سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همسفرم

دراین راه طولانی که ما بی خبریم و چون باد می گذرد، بگذار خرده اختلاف هایمان

 با هم باقی بماند... .خواهش میکنم که مخواه که با هم یکی شویم.

هرگز مخواه که هر چه تو دوست داری،به همان گونه مورد دوست داشتن من نیز باشد

مخواه که هردویک آواز را بپسندیم،یک سازرا،یک کتاب را،یک طعم را،یک رنگ را

و یک شیوه نگاه کردن را...

مخواه که انتخابمان یکی باشد،سلیقه هایمان یکی و رویاهایمان یکی...

هم سفر بودن و هم هدف بودن به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست و شبیه شدن دال

 بر کمال نیست ، بلکه دلیل بر توقف است...

عزیزه من ، دو نفر که عاشق اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است ، واجب نیست

که هر دو صدای کبک ، درخت نارون ، حجاب برفی قله ی کوه ، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند...

اگر چنین حالتی پیش بیاید  باید گفت که یا عاشق زائد است و یا معشوق و یکی کافی است .

عشق ، از خود خواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است اما ، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.

من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در (( حضور )) است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری...

عزیزه من  اگر زاویه ی دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست ، بگذار یکی نباشد...

بگذار در عین وحدت مستقل باشیم...

بخواه که در عین یکی بودن ، یکی نباشیم...

بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید...

بگذار صبورانه و مهرمندانه در مورد هر چیز که در مورد اختلاف ماست ،بحث کنیم ، اما نخواهیم که بحث ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند...

بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل...

اینجا سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست ، سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگی است ...

 بیا بحث کنیم ...

بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم...

بیا کلنجار برویم...

اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم . بیا حتی اختلاف های اساسی و اصولی زندگیمان را در بسیاری از زمینه ها تا آنجا که حس میکنیم دو گانگی ، شور و حال و زندگی میبخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ حفظ کنیم .

من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم ، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم .

((  عزیز من بیا متفاوت باشیم ))






تاریخ : شنبه 90/10/3 | 1:0 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.