ماه و خورشید و فلک هر سه عزادار امروز
دیده ی خلق جهان نیز همه زار امروز
چرخ گردنده شده حول عزا در گردش
کشور طوس شده نقطه ی پرگار امروز
گشته خاموش چو خورشید جهان تاب رضا(ع)
شده تاریک جهان همچو شب تار امروز
چشمها چشمه ی خون گشته و دلها یم غم
خیزد از نای بشر آه شرر بار امروز
قاصد غم خبر آورده که از زهر جفا
شده پژمرده رضا(ع) آن گل بی خار امروز
زد شرر زهر جفا بر جگر پور بتول(س)
وز غمش ناله کنان جمله ی اخیار امروز
یا غریب الغربا غم مخور از غربت خویش
به غمت عالم هستی شده غمخوار امروز
خانه ی دل شده از داغ غمت خانه ی غم
ما یتیمانه بگرییم پسر وار امروز
بعد مرگ تو اگر چه همه ایام شب است
خواب هرگز نرود دیده ی بیدار امروز
انتظار فرج یوسف زهرا(س) بکشیم
حضرتش داده به ما وعده ی دیدار امروز
انصافا نماز جماعتی بی ریا تر از این من ندیدم
پیمان اخوت و برادری
از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری است و به همین منظور پیامبر اکرم(ص) بین مسلمانان مهاجر و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر می خوانیم السلام علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام یعنی سلام بر تو و برادرت علی(ع) اشاره به همین برادری است .
پیمان برادری و عقد اخوت بستن صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده است .
احسان و انفاق
احسان و انفاق از دستورات و تأکیدات ویژه اسلامی است و این سفارش در روزهای خاصی چون عید غدیر خم از اهمیت و عمق بیشتری برخوردار است .
صله رحم
اسلام آداب و سنتهای پسندیده بسیاری دارد که هر یک فلسفه خاصی داشته، نقش مؤثری در تحکیم روابط فردی و خانوادی دارند که یکی از آنها صله رحم است .
امام صادق (ع) می فرماید از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب است صله رحم است .
رفع حاجت مؤمنان
در روز غدیر رفع حاجات مؤمنان که همواره مورد تأکید و سفارش آموزه های اسلامی بوده از اهمیت بیشتری برخوردار است .
بسیار فرستادن صَلَوات
صلوات بر محمد و آل محمد نیز که همواره اجر و ثواب بسیار به همراه دارد، در این روز پر خیر نیز به صورت ویژه عامل جذب برکات و نزدیکی به خداوند است .
دعا، روزه و عبادت
روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید غدیر. حسن بن راشد می گوید از امام صادق (ع) درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمود: این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید.
- روزه این ماه کفاره شصت سال گناه است و در روایتی دیگر آمده که برابر است با روزه تمام عمر و معادل است با صد حج و صد عمره.
- انجام غسل .
- زیارت حضرت علی (ع) و سزاوار است که انسان هرکجا باشد سعى کند خود را به قبر مطهر آن حضرت برساند. براى امام در این روز، سه زیارت مخصوصه نقل شده که یکى از آنها زیارت معروف به “اَمینُ الله” است که از نزدیک و دور خوانده مىشود و آن از زیارات جامعه مطلقه است.
- پس از غسل، نیم ساعت به ظهر مانده دو رکعت نماز اقامه شود. در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره توحید ده مرتبه و آیة الکرسى ده مرتبه و سوره قدر ده مرتبه خوانده شود که ارزش این نماز برابر است با صد هزار حج و صد هزار عمره و باعث برآوردن شدن حوائج دنیا و آخرت میشود.
- خواندن دعای ندبه .
- صد بار این ذکر گفته شود: اَلْحَمْدُلِلّهِ الّذى جَعَلَ کَمالَ دینِهِ وَ تَمامَ نِعْمَتِهِ بِوِلایَةِ اَمیرِ الْمُؤمِنینَ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ.
ستایش خاص خدایى است که قرار داد کمال دین و تمام شدن نعمتش را به ولایت امیرمؤمنان على بن ابیطالب علیه السلام .
- در این روز خواندن عقد اخوت با برادران مؤمن سفارش شده و کیفیت آن به نحوى که شیخِ در مستدرک وسایل از کتاب زاد الفردوس نقل فرموده چنین است که دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود گذاشته و بگوید:
و اخَیْتُکَ فِى اللهِ وَ صافَیْتُکَ فِى اللّهِ وَ صافَحْتُکَ فِى اللّهِ وَ عاهَدْتُ اللّهَ
برادر شدم با تو در راه خدا و دوست با صفایت شدم در راه خدا و مصافحه کردم با تو در راه خدا و عهد کردم با خدا
وَ مَلاَّئِکَتَهُ وَ کُتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ اَنْبِی آئَهُ وَالاْئِمَّةَ الْمَعْصُومینَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ
و فرشتگانش و کتابهایش و رسولانش و پیمبرانش و امامان معصومین علیهم السلام
عَلى اَنّى اِنْ کُنْتُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَالشَّفاعَةِ وَ اُذِنَ لى بِاَنْ
بر این که اگر من از اهل بهشت و اهل شفاعت بودم و اجازهام دادند که
اَدْخُلَ الْجَنَّةَ لا اَدْخُلُها اِلاّ وَ اَنْتَ مَعى
داخل بهشت گردم داخل نشوم جز با تو .
آنگاه برادر مؤمن بگوید: قَبِلْتُ ؛ قبول کردم
پس بگوید: اَسْقَطْتُ عَنْکَ جَمیعَ حُقُوقِ الاُْخُوَّةِ ما خَلاَ الشَّفاعَةَ وَالدُّعاَّءَ وَالزِّیارَةَ
و ساقط کردم از تو تمامى حقوق برادرى را جز شفاعت و دعا و زیارت .
