی «پیپر کلیپ» (Project Paperclip) شروع شد که هدف آن، به کارگیری دانشمندان فراری نازی در قبال پیشنهاد امنیت و دادن هویت‌های مخفی به آنها بود. بخشی از این دانشمندان در آزمایشگاه‌های تولید عوامل بیولوژیک به کار گرفته شدند. همچنین در همین سال، «برنامه‌ی اف» (Program F) نیز آغاز به کار کرد که تأثیر فلوراید بر سیستم اعصاب مرکزی را بر روی انسان‌ها بررسی می‌نمود.
* در سال 1946 م.، تعدادی از بیماران بیمارستان‌های ارتش، به عنوان خوکچه‌ی آزمایشگاهی برای آزمایش‌های پزشکی ارتش استفاده شدند. برای مخفی کاری بیشتر در گزارش‌ها، لفظ آزمایش به مشاهده و بررسی تغییر یافت.
* در سال 1947 م.، طبق اسناد به دست آمده از وزارت دفاع آمریکا، به عنوان مثال، سند: Document 07075001، هشتم ژانویه‌ی 1947 م. مشخّص شد که ارتش «آمریکا» تأثیر برخی پرتوها را بر روی انسان آزمایش کرده است. در همین سال، «CIA» مطالعاتی بر روی ماده‌ی مخدر صنعتیLSD انجام داد و نمونه‌های انسانی نظامی و غیرنظامی، بدون اینکه اطلاعی داشته باشند، مورد استفاده قرار گرفتند.
«ال. اس. دی» سبب ایجاد اختلال در خلق و خوی فرد می‌شود، شناخت زمان و مکان را مختل، فرد را دچار خوشی بی جا، خودستایی، احساس سبکی و بی وزنی، هذیان و افسردگی می‌کند و ممکن است مصرف کننده را به خودکشی و آدم کشی بکشاند. با مصرف ال. اس. دی. توهم‌های بینایی و شنوایی دست می‌دهد و اشباح خیالی جای خاصی در ذهن فرد باز می‌کنند.
* در سال 1950 م.، «وزارت دفاع آمریکا» شروع به انفجار بمب اتمی در برخی مناطق کرد تا نتیجه‌ی آن را بر روی ساکنان اطراف محدوده‌ی انفجار، از نظر پزشکی مطالعه کند. در همین سال، برای انجام یک مانور، یک کشتی نیروی دریایی، «سانفرانسیسکو» را با یک بمب باکتریایی سم پاشی کرد و دستگاه‌های ارزیابی مستقر در شهر، چگونگی پراکنده شدن این باکتری را ارزیابی کردند. شهروندان بسیاری به بیماری «شبه پنومونی»(1) مبتلا شدند.
در سال 1951 م.، وزارت دفاع شروع به انجام آزمایش بر روی ویروس‌ها و باکتری‌های مولد بیماری در فضای باز غیرآزمایشگاهی کرد که تا سال 1969 م. ادامه داشت و مردم مناطق اطراف محل‌های آزمایش، تحت تأثیر این عوامل قرار گرفتند.
* در سال 1952 م. بر اساس اسنادی که «آلمان» منتشر نموده در این سال، «امریکا» طی جنگ «کره» از تسلیحات بیولوژیک استفاده کرده است.
در سال 1953 م.، ارتش آمریکا، ابرهایی از «گاز سمّی سولفید کادمیوم روی» (zinc cadmium sulfide) را بر روی «وینیپگ»، «سنت لوئیس»، «ویرجنیا»، «میناپولیس»، «فورت واین»، «دره‌ی رود مونوکاسی» در «مریلند» و «لسبورگ» رها کرد. هدف این بود که ببینند گازهای شیمیایی به چه نحوی پخش می‌شوند. در همین سال، نیروی دریایی ارتش آمریکا به کمک CIA، آزمایش‌هایی را ترتیب داد که ده‌ها هزار نفر در «نیویورک» و «سانفرانسیسکو» تحت اثر عوامل منتشر شونده در هوا، مانند سراشیا مارسسنس (که موجب عفونت‌های ریوی، ادراری و خونی می‌شود) و باسیلوس گلوبیجی (مرتبط با بیماری سیاه زخم) قرار گرفتند.
