منبع اختصاصی: راسخون
اهمیت منابع انسانی و نقش آن در تحقق اهداف
مدیریت منابع انسانی یکی از ضروریترین دانشها برای هدایت کارکنان سازمان است که شاید مهمترین مهارت برای تمام مدیران در سازمانها و تلاشهای گروهی به شمار آید. بدون برخورداری از این مهارت نمیتوان به اهداف متعالی گروهها در سازمان دست یافت.مدیریت منابع انسانی ارتباط با افراد است. افراد مهمترین منبع سازمان و عامل اصلی قدرت در هر سازمان هستند. این منبع در سازمان «نیروی انسانی» نامیده میشود. شیوه و روش رفتار و عملکرد این نیروهاست که به طور مستقیم بر کیفیت و خدمات اثر میگذارد. طرحها، خط مشیها، برنامهریزیها، اجرای صحیح کارها و کنترل آن با این عامل انجام میگیرد.
هدف مدیریت منابع انسانی از اهداف کلی سازمان جدا نیست؛ زیرا مدیریت منابع انسانی جزئی از مدیریت سازمان را تشکیل میدهد. دانش مدیریت منابع انسانی با پیگیری اهداف زیر در راستای اهداف کلی سازمان گام برمیدارد:
1. تأمین نیروی انسانی مورد نیاز
2. پرورش و توسعه تواناییها و انگیزه نیروی انسانی
3. حفظ و نگهداری نیروی انسانی شایسته از طریق برقراری نظام پرداخت مناسب، متعادل و انگیزهای
4. جلب رضایت کارکنان و ایجاد همسویی لازم بین اهداف فردی و سازمانی از طریق توجه به نیازهای سطوح بالای انسانی و بهبود زندگی شغلی
بر اساس مطالعات صاحبنظران مدیریت، اهمیت اهداف و وظایف مدیریت منابع انسانی فزاینده است. سازمانهایی که نتوانستهاند در این زمینه موفقیت لازم را به دست آورند از صحنه فعالیت محو شدهاند!
از نتایج مهمی که مطالعات دانشمندان نشان داده این است که اگر تمام وظایف و اقدامات مدیریت منابع انسانی به صورت صحیح در تمام سطوح صورت پذیرد، موجب افزایش انگیزه میگردد.
انسان، آمیخته از تمایلات، افکار، نیازها و ارزشهاست و برای آن که بتوان او را وادار ساخت که با رغبت، نیروی فکری و جسمی خود را برای دستیابی موفقیت آمیز هدفهای سازمان به کار بندد، باید به او توجه کرد و نیازهای مادی، روحی و معنوی او را برآورد. بنابراین میزان انگیزه به اقدامات و عملکرد مدیریت منابع انسانی بستگی دارد. اقدامات اساسی مدیریت منابع انسانی تابع نگرش مدیران عالی سازمان به انسان است.
بدیهی است در مکتب اسلام، که بیش از تمام مکاتب بر انسان و رشد و تعالی او تأکید کرده است، باید به انسان و پرورش او توجه بیشتری شود.
اصولا در اسلام، رشد و تعالی انسانها از عالیترین اهداف است. از سوی دیگر انسانها نیازمند رهبری شدن، مدیریت و هدایت هستند و این نیاز، جزء ذات آنهاست. در واقع مبنا و فلسفه بعثت انبیا علیهم السلام نیاز به رهبری بوده است؛ زیرا در وجود انسان، ذخایر و منابع قدرت بیشماری نهاده شده است که خود به آن آگاه نیست؛ بلکه باید مدیر شایسته و اسوهای نیکو، رهبری آن را به عهده بگیرد. اینگونه است که وظایف و مسئولیتهای مدیران به ویژه مدیران منابع انسانی در مکتب اسلام بسیار سنگین و مقدس است. مدیریت منابع انسانی، تخصص ویژهای است که برای رضایت کارکنان و تأمین هدفهای سازمانی، برنامهریزی و کوشش میکند.
از مهارتهای مدیریت منابع انسانی میتوان به تغییر رفتار کارمندان در مسیر اهداف سازمان، حل کشمکشها و تعارضات بین افراد با یکدیگر و سازمان، برقراری حسن همکاری بین افراد، ایجاد ساز و کارهای گروهی و شناخت نیروها و عوامل انگیزشی افراد اشاره نمود.
1. نفوذ در دیگران و تغییر رفتار آنان در مسیر اهداف سازمان
نظریهپردازانِ علم مدیریت و جامعهشناسان، اندیشه ها و مطالب متعدد و در برخی موارد متناقضی در مورد چگونگی نفوذ در دیگران و روشهای تأثیر گذاری بر همکاران، دوستان و نزدیکان بیان نموده اند که بعضی از این افکار و گفتارها زیبا و متقن، و برخی از آنها بسیار بی محتوا است و حتی با مبانی دینی تنافی دارد؛ همچنین چگونگی تغییر رفتار کارکنان را مورد برسی جداگانه قرار دادهاند. بعضی بر این باورند که تغییر رفتار در سازمانها بر اساس افکار و دستور مدیران و فرماندهان صورت می گیرد و کارکنان به مثابه چرخها و لوازم موتورهای محرک سازمان باید گوش به فرمان مافوق باشند.هرچند این نظریه در دوران کنونی طرفداران زیادی ندارد در عمل بسیار مورد توجه سیاست مداران، صاحبان قدرت، مالکان سرمایه و دولتهای خود کامه قرارگرفته است و جامعههای فراوانی به صورت کوچک و بزرگ اینگونه اداره میشوند.
اسلام عزیز یکی از وظائف مدیران و فرمانروایان را جلب اعتماد مردم و نفوذ در آنان میداند و معتقد است با این نفوذ و حکومت بر دلها میتوان رفتارهای کارکنان را در مسیر اهداف سازمانی تغییر داد و حتی رفتارهای ناهنجار را اصلاح نمود.
ائمه گرامى علیهم السلام مظهر صفات خداوند هستند. از این رو از تمام صفات نیکو برخوردار بوده اند؛ چندان که دوست و دشمن با مشاهده اخلاق و اوصاف ملکوتیشان در محضرایشان سر فرود مى آوردند. آنها این عظمت، شکوه، هیبت و نفوذ در دلها را در پرتو عبادت حقّ و ورود در دژ بندگى عزّتبخش او و دارا بودن صفات حمیده کسب کرده بودند نه در سایه قدرت مادّى و سلطنت ظاهرى.
این نفوذ در حد مردم عادى محدود نمىشد بلکه دل برخى از دولتمردان زمان را نیز تسخیر کرده، و آنان را دلباخته حاکم اصلى اسلامى و پیشواى واقعى مسلمانان ساخته بود.
«احمدبنزکریّاىصیدلانى» از مردى از «بنىحنیفه» از اهالى بُسْت و سَجِسْتان (1) نقل مىکند:
در آغاز خلافت معتصم در سفر حجّ با امام جوادعلیه السلام همراه بودم. روزى که با هم بر سر سفره نشسته بودیم و جمعى از درباریان حکومت نیز حضور داشتند به امام عرض کردم فدایت شوم! والى ما مردى است که دوستدار شما خاندان است. در دیوان او براى من مالیاتى مقرّر شده است. اگر صلاح مىدانید نامهاى براى او بنویسید و سفارش کنید که با من به نیکى رفتار کند.
امام علیه السلام فرمودند من او را نمىشناسم.
عرض کردم همانطور که گفتم او از دوستان شما اهل بیت علیهم السلام است و دستخط شما براى من مفید خواهد بود.
امام کاغذى برداشتند و نوشتند:
«بِسم اللَّهِ الرَحْمنِ الرَحیمِ، رساننده این نامه از مذهب و مرام نیکوى تو نزد من یاد کرد؛ همانا عملى براى تو سودمند است که همراه با احسان (به دیگران) باشد. پس به برادرانت نیکىکن و بدان که خدا حتى از ذرّه خردلى هم از تو سؤال خواهد کرد.»
نامه را نزد والىِ بلاد خود بردم. والى که از دستخط پیشوایش براى او آگاه شده بود تا دو فرسخى شهر به استقبال من آمد. نامه را گرفت؛ آن را بوسید و بر دیدگانش نهاد؛ سپس علاوه بر حلّ مشکل من و حذف نامم از دیوان مالیات، مقدارى پول به صورت مقرّرى براى من و افراد خانوادهام تعیین کرد و پیوسته- تا زنده بودم- مرا مورد عنایت و بخشش قرار مىداد. (2)
حضرت علی علیه السلام برای نفوذ در قلب دیگران، عواملی را در سخنان مختلف و متعدد بیان می کنند که به اختصار به بعضی از آنها اشاره می شود:
روشهای نفوذ در دل دیگران
حسن نیت
اولین شرط جذب دیگران و نفوذ در مردم این است که نیت انسان، پاک و نیکو باشد.امام علی علیه السلام فرمودند:
مَنْ حَسُنَتْ نِیَّتُهُ... وَجَبَتْ مَوَدَّتُهُ (3)
هرکس نیّتش نیکو گردد ... دوستی او [ بر همگانْ] واجب میشود.
خوشگمانی
خوش گمانی ناشی از فکر و اندیشه صحیح نسبت به دیگران است؛ لذا دیگران را بسوی انسان متمایل می سازد. امام علی علیه السلام فرمودند:مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ حازَ مِنْهُم ُالَمَحبَّةَ (4)
هرکس به مردم، خوشگمان باشد، دوستی آنان را به دست میآورد.
بر عکس، بدگمانی، که برخاسته از اندیشهای پست است، دیگران را از انسان دور می سازد.
خوشخلقی
امام علی علیه السلام فرمودند:عَلَیْکَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ فَإِنَّهُ یُکْسِبُکَ الْمَحَبَّة (5)
خوشخُلق باش که خوشخلقی، دوستی را فراچنگِ تو میآورَد.
خوشگفتاری
مداومت بر گفتار خوش، وظیفه انسان مسلمان است. امام علی علیه السلام در این زمینه فرمودند:عَوِّدْ لِسَانَکَ لِینَ الْکَلَامِ وَ بَذْلَ السَّلَامِ یَکْثُرْ مُحِبُّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضُوکَ (6)
زبانت را به نرمگویی و سلام کردن، عادت بده تا دوستانت فراوان و دشمنانت کم شوند.
طبق فرموده آن امام، مردم نیز به خوشگفتاران بیشتر تمایل دارند:
مَنْ لَانَتْ کَلِمَتُهُ وَجَبَتْ مَحَبَّتُه (7)
هرکس گفتارش نرم باشد، دوستی او لازم میگردد.
بسیاری از دشمنی های دیرینه با خوشگفتاری اصلاح می شود.
امام علی علیه السلام در اینباره سخنی ارزشمند دارند:
الِاسْتِصْلَاحُ لِلْأَعْدَاءِ بِحُسْنِ الْمَقَالِ وَ جَمِیلِ الْأَفْعَالِ أَهْوَنُ مِنْ مُلَاقَاتِهِمْ وَ مُغَالَبَتِهِمْ بِمَضِیضِ الْقِتَال (8)
اصلاح دشمنان از راه خوشگفتاری و خوشرفتاری، سادهتر از برخورد با آنان و غلبه بر آنان از راه جنگِ مصیبتبار است.
خوشرفتاری
یکی دیگر از عوامل نفوذ در قلوب مردم، خوشرفتاری و کردار زیبا است.به گفته امیرمؤمنان علی علیه السلام :
حُسنُ الصُّحْبَةِ یَزیدُ فی مَحَبَّةِ القُلُوبِ (9)
خوشرفتاری بر دوستیِ دلها میافزاید.
تا آنجا که باعث زیاد شدن دوستان می شود:
مَنْ أحْسَنَ المُصاحَبَةَ کَثُرَ أصْحابُهُ (10)
هرکس رفتارش را نیکو سازد، دوستانش بسیار می شوند.
نرمخویی
قرآن شریف در توصیف بندگان خدا مىفرماید:عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً (11)
بندگان خداى رحمان کسانى هستند که روى زمین به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان، ایشان را طرف خطاب قرار دهند به تهیت و نرمخویی پاسخ مىدهند.
این صفت ناشى از صفت تحمّل و خویشتن دارى آنان از خشم و حرکات نسنجیده است. امامان معصوم علیهم السلام در این میدان پیشتاز بودند.
مردى نصرانى خطاب به امام باقر علیه السلام گفت تو بَقَر هستى. امام با ملایمت و خونسردى فرمود من باقر هستم.
مرد (که همچنان بر بى ادبى خود پافشارى مىکرد) گفت تو پسر زنى آشپز هستى. امام علیه السلام بار دیگر با ملایمت و نرمى جواب داد آشپزى حرفه او بود (و این ننگ نیست).
مرد نصرانى همچنان به گفتار ناهنجار خودادامه داد و مادر امام را به نسبتى زشت متهم ساخت.
امام علیه السلام با ملاطفت جواب داد اگر راست مىگویى، خدا او را بیامرزد واگر دروغ مىگویى، خدا تو را بیامرزد.
مرد نصرانى با مشاهده برخورد کریمانه امام علیه السلام به اشتباه خود پى برد و اسلام آورد. (12)
باید توجه کرد که مسیحیان در جامعه اسلامى در اقلیت، و به پرداخت جزیه و رعایت حرمت مسلمانان موظف بودند و چنین برخوردى از یک نصرانى با امام باقر علیه السلام از کمال مظلومیت آن بزرگوار حکایت دارد؛ زیرا باید از سوی حکومت آن قدر علیه امام سمپاشى شده باشد که فردى از اقلیتى مذهبى آن حضرت را مطرود حکومت بداند و جرأت کند به وى جسارت نماید. اما برخورد کریمانه امام علیه السلام ، که از روح متعالى وسعه صدرآن بزرگوار نشأت می گیرد، چنان مؤثر مىافتد که آن مرد را به اشتباه خود آگاه می کند و به راه حق مىکشاند.
متبسّم بودن
در سخنی از امام علی علیه السلام در مورد تبسّم آمده است که:اَلْبَشاشَةُ حِبالَةُ الْمَوَدَّةِ (13)
تبسّم، دامِ دوستی است.
ایشان این عبارت را به گونه دیگری نیز بیان فرمودهاند:
اَلْبَشاشَةُ فَخُّ الْمَوَدَّةِ (14)
تبسّم دامگاه دوستی است.
اظهار دوستی
امام مؤمنان علیه السلام یکی از عوامل ایجاد دوستی حُب را ابراز نمودن آن برمیشمرند:بِالتَوَدُّدِ تَکونُ المَحَبَّة (15)
با اظهار دوستی، محبّت به وجود میآید.
و اینکه:
بِالتَوَدُّدِ تَتَأَکَّدُ المَحبَّة (16)
با اظهار دوستی، محبّتْ استوار میگردد.
فروتنی
به عقیده امیرالمؤمنین علیه السلام نتیجه تواضع و فروتنی، ایجاد روابط دوستانه با دیگران است:ثَمَرةُ التَّواضُعِ المَحَبَّةُ (17)
میوه فروتنی، دوستی است.
وفا
ایشان علیه السلام وفا را عامل همبستگی معرفی میکنند:سَبَبُ الاِیتِلافِ الْوَفاءُ (18)
وفا، سبب همبستگی است.
