عاشق هم شده بودیم. هر دو خانواده برای تفریح به شمال رفته بودیم و من در ساحل داریوش را دیدم. پسر خیلی خوبی بود. در آن چند روز مفصل با هم صحبت کردیم و وقتی به تهران آمدیم قرار ازدواج گذاشتیم…
اینجا دادگاه خانواده است. حتی حاضریم بابتش قسم بخوریم. اینجا همه برای طلاق آمدهاند و زنها مهریهشان را می خواهند. البته شلوار هیچ مردی دو تا نشده و هوو، مادر شوهر بدجنس و مادر زن فضول خبری نیست. اینها دیگر از مد افتاده و بهانه ها امروزیتر شده. مارمولک، ژل مو، یک کیلو خیار و …
خرید را فراموش نکن
برای اینکه کارتان به طلاق و دادگاه کشیده نشود توصیه میکنیم همین الان بدون فوت وقت از میوه فروشی خانهتان یک گونی خیار قلمی بخرید و بعد سری هم به خشکبار فروشی بزنید و هر چه دارد و ندارد بار کنید و به خانهتان ببرید.
چند وقت پیش زن 24 سالهای به اسم نگار، شوهرش را دنبال خودش به دادگاه خانواده شماره دو کشاند و پایش راتوی یک کفش کرد که طلاق میخواهد. البته او دلیل کاملاً موجهی برای این خواستهاش داشت و به قاضی شعبه 268 گفت: چند روز پیش از شوهرم خواستم برایم یک کیلو خیار بخرد اما وقتی به خانه آمد، دستش خالی بود.
من عاشق خیار هستم و او علایق من را به خاطر خساست نادیده گرفت. دیگر نمیتوانم با چنین مردی زندگی کنم. واقعاً که نگار زن زجر کشیدهای بود و حق داشت طلاق بخواهد.
قبل از او یک زن دیگر به اسم رامونا به همین شعبه دادگاه رفته و گفته بود چون شوهرش برای او یک قوطی آبمیوه نخریده دیگر نمیتواند او را تحمل کند و طلاق بهترین راه چاره است. حالا خودتان قضاوت کنید خیار مهمتر است یا آبمیوه. هنوز درباره پرونده این دو زن تصمیمگیری نشده بود که یک فاجعه دیگر در عرصه زندگی زناشویی رخ داد و مردی برای همسرش برگه زردآلو نخرید. همین شد که زن دوان دوان خودش را به میدان ونک رساند تا از شوهرش شکایت کند و حکم طلاق بگیرد.
دست و دلبازها
دست و دلبازی بعضی وقتها کار دست آدم میدهد. این ماجرا را قاضی عموزادی تعریف میکند. زن 22 سالهای که مدت زیادی از ازدواجش نمیگذشت تقاضای طلاق کرد.
او توضیح داد در طول زندگی مشترک کوتاهشان هر وقت از شوهرش طلا وجواهر میخواست او برایش میخرید. گردنبند، گوشواره، النگو و …. مرد آنقدر دست و دلبازی میکرد تا اینکه همسرش به او شک کرد و از خودش پرسید شوهرش این همه پول از کجا میآورد.
یک روز از سر کنجکاوی طلاها را که وزنش به یک کیلو رسیده بود به یک جواهر فروشی برد و آنجا بود که فهمید همهاش بدلی و قلابی است. اینطور شد که کارشان به دعوا کشید و زن برای طلاق به دادگاه آمد!
محدودیت ؛ تا چه حد
بعضی مردان خیلی حق همسرانشان را ضایع میکنند. باور ندارید، حرفهای فائزه زن 25 سالهای را که بعد از 4 سال زندگی مشترک مجبور شد مهرش را حلال و جانش را آزاد کند، بخوانید: چند روز پیش میخواستم با اتوبوس به خانه مادرم بروم اما شوهرم گفت خودش با تاکسی من را میرساند. برای اتوبوس سواری اصرار کردم ولی او راضی نشد و گفت حتماً باید با تاکسی بروم. این هم شد زندگی . طلاقم را بدهید، خلاص.
البته قاضی حسن عموزادی این زن را به مدارا دعوت کرد و از خانوادهاش خواست او را آرام کنند. محدودیتها به همین جا ختم نمیشود. این چند جمله را یک زن 21 ساله در دادگاه خانواده گفته است؛ شوهرم مرد خوبی است و خصوصیتهای مثبت زیادی دارد اما یک اخلاقی دارد که خیلی آزارم میدهد و باعث شده تصمیم بگیرم، از او جدا شوم. شوهر من را سینما نمیبرد. من به خاطر این محدودیت از نظر روحی آسیب دیدهام.
در جلسه رسیدگی به دادخواست این زن هر چه قاضی تلاش کرد او را از طلاق منصرف کند، زن حاضر نشد کوتاه بیاید.
چند دلیل موجه
البته همه طلاقها به همین آسانی نیست، بعضیها هم واقعاً دلیل موجه دارند. مثلاً رمضان مردی 65 ساله است که بعد از 45 سال زندگی مشترک با همسرش صدیقه فهمید در تمام این سالها زندگیاش تباه کرده است به همین خاطر به شعبه 267 دادگاه خانواده رفت و گفت: زنم 35 سانتیمتر از من بلندتر است و به خاطر این اختلاف فکر میکند خیلی از من سرتر است و دیگر مرا دوست ندارد. میخواهم او را طلاق بدهم. بالاخره اختلاف طبقاتی (!) این زن و شوهر به زندگی مشترکشان پایان داد.
در این گیر و دار بعضی وقتها پای جانواران هم وسط کشیده میشود. شقایق که بعد از 4 ماه زندگی با شوهرش دیگر جان به لب شده است به قاضی عموزادی میگوید: شوهرم ایلیا مرد خوبی است اما یک مشکل بزرگ در زندگی ما وجود دارد ما در طبقه بالای خانه پدرشوهرم زندگی میکنیم. یک روز وقتی داشتم ظرف میشستم یک مارمولک دیدم. از ترس داشتم قبض روح میشدم.
بعد از یک دعوای مفصل قهر کردم و به خانه پدرم رفتم، اما ایلیا مرا دوباره برگرداند و گفت دیگر از مارمولک خبری نیست. او دروغ گفته بود فرادی روز آشتی کنان دوباره در خانه یک مارمولک دیدم. واقعاً این وضع غیر قابل تحمل است. لطفاً حکم طلاقم را بدهید.
