نگاهی به شبکههای بیسیم حسگر
مقدمه:
پیشرفتهای اخیر در زمینه الکترونیک و مخابرات بیسیم توانایی طراحی و ساخت حسگرهایی را با توان مصرفی پایین، اندازه کوچک، قیمت مناسب و کاربریهای گوناگون داده است. این حسگرهای کوچک که توانایی انجام اعمالی چون دریافت اطلاعات مختلف محیطی (بر اساس نوع حسگر) پردازش و ارسال آن اطلاعات را دارند، موجب پیدایش ایدهای برای ایجاد و گسترش شبکههای موسوم به شبکههای بیسیم حسگر WSN شدهاند.
یک شبکه حسگر متشکل از تعداد زیادی گرههای حسگری است که در یک محیط به طور گسترده پخش شده و به جمعآوری اطلاعات از محیط میپردازند. لزوماً مکان قرار گرفتن گرههای حسگری، از قبلتعیینشده و مشخص نیست. چنین خصوصیتی این امکان را فراهم میآورد که بتوانیم آنها را در مکانهای خطرناک و یا غیرقابل دسترس رها کنیم.
از طرف دیگر این بدان معنی است که پروتکلها و الگوریتمهای شبکههای حسگری باید دارای تواناییهای خودساماندهی باشند. دیگر خصوصیتهای منحصر به فرد شبکههای حسگری، توانایی همکاری و هماهنگی بین گرههای حسگری است. هر گره حسگر روی برد خود دارای یک پردازشگر است و به جای فرستادن تمامی اطلاعات خام به مرکز یا به گرهای که مسئول پردازش و نتیجهگیری اطلاعات است، ابتدا خود یک سری پردازشهای اولیه و ساده را روی اطلاعاتی که به دست آورده است، انجام میدهد و سپس دادههای نیمه پردازش شده را ارسال میکند.
با اینکه هر حسگر به تنهایی توانایی ناچیزی دارد، ترکیب صدها حسگر کوچک امکانات جدیدی را عرضه میکند. در واقع قدرت شبکههای بیسیم حسگر در توانایی بهکارگیری تعداد زیادی گره کوچک است که خود قادرند سرهم و سازماندهی شوند و در موارد متعددی چون مسیریابی همزمان، نظارت بر شرایط محیطی، نظارت بر سلامت ساختارها یا تجهیزات یک سیستم به کار گرفته شوند.
گستره کاربری شبکههای بیسیم حسگر بسیار وسیع بوده و از کاربردهای کشاورزی، پزشکی و صنعتی تا کاربردهای نظامی را شامل میشود. به عنوان مثال یکی از متداولترین کاربردهای این تکنولوژی، نظارت بر یک محیط دور از دسترس است. مثلاً نشتی یک کارخانه شیمیایی در محیط وسیع کارخانه میتواند توسط صدها حسگر که به طور خودکار یک شبکه بیسیم را تشکیل میدهند، نظارت شده و در هنگام بروز نشت شیمیایی به سرعت به مرکز اطلاع داده شود.
در این سیستمها بر خلاف سیستمهای سیمی قدیمی، از یک سو هزینههای پیکربندی و آرایش شبکه کاسته میشود از سوی دیگر به جای نصب هزاران متر سیم فقط باید دستگاههای کوچکی را که تقریباً به اندازه یک سکه هستند، را در نقاط مورد نظر قرار داد. شبکه به سادگی با اضافه کردن چند گره گسترش مییابد و نیازی به طراحی پیکربندی پیچیده نیست.
ویژگیهای عمومی یک شبکه حسگر
علاوه بر نکاتی که تاکنون درباره شبکههای حسگر به عنوان مقدمه آشنایی با این فناوری بیان کردیم، این شبکهها دارای یک سری ویژگیهای عمومی نیز هستند. مهمترین این ویژگیها عبارت است از:
1. بر خلاف شبکههای بیسیم سنتی، همه گرهها در شبکههای بیسیم حسگر نیازی به برقراری ارتباط مستقیم با نزدیکترین برج کنترل قدرت یا ایستگاه پایه ندارند، بلکه حسگرها به خوشههایی (سلولهایی) تقسیم میشوند که هر خوشه (سلول) یک سرگروه خوشه موسوم به Parent انتخاب میکند.
این سرگروهها وظیفه جمعآوری اطلاعات را بر عهده دارند. جمعآوری اطلاعات به منظور کاهش اطلاعات ارسالی از گرهها به ایستگاه پایه و در نتیجه بهبود بازده انرژی شبکه انجام میشود. البته چگونگی انتخاب سرگروه خود بحثی تخصصی است که در تئوری شبکههای بیسیم حسگر مفصلاً مورد بحث قرار میگیرد.
2. پروتکلهای شبکهای نظیر به نظیر یکسری ارتباطات مش مانند را جهت انتقال اطلاعات بین هزاران دستگاه کوچک با استفاده از روش چندجهشی ایجاد میکنند. معماری انطباقپذیر مش، قابلیت تطبیق با گرههای جدید جهت پوشش دادن یک ناحیه جغرافیایی بزرگتر را دارا است. علاوه بر این، سیستم میتواند به طور خودکار از دست دادن یک گره یا حتی چند گره را جبران کند.