انصاف
امام مؤمنان علی علیه السلام انصاف داشتن در زندگی را نیز از عوامل نزدیکی قلبها میدانند:الْإِنْصَافُ یَأْلِفُ [یَتَأَلَّفُ] الْقُلُوب (19)
انصاف، دلها را به هم نزدیک میسازد.
راستگویی
حضرت علی علیه السلام در مورد فواید راستگویی و آثار و برکات آن بیان کرده اند:یَکْتَسِبُ الصَّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثاً:حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ، وَالْمَحَبَّةَ لَهُ، وَالْمَهابَةَ عَنْهُ (20)
راستگو با راستگوییش سه چیز به دست میآورد: اعتماد نیکو، محبوبیّت و شکوه.
کَرَم
آن حضرت علیه السلام درباره شخص کریم فرمودهاند:الْکَرِیمُ عِنْدَ اللَّهِ مَحْبُورٌ مُثَابٌ وَ عِنْدَ النَّاسِ مَحْبُوبٌ مُهَاب (21)
شخص کریم، نزد خداوند، برخوردار از نعمت و پاداش است و نزد مردم، محبوب و شکوهمند.
سخاوت
در باب ارزشمندی سخاوت، امام علی علیه السلام سخن زیبایی دارند:السَّخَاءُ یَکْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَ یُزَیِّنُ الْأَخْلَاقَ (22)
سخاوت، محبّت میآورد و اخلاق را زینت میدهد.
نیکوکاری
حضرت علی علیه السلام احسان را نیز یکی از عوامل جذب محبت بر میشمارند:سَبَبُ الْمَحَبَّةِ الْإِحْسَان (23)
نیکوکاری، موجب محبّت است
و اینکه:
مَنْ کَثُرَ إِحْسَانُهُ أَحَبَّهُ إِخْوَانُه (24)
نیکوکاری هرکس بسیار شود، برادرانش او را دوست میدارند.
هدیه دادن
امام علی علیه السلام دادن هدیه به دیگران را نیز نشانه محبت میدانند:الْعَطَاءُ مَحَبَّة (25)
هدیه دادن محبّت است.
امام علیه السلام، جلب محبت به این شیوه را نیز بیان کرده است:
اَلْهَدِیّةُ تَجْلِبُ الْمَحَبَّة (26)
هدیه دادن، محبّت میآورد.
حضرت در باب فواید هدیه دادن سخن دیگری دارند:
مَا اسْتُعْطِفَ السُّلطانَ و لَا اسْتُسِلَّ سَخیمةَ الْغَضْبان ولَا اسْتُمیلَ المَهْجور وَ لَا اسْتُنْجِحَتْ صِعابُ الاُمور وَ لَا اسْتُدْفِعَتِ الشُروُرَ بِمِثْلِ الْهَدِیَّة (27)
هیچچیزی چون هدیه، مهربانی فرمانروا را جلب نمیکند و کینه انسان خشمگین را فرو نمینشانَد و دلْبُریده را علاقهمند نمیسازد و کارهای سخت را به نتیجه نمیرساند و بدیها را دور نمیکند.
آن حضرت بذل خوبیها را عاملی برای زیاد کردن طرفداران میشمارند:
مَنْ بَذَلَ مَعْرُوفَهُ کَثُرَ الرَّاغِبُ إِلَیْه (28)
هرکس خوبیهای خود را نثار دیگران کند، علاقهمندانش بسیار میشوند.
پیشوای اول شیعیان علیه السلام در مورد روحیه بخشندگی فرمودند:
مَنْ سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِالْعَطَاءِ اسْتَعْبَدَ أَبْنَاءَ الدُّنْیَا (29)
هرکس روحیه بخشندگی داشته باشد، مردم را زیر فرمان میگیرد.
ترک حسدورزی
امام مؤمنان علیه السلام دوری از حسد را عامل محبوبیت میدانند:مَنْ تَرَکَ الْحَسَدَ کَانَتْ لَهُ الْمَحَبَّةُ عِنْدَ النَّاس (30)
هرکس حسدورزی را کنار بگذارد، نزد مردم محبوب میشود.
نادیده گرفتن بدیها
امام علی علیه السلام چشمپوشی از بدیها را راهی برای ثبات دوستی برشمرده اند:تَناسَ مَسَاوِیَ الْإِخْوَانِ تَسْتَدِمْ وُدَّهُم (31)
بدیهای برادرانت را نادیده بگیر تا دوستیهایشان با تو پایدار شود.
دل کندن از آنچه در دست مردم است
امیرمؤمنان علیه السلام دوستی را از فواید دل کندن از مال مردم می دانند و فرمودند:تَجَبَّبْ [تَحَبَّبْ] إِلَى النَّاسِ بِالزُّهْدِ فِیمَا أَیْدِیهِمْ تَفُزْ بِالْمَحَبَّةِ مِنْهُم (32)
با دل کَندن از آنچه در دست مردم است، دوستی مردم را بجوی تا دوستی آنان را فراچنگ آوری.
دادگری
یکی دیگر از راههای گرایش مردم به آدمی، رفتار انسانهاست. اگر کسی رفتارش بر اساس حقانیت و عدالت باشد، مردم به وی روی خواهند آورد و از او اطاعت خواهند کرد. سخنی از امام علی علیه السلام شاهدی بر این واقعیت است:مَنْ عَدَلَ نَفَذَ حُکْمُهُ (33)
هر که عدل ورزد، حکم او نفوذ خواهد کرد (دستور او جاری میشود).
ایشان فرمودند:
مَنْ عَمِلَ بِالْحَقِّ مَالَ إِلَیْهِ الْخَلْق (34)
هرکس بر اساس حقْ رفتار کند، مردم به وی گرایش می یابند.
کارامدی
امام علی علیه السلام کفایت و کارامد بودن نیروی انسانی را عاملی برای محبوب شدن نزد مدیران و فرماندهان میدانند:مَن حَسُنَتْ کِفایَتهُ أحَبَّهُ سُلطانهُ (35)
هرکس کارامد باشد، فرمانروایش او را دوست خواهد داشت.
دلجویی
دلجویی عامل بسیار مهمی در تسخیر قلوب است. مصداقهای دلجویی کردن در سخنی از امام علی علیه السلام نمودار است:إِنَّ أَحْسَنَ مَا یَأْلَفُ بِهِ النَّاسُ قُلُوبَ أَوِدَّائِهِمْ وَ نَفَوْا بِهِ الضِّغْنَ عَنْ قُلُوبِ أَعْدَائِهِمْ حُسْنُ الْبِشْرِ عِنْدَ لِقَائِهِمْ وَ التَّفَقُّدُ فِی غَیْبَتِهِمْ وَ الْبَشَاشَةُ بِهِمْ عِنْدَ حُضُورِهِم (36)
بهترین چیزهایی که مردمْ با آنها دلِ دوستانشان را به دست میآورند وکینه را از دل دشمنانشان دور میکنند، خوشرویی هنگام دیدار دوستان، سُراغ گرفتن هنگام نبودنشان و خندهرویی در حضورشان است.
تعقل
مولای متقیان علی علیه السلام در مورد خردورزی فرمودند:الْعَقْلُ غِطَاءٌ سَتِیرٌ وَ الْفَضْلُ جَمَالٌ ظَاهِرٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِکَ بِفَضْلِکَ وَ قَاتِلْ هَوَاکَ بِعَقْلِکَ تَسْلَمْ لَکَ الْمَوَدَّةُ وَ تَظْهَرْ لَکَ الْمَحَبَّة (37)
خِرَد، پردهای پوشنده است و فضیلت، زیباییِ آشکار است. پس کاستیهای آفرینش خود را با فضایل خود بپوشان و هوس خود را با خِرَدت بکُش تا همبستگی فراچنگت آید و دوستی برایت آشکار گردد.
پینوشتها:
1. بُسْت یکى از روستاهاى سیستان بوده که امروزه جزو افغانستان است ( فرهنگمعین )؛ سجِستان نیز سیستان امروزی است.
2 . بحارالانوار، ج50، ص86 و87.
3 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص92.
4 . تصنیف غرراالحکم و دررالکلم، ص253.
5 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص255.
6 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
7 . تحفالعقول، ص91.
8 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص334.
9 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
10 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص430.
11 . سوره مبارکه فرقان، آیه63.
12 . مناقب، ج 4، ص 207.
13 . نهجالبلاغه، حکمت6.
14 . کنزالفوائد، ج1، ص93.
15 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص414.
16 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
17 . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص249.
18 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
19 . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص394.
20 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص219.
21 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص386.
22 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص378.
23 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص386.
24 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص386.
25 . مطالب السؤول، ص56.
26 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
27 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص435.
28 . عیون الحکم والمواعظ، ص449.
29 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص379.
30 . بحارالانوار، ج74، ص239.
31 . عیون الحکم و المواعظ، ص200.
32 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص437.
33 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص340.
34 . عیونالحکم و المواعظ، ص460.
35 . عیونالحکم و المواعظ،ص449.
36 . تحفالعقول، ص218.
37 . الکافی، ج1، ص20.
منبع اختصاصی: راسخون
2.حل کشمکشها و تعارضات بین افراد با یکدیگر و با سازمان
حل اختلاف و مشاجرات بین دو یا چند مسلمان، وظیفه دینی و ملی همگان است تا جایی که اگر در راه برقرار کردن صلح و دوستی بین آنان دروغی گفته شود نه تنها گناه ندارد و عقابی را مستوجب نمیگردد بلکه فرد، عملی شایسته و در خور تقدیر انجام داده است و رفتار او مورد تأیید ائمه هدی علیهم السلام قرار دارد.امام صادق علیه السلام در این باره به یاران خود میفرمودند:
الْکَلَامُ ثَلَاثَةٌ صِدْقٌ وَ کَذِبٌ وَ إِصْلَاحٌ بَیْنَ النَّاسِ قَالَ قِیلَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا الْإِصْلَاحُ بَیْنَ النَّاسِ قَالَ تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ کَلَاماً یَبْلُغُهُ فَتَخْبُثُ نَفْسُهُ فَتَلْقَاهُ فَتَقُولُ سَمِعْتُ مِنْ فُلَانٍ قَالَ فِیکَ مِنَ الْخَیْرِ کَذَا وَ کَذَا خِلَافَ مَا سَمِعْتَ مِنْهُ (38)
سخن بر سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح میان مردم. راوی به حضرت عرض می کند قربانت شوم! اصلاح میان مردم چیست؟ حضرت فرمودند از کسى در باره دیگرى سخنى مىشنوى که اگر به او برسد از او دلگیر مىشود و تو به او بر مىخورى و به او مىگویى از فلانى شنیدم که درباره تو چنین و چنان خوبى مىگفت و تمجید مىکرد بر خلاف آنچه شنیدى.
حوادث کوچک و ناراحتکنندهای که بارها روی میدهد، باعث میشود همکاری با همکار دیگر رفتار بدی داشته باشد. مدیرانی که نسبت به بعضی کارمندان توجه بیشتری نشان میدهند با مشکلاتی از سوی سایر کارمندان روبهرو میشوند. گاهی برخی کارمندان بیکارند و خودشان را مشغول نشان میدهند و تظاهر به پرکاری میکنند، این امر باعث ناراحتی دیگران میشود.
گذشته از اینها در بسیاری از موارد، علت اختلافها، کشمکشها و دشمنیها جهل و نادانی یکی از طرفهای اختلاف است و حتی وی این مشاجره را بسیار گسترده، و پای همه کارکنان را به این کشمکش باز می کند که اگر جهل او نبود، مشاجرهای صورت نمیگرفت؛ همچنان که امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودهاند:
لَوْ سَکَتَ الْجَاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النَّاس (39)
اگر جاهل سکوت میکرد، مردم با هم اختلاف نمیکردند. (با سکوت جاهل اختلاف حل می شود.)
سؤالی که ممکن است برای مدیران در تمامی دوران مدیریتی پیش بیاید این است که به راستی من به عنوان مدیر مجموعه در چه اختلافاتی باید دخالت کنم.
باید توجه کرد که مدیر و فرمانده نباید در تمام اختلافهای جزئی دخالت کند؛ چرا که برخی از کشمکشها آنچنان سطحی است که با گذشت اندک زمان حل می-شود. در این موارد بهتر است یکی از همکاران دخالت، و طرفین را به خویشتنداری و رعایت تقوا و خدا ترسی دعوت، و آنان را در صورت اقتضا نصیحت کند:
غِیَاثُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَال کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِذَا مَرَّ بِجَمَاعَةٍ یَخْتَصِمُونَ لَا یَجُوزُهُمْ حَتَّى یَقُولَ ثَلَاثاً اتَّقُوا اللَّهَ، یَرْفَعُ بِهَا صَوْتَه (40)
غیاثبنابراهیم گوید امام صادق علیه السلام هر گاه به گروهى که با هم نزاع مىکردند عبور مىکرد در آنجا توقف مىفرمود و سه بار با صداى بلند مىفرمود از خداوند بترسید (دعوت به تقوا).
بنابراین مدیر فقط در مشاجراتی دخالت کند که مهم است و در آینده برای کارمندان تهدیدی ایجاد می کند.
البته هر نوع اختلافی که محیط کار را برهم میزند برای دیگر کارمندان تهدیدی به شمار می رود. وقتی بین کارمندان مشاجره لفظی خیلی جزئی پیش آید، دخالت مدیر لازم نیست، اما اگر هر روز در محیط کار مشاجره و درگیری باشد و دامنه آن به سایر کارمندان گسترش یابد یا کارمندی محیط کار را به خطر اندازد، دخالت فوری مدیر لازم است. مدیر باید در مرحله نخست، موقعیت را شناسایی کند و جوانب اختلاف و کشمکش را مورد بررسی قرار دهد و اطلاعات کاملی از علتهای اختلاف به دست آورد.
کشف علل اختلاف باید با آرامش و بدون شتاب انجام گیرد و مدیر برای ارزیابی موقعیت و کسب اطلاعات وقت صرف کند. تصمیمگیری سریع، خطرناکتر و زیانآورتر از تصمیمگیری اشتباه است.
در این مسیر نباید فرد و گروهزده شد و توجه را از مشکل به سوی فرد و گروه متوجه نمود؛ چرا که ممکن است فردی که همیشه خاطی است در این کشمکش محق باشد. سپس مدیر اجازه دهد کارمندان نظرشان را آزادانه مطرح کنند. مدیر باید قبل از آنکه نظرش را بگوید با دقت به صحبت کارمندان گوش کند و فقط متکلم وحده نباشد.
پس از کسب اطلاعات با صرف وقت، صحبت با تمامی افراد درگیر و بررسی تمام شرایط، فرمانده و مدیر باید تصمیمگیری و قاطعانه عمل کند.
اگر اختلافات بین تمام کارکنان بوجود آمده و یا اختلاف بسیار عمیق است، بهتر است مدیر از باب عاطفی و دینی وارد شود و حتی با رعایت موازین شرعی و حفظ بیتالمال برای رفع کدورتها هزینههایی را خرج کند.
امام صادق علیه السلام در اینباره میفرمایند:
إِذَا رَأَیْتَ بَیْنَ اثْنَیْنِ مِنْ شِیعَتِنَا مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِی (41)
هر گاه بین دو نفر از شیعیان من نزاعى مشاهده کردى میان آن دو را به وسیله اموال من سازش بده (حل کشمکش با بذل وبخشش).
