«خرم مکان» یک روستای قدیمی است که تاکنون چند بارجا به جا شده است، درابتدا به صورت یک قلعه درمحلی موسوم به " باغ انجیر " واقع بود. پس ازآن به محلی دیگری منتقل شد که اکنون به آن " قلعه ی کهنه " میگویند؛ بقایای قلعه ی کهنه تاهنوز موجود است. محل سوم همین محل فعلی است که ازنقطه ی معروف به " برد اسپیدی " شروع شده وبه نقطه ی موسوم به "جاخرمنی قدیم " انتها یافته است . «خرم مکان» مرکز دهستان جنوبی «کامفیروز» است که ازروستای «خواجه» تا «کودین» را زیر نظر دارد، به همین جهت عمران وآبادی زیادی دراین روستا انجام گرفته است ونهادهای اداری وخدماتی متعدد دراین محل مستقراند. ازمرکز شرکت تعاونی درداخل ده گرفته تا اداره ی حهادکشاورزی، بهداری وساختمان مجتمع فرهنگی جهاد، همه حاکی ازمرکزیت این محل دارد. چنان که نهادههای کشاورزی مانند کود وسم از«بندر عباس» به نام «خرم مکان» بارگیری میشود .
این محل دارای 154 خانوار است که تعداد 830 نفرآدم را در خود جاداده است. این جمعیت به چند بُنک وچند ین فامیل دسته بندی میشوند که من جمله عبارت اند از:1 - کودینی ها شامل فا میلها وخا نواده های شکور، رفیعی، صفرپور، قاسمی... بزرگ کودینیها آقای حاج ابراهیم شکور است؛ 2 - ترکهای اغچلو، که بزرگ شان آقای علی اغچلو میباشد؛ 3 - دبیریها، که بزرگ شان سید حبیب دبیری میباشد؛ 4 - راه خدایی که بزرگ شان علی ناز راه خدایی است .
جناب امیر حسین شکور تعداد کارمندان وافراد اداری برخاسته از«خرم مکان» را چنین معرفی میکند :
یک نفر رئیس اداره ی جهادکشاورزی منطقه = مسلم شکوهی .
یک نفر سردار سپاه درتهران = مهدی صفرپور .
یک نفردراداره ی برق شیراز = نعمت اللّه امینی .
چند نفردرجه دار درسپاه شیراز = محمد حسن امینی، فردین امینی، محمد علی سلطانی، علی اکرمی - رضامرزبان .
3 نفرکارمند بانک = ایرج دبیری، باقردبیری - حسین امیری .
2 نفردکتر = فریددبیری دکتر مغزواعصاب مقیم آمریکا، ناصررضایی دکترسپاه.
2 نفردرنیروی انتظامی = حجت اللّه مهرپرور - قدرت اللّه سلطانی .
2 نفرقاضی = غلام حسین دبیری - احمدرضایی .
درادارات کار ودارایی = کرم رضایی - حسین دبیری .
در شرکت نفت = رضا دبیر ی .
درشرکت آزمایش = ابراهیم دبیری .
درآب یاری شیراز = حسین دبیری - علی امیری.
یک نفر هنرمند نقاش وتابلو ساز، دارای آثارهنری وکارگاه نقاشی = مسعودرضایی. ازاین روستا تاکنون یک نفر معلم پاگرفته است، درحال حاضر تعداد 10 نفر دانشجو در دانشگاهای مختلف کشور مشغول به تحصیل میباشند .
درروستای «خرم مکان» یک باب مسجدی باشکوه وجوددارد که توسط مرحوم آیت اللّه شیخ حسن آیت اللّهی ساخته شده است، این مسجد ازلحاظ معماری منحصربه فرد است، زیرا حدود 800 مربع زیربنا دارد که سقف آن بدون ستون برافراشته شده است .یک هیأت عزاداری زیرنظر مسجد به سرپرستی آقایان کربلایی عیدی محمد نوربخش، محمد علی نوربخش، محمد تقی شکوهی وغضنفرامینی فعالیت دارد.
نمونه ی از هنر خط در کامفیروز
دراین روستا مراکز و فضاهای آموزشی پسرانه ودخترانه تا سقف دبیرستان وجوددارد. این محل ازنعماتی مانند آب آشامیدنی سالم، روشنایی برق، مخابرات وخانه ی بهداشت بهره مند است. رشتههای مختلف ورزشی نیز کم وبیش فعال میباشد، تیمهای فوتبال تحت نامهای شهید نوربخش، شهید یاری وشهید دبیری زیرنظر آقایان سعید نوربخش، حسین صفرپور وناصر پرویزی فعالیت میکنند، یک قطعه زمین جهت فوتبال ازسوی فرد خیراندیش به نام محمدرضادبیری واگذار شده است که درحال تسطیح وآماده سازی قراردارد .
* نمونه ی ازاشعار علی بخش امینی آثار شیک - ساکن خرم مکان *
به دنیا آمدن، رفتن به این خاری نمیارز در آخر با چنین وضع و گرفتاری نمیارزد
به دنیا زیست کردن با چنین ملک فراوانش به یک ناراحتی جمع شب تاری نمیارزد
هزاران هی هی صاحب متاعی بی سرانجامی به یک نه گفتن پوچ خریداری نمیارزد
تو رّم پیشه کرده آن که دارد مال دنیارا نمیداند جهان با جمع دیناری نمیارزد
اگر خورشید کوته شد به فرقش روز رستاخیز حساب مال دنیا زان گرفتاری نمیارزد
به جز خوبی چه میخواهد خدااز امر معروفش که نهی منکرش بااین حساب داری نمیارزد
اگر خوش بگذرانی سالها در عالم فانی به آه سوزناک درد بیماری نمیارزد
امینی هر چه هستی باش، لکن از خدا مگذر خدا داند که هر کاری به بیکاری نمیارزد
**********
چو عمرت به پنجاه گردد فزون فسرده مشو، اندکی هم بخوان
اگر همسرت با تو بنمود قهر تفرّج کنان گشت زن بین شهر
زمانی میان جوانان خرام به یاد جوانی تو برگیر کام
به رنجش میاور دل خویش را به یاد آر آن فرصت پیش را
که اندر جوانی چهها کرده ای غذای لذیذ ی کجا خورده ای
مشو نا امید از گذشت زمان به فکر خود آور که هستی جوان
بسا نوجوانان این روزگار که از بین مارفته اند برکنار
بسا پیر صد سال روشن ضمیر که باشند اندر صف و شیر گیر
اگر مردنی هست تقدیرشان چه اشخاص پیر و چه فرد جوان
نه آن را امید از جوانی خویش نه آن ناامید و سر افکنده پیش
اگر چند روزی بمانیم ما همه لقمه ی یک دهانیم، ما
نه تنها خورم من حلال و حرام زمین هم همین هر دو دارد به کام
مرا از ادیم زمین ساختند سیصد سال بر رویش انداختند
که این خاک صلصال و هم کالفخار در او زندگی اندک آید به کار
در آخر بباید شوی باز خاک بسوزی تو بر آتش تابناک
زتوکاسه و کوزه سازند باز که از تو خورند آب از روی ناز
چو انسان بمیرد شود خاک باز از او سبزه و میوه آید فراز
دیگر بار انسان خورد میوهاش ز انسان بود فسفر و جیوهاش
برادر برادر خورد زین جهت دوباره برادر شود زمین نمد