خرچنگ این خبر را به ماهیها رساند و آنها که وحشت زده بودند ، دور او جمع شدند . یکی از ماهیها گفت : " حالا چطور از این برکه بیرون برویم ، ما که خودمان نمی توانیم این کار را بکنیم . تنها کسی که می تواند به ما کمک کند ، مرغ ماهیخوار است ، باید به سراغ او برویم . ماهیها با خرچنگ به کنار ساحل آمدند تا با ماهیخوار مشورت کنند . ماهیخوار که بیکار و بیحال کنار برکه نشسته بود تا ماهیها را دید خوشحال شد ، فهمید که نقشه اش دارد عملی می شود . ماهیها از او پرسیدند : " فکر می کنی ماهیگیرها چند وقت دیگر بر می گردند ؟ " ماهیخوار بالهایش را جمع کرد و گفت : " دقیقا ً نمی دانم ، ولی آنطور که فهمیدم یکی دو روز دیگر بر می گردند ." ماهیها گفتند : " آیا حاضری به ما کمک کنی ؟ " ماهیخوار که منتظر این پیشنهاد بود ، گفت : " البته که کمک می کنم . درست است که ما با هم دشمنیم ، اما وقت گرفتاری باید به یکدیگر کمک کنیم . کمی دورتر از اینجا برکه ای را می شناسم که دست هیچ صیادی به آن نمی رسد ، اما از آنجایی که پیر و ضعیف هستم ، نمی توانم همه شما را یک جا ببرم . این کار ، یکی دو روز طول می کشد . " ماهیها قبول کردند . مرغ ماهیخوار کارش را شروع کرد و هر روز دو نوبت ، هر بار هم چند ماهی را با خود می برد . ماهیخوار حیله گر چند روز این کار را ادامه داد و شکم خود را از ماهی پر کرد . بعد از چند روز خرچنگ به ماهیخوار گفت : " خیلی دوست دارم دریاچه جدید را ببینم و از سلامتی و شادابی ماهیان برای دوستانشان خبر بیاورم ." ماهیخوار با خود گفت : " حالا که خرچنگ نگران حال ماهیهاست ، ممکن است موجب شود که ماهیهای دیگر به من شک کنند . بهتر است او را هم به دوستانش ملحق کنم تا از شر این موجود مزاحم خلاص شوم . " بنابراین به خرچنگ گفت : " فکر بسیار خوبی است . همین الان برویم . بیا روی پشت من بنشین تا به آنجا برویم . یک ساعت بیشتر طول نمی کشد ، زود بر می گردیم . " خرچنگ پذیرفت . بر پشت او نشست و در آسمان پرواز کردند . ماهیخوار قصد داشت خرچنگ را از آنجا دور کند و او را در جای پرت و دورافتاده ای رها کند . اما خرچنگ باهوش که استخوان ماهیها را در پایین تپه دید ، به حقیقت پی برد و فهمید که ماهیخوار به ماهیها حقه زده و به جای اینکه آنان را به جای امنی ببرد ، آن بیچاره ها را خورده است . خرچنگ فهمید که زندگی خودش هم در خطر است . تصمیم گرفت که انتقام ماهیها را از او بگیرد . خرچنگ خودش را به دور گردن ماهیخوار انداخت و با پنجه های استخوانی اش گردن او را فشار داد . مرغ ماهیخوار خفه شد و هر دو روی زمین افتادند . خرچنگ بعد از اینکه از مرگ ماهیخوار مطمئن شد ، گردن او را رها کرد و با عجله به سوی ماهیها برگشت تا خبر حیله گری مرغ ماهیخوار را و مردن او را به آنها بدهد . ماهیها به خاطر از دست دادن دوستان خود ، غمگین شدند . اما یاد گرفتند که حرفهای دشمن را باور نکنند و هرگز از او انتظار خیرخواهی نداشته باشند .
