گرمه
به روایت حاج محمد کریم کریمی - محمد قلی قره قانی
حاج محمد کریم کریمی
در حدود 3 کیلومتر بعد از روستای «پیر سبز علی» روستای قدیمی «گرمه» واقع است، این روستا در منابع تاریخی و محاورات عمومی جایگاهی با سابقه ی طولانی دارد. چنان که گاهی ازآن تحت عنوان «بلوک گرمه» نام برده میشود. اهالی این محل با استناد به برخی شواهد، از جمله وجود یک اصله درخت چنار بسیار بزرگ وقدیمی، معتقد اند که سابقه ی تاریخی «گرمه» به بیش ازهزار سال میرسد. این درخت چنار به «چنار جلو قلعه» مشهور است، اگر آن چنار در مسیر یک جریان آبی قرار داشت، میشد گفت که شاید خودرو بوده باشد، ولی از آن جا که در وسط محل واقع است، معلوم میشود که به دست بنی آدم کاشته شده است .
نام «گرمه» از چشمه ی مشهورش گرفته شده که به گفته ی اهالی، در زمستانها گرم ودرتابستانها سرد میباشد، بنابراین نام «گرمه» دراصل "گرماب " بوده است. آب این چشمه تا حدود 30 - 40 سال پیش ازاین تا صحرای اللّه مراد خانی و «حاجی آباد» هم میرفت، همین حدود گرمه محسوب میشد. مسیر یک رشته جوی باریک آن تا هنوز قابل تشخیص است، لکن اکنون از روستای «سربست» جلوتر نمیرود .
«گرمه» در ابتدا یک قلعه بوده که در زیر یک رشته جوی موسوم به «جاپنبه» واقع در پایین دست آن درخت چنار معروف قرار داشته است. عدهی میگویند قبل از آن قلعهی «گرمه» در محلی به نام «پیر خاتون» بر قرار بوده است. مالکیت املاک «گرمه» متعلق به «امیرحسن خان سردار احتشام» بود، سپس سهم فرزندش امیرقلی خان گردید، درسال 1317 (هش) امیرقلی خان تمام بلوک گرمه را به یک نفر شیرازی به نام «نگار» به مبلغ 121 هزارتومان فروخت. نگاراین ملک رانادیده خرید، حوزه ی آن ازآب ماهی تاپوزه ی پالنگری قلم دادشده بود. نگارپس ازانجام معامله به کامفیروز آمدتا ببیند چه چیزی خریده است، سوار بریک رأس الاغ سفید شده، ازپوزه ی پالنگری تاتنگ براق را پیمود. وقتی که به تنگ براق رسید گفت: «این خونه تش گرفته ملک به من نفروخته، یک مشت کوه وجنگل به من فروخته.» تازه متوجه شده بود که املاک بکیان وخانیمن ازخود صاحب دارند وجزء بلوک گرمه نیستند .
دراین موقع سمت کدخدایی گرمه به دوش سبزعلی رمضانی بود ونگار شب مهمان اوشد، به جز گینه چراغ دیگر هیچ وسیله ی روشنایی وجود نداشت. هنگامی که نگار عازم شیراز گردید آدرس خانه ی خودرا به کدخدا سبزعلی داده وبه او گفت که به شیراز بیا تا یک چراغ نفتی با یک دله نفت به تو بدهم که وقتی کسی به خانه ات آمد روشنایی داشته باشی .
نگار شیرازی شب هنگام میخواست برای قضای حاجت بیرون برود که سرش محکم به طاق در خورد و خیلی درد کرد، چنان که سرخودرا درمیان دودست خودگرفت و نشست، پس ازلحظاتی رو کرد به آسمان و گفت: «خدایا تو امشب رابه پای عمر من حساب مکن، من ازخیراین ملک گذشتم.» دوسال بعد ملک را باتحمل 4 هزارتومان ضرر، به مبلغ 117 هزار تومان فروخت به زیاد خان سترگ دره شوری وجهانگیر خان کشکولی. آنها 54 سال براین ملک مالکیت کردند، سپس جهانگیرخان سهم خودرا فروخت به حاج امراللّه قره قانی. زیادخان سترگ هم یک دانگ ونیم ازسهم خودرافروخت به سلیمان خان امینی، یک دانگ ونیم دیگر رابه اسداللّه خان امینی ونیم دانگ آن را هم به مشهدی علی قره قانی فروخت .