3. هر حسگر موجود در شبکه دارای یک رنج حسگری است که به نقاط موجود در آن رنج احاطه کامل دارد. یکی از اهداف شبکههای حسگری این است که هر محل در فضای مورد نظر بایستی حداقل در رنج حسگری یک گره قرار گیرد تا شبکه قابلیت پوشش همه منطقه موردنظر را داشته باشد.
یک حسگر با شعاع حسگری r را میتوان با یک دیسک با شعاع r مدل کرد. این دیسک نقاطی را که درون این شعاع قرار میگیرند، تحت پوشش قرار میدهد. بدیهی است که برای تحت پوشش قرار دادن کل منطقه این دیسکها باید کل نقاط منطقه را بپوشانند.
با این که توجه زیادی به پوشش کامل منطقه توسط حسگرها میشود، احتمال دارد نقاطی تحت پوشش هیچ حسگری قرار نگیرد. این نقاط تحت عنوان حفرههای پوششی نامیده میشوند. اگر تعدادی حسگر به علاوه یک منطقه هدف داشته باشیم، هر نقطه در منطقه باید طوری توسط حداقل n حسگر پوشش داده شود که هیچ حفره پوششی ایجاد نشود. این موضوع لازم به ذکر است که مسأله حفره پوششی بسته به نوع کاربرد مطرح میگردد. در برخی کاربردها احتیاج است که درجه بالایی از پوشش جهت داشتن دقت بیشتر داشته باشیم.
ساختار ارتباطی شبکههای حسگر
گرههای حسگری در یک منطقه پراکنده میشوند. همانطور که قبلاً هم اشاره کردیم گرههای حسگری دارای توانایی خودساماندهی هستند. هر کدام از این گرههای پخششده دارای توانایی جمعکردن اطلاعات و ارسال آنها به پایانهای موسوم به sink است. این اطلاعات از یک مسیر چند مرحلهای که زیرساخت مشخصی ندارد به سینک فرستاده میشوند و سینک میتواند توسط لینک ماهواره یا اینترنت با گره task manager ارتباط برقرار کند.
طراحی یک شبکه تحت تأثیر فاکتورهای متعددی است. این فاکتورها عبارتند از: تحمل خرابی، قابلیت گسترش، هزینه تولید، محیط کار، توپولوژی شبکه حسگری، محدودیتهای سختافزاری، محیط انتقال و مصرف توان که در زیر به شرح آنها میپردازیم.
فاکتورهای طراحی
فاکتورهای بیانشده در بالا از اهمیت فراوانی در طراحی پروتکلهای شبکههای حسگر برخوردار هستند؛ در ادامه درباره هر یک از آنها توضیحات مختصری ارائه میکنیم.
تحمل خرابی:
برخی از گرههای حسگری ممکن است از کار بیفتند یا به دلیل پایان توانشان، عمر آنها تمام شود، یا آسیب فیزیکی ببینند و از محیط تأثیر بگیرند. از کار افتادن گرههای حسگری نباید تأثیری روی کارکرد عمومی شبکه داشته باشد. بنابراین تحمل خرابی را "توانایی برقرار نگه داشتن عملیات شبکه حسگر علیرغم از کار افتادن برخی از گرهها" تعریف میکنیم. در واقع یک شبکه حسگر خوب با از کار افتادن تعدادی از گرههای حسگری، به سرعت خود را با شرایط جدید (تعداد حسگرهای کمتر) وفق داده و کار خود را انجام میدهد.
قابلیت گسترش:
تعداد گرههای حسگری که برای مطالعه یک پدیده مورد استفاده قرار میگیرند، ممکن است در حدود صدها و یا هزاران گره باشد. مسلماً تعداد گرهها به کاربرد و دقت موردنظر بستگی دارد؛ به طوری که در بعضی موارد این تعداد ممکن است به میلیونها عدد نیز برسد. یک شبکه باید طوری طراحی شود که بتواند چگالی بالای گرههای حسگری را نیز تحقق بخشد. این چگالی میتواند از چند گره تا چند صد گره در یک منطقه که ممکن است کمتر از 10 متر قطر داشته باشد، تغییر کند.
هزینه تولید:
از آنجایی که شبکههای حسگری از تعداد زیادی گرههای حسگری تشکیل شدهاند، هزینه یک گره در برآورد کردن هزینه کل شبکه بسیار مهم است. اگر هزینه یک شبکه حسگری گرانتر از هزینه استفاده از شبکههای مشابه قدیمی باشد، در بسیاری موارد استفاده از آن مقرون به صرفه نیست. در نتیجه قیمت هر گره حسگری تا حد ممکن باید پایین نگه داشته شود.
ویژگیهای سختافزاری:
یک گره حسگری از 4 بخش عمده تشکیل شده است: 1- واحد حسگر ، 2- واحد پردازش، 3- واحد دریافت و ارسال و 4- واحد توان.