امام علیه السلام اجازه میدهند که از اموال خودشان و وجوه شرعی برای رفع اختلاف هزینه شود. رفع اختلاف بین کارمندان چنان مهم است که اگر موضوع نادیده گرفته شود، نظر کارمندان نسبت به مسئول بهعنوان مدیر کارامد و توانا تغییر میکند.
آنان تصور میکنند که وی یا نمیتواند مشکل را حل کند یا نسبت به آنان بیتوجه است. شاید همه همکاران با تصمیمگیری او موافق نباشند اما میدانند که در حل مشکل دخالت کرده و آن را به پایان رسانده است.
باید توجه کرد که با فریاد و تهدیدکردن کارمند، شاید بتوان مشکل را موقت حل کرد اما مشکل برای درازمدت حل نمی شود و فرمانده، عصبانیت کارمندان را نیز به آن اضافه کرده است. طرفهای متخاصم نیز باید بدانند که ریشه تمام اختلافات و درگیریها، شیطان و القائات اوست؛ لذا هیچگاه بین دو پیامبر و امام اختلافی نیست. پس با ریشهکن کردن بدیها میتوان اختلافات را کم کرد.
امیرمؤمنان علیه السلام میفرمایند:
اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیْرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِک (42)
با کندن بدى از سینه خودت، بدى را از سینه دیگران ریشهکن کن.
3. برقراری تفاهم و حسن همکاری بین افراد سازمان
هر مسئول و مدیر مجموعه باید این توانمندی را داشته باشد که افراد را در کنار هم بگونهای بکار گیرد که همگان احساس آرامش کنند و از اینکه در کنار یکدیگر و در این جمع صمیمی و یکدل مشغول به کار هستند، رضایت داشته باشند و مشکلات را به صورت گروه مشترکالمنافع حل کنند.امام علی علیه السلام سخن ارزشمندی در این زمینه دارند:
أَعِینُوا أَنْفُسَکُمْ بِلُزُومِ الطَّرِیقَةِ الْمُسْتَقِیمَةِ وَ هَجْرِ الْأُمُورِ الْمَکْرُوهَةِ وَ تَعَاطَوُا الْحَقَّ بَیْنَکُمْ وَ تَعَاوَنُوا عَلَیه (43)
به ملازمت راه راست و ترک کارهای ناروا و ناپسند، یاور و معین یکدیگر باشید و حق را در میان خویش جارى سازید و فرا گیرید و بر آن یکدیگر را یارى کنید.
برای دستیابی به چنین جامعه و مجموعهای باید در مرحله نخست همه افراد با یکدیگر مهربان باشند. زیرا برقراری تفاهم در جامعه ممکن نیست مگر به نیکی و مهربانی با یکدیگر. امام باقر علیه السلام ضمن تأکید بر ایجاد تفاهم بین برادران دینی و رفع نزاع و کدورت بر الفت بین مؤمنان اصرار می کنند:
فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً أَلَّفَ بَیْنَ وَلِیَّیْنِ لَنَا یَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِینَ تَأَلَّفُوا وَ تَعَاطَفُوا (44)
خدا رحمت کند کسی را که بین دو دوست ما مهربانى و آشتى برقرار کند.اى گروه مؤمنان با یک دیگر مهربان شوید.
امر امام باقر علیه السلام بر مهربان بودن برادران دینی با یکدیگر این پیام را دارد که در تمام ناملایمات و حتی مواضع سیاسی و اجتماعی باید حس همکاری و برادری در تمامی جامعه دینی زنده و پایدار باقی بماند؛ چرا که با مهر و محبت به همکاران میتوان بین آنان هماهنگی ایجاد نمود؛ همانگونه که پیشوای اول شیعیان علیه السلام میفرمایند:
لَکِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ ...َ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَیْنَهُم (45)
از حقوق واجب الهی بر بندگان این است که.... برای برقراری حق و عدل، همکاری و هماهنگی داشته باشند.
ایشان میفرمایند:
تَوَازَرُوا وَ تَعَاطَفُوا وَ تَبَاذَلُوا وَ لَا تَکُونُوا بِمَنْزِلَةِ الْمُنَافِقِ الَّذِی یَصِفُ مَا لَا یَفْعَلُ (46)
به هم کمک کنید؛ مهربان باشید و بخشش بنمایید نه مانند منافق که میگوید و عمل نمیکند.
دومین گام برای ایجاد تفاهم در افراد و کارمندان، رسیدگی به مشکلات شخصی و اداری آنان است. از همین رو امیر مؤمنان امام علی علیه السلام به مالک اشتر دستور میدهند که در سختیها با مردم همدردی کند و به آنان در مسائل مالی تخفیف دهد.
امام علی علیه السلام میفرمایند:
فَإِنْ شَکَوْا ثِقَلًا أَوْ عِلَّةً أَوِ انْقِطَاعَ شِرْبٍ أَوْ بَالَّةٍ أَوْ إِحَالَةَ أَرْضٍ اغْتَمَرَهَا غَرَقٌ أَوْ أَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو أَنْ یَصْلُحَ بِهِ أَمْرُهُمْ وَ لَا یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَئُونَةَ عَنْهُمْ فَإِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بِهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَةِ بِلَادِک (47)
اگر مردم از سنگینی مالیات یا آفتزدگی یا بیآبی یا خشکسالی شکوه کردند به آنان تا هر قدر که فکر میکنی موجب بهبود وضعشان خواهد شد، تخفیف بده... زیرا که این ذخیرهای است که به صورت آبادانی و زیباسازی کشور به تو باز خواهند گردانید.
البته در جامعه آرمانی علاوه بر آنکه مدیران به فکر زیر مجموعه هستند و آنان را یاری می کند، کارمندان و همه افراد نیز همچون اعضای یک پیکر به یاری هم میشتابند.
جابربنعبدالله میگوید: با چند نفر پس از مراسم حج خدمت حضرت باقر علیه السلام رسیدیم و خواستیم با امام وداع کنیم. عرض کردیم یابن رسولالله ما را سفارشى بفرما. حضرت فرمودند:
لِیُعِنْ قَوِیُّکُمْ ضَعِیفَکُمْ وَ لْیَعْطِفْ غَنِیُّکُمْ عَلَى فَقِیرِکُمْ وَ لْیَنْصَحِ الرَّجُلُ أَخَاهُ کَنُصْحِهِ لِنَفْسِهِ (48)
باید کسی که در شما نیرومند است به ضعیفان کمک، و غنى و ثروتمند شما به مستمند رحم کند. باید شخص، خیرخواه برادرش باشد همان طورى که خیرخواه خویش است.
سومین قدم برای تفاهم بین کارکنان، جلوگیری از سخنان پراکنده و غیر مسئولانه است؛ یعنی هر کس به خود اجازه ندهد از سوی جمع و مجموعه در خارج از سازمان و در جمع رسانهها سخن بگوید و یا نظر خود را با عنوان نظر تمام افراد مطرح کند؛ به همین دلیل در مرکز و سازمانهای بزرگ، فردی را به عنوان سخنگو منصوب می کنند.
امام علی علیه السلام نیز به این وحدت زبان اشاره نموده است:
وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِدا (49)
زبانهای خود را متحد سازید.
برای رسیدن به مجموعهای متحد و برقراری تفاهم بین آنان و حسن همکاری بین افراد سازمان، وظیفه فرمانده و مدیر بسیار حساس و اساسی است. حضرت علیه السلام، مدیر و فرمانده را محور یگانه کننده در مجموعه معرفی میکنند:
مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ (50)
کسی که مدیریتِ مجموعهای را عهدهدار است، درست همانند رشتهای است که مهرهها را نظام میبخشد.
4. ایجاد ساز و کار برای کارِ گروهی
از مهارتهای انسانی هر مدیر کارامد ایجاد ساز و کار گروهی در تشکیلات خویش است. امروزه فناوری ارتباطات به سرعت در حال توسعه است و آدمی بدون ارتباطات قادر به زندگی نیست. سلامت و تندرستی انسان نیز به همین ارتباطات وابسته است. هر چه زمان بیشتر به جلو میرود، برقراری ارتباط میان انسانها ضرورت بیشتری مییابد.شکلگیری گروه های کاری فعال در دل سازمانها میتواند گامی بلند برای اجرای برنامههای سازمان باشد. افراد در دل گروه های کاری هدفمند، می توانند سریعتر تصمیمگیری کنند و نسبت به تغییرات زمانه، زودتر واکنش نشان دهند و با اصلاح سریع کارها، به راه خویش ادامه دهند.مشارکت کارکنان در جهت دستیابی به اهداف عالی سازمان، کمک مؤثری است. مسلماً چنانچه افراد خلاق و صاحب اندیشه برتر گرد هم آیند و با تفکر مشارکتی، سازمان را یاری کنند، معضلات سازمان راحتتر و سریعتر حل خواهد شد؛ همچنانکه امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند:
مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکَهَا فِی عُقُولِهَا (51)
هر کس استبداد رأی داشته باشد، هلاک میشود و هر که با مردمان مشورت کند در عقلها و افکار آنان شریک شده است.
اهمیت مشارکت نیروی انسانی بویژه مشارکت گروهی در پیشبرد اهداف سازمان، غیرقابل انکار است. این موضوع به علت افزایش فضای رقابتی بین سازمانها و مزیت رقابت برای هر سازمان و توسعه روزافزون و لزوم نوآوری حائز اهمیت است.
از ویژگیهای فرهنگ مشارکتی وجود کار گروهی مؤثر، تشویق خلاقیتها و نوآوری، خطرپذیری و همدلی، مبادله اندیشه ها و افکار، صداقت و اعتماد بین کارکنان سازمان است.
وضعیت جمعی در کارِ گروهی، افراد را به رقابت در ارائه اندیشه برتر تشویق میکند و این به موقعیت گروه انسجام، برتری و قدرت میبخشد و چنانچه نظام پیشنهادها در تمامی سازمانها از تفکر خلاق جمعی استفاده کند، مسائل و معضلات به منظور دستیابی به اهداف و آرمانهای سازمان حل میشود.
در تعریف گروه میتوان گفت: «گروهها، اجزای بنیادی نظام حیات اجتماعی هستند. زندگی همه ما در احاطه گروههاست. سازمانها متشکل از گروههای متداخل هستند و بالندگی سازمان در گرو پویایی گروهی است.» (52)
از آنجا که بدون بستر سازی مناسب اجرای هر طرحی بعید به نظر میرسد، لازمه توسعه تفکر کار گروهی نیز به فرهنگسازی نیاز دارد.
حل مسئله به صورت گروهی، پاسخهای مختلفی را میطلبد. پس هماهنگی کامل و منسجمی لازم است تا فرایند تفکر خلاق به بیراهه نرود و از مسیر اهداف راهبردی سازمان خارج نشود.
شکلگیری هر گروه کاری موفق به راحتی فراهم نمیشود و نیازمند تلاشی جدی است.
در بسیاری از مواقع از سوی مدیریت در مورد اهداف راهبردی توجیه کافی انجام نمی پذیرد و به علت عدم هماهنگیهای لازم بین اهداف راهبردی سازمان و کارِ گروهی، وحدت سازمانی نیز به مخاطره میافتد. معمولا در این گونه موارد به جای اصلاح فرایند، مدیران سراغ حذف مشارکت میروند.
برای رفع مشکلات سازمان و تقویت ارتباطات میان اعضا باید حس مسئولیت مشترک در آنان ایجاد شود تا در فضایی صمیمی و محبت آمیز با دارا بودن حس مشترک همکاری و تعاون در راستای دستیابی به اهداف، وظیفه خود را انجام دهند.
قرآن کریم انسانها را به همکاری و تعاون در نیکوکاری و تقوای اجتماعی دعوت، و از تعاون در گناه و ظلم نهی میکند:
تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ (53)
یکدیگر را در نیکوکاری و پرهیزکاری یاری کنید و تعاون بر ظلم و گناه نکنید.
با توجه به این رویکرد، کارکنان سازمانهای اسلامی با تأکید بر همکاری در ارتباطات خویش در محیطهای کاری، لازم است محور و مبنای این همکاری و همیاری را تقوای اجتماعی، پرهیزکاری و پیشی گرفتن در عمل صالح قرار دهند.
مدیر موفق میتواند با به کارگیری دو عامل مهم یعنی دادن «استقلال عمل» به کارکنان با تقسیم وظایف و دیگری ایجاد «حس ارزشمندی» در آنان به حفظ وحدت سازمان کمک کند و مشارکت را دوام بخشد.
استقلال عمل، خود یکی از راههای ایجاد انگیزه در کارکنان است. به علت استقلال عمل در گروه و تقسیم وظایف بین افراد، هر عنصر گروه به راحتی میتواند در گروه تصمیمگیری، و در کارها مستقیم، دخالت کند و پیامد رفتار خود را به سرعت ببیند.
هماهنگی گروه های کاری با اهداف سازمان به همراه استقلال عمل میتواند راه حل خوبی برای مشارکت موفق باشد.
متأسفانه در سازمانهای بزرگ و با بروکراسی گسترده این اتفاقات به راحتی رخ نمیدهد و آزادی عمل افراد محدود میشود و توانمندی فرد نیز به آسانی به چشم نمیآید. در نهایت فرد ترجیح میدهد که نظاره گر باشد و فقط در موقعیتی که از او خواسته میشود، واکنش نشان دهد. عامل دیگر، حس ارزشمندی افراد است. مشارکت در گروه، بستر مناسبی برای بروز این حس است. توانمندی افراد به راحتی در گروه ظهور مییابد و مورد تحسین واقع میشود. این ظهور میتواند احساس مفید بودن را در افراد زنده کند.
امام علی علیه السلام در نامه خود به مالک اشتر به آگاهیهای لازم مدیر در کار گروهی اینگونه اشاره میفرمایند:
ثُمَّ اعْرِفْ لِکُلِّ امْرِىءٍ مِنْهُمْ ما أَبْلى، وَ لا تُضِیفَنَّ بَلاءَ امْرِىءٍ إِلى غَیْرِهِ وَ لا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غایَةِ بَلائِهِ، وَ لا یَدْعُوَنَّکَ شَرَفُ امْرِىءٍ إِلى أَنْ تُعَظِّمَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ صَغِیراً، وَ لا ضَعَةُ امْرِىءٍ إِلى أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلائِهِ ما کانَ عَظِیماً (54)
آگاه شو که هر کس چه اندازه تلاش کرده و رنج دیده است. تلاشها و سختیهاى هیچ کس را به حساب دیگرى مگذار و از ارزش سختیهایى که هر کس (به هنگام انجام دادن وظیفه) دیده است مکاه و شرف و بزرگوارى هیچ کس، تو را بر آن ندارد که رنجهاى کوچک او را بزرگ شمارى؛ نیز حقارت هیچ کس تو را بر آن ندارد که تلاشها و محنتهاى بزرگى را که او دیده است، کوچک به حساب آورى.
یکی از مسائل مهم در مدیریت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هم این بود که تصمیماتی اثر بخش و همراه با مشارکت افراد می گرفتند و مشورت و نرمخویی با آنان سیره آن حضرت بود.
