سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://iranvij.ir/group/img/up/1239864626.jpg


روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست

 که واسش یه درس بیاد موندی بده. راهب

 از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ،

 بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری

 ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .

 شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب

 داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .

استاد پرسید : " مزه

اش چطور بود ؟

شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، 

 اصلا نمیشه خوردش "

پیرهندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره 

و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه .

 استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ،

 بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد

 و ازش خواست اونو بنوشه . شاگرد براحتی تمام

 آب داخل لیوان رو سر کشید .

استاد اینبارهم از او مزه آب داخل

لیوان رو پرسید.

 شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "

پیرهندو گفت

: " رنجها و سختیهائی که

 انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه

 همچون یه مشت نمکه و

اما این روح و قدرت

 پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه 

میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ،

 بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان ...آب .






تاریخ : جمعه 89/8/28 | 8:47 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.