مهریه حیوانی
پای جانوران فقط به عنوان دلیل طلاق به میان نمیآید. بعضی از این جانوران شانس بهتری دارند و اسمشان به عنوان مهریه در پروندههای دادگاه خانواده ثبت میشود. همین دو سه هفته پیش زنی به نام زلیخا به شعبه 268 دادگاه خانواده رفت و مهریهاش را اجرا گذاشت: 10 راس آهوی وحشی.
زلیخا به قاضی دادگاه گفت: من و شوهرم در یکی از شهرستانهای کوچک اطراف بوشهر زندگی میکردیم اما اداره شوهرم را به تهران منتقل کرد. از وقتی به تهران آمدیم رفتار شوهرم عوض شد تا اینکه یک روز همسران همکارانش را به رخم کشید و گفت من عقبمانده هستم. از این حرفش خیلی ناراحت شدم و حالا مهریهام را میخواهم. اگر این زن کوتاه نیاید و به خواستهاش پافشاری کند، مرد بیچاره باید کار و زندگیاش را ول کند و در کوه و دشت به شکار آهو برود.
عشق دریایی
عاشق هم شده بودیم. هر دو خانواده برای تفریح به شمال رفته بودیم و من در ساحل داریوش را دیدم. پسر خیلی خوبی بود. در آن چند روز مفصل با هم صحبت کردیم و وقتی به تهران آمدیم قرار ازدواج گذاشتیم. پدر و مادرهایمان مخالفتی نکردند وقتی از من درباره مهریه پرسیدند چون من و داریوش کنار دریا با هم آشنا شده بودیم، مهریهام را 5 هزار مرجان دریایی تعیین کردم.
آن روزها در ابرها سیر میکردم. چه میدانستم دعوایمان میشود. از کجا میدانستم تا این حد با هم اختلاف سلیقه داریم، ما در هیچ زمینهای با هم تفاهم نداریم. کارمان شده دعوا و جنگ و جدال.
5 هزار مرجان دریایی را که حقام است میخواهم به اجرا بگذارم تا درس ادبی به شوهرم بدهم. اینها را زنی به اسم شیرین وقتی به دادگاه خانواده ونک آمده بود گفت و به این ترتیب اسمش در فهرست عروسانی با مهریههای عجیب ثبت شد.
مهریه های فرهنگی
از جانوران و آبزیان که بگذریم نوبت به مهریه های فرهنگی میرسد. عروس خانمی که مهریهاش یک دوره کامل آثار دکتر شریعتی بود، بعد از کلی جنجال و کشیده شدن کار به دادگاه تجدید نظر توانست طلاق بگیرد و البته در دقایق آخر قید فرهنگ را زد و مهریهاش را بخشید تا زودتر مراحل کار انجام شود.
البته مهریههای فرهنگیتری هم تا به حال در مجتمع قضایی خانواده ثبت شده است. مثلاً زنی که مهریهاش رونویسی از دیوان بابا طاهر بود در دادگاه اصرار کرد مهریهاش حفظ کردن دیوان حافظ است و حالا شوهرش باید این کار را انجام بدهد. البته چون این نمونه آخر ارزش مالی نداشت و طبق قانون مهریه باید حتماً ارزش ریالی داشته باشد دادگاه خودش برای تعیین مهریه جایگزین دست به کار شد.
همسفرم دراین راه طولانی که ما بی خبریم و چون باد می گذرد، بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند... .خواهش میکنم که مخواه که با هم یکی شویم. هرگز مخواه که هر چه تو دوست داری،به همان گونه مورد دوست داشتن من نیز باشد مخواه که هردویک آواز را بپسندیم،یک سازرا،یک کتاب را،یک طعم را،یک رنگ را و یک شیوه نگاه کردن را... مخواه که انتخابمان یکی باشد،سلیقه هایمان یکی و رویاهایمان یکی... هم سفر بودن و هم هدف بودن به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست و شبیه شدن دال بر کمال نیست ، بلکه دلیل بر توقف است... عزیزه من ، دو نفر که عاشق اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است ، واجب نیست که هر دو صدای کبک ، درخت نارون ، حجاب برفی قله ی کوه ، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند... اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق زائد است و یا معشوق و یکی کافی است . عشق ، از خود خواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است اما ، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست. من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در (( حضور )) است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری... عزیزه من اگر زاویه ی دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست ، بگذار یکی نباشد... بگذار در عین وحدت مستقل باشیم... بخواه که در عین یکی بودن ، یکی نباشیم... بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید... بگذار صبورانه و مهرمندانه در مورد هر چیز که در مورد اختلاف ماست ،بحث کنیم ، اما نخواهیم که بحث ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند... بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل... اینجا سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست ، سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگی است ... بیا بحث کنیم ... بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم... بیا کلنجار برویم... اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم . بیا حتی اختلاف های اساسی و اصولی زندگیمان را در بسیاری از زمینه ها تا آنجا که حس میکنیم دو گانگی ، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ حفظ کنیم . من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم ، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم . (( عزیز من بیا متفاوت باشیم ))
نچه زنها باید بدانند:
- مردان این روزگار از زنان خود چیزی بیش از یک کدبانوی خانهدار و مراقبت فرزندانشان انتظار دارند. مردها از زنان میخواهند تا در زمینههای عاطفی و احساسی از آنها حمایت کنند. - زن عاقل از تلاشهای شوهرش برای راضی کردن او قدردانی می کند. - وقتی مرد، خشمگین و ناراحت یا رنجیده است، مجاب کردن او با بحث و گفتوگو، بیمورد است. - وقتی مردی به تکرار از علاقه زنش به خود مطلع شود، سالم و قدرتمند باقی میماند (مردان در این مورد به اشتباه احساس بیاعتنایی میکنند) - واکنشهای صمیمی زن و ابراز تشکر و امتنان چونان آینهای است که تصویری درخشان را منعکس میسازد. - مردها اغلب به آنچه در وجودشان میگذرد، توجه نمیکنند و آن را بروز نمیدهند. - در چرخه صمیمیت؛ نزدیک شدن، دور شدن، دوباره نزدیک شدن و فاصله دوباره، عشق را محکمتر میکند. - از نشانههای بیرون آمدن از مرحله تنهایی مرد، گرفتن دست همسرش و همچنین صحبت کردن با او است. - مرد زمانی احساس علاقه میکند که زنش از کارهای او تشکر کند. - اگر میخواهید همسرتان اصلاح شود، او را همانطور که هست بپذیرید. - به اشتباه گمان میکنیم که همسرمان باید مانند ما بیندیشد و احساس کند. - پند و اندرز و راه نشان دادن به مرد تنها در صورتی میتواند مفید باشد که مرد مستقیما این را از همسرش بخواهد. - بزرگترین اشتباه زن در رابطه زناشویی این است که نیازهایش را به همسرش اطلاع ندهد. - زنان اغلب مقاومت همسرشان را در کمک کردن، اشتباه ارزیابی میکنند. - وابستگی بیش از اندازه به همسر هرگز درست نیست. - مردها میخواهند تمجید و تحسین شوند. - اغلب زنها متوجه نیستند که بیاعتمادی آنها نسبت به همسرشان تا چه اندازه آنها را رنج میدهد. - خواستههایتان را از رابطه خود با همسر مطرح کنید و این تصور را نداشته باشید که همسرتان از آنچه در ذهن شما میگذرد، آگاه است. - اگر در برابر احساسات همسرتان مقاومت کنید، احتمالا در برابر این احساسات در درون خود مقاومت میکنید. - نگویید من مخالفم، بگویید؛ "من فکر میکنم … به نظر من…" - زنان با درک نیازهای عاطفی همسرشان، میتوانند از منبع نارضایتی او آگاهی بیشتری به دست آورند. - سه نشانه تنش در مردها عبارت است از: پس کشیدن، غر و لند کردن و سکوت نمودن. - مردها همسران خندهرو را دوست دارند. نکاتی مفید در مورد شناخت همسر • آنچه مردها باید بدانند: - زنان روزگار ما دیگر نیاز چندانی به این ندارند که همسرشان در زمینههای مالی و فیزیکی از آنها حمایت کنند. به جای آن، یکی از خواستههای مهم آنها این است که در زمینههای احساسی و عاطفی مورد حمایت قرار بگیرند. - شوهر عاقل، پیوسته با کارهایش به زن میگوید که موجودی منحصر به فرد است و به همسرش میگوید که او را دوست دارد و این همان چیزی است که زن به آن احتیاج دارد. - زنان میخواهند شنوندهای داشته باشند که به حرفشان گوش دهد. - هر چه فشار روحی بر زن بیشتر شود، آرام گرفتن و لذت بردن از امور خوشایند زندگی، برایش دشوارتر میگردد. - بیاموزیم که در مواقع دشوار و طوفانی، همسرمان را دوست بداریم. - وقتی زنی احساسات خود را در میان میگذارد، بدون توجه به شدت خشم و اتهاماتی که میبندد، در واقع خواهان همدلی است. - مردها صرفا با گوش کردن به احساسات منفی زن از آنها موجوداتی مقبولتر و مثبتتر میسازند. - علت اصلی کاهش علاقه زنان به همسرشان این است که به قدر کافی درک نمیشوند. - زنان به رفتار محبتآمیز بها میدهند و چنین رفتاری برآنان در هر حالتی تاثیر فراوان دارد. - زنان برای ابراز محبت، به مقدماتی احتیاج دارند و مردها گاه به اشتباه گمان میکنند که همسرانشان آنها را دوست ندارند. - زن به موج شبیه است و با رفتارهای همسرش حرمت نفسش مانند موج بالا و پایین میرود. - مرد نیاز دارد که همسرش از کار مفیدی که انجام داده، تشکر و قدردانی کند. - وقتی مرد، همسرش را تایید میکند، متقابلا مورد تایید او قرار میگیرد. - مرد، روزانه به مدت بیست دقیقه باید به شکلی به همسرش توجه کند که انگار برای رییسش کار میکند یا به مشتری خویش خدمت میکند. - برای زنان ارتباط برقرار کردن صرفا به معنای در میان گذاشتن اطلاعات نیست بلکه به معنای در میان گذاشتن عواطف و احساساتشان است. - زنان در خواندن ذهن، مهارت بیشتری دارند. - احساس امنیت خاطر بهترین و شیرینترین چیزی است که مرد میتواند به همسرش بدهد. - زنها در صورتی شاد میشوند و احساس خوشبختی میکنند که احساس کنند، نیازشان برآورده خواهد شد. - زنان دوست دارند که از همسرشان نامههای محبت آمیز دریافت کنند. - زنان، همسران انفعالی و تابع را دوست ندارند. - ارتباط مستقیم چشمی در گفتوگوی دوطرفه برای زنان بسیار مهم است. - زنان به مهر و محبت همسرشان احتیاج دارند. - مردها به هنگام گفتن مشکلات از طرف همسرشان دچار اشتباه میشوند. تصور میکنند که همسرشان از او انتقاد میکند. - به هنگام باز کردن در ماشین مردها باید پیش قدم بشوند. با این کار میتوانند مهر و محبت خود را به همسرشان نشان دهند. - تو گوش نمیدهی! گفتن این جمله از سوی زنان، یعنی: تو به من توجه کامل نداری. - وقتی زنان با همسرشان به بیرون از منزل (طبیعت، سینما، پارک و…) میروند احساس خوبی به آنها دست میدهد و میتوانند بر مرد تاثیر بگذارند. - نیازهای اصلی زنان عبارتند از: توجه، درک، احترام، محبت، تایید و دریافت اطمینان خاطر. - وقتی به زن، اعتماد و اطمینان خاطر میدهید، به او میگویید که پیوسته مورد مهر و محبت است. - مرگ یک زندگی زناشویی در چهار مرحله اتفاق میافتد: مقاومت، رنجش، بیاعتنایی، سرکوب. www.taknaz.ir
شوخی و خنده و گاهی درد دل و گفتوگوی دختر و پسری که به نظر نمیآید به قول قدیمیها بهچشم خواهر وبرادری به هم نگاه میکنند، یا قدم زدن دوستانه آنان همراه با پیوستگی دستهایشان، این روزها در شهرها دیده میشود.
تکرار این نمایش هر روزه، هنوز مانع از آن نشده که مردم حتی در بالاترین سطح از گرایشهای غربی، فرزندان خود را از این نوع روابط منع نکنند.
هنوز پسران و پدران رفت وآمدهای خواهران و دختران را کنترل میکنند و غیرت مرد در واکنش به این مسایل، خریداری دارد.
به نظر میرسد نوعی بلاتکلیفی مردم در برخورد با این مساله اجتماعی و تضادها در برخورد با آن، نشانگر این است که ایران نه کشوری کاملا سنتی و بسته است که ارتباط دختر و پسران را نیازمند اشد مجازات بداند و نه مانند کشورهای غربی این موضوع را روزمره و پیش پا افتاده میداند.