این سیره نبوی در زمان وحی، لطف و رحمت بر مشارکت جویان در تصمیمگیری تعبیر شده است؛ یعنی در کنار آیهای که بیانگر خلق و خوی رحمتآمیز پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله است و موفقیت او را در تبلیغ به دلیل اخلاق عظیم وی دانسته است از پیامبر میخواهد در کارهای اجتماعی با مردم مشورت کند:
وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر (55)
اگر سخت قلب بودى هر آینه از اطرافت متفرّق می شدند. پس از آنها گذشت کن و ایشان را ببخش و با آنان مشاورت کن.
بنابراین سیره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر تثبیت روش مشاوره و مشارکت گروههای مسلمان در تصمیمات بود که گاهی طبق نظر آنان تصمیم میگرفتند و زمانی نیز با آنان رایزنی می کردند ولی طبق نظر خود عمل میکردند. از این رو گروههای مسلمان احساس میکردند که پیامبر صلی الله علیه و آله به نظر و فکر آنان توجه می کنند و آنان را مورد تفقد قرار میدهند.
مدیران نیروی انتظامی باید با درایت لازم به ایجاد گروههای کارامد بپردازند و پاسخگوی نظر و سؤالات اعضای خویش باشند. چون حفظ انسجام گروه، مدیران را در راستای ادای وظیفه خطیر خویش یاری می کند که همانا حراست، حفظ امنیت و خدمت رسانی است.
امام خمینی (ره) در ضرورت حفظ همکاری قوای انتظامی فرمودند:
«همکاری قوای انتظامیه از واجبات شرعیه است و متفرق شدنشان خلاف شرع است.» (56)
برای رسیدن به وحدت و ایجاد ساز و کارهای کار گروهی باید از چهار مرحله گذر نمود که در هر یک از این مراحل، نقش فرمانده و رهبر گروه بسیار حائز اهمیت است.
مرحله اول: شکلگیری گروه
هنگامی که تصمیم گرفته میشود گروه ایجاد شود، ابتدا از افراد یکدل و باانگیزه در راستای اهداف مشخص، دعوت به عمل می آید که دور هم جمع شوند و درخصوص برپایی گروه کاری به بحث و تبادل نظر بپردازند.توجه به این نکته مهم است که که این طلبِ همکاری و همفکری باید در راستای حق و به دور از گرایش های فردی و حزبی باشد.
امام مؤمنان علی علیه السلام در باب همکاری میفرمایند:
طَلَبُ التَّعَاوُنِ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ دِیَانَةٌ وَ أَمَانَة و طَلَبُ التَّعَاوُنِ عَلَى نُصْرَةِ الْبَاطِلِ جِنَایَةٌ وَ خِیَانَةٌ (57)
درخواست نمودن همکاری برای به پا داشتن حق، دیندارى و امانتداریست و درخواست همکاری بر یارى نمودن باطل گناه است و خیانت.
شرکت کنندگان در گروه به علت اینکه هنوز به عمق مباحث وارده نشده اند و نسبت به شخصیت یکدیگر شناخت کمی دارند در بیان دیدگاهها و نظریات، محتاطانه عمل میکنند. در این مرحله، رهبری گروه از حساسیت ویژهای برخوردار است. او باید از توانمندی زیادی برخوردار باشد و بتواند اعضای گروه را هدایت کند و از اهمیت شکلگیری گروه و نقشی که افراد میتوانند بر عهده داشته باشند آنان را آگاه سازد. او باید آینده نگری خوبی در زمینه نتایج شکلگیری گروه داشته باشد.
مرحله دوم: مرحلهآرا و فکر
هنگامی که با درایت رهبر گروه به بسیاری از سؤالات اعضا پاسخ داده شد و زمینههای لازم برای تبادل نظر بین اعضا پدید آمد. آرام آرام اعضای گروه نسبت به یکدیگر شناخت پیدا می کنند و اعتماد بیشتری بدست میآورند و جرأت آن را مییابند که نظر خود را آشکارا بیان کنند. اکنون رفتار محتاطانه کمی رنگ میبازد و افراد در بیان نظر، جسارت بیشتری از خود نشان میدهند. افراد تشویق شدهاند که با بیان صادقانه خویش، دیدگاههای اعضا را به نقد بکشند.خوش آن گروه که مست بیان یکدگرند
ز جوش فکر، می ارغوان یکدگرند
نمی زنند به سنگ شکسته گوهر هم
پی رواج متاع دکان یکدگرند
زنند بر سر هم ،گل، ز مصرع رنگین
ز فکر تازه گل بوستان یکدگرند
صائب تبریزی
اعضای گروه سؤالات مختلفی را در زمینه مسئولیتها، تصمیمگیریها و اقداماتی مطرح می کنند که باید انجام شود و خواهان پاسخ قانعکننده هستند. رهبر گروه همچون معماری است که در حال بنا نهادن ستونهایی است که در نظر دارد در آینده بنای گروه را روی آنها استوار سازد. در مرحله آرا و افکار، تضاد در گروه، نمود بسیار زیادی دارد. و اگر نتوان این تضاد را به خوبی مدیریت نمود، احتمال پاشیده شدن گروه و یا طولانی شدن این مرحله هست؛ لذا پیشنهاد می شود رهبر گروه در زمینه حل تضاد در گروه، مهارت کافی داشته باشد تا بتواند با همفکری اعضا این مرحله را پشت سر بگذارد.
او باید همه را به وحدت و یکدلی فرا خواند و آنان را از پیامد اختلاف و تکروی آگاه سازد. امیرالمؤمنین علیه السلام در بیان گهربار خود اینچنین هشدار میدهند:
إِیَّاکَ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ عَنْ أَهْلِ الْحَقِّ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب (58)
از جدایی و تنهایی بپرهیزید؛ همانا کسی که از اهل حق جدا شده باشد به تصاحب شیطان درخواهد آمد؛ همانگونه که اگر گوسفندى تنها، و از گوسفندان جدا شود، گرگ آن را تصاحب خواهد کرد.
مرحله سوم: ضابطهمندی
در این مرحله، افراد در کنار هم احساس آرامش می یابند و از اینکه در کنار یکدیگر مشغول کارند، خشنودند. آنها دوست دارند مشکلات گروه را برطرف کنند و به بحث و تبادل نظر بپردازند و به همین دلیل به یکدیگر بازخوردهای سازنده میدهند و تلاش میکنند در جهت رشد یکدیگر بکوشند.در این مرحله تلاشها در جهت ضابطهمندی در گروه است تا افراد بر اساس اصولی مشخص بتوانند مسیر خود را هماهنگ طی کنند. یکی از اتفاقاتی که در این مرحله رخ میدهد این است که اقتدار گرایی رهبر گروه کاهش مییابد و گویی این قدرت رهبری به آهستگی بین اعضای گروه پخش میشود. اکنون تک تک اعضا میتوانند بر اساس ضابطهمندیهای مشخص و با ارائه شیوه های ارزشمند، گروه را به سوی هدف، هدایت کنند.
مرحله چهارم: تلاش
در این مرحله اعضا فعالانه تلاش میکنند و اشتیاق و همکاری برای رسیدن به هدف در گروه زیاد است. انگیزش درونی افراد رشد کرده، و اعتماد و اطمینان در گروه حاکم شده است. تمامی اعضا به دنبال این هستند که کیفیت کار را افزایش دهند و رهبری گروه در وجود تمامی اعضای گروه نهادینه شده است، تعاملات و تصمیماتی که گرفته میشود، گروه را به سوی هدف و مأموریت هدایت می کند. این مرحلهای است که اگر گروه به آن دست یابد با گذر زمان تکامل مییابد و میتواند به گروهی هدفمند و تأثیرگذار تبدیل شود و علاوه بر آنکه زمینه رشد و تحول گروه را فراهم میکند، میتواند بهره های ارزشمندی را در جامعه یا سازمان به همراه داشته باشد.چه بسیار گروهها و جوامع غیر دینی و باطل، که با وحدت روش به اهداف خود رسیده، و تشکلهای دینی و اسلامی را بدلیل اختلاف نظر در بینشان، مغلوب خود نمودهاند. حضرت مولیالموحدین امیرمؤمنان علی علیه السلام در بخشی از خطبه بیست و پنجم میفرمایند: خبری به من رسیده است که « بُسرُ بنِ اَرطاة » مُشرِف به یمن گشته است. سوگند به خدا من اطمینان دارم که آنان به همین زودی دولت را از شما خواهند گرفت:
بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُم (59)
این تسلط به دلیل اجتماع و تشکل آنان در باطلشان و پراکندگی شما از حقتان است.
5. شناخت نیروها و عوامل انگیزشی افراد
شناخت ویژگیهای انسانی و انگیزهکاری، یکی از پربحثترین جنبههای مدیریت منابع انسانی است؛ لذا شناخت و گزینش افراد مناسب در راستای اهداف از مهمترین گامهای شروع به کار در هر سازمانی است.برآورد نیروی انسانی موجود - شامل تعیین تعداد، نوع افراد، خلاقیت و کارامدی آنان - در سازمانهای کوچک به آسانی صورت میگیرد؛ اما در سازمانهای بزرگ برآورد دقیق آن، قدری پیچیده است.
در واقع این پیش بینی شامل فهرستی از نام افراد، تحصیلات، آموزش، تجربههای قبلی، وضعیت ارزشیابی، میزان حقوق، تواناییها و مهارتهاست.
از دیدگاه برنامهریزی نیروی انسانی این اطلاعات به منظور مقایسه آن با نیازهای انسانی سازمان در آینده ضروری است.
البته شناسایی استعداد موجود برای فعالیتهای دیگر سازمان نیز مفید واقع می-شود؛ برای مثال میتوان از این اطلاعات برای بررسی توانایی بالقوه نیروی انسانی، بررسی راهبردهای دیگر و گسترش سازمان، بررسی توان مدیریتی افراد در آینده، بررسی وضعیت رقابتی سازمان با توجه به وضعیت نیروی انسانی رقیبان و بررسی فرصتها و تهدیدها استفاده نمود.
نیروی انسانی سازمان باید به طور دقیق از تمام جوانب بویژه اخلاق فردی و پایبندی به ارزشهای دینی، بررسی و براورد شود.
امام علی علیه السلام به مالک فرمودند:
فَوَلِّ مِنْ جُنُودِکَ أَنْصَحَهُمْ فِی نَفْسِکَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِإِمَامِکَ وَ [أَطْهَرَهُمْ[ أَنْقَاهُمْ جَیْباً وَ أَفْضَلَهُمْ حِلْماً مِمَّنْ یُبْطِئُ عَنِ الْغَضَبِ وَ یَسْتَرِیحُ إِلَى الْعُذْرِ وَ یَرْأَفُ بِالضُّعَفَاءِ وَ یَنْبُو عَلَى الْأَقْوِیَاءِ وَ مِمَّنْ لَا یُثِیرُهُ الْعُنْفُ وَ لَا یَقْعُدُ بِهِ الضَّعْف (60)
کسى را به فرماندهى سپاهیانت برگزین که در نظر خود، او را نسبت به خدا و رسول و امام، مخلص تر و پاکیزهجانتر و داناتر بیابى؛ از آن کسان که زود خشم نمىگیرند و پوزشخواهى مقصّران را به راحتى مىپذیرند و نسبت به ناتوانان مهربانند و بر زورمندان سخت مىگیرند؛ کسانى که برخورد تند، آنان را از جا به در نمىبرد و سستى و ضعف، آنان را از کار باز نمىدارد.
از این رو باید مسئولیتهای مهم به افرادی داده شود که از تمام آزمایشها و یا بیشتر آنها سر بلند بیرون آمدهاند.
امام علی علیه السلام در همان فرمان توصیه میکنند:
اُنْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِیَانَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَافاً وَ أَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً (61)
در امور کارگزارانت نیک بنگر و آنان را پس از آزمایش به کار برگمار، نه از روى خاطر خواهى و استبداد رأى که این دو از شاخههاى ستم و خیانتند و کسانى را برگزین که اهل تجربه و آزرم و از خاندانهاى صالح و در اسلام صاحب سابقه باشند که اخلاق ایشان کریمانهتر است و ذاتشان درستتر و کمتر در پى برآوردن آزمندیهاى خود مىروند و بیشتر به پیامد کارها نظر دارند.
براستی ملاک واقعی، همانگونه که قرآن کریم تصریح دارد، تقوا و مجاهدت است. امام خمینی (ره) نیز در این باب فرمودند:
«در تقدم ملاکها، هیچ ارزش و ملاکی مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست و همین تقدم ارزشی و الهی باید معیار انتخاب و امتیاز دادن به افراد و استفاده از امکانات و تصدی مسئولیتها و اداره کشور و بالاخره جایگزین همة سنتها و امتیازات غلط مادی و نفسانی بشود.» (62)
پس از شناخت و گزینش افراد مناسب، حفظ و نگهداری نیروهای کارامد از وظایف مهم مدیران است. به همین دلیل عملکرد مدیریت باید منصفانه و مشوّقانه باشد.
از بزرگترین چالشها و دستاوردها برای مدیران امروز ایجاد انگیزه در اعضای گروههای کاری تحت رهبری آنهاست؛ چرا که این انگیزه سبب افزایش بازده کاری کارکنان و آشکار شدن بیشتر تلاش و جدیت آنان میشود. انگیزه، زمانی به وجود میآید که در کارکنان احساس امنیت و ثبات شغلی، مشارکت و نقش مؤثر در سازمان و همچنین نشاط و شادابی باشد.
مدیران نمیتوانند کارمندان خود را به انگیزهدار بودن در کارها وادار کنند، اما میتوانند آنها را در تسلط یافتن بر کارهایشان تقویت کنند و در فرصتهای مقتضی در صورت دستیابی به اهداف مورد نظر، آنها را مورد تقدیر قرار دهند.
هنر مدیریت ایجاد موقعیتی است که برای با انگیزه کردن افراد، بیشترین کارآیی را دارد.
یک دل بیدار می آرد جهانی را به وجد
شور مجنون باعث شور بیابان می شود
صائب تبریزی
از همین رو لازم است فرماندهان و مدیرانی که مستقیماً با نیروی انسانی در ارتباط هستند؛ برخی از عوامل انگیزشی در محیط کار آشنا شوند:
1. برگزاری دورههای آموزشی
2. شرح اهداف شغلی
3. طراحی نظام حقوق مناسب
4. تشویق کارکنان
5. ایجاد فضای کاری آرام
6. احساس امنیت و ثبات شغلی
پینوشتها:
38 . الکافی، ج2، ص342 .
39 . بحارالانوار، ج75، ص81.
40 . مشکاةالانوار، ص50.
41 . الکافی، ج2، ص209.
42 . بحارالانوار، ج72، ص212.
43 . التوحید للصدوق، ص34 .
44 . الارشاد، ج1، ص179.
45 . بحارالانوار، ج27، ص252.
46 . الخصال، ج2، ص614.
47 . نهجالبلاغه، نامه53.
48 . بحارالانوار، ج71، ص225.
49 . نهجالبلاغه، خطبه176.
50 . نهجالبلاغه، خطبه146.
51 . نهجالبلاغه، حکمت152.
52 . رفتار سازمانی با رویکرد اسلامی، ص11.
53 . سوره مبارکه مائده، آیه2.
54 . نهجالبلاغه، نامه53.
55 . سوره مبارکه آل عمران، آیه 159.
56 . صحیفه امام، ج13، ص42.
57 . غررالحکم و دررالکلم، ص70.
58 . غررالحکم و دررالکلم، ص466.