—————————–
برای اطلاع از دیگر اعمال این روز باید به مفاتیح الجنان مراجعه کرد.
عرب رسم داشته و دارد که وقتی کسی از اهالی خانهای خونش به ناحق به زمین ریخته شود، تا وقتی انتقام خون او گرفته نشده، بر سر در آن خانه پرچم سرخ نصب کنند. این پرچم، وقتی جایش را به پرچم سیاه میدهد که کسی بیاید و انتقام خون ریخته شده را بگیرد . به نقل از همشهری جوان
صدها سال است این پرچم گنبد طلایی امام حسین(علیه السلام) سرخ است، جزد دهه اول محرم که 10 روز ، پرچم سیاه برافراشته میکنند. حالا ما همه منتظریم تا آن خونخواه اصلی بیاید، بعد همه با هم برویم آن پرچم سرخ را برداریم.
آنچه در پی می آید گلچینی از رهنمودها و توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله بهجت است که از منابع مختلف انتخاب شده است.
1) هم جنسی و هم شکلی و اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آنها را بر مسلمانان آسانتر می سازد. [در محضر بهجت: 1/32]
2) اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.[همان: 1/97]
3) ائمه ما (علیهم السلام) دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند. [همان: 1/189]
4-اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد. [همان 1/300]
5-ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا، زبان به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم. [همان]
6-خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبتلا می شود، و با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده می کند، خود را به حرام گرفتار می نماید! [همان: 1/298]
7-وای بر ما اگر در خصوص خوردنیها و نوشیدنیها از حرام اجتناب نکنیم! زیرا همین غذاها است که منشأ علم و ایمان و یا کفر ما می شود! [همان: 1/337]
8-اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم. [همان: 1/341]
9-در این مطلب جای شک نیست که اگر انسان بدان موفق باشد، برای او کافی است و تمام مطالب و نتایج ریاضات شاقه و دشوار را دارد! و آن مطلب این است که: انسان خود را در محضر خدا ببیند و خدا را در همه احوال، مطلع از خود و در همه جا حاضر و بر همه کارها و احوال خود، ناظر بداند. [همان: 1/354]
10-برای اداره تمام جهان کافی است که انسان، عاقل و مؤمن و متدین باشد. دیانت و عقل، برای اداره کره زمین کفایت می کند [همان:2/43]
11-عبارت: (واجعل قلبی بحبک متیماً: و دل مرا سرگشته و دیوانه عشق و محبت خود قرار ده.) نفی موضوع خودبینی است و این که پروانه بشود و به نور رسد و نور شود. از خدا بخواهیم با جذبات او از خود فارغ شویم و بی خود گردیم تا نفهمیم و خود را در برابر عظمتش گم کنیم. [همان: 2/121]
12-راستگویی، در دیدن رؤیای صادقه و صفای روح خیلی مؤثر است. [همان: 2/158]
13-باب رسیدن به کمالات و لقاءالله مفتوح است. حیف نیست این مراحل را که از راه بندگی حاصل می شود، نداشته و از آنها محروم باشیم؟![همان: 2/190]
14) خوردن غذای شبهه ناک و نیز غذای کسی که از حرام پرهیز ندارد، هر چند جایز است؛ ولی انسان را مریض و از عبادات محروم می کند و یا سبب سلب توفیق می شود. [همان: 2/246]
15) موجبات خواطر و غفلت و نسیان از یاد و ذکر حضرت حق را خود ما فراهم می کنیم... در اثر محاسبه و مراقبه، عیب کار آشکار می گردد. [همان: 2/364]
16) کسی که از معنویات و معرفت خدا بهره مند است، چه حاجت به کیمیا دارد؟! چه کیمیایی بالاتر از خداشناسی؟![همان: 2/359]
17) انسان هر راهی را بدون تقید و پایبندی به قرآن و سنت برود، روز به روز تنزل می کند. [همان: 2/361]
18) انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است و یا باطل و پیرو آن. [همان: 2/362]
19) خدا کند شغل نافع به حال خود را تشخیص دهیم و تثبیت در آن پیدا کنیم و در آن ثابت قدم باشیم، و هر روز فکر تازه ای در سر نداشته باشیم و هر لحظه به رنگی نباشیم! [همان: 2/395]
20) به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم. [همان: 2/427]
21) باید هر کسی در شبانه روز، مقداری از وقت خود را صرف تحصیل علوم دینیه کند، ولو به فرض، یک ساعت در شبانه روز. [فیضی از ورای سکوت: 156]
22) ابتلائات برای این است که یقین پیدا کنیم. [نکته های ناب: 75]
23) کسی که بداند در مرآی و مسمع خدا است، نمی تواند گناه کند. تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمی بینیم.[همان]
24) ما باید با احادیث سر و کار داشته و آنها را مطالعه کنیم؛ چرا که شفا در اینها است. [همان: 91]
25) هر روز، یک روایت از کتاب (جهاد النفس) وسائل الشیعه را مطالعه کنید. در واضحاتش بیشتر فکر کنید. بعد این را در خودتان می بینید که سر یک سال، عوض شده اید! [همان: 143]
26) بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم؛ غافلند از این که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است. [به سوی محبوب: 34]
27) هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی، بالاتر از ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست. [همان: 40]
28) باید بدانیم علاج ما، اصلاح نفس است در همه مراحل، و از این مستغنی نخواهیم بود و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد. [همان: 104]
29) خدا می داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میتی هدیه کند، چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است! [همان: 114]