واقعیت این است با گسترش فرهنگ شهرنشینی و بروز تضادهای فرهنگی، جامعه ایران برخی از نمادهای مدرنیزم از جمله ارتباط قبل از ازدواج بین دختران و پسران که مورد بحث بسیاری از محافل جامعهشناسانه و روانشناسانه در کشور قرار گرفت را پذیرفتهاست.
باتوجه بهاینکه این نوع ارتباط به سبکی که در فرهنگ کشورهای غربی تعریف شده از پایه و اساس با فرهنگ ایرانی اسلامی به شدت در تضاد است، آسیبهای اجتماعی فراوانی مانند دختران فراری، اعتیاد و... را در سالهای اخیر به دنبال داشته است.
واقعیت این است که دختر و پسر ایرانی، بیپروا و بدون توجه به هنجارهای اجتماعی درجامعه کنونی ایران به دلایل مختلف، ارتباطی پنهانیوعاطفی برقرار می کنند و این در حالی است که باور به سنتها و هنجارها در ناخودآگاه آنان موجود است.
دختر به شدت از اینکه والدین وی پی به ارتباط پنهانی وی ببرند بیمناک است، اما از آنجا کهمیپندارد، پسر مورد علاقهاش، وی را به عقد خود درخواهد آورد، به ارتباط خود ادامه میدهد.
این درحالی است کهبسیاری از پسرانی که با دختران ارتباط برقرار میکنند فقط به عنوان سرگرمی و نوعی تفریح به این ارتباط نگاه میکنند.
این پسر در خانوادهای پرورش یافته که همواره در گوشش زمزمه کردهاند دخترانی که به راحتی با پسران ارتباط برقرار میکنند، نمیتوانند زن مناسبی برای زندگی باشند و با این دیدگاه به ارتباط خود ادامه میدهد.
دیدگاه سنتی این افراد زمانی آشکار میشود که به راحتی با جنس مخالف ارتباط برقرار میکنند و بهشدت مراقب رفتارها و ارتباطات بستگان مونث خود هستند تا مبادا آنان رفتارهایی از این دست داشته باشند.
البته این مقدمه تاییدی برازدواجهای سنتیگذشته که پدرومادر میپسندیدند و دختر و پسر بدون اینکه همدیگر را ببینند به عقد یکدیگر درمیآمدند نیست، چه اینکه سالهاست پسران و دختران زیادی با شناخت کافی از یکدیگر ، زندگی مشترک را آغاز میکنند و به طور نسبی از زندگیشان راضی هستند. پس چه باید کرد؟ ...
ادامه مطلب
شاید کارشناسانی که سال هاست این موضوع را مورد پژوهش و بررسی قرار دادهاند تا راهکاری مناسب برای رویارویی با آن بیابند پاسخی برای واژه پس چه باید کرد ؟ داشته باشند.
به گفته کارشناسان علوم تربیتی، سن، شخصیت فرد، برداشت یک فرد از جنس مخالف، تربیت خانوادگی و... در چگونگی برقراری ارتباط وی با جنس مخالف موثر است.
بسیاری از دختران و پسران به گونهای تربیت شدهاند که در چرخه اجتماع- مداری از جنس مخالف گریزان نیستند و در قالب مسایل کاری ، درسی و... بدون هیچ گونه احساس عاطفی، بقای زندگی اجتماعی خود را تضمین میکنند.
امامتاسفانهبرخورد نادرست خانوادگی در تربیت فرزندان، شخصیتهای متزلزلی بار میآورد که در شروع زندگی اجتماعی، هرگونه واکنش از سوی جنس مخالف، وی را به رویایی عاطفی فرو میبرد.
آمار آسیبهای اجتماعی نشان میدهد این سوء برداشتها چه عواقب ناخوشایندی بخصوص برای برخی دختران بهبار، آورده است.
روانشناسان براین باورند، درچرخه زندگی عاطفی جوانان، واکنشهای والدین دربرابر رفتارهای فرزندان، موجب پی ریزی شخصیتی فرد در دوران بلوغ میشود.
دکتر عیسی جلالی روانشناس و استاد دانشگاه در این مورد ، گفته: برخورد والدین با دختر و پسر در دوران بلوغ در خصوص روابط بین آنان موثراست.
دختران در این سنین نیاز به خودشناسی و شناخت استعدادهایشان دارند و این موقعیت والدینی را میخواهد که به آنان کمک کند.
به گفته این روانشناس، هر چه میزان اختلافات میان والدین با فرزندان دختر بیشتر باشد، رفتارهای ناسازگارانه ضد اجتماعی در آنان بیشتر میشود.
نیاز به جنس مخالف بخصوص در دوران بلوغ یک غریزه طبیعی است و تا چنیناحساسی نباشد در نهایت خانواده تشکیل نمیشود اما چگونگی برآوردن این نیاز کوره راههایی دارد که ممکن است فرد را به بیراهه بکشاند.
شناخت و احترام
این روانشناس در توضیح شکلهای مختلف ارتباط بین دختر و پسر گفته: گاهی برخورد دو جنس مخالف، مبتنی بر شناخت و احترام متقابل است.
گروه زیادی از دختران و پسران ایرانی تحت آموزش و تربیت صحیح خانواده، از جنس مخالف گریزان نیستند.
این روانشناس، گفته : فرزندان در این خانوادهها میآموزند جنس مخالف موجوداتی عادی و معمولی هستند، لیکن آدابی را از لحاظ اجتماعی و شرعی در برخورد با آنان باید مراعات کرد.
بحث و گفتوگوی خانوادگی، در مورد واقعیت جنس مخالف، در کاهش بسیاری از انحرافهای دوران نوجوان و جوانی موثر است.
وی برخورد با جنس مخالف بر مبنای شرم افراطی را نوع دیگری از واکنش- های فرد معرفی کرده و گفته: شرم یک ناتوانی دراظهار وجود و ابراز خود است و لیکن حیا رفتاری است، اختیاری و ارادی.
شرم در رابطه با جنس مخالف باعث بروز مشکلات زیادی میشود در صورتی که حیا باعث توازن و درست عمل کردن در مقابل جنس مخالف میشود.
در شناخت حد و مرز حیا و شرم و تفاوت قائل شدن میان این دو، خانواده نقش اساسی ایفا میکند.
