منبع اختصاصی: راسخون
اهمیت منابع انسانی و نقش آن در تحقق اهداف
مدیریت منابع انسانی یکی از ضروریترین دانشها برای هدایت کارکنان سازمان است که شاید مهمترین مهارت برای تمام مدیران در سازمانها و تلاشهای گروهی به شمار آید. بدون برخورداری از این مهارت نمیتوان به اهداف متعالی گروهها در سازمان دست یافت.مدیریت منابع انسانی ارتباط با افراد است. افراد مهمترین منبع سازمان و عامل اصلی قدرت در هر سازمان هستند. این منبع در سازمان «نیروی انسانی» نامیده میشود. شیوه و روش رفتار و عملکرد این نیروهاست که به طور مستقیم بر کیفیت و خدمات اثر میگذارد. طرحها، خط مشیها، برنامهریزیها، اجرای صحیح کارها و کنترل آن با این عامل انجام میگیرد.
هدف مدیریت منابع انسانی از اهداف کلی سازمان جدا نیست؛ زیرا مدیریت منابع انسانی جزئی از مدیریت سازمان را تشکیل میدهد. دانش مدیریت منابع انسانی با پیگیری اهداف زیر در راستای اهداف کلی سازمان گام برمیدارد:
1. تأمین نیروی انسانی مورد نیاز
2. پرورش و توسعه تواناییها و انگیزه نیروی انسانی
3. حفظ و نگهداری نیروی انسانی شایسته از طریق برقراری نظام پرداخت مناسب، متعادل و انگیزهای
4. جلب رضایت کارکنان و ایجاد همسویی لازم بین اهداف فردی و سازمانی از طریق توجه به نیازهای سطوح بالای انسانی و بهبود زندگی شغلی
بر اساس مطالعات صاحبنظران مدیریت، اهمیت اهداف و وظایف مدیریت منابع انسانی فزاینده است. سازمانهایی که نتوانستهاند در این زمینه موفقیت لازم را به دست آورند از صحنه فعالیت محو شدهاند!
از نتایج مهمی که مطالعات دانشمندان نشان داده این است که اگر تمام وظایف و اقدامات مدیریت منابع انسانی به صورت صحیح در تمام سطوح صورت پذیرد، موجب افزایش انگیزه میگردد.
انسان، آمیخته از تمایلات، افکار، نیازها و ارزشهاست و برای آن که بتوان او را وادار ساخت که با رغبت، نیروی فکری و جسمی خود را برای دستیابی موفقیت آمیز هدفهای سازمان به کار بندد، باید به او توجه کرد و نیازهای مادی، روحی و معنوی او را برآورد. بنابراین میزان انگیزه به اقدامات و عملکرد مدیریت منابع انسانی بستگی دارد. اقدامات اساسی مدیریت منابع انسانی تابع نگرش مدیران عالی سازمان به انسان است.
بدیهی است در مکتب اسلام، که بیش از تمام مکاتب بر انسان و رشد و تعالی او تأکید کرده است، باید به انسان و پرورش او توجه بیشتری شود.
اصولا در اسلام، رشد و تعالی انسانها از عالیترین اهداف است. از سوی دیگر انسانها نیازمند رهبری شدن، مدیریت و هدایت هستند و این نیاز، جزء ذات آنهاست. در واقع مبنا و فلسفه بعثت انبیا علیهم السلام نیاز به رهبری بوده است؛ زیرا در وجود انسان، ذخایر و منابع قدرت بیشماری نهاده شده است که خود به آن آگاه نیست؛ بلکه باید مدیر شایسته و اسوهای نیکو، رهبری آن را به عهده بگیرد. اینگونه است که وظایف و مسئولیتهای مدیران به ویژه مدیران منابع انسانی در مکتب اسلام بسیار سنگین و مقدس است. مدیریت منابع انسانی، تخصص ویژهای است که برای رضایت کارکنان و تأمین هدفهای سازمانی، برنامهریزی و کوشش میکند.