البته بسته به کاربرد، شبکههای حسگر میتوانند شامل اجزای دیگری چون: سیستم پیداکردن مکان جغرافیایی، مولد توان و بخش مربوط به حرکت در گرههای متحرک نیز باشند. در زیر اندکی درباره بخشهای اصلی هر حسگر توضیح میدهیم.
1. واحدهای حسگری معمولاً از دو بخش حسگرها و مبدلهای آنالوگ به دیجیتال تشکیل میشوند. حسگرها بر اساس دریافتهایشان از پدیده مورد مطالعه، سیگنالهای آنالوگ را تولید میکنند. سپس این سیگنالها توسط مبدل آنالوگ به دیجیتال به سیگنال دیجیتال تبدیل شده و به بخش پردازش سپرده میشوند.
2. بخش پردازش که معمولاً با یک حافظه کوچک همراه است، همکاری گره با گرههای دیگر را در جهت انجام وظایف محول شده به هر حسگر مدیریت میکند.
3. بخش فرستنده و گیرنده، گره را به شبکه متصل میکند. بخش توان نیز یکی از مهمترین بخشهای یک گره حسگری است. توان موردنیاز ممکن است با بخشهای جمعآوری توان، مانند سلولهای خورشیدی تأمین شود. به موازات تولید توان، تلاش برای کاهش مصرف توان در شبکه بسیار مهم است. صرفه جویی در مصرف توان در حالت کلی از دو طریق ممکن است. یک راه ساخت حسگرهایی با مصرف انرژی کمتر و راه دیگر به کاربردن روشهای مدیریت توان در طراحی نرمافزاری شبکه است. مثلاً ارسال TDMA از نظر مصرف توان مناسب است؛ زیرا در فاصله هر شیار زمانی که اطلاعات هر حسگر ارسال نمیشود، حسگر در حالت انتظار که مصرف انرژی بسیار کمی دارد، قرار میگیرد.
روشهای مناسب پیکربندی هندسی شبکه و یا انتخاب Parent میتواند مصرف انرژی را کاهش دهد. برای مطالعه جزئیات بیشتر در این باره مراجع [4] و [3] مناسباند. همانطور که گفتیم هر حسگر ممکن است بخشهای دیگری را نیز که به کاربرد خاص شبکه مربوط است دارا باشد. به عنوان نمونه، اکثر تکنیکهای مسیریابی و وظایف حسگری نیازمند دانش دقیقی از مکانیابی جغرافیایی است. در نتیجه متداول است که گرههای حسگری دارای سیستم موقعیتیابی نیز باشند. علاوه بر این در برخی موارد گره حسگری لازم است که متحرک باشد، لذا در مواقع لزوم بخشی نیز برای حرکت در نظر گرفته میشود.
تمام این زیربخشها باید در یک قالب کوچک قرار بگیرند. اندازه مورد نیاز ممکن است حتی کوچکتر از یک سانتیمتر مکعب باشد. علاوه بر اندازه، محدودیتهای فراوان دیگری نیز برای گرههای حسگری وجود دارد؛ این گرهها باید توان بسیار کمی مصرف کنند، در یک محیط با چگالی بالا (از نظر تعداد گرهها) کار کنند، قیمت تمام شده آنها ارزان باشد، قابل رها کردن در محیط و همچنین خودکار باشند، بدون وقفه کار کنند و قابلیت سازگاری با محیط داشته باشند.
سخن پایانی
به نظر میرسد که شبکههای WSN کلاس جدیدی از شبکههای مخابراتی را به ما معرفی کردهاند. این شبکهها به ما این قدرت را میدهند که بفهمیم در یک محیط فیزیکی که حتی حضور انسانی ممکن نیست؛ چه میگذرد. این توانمندی مهم و منحصر به فرد با ترکیب قابلیتهای حسگرهای الکترونیکی و فناوریهای پیشرفته شبکههای مخابراتی حاصل شده است. البته پیشرفتهای بیشتر در این حوزه منوط به انجام تحقیقات بیشتر مخصوصاً در حوزه استانداردسازی و مباحث اقتصادی است. هرچند امروزه تولید انبوه و ارزانقیمت تراشههای الکترونیکی ممکن شده است؛ اما در حال حاضر برای تولید و ایجاد شبکهای کم هزینه برای کاربردهای صنعتی و کشاورزی و نیز توسعه بازار تجاری آن به تلاشهای بیشتری نیاز است.
منابع:
[1] Ian F. Akyildiz, Weilian Su, Yogesh Sankarasubramaniam, and Erdal Cayirci
“A Survey on Sensor Networks” . IEEE Communications Magazine , August 2002
[2] David Culler, Deborah Estrin, Mani Srivastava, “ Overview of Sensor Networks” .
IEEE Computer Society, August 2004
[3] F.L.Lewis, “Wireless Sensor Networks”, John Wiley, New York, 2004.
[4] Nadieh Mohamadi Moghadam,” Different architecture in wireless sensor networks” Master of Science Seminar at Iran university of science and technology, Fall 2005 (in Persian)