به گفته جلالی، شرم و خجالت احساس منفی به جوان و نوجوان میدهد و باعث میشود تا او احساس خویش را در مورد جنس مخالف بیان نکند و به سمت افراد غیرمجرب و حتی ناباب رفته و راهکارهای خطرناکی را دریافت کند.
وی برخورد مبتنی بر پرخاشگری را نوعی از رفتارهای ناهنجار افراد در برابر جنس مخالف برشمرد و گفته: پرخاشگری عمل یا گفتاری است که به منظور آسیب رسانیدن به شخص یا شیء دیگری انجام میگیرد.
ویراژ موتور
این استاد دانشگاه، گفته: پسرانی که با ویراژدادن سریع موتور یا ماشین در مقابل دختران باعث ترساندن آنان شده یا با پرتاب سنگ ، تمایل و رفتار پرخاشگرانه خویش را نشان میدهند.
آشنایی نداشتن کافی در مورد آداب برخورد با دیگران، این افراد را دچار ترس و دلهره میکند و این ترس آنان را به طرف رفتار پرخاشگرانه به صورت نوعی دفاع میکشاند.
برخورد بانسل جوان باید براساس واقع بینی منطقی و ظریف باشد و از هرگونه افراط و تفریط در این راه خودداری شود.
سهرابی گروه دوستان را نیز در شکلگیری رفتار یک فرد موثر دانست و گفته: نوجوان به دلیل اینکه در سن حساسی قرار دارد، به طور معمول گروه همسالان را در بسیاری از موارد بخصوص اگر خانواده نیز شرایط را فراهم کند، جایگزین خانواده میکند.
دوستان نزدیک نوجوان نیز گاهی بر اساس افکار غیرواقعی یا منطقی خود تسهیلاتی برای برقراری ارتباط فرد با جنس مخالف برقرار میکنند.
این ارتباط وجلب توجه باعث میشود که نوجوان با کوچکترین احساس علاقه نسبت به جنس مخالف در چرخه تعامل هم حسی و همدردی قرار گیرد و این چرخه گاه آنان را به سوی رفتارهایی سوق میدهد که به لحاظ اجتماعی و اخلاقی ناپسند است.
وی یکی از مواردی که خانوادهها باید برای تربیت اجتماعی افراد مهیا کنند را آماده ساختن آنان برای رودررو شدن با جنس مخالف ذکر کرد.
این روانشناس، این امر رامستلزم شناخت صحیح خانوادهها از الگوی مناسب رفتار اجتماعی و آموزش آن به فرزندان دانست.
در کنار این مسایل، نحوه برخورد جامعه، یعنی مردم و اطرافیان نوجوان از دیگر عوامل موثر در ایجاد این نوع رفتار است.
آشنایی والدین ، مربیان و آموزگاران با روحیه نوجوانی و برخورد صحیح با آن در ایجاد رابطه درست وی با جنس مخالف کارساز است.
پدیدآورنده: لیدا کاکیا |
ناشر: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان |
شابک: |
شرح: وقتی این کتاب را می خوانید با شیوه های عملی متعددی برای حل مسائل ناشی از تفاوت های میان خود و همسرتان آشنا می شوید. همچنین این کتاب شما را با شیوه های عملی روابط زناشویی آشنا می کند که با تبعیت از آن، روابط زناشویی شما می تواند شما را در حل مسائلی که ایجاد می شود به گونه ای موفقیت آمیز یاری دهد. برخی از سرفصل های این کتاب این گونه ا ند: عشق و ازدواج، ارزش عشق و ازدواج، ازدواج عاشقانه، موسیقی عشق، آن چه همسران جوانان باید بدانند، هشتاد روش مهر ورزیدن، تمرین زوج های جوان |
برنا: تا به حال به رفتارهای زوجهای جوانی که در خیابانها دنبال لباس و حلقه و کیک عروسی میگردند دقت کردهاید؟
خیلیها زمانی که وقت ازدواجشان فرا میرسد و عاشق میشوند، اشک میریزند و سر به دیوار میکوبند و فقط خودشان را تنها عاشق عالم میدانند آنهم از نوع لیلی و مجنونش. بیشتر این افراد نه حرف کسی را گوش میکنند و نه یک ذره از منطقشان بهره میگیرند و خودشان یک تنه میخواهند به جنگ تمام مشکلات بروند و بار عاشقیشان را بر دوش بکشند.
اگر نگاهی به وضعیت ازدواج در کشور بیندازیم و البته آمار طلاق، آن وقت متوجه نتایج منفی این عقل کل بازیها میشوید. این در حالی است که در بسیاری از موارد «عاشق شدن، درست ازدواج کردن و حفظ و استحکام زندگی مشترک» فقط به چند مهارت ساده نیاز دارد و اندکی «صبر» که اغلب ما در کمال غرور معتقدیم که هم مهارت داریم و هم صبور هستیم!
خلاصه اینکه اگر عاشقاید، اگر قصد ازدواج دارید، اگر بعدها میخواهید ازدواج کنید، اگر ازدواج کردید و... در هر صورت پیشنهاد میشود نکات زیر را که از تجمیع نظرات کارشناسان و محققان بدست آمده است حتما بخوانید.
موقع ازدواج هرگز فراموشتان نشود که
-خانواده ھر دو نفراز نظر فرھنگی و سنت ھای رایج نزدیک به ھم باشید.
-تا سر حد امکان، تمکن مالی دو خانواده متناسب با یکدیگر باشد.
-اگر ھر دو نفر اھل یک شھر نیستید حداقل در سایر زمینهھا و آداب و رسوم نزدیک به
ھم باشید.
-دیدگاهھای دو خانواده از نظر مذھبی – سیاسی – اجتماعی و معاشرت نزدیک به ھم باشید
-در خانواده دو طرف پدرسالاری یا مادرسالاری به صورت مطلق وجود نداشته باشد.
-از نظر میزان تحصیلات، اختلاف فاحش نداشته باشید.
-در انتخاب محل سکونت یا محل کار اختلاف سلیقه نداشته باشید.
-از نظر طرز تفکر و اندیشه اجتماعی به ھم نزدیک باشید.
-در انتخاب ھمسر پس از بررسی معیارھای طرف مقابل، وضعیت خود را با وی مقایسه کنید و در صورت ھماھنگی تصمیم گیری نمایید بدون توجه به شرایط خود انتخاب ایده آلی نکنید.