درباره وب

http://www.telegram.me/sajjadshafiee_ir . . . رشته مهندسی پلیمر نسبت به رشتههای مهندسی دیگر تقریبا جوان است و شکوفایی آن از زمان جنگ جهانی دوم آغاز شده است. اما به دلیل کاربرد روزافزون پلیمر در صنایع مختلف، این رشته به سرعت رشد کرده و امروزه جزو یکی از رشتههای مهم کشورهای صنعتی پیشرفته میباشد. هدف رشته مهندسی صنایع پلیمر تولید کلیه محصولات پلیمری از قبیل لاستیک، پلاستیک، الاستومر، چسبها، رزین و سایر مواد مورد نیاز صنعت است. برای مثال طراحی و تولید تایر ماشین در صنایع لاستیک، لولههای پلیاتیلن در صنایع پلاستیک و انواع فایبرگلاسها در کامپوزیت به یاری متخصصان مهندسی صنایع پلیمر انجام میگیرد یا حتی در این رشته شکلدهی رزینها نیز مطرح است که برای مثال میتوان به ساخت ملامین اشاره کرد.حتی کیسههای پلاستیکی و روکش ظروف نچسب ( تفلون ) از مواد پلیمری میباشند. در واقع در رشته مهندسی صنایع پلیمر هر آنچه که به این مواد بر میگردد، مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد. البته پلیمرها فقط کاربرد صنعتی ندارند بلکه کاربرد پزشکی نیز دارند. مثلا اگر کشکک زانوی یک نفر آسیب ببیند و ترمیم آن امکانپذیر نباشد، شبیه به همان کشکک زانو را با مواد پلیمری درست میکنند و بر روی زانو قرار میدهند و یا دندان مصنوعی و لنزهای چشمی همه از مواد پلیمری ساخته میشوند که به این مواد پلیمری «پلیمرهای زیستی» میگویند. فرصتهای شغلی: در صنعت پوشاک پلیمرها در تولید پاپوشها، تنپوشها و کفپوشها بسیار موثر هستند. در صنایع حمل و نقل زمینی (خودروسازی، قطار و ... )، هوایی ( هواپیما و بالگرد) و دریایی (کشتیها و ...) پلیمرها حضوری چشمگیر دارند، و بالاخره در صنایع نظامی، پزشکی، کشاورزی و بستهبندی کاربرد مواد پلیمری بسیار گسترده است.بدر صنعت پوشاک نیز پلیمرها در تولید پاپوشها، تنپوشها و کفپوشها بسیار موثر هستند. در صنایع حمل و نقل زمینی (خودروسازی، قطار و ... )، هوایی ( هواپیما و بالگرد) و دریایی (کشتیها و ...) پلیمرها حضوری چشمگیر دارند، و بالاخره در صنایع نظامی، پزشکی، کشاورزی و بستهبندی کاربرد مواد پلیمری بسیار گسترده است. باتوجه به کاربرد وسیع پلیمرها در صنایع، فارغالتحصیلان این رشته تواناییهای کافی در زمینههای ایجاد و برنامهریزی واحدهای تولیدی تبدیل پلیمر خام به مواد مصرفی و اشتغا
جستوجو
ویژه مدیریت وب
نویسندگان
لینک دوستان
برچسبها وب
مدیریت (23)
عکس (4)
مدیریت در اسلام (4)
اندروید (3)
فناوری نانو (2)
و (2)
یراق کابینت (1)
کائــوچو (1)
کائوچو طبیعی (1)
کاندیدای (1)
کوبه (1)
نوستالژی (1)
قفل حیاطی (1)
قفل لوکس (1)
قفل یونیک (1)
قفل کتابی (1)
قفل کمدی (1)
گالری یراق کوبه (1)
لاهیجان (1)
مجلس (1)
مدیر موفق (1)
مرد و زن (1)
مرودشت (1)
مزایای بیوپلیمر (1)
ملامین چیست (1)
مدیریت دانش (1)
انقلاب صنعتی (1)
ایام (1)
ایران (1)
اکسترودر (1)
پاسارگاد (1)
پلی اتیلن ، (1)
پلی پروپیلن (1)
پلی ونیل کلراید (1)
ارسنجان (1)
اسلامی (1)
اسلحه پلیمری (1)
امیرکبیر (1)
پی وی سی - PVC (1)
تاسوعا (1)
تسلیت (1)
تولدم مبارک (1)
جزوه الاستومر (1)
حسینی (1)
داستان (1)
داستانهای زیبا (1)
در (1)
دستگیره درب (1)
دهمین (1)
دوره (1)
سوپر جاذب (1)
شعر (1)
شهرستان های (1)
شورای (1)
عاشورا (1)
حامیان بلک اسکین
مرغ ماهیخواری در کنار برکه ای نشسته بود و به ماهیهای ریز و درشتی که در آب شنا می کردند ، نگاه می کرد . ماهیخوار ماهیها را می دید و حسرت می خورد . چرا که دیگر آنقدر پیر و ناتوان شده بود که نمی توانست حتی کوچکترین ماهی را هم بگیرد و بخورد . پشت چشمهای آرام او ، دنیایی از غم و حسرت بود ، چرا که اگر روزگار به همین صورت پیش می رفت ، از گرسنگی هلاک می شد . همانطور که به آب خیره شده بود ، با خود فکر کرد حیله ای به کار ببرد تا بتواند به این وسیله شکمش را سیر کند . پس لب برکه ، کنار خانه خرچنگ نشست و آه و ناله کرد . خرچنگ از او پرسید : " چرا اینقدر گرفته و ناراحتی ؟ " مرغ ماهیخوار به خرچنگ گفت : " این دنیا که جای شادی و خنده برای من نمی گذارد . مدتهاست که کنار این برکه زندگی می کنم . امروز دو ماهیگیر از اینجا می گذشتند . وقتی که چشمه پر از ماهی را دیدند ، قرار گذاشتند دو سه روز دیگر ، پس از آنکه ماهیهای دریاچه دیگری را گرفتند ، به اینجا بیایند و همه ماهیها را بگیرند . "
تاریخ : چهارشنبه 90/1/24 | 6:49 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات (بدون)