30) انسان باید دائم الذکر باشد! زیرا کسی که دائم الذکر باشد، همواره خود را در محضر خدا می بیند و پیوسته با خدا سخن می گوید. [برگی از دفتر آفتاب: 144]
31) اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد که از رحمت خدا ناامید می شویم! [در محضر بهجت:1/193]
32) التزام به سنخ دعاهای اهل بیت (علیهم السلام) اولین مرتبه اش، مجالست و مؤانست با آنها است. [همان: 1/246]
33) در تعبدیات، کوه کندن از ما نخواسته اند، سخت ترینش نماز شب خواندن است که در حقیقت، تغییر وقت خواب است نه اصل بی خوابی، بلکه نیم ساعت زودتر بخواب، تا نیم ساعت زودتر بیدار شوی! [همان: 2/170]
34) در قضیه حضرت یوسف (علیه السلام) آمده است: (اخرج علیهن: بر آنان بیرون آی.) فقط یک دیدار بود، و پس از دیدن جمال حضرت یوسف... دستها را قطع کردند و بی اختیار شدند!... پس اهل شهود که کشف آنها به مراتب قوی تر است، چگونه با مشاهده جمال و کمال مطلق، به هر چه غیر او است پشت پا نزنند؟! [همان: 2/176]
35) بوده اند کسانی که اگر معصیت یا خلافی از آنها صادر می شد یا غذای ناپاکی می خوردند، متوجه می شدند و می گفتند: تاریک شدیم، حجابی حاصل شد. [همان:2/426]
36)ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت. [به سوی محبوب:23]
37) مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است! [همان: 33]
38) از خدا می خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان، موفقیت به عزم راسخ ثابت دایم بر ترک معصیت قرار بدهد، که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است! [همان: 35]
39) هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید! [همان:46]
40) نماز شب، مفتاح توفیقات است [کلید موفقیتها است]. [ همان: 79]
41) وقتی که روح انسان به عالم دیگر رفت، می فهمد این همه تشریفات در دنیا لازم نبود. [در محضر بهجت: 2/405]
42) ما باید در اعتقادات و اعمال، چه عمل شخصی مان و یا عمل نوعی و اجتماعی مان و در عبادتمان، از تحصیل رضایت خدا، لحظه ای غافل نشویم و مسامحه نکنیم که اگر مسامحه بکنیم، در همان آن، خاسر و زیانکار شده ایم! [فیضی از ورای سکوت:53]
43) مدام به قرآن نگاه کردن، دوای درد چشم است. [در محضر بهجت: 2/280]
44) اگر از قرآن استفاده نمی کنیم، برای آن است که یقین ما ضعیف است. [همان: 2/280]
45) ملائکه، صدای ما را ضبط می کنند، هم از گفتار ما، هم از اصل و نیت گفتار ما که به داعی الهی صادر شده است، یا نفسانی و شیطانی، عکسبرداری می کنند. [همان: 2/100]
46) نسبت این دنیا و عالم آخرت، مثل شکم مادر و عالم رحم با این عالم است (والموت ولاده الروح: مرگ، تولد روح است.) [همان: 2/235]
جواب امام سجاد علیه السلام به شماتت دشمنان
مورخین نوشتهاند: ابراهیم پسر طلحه (از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام بود. خود را به کاروان اسراى اهل بیت رساند. چون على بن الحسین علیهما السلام را دید، از حضرت پرسید:
على بن الحسین علیهما السلام! حالا چه کسى پیروز است؟ (گویا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با علىابن ابىطالبعلیهما السلام را در برابر چشمانش مجسم کرد و از روى انتقامجویى چنین گفت.)
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«اگر مىخواهى بدانى ظفرمند کیست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.» (27)
پاسخ کوتاه، اما کوبنده امام سجاد علیه السلام به پسر طلحه بن عبیدالله، پیامى ژرف به همراه داشت. به او فهماند که جنگ ما در گذشته و حال براى عزت و قدرت دنیایى نبود که اکنون ما شکستخورده باشیم و تو و یزید فاتح باشید. قیام ما براى زنده ماندن پیام وحى و رسالتبود و تا زمانى که از ماذنهها، نداى اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان براى نماز خویش در اذان و اقامه، این شعارها را تکرار کنند، ما پیروزیم.
امام سجاد در مجلس یزید
یزید بن معاویه - لعنه الله علیه - که از پیروزى سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا مىدانست، دستور برپایى مجلسى را داد تا با تشریفات خاصى اسیران اهلبیتعلیهم السلام را وارد کنند و او اهل بیت را تحقیر کند. ماموران دربار موظف شدند که قافله اسرا را با ریسمان به یکدیگر ببندند و على بن الحسین علیهما السلام را که بزرگ ایشان بود، با زنجیر ببندند و (28) وارد مجلس یزید کنند. مراسم اجرا شد. کاروان اسیران، وارد مجلس یزید شدند. غبار غم و اندوه و درد بر چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادى بر چهره یزید و اطرافیانش نمایان بود. امام زینالعابدین علیه السلام سکوت را جایز ندانست. همین که چشم مبارکش به چهره خبیثیزید افتاد فرمود:
«انشدک الله یا یزید ما ظنک برسول الله لو رانا على هذه الحاله; (29) اى یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»
امام علیه السلام با کوتاهترین جمله، بلندترین پیام را به حاضرین در مجلس یزید منتقل مىکند.
مردم شام که یزید را خلیفه رسول اللهصلى الله علیه وآله مىدانستند و براى پیامبرصلى الله علیه وآله احترام قائل بودند، با این فرمایش امام علیه السلام از خود مىپرسند: مگر میان اسیران با پیامبر نسبتى هست؟
سخنان امام سجاد علیه السلام چنان ضربهاى بر ارکان حکومتیزید وارد کرد که سبب رسوایى او شد و او دستور داد غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زینالعابدینعلیه السلام باز کنند.