-در انتخاب ھمسر از پدر و مادر و خویشاوندان خود نظرخواھی کنید ولی مواظب باشید چون به علت عدم تخصص ممکن است نظر آنان تحت تأثیر معیارھای خاص مناسب نباشد. حتماً با مشاور واجد شرایط مشورت کنید.
به خاطر 3 دلیل ازدواج نکنید
حواستان باشد که برای متاهل شدن نه عجله کنید و نه زیاد دست دست کنید ضمن اینکه به خاطر برخی دلایل مسخره هم تن به ازدواج ندهید.
جنگ با خانواده؛ یکی از شایع ترین دلایل منفی برای ازدواج کردن، تعارض و اختلاف با والدین است . در اغلب موارد طغیان و سرکشی علیه والدین سلطه گر و یا شورش علیه خانواده آشفته، ممکن است دلایل منطقی برای ازدواج یک فرد جوان به حساب آید که غلط است؛ ازدواج فرار از یک خانه به یک جنگل نیست!
میخواهم مستقل باشم؛ شباهت ظریفی بین نیاز به فرار یا سرکشی و نیاز به مستقل بودن وجود دارد. استقلال از خانواده کاری است که شما میتوانید انجام دهید، اما نمیتوانید انجام این کار را از شریک خود نیز انتظار داشته باشید. مستقل شدن سالها طول میکشد. رشد و توسعه استقلال فرآیندی فراتر از عملکرد شخصی شماست.
من سرخورده شده ام: سرخوردگی و جبران شکست عاطفی قبلی، دلیل منفی دیگری برای ازدواج کردن است. این سندروم چیزی است که آسان تر در اشخاص دیگر پیدا میکنیم تا در خودمان. پاسخ عمومی برای این افراد «نه گفتن» است! مثلاً میگویند: من فهمیدم تو چه میگویی اما ازدواج کردن از نوع دیگر است...
کارت و کیک باشد برای بعد...
دقت کنید که به جای وقت گذاشتن برای کیک عروسی همدیگر را بشناسید! تا به حال به رفتارهای زوجهای جوانی که در خیابانها دنبال لباس و حلقه و کیک عروسی میگردند دقت کردهاید؟ «دیوید آلسون»، روانشناس معروف در خصوص این رفتارها که البته خیلی هم لحظات شیرینی است میگوید: «همسران وقت و پول زیادی را برای آماده شدن جشن عروسی هزینه میکنند، تا آمادگی برای ازدواج! و این در حالی است که عروسی فقط یک روز طول میکشد، درحالی که ازدواج برای تمام عمر است.»
همین آدمها را از نزدیک نگاه کنید، زمانی که آنها برای یادگیریهای اساسی ازدواج و مهارتهای ارتباطی، همسری و والدینی اختصاص میدهند، بسیار کمتر بوده و این اشتباه بزرگی است.
چرا مرا انتخاب کردی؟
دلایل هشیار و ناهشیار زیادی دو نفر را مجذوب یکدیگر میکند. یکی از راههای بهبود روابط ، کشف این دلایل است. زن و شوهرها بایستی بدانند چرا یکدیگر را دوست دارند، کجاها شبیه هم هستند و کجاها با هم تفاوت دارند و چرا میخواستند که با هم ازدواج کنند.
این امر باعث میشود به ویژگیهای مثبت همسرتان خوگیری پیدا نکنید و دلیل انتخاب همسرتان را به عنوان شریک زندگی از یاد نبرید . برای شناخت بیشتر دلیل ازدواج با همسرتان میتوانید شرایط زیر را نیز در نظر بگیرید:
-اولین چیزی که از همسرتان شما را مجذب خود کرد چه چیزی بود؟
-مجذوب چهره و حرکات همسرتان شدید و یا بعد از صحبت احساس اشتراک می کردید؟
-به صورت دفعی عاشق همسرتان شدید یا با زندگی و تجربه رابطه محکمی پیدا کردید؟
-احساس میکنید در چه زمینههایی شبیه شما است و در چه زمینههایی با هم تفاوت دارید؟
-دوست دارید چه صفتی از همسرتان را افزایش و کدام را کاهش دهید؟
-اگر بخواهید همسرتان را در یک یا چند صفت خلاصه کنید چه چیزهایی را نام میبرید؟ -چه شباهتی بین همسرتان و والدین شما وجود دارد؟
خوشحالم که «تو» قسمتی از زندگی ام هستی!
روانشناسان معتقدند که احساسات عاشقانه تقریباً در بهترین حالت خود تا سه سال طول میکشد. در واقع باید منتظر تغییراتی در احساسات اولیه عشق باشیم. با این حال بسیاری از روانشناسان معتقدند میتوان احساس عشق را برای مدت طولانی تری زنده نگاه داشت. ضمن اینکه آموزههای دینی ما این نکته را آموزش داده که رابطه عاشقانه باید تداوم داشته باشد تا زندگی خانوادگی به شکوفایی و تکامل برسد و این مهم با اعتماد و احترام طرفین محقق می شود. اما چگونه؟
صادق باشید و همدیگر را در احساساتتان سهیم کنید؛ یک رابطه خوب بر پایه صداقت و احترام بنا میشود. صداقت عنصری ضروری برای یک رابطه عاشقانه است. همچنان که در عشق پیش میروید، بیشتر خودافشایی کنید، از گذشته بگویید و در مورد آرزوها و امیدهای خود صحبت کنید. اگر در موضوعی دیدگاه متفاوتی دارید، با صمیمیت به نظرات هم احترام بگذارید.
تحسین کنید؛ تواناییهای همسرتان را تحسین کنید و در جستوجوی چیزهای کوچک باشید هر روز توانایی همسرتان را تحسین کنید، برای مثال «صبوری شما همیشه مرا تحت تاثیر قرار میدهد» یا «چه دست پخت خوبی دارید».
گوش دادن را یاد بگیرید؛ از نظر کلامی خانمها و آقایان با هم متفاوت هستند، خانمها قدرت پردازش بیشتری در فهمیدن، پردازش کردن و گوش دادن صحبتهای دیگران دارند که ریشه در تعداد بیشتر سلولهای عصبی مرتبط با پردازشهای زبانی در قسمت چپ مغز دارد. چه صحبت کننده هستید و چه گوش کننده، یاد بگیرید که چگونه گوش کننده فعالی باشید. به چهره فرد مقابل نگاه کنید و با نشانههای کلامی مانند آهان و نشانههای بدنی مانند تکان دادن سر جواب بدهید.