تقریبا درحدود سال 1325 اختلاف برسرتعیین حدود گرمه بالاگرفت، دریک طرف مالکین گرمه بودند که انتهای جوی آبی ازچشمه ی گرمه تاصحرای بناررا حد و حدود بلوک گرمه میدانستند، درطرف دیگر کیانیها ومعدل السلطنة بودند که حد و حدود بکیان وخانیمن را تاپای چم بند سربست میخواندند. کاربه درازا کشید، مهندس وکارشناسان دولتی آمدند، کارشناسی کردند، شهود خواستند، ماجراخیلی طول کشید .
دراین زمان قلعه ی «گرمه» در سومین مکان خود، در پشت جوی موسوم به «جاپنبه» واقع بود. قلعه ی «گرمه» در دوران مالکیت زیاد خان از امنیت و آسایش نسبی بر خوردار شد، زیرا دیگر مورد دست برد عشایر قشقایی قرار نمیگرفت، زیرا زیاد خان رئیس قبیله ی دره شوری بود، که جزءایل قشقایی محسوب میشد، با «صولة الدولة» وفرزندانش میانه ی خوبی داشت .
قبل از زیاد خان «عسکر خان دژکردی» ملک «گرمه» رااجاره میکرد، که برایش دردسرهای فراوان داشت، زیرا «صولةالدولة» و فرزندانش با امیرحسن خان سرداراحتشام خصومت داشتند و در هر موقع که دل شان میخواست فتوی غارت «گرمه» را صادرمی کردند. یک سال خسرو خان فتوی داد تاتمام ملک را غارت کنند، 80 - 90 نفرتفنگ چی آمدند، هر چه دم دست شان رسید، با خود بردند .
عسکر خان مجبور شد قلعه ی موسوم به «جا پنبه» رااحداث نماید، که تا زمان زیاد خان پا برجا بود. در زمان زیاد خان که امنیت در «گرمه» برقرارشد، مردم آهسته آهسته از درون قلعه بیرون آمده وخانههای ازخشت وگِل برای خود درست کردند، این وضع ادامه یافت تا اکنون که آبادی «گرمه» تا تل مخابرات کشیده شده است .
ملک «گرمه» زیاد دست به دست شده است، مالکان «گرمه» به ترتیب عبارت بودند از «سردار احتشام» بعد از او به بچه هایش امیر قلی خان وامیر حسن خان رسید، آنها ملک را به اجاره میدادند و 25 % مالیات از زارع میگرفتند .
کدخدایان قدیم «گرمه» از زمان سردار احتشام عبارت بودند «ازملاّ سبز علی رمضانی» بعدا پسرش «شیر علی رمضانی» بعدازاو «حسن رمضانی»، «محمد کریم کریمی» و «جواد خان قره قانی». مرحوم جوادخان با حاج امراللّه قره قانی پسر عمو میشد، اوکدخدای حاج امراللّه وکلانتر ترهای «گرمه» بود .
زیاد خان قبل از اصلاحات ارضی ملک را فروخت به حاج امراللّه قره قانی، اسداللّه خان و سلیمان امینی، اینها ملک را داشتند تا زمانی اصلاحات ارضی روی کار آمد.
