منصور آباد
به روایت برات علی اخلاق روشن،
اسماعیل غلامی، حاج محمد باصری
درادامه ی مسیر «مهجن آباد» روستای «منصورآباد» واقع است که درحدود دو کیلومتر بعد ازبافت قدیمیآن قرارگرفته است. «منصورآباد» محلی است در ساحل غربی رودخانه ی «کُر» که درست در نقطهی مرکزی بخش «کامفیروز» قرار دارد. پلاک ثبتی آن جزء «مهجن آباد» میباشد. مالک اولیه ی آن حاج نصراللّه خان ایلخانی بود. سپس به «صولةالدولة» رسید، پس ازاو سهم ملک منصورخان پسرش قرارگرفت. ملک منصورخان درآن جا قلعه ی به نام خود برپاکرد که تاریخ تأسیس آن به سال 1324 ( هش) برمی گردد، در آن سال ملک منصور خان قشقایی گروهی ازافراد طایفه ی باصری ساکن در اطراف چشمه ی بنار رابه این نقطه منتقل نموده و بنای قلعه ی به نام خود را گذاشت .
در حوالی «منصور آباد» تلی وجود دارد که به آن «تل احمد غریبی» میگویند. این تپه حاصل ویرانه ی قلعه ی به نام «احمد غریبی» میباشد که گویا در قرنهای گذشته برقرار بوده است. معلوم نیست ساکنین قلعه ی احمد غریبی که اصالتا از نواحی بویراحمد آمده بودند، به چه علت آن قلعه را ترک کرده و از این جا به کجا رفتهاند؟. مدتها گذشت تاملک منصورخان قلعه ی به نام خودرا برپا کرد .
«قلعه منصورآباد» خیلی باشکوه بود، 4 برج و یک درب بزرگ داشت، خانوادههای زیادی ازطایفه ی باصری را درخودجای داده بود، چنان که میگویند درابتداتعداد زیادی از باصریها، که جمعیت شان نسبت به ساکنین کنونی «منصورآباد» خیلی بیش تر بودند، در آن قلعه اسکان داده شده بودند، تااز نیروی بدنی آنان هم در جهت کار کشاورزی بهره برداری شود، هم نگهبانان مطمئن در این نقطه ی گذرگاهی باشند. گویادر آن زمان این قمست ازرودخانه یکی از نقاط تردّد بین دو سوی شرقی و غربی «کامفیروز» بوده است، از این رو «قلعه منصورآباد» در آن زمان حکم یک پاسگاه مرزی را داشته که امور دیدبانی ودفاعی «مهجن آباد» درمقابل قلمروقوام السلطنه راعهده داربوده است. درست چند مترآن طرف رودخانه درتملک وحوزه ی نفوذ بزرک ترین دشمن قشقاییها «قوام السلطنة» بود.
«قلعه منصورآباد» در شهریور ماه سال 1328 در مقابل غارت گران بویراحمدی مقاومت نموده واز چپاول مصون ماند. در آن سال تمام روستاهای اطراف غارت شدند، تنها «مهجن آباد» و «منصورآباد»از دست برد غارت گران محفوظ ماند. به دنبال این واقعه بسیاری ازافراد وخانوادههای باصری این قلعه را ترک نموده، مجددابه زندگی عشایری وییلاق - قشلاق روکردند، زیرا باچنان زندگی بیش ترمأنوس بوده واحساس امنیت وآسایش بهتر مینموند. لکن عده ی دیگر با مشکلات عدیده دست وپنجه نرم نموده و در «قلعه منصور» آباد ماندند، ساکنان فعلی منصور آباد فرزندان همانها هستند .