از مهارتهای مدیریت منابع انسانی میتوان به تغییر رفتار کارمندان در مسیر اهداف سازمان، حل کشمکشها و تعارضات بین افراد با یکدیگر و سازمان، برقراری حسن همکاری بین افراد، ایجاد ساز و کارهای گروهی و شناخت نیروها و عوامل انگیزشی افراد اشاره نمود.
1. نفوذ در دیگران و تغییر رفتار آنان در مسیر اهداف سازمان
نظریهپردازانِ علم مدیریت و جامعهشناسان، اندیشه ها و مطالب متعدد و در برخی موارد متناقضی در مورد چگونگی نفوذ در دیگران و روشهای تأثیر گذاری بر همکاران، دوستان و نزدیکان بیان نموده اند که بعضی از این افکار و گفتارها زیبا و متقن، و برخی از آنها بسیار بی محتوا است و حتی با مبانی دینی تنافی دارد؛ همچنین چگونگی تغییر رفتار کارکنان را مورد برسی جداگانه قرار دادهاند. بعضی بر این باورند که تغییر رفتار در سازمانها بر اساس افکار و دستور مدیران و فرماندهان صورت می گیرد و کارکنان به مثابه چرخها و لوازم موتورهای محرک سازمان باید گوش به فرمان مافوق باشند.هرچند این نظریه در دوران کنونی طرفداران زیادی ندارد در عمل بسیار مورد توجه سیاست مداران، صاحبان قدرت، مالکان سرمایه و دولتهای خود کامه قرارگرفته است و جامعههای فراوانی به صورت کوچک و بزرگ اینگونه اداره میشوند.
اسلام عزیز یکی از وظائف مدیران و فرمانروایان را جلب اعتماد مردم و نفوذ در آنان میداند و معتقد است با این نفوذ و حکومت بر دلها میتوان رفتارهای کارکنان را در مسیر اهداف سازمانی تغییر داد و حتی رفتارهای ناهنجار را اصلاح نمود.
ائمه گرامى علیهم السلام مظهر صفات خداوند هستند. از این رو از تمام صفات نیکو برخوردار بوده اند؛ چندان که دوست و دشمن با مشاهده اخلاق و اوصاف ملکوتیشان در محضرایشان سر فرود مى آوردند. آنها این عظمت، شکوه، هیبت و نفوذ در دلها را در پرتو عبادت حقّ و ورود در دژ بندگى عزّتبخش او و دارا بودن صفات حمیده کسب کرده بودند نه در سایه قدرت مادّى و سلطنت ظاهرى.
این نفوذ در حد مردم عادى محدود نمىشد بلکه دل برخى از دولتمردان زمان را نیز تسخیر کرده، و آنان را دلباخته حاکم اصلى اسلامى و پیشواى واقعى مسلمانان ساخته بود.
«احمدبنزکریّاىصیدلانى» از مردى از «بنىحنیفه» از اهالى بُسْت و سَجِسْتان (1) نقل مىکند:
در آغاز خلافت معتصم در سفر حجّ با امام جوادعلیه السلام همراه بودم. روزى که با هم بر سر سفره نشسته بودیم و جمعى از درباریان حکومت نیز حضور داشتند به امام عرض کردم فدایت شوم! والى ما مردى است که دوستدار شما خاندان است. در دیوان او براى من مالیاتى مقرّر شده است. اگر صلاح مىدانید نامهاى براى او بنویسید و سفارش کنید که با من به نیکى رفتار کند.
امام علیه السلام فرمودند من او را نمىشناسم.
عرض کردم همانطور که گفتم او از دوستان شما اهل بیت علیهم السلام است و دستخط شما براى من مفید خواهد بود.
امام کاغذى برداشتند و نوشتند:
«بِسم اللَّهِ الرَحْمنِ الرَحیمِ، رساننده این نامه از مذهب و مرام نیکوى تو نزد من یاد کرد؛ همانا عملى براى تو سودمند است که همراه با احسان (به دیگران) باشد. پس به برادرانت نیکىکن و بدان که خدا حتى از ذرّه خردلى هم از تو سؤال خواهد کرد.»