همچنین در همین سال، CIA پروژه ی«MK ULTRA» را شروع کرد که یک برنامه‌ی پژوهشی یازده ساله برای تولید و آزمایش داروها و عوامل بیولوژیکی دارای کاربرد در برنامه‌های کنترل ذهن و تغییر رفتار بود. شش مورد از پروژه‌های مرتبط با این پروژه، شامل آزمایش این عوامل بر روی انسان‌های بی اطّلاع بود.
در سال 1955 م.، CIA در آزمایشی به منظور تست توان خود برای آلوده سازی جمعیت‌های شهری با عوامل بیولوژیک، باکتری خاصی را که از زرّادخانه‌ی تسلیحات بیولوژیک ارتش گرفته بود، در «تامپا بای» ایالات «فلوریدا» رها کرد. در همین سال، بخش شیمیایی ارتش آمریکا آزمایش‌های جدیدی با استفاده از LSD بر روی بیش از هزار نفر از شهروندان آمریکایی شروع کرد که تا 1985 م. ادامه داشت.
* در سال 1956م.، ارتش آمریکا پشه‌های ناقل بیماری تی زرد را در «ساوانا» (Savannah) و «آوون پارک» (Avon Park) فلوریدا رها کرد و به دنبال هر تست، عوامل ارتش در قالب متخصّصان بهداشت عمومی، تأثیرات را بر روی قربانیان بررسی کردند. «ویروس تب زرد» به کبد آسیب می‌رساند و «یرقان» به وجود می‌آورد.
* در سال 1960 م.، مجوز انجام تحقیقات بیشتر با LSD در اروپا و شرق دور، برای ارتش صادر شد. آزمایش بر روی اروپایی‌ها به نام پروژه‌ی «THRD CHANCE» و بر روی آسیایی‌ها با نام پروژه‌ی «DERB HAT » بود.
* در سال 1965 م.، «CIA» و وزارت دفاع، پروژه‌ی «Mk SEARCH» را آغاز کردند که برنامه‌ای برای توسعه‌ی توانایی‌های دستکاری رفتار انسانی از طریق استفاده از داروهای روان گردان بود.
در همین سال، زندانیان زندان ایالتی «هولمسبورگ» در «فیلادلفیا» تحت تأثیر دیوکسین قرار گرفتند که از اجزای بسیار سمی عامل نارنجی است که در «ویتنام» به کار گرفته شده بود. سپس این افراد از حیث ابتلا به سرطان بررسی شدند و مشخص شد که عامل نارنجی می‌تواند موجب بروز سرطان شود.
* در سال 1966 م.، CIA پروژه‌ی «MK OFTEN» را شروع کرد که تست تأثیرات سمی داروهای خاصی بر روی انسان و حیوان بود. در همین سال، ارتش در سیستم تهویه‌ی مطبوع متروی «نیویورک»، باسیلوس سابتیلیس را رها کرد که عامل اصلی بیماری «سیاه زخم» می‌باشد. بیش از یک میلیون نفر از شهروندان در معرض این باکتری قرار گرفتند.
* در سال 1969 م.، کنگره‌ی «آمریکا» یک بودجه‌ی ده میلیون دلاری در اختیار «وزارت دفاع» قرار داد تا طی پنج الی ده سال، عاملی را تولید کند که ایمنی طبیعی در برابر آن، کاری از پیش نبرد. چندین سال بعد، بیماری «ایدز» با همان خصوصیات خواسته شده، شایع شد.
* در سال 1970 م.، «آمریکا» توسعه و تولید تسلیحات مختص نژاد را تشدید کرد. این سلاح‌های بیولوژیک که شامل عوامل به وجود آورنده‌ی بیماری‌های خاصی هستند، به گونه‌ای دستکاری شده‌اند که بر روی نژادهای خاصی از انواع بشر عمل می‌کنند. در واقع این عوامل برای اهداف قابل انتخاب طراحی شده و گروه‌های نژادی خاصی را از بین می‌برند.
