سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به نام خدایی که سنتش نوآوری است
چهار سال در کنار هم بودیم و چگونه بودن را از هم آموختیم. می خواستیم دانشگاهی داشته باشیم مثل رویاهایمان،زیبا و سرشار از طراوت.رویایمان را با وجود تمام سختی ها ، ساختیم و گاه به پای کاستی ها سوختیم.
” اما اعجاز ما همین است/ ما عشق را به مدرسه بردیم / در امتداد راهرویی کوتاه / در یک کتابخانه‏ی کوچک / بر پله‏های سنگی دانشگاه / و میله‏های سرد و فلزی / گل داد و سبز شد.”
اینک حاصل تلاشمان را به نظاره نشسته ایم، باشد که به آنچه گذشت، با دیده‏ی عبرت بنگریم و چشم امید به فردایی بهتر داشته باشیم.
به یاد داشته باشیم که کارهای کمی انجام شده و کارهای بسیاری است که انجام نشده.
دین و دنیایمان را به خدا می سپاریم و بهترین سرنوشت را برای حال و آینده مان ، دنیا و آخرتمان از پروردگارمان خواستاریم.
غرض نقشی است کز ما باز ماند
که هستی را نمی‏بینم بقایی






تاریخ : جمعه 93/3/9 | 1:0 صبح | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.