همانطور که انسان دارای سه زیبایی اساسی است میتواند در زندگی از سه نوع لذت هم بهره مند شود
لذت اول : لذائذ مربوط به جسم مثل خوردن ونوشیدن و خوابیدن واستراحت کردن بوییدن
بوسیدن معانقه و معاشقه مراوده وملامسه مجامعه از لذتهای جسمانی هستند که همه
موجودات حتی جمادات وبخصوص حیوانات ( پرندگان و چرندگان ودرندگان ..). از ان بهر ه مند هستند
تنها نشسته است
مردی مهربان
نزدیک پای او
در یای بی نشان
در انتهای شب
گریان و بی صداست
آخر چرا چنین
تنها و بی قرار
از دست مردم
این روزگار فغان
آن مرد مهربان
در حالت دعاست
پروردگار من
ببخش بندگان
آری امام ماست
او صاحب زمان
از دست مردمان
دلخون و در عذاب
تاکی کنند گناه
تا کی کنند گناه
سوره بقره آیه 185
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًی لِّلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَمَن کَانَ مَرِیضًا أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُواْ اللّهَ عَلَی مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
(آن چند روز معدود) ماه رمضان است که قرآن برای راهنمائی مردم و نشانههای هدایت و فرق میان حق و باطل در آن نازل شده، پس آنکس که در ماه رمضان در حضر باشد روزه بدارد، و آنکس که بیمار یا در سفر باشد روزهای دیگری را بجای آن روزه بگیرد، خداوند راحتی شما را میخواهد نه زحمت، هدف این است که این روزها را تکمیل کنید، و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده بزرگ بشمرید و شاید شکرگذاری کنید.
سوره بقره آیه 187
أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیَامِ الرَّفَثُ إِلَی نِسَآئِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنتُمْ تَخْتانُونَ أَنفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ وَعَفَا عَنکُمْ فَالآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَکُلُواْ وَاشْرَبُواْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّواْ الصِّیَامَ إِلَی الَّلیْلِ وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
آمیزش جنسی با همسرانتان در شب روزه داری حلال است، آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها. (هر دو زینت یکدیگر هستید و باعث حفظ یکدیگر) خداوند میدانست که شما به خود خیانت میکردید (و این کار را که ممنوع بود بعضا انجام میدادید) پس توبه کرد بر شما و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید و آنچه را خدا بر شما مقرر داشته طلب نمائید. بخورید و بیاشامید تا رشته سپید صبح از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد، سپس روزه را تا شب تکمیل کنید، و در حالی که در مساجد مشغول اعتکاف هستید با زنان آمیزش نکنید، این مرزهای الهی است، به آن نزدیک نشوید، خداوند این چنین آیات خود را برای مردم روشن میسازد، باشد که پرهیزگار گردند.
لینک کمکی:پارس قرآن
باور خدا، که جهان طبیعت را ذی روح و ذی شعور و دارای اراده و هدف معرفی میکند-بر خلاف ادعای ماتریالیست ها و اقتضای روح و بینش مذهبی های خرافه پرست-جهان بینی ای به خدا پرست آگاه میدهد که با اعتقاد به علمی بودن جهان سازگارتر است،زیرا انتساب علم و منطق-که ساختمان جهان و قوانین طبیعت دقیقا بر آن استوار است- به جهل و جمود، نسبتی نامعقول و ناموجه است، در حالی که ایمان به وجود عقل مطلق در عالم، ایمان به این اصل را که عالم، مطلقا بر علم بنا شده است را توجیه میکند و بدین معنی است که ماکس پلانک میگوید:" بر سر در معبد علم نوشته اند: هر کس وارد میشود باید ایمان داشته باشد".
دوم: از دیدگاه انسانی، خدا مجموعه ای از تمام ارزشهای متعالی مطلق است. ارزشها مقدسات انسانی و فضیلت های اخلاقی و ماورایی است که انسان- فارغ از اندیشه سود و زیان-در قبال آن ها سر تکریم و تقدیس فرود می آورد و برایشان حرمت و قداست قایل است.در برابر هر پدیده ای که قرار میگیرد، آن را با معیار و نفعی که برای زندگی وی دارد مورد قضاوت قرار میدهد و قیمت میگذارد.اما پدیده های استثنایی نیز هست، که فرد آن ها را قیمتی تر و برتر از زندگی خویش و منافع فردی خویش می یابد و خود را در مقامی احساس میکند که باید منافع خویش و گاه،زندگی خویش را در خدمت آنها قرار دهد و حتی نثار کند.در این حال، انسان در برابر ارزش قرار گرفته است.مجموعه این ارزش ها است که اخلاق را می سازد و در اینجا، سخن از ارزش های جاوید و مطلق است، ارزش های مافوق طبقاتی، ماورا ملی و فراتر از محدوده تاریخی، اجتماعی.آنچه به نام نسبیت اخلاق مطرح است،"اخلاق اجتماعی" است که دستخوش تغییر و تبدیل است، زیرا زاده نظام اجتماعی و ساخته تحول تاریخی است و بر حسب طبقه،شکل تولید و روابط جمعی و اشکال اجتماعی فرق میکند، اما "اخلاق انسانی" ارزشهایی اند که از فطرت نوعی انسان سرچشمه میگیرند و درجه تکامل نوعی انسان،بر حسب درجه رشد این ارزشهای متعالی ارزیابی میشود و تکامل وجودی نوع انسان در طول تاریخ، در جهت تقویت این ارزشها حرکت میکند و اساسا، نوع انسان،با داشتن این ارزشهاست که آغاز شده است،چه، تنها انسان است که خالق ارزش است.بنابراین ارزشها یعنی: معنی وجودی انسان و کمالاتی که معیارهای تکامل انسان اند.