* در سال 1977 م.، بخش رسیدگی به تحقیقات علمی و بهداشتی «سنا» تأیید کرد که 239 منطقه مسکونی، طی سال‌های 1949 تا 1969 م. با عوامل زیستی خطرناک آلوده شده است. برخی از این مناطق، «سانفرانسیسکو»، «واشنگتن دی سی»، «کی وست»، «پاناما سیتی»، «میناپولیس» و «سنت لوئیس» بودند.
* در سال 1981 م.، دولت «کوبا» اعلام کرد که در اثر حمله‌ی بیولوژیک ارتش آمریکا، سیصد هزار نفر از اتباع این کشور به «تب دنگو» مبتلا شده‌اند که یک بیماری خونریزی دهنده ویروسی است و مبتلایان در اثر شدّت خونریزی از پای در می‌آیند.
* در سال 1982 م.، «شوروی» طبق اسنادی افشا کرد که آمریکا افرادی را به «پاکستان» و «افغانستان» گسیل داشته تا در این دو کشور همه گیری تب دنگو ایجاد کنند.
* در سال 1983 م.، آمریکا جهت تجهیز «عراق» در مقابل «ایران»، عوامل و تسلیحات بیولوژیک را در اختیار صدام قرار داد.
* در سال 1986 م.، گزارش «کنگره‌ی تسلیحات بیولوژیک آمریکا» شامل این موارد بود: ویروس‌های دست کاری شده، سموم طبیعی و عواملی که از طریق مهندسی ژنتیک تغییر یافته‌اند تا صفات ایمنولوژیکی دیگری داشته باشند و با هیچ کدام از واکسن‌های در دسترس بشر، قابل پیشگیری نباشند.
* در سال 1987 م.، وزارت دفاع قبول کرد که به رغم امضای قراردادی که تحقیق و توسعه‌ی تسلیحات بیولوژیک توسط دولت «آمریکا» را ممنوع می‌سازد، این تحقیقات در 127 مرکز و دانشگاه، پیگیری شده است.
* در سال 1990 م.، بیش از هزار و پانصد نوزاد شش ماهه‌ی سیاه پوست و اسپانیایی در «لوس آنجلس» با یک واکسن آزمایشی سرخک واکسینه شدند که هیچگاه قبلاً برای استفاده‌ی آن در آمریکا مجوزی صادر نشده بود. بعدها پذیرفته شد که به والدین این نوزادان، هیچ اطلاعی در این مورد داده نشده است.
* در سال 1994 م.، سناتور جان دی راکفلر گزارشی تهیه کرد و عنوان داشت، که حداقل به مدّت پنجاه سال، وزارت دفاع از صدها هزار نفر از پرسنل نظامی، برای آزمایش‌های انسانی و تأثیردهی عمدی مواد خطرناکی، مانند گاز خردل و اعصاب، پرتودهی یونیزه شده، موادّ شیمیایی عصبی و موادّ توهّم زا استفاده کرده است.
* در سال 1995 م.، دولت آمریکا پذیرفت که به جنایتکاران جنگی «ژاپن» پیشنهاد داده است که در عوض در اختیار قرار دادن اطلاعات مربوط به تحقیقات تسلیحات بیولوژیک ژاپن، به آنها حقوق و مصونیت از تعقیب اعطا کند.
در همین سال، دکتر گارس نیکولسون افشا کرد که عوامل بیولوژیک مورد استفاده در «جنگ خلیج فارس» در «هوستون»، «تگزاس»، «بوکاراتون» و «فلوریدا» تولید شده و بر روی زندانیان تگزاس آزمایش شده بوده است.
* در سال 1997 م.، هشتاد و هشت عضو کنگره درخواستی را امضا کردند که خواهان بررسی ارتباط سندرم جنگ خلیج فارس و استفاده از تسلیحات بیولوژیک بود.
* در سال 2001 م، به طور کاملاً برنامه ریزی شده، نامه‌هایی حاوی «باکتری سیاه زخم» به افرادی در «آمریکا» پست شد.
* در سال 2002 م، «ویروس نیل غربی» (West Nile virus) در این سال شناسایی شد. این ویروس از خانواده‌ی «آربوویروس‌ها» است که در اثر نیش پشته‌ی کولکس، در انسان سبب آنسفالیت یا تورم مغز و مننژیت یا تورم پرده‌های مغز و نخاع می‌شود. اوّلین بار کانون بیماری تب نیل غربی، در پاییز سال 1999 م. در «آمریکا» و در ایالت «نیویورک» مشاهده گردید و بعدها در نواحی بیشتری از «اقیانوس آرام» و ایالات «کانادا» و مناطقی از «مکزیک»، اروپا و ژاپن انتشار یافت.