نامه را نزد والىِ بلاد خود بردم. والى که از دستخط پیشوایش براى او آگاه شده بود تا دو فرسخى شهر به استقبال من آمد. نامه را گرفت؛ آن را بوسید و بر دیدگانش نهاد؛ سپس علاوه بر حلّ مشکل من و حذف نامم از دیوان مالیات، مقدارى پول به صورت مقرّرى براى من و افراد خانوادهام تعیین کرد و پیوسته- تا زنده بودم- مرا مورد عنایت و بخشش قرار مىداد. (2)
حضرت علی علیه السلام برای نفوذ در قلب دیگران، عواملی را در سخنان مختلف و متعدد بیان می کنند که به اختصار به بعضی از آنها اشاره می شود:
روشهای نفوذ در دل دیگران
حسن نیت
اولین شرط جذب دیگران و نفوذ در مردم این است که نیت انسان، پاک و نیکو باشد.امام علی علیه السلام فرمودند:
مَنْ حَسُنَتْ نِیَّتُهُ... وَجَبَتْ مَوَدَّتُهُ (3)
هرکس نیّتش نیکو گردد ... دوستی او [ بر همگانْ] واجب میشود.
خوشگمانی
خوش گمانی ناشی از فکر و اندیشه صحیح نسبت به دیگران است؛ لذا دیگران را بسوی انسان متمایل می سازد. امام علی علیه السلام فرمودند:مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ حازَ مِنْهُم ُالَمَحبَّةَ (4)
هرکس به مردم، خوشگمان باشد، دوستی آنان را به دست میآورد.
بر عکس، بدگمانی، که برخاسته از اندیشهای پست است، دیگران را از انسان دور می سازد.
خوشخلقی
امام علی علیه السلام فرمودند:عَلَیْکَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّهُ یُکْسِبُکَ الْمَحَبَّة (5)
خوشخُلق باش که خوشخلقی، دوستی را فراچنگِ تو میآورَد.
خوشگفتاری
مداومت بر گفتار خوش، وظیفه انسان مسلمان است. امام علی علیه السلام در این زمینه فرمودند:عَوِّدْ لِسَانَکَ لِینَ الْکَلَامِ وَ بَذْلَ السَّلَامِ یَکْثُرْ مُحِبُّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضُوکَ (6)
زبانت را به نرمگویی و سلام کردن، عادت بده تا دوستانت فراوان و دشمنانت کم شوند.
طبق فرموده آن امام، مردم نیز به خوشگفتاران بیشتر تمایل دارند:
مَنْ لَانَتْ کَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُه (7)
هرکس گفتارش نرم باشد، دوستی او لازم میگردد.
بسیاری از دشمنی های دیرینه با خوشگفتاری اصلاح می شود.
امام علی علیه السلام در اینباره سخنی ارزشمند دارند:
الِاسْتِصْلَاحُ لِلْأَعْدَاءِ بِحُسْنِ الْمَقَالِ وَ جَمِیلِ الْأَفْعَالِ أَهْوَنُ مِنْ مُلَاقَاتِهِمْ وَ مُغَالَبَتِهِمْ بِمَضِیضِ الْقِتَال (8)
اصلاح دشمنان از راه خوشگفتاری و خوشرفتاری، سادهتر از برخورد با آنان و غلبه بر آنان از راه جنگِ مصیبتبار است.
خوشرفتاری
یکی دیگر از عوامل نفوذ در قلوب مردم، خوشرفتاری و کردار زیبا است.به گفته امیرمؤمنان علی علیه السلام :
حُسنُ الصُّحْبَةِ یَزیدُ فی مَحَبَّةِ القُلُوبِ (9)
خوشرفتاری بر دوستیِ دلها میافزاید.
تا آنجا که باعث زیاد شدن دوستان می شود:
مَنْ أحْسَنَ المُصاحَبَةَ کَثُرَ أصْحابُهُ (10)
هرکس رفتارش را نیکو سازد، دوستانش بسیار می شوند.
نرمخویی
قرآن شریف در توصیف بندگان خدا مىفرماید:عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (11)
بندگان خداى رحمان کسانى هستند که روى زمین به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان، ایشان را طرف خطاب قرار دهند به تهیت و نرمخویی پاسخ مىدهند.
