سلام
سال 1362 را با گریه آغازیدم و زندگی را بازی کردم.
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رودصحنه همواره به جاست ای خوش آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
کوه با نخستین سنگ آغاز می شود و. . .انسان با نخستین درد. .. .
http://tlgrm.me/sajjadshafiee_ir
سجاد شفیعی هستم فارغ التحصیل رشته مهندسی پلیمرـصنایع پلیمر
امیدوارم این وبلاگ راهی باشه واسه اعتلای این رشته که مظلوم واقع شده
خدمت به خلق پرستش خالق است و رضای خدا را باید در رضای بندگان خدا جستجو کرد
سپاس بیکران از تمامی اساتید که با سوختن وجود خود به ما راه و رسم زندگی را نشان دادند
آرزوهایت رایادداشت کن خداوند آنها را فراموش نمیکند اما تو از خاطرت میرودکه آنچه امروز داری خواسته دیروزت بوده است
اگر من به درد خودم نخورم ، چه کسی به درد من خواهد خورد؟ اگر فقط به درد خودم بخورم، به چه درد خواهم خورد
دلم نوشتن می خواهد اما ... قلم را یارای نوشتن نیست ! جملات خیلی سریع از گنجینه ذهنم خارج می شوند ، خیلی حرفها برای گفتن دارم....
نه ! ... شاید دیگر حرفی نداشته باشم !!
وقتتان را به 4 قسمت تقسیم کنید 1 -مناجات با خدا 2- امرار معاش 3- معاشرت و گفتگو با دوستان و برادران خود 4- تفریحات حلال
پای این ثانیه ها رودی جاریست که تو را خواهد برد....
عاشقانه نوشتم تاعاشقانه بخوانند آنها که تنهادلیل بودنشان رازیست که از یک گل درسینه دارند آنان که لحظه هایشان گذشت به سادگی همان بارانی که بارید وخاطره های خوش روزهای با هم بودن را ازخاطرشان شست آنان که تمام داراییشان یک گل بودویک دل که آن را نیز بخشیدند اماهرگز نرسیدند..............
هر لحظه زندگی گنج بزرگی است گنجتان را مفت از دست ندهید
باز به خاطر بیاورید که زمان به خاطر هیچکس منتظر نمی ماند
دیروز به تاریخ پیوست فردا معما است و امروز هدیه است......
مرگ من سفری نیست
هجرتی است از وطنی که
دوست نمی داشتم به خاطر
مردمانش خود آیا از چه هنگام
این چنین آیین مردمی از
دست بنهاده اید پرپرواز ندارم
اما دلی دارم و حسرت درناها
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ی ماهتاب پارو
می کشند... خوشا رها کردن
و رفتن خوابی دیگر به مردابی
دیگر به ساحلی دیگر به
دریایی دیگر..