بین ساکنین کنونی روستای «منصورآباد» با مردم ساکن درروستای «حاجی آباد» نسبت فامیلی نزدیک وجود دارد. «حاجی آباد» درست در نقطه ی مقابل منصور آباد، در ساحل شرقی رودخانهی «کُر» قرار گرفته است. «منصورآباد» کنونی حدود 80 خانوار رادر خود جای داده است که درست مانند «حاجی آباد» ازمعدود روستاهای است که از اعقاب هر3 برادر معروف باصری، موسوم به کافرهاد، کارمضان و کارضا درآن زندگی میکنند. لکن بیش تر ساکنین «منصورآباد» ازتیره ی « کارضایی» هستند، همین کارضاییها، خودازفرزندان 3 برادر کارضایی به نامهای دوست محمد، خان محمد و غلام علی میباشند. یک نمونه از نسب نامه ی کارضایی های «منصورآباد» به قرارذیل است: ولی محمد، یارمحمد، عبدالمحمد، دوست محمد، غلام محمد، غلام علی، نقد علی، کارضا- محمود .
خانوادههای منتسب به «کافرهادی» و «کارمضانی» از لحاظ جمعیت در مراتب بعدی قرار دارند. دو خانواده ی ترک بانام خانوادگی «قرمزی» نیز در آن جا زندگی میکنند .
وضع زندگی مردم «منصورآباد» خوب است، میانگین زمین زراعتی برای هر خانوار 4 هکتار تخمین زده شده است. پیش رفت جوانان منصور آبادی درزمینههای علمی وتحصیلی خوب بوده و در حال حاضر تعداد دوازده نفر دانشگاهی، 5 نفر کارمند (اغلب دبیر) یکی دو سه نفر رئیس شعبه درادارات استان وشهرستان دارند .
اشخاص تاریخی وبرجسته ی روستای «منصورآباد» که اسامی شان برسرزبانها بوده وبه مناسبتهای ازآن هایاد میشود عبارت اند از: مرحوم قره محمد غلامی، که میرشکارسخت وتفنگ چی مخصوص خسرو خان قشقایی بوده است. اوبعدا میر شکار سلیمان خان امینی خانیمنی و درآخرکد خدای روستا ی «منصورآباد» شد. دیگری مرحوم فریدون باصری، است که او نیز میر شکار ماهر بوده است. گفته شده که او روزی در کوه انجیره در حالی که به دنبال شکار میگشته، با یک قلاده شیر روبرو میشود، درآن لحظه موقعیت ومعبر چنان تنگ وباریک بوده که نه امکان فرار داشته، نه امکان مخفی شدن بوده و نه هم موقعیت تیراندازیفراهم بوده، صحنه چنان بوده که شیر از بالا به سمت پایین میآمده و میر شکار فریدون در جهت مخالف از پایین به بالا در حرکت بودهاست، دریک چنین موقعیت میر شکار فریدون از روی ناامیدی خطاب به شیر میگوید: «ای گربه ی علی (ع) ترا به حق علی (ع) به من رحم کن!»
شیر یک نگاه تند ی به او میاندازد و به آهستگی از کنارش میگذرد، پس از عبور شیر، شیطان به پوست میر شکار فریدون در آمده و اورا برای تیر اندازی به هدف کشتن شیر وسوسه میکند، بالاخره به شیر تیر اندازی نموده و آن را میکشد، بعد از آن دیگر خیری اززندگی ندید، حتی نسلش هم پاک شد، چون گربه ی علی (ع) را کشته بود، آن گربه ی که درچنان لحظه ی حساس به او رحم نموده بود. فریدون بعد از آن شیر یک قلاده شیر دیگر را نیز کشت، آن شیری بود که به اسبهای خسرو خان حمله برده بود. خسرو خان بعد از شنیدن این خبر به کدخدای ده گفته بود که او رانزدمن بیاور تا برایش جایزه بدهم، قرار شد جلسهی به افتخار میر شکارفریدون باحضور خسروخان برگزار شود که ضمن آن از او تجلیل به عمل آید .
اما میرشکارفریدون به قصد این که جوایز بهتری از خسرو خان دریافت کند، لباسهای خیلی ژنده و نامرتب برتن کرده و با وضع زننده پیش خسرو خان رفت، خسرو خان وقتی او را با این وضع دید، با لحن تحقیرآمیز و نابا ورانه گفت: «این شیر را کشته است؟» بدین ترتیب خسروخان باور نکرد، از فریدون هم خوشش نیامد، هیچی هم به اونداد .