59 . برداشت از مقاله «ضرورت ایجاد تیمهای کاری و مراحل شکلگیری آنها»
60 . نهجالبلاغه، خطبه25.
61 . نهجالبلاغه، نامه53.
62 . پیام امام به زائران بیتاللهالحرام، 6/5/1366.
منبع : راسخون
امام علی علیه السلام تحمل داشتن را پردهپوشی و نشانه عقل می دانند و می فرمایند:
احْتَمِلْ مَا یَمُرُّ عَلَیْکَ فَإِنَّ الِاحْتِمَالَ سَتْرُ الْعُیُوبِ وَ إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُلٌ
آنچه را بر تو مىگذرد تحمّل کن؛ پس بدرستى که تحمّل نمودن، پوشاندن عیب هاست و همانا نصف عاقل، تحمّل و نصفِ دیگرش، تغافل و چشمپوشی است. (1)قدرت تحمل در برابر کارهای نامطلوب برای عموم مردم، امتیاز است اما خویشتن داری و صبوری برای کسانی که راهبر و اداره کننده امور دیگرانند، ضرورت و نوعی زینت و آراستگی است.
در یک سخن زیبا از امیرمؤمنان علیه السلام این نکته نمودار است:
الِاحْتِمَالُ زَیْنُ السِّیَاسَة
تحمّل، زینت و آرایش مهترى و حکومت است. (2)1. میزان توانایی شنیدن- رویارویی با نظریات مخالف
همانگونه که بیان شد از ویژگی های لازم برای مدیران و فرماندهان، داشتن قدرت تحمل در جایگاه مدیریتی خویش است. از سوی دیگر، خوب گوش کردن به کلام و سخن دیگران یکی از روشها و ابزارهای مدیران و از مظاهر قدرت تحمل است. در قرآن کریم شنیدن با دقّتِ سخنان و آراى گوناگون و گزینش بهترین آنها از اوصاف پسندیده اولوالالباب برشمرده شده است:فبشّر عباد، الّذین یستمعون القول فیتّبعون أحسنه أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (3)
پس بندگان مرا بشارت ده؛ همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنها خردمندانند.ممکن است در پشت هر رأی و سخن، نکته ای کارساز نهفته باشد؛ زیرا همانقدر که نوع مطالعات افراد و افق های فکری آنها متفاوت است، نوع نگرششان نیز به مسائل، با هم فرق دارد، هنر مدیر این است که از اندیشه های مختلف، راه و روش صحیح را بیابد و بدان عمل کند. امام علی علیه السلام فرمودند:
اضْرِبُوا بَعْضَ الرَّأْیِ بِبَعْضٍ یَتَوَلَّدُ مِنْهُ الصَّوَابُ (4)
رأیها را، برخى بر برخى دیگر عرضه کنید (و آنها را کنار هم نهید) که رأى درست این گونه پدید مىآید.این افکار متفاوت میتواند به عنوان بانک اطلاعات قوی و چند سامانه پردازشگر به مدیران در تصمیمگیری یاری رساند.
حضرت علی علیه السلام در باب فواید استقبال از نظر دیگران میفرمایند:
مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَاءِ (5)
هرکس از آرای مختلف استقبال کند با جایگاه های خطا و اشتباه آشنا میشود.با توجه به این حدیث ارزشمند میتوان گفت در رایزنیها نقاط ضعف بهتر نمایان میشود؛ چه بسا نظریات مخالفی که باعث روشن شدن واقعیت ها و یافتن راه چاره می شود. این هنرِ مدیر است که همه آرا را در ظرف وجودی خویش نگه دارد و بهترین آنها را برگزیند. گاهی سخن مخالف در آغاز شنیدن بر مدیر سنگین می آید. اما اگر مدیر قدری درنگ، و تجزیه و تحلیل کند، به برخی از سودمندیهای آن پیخواهد برد و چه بسیار از همین سخنان که علاوه بر ارائه افقهای جدید، پند آموز نیز هست:
نیک خواهان دهند پند ولیک
نیک بختان بوند پند پذیر
(ابوالمعالی نصراله منشی)
گوش کردنِ مؤثر، یک شیوه ای است که مدیر و فرمانده میتواند برای تغییر رفتار کارکنان در سازمان از آن بهره بگیرد.
گوش دادن یعنی برای دیگران و حرف آنان احترام قائل هستید.
در گوش کردن مؤثر، یعنی مدیر با گوینده مشارکت فعال دارد و گوینده را در انتقال منظور خویش یاری میکند. در این مشارکت هم گوینده از صحبت خویش احساس رضایت دارد و هم شنونده بدون شتاب و با تأمّل کافی از گفتوشنود بهرهمند میشود.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز از شنیدن مؤثر به حسن استماع یاد می کنند و میفرمایند:
مَنْ أَحْسَنَ الِاسْتِمَاعَ تَعَجَّلَ الِانْتِفَاعَ (6)
هرکس خوب گوش کند، زود بهرهمند میشود.همان قدر که شنونده ی خوب بودن، ثمربخش است بی توجهی به سخنان دیگران میتواند مشکلآفرین باشد. افرادی که از جانب مدیر، خوب شنیده نشوند، معمولاً برای وی احترامی قائل نیستند و به مخالفت با او برخواهند خواست؛ چون مسئول، نخواسته بهرهای از دانایی آنها ببرد. البته این بدان معنا نیست که مدیران هر سخن بیهودهای را مؤثر بدانند؛ گاهی سخنی آن قدر بی ارزش است که ردّ آن برای مدیر محرز است. اما در این صورت نیز باید آن را تحمل کرد و عجولانه صحبت گوینده را قطع نکرد؛ چرا که تحمل باورهای گوناگون به انسجام سازمان کمک می کند و یکی از راههای تقویت ارتباطات است.
مدیران باید خویشتن دار باشند و با تأمل، آرای گوناگون را خوب بشنوند و مواظب باشند پیشداوری نکنند.
حضرت علی علیه السلام نیز در این مورد میفرمایند:
عَوِّدْ أُذُنَکَ حُسْنَ الِاسْتِمَاعِ (7)
گوش خود را به خوب شنیدن عادت بده.وظیفه مدیر است که موقع شنیدن نظر دیگران، حتی نظر مخالف، حالت تدافعی به خود نگیرد. لازم نیست حرفی بزند یا کاری انجام دهد. حفظ آرامش در زمان شنیدن انتقاد، نشان از کنترل وی بر خودش است.
انتقادپذیری و انتقاد کردن مؤثر برای موفقیت سازمانی اهمیت زیادی دارد. انتقاد، اطلاعاتی است که میتواند به رشد مدیر و کارکنان کمک کند. افراد با مشاهده و درک نتایج ارزشمند انتقاد، پذیرای انتقاد میشوند و یا قادر به ارائه انتقاد میشوند. البته هدف انتقاد باید اصلاح و سازندگی باشد.
مدیران و فرماندهان باید بدانند که پذیرفتن اشتباهات به معنای ناکارامدی آنان نیست. اگر نظری مخالف نظر آنان است ولی عین واقعیت است، آن را با آغوش باز بپذیرند و مطمئن باشند کارکنان، ایشان را ناتوان و شکست خورده قلمداد نخواهند کرد، بلکه مدیران را افرادی مسئول و انتقادپذیر خواهند یافت. به انتقاد به عنوان فرصتی به منظور پیشرفت و ترقی نگاه کنید؛ حتی اگر منتقد با لحنی نازیبا شما را مخاطب قرار دهد.
کارکنان نیز باید بدانند که سخنِ آخر را فرمانده میزند و در همه حال به ویژه مواقع بحران باید گوش به فرمان او باشند و با انتقادها و سخنان بیجا ذهن او را مشوش نکنند.
2. میزان تحمل پرخاشگری ارباب رجوع
تکریم ارباب رجوع، اصل پذیرفته شده ای است و در باور به کرامت انسانی ریشه دارد. فرهنگ تکریم ارباب رجوع باید ابتدا از باورهای کارمندان و مدیران آغاز شود؛ زیرا آنها برنامهریزان جامعه و سازمانها هستند و اهداف سازمانی را به پیش میبرند.میتوان گفت یکی از عوامل کسب رضایتمندی و نشاط در سازمان، تعامل مثبت میان ارباب رجوع و مراجع است.
برای بهبود این تعامل، گاهی لازم است مراجع و مدیران، پرخاشگری و رفتار نامطلوب ارباب رجوع را تحمل کنند.
امام مؤمنان علی علیه السلام در بیان فایده بردباری در برابر سخنان درشت مردم فرمودند:
مَنْ لَمْ یَحْمِلْ قِیلًا [قَلِیلًا] لَمْ یَسْمَعْ جَمِیلاً
تا کسى بردبارى نداشته باشد و تحمّل سخنان زشت و درشت مردم را نکند، مدح و ثناى خود را از مردم، و این که او را وصف به خوبى و حلم و بردبارى کنند، نشنود. (8)ایشان در بیان سودمندی تحمل زحمتهای دیگران فرمودند:
بِاحْتِمالِ الْمُؤَنِ یَجِبُ السُّؤْدَدُ، وَ بِالسِّیرَةِ الْعادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُناوِئُ، وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِیهِ تَکْثُرُ الْأَنْصارُ عَلَیْهِ (9)
با تحمل رنجها و سختیها (ی مردم) بزرگی، واجب و لازم میشود (زیرا شخص اگر از سختیها و رنجها تنگدل نگشت، بزرگی و مهتری یابد و شایسته سروری گردد) و با رفتار خوب و پسندیده، دشمن شکست میخورد (زیرا مردم به او روآورده، دشمن را تنها میگذارند یا با رفتار پسندیده، دشمن مغلوب میشود) و با حلم و بردباری نسبت به سفیه و کم خرد، یاوران او بسیار گردند (زیرا مردم او را بر اثر حلم و بردباریش کمک می کنند).با این باور، دیگر عزیز داشتن همنوعان به ویژه مراجعان در محل کار و تکریم و تحمل آنها سخت نخواهد بود.
در فرهنگ غنی اسلام، حفظ کرامت ارباب رجوع و احترام به آنها تنها برای حفظ منافع سازمانی و قدرت و ثروت نیست بلکه به عنوان ارزشی اخلاقی برای رسیدن به خودشکوفایی تلقی میشود.
مسلمانان در دین مبین اسلام با هم برادرند. پس باید حقوق برادری را رعایت کنند. بخشودن رفتارهای نامناسب برادر دینی در اسلام بسیار سفارش شده است.
امام علی علیه السلام نیز تحمل لغزشهای دیگران را از مروت میداند:
مُرُوَّةُ الرَّجُلِ فى اِحْتِمالِ عَثَراتِ إِخْوانِهِ
جوانمردی مرد در تحمل لغزشهاى برادران اوست؛ یعنى گذشتن از گناهان و بىادبیهاى ایشان و تلافى نکردن آنها. (10)حضرتش میفرمایند:
بِکَثْرَةِ الِاحْتِمَالِ یُعْرَفُ الْحَلِیم (11)
به بسیارى تحمل، بردباری شناخته مىشود.یعنى حلیم کسی است که بارها آزار و خلاف آداب مردم را تحمل کند و فرد به مجرّد این که گاهى متحمّل این سختی شود، حلیم نیست. حلیم آنست که حلم، ملکه او شده باشد.
به طور یقین، کوتاه آمدن در برابر پرخاشگریها و بیادبیهای دیگران نتایج مطلوبی برای فرد صبور خواهد داشت؛ همچنان که امام علی علیه السلام درباره مقابله به مثل نکردن در برابر رفتارهای بد به فرزند گرانقدرش امام حسن علیه السلام میفرمایند:
فِی وَصِیَّتِهِ لِابْنِهِ الْحَسَنِ علیه السلام لِنْ لِمَنْ غَالَظَکَ فَإِنَّهُ یُوشِکُ أَنْ یَلِینَ لَک (12)
با آن کس که با تو درشتى کرده، نرم باش که امید است به زودى در برابر تو نرم شود.امیرمؤمنان مولای متقیان حضرت علی علیه السلام در بخشی از نامه خویش به مالک اشتر حُسن رفتار با مردم را چنین شرح میدهند:
احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ وَ الْعِیَّ وَ نَحِّ عَنْکَ الضِّیقَ وَ الْأَنَفَ یَبْسُطِ اللَّهُ عَلَیْکَ أَکْنَافَ رَحْمَتِهِ وَ یُوجِبْ لَکَ ثَوَابَ أَهْلِ طَاعَتِهِ (13)
درشت گفتن و ناتوانى آنان را در بیان مطلب خود تحمل کن با تنگ خلقى و بدبینى با مردم رو به رو مشو تا خدا رحمت خود را بر تو بگستراند و ثواب اهل طاعت را بر تو واجب گرداند.میتوان دریافت که نرم شدن دلهای ناآرام و ستیزه جو و بالاتر از آن رحمت خداوند و ثواب الهی از نتایج دنیوی و اخروی فرونشاندن خشم در محیط کار است. برای کسی که شغلش را جهاد در راه خداوند میداند به فرموده ی حضرت صادق علیه السلام بسی گواراست:
نِعْمَ جُرْعَةُ الْغَیْظِ لِمَنْ صَبَرَ عَلَیْهَا (14)
چه خوب جرعه ایست فرو بردن خشم برای کسی که بر آن صبر کند.از دیگر برکات حلم و بردباری، افزایش یاران و دوستان است؛ به فرموده حضرت علی علیه السلام:
بِالاحْتِمَالِ وَ الْحِلْمِ یَکُونُ لَکَ النَّاسُ أَنْصَاراً وَ أَعْوَاناً (15)
با تحمل و حلم، مردم برای تو کمک می شوند و از یاوران تو گردند.به گفته ی شاعر:
ز جرم زیردستان از تحمّل چشم پوشیدن
دو چشم دولت خوابیده را بیدار می سازد
(صائب تبریزی)
پینوشتها:
1. شرح غررالحکم، ج2، ص203.
2. شرح غررالحکم، ج1، ص197.
3. سوره مبارکه زمر، آیات 17 و 18.
4. غررالحکم و دررالکلم، ص442.
5. غررالحکم و دررالکلم، ص442.
6. غررالحکم و دررالکلم، ص60.
7. غررالحکم و دررالکلم، ص215.
8. شرح غررالحکم، ج5، ص417.
9. نهجالبلاغه، حکمت215.
10. شرح غرر الحکم، ج6، ص 136.
11. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص286.
12. بحارالانوار، ج71، ص168.
13. نهجالبلاغه، نامه53.
14. الکافی، ج2، ص110.
15. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص287.
ادامه دارد...
منبع : راسخون
3. میزان تحمل دربرابر تعرض و رفتارهای غیرقانونی
بشر از آغاز زندگی خود به طور غریزی، همواره مدافع حیات و امنیت فردی و موضعگیری در برابر کسانی بوده است که حریم او را دچار خطر و بی نظمی میکنند و این، امری طبیعی و حقی حیاتی است.از زمانی که جوامع شکل گرفت به تبع افزایش جمعیت، تعارضات افزایش یافت و با شکلگیری حکومت در جامعه، دولتها عهده دار دفاع از حقوق مردم شدند.
در جامعه اسلامی نیز حکومت اسلامی به اعتبار حمایت و بیعت مردم، موظف است با هر گونه تجاوز خارجی به مرزهای کشور اسلامی رویارویی کند؛ تجاوزگران را به جزای خود برساند و ناامنی و فساد را در داخل ریشهکن سازد.