همواره بگویید دوستت دارم؛ گفتن این دو کلمه کار سادهای نیست. بسیاری از افراد در خانوادههایی بزرگ شدهاند که احساس دوست داشتن را به صورت کلامی انتقال نمیدهند. بعضیها در نهایت از طریق پیام یا از طریق ایمیل این کار را میکنند. وقتی به چشمان همسرتان نگاه میکنید و میگویید دوستت دارم مغز مادهای به نام اکسی توسین که به هورمون عشق معروف است، ترشح میکند، مادهای که در تحکیم یک رابطه عاشقانه بسیار موثر است.
مشکلات را مهر و موم شده در دلتان نگذارید
-یک منبع بسیار با اهمیت رضایت مندی در ازدواج عبارت است از پاداشهایی که طرفین به یکدیگر میدهند. «جیکسون، والدون و مور» دریافتند که زن و شوهرهای شادکام در عوض پاداش هایی که از یکدیگر دریافت می کنند به همدیگر پاداش می دهند، اما رفتار تنبیه کننده طرف مقابل را نادیده میگیرند. آنها در مورد رفتار خوب تقابل دارند اما رفتار طرف مقابل را تلافی نمیکنند. برعکس، زوجهای ناراضی رفتار پاداش دهنده یکدیگر را نادیده میگیرند اما دائماً با تنبیه کردن رفتار نامطلوب طرف مقابل، دست به مقابله میزنند.
-بین دو نفر همیشه احتمال اختلاف نظر وجود دارد و بیشتر اداره و حل این اختلافها با شادکامی ازدواج ارتباط دارد. یک مورد تفاوت در این است که آیا به محض پدیدار شدن اختلاف نظر، مستقیماً از آن صحبت شود یا نه. زن و شوهرهای شادکام گرایش دارند که به هنگام بروز مشکل به بحث راجع بع آن بپردازند؛ زوجهای ناراضی ظاهراً آن را نادیده میگیرند اما از یاد نمیبرند و همچون یک سند مهر و موم شده حفظ میکنند تا بعدها در یک مشاجره بزرگ مجدداً آن را به جریان بیندازند.
-زوج های موفق بر موضوع تمرکز میکنند درصورتی که زوجهای ناموفق بیشتر بر روی شخص تمرکز میکنند و در دل مشکلات بیشتر به دنبال مقصر میگردنند تا حل مسئله.
- زوجهای ناموفق برای حل مشکلات اعمال زور، فشار، تهدید و گرو کشی می کنند.« اگر بخوای اینجوری بکنی اصلاً خونه مادرت نمیریم" یا " امشب خبری از شام نیست»
- زن و شوهرهای موفق مصالحه میکنند، از روش برنده-برنده استفاده کرده و به توافق میرسند در صورتی که زوجهای ناموفق به دنبال بردن هستند.
و نکته آخر: افرادیکه قصد ازدواج ندارند باید بدانند که میشود با تلاش و کوشش مال و ثروت، تحصیل و از طرق مختلف نیازهای عاطفی و جنسی را برطرف کرد اما برای رسیدن به آرامش باید ازدواج کرد و از هیچ طریقی نمیشود به این آرامش مطلق رسید.
درباره ازدواج بسیار گفته و شنیده ایم اما مطالبی که در زیر می آید شاید برای شما تازگی داشته باشد
از میان ضرب المثل های ملل مختلف و همین طور سخنان شخصیت های بزرگ جهان
پیرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب کرده ایم ، بسیاری از این حرف ها جنبه شوخی و مزاح دارد
اما تعداد دیگری از آنها شاید وصف حال من و شما باشد !
همین طور قسمت دیگری از این گفته ها می تواند برای عده ای حکم کلید راهنما را داشته باشد
1) هنگام ازدواج بیشتر با گوش هایت مشورت کن تا با چشم هایت.( ضرب المثل آلمانی)
2) مردی که به خاطر ” پول ” زن می گیرد، به نوکری می رود. ( ضرب المثل فرانسوی )
3) لیاقت داماد ، به قدرت بازوی اوست . ( ضرب المثل چینی )
4) زنی سعادتمند است که مطیع ” شوهر” باشد. ( ضرب المثل یونانی )
5) زن عاقل با داماد ” بی پول ” خوب می سازد. ( ضرب المثل انگلیسی )
6) زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگلیسی )
7) زن و شوهر اگر یکدیگر را بخواهند در کلبه ی خرابه هم زندگی می کنند. ( ضرب المثل آلمانی)
8) داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش صورت و بی لیاقت . ( ضرب المثل لهستانی)
9) دختر عاقل ، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می دهد. ( ضرب المثل ایتالیایی)
10) داماد که نشدی از یک شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای .( ضرب المثل فرانسوی )
11) دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. ( ضرب المثل ایتالیایی )
12) در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه کن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق کن . ( آذربایجانی )
13) برا ی یافتن زن می ارزد که یک کفش بیشتر پاره کنی . ( چینی )
14) تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب کن . ( چینی )
15) اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر. ( اسپانیایی)
16) اگر زنی خواست که تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج کن اما پولت را از او دور نگه دار (ترکی)
17) ازدواج مقدس ترین قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)
15) ازدواج مثل یک هندوانه است که گاهی خوب می شود و گاهی هم بسیار بد. ( اسپانیایی )
19) ازدواج ، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است . ( فرانسوی )
20) ازدواج کردن وازدواج نکردن هر دو موجب پشیمانی است . ( سقراط )
21) ازدواج مثل اجرای یک نقشه جنگی است که اگر در آن فقط یک اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیر ممکن خواهد بود. (بورنز)
22) ازدواجی که به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می رود. ( رولاند )
23) ازدواج همیشه به عشق پایان داده است . ( ناپلئون)
24) اگر کسی در انتخاب همسرش دقت نکند، دو نفر را بدبخت کرده است . ( محمد حجازی)
25) انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست ، ولی می توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب کنیم . ( خانم پرل باک)
26) با زنی ازدواج کنید که اگر ” مرد ” بود ، بهترین دوست شما می شد . ( بردون)
27) با همسر خود مثل یک کتاب رفتار کنید و فصل های خسته کننده او را اصلاً نخوانید . ( سونی اسمارت)
28) برای یک زندگی سعادتمندانه ، مرد باید ” کر ” باشد و زن ” لال ” . ( سروانتس)
28 ) عاقلانه ازدواج کن ، تا عاشقانه زندگی کنی (خودم)
29) ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ ” شجاعت ” می خواهد. ( کریستین )
30) تا یک سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتی های یکدیگر را نمی بینند. ( اسمایلز)