یزید همچنان مست غرور است. چون ماموران سر سیدالشهداء را پیش یزید گذاردند، به شعر حصین بن حمام مرى تمثل جست:
«یغلقن هاما من رجال اعزه
علینا و هم کانوا اعق و اظلما;
[شمشیرها] سر مردانى را مىشکافند که نزد ما گرامى هستند [ولى چه مىتوان کرد که] آنان در دشمنى و کینهتوزى پیشدستى کردند!»
امام سجاد علیه السلام در جواب یزید فرمود: «اى یزید! به جاى شعرى که خواندى، این آیه را از قرآن بشنو که خداوند مىفرماید:
«ما اصابکم من مصیبه فى الارض و فى انفسکم الا فى کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک على الله یسیر. لکیلا تاسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لایحب کل مختال فخور»; (30) «نرسد هیچ مصیبتى در زمین و نه در جانهاى شما مگر آن که در لوح محفوظ است پیش از آن که آن را پدید آریم. به درستى که آن بر خدا آسان است، تا بر آنچه از شما فوت شد غمگین نشوید و به آنچه به شما داد شاد نشوید، خدا متکبران را دوست ندارد.»
یزید که منظور امام علیه السلام و پیام آیه را دریافته بود، به شدت خشمگین شد و در حالى که با ریش خود بازى مىکرد، گفت: آیه دیگرى هم در قرآن هست که سزاوار تو و پدر توست:
«و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»; (31) «هر مصیبتى که به شما برسد، نتیجه دستآوردهاى خود شماست و خدا بسیارى را عفو مىکند.»
و سپس خطاب به على بن الحسین علیهما السلام گفت: على، پدرت، پیوند خویشاوندى را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست، خدا با وى آن کرد که دیدى. (32)
امام سجاد علیه السلام مجددا آیه «ما اصابکم من مصیبه ...» را تلاوت کرد.
یزید به پسرش (خالد) گفت: پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگوید و یزید مجددا آیهاى را خواند که قبلا متعرض آن شده بود.
یزید انتظار داشت که امام سجاد علیه السلام در برابر اهانتها و کردار زشت او سکوت کند، ولى حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود:
«طمع نداشته باشید که ما را خوار کنید و ما شما را گرامى بداریم. شما ما را اذیت کنید و ما از اذیتشما دستبرداریم. خدا مىداند ما شما را دوست نداریم و اگر شما ما را دوست ندارید، سرزنشتان نمىکنیم.» (33)
یزید که به بنبست رسیده بود، گفت: راست گفتى لیکن پدر و جد تو خواستند امیر باشند. سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ریخت. سپس سخن قبلى خود را تکرار کرد که: على، پدرت، خویشاوندى را رعایت نکرد و حق مرا نادیده گرفت و در سلطنت من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که دیدى.
على بن الحسین علیهما السلام فرمود: «اى پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به دنیا بیایى پیغمبرى و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول اللهصلى الله علیه وآله در دست پدر من بود و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود: اى یزید! اگر مىدانستى چه کردهاى و بر سر پدر و برادر و عموزادهها و خاندان من چه آوردهاى به کوهها مىگریختى و بر ریگها مىخفتى و بانگ و فریاد بر مىداشتى.» (34)
یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و از امام حسین علیه السلام و حضرت علىعلیه السلام بد بگوید و او طبق دستورش عمل کرد.
امام سجاد علیه السلام از گستاخى خطیب برآشفت و فرمود:
«خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.»
هنگامى که سخنان خطیب مزدور به پایان رسید، امام سجاد علیه السلام خطاب به یزید گفت: «سخنگوى شما آن چه را خواست، به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن بگویم.»
ابتدا یزید رضایت نداد تا این که بنا به اصرار اطرافیان و حاضران در مجلس و یکى از فرزندان خلیفه، یزید به امام علیه السلام اجازه داد و گفت: منبر برو و از آن چه پدرت کرد، معذرت بخواه.
خطبه معروف امام عارفان
امام سجاد علیه السلام از پله منبر بالا رفت و خطبهاى را با نواى گرم توحیدى بیان کرد که در این جا به فرازى از آن خطبه مىپردازیم:
«انا بن مکه و منى، انا بن الزمزم و الصفا; انا بن محمد المصطفى; انا بن على المرتضى; انا بن فاطمه الزهراء ...; (35)
من فرزند مکه و منایم; من فرزند زمزم و صفایم; من فرزند محمد مصطفایم; من فرزند على مرتضایم; من فرزند فاطمه زهرایم ... . »
امام زینالعابدین همچنان به معرفى خویش ادامه داد، تا آن جا که صداى مردم به گریه بلند شد و ارکان کاخ یزید به لرزه درآمد و یزید از تحت تاثیر قرار گرفتن مردم سختبیمناک شد، از این رو براى قطع کردن سخنان امام علیه السلام به مؤذن دستور اذان داد.
مؤذن دربار برخاست و با صدایى که همه مىشنیدند، اذان گفت.
وقتى به اشهد ان محمدا رسول اللهصلى الله علیه وآله رسید، امام که هنوز بر بالاى منبر قرار داشت، خطاب به یزید فرمود: «اى یزید! این محمدصلى الله علیه وآله که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد و به پیامبرى او گواهى داد، جد توستیا جد من است؟ اگر بگویى پیامبرصلى الله علیه وآله جد توست، دروغ گفتهاى و کفر ورزیدهاى و اگر باور دارى که پیامبرصلى الله علیه وآله جد من است، پس چرا و به چه جرمى خاندان او را کشتى؟» (36)
آرى بزرگ مبلغ نهضت عاشورا رسالتخویش را به نحو شایسته ایفا نمود و چهره مجلس را با تبلیغ رساى خود دگرگون کرد و مجلس یزید با رسوایى خاندان بنىامیه و یزید بن معاویه پایان یافت.