همانطور که خداوند کریم به حضرت رسول صلی الله علیه و آله به عنوان ولی مردم میفرماید:
یا ایّها النَّبی حَرِّض المُؤمنینَ عَلیَ القِتال (16)
ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن.همچنین حکومت اسلامی باید علاوه بر رویارویی و مبارزه با دشمن از مرزهای کشور اسلامی محافظت کند و اجازه ندهد سرزمین اسلامی به تاراج رود:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا (17)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید و در برابر دشمنان ، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید.نکته قابل تأمّل این است که تشخیص جنگ یا صلح و مراحل آن از وظائف رهبر و از شئون ولیّفقیه است. رهبر در جایگاه ولیّ، امین و حافظ منافع اسلام و مردم است و باید بر مبانی دین و احکام شریعت مسلط، و اطلاع کامل از اوضاع کشور و تعارضات احتمالی دشمن و رفتارهای غیرقانونی اشرار و فتنه گران داشته باشد؛ به اسرار نظامی آگاه باشد و مصلحت اسلام و کشور را، در اینکه هم اکنون با دشمن صلح، و یا قتال کند، تشخیص دهد؛ همچنان که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند:
وَجَدْتُ الْمُسَالَمَةَ مَا لَمْ یَکُنْ وَهْنٌ فِی الْإِسْلَامِ أَنْجَعُ مِنَ الْقِتَال (18)
من مسالمت و صلح را در صورتی که موجب ضعف و سستی در اسلام نشود، سودمندتر و مناسب تر از قتال یافتهام.هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام در موقعیت نامساعد حکومتیِ زمان خویش و خود باختگی بسیاری از فرماندهانِ دنیا طلب برای حفظ دین به صلح تحمیلی با معاویه تن داد، برخی از دوستان بیاطلاع به ایشان به عنوان مذلّ المؤمنین یعنی خوارکننده مؤمنان سلام دادند. حضرت فرمودند:
مَا أَنَا بِمُذِلِّ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَکِنِّی مُعِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی لَمَّا رَأَیْتُکُمْ لَیْسَ بِکُمْ عَلَیْهِم قُوَّةٌ سَلَّمْتُ الْأَمْرَ لِأَبْقَى
من خوارکننده مؤمنان نیستم بلکه عزیزکننده ایشانم. وقتی شما توان مبارزه با آنها را ندارید به این کار تن دادم تا اسلام باقی بماند. (19)اسلام همانقدر که بر دفاع از حریم فردی تأکید دارد بر عفو و گذشت و بردباری طبق مصلحت نیز توصیه میفرماید. حقتعالی در سوره مبارکه طه، زمانی که موسی و هارون علیهماالسلام را به سوی فرعون طغیانگر فرستاد، این نکته را بیان فرمود:
اذْهَبا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى، فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشى (20)
به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است. اما به نرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکر شود یا (از خدا) بترسد.امام خمینی (ره) زمانی که با قبول قطعنامه 598، صلح میان ایران و عراق را پذیرفتند، طی پیامی در روز بیستونهم تیرماه سال شصتوهفت فرمودند:
«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه ی دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری میکنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام میدانم... من باز میگویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم.» (21)
نمونههای بسیاری از تحمل و بردباری در برابر رفتارهای معارض در سیره معصومین علیهم السلام و پیشوایان بزرگ اسلام به چشم میخورد:
دعای امیرالمؤمنین علیه السلام در حقّ دشمن و امیدواری به صلح، نمونهای از این رحمت اسلامی است:
اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَیْنِنَا وَ بَیْنَهُمْ وَ أَنْقِذْهُمْ [اهْدِهِمْ] مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْغَدْرِ مَنْ لَهِجَ بِهِ (22)
خداوندا! خونهاى ما و ایشان را نگاهدار و بین ما و ایشان را به اصلاح آور و ایشان را از گمراهى هدایت کن تا کسی که نسبت به حق جاهل است آن را بشناسد و کسی که نسبت به ظلم و دشمنی حریص است از آن بر گردد.امام سجاد علیه السلامنیز در دعای مکارم الاخلاق نمونهای از برخورد اسلامی با معارضان را بیان می کنند:
وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَةِ ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ، وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِیَ عَنِ السَّیِّئَةِ. (23)
و مرا توفیق ده تا با آنکه با من نادرستی نموده از روی خیرخواهی برخورد کنم و آن را که از من دوری کرده به نیکی جزا دهم و به آنکه محرومم نموده با بخشش پاداش دهم و کسی را که از من جدا شده به پیوستن مکافات دهم و از آنکه غیبت من را نموده است به نیکی یاد کنم و نیکی (دیگران) را سپاسگزارم و از بدی (آنها) چشمپوشی کنم.در سیره معصومین علیهم السلام هیچ گاه پیشگامی در جنگها به چشم نمیخورد. ایشان حتی برای دشمنان خویش نیز حقوقی مانند ترحّم بر اسیران و فراریان، رعایت حال زنان و کودکان، پرهیز از دشنام به دشمن، عدم استفاده از مواد سَمّی در سرزمین دشمن و ... قائل بودند.
آنان با حلم و بردباری راه برگشت و هدایت را تا لحظات آخر برای دشمنان خود باز میگذاردند. گفتگوهای غیر رسمی قبل از اقدام نظامی و گفتگوهای رسمی سیاسی از خط مشی رهبران معصوم علیهم السلام بوده است. در سیره ی نبوی و علوی، گفتگو در جنگها و اعزام نمایندگان، فراوان به چشم میخورد.
نصیحت های امام علی علیه السلام به معاویه در قالب نامه های متعدد، نمونهای از صبر آن حضرت در برابر رفتارهای ضد ارزشی معاویه و هدایت گری امام است.
نامه دهم از کتاب ارزشمند نهجالبلاغه حاکی از گفتگوهای غیررسمی و هدایتگرانه است. حضرت علیه السلام، همچنین بعضی از احکام دین را برای رفع شبهات خوارج در خطبه صد و بیست و هفت برای آنها تبیین میفرمایند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام حتّی تا مرحلهای که خوارج به تحریک مردم پرداختند، نیز تنها به جواب منطقی و سیاست افشاگرانه بسنده کرد و آنگاه که با آنان به مبارزه پرداخت، عاقبت خوارج را در جنگ پیش بینی کرد (24) و از یارانش خواست پس از او با آنان مقاتله و جنگ نکنند؛ چرا که این افراد نادانهایی هستند که حق را نیافتهاند و با دشمنان دانایی که قصد براندازی اسلام را دارند، تفاوت دارند و مبارزه امروز ما با آنان برای کوتاه کردن دست آنها از کیان مؤمنان و مسلمانان است:
لا تَقْتُلُوا الْخَوارِجَ بَعْدِىَ، فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ، کَمَنْ طَلَبَ الْباطِلَ فَأَدْرَکَه (25)
بعد از من با خوارج نبرد نکنید؛ زیرا کسی که در جستجوی حق بوده و خطا کرده است، مانند کسی نیست که طالب باطل بوده و آن را یافته است.امام اول شیعیان در مورد اصحاب جمل نیز میفرمایند:
فَاِنْ شَغَبَ شاغِبٌ عُوتِبَ، فَإِنْ أَبهی قُوتِلَ (26)
اگر فتنهگری، فتنهانگیزی کرد از او خواسته می شود که به حق بازگردد و اگر امتناع ورزد، مورد نبرد قرار خواهد گرفت.آنگاه که نصایح دلسوزانه امیر مؤمنان علی علیه السلام کارساز نشد و جنگ در گرفت و اصحاب جمل کشته شدند یا به اسارت در آمدند، هنگامی که آن حضرت از کنار جسد «طلحةبنعبدالله» و «عبدالرّحمانبنعتاببناسید» در روز جنگ جمل عبور کردند برای مرگ دشمنان خویش اظهار تأسّف نمودند:
لَقَدْ أَصْبَحَ أَبُو مُحَمَّدٍ بِهَذَا الْمَکَانِ غَرِیباً أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَکْرَهُ أَنْ تَکُونَ قُرَیْشٌ قَتْلَى تَحْتَ بُطُونِ الْکَوَاکِبِ (27)
ابو محمّد [یعنی طلحه] در این مکان چه غریب افتاده است! سوگند به خدا من دوست نداشتم قریش در زیر این آسمان و ستاره ها چنین کشته افتاده باشند.مبنای ارزشی جنگ و دفاع در اسلام بر ارزشهای جاهلی، کینههای کور، عقدهها، دنیا و مادیات نیست؛ بلکه بر اساس ارزشهای الهی، اخلاق و انسانیت است.
وَ لَا یَحْمِلَنَّکُمُ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَیْهِم (28)
باید پیش از خواندن آنان (به راه حق) و حجّت تمام کردن کینه و دشمنی شما را به جنگ با ایشان وادار نسازد (زیرا جنگ از روی کینه و دشمنی برای هوا و هوس است نه اطاعت و فرمانبری از خداوند، پس در این صورت اگر کسی کشته شود یا دیگری را بکشد، گناهکار و معذّب است).اسلام علاوه بر رعایت حقوق دشمنان برای مجرمان و محکومان نیز حقوقی قائل است. اجرای قوانین شرع از سوی مجریان قانون باید آمیخته با رفتارهای انسانی باشد.
اسلام برای برخی از جرائم شخصی و اجتماعی، جای عفو و بخشش را باز گذاشته است به گونهای که در جرائم فردی، شخص و ولیّ او می تواند ببخشد و در جرائم اجتماعی، زمامدار و ولیّفقیه به نیابت از جامعه و در جهت منافع دین و مسلمانان اختیاردار است.
حضرت علی علیه السلام در جریان ضربت خوردنشان توسط ابن ملجم به نوع گذشت شخصی اشاره فرمودند:
إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِىُّ دَمِى، وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَناءُ مِیعادِى، وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِى قُرْبَةٌ، وَ هُوَ لَکُمْ حَسَنَةٌ، فَاعْفُوا أَلا تُحِبُّونَ أَن یَّغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ (29)
اگر ماندم، صاحب اختیار خون خود هستم (به خواست خویش میخواهم ابن ملجم را به کیفر برسانم یا میبخشم) و اگر مُردم مرگ وعدهگاه من است (اختیاری ندارم شما به وظیفه شرعی خود رفتار کنید) و اگر (خواستم او را) ببخشم، بخشش برای من طاعت و بندگی (موجب قرب و نزدیکی به رحمت خدا) است و (اگر شما خواستید او را ببخشید) بخشش برای شما نیکوکاری است، پس شما او را ببخشید (زیرا خداوند در قرآن کریم میفرماید) آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟هم چنین از سخنان آن حضرت علیه السلام است که میفرمایند:
مِنَ الْمُرُوَّةِ احْتِمَالُ جِنَایَاتِ الْإِخْوَان (30)
تحمّل کردن خطاهای برادران جوانمردی است (یعنى در گذشتن از آنها و تلافى نکردن).از موارد بخشودن جرم اجتماعی میتوان به بخشودگی اهالی مکّه پس از فتح آن توسط پیامبر صلی الله علیه و آله با تعبیر «انتمالطلقاء» اشاره کرد.
در سوره مبارکه مائده نیز حقتعالی به رسول خویش امر می کند که نسبت به خائنان یهودی عفو و گذشت داشته باشد:
وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین (31)
و هر زمان از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان، ولی از آنها درگذر و صرفنظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد.عفو مجرمان جنگ جمل در زمان حضرت علی علیه السلام نیز نمونهای دیگر از تحمل در برابر جرائم اجتماعی است.
تمرین تحمل و بردباری از ملزومات کار نیروی نظامی و انتظامی است؛ چرا که رویارویی با رفتارهای خلاف قانون به تجزیه و تحلیل وضعیت و سنجیدن حق و ناحق نیاز دارد و این امر جز با صبر و تحمل و پیروی از دستور فرمانده و دخالت ندادن هواهای نفسانی در مبارزه با مفاسد اجتماعی امکان پذیر نیست.
شایسته است سربازان اسلام پس از پیروزی در راه حق و عدالت از خداوند بخواهند که بر راه درست باقی بمانند؛ مبادا با احساس قدرت دچار غرور شوند و بر مردم ظلم کنند، همچنان که امیرمؤمنان علیه السلام این درخواست را از پروردگار خویش می کند:
ربّ ... اِنْ اَظّْهَرْتَنا علی عدوّنا فَجَنِّبْنا البَغیَ و سَدِّدنا لِلحَقِّ (32)
پروردگارا!... اگر ما را بر دشمنانمان غلبه دادی، ستمگری(بر دیگران) را از ما دور گردان و به حق و درستکاری استوارمان فرما.پینوشتها:
16. سوره مبارکه انفال، آیه65.
17. سوره مبارکه آل عمران، آیه200.
18. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص445.
19. بحارالانوار، ج75، ص287.
20. سوره مبارکه طه، آیات 43 و 44.
21. صحیفه امام، ج21، ص 95ـ92.
22. صحیفه علویه، ص328.
23. صحیفه سجادیه، دعای20، بند 9.
24. نهجالبلاغه، خطبه 58.
25. نهجالبلاغه، خطبه 60.
26. نهجالبلاغه، خطبه 172.
27. نهجالبلاغه، خطبه 209.
28. نهجالبلاغه، نامه 12.
29. نهجالبلاغه، نامه 23.
30. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص420.
31. سوره مبارکه مائده، آیه13.
32. نهجالبلاغه، خطبه170.
منبع : راسخون
تصمیم در فرهنگ لغت پارسی، اراده کردن و آهنگ کاری را نمودن است. معادل واژه تصمیم در زبان عربی، کلمه «عَزم» است. (1)
در ادبیات مدیران، تصمیمگیری سازمانی، فرایند شناسایی و حل مسائل سازمان است.
پس تصمیمگیری، تلاش برای حل مشکلی معین است با انتخاب و گزینش راهحلی از میان راهحلهای متفاوت، مبتنی بر شرایط و بر پایه برخی عملیات مشخص. وقتی شما تصمیمی میگیرید در واقع عملی را که نسبت به پیشنهادهای گوناگون بهترین است انتخاب میکنید.
فرد مصمّم، کسی است که با تصمیمسازی، عملی را برمیگزیند. پس تصمیم با عمل رابطه ای تنگاتنگ دارد.
سامانه تصمیمگیر مشخص میکند که چه رفتاری باید بر اساس اطلاعات استنتاج شده انجام شود.
هر تصمیم ممکن است مسیر فعالیت را تا حدود زیادی تغییر دهد. میتوان گفت ارزش هر تصمیم به موفقیت عملی است که بر اساس آن شکل میگیرد. تصمیمگیری گاهی سرنوشتساز است.