31) پیش از ازدواج چشم هایتان را باز کنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید. ( فرانکلین )
32) خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاک )
33) تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد)
34) ازدواج پیوندی است که از درختی به درخت دیگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو ” زنده ” می شوند و اگر ” بد ” شد هر دو می میرند. ( سعید نفیسی)
35) ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی ، سه سال جنگ و سی سال تحمل! ( تن )
36) شوهر ” مغز” خانه است و زن ” قلب ” آن . ( سیریوس)
37) عشق ، سپیده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاک )
38) قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هیچ نظریه ای نیستم . ( لرد لوچستر)
39) مردانی که می کوشند زن ها را درک کنند ، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج کنند. ( بن بیکر)
40) با ازدواج ، مرد روی گذشته اش خط می کشد و زن روی آینده اش . ( سینکالویس)
41) خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آید . ( پاستور )
42) ازدواج کنید، به هر وسیله ای که می توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یک همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می شوید. ( سقراط)
43) قبل از رفتن به جنگ یکی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا کن . ( یکی از دانشمندان لهستانی)
44) مطیع مرد باشید تا او شما را بپرستد. ( کارول بیکر)
45) من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم . ( آگاتا کریستی)
46) هر چه متأهلان بیشتر شوند ، جنایت ها کمتر خواهد شد. ( ولتر)
47) هیچ چیز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می داند . ( جانسون)
48) زن ترجیح می دهد با مردی ازدواج کند که زندگی خوبی نداشته باشد ، اما نمی تواند مردی را که شنونده خوبی نیست ، تحمل کند. ( کینهابارد)
49) اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود که آنها بر سر مسائل کوچک با هم مشکل پیدا می کنند. ( شاو)
50) وقتی برای عروسی ات خیلی هزینه کنی ، مهمان هایت را یک شب خوشحال می کنی و خودت را عمری ناراحت ! ( روزنامه نگار ایرلندی)
51) هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی کند. ( ضرب المثل اسکاتلندی)
52) با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی کن . ( ضرب المثل آلمانی)
53) تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر کنی . ( شارل بودلر )
54) دوام ازدواج یک قسمت رویِ محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسکاتلندی)
55) ازدواج پدیده ای است برای تکامل مرد. ( مثل سانسکریت )
56) زناشویی غصه های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می کند . (ضرب المثل آلمانی )
57) ازدواج قرارداد دو نفره ای است که در همه دنیا اعتبار دارد. ( مارک تواین )
58) ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شیرینی و بی مزگی . (ولتر)
59) تا ازدواج نکرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر کنی. ( شارل بودلر )
نخستین کلمهای که کودک به زبان میآورد چیست؟
گویا این همان کلمهای است که با آن مادر خود را صدا میکند. شاید گمان کنیم که یاد گرفتن کلمه «مامان» کاری ساده است؛ ولی در حقیقت فرایند پیچیدهای برای این یادگیری وجود دارد. اکنون این فرایند را گام به گام از نظر میگذرانیم: وقتی که کودک پا به دنیا میگذارد، مغز وی همچون برگی سفید و ننوشته است؛ هیچ چیزی در آن وجود ندارد. قسمتهای مختلف مغز که حواس گوناگون را درک میکنند، هنوز چیزی دریافت نکردهاند. درست است که چشمان کودک باز است، ولی رشته اعصابی که چشم او را به مغز ارتباط میدهد، هنوز تکامل نیافته است؛ از اینرو مغز وی نمیتواند چیزی را در خود ثبت کند. پس از یکی دو ماه که این اعصاب رشد یافت، کودک قادر به دیدن مادرش میشود. بر اثر دیدن مکرر چیزی، مرکز حافظه برای مرئیات، در مغز کودک رشد مییابد. برخوردهای مکرر وی با مادرش، پی در پی ادراکهایی برایش پدید میآورد؛ ادراکهایی که همه در همان مرکز ثبت میشوند. تازه در این مرحله است که کودک مادر خود را میشناسد. هنگامی که مادر متوجه این مرحله از رشد کودک خویش میشود، شروع به معرفی خود میکند؛ یعنی گاه و بیگاه به خود اشاره میکند و میگوید: «مادر» یا «مامان». در آغاز، کودک قادر به شنیدن نیست؛ ولی همچنان که اعصابش به تدریج رشد مییابد، به شنیدن هم توانا میشود. آنگاه بر اثر تکرار، مرکز حافظه برای مسموعات، در مغزش پیدا میشود و کمکم معنای کلمه «مادر» را درک میکند و مفهوم آن را خوب به ذهن میسپارد. در این مرحله، مادر باید به فرزند خود حرف زدن بیاموزد؛ مثلا بر اثر تکرار کلمه «مادر» یک واقعه مهم برای کودک روی میدهد؛ یعنی میان تصویر مادر که در مرکز بینایی مغز وی نقش میبندد، با ادراک صدایی که از گفتن آن کلمه برخاسته و به مرکز شنوایی مغز وی راه یافته است، رابطهای برقرار میشود. چنین رویدادی را تداعی میگویند. یعنی اکنون کودک نه تنها چهره مادر را باز میشناسد، بلکه وقتی او را میبیند به یاد کلمه «مادر» هم میافتد. از این پس کودک شروع به تقلید از مادر خود میکند. کلمه «مادر» را بیآنکه بر زبان بیاورد، فعلا در ذهن خود جایگزین میسازد، و میکوشد تا رفتهرفته آن را ادا نیز بکند. بر اثر کوششهای مکرر، هربار که مادر خود را میبیند، عضلههای صورتش را به حرکت درمیآورد و سرانجام این توانایی را در خود ایجاد میکند که بگوید: «مادر». اما مادر در چنین حالی چون میبیند که کودکش قادر به تکلم شده است، از شادی در پوست خود نمیگنجد.
دانشمندان برای اینکه دریابند زوجها چگونه یکدیگر را انتخاب میکنند و ظاهر همدیگر را طبق چه معیارهایی میپسندند، تمام زوایای آشکار و نهان چهره را تحت بررسی قرار دادهاند.
و فرمولهایی ابداع و ارائه کردهاند که میتواند میزان تناسب اندام و زیبایی چهره زنان و مردان را از منظر همدیگر تخمین بزند … .