این صفت ناشى از صفت تحمّل و خویشتن دارى آنان از خشم و حرکات نسنجیده است. امامان معصوم علیهم السلام در این میدان پیشتاز بودند.
مردى نصرانى خطاب به امام باقر علیه السلام گفت تو بَقَر هستى. امام با ملایمت و خونسردى فرمود من باقر هستم.
مرد (که همچنان بر بى ادبى خود پافشارى مىکرد) گفت تو پسر زنى آشپز هستى. امام علیه السلام بار دیگر با ملایمت و نرمى جواب داد آشپزى حرفه او بود (و این ننگ نیست).
مرد نصرانى همچنان به گفتار ناهنجار خودادامه داد و مادر امام را به نسبتى زشت متهم ساخت.
امام علیه السلام با ملاطفت جواب داد اگر راست مىگویى، خدا او را بیامرزد واگر دروغ مىگویى، خدا تو را بیامرزد.
مرد نصرانى با مشاهده برخورد کریمانه امام علیه السلام به اشتباه خود پى برد و اسلام آورد. (12)
باید توجه کرد که مسیحیان در جامعه اسلامى در اقلیت، و به پرداخت جزیه و رعایت حرمت مسلمانان موظف بودند و چنین برخوردى از یک نصرانى با امام باقر علیه السلام از کمال مظلومیت آن بزرگوار حکایت دارد؛ زیرا باید از سوی حکومت آن قدر علیه امام سمپاشى شده باشد که فردى از اقلیتى مذهبى آن حضرت را مطرود حکومت بداند و جرأت کند به وى جسارت نماید. اما برخورد کریمانه امام علیه السلام ، که از روح متعالى وسعه صدرآن بزرگوار نشأت می گیرد، چنان مؤثر مىافتد که آن مرد را به اشتباه خود آگاه می کند و به راه حق مىکشاند.
متبسّم بودن
در سخنی از امام علی علیه السلام در مورد تبسّم آمده است که:اَلْبَشاشَةُ حِبالَةُ الْمَوَدَّةِ (13)
تبسّم، دامِ دوستی است.
ایشان این عبارت را به گونه دیگری نیز بیان فرمودهاند:
اَلْبَشاشَةُ فَخُّ الْمَوَدَّةِ (14)
تبسّم دامگاه دوستی است.
اظهار دوستی
امام مؤمنان علیه السلام یکی از عوامل ایجاد دوستی حُب را ابراز نمودن آن برمیشمرند:بِالتَوَدُّدِ تَکونُ المَحَبَّة (15)
با اظهار دوستی، محبّت به وجود میآید.
و اینکه:
بِالتَوَدُّدِ تَتَأَکَّدُ المَحبَّة (16)
با اظهار دوستی، محبّتْ استوار میگردد.
فروتنی
به عقیده امیرالمؤمنین علیه السلام نتیجه تواضع و فروتنی، ایجاد روابط دوستانه با دیگران است:ثَمَرةُ التَّواضُعِ المَحَبَّةُ (17)
میوه فروتنی، دوستی است.
وفا
ایشان علیه السلام وفا را عامل همبستگی معرفی میکنند:سَبَبُ الاِیتِلافِ الْوَفاءُ (18)
وفا، سبب همبستگی است.
انصاف
امام مؤمنان علی علیه السلام انصاف داشتن در زندگی را نیز از عوامل نزدیکی قلبها میدانند:الْإِنْصَافُ یَأْلِفُ [یَتَأَلَّفُ] الْقُلُوب (19)
انصاف، دلها را به هم نزدیک میسازد.
راستگویی
حضرت علی علیه السلام در مورد فواید راستگویی و آثار و برکات آن بیان کرده اند:یَکْتَسِبُ الصَّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثاً:حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ، وَالْمَحَبَّةَ لَهُ، وَالْمَهابَةَ عَنْهُ (20)
راستگو با راستگوییش سه چیز به دست میآورد: اعتماد نیکو، محبوبیّت و شکوه.