تصمیمات سازمانی معمولاً جمعی گرفته میشود؛ اما گاهی مدیر لازم است با تجزیه و تحلیل مسائل به تنهایی راه حل بدهد و تصمیم بگیرد. شایسته است مدیران، تصمیمات خویش را بر اساس نظم و منطق ارائه کنند تا سازمان را دچار پیامدهای تصمیمات غیر عقلانی و نسنجیده نکنند. چون تصمیمگیری، مهمترین، دشوارترین و پرخطرترین وظیفه مدیر و فرمانده است. گرفتن تصمیم اشتباه و نامناسب، گاه لطمات و زیانهایی جبرانناپذیر به سازمان یا فرد وارد میسازد. امروزه به دلیل پیچیدگی سازمانها، هزینههای زیاد عملیات و وسعت تشکیلات سازمانی، اهمیت و لزوم شیوههای تصمیمگیری مناسب و گرفتن تصمیمات مستدل برای مدیران آشکار شده است. مدیران نه تنها باید تصمیمات مناسب بگیرند بلکه باید مراقب تصمیمگیری زیردستان هم باشند؛ همچنان که رهبرمعظم انقلاب فرمودند:
«همه شما برادران عزیز به یاد داشته باشید نیروی انتظامی که دائماً با مردم سر و کار دارد، میتواند هم مظهر عطوفت و محبت نظام باشد و هم مظهر تدبیر و مدیریت آن. این دو عامل را در کنار هم رعایت کنید. حرکات و تصرفات شما هم باید نشان دهنده عقل و تدبیر و مدیریت نظام باشد.» (2)
1. میزان قدرت تصمیمسازی در سازمان
با توجه به نظر برخی از اندیشمندان علم مدیریت، تصمیمسازی «خلق و ایجاد استراتژیها و روشهای اتخاذ تصمیم» و «اراده، اتخاذ و گزینش برترین استراتژی و روش»، تصمیمگیری است. البته برخی از صاحبنظران بین این دو تعبیر، تفاوتی قائل نمیشوند و در موارد متعددی هر یک را به تنهایی به کار میبرند.در احادیث ما آمده است:
لَا تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلًا وَ یَقِینَکُمْ شَکّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا :
دانایی خود را نادانی قرار ندهید و باورتان را به دودلی نگردانید. اگر دانایید پس کار کنید و هر گاه باور دارید، پس پا پیش گذارید. (3)
از این فرموده امام علی علیه السلام میتوان چنین برداشت کرد که قدرت تصمیمسازی در آگاهی و دوری از شک و تردید نهفته است.
از لحاظ علمی برای فرایند تصمیمگیری، شیوههای گوناگونی پیشنهاد شده است که در این گفتار به بیان یک شیوه مناسب شش مرحلهای پرداخته می شود:
مراحل تصمیم گیری
مرحله اول: مشخص کردن موضوع یا چالش
در گام نخست فرد مصمّم با شناسایی تصمیمی که قصد دارد بگیرد به تعریف مسئله میپردازد. او باید بکوشد بطور روشن ماهیت تصمیم را معین کند.
حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
عَلَى قَدْرِ الرَّأْیِ تَکُونُ الْعَزِیمَةُ :
تصمیم و کوشش به اندازه رأى (و شناخت) است. (4)
مرحله دوم: جمعآوری اطلاعات مرتبط
اغلب تصمیمها به جمعآوری اطلاعات مربوط به خود نیاز دارد. باید بدانید که به چه اطلاعاتی نیاز دارید.
بهترین منبع اطلاعاتی کدام است و چگونه باید به آنها دسترسی پیدا کنید؟ برخی از اطلاعات با تجزیه و تحلیل خویشتن و برخی از منابع خارجی همچون کتاب، افراد و غیره تأمین می شود. پشتوانه اصلی تصمیمگیری، اطلاعات است.
بنابراین با ایجاد سامانه اطلاعات، میتوان گام مهمی در بهبود تصمیمگیری مدیران برداشت.
هرچه مدیر، اطلاعات و آگاهیهای بیشتری در زمینه موضوع مورد تصمیمگیری داشته باشد، قدرت تصمیمگیری بهتری خواهد داشت.
آنچه در بیشتر موارد، فرد را با شکست در تصمیمگیری یا تصمیمگیری اشتباه رو به رو میسازد، نداشتن اطلاعات و تخصص کافی است.
امام علی علیه السلام میفرمایند:
التَّدْبِیرُ قَبْلَ الْفِعْلِ یُؤْمِنُ الْعِثَار :
تدبیر هرکاری پیش از انجام دادن آن، تو را از لغزش ایمن می دارد. (5)
در این مرحله از تصمیمگیری مشورت میتواند بسیار کارساز باشد. در فرهنگ دینی ما مشورت جایگاه بسیار ارزندهای در همه کارهای زندگی دارد.
در سخنی گرانقدر از امام علی بن ابیطالب علیه السلام به این مطلب اشاره شده است:
شَاوِرْ قَبْلَ أَنْ تُقْدِمَ وَ تَدَبَّرْ قَبْلَ أَنْ تَهْجُم :
قبل از اقدام به کار مشورت نما و قبل از شروع، تدبر و تفکر کن. (6)
رایزنی یا مشورت، که نشانه حزم و دوراندیشی است، همواره گامی اطمینانبخش پیش از عزم و تصمیم است. در ادبیات ایران زمین در این موضوع، سخن بسیاری گفته شده است:
اول حزم چیست؟ رای زدن
بعد از آن عزم دست و پای زدن
(سنایی غزنوی)
مرحله سوم: شناسایی گزینهها و تعریف هر گزینه
هنگام کسب اطلاعات، تصمیمگیرنده به برتری برخی از گزینهها نسبت به دیگر گزینهها پیخواهد برد. در این بررسی میتوان از اطلاعات موجود و قدرت خلاقیت فردی استفاده کرد و گزینههای جدیدی به وجود آورد که شاید ترکیبی از بهترین مسیرها و یا چکیدهای از آنها باشد.
مرحله چهارم: بررسی پیامدهای هر انتخاب و تعیین آنها
در این مرحله میتوان با سنجش شواهد موجود، نتیجهگیری کرد که پیامد هر انتخاب چه خواهد بود؛ اعم از بازده یا سود و زیان هر گزینه.
بررسی پیامد هر انتخاب در زندگی فردی یا سازمانی از نشانههای حزم و عاقبتنگری است.
شاعر در تشبیهی زیبا مسئولیت اداره مردم را به تاج پادشاهی و فرد مسئول را به گل نرگس تشبیه نموده است. شاعر در این شعر زیبا، پاسداری از تاج زر یا همان مسئولیت را به بیداری و دوراندیشی در عزم و تصمیمات منوط می داند:
کم ز نرگس مباش اندر حزم
چون کنی عزم رزم و مجلس بزم
نرگس از خواب از آن حذر دارد
که همی پاس تاج و زر دارد
(سنایی غزنوی)
امام مؤمنان علیه السلام و پیشوای حکیمان در سخنی دیگر، صحت و قوت تصمیم را از دوراندیشی و حزم می دانند و می فرمایند:
مِنَ الْحَزْمِ قُوَّةُ الْعَزْمِ مِنَ الْحَزْمِ صِحَّةُ الْعَزْم :
قوت تصمیم از حزم است، صحت و درستی تصمیم از حزم است. (7)
مرحله پنجم: انتخاب یک گزینه و تصمیم گیری
پس از ارزیابی تمام شواهد، فرمانده خواهد توانست از میان گزینه ها آن را انتخاب کند که مناسبتر است؛ همچنین میتواند ترکیبی از برگزیدهها را برگزیند.
مرحله ششم: عمل و اجرای تصمیم
در این مرحله شیوه برگزیده شده با توکل به خدا نه از سر غرور و خود بزرگ بینی به اجرا در میآید.
خداوند تعالی در کتاب مقدس قرآن از رسول خود? میخواهد که پس از مشورت و انتخاب راه مناسب، وقتی هنگام تصمیم شد بر پروردگار خود توکل کند و نتیجه را به او بسپارد:
فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ :
با آنان (مردم) مشورت کن؛ امّا هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توکّل کن. (8)
در مدیریت اسلامی پس از گرفتن تصمیم باید به خدا توکل کرد و از درگاه لایزال الهی مدد خواست و کار خویش را به او واگذار نمود. این واگذاری کار به خداوند باید پس از بررسی کامل اسباب و عوامل عرفی و عقلانی و تلاش فکری و عملی باشد. توکل بر نیروی بیکران الهی، ترس و وحشت و تردید را از بین میبرد و دل انسان را آرام میسازد و این از ویژگیهایی منحصر به فرد تصمیمگیری در مدیریت اسلامی است.پیشنهاد می شود پس از هر تصمیم، ارزشیابی دوباره و مرور تصمیم و پیامدهای آن نیز صورت بگیرد.
دقت کنید آیا آن راه برگزیده در حل مشکل، شما را یاری می کند یا خیر؟ چنانچه پاسخ مثبت بود تصمیم خود را حفظ کنید و گرنه بایستی مراحل خاصی از فرایند گفته شده را از سر بگیرید.
امام علی علیه السلام در باب اعتماد مطلق نداشتن به تدبیر خویش فرمودهاند:
یَغْلِبُ الْمِقْدارُ عَلَى التَّقْدِیرِ حَتّى تَکُونَ الافَةُ فِى التَّدْبِیرِ :
قضا و قدر الهی بر حسابگری پیشی میگیرد به طوری که گاهی آفت و تباهی در تدبیر است. (9)
پس نباید شخص از توکل دست بردارد و تنها به تدبیر و اندیشه خود اطمینان نماید.
راههای افزایش قدرت تصمیم گیری
از راههای افزایش قدرت تصمیمگیری می توان به داشتن اعتماد به نفس، شناخت و رفع موانع تصمیمگیری، افزایش معلومات، شناخت موضوع از جنبههای مختلف و استفاده از کمک افراد متخصص اشاره کرد. البته برای تصمیمگیری همواره باید از نظم منطقی استفاده کرد؛ چون تصمیمگیری همچون حل یک مسئله از مراحل منظم پیروی میکند و آشنایی فرد با روند تصمیمگیری منطقی، احتمال موفقیت او را در تصمیمگیری افزایش خواهد داد.
افرادی که اعتماد به نفس قوی دارند از قدرت تصمیمگیری بهتری برخوردارند و در موقعیت بحرانی قادر به تصمیمگیریهای مناسب هستند. پس تصمیمگیری باید بر اساس بیشترین امتیاز و کمترین احتمال شکست انجام شود.
قاطعیت در تصمیمگیری و همت بلند در اجرای تصمیمات از ویژگی های لازم برای مدیران است. مدیر با این ویژگی ها با برداشتن مشکلات از سر راه، کاروان سازمان را هر چه سریعتر به سر منزل مقصود میرساند.
امام علی علیه السلام در اینباره میفرمایند:
فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَازِرِ وَ اطْوُوا فُضُولَ الْخَواصِرِ، لا تَجْتَمِعُ عَزِیمَةٌ وَ وَلِیمَةٌ، ما أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزائِمِ الْیَوْمِ وَ أَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذاکِیرِ الْهِمَمِ :
پس کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهاى والا با خوشگذرانى میسر نیست. چه بسا خوابهاى شب که تصمیمهاى روز را از بین می برد و تاریکیهاى فراموشى که همتهاى بلند را نابود کرده است. (10)
پی نوشت ها :
1. مفردات راغب اصفهانی، ماده عزم.
2. بیانات در مراسم بیعت فرماندهان، نمایندگان ولىّفقیه و مسئولان عقیدتى، سیاسى ژاندارمرى و شهربانى، و رئیس و کارکنان سازمان پلیس قضایى کشور، 28/3/1368
3. نهجالبلاغه، حکمت266.
4. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص64.
5. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص354.
6. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص56.
7. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص476.
8. سوره مبارکه آلعمران، آیه159.
9. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص103.
10. نهجالبلاغه، خطبه211.
ادامه دارد
منبع : راسخون
2. توانایی قدرت تصمیمگیری در برنامهها و مأموریتهای سازمانی
تصمیمگیری در اداره سازمانها به قدری مهم است که مدیریت را علم و هنر تصمیمگیری گویند.
تصمیمگیریها در سازمان، عملکرد افرادی را تحت تأثیر قرار می دهد که مجری عملیات سازمان هستند. گرچه هیچ مدیر و کارمندی از تصمیمگیری بینیاز نیست، سنگینی این وظیفه بر دوش مدیران و فرماندهان بیشتر است.
وظایف اساسی مدیران اعم از برنامهریزی، سازماندهی، رهبری و کنترل مستلزم تصمیمگیری است. در واقع تصمیمگیری فرایند و رفتاری است که در تمام وظایف و فعالیتهای حوزه مدیریت نفوذ دارد و مختص برنامهریزی و مأموریتهای سازمانی نیست؛ هر چند برخی از اندیشمندان علم مدیریت، تصمیمگیری را با برنامهریزی مترادف دانستهاند. (11) در این گفتار به اهمیت تصمیمات در برنامهها و مأموریتها پرداخته می شود.
همانطور که در قسمت برنامهریزی به عنوان اولین وظیفه مدیران، آمد، برنامهریزی مجموعهای از تصمیمات هماهنگ است؛ این تصمیمات که تصمیماتی ویژه است، به هدفگذاری، تعیین روش، تخصیص منابع و ... مربوط است؛ چون بر اساس این برنامههاست که سازمان به آرمان نهایی خود میرسد. پس تصمیمگیری در برنامهریزی و اجرای برنامهها دقت ویژهای میطلبد. اما باید گفت در مأموریتهای سازمانی نیز تصمیمگیری قاطع و عقلایی بسیار با اهمیت است؛ چنانکه مقام معظم رهبری فرمودند:
«منظور از سازندگی نیروهای مسلّح فقط داشتن سلاح نیست. سازندگی به معنای استحکام نیروهای مسلّح، آموزش، نظم و انضباط، روحیه و تصمیم قاطع در دفاع از آرمانهاست.» (12)
مأموریت سازمانی چیست؟
رسالت یا مأموریت، وظیفه و کار مهمی است که در یک مقطع از زمان باید انجام شود. در مأموریت، ریز وظایف تعیین می شود. (اینکه هر یک از اجزای سیستم برای چه چیزی درست شده است.) مأموریت سازمانی، هدف یا علت وجود سازمان است. پس مأموریت سازمانی در ادبیات مدیریت از جنس هدف است؛ هدفی بزرگ، که سازمان میخواهد در زمان طولانی به آن دست یابد.
گونه گونی مأموریتها آنگونه که در نیروی انتظامی وجود دارد در هیچ یک از سازمانهای نظامی و غیر نظامی نیست.
فعالیتهای گسترده نیروی انتظامی شامل چندین مأموریت اصلی و دهها مأموریت در حوزه انتظامی، امنیتی و اطلاعاتی است.
به طور چکیده میتوان به مأموریتها و وظایف نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران این گونه اشاره نمود:
1- استقرار نظم و امنیت و تأمین آسایش عمومی و فردی.
2- رویارویی و مبارزه قاطع و پیوسته با هر گونه خرابکاری، تروریسم، شورش و عوامل و حرکتهایی که مخل امنیت کشور باشد با همکاری وزارت اطلاعات.
3- تأمین امنیت برای برگزاری اجتماعات، تشکلها، راهپیماییها و فعالیتهای قانونی و مجاز و جلوگیری از هر گونه تشکل و راهپیمایی و اجتماع غیر مجاز و رویارویی با اغتشاش، بینظمی و فعالیتهای غیر مجاز.
4- اقدام لازم در زمینه کسب اخبار و اطلاعات در محدوده وظایف محول و همکاری با سایر سازمانها و یگانهای اطلاعاتی کشور در حدود وظایف آنها.