برخی رسانه‌ها گزارش دادند که علائم این ویروس، شبیه به علائم فلج اطفالی است و این سوال پیش آمد که آیا ویروس فلج اطفال در آزمایشگاه تغییر داده شده و به صورت جدیدی در آمده است تا یک عامل بیولوژیک خطرناک دیگر ساخته شود؟ ویروس نیل غربی فقط در افراد پیر و بیمار، موجب مرگ و میر می‌شود؛ یعنی افرادی که دولت متعهد و ملزم است تا با صرف هزینه و تخصیص بودجه، از ایشان نگهداری کند.
* در سال‌های 2009 و 2010 م، شیوع «ویروس دنگو» در «پاکستان» موجب مرگ و میر فراوانی شد. پشه‌های دنگو، پشه‌هایی طبیعی هستند که حامل ویروس دنگو می‌باشند. تب دنگو با علائمی شبیه به بیماری «آنفلوآنزا» روی می‌دهد که ابتلا به آن، در کودکان و افراد مسن خطرناک است. طی آزمایش‌هایی که در ظاهر، برای مبارزه با این پشه انجام شد، پشته‌های دیگری که مهندسی ژنتیکی شده بودند، تولید و در سال‌های 2009 و 2010 م. در پاکستان رها شدند که نتیجه آن، ابتلا به «تب دنگو» و مرگ و میر هزاران پاکستانی بود. تحقیقات توسط کمپانی بیوتکنولوژی «اوکسیتک انگلسـتان» و مراکز دولتی «آمریکا» طراحی شده بود. انجام برای استفاده از «ویروس دنگو»، به عنوان سلاح بیولوژیک توسط آمریکا، به دهه‌ی چهل بر می‌گردد. در دهه‌ی پنجاه نیز آزمایش‌هایی بر روی انسان انجام گرفته است.
در پایان این گزارش، جهت رفع احساس‌های آزار دهنده‌ی احتمالی به وجود آمده در وجدان‌های بیدار خوانندگان محترم در اثر مشاهده‌ی تصاویر و اطّلاع از حقایق مطروحه، نظر ایشان را به چند جمله‌ی زیر نیز جلب می‌نماید که یقیناً با سابقه‌ی شرح داده شده در بالا، خالی از جنبه‌ی فکاهی و مزاح نبوده و بی شرمی مدعیان را در رسواترین حالت ممکن بازگو می‌کند.
در پنجم دسامبر 2001 م.، هیلاری کلینتون در کنفرانس بازبینی معاهده‌ی تسلیحات بیولوژیکی در «سوئیس»، می‌گوید:
آمریکا امیدوار است که حسّاسیت بیشتری در تلاش بین المللی برای کنترل تسلیحات بیولوژیک به وجود آید!!
اوباما نیز در 22 سپتامبر در مجمع عمومی «سازمان ملل»، به این نکته ‌اشاره کرده است که مخاطرات بیولوژیک نیاز به توجه جهانی دارد، اشاره می‌کند و می‌گوید:
ما باید در امر شناسایی، جلوگیری و جنگ علیه هر نوع خطر بیولوژیک، مانند ویروس بیماری آنفولانزا یا یک حمله‌ی تروریستی یا یک بیماری قابل درمان، با هم همکاری کنیم!!

پی‌نوشت‌ها:

1. به التهاب بافت ریه که یک یا دو طرف قفسه سینه را درگیر می‌کند و معمولاً در اثر عفونت ایجاد می‌شود، ذات الرّیه، پنومونی یا عفونت ریه گفته می‌شود.

منبع تحقیق : منبع: مشرق.
منبع مقاله :
واحد پژوهش مؤسّسه ی فرهنگی موعود عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ (1394)، بیوتروریسم، تهران: هلال، چاپ اوّل.





تاریخ : شنبه 99/8/3 | 12:20 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.