سه سؤال هواپیمایی
چرا چرخهای هواپیما پس از پرواز بسته می شوند؟
قسمتی از هواپیما که چرخ ها در آن قرار می گیرند محل جمع شدن ارابه فرود می گویند و فقط به هنگام نشست و برخاست هواپیما از آنها استفاده می شود. عمل جمع شدن و باز شدن چرخ ها توسط عمل کننده هایی با استفاده از سیستم های هواپیما از قبیل هیدرولیک و ….صورت می گیرد و به هواپیما اجازه می دهند روی زمین فرود آمده و حرکت کند و در طول پرواز، هواپیما به آنها نیاز ندارد. چرخها بعد از برخاستن هواپیما جمع می شوند و این عمل به یک دلیل مهم صورت می گیرد و آن این است که برای آنکه هواپیما سرعتش زیاد شود باید کمترین مقاومت را در برابر هوا داشته باشد یعنی باید به بیش ترین حالت آیرودینامیکی ممکن برسد. اگر چرخ ها جمع نشوند یک مقاومت جدی در برابر باد ایجاد خواهد شد و مانند ترمز باعث کاهش سرعت می شوند.چگونه هواپیما چگونه روی باند فرود ترمز کرده و متوقف می شود؟
هنر خلبان این است که هواپیما را آرام در محلی مشخص و با سرعتی خاص روی باند فرودگاه بنشاند. اگر باد جانبی خیلی قوی باشد، سکان هدایت باید بسرعت وارد عمل شود. وقتی هواپیما با زمین تماس می گیرد، سرعتش بیش از 200 کیلو متر در ساعت است که این سرعت باید به شدت کاهش یابد در غیر این صورت هواپیما از باند خارج می شود. با این کار باله ها بلند می شوند و زمینه ترمز در هواپیما را فراهم می کنند. خلبان نیروی رانش موتور را کاملا معکوس می کند طوری که صدای موتور به گوش می رسد. زیرا سرعت هواپیما بایستی بطور کامل کم شود و در نتیجه چنین صدایی ایجاد می شود. موضوع از این قرار است که موتورها باعث کم یا زیاد شدن سرعت هواپیما می شوند. خلبان با پدال گاز، مسیر گازهای خروجی موتورها را عوض می کند به طوری که آن ها را از عقب به جلو پرتاب می کند که به این کار نیروی رانش معکوس می گویند. بدین ترتیب نیروی موتورها در جهت مخالف و به صورت یک ترمز عمل می کند. از طرف دیگر، چرخ های هواپیما، مانند یک خودرو، دارای ترمز هستند، اما این ترمزها وارد عمل نمی شوند مگر زمانی که سرعت هواپیما بسیار کم شود. خلبان زمانی از آن ها استفاده می کند که بخواهد بطور کامل هواپیما را جلوی ترمینال متوقف کند.یک هواپیما چه مقدار بنزین مصرف می کند؟
مصرف بنزین یک هواپیما به طول پرواز بستگی دارد. پس بنا براین شما خواهید گفت کافی است فقط مقصد و مسافت یک هواپیما باید را بدانیم، اما دانستن این مساله همیشه کافی نیست. یک پرواز لوس آنجلس-بروکسل را در نظر بگیرید. در طول پرواز، وزش باد شدید در جهت مخالف مانع پیشروی هواپیما می شود و این چیزی است که موجب افزایش مصرف سوخت می شود. حال در نظر بگیرید که فرودگاه بروکسل هم غرق در مه باشد و هواپیما نتواند در این فرودگاه به زمین بنشیند، خلبان هم نمی تواند به طرف فرودگاه دیگری مثلا آمستردام تغییر جهت دهد. اما هواپیما باید به مدت نیم ساعت بر فراز این فرودگاه پرواز کند تا اجازه فرود بگیرد. زیرا فرودگاه مورد نظر در مرحله اول باید به هواپیما هایی اجازه فرود بدهد که قبلا طبق برنامه هماهنگ شده اند. در این جا می بینیم که مصرف سوخت به طول پرواز بستگی دارد. مصرف سوخت اتومبیل با هواپیما تفاوت دارد، زیرا در اتومبیل کافی است مسافت را بدانیم، به همین دلیل هم براحتی گفته می شود که یک اتومبیل، مثلا در صد کیلومتر چقدر مصرف سوخت دارد.برای یک هواپیما مصرف سوخت برحسب ساعت محاسبه می شود. یک جامبوجت حدود 15000 لیتر در ساعت سوخت مصرف می کند. مصرف سوخت یک هواپیما با موتور جت مثل بویینگ 727 در حدود 5000 لیتر در ساعت است. جالب است بدانیم که ظرفیت مخازن بنزین یا سوخت یک جامبوجت 178000 لیتر است که با این مقدار بنزین، یک ماشین می تواند پنج بار دور دنیا بچرخد.