بازتاب خطبه امام سجاد علیه السلام
سخنان بزرگ مبلغان اسلام; حضرت سجادعلیه السلام و زیبب کبرىعلیها السلام چنان در روحیه مردم شام تاثیر گذاشت که انقلاب به پا کرد. شامیان دریافتند کسانى که با چنین وضع فجیعى در کربلا شهید شدند، شورشى نبودند. آنان خاندان کسى هستند که یزید به نام وى بر مسلمانان حکومت مىکند.
مؤذن دربار به یزید اعتراض کرد و با شگفتى پرسید: «تو که مىدانستى اینها فرزندان پیامبر هستند، به چه علت آنان را کشتى و دستور دادى اموال آنان را غارت کنند؟» (37)
عالم یهودى که در مجلس یزید بود، پس از شنیدن سخنان امام سجادعلیه السلام از یزید پرسید: «این جوان کیست؟» یزید گفت: «فرزند حسینعلیه السلام.» یهودى گفت: «کدام حسین؟...» آن قدر پرسید تا دانست اینها از خاندان پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله هستند. حسین کسى است که مظلومانه در کربلا به شهادت رسیده و او فرزند دختر رسول اللهصلى الله علیه وآله است. یزید را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «شما دیروز از پیامبرتان جدا شدید و امروز فرزندش را کشتید!» (38)
عکسالعمل یزید
یزید در برابر سرزنش دیگران مجبور شد تا از موضع جابرانه و ظالمانه خود دستبردارد و از آن چه نسبتبه خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله انجام داده است، معذرت خواهى کند (39) و مسؤولیتشهادت امام حسینعلیه السلام و یارانش را به گردن فرماندار کوفه یعنى، عبیدالله بن زیاد پسر مرجانه بیندازد. (40) ضمن اظهار ندامت از عملکرد خود و لعنتبر پسر مرجانه، از امام سجادعلیه السلام مىخواهد که اگر درخواستیا پیشنهادى دارد، بنویسد تا آن را انجام دهد. (41)
بدیهى مىنماید که نخستین تقاضاى امام سجادعلیه السلام و دیگر اسراى کربلا، سوگوارى براى شهیدان به خاک آرمیدهشان در سرزمین گلگون نینوا و بازگشتبه شهر پیامبرصلى الله علیه وآله، مدینه، شهر خاطرههاى زنده شهیدانشان باشد.
مدت توقف امام سجادعلیه السلام واسراى خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله را در شام از ده روز تا یک ماه نوشتهاند. (42)
شهادت امام سجاد علیه السلام
اسوه علم و حلم، امام زینالعابدینعلیه السلام، پس از یک عمر مجاهدت در راه خدا و پس از ابلاغ پیام عاشورا به جوامع بشرى، به دست هشام و یا ولیدبن عبدالملک مسموم (43) و در (25 محرم سال 95 ه ق) به شهادت رسید و بدن مطهرش را در کنار تربت پاک امام حسن مجتبىعلیه السلام در بقیع به خاک سپردند.
27) امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 290.
28) سیر اعلام النبلا، ج 3، ص 216.
29) بحارالانوار، ج 45، ص 131.
30) حدید، 22 - 23.
31) شورى/ 30.
32) تاریخ طبرى، ج 7، ص 376 و بلاذرى، ج 2، ص 220.
33) بحارالانوار، ج 45، ص 175.
34) تاریخ ابن اثیر، ج 2، ص 86.
35) مقاتل الطالبین، ج 2، ص 121; احتجاج طبرسى، ج 2، ص 310 و مقتل خوارزمى، ج 2، ص 69.
36) همان.
37) ترجمه مقتل ابى مخنف، ص 197.
38) بحارالانوار، ج 45، ص 139.
39) طبقات ابن سعد، ج 5، ص 157.
40) ترجمه مقتل ابى مخنف، ص 198.
41) تاریخ طبرى، ج 7، ص 378 و احتجاج، ج 2، ص 311.
42) امام سجادعلیه السلام، جمال نیایشگران، احمد ترابى، ص 135.
43) دلائل الامامه، ص 80 و فصول المهمه، ص 208
باز هم مرغ سحر، بر سر منبر گل
دمبهدم میخواند، شعر جانپرور گل
باز از مسجد شهر، صوت قرآن آید
با نسیم سحری، عطر ایمان آید
کودکان خوشسخن، شب فراری شده باز
دیده را باز کنید، شده هنگام نماز
باز خورشید قشنگ، آمد از راه دراز
باز در دشت و دمن، چشم نرگس شده باز
دانلود کامل باز هم مرغ سحر کیفیت بالا
سرمایه عمر آدمی یه نفس است
آن یک نفس از برای یک هم نفس است با هم نفسی گر نفسی بنشینی مجموع حیات عمر آن یک نفس است در درگه ما دوستی یک دله کن هر چیز که غیر ماست آنرا یله کن یک روز به اخلاص بیا بر در ما گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن یارب تو به فضل مشکلم آسان کن از فضل و کرم درد مرا درمان کن بر من منگر که بی کس و بی هنرم هر چیز که لایق تو باشد آن کن
مقدمه
انسان موجودی کمال جو است که برای رسیدن به این کمال همه امکانات در اختیار او قرار گرفته است. «وسخر لکم ما فی السموات وما فی الارض جمیعا منه » (1) ; «و آنچه در آسمانها و زمین است همه را از سوی خودش مسخر شما ساخت. »
بی شک در اختیار گرفتن همه امکانات بدان جهت است که انسان مراتب کمال را بصورت صعودی طی کند و بیش از پیش به موفقیتهایی چه در ابعاد مادی و چه معنوی دست یابد.