کَرَم
آن حضرت علیه السلام درباره شخص کریم فرمودهاند:الْکَرِیمُ عِنْدَ اللَّهِ مَحْبُورٌ مُثَابٌ وَ عِنْدَ النَّاسِ مَحْبُوبٌ مُهَاب (21)
شخص کریم، نزد خداوند، برخوردار از نعمت و پاداش است و نزد مردم، محبوب و شکوهمند.
سخاوت
در باب ارزشمندی سخاوت، امام علی علیه السلام سخن زیبایی دارند:السَّخَاءُ یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَ یُزَیِّنُ الْأَخْلَاقَ (22)
سخاوت، محبّت میآورد و اخلاق را زینت میدهد.
نیکوکاری
حضرت علی علیه السلام احسان را نیز یکی از عوامل جذب محبت بر میشمارند:سَبَبُ الْمَحَبَّةِ الْإِحْسَان (23)
نیکوکاری، موجب محبّت است
و اینکه:
مَنْ کَثُرَ إِحْسَانُهُ أَحَبَّهُ إِخْوَانُه (24)
نیکوکاری هرکس بسیار شود، برادرانش او را دوست میدارند.
هدیه دادن
امام علی علیه السلام دادن هدیه به دیگران را نیز نشانه محبت میدانند:الْعَطَاءُ مَحَبَّة (25)
هدیه دادن محبّت است.
امام علیه السلام، جلب محبت به این شیوه را نیز بیان کرده است:
اَلْهَدِیّةُ تَجْلِبُ الْمَحَبَّة (26)
هدیه دادن، محبّت میآورد.
حضرت در باب فواید هدیه دادن سخن دیگری دارند:
مَا اسْتُعْطِفَ السُّلطانَ و لَا اسْتُسِلَّ سَخیمةَ الْغَضْبان ولَا اسْتُمیلَ المَهْجور وَ لَا اسْتُنْجِحَتْ صِعابُ الاُمور وَ لَا اسْتُدْفِعَتِ الشُروُرَ بِمِثْلِ الْهَدِیَّة (27)
هیچچیزی چون هدیه، مهربانی فرمانروا را جلب نمیکند و کینه انسان خشمگین را فرو نمینشانَد و دلْبُریده را علاقهمند نمیسازد و کارهای سخت را به نتیجه نمیرساند و بدیها را دور نمیکند.
آن حضرت بذل خوبیها را عاملی برای زیاد کردن طرفداران میشمارند:
مَنْ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ کَثُرَ الرَّاغِبُ إِلَیْه (28)
هرکس خوبیهای خود را نثار دیگران کند، علاقهمندانش بسیار میشوند.
پیشوای اول شیعیان علیه السلام در مورد روحیه بخشندگی فرمودند:
مَنْ سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِالْعَطَاءِ اسْتَعْبَدَ أَبْنَاءَ الدُّنْیَا (29)
هرکس روحیه بخشندگی داشته باشد، مردم را زیر فرمان میگیرد.
ترک حسدورزی
امام مؤمنان علیه السلام دوری از حسد را عامل محبوبیت میدانند:مَنْ تَرَکَ الْحَسَدَ کَانَتْ لَهُ الْمَحَبَّةُ عِنْدَ النَّاس (30)
هرکس حسدورزی را کنار بگذارد، نزد مردم محبوب میشود.
نادیده گرفتن بدیها
امام علی علیه السلام چشمپوشی از بدیها را راهی برای ثبات دوستی برشمرده اند:تَناسَ مَسَاوِیَ الْإِخْوَانِ تَسْتَدِمْ وُدَّهُم (31)
بدیهای برادرانت را نادیده بگیر تا دوستیهایشان با تو پایدار شود.
دل کندن از آنچه در دست مردم است
امیرمؤمنان علیه السلام دوستی را از فواید دل کندن از مال مردم می دانند و فرمودند:تَجَبَّبْ [تَحَبَّبْ] إِلَى النَّاسِ بِالزُّهْدِ فِیمَا أَیْدِیهِمْ تَفُزْ بِالْمَحَبَّةِ مِنْهُم (32)
با دل کَندن از آنچه در دست مردم است، دوستی مردم را بجوی تا دوستی آنان را فراچنگ آوری.