منبع:http://www.academist.ir /س
کسانی که در دانشگاه تدریس می کنند از حیث رابطه استخدامی با دانشگاه محل تدریس به دو گروه «مدعو» و «عضو هیأت علمی» تقسیم می شوند. مدرسین مدعو به موجب قرارداد حق التدریس در دانشگاه مورد نظر تدریس می کنند. مدرسین مدعو ممکن است در دانشگاه دیگری عضو هیأت علمی باشند ولی در دانشگاه مورد نظر به صورت حق التدریسی به امر تعلیم اشتغال داشته باشند. بسیاری از مدرسین مدعو، در هیچ دانشگاهی عضو هیأت علمی نیستند و فعالیت آنها در دانشگاه صرفا به صورت حق التدریسی انجام می شود.
«عضو هیأت علمی» دانشگاه به کسانی اطلاق میشود که به موجب قرارداد پیمانی، رسمی آزمایشی یا رسمی قطعی در دانشگاه خاصی استخدام شده و در آنجا به فعالیت آموزشی و یا پژوهشی مشغول هستند. بر حسب وظایف محوله، عضو هیأت علمی ممکن است «عضو هیأت علمی آموزشی» یا «عضو هیأت علمی پژوهشی» باشد. اکثریت قاطع اعضای هیأت علمی دانشگاه آموزشی هستند که وظیفه آنها در درجه اول آموزش است در حالی که تعداد کمی نیز پژوهشی هستند که عمده فعالیت آنها انجام فعالیت های پژوهشی است.
اعضای هیأت علمی از حیث مرتبه به ترتیب از مرحله پایین تر به مرحله بالاتر به «مربی (Instructor)»، «استادیار(Assistant Professor) »، دانشیار(Associate Professor)» و «استاد (Professor)» تقسیم می شوند.
کسانی که فاقد مدرک دکتری (PhD) هستند اما دارای مدرک کارشناسی ارشد هستند و عضو هیأت علمی دانشگاه می شوند به عنوان مربی استخدام می شوند (امروزه به ندرت دانشگاه ها حاضر می شوند کسی را به عنوان مربی استخدام کنند). معمولا ارتقای یک مربی به مرتبه بالاتر منوط به اخذ مدرک دکتری است ولی در برخی موارد استثنایی مربیان با داشتن امتیازات پژوهشی لازم و دفاع از یک رساله به مرتبه بالاتر ارتقاء می یابند بدون این که ضرورتا مدرک دکتری اخذ کنند. مربیانی که در طول استخدام مدرک دکتری اخذ می کنند، با چاپ یک یا دو مقاله علمی پژوهشی به مرتبه استادیاری ارتقاء پیدا می کنند.
کسانی که دارای مدرک دکتری (PhD) هستند در بدو استخدام به عنوان استادیار عضو هیأت علمی می شوند. ارتقای استادیاران به مرتبه دانشیاری منوط به گذشت حداقل چهار سال و کسب امتیارات لازم آموزشی و پژوهشی و اخیرا فرهنگی طبق آیین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی به تشخیص هیأت ممیزه دانشگاه مربوط است. اعضای هیأت علمی دانشگاه های فاقد هیأت ممیزه باید تقاضای خود را به هیأت ممیزه مرکزی در وزارت علوم ارسال کنند. هیچ استادیاری نمی تواند مستقیما و بدون اخذ درجه دانشیاری به مرتبه استادی ارتقاء یابد.
دانشیاران در صورتی می توانند به مرتبه بالاتر یعنی استادی یا استاد تمامی نایل شوند که حداقل چهار سال (در اکثر موارد عملا بیش از پنج سال) در مرتبه دانشیاری توقف داشته و حداقل امتیارات لازم آموزشی و پژوهشی و فرهنگی را به تشخیص هیأت ممیزه دانشگاه مزبور طبق آیین نامه ارتقای اعضای هیأت علمی کسب کرده باشند. هیات ممیزه ها معمولا در اعطای درجه استادی دقت بیشتری انجام می دهند تا مطمئن شوند که فرد مورد نظر واقعا شایسته درجه استادی است.
هر عضو هیأت علمی موظف است در هفته حداقل تعداد واحدی را تدریس کند که این امر حسب مرتبه علمی فرد متفاوت می باشد. طبق آخرین دستورالعمل، تعداد واحدهای موظفی اعضای هیأت علمی آموزشی در دانشگاه محل خدمت به شرح زیر است: استاد: 8 واحد؛ دانشیار: 9 واحد؛ استادیار: 10 واحد؛ مربی 12 واحد.
اعضای هیأت علمی دانشگاه در صورت انجام فعالیت های آموزشی و پژوهشی لازم هر سال می توانند یک پایه ترفیع کسب کنند. مثلا کسی که «دانشیار پایه 15 دانشگاه تهران» است، این بدین معنا است که فرد مزبور اولا عضو هیأت علمی دانشگاه تهران است، ثانیا رتبه علمی وی دانشیار است که توانسته تاکنون 15 پایه ترفیع کسب کند. معمولا بین تعداد پایه های کسب شده یک عضو هیأت علمی و سال های استخدام وی رابطه وجود دارد. در موارد خاص، فرد ممکن است پایه تشویقی و یا یک یا چند پایه ایثارگری دریافت کرده باشد.
