منبع : راسخون
3. میزان تحمل دربرابر تعرض و رفتارهای غیرقانونی
بشر از آغاز زندگی خود به طور غریزی، همواره مدافع حیات و امنیت فردی و موضعگیری در برابر کسانی بوده است که حریم او را دچار خطر و بی نظمی میکنند و این، امری طبیعی و حقی حیاتی است.از زمانی که جوامع شکل گرفت به تبع افزایش جمعیت، تعارضات افزایش یافت و با شکلگیری حکومت در جامعه، دولتها عهده دار دفاع از حقوق مردم شدند.
در جامعه اسلامی نیز حکومت اسلامی به اعتبار حمایت و بیعت مردم، موظف است با هر گونه تجاوز خارجی به مرزهای کشور اسلامی رویارویی کند؛ تجاوزگران را به جزای خود برساند و ناامنی و فساد را در داخل ریشهکن سازد.
همانطور که خداوند کریم به حضرت رسول صلی الله علیه و آله به عنوان ولی مردم میفرماید:
یا ایّها النَّبی حَرِّض المُؤمنینَ عَلیَ القِتال (16)
ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن.همچنین حکومت اسلامی باید علاوه بر رویارویی و مبارزه با دشمن از مرزهای کشور اسلامی محافظت کند و اجازه ندهد سرزمین اسلامی به تاراج رود:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا (17)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید و در برابر دشمنان ، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید.نکته قابل تأمّل این است که تشخیص جنگ یا صلح و مراحل آن از وظائف رهبر و از شئون ولیّفقیه است. رهبر در جایگاه ولیّ، امین و حافظ منافع اسلام و مردم است و باید بر مبانی دین و احکام شریعت مسلط، و اطلاع کامل از اوضاع کشور و تعارضات احتمالی دشمن و رفتارهای غیرقانونی اشرار و فتنه گران داشته باشد؛ به اسرار نظامی آگاه باشد و مصلحت اسلام و کشور را، در اینکه هم اکنون با دشمن صلح، و یا قتال کند، تشخیص دهد؛ همچنان که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند:
وَجَدْتُ الْمُسَالَمَةَ مَا لَمْ یَکُنْ وَهْنٌ فِی الْإِسْلَامِ أَنْجَعُ مِنَ الْقِتَال (18)
من مسالمت و صلح را در صورتی که موجب ضعف و سستی در اسلام نشود، سودمندتر و مناسب تر از قتال یافتهام.هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام در موقعیت نامساعد حکومتیِ زمان خویش و خود باختگی بسیاری از فرماندهانِ دنیا طلب برای حفظ دین به صلح تحمیلی با معاویه تن داد، برخی از دوستان بیاطلاع به ایشان به عنوان مذلّ المؤمنین یعنی خوارکننده مؤمنان سلام دادند. حضرت فرمودند:
مَا أَنَا بِمُذِلِّ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنِّی مُعِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُکُمْ لَیْسَ بِکُمْ عَلَیْهِم قُوَّةٌ سَلَّمْتُ الْأَمْرَ لِأَبْقَى
من خوارکننده مؤمنان نیستم بلکه عزیزکننده ایشانم. وقتی شما توان مبارزه با آنها را ندارید به این کار تن دادم تا اسلام باقی بماند. (19)اسلام همانقدر که بر دفاع از حریم فردی تأکید دارد بر عفو و گذشت و بردباری طبق مصلحت نیز توصیه میفرماید. حقتعالی در سوره مبارکه طه، زمانی که موسی و هارون علیهماالسلام را به سوی فرعون طغیانگر فرستاد، این نکته را بیان فرمود:
اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى، فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى (20)
به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است. اما به نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکر شود یا (از خدا) بترسد.امام خمینی (ره) زمانی که با قبول قطعنامه 598، صلح میان ایران و عراق را پذیرفتند، طی پیامی در روز بیستونهم تیرماه سال شصتوهفت فرمودند:
«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه ی دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم... من باز میگویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.» (21)
نمونههای بسیاری از تحمل و بردباری در برابر رفتارهای معارض در سیره معصومین علیهم السلام و پیشوایان بزرگ اسلام به چشم میخورد:
دعای امیرالمؤمنین علیه السلام در حقّ دشمن و امیدواری به صلح، نمونهای از این رحمت اسلامی است:
اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْقِذْهُمْ [اهْدِهِمْ] مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْغَدْرِ مَنْ لَهِجَ بِهِ (22)
خداوندا! خونهاى ما و ایشان را نگاهدار و بین ما و ایشان را به اصلاح آور و ایشان را از گمراهى هدایت کن تا کسی که نسبت به حق جاهل است آن را بشناسد و کسی که نسبت به ظلم و دشمنی حریص است از آن بر گردد.امام سجاد علیه السلامنیز در دعای مکارم الاخلاق نمونهای از برخورد اسلامی با معارضان را بیان می کنند:
وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ، وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِیَ عَنِ السَّیِّئَةِ. (23)
و مرا توفیق ده تا با آنکه با من نادرستی نموده از روی خیرخواهی برخورد کنم و آن را که از من دوری کرده به نیکی جزا دهم و به آنکه محرومم نموده با بخشش پاداش دهم و کسی را که از من جدا شده به پیوستن مکافات دهم و از آنکه غیبت من را نموده است به نیکی یاد کنم و نیکی (دیگران) را سپاسگزارم و از بدی (آنها) چشمپوشی کنم.در سیره معصومین علیهم السلام هیچ گاه پیشگامی در جنگها به چشم نمیخورد. ایشان حتی برای دشمنان خویش نیز حقوقی مانند ترحّم بر اسیران و فراریان، رعایت حال زنان و کودکان، پرهیز از دشنام به دشمن، عدم استفاده از مواد سَمّی در سرزمین دشمن و ... قائل بودند.