برای رسیدن به اهداف و خواسته های مورد نظر و چشیدن طعم شیرین موفقیت، شرایط و عواملی لازم است تا در سایه بکار بستن آنها، بهتر بتوان به آن اهداف دست یافت. در این نوشتار از عواملی سخن می گوییم که از منظر امام علی علیه السلام ما را در رسیدن به موفقیت کمک می کند.
1. توفیق الهی
هر انسانی در انجام کارها، نیازمند عنایت و توفیق از جانب خداوند عالمیان است و تا لطف الهی شامل حال او نشود، موفق به انجام کارها نخواهد شد و هر کوششی بدون توفیق الهی صورت گیرد، سودی نخواهد داشت. حضرت علی علیه السلام فرمودند: «لا ینفع اجتهاد بغیر توفیق; (2) کوششی که با توفیق همراه نباشد سودی ندارد. »
از سوی دیگر هر کسی برای رسیدن به هدف و آرزوی خود نیازمند راهنماست، تا در طول مسیر او را همراهی کند. توفیق الهی بهترین راهبری است که انسان را به سوی خوبیها و کارهای خدا پسندانه رهبری می کند. به فرمایش حضرت علی علیه السلام: «لا قائد خیر من التوفیق; (3) راهنمایی بهتر از توفیق وجود ندارد. »
سفرای الهی نیز خود را بی نیاز از توفیق الهی نمی دانستند و در همه حال از خدای منان خواهان آن بودند. قرآن کریم از قول حضرت شعیب علیه السلام می فرماید: «وما توفیقی الا بالله » (4) ; «توفیق من جز به خدا نیست. » امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز در پاسخ به نامه ای به معاویه فرمودند: «وما توفیقی الا بالله (5) ; توفیق من جز به خدا نیست. »
البته داشتن توفیق الهی نیازمند تلاش و کوشش است و تا تلاشی صورت نگیرد، خواستن توفیق الهی نه تنها پسندیده نیست، بلکه نوعی خویشتن را به سخره گرفتن است، چنان که حضرت رضا علیه السلام فرمودند: «من سال الله التوفیق ولم یجتهد فقد استهزء بنفسه; (6) کسی که از خداوند توفیق را مسئلت نماید، ولی کوشش نکند، خود را به تمسخر گرفته است. »
2. دینداری و تقوی
اطاعت از خداوند و دینداری، اولین پایه رستگاری است. رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله همین که برای اولین بار در میان مردم ظاهر شد و بعثت خود را آشکار کرد، فرمود: مردم! بگویید «لا اله الا الله » تا رستگار شوید. امیرمؤمنان علیه السلام نیز از خداوند سلامت در دین را طلب می نمود و می فرمود: «نساله المعافاة فی الادیان کما نساله المعافاة فی الابدان; (7) از او سلامت در دین را خواهانیم آنگونه که تندرستی را از او درخواست داریم. »
دینداری و تقوای الهی از جمله عواملی است که انسان را در رسیدن به آرزوهای دنیوی و اخروی و کسب موفقیتها کمک می کند. علی علیه السلام در این باره می فرماید: «فان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة; (8) همانا ترس از خدا کلید هر در بسته، و ذخیره رستاخیز و عامل آزادگی از هرگونه بردگی و نجات از هرگونه هلاکت است. »
امام علی علیه السلام در جای دیگری درباره نقش تقوی و دینداری در رساندن انسان به اهداف و رفع مشکلات می فرمایند:
«فمن اخذ بالتقوی غربت عنه الشدائد بعد دنوها واحلولت له الامور بعد مرارتها وانفرجت عنه الامواج بعد تراکمها واسهلت له الصعاب بعد انصابها و هطلت علیه الکرامة بعد قحوطها و تحدبت علیه الرحمة بعد نفورها و تفجرت علیه النعم بعد نضوبها ووبلت علیه البرکة بعد ارذاذها; (9)
پس کسی که تقوا را انتخاب کند، سختیها بعد از نزدیک شدنشان، از او دور گردند، و کارها پس از تلخیها برای او شیرین و امواج مشکلات پس از متراکم شدن بر طرف خواهند شد و مشکلات پس از آنکه او را وامانده کرد آسان می شود و مجد و بزرگی از دست رفته [چون قطرات باران] بر او فرو می بارند، رحمت بازداشته [حق] به او باز می گردد، و نعمتها [ی الهی] پس از فرو نشستن، برای او به جوشش می آیند و برکت تقلیل یافته برای او فزونی گیرد. »
3. استفاده از فرصتها
برای هر کسی در زندگی فرصتهایی پیش می آید که گاه در اثر جهل و عدم آگاهی، بی توجه از کنار آن گذر می کند. فرصتها چون ابر بهاری در گذرند (10) و با از دست رفتن جز غصه چیزی بر جای نمی گذارند (11). اگر انسان به موقعیتهای بدست آمده، بیشتر توجه کند و متوجه باشد که برای هر چیزی وقت مشخصی است و سرآمدی معین (12)، از ثانیه ثانیه های این فرصتها، بیشترین و بهترین استفاده را می کند.
استفاده بهینه از فرصتهای بدست آمده و کار امروز را برای فردا نگذاشتن و حساسیت روی ثانیه های عمر داشتن، از جمله عواملی است که موجب موفقیت انسان در تمامی زمینه ها چه در مسائل اجتماعی - سیاسی و چه مسائل معنوی می شود.
حضرت علی علیه السلام درباره این رمز موفقیت چندین نکته را متذکر می شوند.