«حاج محمد کریم کریمی» دراین مورد چنین می گوید: «مالکین جدید نسبت به رعیت سخت گیر یهای اعمال نمودند، آن ها برخلاف روال مالکین سابق، سر خرمن مأمور می فرستادند تا بر خرمن نظارت کند، ازطرف دیگر 25 % مالیات سردار احتشام را به 33 % بالا بردند، در حالی که روش سردار احتشام این بود کهدر موقع خرمن میآمد در یک گوشه ی روستا چادر میزد، آن وقت رعیت خودشان مالیات را برای ایشان میبردند، زیاد خان هم به کدخدا واگذار میکرد، ولی مالکین جدید طبعی بسیار پایین داشتند، آنها مستقیما ممیز و ناظر معین میکردند، وبررعیت سخت میگرفتند، یک وقت من رفتم در مجلس مالکین، به آن ها گفتم که شما سلوک را وارونه کردهاید، اولا 25 من را کردهاید 33 من، ممیزی هم میگیرید، این چه رسمی است؟ بااین برنامه ی شما زارع از بهره در رفته وهیچی برایش نمیماند.»
«حاج امراللّه روبه من کرد و گفت: «انگار تو خیلی خوب زبان داری، دلت میخواهد بمان و بکار، دلت هم نمیخواهد یک ملکین موتوری هم به تو میدهم هر جا که میخواهی برو .»
«وقتی که حاج امراللّه مرا از ده بیرون کرد، من دو رأس گاو خیش داشتم، آنها را بر داشتم ورفتم به «دژکرد» درآن جا زمینی را برداشتیم وشریکی کشتیم، موقع پاییز شد، ما محصولات مان را برادشته بودیم، دیدیم که هواپیما از آسمان اعلامیه پخش میکند، بااین مضمون که: «هر زارعی درهرجا روی هر زمین که کار میکند، تکان نخورد، که زمین مال خودش است.» بدین ترتیب مرحله ی اول اصلاحات ارضی شروع شد، ما که زراعت مان را جمع کرده بویم، برگشتیم به «گرمه» هوا کم کم سردو زمستانی میشد، ماهم هیچ چیز جهت ذخیره ی زمستانی نداشتیم، نه علوفه برای مال داشتیم، نه سوخت برای گرمایش ، نه نفت برای روشنایی، نه لباس گرم برای بچهها...هیچ.»
«در شروع اصلاحات ارضی آمدند از ما پرسیدند که «شما چقدر زمین دارید؟» ماگفتیم: «آیش صد من» زمینها را روی آیش حساب کردند. مأمورین اصلاحات ارضی از ماثبت نام کردند. دراین موقع زمینهای حاج امراللّه جزء مرحله ی اول اصلاحات ارضی بود، زیرامالک عمده محسوب میشد، اماازاین طرف هم حاج امراللّه به قصد خرد کردن پلاک اراضی منطقه، تمام روستاهای تابع بلوک «گرمه» از آب ماهی تا صحرای «اللّه مراد خانی» را در یک پلاک «گرمه» گِرد آورده بود، سعی داشت تاهمه ی افراد رعیت را نیز در همین یک جااسکان دهد، تا همه ی این منطقه ی وسیع را یک پلاک قلم داد کند.»
«تا بلکه ازتقسیم اراضی جان سالم به درببرد. ما هم سر از کار اداره وبرنامه های اصلاحات ارضی در نمیآوردیم، یک وقت فهمیدیم که هشت سال تمام مال الاجاره ی زمین را اضافی دادهایم، آن وقت بنده خودم رفتم در«شیراز» و مستقیما برای تهران، خطاب به خود شاه شکایت نوشتم، درآن قید کردم که: بلوک «گرمه» دارای 9 قلعه و یک پلاک است که از چشم دولت افتاده وبرنامه ی اصلاحات ارضی دراین جا نیامده است.» باورکن ظرف مدت 5 روز جوابش آمد، که نوشته بود: «فلانی! 9 قلعه ی «گرمه» به ثبت رسید. در آن موقع یک سرتیپ " همت شیرازی " بود که پسرش مسئول اصلاحات ارضی بود، کارها را با شتاب وروحیه ی نظامی انجام میداد. چنین شد که کاراصلاحات ارضی دربلوک «گرمه» باموفقیت انجام گرفت، مالکان نتوانستند هیچ کاری بکنند، زمین به زارعین برگشت.»