آنان با حلم و بردباری راه برگشت و هدایت را تا لحظات آخر برای دشمنان خود باز میگذاردند. گفتگوهای غیر رسمی قبل از اقدام نظامی و گفتگوهای رسمی سیاسی از خط مشی رهبران معصوم علیهم السلام بوده است. در سیره ی نبوی و علوی، گفتگو در جنگها و اعزام نمایندگان، فراوان به چشم میخورد.
نصیحت های امام علی علیه السلام به معاویه در قالب نامه های متعدد، نمونهای از صبر آن حضرت در برابر رفتارهای ضد ارزشی معاویه و هدایت گری امام است.
نامه دهم از کتاب ارزشمند نهجالبلاغه حاکی از گفتگوهای غیررسمی و هدایتگرانه است. حضرت علیه السلام، همچنین بعضی از احکام دین را برای رفع شبهات خوارج در خطبه صد و بیست و هفت برای آنها تبیین میفرمایند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام حتّی تا مرحلهای که خوارج به تحریک مردم پرداختند، نیز تنها به جواب منطقی و سیاست افشاگرانه بسنده کرد و آنگاه که با آنان به مبارزه پرداخت، عاقبت خوارج را در جنگ پیش بینی کرد (24) و از یارانش خواست پس از او با آنان مقاتله و جنگ نکنند؛ چرا که این افراد نادانهایی هستند که حق را نیافتهاند و با دشمنان دانایی که قصد براندازی اسلام را دارند، تفاوت دارند و مبارزه امروز ما با آنان برای کوتاه کردن دست آنها از کیان مؤمنان و مسلمانان است:
لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدِىَ، فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ، کَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَأَدْرَکَه (25)
بعد از من با خوارج نبرد نکنید؛ زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرده است، مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است.امام اول شیعیان در مورد اصحاب جمل نیز میفرمایند:
فَاِنْ شَغَبَ شاغِبٌ عُوتِبَ، فَإِنْ أَبهی قُوتِلَ (26)
اگر فتنهگری، فتنهانگیزی کرد از او خواسته می شود که به حق بازگردد و اگر امتناع ورزد، مورد نبرد قرار خواهد گرفت.آنگاه که نصایح دلسوزانه امیر مؤمنان علی علیه السلام کارساز نشد و جنگ در گرفت و اصحاب جمل کشته شدند یا به اسارت در آمدند، هنگامی که آن حضرت از کنار جسد «طلحةبنعبدالله» و «عبدالرّحمانبنعتاببناسید» در روز جنگ جمل عبور کردند برای مرگ دشمنان خویش اظهار تأسّف نمودند:
لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا الْمَکَانِ غَرِیباً أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَکْرَهُ أَنْ تَکُونَ قُرَیْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ الْکَوَاکِبِ (27)
ابو محمّد [یعنی طلحه] در این مکان چه غریب افتاده است! سوگند به خدا من دوست نداشتم قریش در زیر این آسمان و ستاره ها چنین کشته افتاده باشند.مبنای ارزشی جنگ و دفاع در اسلام بر ارزشهای جاهلی، کینههای کور، عقدهها، دنیا و مادیات نیست؛ بلکه بر اساس ارزشهای الهی، اخلاق و انسانیت است.
وَ لَا یَحْمِلَنَّکُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَیْهِم (28)
باید پیش از خواندن آنان (به راه حق) و حجّت تمام کردن کینه و دشمنی شما را به جنگ با ایشان وادار نسازد (زیرا جنگ از روی کینه و دشمنی برای هوا و هوس است نه اطاعت و فرمانبری از خداوند، پس در این صورت اگر کسی کشته شود یا دیگری را بکشد، گناهکار و معذّب است).اسلام علاوه بر رعایت حقوق دشمنان برای مجرمان و محکومان نیز حقوقی قائل است. اجرای قوانین شرع از سوی مجریان قانون باید آمیخته با رفتارهای انسانی باشد.
اسلام برای برخی از جرائم شخصی و اجتماعی، جای عفو و بخشش را باز گذاشته است به گونهای که در جرائم فردی، شخص و ولیّ او می تواند ببخشد و در جرائم اجتماعی، زمامدار و ولیّفقیه به نیابت از جامعه و در جهت منافع دین و مسلمانان اختیاردار است.
حضرت علی علیه السلام در جریان ضربت خوردنشان توسط ابن ملجم به نوع گذشت شخصی اشاره فرمودند:
إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِىُّ دَمِى، وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَناءُ مِیعادِى، وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِى قُرْبَةٌ، وَ هُوَ لَکُمْ حَسَنَةٌ، فَاعْفُوا أَلا تُحِبُّونَ أَن یَّغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ (29)
اگر ماندم، صاحب اختیار خون خود هستم (به خواست خویش میخواهم ابن ملجم را به کیفر برسانم یا میبخشم) و اگر مُردم مرگ وعدهگاه من است (اختیاری ندارم شما به وظیفه شرعی خود رفتار کنید) و اگر (خواستم او را) ببخشم، بخشش برای من طاعت و بندگی (موجب قرب و نزدیکی به رحمت خدا) است و (اگر شما خواستید او را ببخشید) بخشش برای شما نیکوکاری است، پس شما او را ببخشید (زیرا خداوند در قرآن کریم میفرماید) آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟هم چنین از سخنان آن حضرت علیه السلام است که میفرمایند:
مِنَ الْمُرُوَّةِ احْتِمَالُ جِنَایَاتِ الْإِخْوَان (30)
تحمّل کردن خطاهای برادران جوانمردی است (یعنى در گذشتن از آنها و تلافى نکردن).از موارد بخشودن جرم اجتماعی میتوان به بخشودگی اهالی مکّه پس از فتح آن توسط پیامبر صلی الله علیه و آله با تعبیر «انتمالطلقاء» اشاره کرد.
در سوره مبارکه مائده نیز حقتعالی به رسول خویش امر می کند که نسبت به خائنان یهودی عفو و گذشت داشته باشد:
وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین (31)
و هر زمان از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان، ولی از آنها درگذر و صرفنظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.عفو مجرمان جنگ جمل در زمان حضرت علی علیه السلام نیز نمونهای دیگر از تحمل در برابر جرائم اجتماعی است.
تمرین تحمل و بردباری از ملزومات کار نیروی نظامی و انتظامی است؛ چرا که رویارویی با رفتارهای خلاف قانون به تجزیه و تحلیل وضعیت و سنجیدن حق و ناحق نیاز دارد و این امر جز با صبر و تحمل و پیروی از دستور فرمانده و دخالت ندادن هواهای نفسانی در مبارزه با مفاسد اجتماعی امکان پذیر نیست.
شایسته است سربازان اسلام پس از پیروزی در راه حق و عدالت از خداوند بخواهند که بر راه درست باقی بمانند؛ مبادا با احساس قدرت دچار غرور شوند و بر مردم ظلم کنند، همچنان که امیرمؤمنان علیه السلام این درخواست را از پروردگار خویش می کند:
ربّ ... اِنْ اَظّْهَرْتَنا علی عدوّنا فَجَنِّبْنا البَغیَ و سَدِّدنا لِلحَقِّ (32)
پروردگارا!... اگر ما را بر دشمنانمان غلبه دادی، ستمگری(بر دیگران) را از ما دور گردان و به حق و درستکاری استوارمان فرما.پینوشتها:
16. سوره مبارکه انفال، آیه65.
17. سوره مبارکه آل عمران، آیه200.
18. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص445.
19. بحارالانوار، ج75، ص287.
20. سوره مبارکه طه، آیات 43 و 44.
21. صحیفه امام، ج21، ص 95ـ92.
22. صحیفه علویه، ص328.
23. صحیفه سجادیه، دعای20، بند 9.
24. نهجالبلاغه، خطبه 58.
25. نهجالبلاغه، خطبه 60.
26. نهجالبلاغه، خطبه 172.
27. نهجالبلاغه، خطبه 209.
28. نهجالبلاغه، نامه 12.
29. نهجالبلاغه، نامه 23.
30. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص420.
31. سوره مبارکه مائده، آیه13.
32. نهجالبلاغه، خطبه170.