تنها نشسته است
مردی مهربان
نزدیک پای او
در یای بی نشان
در انتهای شب
گریان و بی صداست
آخر چرا چنین
تنها و بی قرار
از دست مردم
این روزگار فغان
آن مرد مهربان
در حالت دعاست
پروردگار من
ببخش بندگان
آری امام ماست
او صاحب زمان
از دست مردمان
دلخون و در عذاب
تاکی کنند گناه
تا کی کنند گناه