سومین اسطوره ی «منصورآباد» شخصی به نام حاج بابا قلی امامی است که گویا در یک مورد 40 من آرد گندم رادرفصل زمستان، درمیان برف وبوران به روی شانه ی خود از آسیاب موسوم به «باغ جهان» واقع درمحله ی قدیمی «مهجن آباد» تا «قلعه منصورآباد» آورده بوده. فاصله ی این مسیر حدود 2 کیلومتر میشود، آن هم در فصل زمستان که حدود 1 متر برف به روی زمین نشسته بوده. چهارمین شخص قوی، کسی به نام «کاکا صفدر امامی» بوده که تنها در یک حمله 9 رأس گراز را باضرب شش پرکشته است. میگویند همین کاکا صفدر در جریان یک دعوی محلی، قلوه سنگی را که طرف مقابل به قصد زدن، به طرفش می انداخته، از هوامی گرفته و مجددا با همان سنگ طرف مقابل خود را می زده است .
روستای «منصورآباد» دارای یک باب مسجد باشکوه به نام «مسجد امام حسن مجتبی (ع)» میباشد که حدود 1400 متر مربع زمین دارد. زمین این مسجد را دو شخص خیر به نامهای حاج بگ میرزا غلامی به مساحت 1000متر مربع، و کربلایی نجات علی اخلاق روشن به مساحت 400مترمربع اهداء کردهاند. بانی ساخت مسجد آقای ذبیح اللّه غلامی بوده است. مقدار 400 متر مربع زمین هم برای احداث حسینیه درنظر گرفته شده که توسط شخص خیری به نام حاج علی محمد غلامی اهداء شده است، یک هیأت زنجیرزنی به نام «هیأت عزاداری سید الشهدا (ع)» امورعزاداری ایام عاشورای حسینی را عهده داراست. مدیریت این هیأت به دوش اشخاصی چون: کربلایی غلام حسین باصری، روح اللّه اخلاق روشن، غلام محمد غلامی و یار محمد غلامی میباشد .
روستای «منصورآباد» ازامکانات اولیه رفاهی مانند آب لوله کشی، روشنایی برق، خانه ی بهداشت ومخابرات برخورداراست. یک باب مدرسه ی ابتدایی شیک و نوساز، امور تحصیلی فرزندان این روستارا تامین میکند. زمین مدرسه را شخصی خیراندیش به نام اسماعیل غلامی هدیه کرده است. «منصورآباد»از قدیم دارای مدرسه بوده است، اولین معلم در زمان سپاه دانش، مرحوم نواز اللّه غلامی بود، نوازاللّه که انسان خیراندیش وفداکاربود، بعدها برای نجات شخصی در چاه رفته، اورا نجات داد، اما خود ش دچار گاز گرفتگی شد واز دنیا رفت .
* شعری ازابراهیم اخلاق روشن - ساکن منصور آباد*
تقدیم به ایل پر افتخار «باصری» - «کامفیروز»:
ما ساده بودیم، ساده هم دل داده بودیم پروانه وار، ما تکیه بر گل داده بودیم
در چشم هامان زندگی رنگ دگر داشت بخل و ریا و کینه از ماها حذر داشت
پای پتی، بر سنگها همراز بودیم با قوم و خویش و طایفه دمساز بودیم
ما دل خوش از بر نو بلند پیر [1] بودیم بر روی اسب پیر، همچون شیر بودیم
یک نیمه از تاریخ مان جنگ و دلیر ی است بخشی دگر، در حرمت پیران و پیری ا ست
هر پیر در قوم خودش یک افتخار است زیرا که او تاریخی از یک روزگار است
افسوس! کجا رفت آن همه خوی دلیری آن قلب های شاد، در مردان ایلی
آوخ !چه شد آن ایل مستحکم در این دشت شاید، زمانه بر خلاف میل شان گشت
باید سرشت باصری را باز سازیم فرهنگ ایلی زیستن آغاز سازیم
5/3/ 1383- «کامفیروز» - «منصورآباد»