قلعه ی «گرمه» از قدیم دارای حمام بوده، نخستین حمام عمومی از محل جمع آوری زکات توسط مرحوم دکتر " کشمیری شیرازی " ساخته شد. امروزه روستای «گرمه» دارای 143 خانوار است که تعداد 711 نفررادرخودجا داده است، این روستا دارای آب، برق، مخابرات، خانه ی بهداشت و شرکت تعاونی میباشد. هم چنین یکی از قطبهای آموزشی منطقه محسوب میشود، چنان که دارای مدارس راهنمایی و دبیرستان تحت نامهای شهید مهدی پور و «ابن سینا» بوده وامور آموزشی آن منطقه راتا سطوح دبیرستان دخترانه و پسرانه عهده دار میباشد.
«بلوک گرمه» امروزه با شتاب فزاینده رو به پیش رفت میباشد، چنان که دوباره همان موقعیت سابق خود را به دست میآورد. اقبال «گرمه» از آن جا رو به فزونی نهاد که کشاورزان این محل رو به باغ داری آوردند، گفته شده که یک هکتار باغ سیب «گرمه» بالغ برده هامیلیون تومان قیمت میشود .
دراین مورد جناب " فرود قره قانی " ضمن ارایه ی یاد داشتی فرموده است: «اول بار سنت باغ داری توسط، شخصی موسوم به "مشهدی علی قره قانی " (پدرایشان) رونق یافته است .» گویا مرحوم مشهدی علی بیش از 150 هزار اصله نهال مثمر
نصرت الله خلیلی باصری در بین شاگردان خود در یکی از باغ های گرمه - 1375 |
در اراضی گرمه غرص نموده است، به دنبال آن سیمای گرمه دیگرگون شده وبقیه ی خلق اللّه نیز به پیروی ازاو به امورباغ داری رو کردند. مطابق با فرمایش فرود خان: «مرحوم مشهدی علی دارای 10 پسر و4 دختر بوده است که اکنون تعداد نسل ونتیجه ی اوبه 275 نفرمی رسند، بسیاری ازاین افراد در مصادر مهم دولتی قراردارند. دربین آن ها خلبان، مهندس، معلم، تکنسین، مدیر، رئیس بانک، سرهنگ، سردار، ستوان وگروهبان وجوددارند.»
فرود خان میافزاید: «درزمانی که سراسر نواحی «کامفیروز» و «بلوک گرمه» به دلیل دوری مسافت با مرکز استان، صعب العبور بودن وفقدان امکانات وجاده، فاقد هرنوع فضا وامکانات آموزشی بود، به همین سبب هیچ معلم وآموزگاری درمنطقه وجود نداشت، دو نفر ازفرزندان مرحوم مشهدی علی به نام های "حاج سهراب " و " غلام رضا" ویک نفر دیگر ازوابستگان نزدیک مشهدی علی قره قانی، به نام "عبدالعلی قره قانی" به مقام معلمی رسیده وبه فرهنگ منطقه خدمت کردند.»
معنی این گفته آن است، که نخستین معلمین منطقه ی «کامفیروز» همین سه فردنامبرده هستند. واللّه اعلم بحقایق الامور .
در روستای «گرمه» مسجد ساخته نشده است، لکن یک باب حسینیه ی بزرگ برپا است که کارمسجد راهم انجام میدهد، هیأت عزاداری امام حسین (ع) به سر پرستی آقایان امین اللّه کریمی، کرامت صالحی وپنجعلی جعفری اداره میشود .
ساکنین روستای «گرمه» با ضریب 50 در 50 ازدوطایفه ی ترک و باصری تشکیل شده اند، ترکهاازتیرههای قره قانی، خیر آلدی، آهنگرو شش بلوکیهستند، باصریهابیش تر " کارمضانی " اند، فقط 5 خانوار " کافرهادی" درمیان شان وجوددارند، درروستای «گرمه» ازتیره ی باصری " کارضایی " اصلا وجود ندارد.
یک نمونه ازنسب نامه ی " کارمضانی " های «گرمه» چنین است: امین اللّه ، محمد کریم، حاجی بابا، کربلایی کریم پشنگی، قریب بگ پشنگی، حاتم، راه اللّه، عزیزاللّه، صفر، کارمضان - محمود .