اصولا هر کسی که عضو هیأت علمی است باید در معرفی خود در نوشته های خود یا در سایر مجامع، مرتبه دانشگاهی خود را بیان نماید. اما امروزه کتابها یا نوشته های زیادی وجود دارد که وقتی روی جلد آنها را نگاه می کنی نویسنده خودش را «استاد دانشگاه» نامیده است. در کنفرانس ها، مصاحبه های رادیو و تلویزیونی و مطبوعات نیز این گونه عبارات مبهم به وفور توسط خود افراد یا مجریان برای معرفی افراد بکار گرفته می شود.
وقتی کسی خود را «استاد دانشگاه» معرفی می کند، معلوم نیست که وی اولا عضو هیأت علمی کدام دانشگاه است و ثانیا مرتبه وی چیست؟ به عبارت دیگر آیا فرد واقعا عضو هیأت علمی دانشگاهی هست و آیا وی واقعا دارای درجه استادی است؟ اگر این فرد واقعا استاد دانشگاه خاصی است، چرا دانشگاه خود را معرفی نمی کند که مخاطبین بدانند که وی استاد کدام دانشگاه است. مسلما اگر کسی خود را «استاد دانشگاه تهران» خطاب کند، باید واقعا دارای درجه استادی و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران باشد والا زود موضوع تکذیب می شود. یک راه برای فرار از این مخمصه، استفاده از عبارت مبهم «استاد دانشگاه» یا «استاد دانشگاه های تهران» است که هم به فرد هویت می دهد و هم امکان تکذیبش به راحتی ممکن نیست. چطور همه دانشگاه ها جمع بشوند و ادعای وی را تکذیب کنند!؟
برخی از افراد خود را تحت عنوان «پروفسور» معرفی می کنند یا در رسانهها بدین عنوان معرفی می شوند که معلوم نیست که منظور چیست. اگر منطور این است که فرد مزبور در خارج از کشور عضو هیأت علمی دانشگاهی است و رتبه آن professor است، این همان است که معادل آن در فارسی «استاد» یا «استاد تمام» است. البته این عنوان در برخی از کشورها بعضا به اساتید دانشگاه که دارای کرسی هستند، اطلاق میشود. در هر حال برای ما معلوم نشد که چه کسی پروفسور هست و چه کسی نیست و فرد برای کسب این درجه چه مراحلی را باید طی کند. بنظرم این لقب را رسانه ها به هر که دوست دارند می دهند و از هر که دوست دارند دریغ می دارند. البته در دانشگاه تهران، این امکان برای یک استاد تمام وجود دارد که عنوان «استاد ممتاز» را کسب کند که این منوط به گذشت ده سال از زمان اخذ مرتبه استادی و کسب امتیازات آموزشی و پژوهشی زیادی است.( نقل از سایت جناب آقای دکتر شیروی)
اگر فکر میکنید نخبه ها فقط کسانی هستند که از هوش و ذکاوت و پشتکار
زیادی برخوردارند سخت در اشتباهید!
نخبه بی حیا: ارشمیدس،به دلیل عدم رعایت شئونات در حین یافتن!
نخبه ی علاف: نیوتن، به دلیل مگس پرانی و یه قل دو قل زیر درخت سیب!
نخبه اشتباهی: ابن سینا، به دلیل نامگذاری اشتباهی کتابهایش!
نخبه ریاضی: علی پروین، به دلیل طرح نظریه: 70? آماده ایم میماند 40? بقیه!
نخبه منکرات سر خود: بابا طاهر عریان!
نخبه جهت یابی: علی اکبر استاد اسدی، بخاطر باز کردن دروازه ایران در بازی
ایران-ژاپن!
نخبه با تعصب: علی انصاریان، به دلیل تعصب بیش از اندازه به باشگاه پرسپولیس!
نخبه آمارگیر: گراهام بل، بخاطر اختراع تلفن!
نخبه لعنتی: مخترع تلفن همراه، به دلیل اینکه اختراعش هرماه چندین ده هزارتومان
برای ما قبض به ارمغان می آورد!
نخبه آدم کش: برادران رایت، بدلیل اینکه اختراع آنها یعنی هواپیما سالانه جانه چند
صدنفر رو میگیره!
نخبه فداکار: پتروس، چون توانست فشار آب پشت یک سد را با یک انگشت مهار
کند!
نخبه سرکاری: مونالیزا، بخاطر لبخندی که سالیان سال همه مردم دنیا را سرکار
گذاشته!
نخبه برنامه کودک: مجید قناد و قلقلی، بخاطر اینکه 50ساله با همون شکل و شمایل
برنامه کودک درست میکنند.
شما هم میتوانید راه و روش نخبه شدن را یاد بگیرید