خدا مجموعه همین ارزشها است، ارزشهای مشترک میان انسان و خدا! با این تفاوت که در انسان نسبی است و در حال تکامل، و در خدا مطلق و مجرد.
ادامه دارد...
برگرفته از کتاب خودسازی انقلابی
معلم شهید دکترعلی شریعتی
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه ی خدا بخواند .
لباس پوشید راهی خانه ی خدا شد ، در راه زمین خورد و لباسهایش کثیف شد .
او بلند شد به خانه برگشت لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه ی خدا شد
در راه در همان نقطه مجددا زمین خورد !
سخنی با خدای خود
نزدیک ترین نقطه به خدا هیچ جای دوری نیست.نزدیک ترین نقطه به خدانزدیک ترین لحظه به اوست،وقتی حضورش را درست توی قلبت حس میکنی، آنقدر نزدیک که نفست از شوق التهاب بند می آید.
آنقدر هیجان انگیزکه با هیجان هیچ تجربه ای قابل مقایسه نیست.تجربه ای که باید طعـــمش را چشید. اغلب درست همان لحظه که گمان می کنی در برهوت تنها ماندی، درست همان جا که دلت سخت می خواهد او با تــــو حرف بزند،همان لـــحظه که آرزو داری دستان پر مهرش را بر سرت بکشد، همان لحظه نورانی که از شوق این معجزه دلت می خواهد تا آخردنیا از ته دل وبا کل وجودت اشک شوق بریزی وتا آخرین لحظه وجودت بباری.
نزدیک ترین لحظه به خدا می توانددر دل تاریک ترین شب عمرناخواسته تو ویــا در اوج بـــزرگ ترین شــــــــادی دلخواسته تو رخ دهد ,می تواند درست همین حالا باشد و زیباترین وقتی که می تواند پیش بیایدهمان دمی است که برایش هیچ بهانه ای نداری. جایی که دلت برای او تنگ است. زیبا ترین لحظه ی عمر و هیجان انگیز ترین دم حیات همان لحظه باشکوهی است که با چشم خودت خدا را می بینی.درست همان لحظه که می بینی او با همه عظمت بیکرانش در قلب کوچک تـــــــو جا شده است. همان لحظه که گام گذاشتن او را در دلت حس، و نورانی و متعالی شدن حست را درک می کنی.آن لحظه که می بینی آنقدر این قلب حقیر ارزشمند شده است که خدا با همه عظمت بیکرانش آن را لایق شمرده و بر گزیده. و تو هنوز متعجب و مبهوتی که این افتخار و سعادت آسمانی چگونه و ازچه رو از آن تو شده است و این را همیشه بـــــه یــــاد داشته باشید...
" هرگاه با دیگرانید خــــــــود را خـــــــط بزن و هرگاه با خــــــــدائید دیگران را "
نامه ای از جانب خدا
می دانم هراز گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!
پروردگارت ...
با عشق !
................
پروردگار من!
من راازهول وهراسهای دنیاوغم واندوه های آخرت رهایی ببخش.
ومن راازشرآنان که درزمین ستم میکننددرامان بدار.
خدایا!به که واگذارم میکنی؟بسوی که میفرستی ام؟؟؟
بسوی آشنایان ونزدیکان؟؟
تاازمن ببرندوروی برگردانند.
یابسوی غریبان وغریبه گان تاگره درابروبیافکنندومراازخویش برانند؟؟
یابسوی آنان که ضعف مرامیخواهندوخواری ام راطلب میکنند؟؟
من بسوی دیگران دست درازکنم؟
درحالیکه خدای من تویی وتویی کارسازوزمامدارمن.
ای توشه وتوان سختیهایم!
ای همدم تنهایی هایم!
ای فریادرس غم وغصه هایم!
ای ولی نعمتهایم!
ای پشت وپناهم درهجوم بیرحم مشکلات!
ای مونس ومامن ویاورم درکنج عزلت وتنهایی وبی کسی!
ای تنهاامیدوپناهگاهم درمحاصره ی اندوه وغربت وخستگی!
ای کسیکه هرچه دارم ازتوست وازکرامت بی انتهای تو!
رسیدن به خداوند، با او بودن در تمامی ابعاد زندگی است، نه فقط در شرایط ممتازی همچون لحظات ارتباط با خدا یا نیایش. همواره باید خداوند را تجربه کرد، به هنگام قدم زدن در جاده، تنفس هوای آلوده، به هنگام شادی، نوشیدن یک نوشیدنی، به هنگام تلاش برای فهمیدن متنی که در حال مطالعه اش هستیم. خداوند در همه این ها آمیخته است و هر موقعیتی برای درک او و گفتن اینکه: خدا با ما است، کافی می باشد.»
« کلید عرفان، تلاش برای دیدن آن چیزی ست که در پشت هر چیز نهفته است، که پایداری و مقاومت است، باز نایستادن در سطح، و هر چیز را که یک نماد، یک نشانه، یک آیین، یک نگاره دانستن است.»
« برای کسی که خداوند را تجربه می کند، جهان یک پیام عظیم است. »
نظر شما چیه؟
برگرفته از کتاب دومین مکتوب .