دادگری
یکی دیگر از راههای گرایش مردم به آدمی، رفتار انسانهاست. اگر کسی رفتارش بر اساس حقانیت و عدالت باشد، مردم به وی روی خواهند آورد و از او اطاعت خواهند کرد. سخنی از امام علی علیه السلام شاهدی بر این واقعیت است:مَنْ عَدَلَ نَفَذَ حُکْمُهُ (33)
هر که عدل ورزد، حکم او نفوذ خواهد کرد (دستور او جاری میشود).
ایشان فرمودند:
مَنْ عَمِلَ بِالْحَقِّ مَالَ إِلَیْهِ الْخَلْق (34)
هرکس بر اساس حقْ رفتار کند، مردم به وی گرایش می یابند.
کارامدی
امام علی علیه السلام کفایت و کارامد بودن نیروی انسانی را عاملی برای محبوب شدن نزد مدیران و فرماندهان میدانند:مَن حَسُنَتْ کِفایَتهُ أحَبَّهُ سُلطانهُ (35)
هرکس کارامد باشد، فرمانروایش او را دوست خواهد داشت.
دلجویی
دلجویی عامل بسیار مهمی در تسخیر قلوب است. مصداقهای دلجویی کردن در سخنی از امام علی علیه السلام نمودار است:إِنَّ أَحْسَنَ مَا یَأْلَفُ بِهِ النَّاسُ قُلُوبَ أَوِدَّائِهِمْ وَ نَفَوْا بِهِ الضِّغْنَ عَنْ قُلُوبِ أَعْدَائِهِمْ حُسْنُ الْبِشْرِ عِنْدَ لِقَائِهِمْ وَ التَّفَقُّدُ فِی غَیْبَتِهِمْ وَ الْبَشَاشَةُ بِهِمْ عِنْدَ حُضُورِهِم (36)
بهترین چیزهایی که مردمْ با آنها دلِ دوستانشان را به دست میآورند وکینه را از دل دشمنانشان دور میکنند، خوشرویی هنگام دیدار دوستان، سُراغ گرفتن هنگام نبودنشان و خندهرویی در حضورشان است.
تعقل
مولای متقیان علی علیه السلام در مورد خردورزی فرمودند:الْعَقْلُ غِطَاءٌ سَتِیرٌ وَ الْفَضْلُ جَمَالٌ ظَاهِرٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِکَ بِفَضْلِکَ وَ قَاتِلْ هَوَاکَ بِعَقْلِکَ تَسْلَمْ لَکَ الْمَوَدَّةُ وَ تَظْهَرْ لَکَ الْمَحَبَّة (37)
خِرَد، پردهای پوشنده است و فضیلت، زیباییِ آشکار است. پس کاستیهای آفرینش خود را با فضایل خود بپوشان و هوس خود را با خِرَدت بکُش تا همبستگی فراچنگت آید و دوستی برایت آشکار گردد.
پینوشتها:
1. بُسْت یکى از روستاهاى سیستان بوده که امروزه جزو افغانستان است ( فرهنگمعین )؛ سجِستان نیز سیستان امروزی است.
2 . بحارالانوار، ج50، ص86 و87.
3 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص92.
4 . تصنیف غرراالحکم و دررالکلم، ص253.
5 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص255.
6 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
7 . تحفالعقول، ص91.
8 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص334.
9 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
10 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص430.
11 . سوره مبارکه فرقان، آیه63.
12 . مناقب، ج 4، ص 207.
13 . نهجالبلاغه، حکمت6.
14 . کنزالفوائد، ج1، ص93.
15 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص414.
16 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
17 . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص249.
18 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
19 . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص394.
20 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص219.
21 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص386.
22 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص378.
23 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص386.
24 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص386.
25 . مطالب السؤول، ص56.
26 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
27 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
28 . عیون الحکم والمواعظ، ص449.
29 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص379.
30 . بحارالانوار، ج74، ص239.
31 . عیون الحکم و المواعظ، ص200.
32 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص437.
33 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص340.
34 . عیونالحکم و المواعظ، ص460.
35 . عیونالحکم و المواعظ،ص449.
36 . تحفالعقول، ص218.
37 . الکافی، ج1، ص20.