الف) ضرورت استفاده از فرصتهای نیک
امام علی علیه السلام می فرمایند: «کل معاجل یسال الانظار وکل مؤجل یتعلل بالتسویف; (13) آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند و آنان که مهلت دارند کوتاهی می ورزند. » پس آنان که هنوز حسرت فرصتهای از دست رفته را نخورده اند، بهوش باشند و چونان صیادی تیز بین و زبردست، اگر طالب موفقیتند لحظه لحظه فرصتهای بدست آمده را صید کنند.
ب) لزوم عمل در ایام فراغت و سلامت جسم
حضرت فرمودند: «فلیعمل العامل منکم فی ایام مهله قبل ارهاق اجله وفی فراغه قبل اوان شغله وفی متنفسه قبل ان یؤخذ بکظمه; (14) هر کس از شما که اهل عمل است باید عمل کند در روزگاری که مهلت دارد پیش از آنکه مرگ فرا رسد و در ایام فراغتش پیش از آنکه گرفتار شود و در ایام رهایی اش پیش از آنکه گلوگاه او [به وسیله مرگ] گرفته شود. »
ج) سعی در استفاده هرچه بیشتر از فرصتها
در زندگی هر انسانی، فرصتهای اندکی پیش می آید که اگر خوب استفاده شود، یک عمر از آن بهره برداری می شود. پس، از موقعیتهای بدست آمده باید با حداکثر توان بهره جست که غروب طلایی هر روز را فقط یک بار می توان تجربه کرد.
سعدیا دی رفت، فردا همچنان موجود نیست // در میان این و آن فرصت شمار امروز را
علی علیه السلام در این باره فرمودند: «بادروا بالاعمال عمرا ناکسا او مرضا حابسا او موتا خالسا; (15) بسوی اعمال [نیکو بشتابید پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیماری مانع شود و یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد. »
* * *
گوهر وقت بدین تیرگی از دست مده // آخر این در گرانمایه بهایی دارد
صرف باطل نکند عمر گرامی پروین // آنکه چون پیر خرد راهنمایی دارد
فرخ آن شاخک نو رسته که در باغ وجود // وقت رستن هوس نشو و نمایی دارد (16)
4. خویشاوندان
خانواده به عنوان اولین کانونی که شخصیت انسان در آن شکل می گیرد، دارای اهمیتی خاص است. والدین که در تربیت اولاد، هسته مرکزی مجموعه عظیم خویشاوندان را تشکیل می دهند، با الگو دهی مناسب و فراهم کردن فضایی مطلوب در خانواده، نقش بسزایی در شکل گیری و شکوفایی استعدادهای اعضای خانواده ایفا می کنند. مسیر خوشبختی و یا خدای نکرده عکس آن، در خانواده پی ریزی می شود که البته نقش تک تک اعضاء خانواده قابل توجه است.
حضرت علی علیه السلام خویشاوندان را به بالهایی تشبیه می کند که انسان را در صعود به اهداف عالی کمک می کنند و در صورت نبود یا قطع رابطه با آنان، انسان در رسیدن به آرزوها و اهداف تعیین شده دچار مشکل می شود. آن حضرت می فرمایند:
«واکرم عشیرتک فانهم جناحک الذی به تطیر واصلک الذی الیه تصیر ویدک التی بها تصول; (17) خویشاوندانت را گرامی دار، زیرا آنها پر و بال تو می باشند که با آن پرواز می کنی و ریشه تو هستند که به آنها باز می گردی و دست [نیرومند] تو می باشند که با آن حمله می کنی. »
سیره عملی حضرت امیر علیه السلام چه در کار و فعالیت سیاسی و چه در فعالیتهای اجتماعی، بر تلاش و کوشش استوار بود. برای هر کسی که ادعای پیروی حضرتش را دارد لازم است به مولایش تاسی کرده، تا آخرین توان تلاش کند تا در سایه این تلاشها از عمر خویش بهترین استفاده را بکند و راه موفقیت را برای خود هموار گرداند |
امام علی علیه السلام درباره نقش اساسی این کانون گرم در رساندن انسان به هر موفقیتی فرمودند:
«ایها الناس انه لا یستغنی الرجل وان کان ذا مال عن عترته ودفاعهم عنه بایدیهم والسنتهم وهم اعظم الناس حیطة من ورائه والمهم لشعثه واعطفهم علیه عند نازلة اذا نزلت به; (18) ای مردم، انسان هر مقدار که ثروتمند باشد، از خویشاوندان خود بی نیاز نیست که از او با زبان و دست دفاع کنند. خویشاوندان انسان، بزرگترین گروهی هستند که از او حمایت می کنند و اضطراب [و ناراحتی] او را می زدایند، و در هنگام مصیبتها، نسبت به او پرعاطفه ترین مردم می باشند. »
5. تلاش و کوشش
برای مقابله با مشکلات و پیروزی بر آنها، اراده ای آهنین لازم است تا انسان از نیروهای نهفته در وجود خود، بیشترین بهره را ببرد. دست روی دست گذاشتن هنر نیست، چراکه مردان بزرگ در سایه سعی و تلاش، قله های پیروزی را فتح می کنند.
