سفارش تبلیغ
صبا ویژن

     بسیاری از بزرگان ادب و حکم گذاران ملک سخن فارسی بر این اعتقاد هستند که اشعار مولوی شاعر پر آوازه ایرانی هم از نظر غنای فرهنگی و پشتوانه فکری موجود در آنها و هم از نظر استحکام ساختار زبانی سر آمد همه اشعار دیگر فارسی محسوب میشوند . یکی از معروفترین اشعار مولانا در نزد ما ایرانیان شعر موسی و شبان از دفتر دوم کتاب مثنوی معنوی ......... 

 

    جلال الدین محمد بلخی متخلص به شمس تبریزی و مشهور به مولوی یا مولانا در سال 604 هجری ( قرن13میلادی ) در شهر بلخ متولد شد و در سال 672 هجری در شهر قونیه ازجهان رفت . بلخ امروز از شهرهای افغانستان است و قونیه در ترکیه قرار دارد . مدفن این شاعر و حکیم بزرگ ایرانی در قونیه است . در زمان حیات او بلخ جزو خراسان بود و خوارزمشاهیان بر ایران حکومت میکردند .

     معروفترین آثار مولوی عبارتند از کتاب مثنوی ، دیوان شمس و فیه مافیه . مثنوی مولانا از 26000 بیت تشکیل شده است که در 6 دفتر نگاشته شده اند . مثنوی مولوی بنا به قولی یکی از بهترین کتب ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت ایرانی پس از اسلام است . 

     بسیاری از بزرگان ادب و حکم گذاران ملک سخن فارسی بر این اعتقاد هستند که اشعار مولوی شاعر پر آوازه ایرانی هم از نظر غنای فرهنگی و پشتوانه فکری موجود در آنها و هم از نظر استحکام ساختار زبانی سر آمد همه اشعار دیگر فارسی محسوب میشوند . یکی از معروفترین اشعار مولانا در نزد ما ایرانیان شعر موسی و شبان از دفتر دوم کتاب مثنوی معنوی است که برای سالها  در ایام ماه مبارک رمضان ، در هنگام لحظات روحانی پیش از اذان مغرب و شروع افطار، قسمتهائی از آن  همراه با دعای زیبای ربنا هر روز از رادیو ایران به گوش رسیده . 

     به همین مناسبت بد ندیدیم که متن کامل این شعر سروده شده در قالب مثنوی را به همه هموطنان  خود در سراسر ایران  تقدیم کنیم تا شاید به این ترتیب مردم اهل ذوق در این آخرین روزهای رمضان با خواندن و تفکر در این شعر با خدای خود نزدیکی بیشتری را احساس کنند . متن کامل مثنوی موسی و شبان به این شرح است :

 

دید موسی یک شبانی را به راه........کو همی گفت ای خدا و ای اله 

تو  کجائی تا شوم من چاکرت؟...........چارقت دوزم ،کنم شانه سرت؟

دستکت بوسم  ، بمالم پایکت............وقت خواب آید  ،  بروبم جایکت 

ای خدای من ،فدایت جان من............جمله فرزندان و خان و مان من

ای فدای تو همه بزهای  من..........ای به یادت هی هی و هیهای من

گر تو را بیمارئی آید به  پیش .......من توراغمخوارباشم همچوخویش

گفت موسی:حال خیره سرشدی!......خودمسلمان ناشده کافرشدی!

این چه ژاژاست وچه کفرست وفشار.....پنبه ای اندردهان خودفشار!

گفت:موسی،دهانم دوختی..................از پشیمانی تو جانم سوختی

جامه را بدرید و آهی کرد تفت...................سر نهاد اندربیابان و برفت

وحی آمدسوی موسی ازخدا :  ...................بنده ما را زما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی.........................نی برای فصل کردن آمدی

ما برون را ننگریم و قال را........................مادرون را بنگریم و حال را

ملت عشق ازهمه دینهاجداست.......عاشقان راملت ومذهب خداست

لعل راگرمهرنبود،باک نیست...........عشق دردریای غم غمناک نیست

چونکه موسی این عتاب ازحق شنید.........دربیابان، درپی چوپان دوید

برنشان پاک آن سرگشته راند.......................گرد از پربیابان برفشاند

عاقبت دریافت و او را بدید..................گفت مژده ده که دستوری رسید

هیچ آداب و ترتیبی مجوی...................هرچه میخواهد دل تنگت، بگوی






تاریخ : شنبه 91/2/9 | 9:33 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.