سعی و تلاش از جمله عواملی است که انسان را در رسیدن به اهداف و خواسته هایش کمک می کند. امام علی علیه السلام همگان را به تلاش فرا می خوانند و می فرمایند: «فعلیکم بالجد; (19) بر شما باد تلاش و کوشش. » چرا که «لا یدرک الحق الا بالجد; (20) حق جز با تلاش و کوشش بدست نمی آید. »
حضرت در توصیه های خویش به فرزندشان امام مجتبی علیه السلام فرمودند: «فاسع فی کدحک; (21) نهایت کوشش را در زندگی داشته باش. » دلیل این امر این است که عاقبت، هر جوینده ای یابنده است. «من طلب شیئا ناله او بعضه; (22) آن کس که در تلاش و طلب چیزی باشد، یا به همه آن و یا لااقل به قسمتی از آن دست خواهد یافت. »
علی علیه السلام گاه جهت به راه انداختن انسانها برای فعالیت و تلاش در زندگی، از تلاش و کوشش موجودات دیگر مثال می زند تا همگان از کار و فعالیت آنها درس تلاش بگیرند و در زندگی خود جدیت داشته باشند. در یکی از خطبه ها، از تلاش و فعالیت مورچه سخن می گوید: «انظروا الی النملة فی صغر جثتها... کیف دبت علی ارضها وصبت علی رزقها تنقل الحبة الی حجرها وتعدها فی مستقرها، تجمع فی حرها لبردها وفی وردها لصدرها; (23) به مورچه و کوچکی چثه آن بنگرید... که چگونه روی زمین راه می رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می کند; دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جایگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده، و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی کند. »
گاه حضرت فرزندش امام مجتبی علیه السلام را به تلاش در جهاد فرا می خواند که «وجاهد فی الله حق جهاده ولا تاخذک فی الله لومة لائم; (24) در راه خدا تا سرحد توان تلاش کن و هرگز سرزنش سرزنش گران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد. »
سیره عملی حضرت امیر علیه السلام چه در کار و فعالیت سیاسی و چه در فعالیتهای اجتماعی، بر تلاش و کوشش استوار بود. برای هر کسی که ادعای پیروی حضرتش را دارد لازم است به مولایش تاسی کرده، تا آخرین توان تلاش کند تا در سایه این تلاشها از عمر خویش بهترین استفاده را بکند و راه موفقیت را برای خود هموار گرداند.
جهد را بسیار کن، عمر اندکی است // کار را نیکو گزین، فرصت یکی است
کاردانان چون رفو آموختند // پاره های وقت بر هم دوختند
عمر را باید رفو با کار کرد // وقت کم را با هنر، بسیار کرد
کار را از وقت، چون کردی جدا // این یکی گردد تباه، آن یک هبا (25)
ادامه این مقاله را در مجله شماره 47 که در ماه مبارک رمضان منتشر می شود بخوانید. ادامه دارد....
1)- جاثیه/13.
2)- غرر الحکم، شماره 4002، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366، چاپ اول.
3)- بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 1، ص 94، حدیث 34.
4)- هود/88.
5)- نهج البلاغه، نامه 28.
6)- بحار الانوار، ج 75، ص 356، حدیث 11.
7)- نهج البلاغه، خطبه 99.
8)- همان، خطبه 230.
9)- همان، خطبه 198.
10)- الفرصة تمر مر الصحاب فانتهزوا فرص الخیر; فرصتها همچون عبور ابرها می گذرد، بنابراین فرصتهای نیک را غنیمت بشمارید. » (نهج البلاغه، حکمت 21)
11)- اضاعة الفرصة غصة; از دست دادن فرصت غم انگیز است. » (نهج البلاغه، حکمت 118)
12)- فان لکل شی ء مدة واجلا; هر چیزی وقت مشخصی دارد و سرآمدی معین. » (همان، خطبه 190)
13)- نهج البلاغه، حکمت 285.
14)- همان، خطبه 86.
15)- همان، خطبه 230.
16)- پروین اعتصامی.
17)- نهج البلاغه، نامه 31.
18)- همان، خطبه 23.
19)- همان، خطبه 230.
20)- همان، خطبه 29.
21)- همان، نامه 31.
22)- همان، حکمت 386.
23)- همان، خطبه 185.
24)- همان، نامه 31.
25)- پروین اعتصامی.
1) کدام روز نیرومندترم؟ مولا علی (ع) فرمود: آن روزی که بر هوای نفس خود مسلط شوی.
2) کدام خواری خوارتر است؟ روزی که حرص دنیا بر تو چیره گردد.
3) کدام فقر سختتر است؟ روزی که کفر بر تو چیره گردد.
4) کدام رفیق بهتر است؟ رفیقی که تو را در معصیت خدا قرار ندهد. و بدترین رفیق آن کسی است که تو را در معصیت خدا قرار بدهد.
5) کدام مردم بدترند؟ کسی که دینش را به دنیای دیگران بفروشد.
6) کدام کس زیرکتر است؟ کسی که راه حق را بشناسد و راه باطل را بشناسد، و باطل را رها کند.
7) کدام شخص بردبارتر و آقاتر است؟ آنکه خشم خود را برای رضای خدا خاموش کند.
8) کدام کس رأیش ثابتتر است؟ فرمودند: آن کسی که گول زمان را نخورد و چاپلوسی مردم را باور نکند، و دینش ثابت بماند.
9) کدام کس احمقتر است؟ آنان که زیرورو شدن دنیا را میبینند و باز فریب میخورند.
10) کدام مردم افسوسخورترند؟ آن که از دنیا و آخرت محروم است.
11) کدام مردم کورترند؟ آنکه در کارهای عبادی ریاکار باشد.
12) کدام قناعت بهتر است؟ آنکه به دادههای خدایی قانع باشد.
13) کدام معصیت سختتر است؟ معصیت در دین. یعنی به میل خود، یا زمان، یا نفس زندگی کند.
14) کدام عمل پیش خدا محبوبتر است؟ انتظار ظهور امام زمان (عج) نه احمقانه، بلکه با تربیت عقل و نفس.
15) کدام عمل پیش خدا بزرگتر است؟ اولاً تسلیم خدا بودن و بعد با وقار و با ادب اسلامی و حیاء و نماز زندگی کردن.