5- حراست از اماکن، تأسیسات، تجهیزات و تسهیلات طبقهبندی شده غیر نظامی و حفظ حریم آنها به استثنای موارد حساس و حیاتی به تشخیص شورای عالی امنیت ملی که به عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواهد بود.
6- حفاظت از مسئولان و شخصیتهای داخلی و خارجی در سراسر کشور به استثنای داخل پادگانها و تأسیسات نظامی مگر در مواردی که بنا به تشخیص شورای عالی امنیت ملی، اصل انقلاب و یا دستاوردهای آن در معرض خطر باشد که به عهده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خواهد بود.
7- جمعآوری سلاح و مهمات و تجهیزات غیر مجاز و صدور پروانه نگهداری و حمل سلاح شخصی و نظارت بر نگهداری و مصرف مجاز مواد ناریه با هماهنگی وزارت اطلاعات برابر طرحهای مصوب شورای امنیت کشور.
8- انجام دادن وظایفی که طبق قانون به عنوان ضابط قوه قضاییه به عهده نیروی انتظامی است از قبیل
الف ـ مبارزه با مواد مخدر
ب ـ مبارزه با قاچاق
ج ـ مبارزه با منکرات و فساد
د ـ پیشگیری از وقوع جرم
ه ـ کشف جرائم
و ـ بازرسی و تحقیق
ز ـ حفظ آثار و دلایل جرم
ح ـ دستگیری متهمان و مجرمان و جلوگیری از فرار و اختفای آنها
ط ـ اجرا و ابلاغ احکام قضایی
9- کارهای مربوط به تشخیص هویت و کشف علمی جرائم.
10- مراقبت و کنترل از مرزهای جمهوری اسلامی ایران، اجرای معاهدات و تفاهمنامه های مصوب مرزی و استیفای حقوق دولت و اتباع مرزنشین جمهوری اسلامی ایران در مرزها و محدوده انحصاری اقتصادی دریاها.
11- اجرای قوانین و مقررات مربوط به گذرنامه (به جز گذرنامه سیاسی و خدمت) و ورود و اقامت اتباع خارجی (با هماهنگی وزارت امور خارجه در مورد اتباع خارجی تحت پوشش دیپلماتیک) با هماهنگی وزارت اطلاعات (در مورد ورود و خروج و اقامت اتباع خارجی و صدور گذرنامه).
12- اجرای قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی و امور توزیع و حفظ حریم راههای کشور.
13- اجرای قوانین و مقررات وظیفه عمومی.
14- نظارت بر اماکن عمومی و اجرای امور مربوط به این اماکن برابر مقررات مصوب.
15- همکاری با سایر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در مواقع لزوم و بنا به دستور.
16- همکاری با دبیرخانه پلیس بین الملل (اینترپل).
17- همکاری با وزارتخانهها، سازمانها، مؤسسات و شرکتهای دولتی و وابسته به دولت، بانکها و شهرداریها در حدود قوانین و مقررات مربوط.
18- همکاری با سازمانهای ذیربط در جهت ایجاد و توسعه زمینههای فرهنگی لازم به منظور کاهش جرائم و تخلفات و تسهیل وظایف محول.
19- کارهای امدادی و مردم یاری در مواقع ضروری ضمن هماهنگی با مراجع ذیربط.
20- سازماندهی، تجهیز و آموزش یگانهای انتظامی و آماده کردن آنها به منظور اجرای مأموریتهای محول.
21- تأمین و حفاظت تأسیسات، سربازخانهها و قرارگاههای مربوط .
22- تأمین دفاع هوایی تأسیسات و نقاط حساس مربوط در حد برد سلاح ضد هوایی سازمانی با هماهنگی و کنترل عملیاتی نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران.
23- تأمین نیازهای پزشکی کارکنان و اداره بیمارستانها و درمانگاههای مربوط.
24- تهیه طرح نیازمندیهای پشتیبانی، تدارکاتی و اقدام در جهت تهیه و خرید اقلام و خدماتی که از سوی فرماندهی کل نیروهای مسلح به عهده نیروی انتظامی واگذار می شود؛ همچنین اقدام به منظور خرید املاک و احداث تأسیسات مورد نیاز برابر طرحهای مصوب..
25- تلاش مداوم و مستمر در جهت حفظ و صیانت سازمان در زمینههای امنیتی.
26- تلاش مداوم و مستمر در جهت حاکمیت کامل فرهنگ و ضوابط اسلامی در نیروی انتظامی.
برای دستیابی به این مأموریتها باید اصول تصمیمگیری، همانطور که در گفتار قبل گفته شد، رعایت شود. ناگفته نماند که عوامل گوناگونی بر تصمیمات سازمانی تأثیر میگذارد.
تصمیمگیرندگان نباید از این عوامل غفلت کنند. آنها باید با شناخت همه وضعیتها به تصمیم معقولی دست یابند. عوامل تأثیرگذار بر تصمیمگیری سازمانی در یک دستهبندی به این صورت است:
1- عوامل مذهبی
نیروها و فرماندهان سازمان، اعتقادی راسخ به مبانی دینی دارند و به ولایت فقیه ملتزم هستند. این اعتقادات، آنان را از تصمیم بر معصیت و کارهای خلاف اخلاق باز می دارد و آنان کارهای خود را در راستای تقرب و وظیفه الهی انجام میدهند.
2- عوامل روانشناختی
مشارکت انسان در پدیده تصمیمگیری روشن است؛ عواملی از قبیل شخصیت تصمیمگیر، تواناییهای او، تجربیات، درک، ارزشها، آمال و نقش او از جمله عوامل مهم در تصمیمگیری است.
3- عوامل اجتماعی
موافقت دیگران بویژه کسانی که تصمیم به نوعی بر آنان تأثیر میگذارد از مسائل مهم تصمیمگیری است. توجه به این عوامل از مقاومت دیگران در برابر تصمیم میکاهد.
4- عوامل فرهنگی
محیط، لایههای فرهنگی متعددی دارد که از آنها با عنوانهای فرهنگ منطقه، فرهنگ کشور و فرهنگ جهانی تعبیر می شود؛ همچنین فرهنگ سازمان نیز باید مورد نظر قرار گیرد. این فرهنگها بر تصمیم فردی و یا سازمانی ما در قالب هنجارهای مورد قبول جامعه، روشها و ارزشها تأثیر میگذارد.
5- عوامل عقلایی
منظور، عوامل قابل اندازهگیری از قبیل هزینه، زمان، پیشبینیها و غیره است.
تمایل عمومی وجود دارد که بیشتر بدین عوامل پرداخته شود و عوامل غیر کمی از یاد برود. (13)
پس قبل از هر تصمیم به عوامل دخیل در آن تصمیم باید اندیشید. امام علی علیه السلام در اینباره میفرمایند:
قَدِّرْ ثُمَّ اقْطَعْ وَ فَکِّرْ ثُمَّ انْطِقْ وَ تَبَیَّنْ ثُمَّ اعْمَل :
اندازه کن سپس ببر؛ بیندیش سپس بازگوى و بسنج (شناخت حاصل کن) سپس به کار برخیز. (14)
ایشان همراه کردن تصمیمات را با دوراندیشی مایه سعادت میدانند و میفرمایند:
إِذَا اقْتَرَنَ الْعَزْمُ بِالْحَزْمِ کَمُلَتِ السَّعَادَة :
هنگامی که تصمیم با دور اندیشی همراه شود، سعادت کامل گردد. (15)
امروزه طیف وسیعی از مأموریتهای دستگاه نیروی انتظامی در ارتباط با آحاد جامعه است. پس این سازمان باید در تصمیمات خویش نسبت به تک تک افراد دقت کند و در عمل، مروّج اندیشههای درست باشد تا خویش را به نقطه مطلوب و مأموریت حقیقی انقلاب اسلامی نزدیک سازد. مرزبانان غیور نیز باید با عزمی راسخ، تسلط کامل در مرزهای کشور ایجاد کنند تا امنیت در مرزها حاکم شود.
گفته شد که مأموریتهای کلان نیروی انتظامی، استقرار نظم و امنیت و تأمین آسایش عمومی و فردی و نگهبانی و پاسداری از دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب قانون است. با این اوصاف، تنها افراد مصمّم و با همّت میتوانند در رویارویی با مسائل، مجری قانون باشند و سبب افزایش اعتماد مردم شوند. مبارزه با اراذل و اوباش، سوداگران مرگ، قاچاقچیان مشروبات الکلی و مبارزه با مفاسد اخلاقی و اجتماعی در جهت تأمین امنیت، حفظ نظم عمومی، پیشگیری از وقوع جرائم و اجرای عدالت از موقعیتهای حساس تصمیمگیریهاست.
پی نوشت ها :
11. اصول مدیریت، ص173.
12. روزنامه جمهورى اسلامى، 20/12/1367.
13. کارگاه تصمیمگیری سازمانی، 30 مهرماه 1386.
14. الحیاة، ج1، ص545.
15. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص474.
ادامه دارد
منبع : راسخون
نکته اصلی در اداره نیروهای کارامد، متخصص و معتقد به مبانی دینی و ارزشهای انقلاب، حفظ و تقویت انگیزه خدمتگزاری در آنان است.
فرمانده لایق باید بداند چگونه این مهم را عملی سازد. مدیران میتوانند با ایجاد محیطی که در آن انگیزه خدمتگزاری تقویت میشود در کارکنان خود انگیزش ایجاد کنند.
1. میزان شناخت تعاملات کارکنان با یکدیگر
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است و در ارتباط با اطرافیان خود به شکوفایی انسانی میرسد، یکی از راههای زمینه ساز برای ایجاد انگیزه، شناخت تعاملات کارکنان با هم است. در صورتی که این ارتباط بتواند سبب همدلی و درک متقابل شود، باعث رضایت خاطر و تقویت انگیزه خدمتگزاری و در غیر این صورت، موجب ناخشنودی و سرکشی می شود.
تعاملات انسانی در سازمانها و مجموعهها یکی از عوامل اصلی دانش سازمانی است. تعامل و یا به عبارتی کنش و واکنش، ابعاد گوناگونی دارد که شناخت آن به بهبود روابط افراد در محیطهای رسمی و غیررسمی کمک میکند. روابط انسانی از رفتار ساده احوالپرسی روزانه گرفته تا گفتگوی پیچیده میتواند یکی از مهمترین عوامل موفقیت برای هر فرد یا گروه باشد.
از هنرهای هر مدیر کارامد این است که بتواند تعاملات میان کارکنان را بشناسد و نقش هر کنش و واکنش را در افزایش انگیزش و بهرهوری سازمانی بررسی کند چراکه اهمیت این سرمایه اجتماعی از سرمایههای مادی در سازمان کمتر نیست.
همانطور که در هر سازمان، تعاملات سازنده میان کارکنان عاملی برای رسیدن به موفقیت است، گاهی تعامل ناقص و یا بیمارگونه ممکن است به تولید چرخه یا دوره معیوبی در روابط سازمانی منجر گردد.
در ارتباطات درون سازمانی، توجه به رابطه انسانی مناسب و دوستانه و حاکم بودن آن بر محیط کار، زمینه انگیزش و رشد و توسعه را فراهم میسازد و میل به زیستن و کار و تلاش را افزایش میدهد و در نهایت به مسئولیتپذیری، مشارکت و فعالیت ثمر بخش در راه ادای وظایف و دست یافتن به اهداف سازمان منجر میگردد. اهمیت دادن به روابط انسانی با تأمین نیازهای مادی و معنوی افراد سبب افزایش کارایی سازمان میشود.
بنابراین یکی از مهمترین اهداف مدیریت روابط انسانی یا به اصطلاح رفتار سازمانی، از شناخت کنش و واکنشها (تعاملات) و شناخت ریشه تفاوتها و اختلافات در میان کارکنان است.
شناخت تمامی کنشها و واکنشها بین مدیر و سایر کارکنان با یکدیگر و کارکنان و ارباب رجوع بسیار مهم است.
مدیر باید ویژگی های رفتار هر گروه و روابط متقابل افراد آن را مورد شناسایی قرار دهد و موضع رفتاری و رابطه گروهها را با خود ارزیابی، و ویژگیهای اساسی این واکنش را مشخص کند. مدیر در شناخت ریشههای اساسی اختلافات و تعارضات رفتاری نیز در جهت پیدا کردن راههای عملی برای هماهنگی رفتاری بین افراد تلاش میکند. زمانی سازمان میتواند به اهداف خود برسد که بین افراد، اهداف مشترک و هماهنگی رفتاری باشد. برای دستیابی به چنین منظوری باید از تمام اختلافات و تعارضات تا آنجا که ممکن است کاسته، و بر میزان همدلی و هماهنگی و تفاهم بین افراد و گروهها افزوده شود. مدیران باید بدانند عمل انسان، که نتیجه کنش متقابل بین افراد است در طول زمان و موقعیتهای گوناگون متفاوت است.
ممکن است تعاملات بین فردی در برخی سازمانها بسیار حیاتیتر از مهارتهای فنی و شغلی در ارزیابی عملکرد کارکنان قلمداد شود.
معمولا در ارتباطات میان افراد زیر مجموعه، مفاهمه، گفتگو و مهارتهای ارائه گفتگو از جایگاه خاصی برخوردار است. با این نگاه، زمانی ادامه گفتگو و مفاهمه، شیرین و نتیجه بخش می شود که موضوعات مورد علاقه اعضا مورد بررسی قرار گیرد و این رمز موفقیت گفتگوهاست.
برای ایجاد ارتباط اثر بخش بین افراد هم سطح و به ویژه میان کارمندان، لازم است گفتگو، مبنای ارتباطی افراد قرار گیرد و از بروز مشاجرات و منازعات جلوگیری شود.
از این رو طبیعی است که در ارتباطات افراد زیر مجموعه (با تأکید بر روش مفاهمه و گفتگو)، بهتر است ابتدا از ارتباط مذهبی، اخلاقی و عاطفی استفاده، و سپس دیدگاههای افراد، مشخص و ابهامزدایی شود. وقتی تاریکیهای ذهنی اشخاص نسبت به همدیگر بر طرف، و معرفت و شناخت کامل حاصل شد، بالطبع نگرش افراد نسبت به همدیگر عوض، و در نتیجه، رفتار آنان بهنجار خواهد شد. شاید به همین دلیل باشد که لازم است در تغییر رفتار آدمی در نگرش افراد تغییر ایجاد کرد و این تغییر، نیازمند تغییر در معرفت و دانش است. بدیهی است در ارتباط میان کارکنان، تغییرات معرفتی و نگرشی موجب برطرف شدن ابهامات نسبت به یکدیگر، و ارتباطات شفاف و نگرشها مثبت می شود و در نتیجه، رفتار بهنجار تحقق می یابد.
شناخت تناسب میان فرد تازه استخدام شده و گروه کاری قبلی نیز به پایهریزی تعاملی مثبت و از پیش تعیین شده کمک میکند. برای ایجاد تعاملات مثبت میان کارکنان بسیار مهم است که اعضای هر گروه جدید یا گروهی که از پیش بوده است، صفات مناسبی به منظور کارکردن اثر بخش با یکدیگر داشته باشند. این نوع تناسب بر اساس اندیشه ای است که بسیاری از جایگاههای استخدامی نیازمند تعاملات بین فردی اعضای گروه است.
رویکرد دینی به ارتباطات افراد زیر مجموعه
بدون تردید در ارتباطات افراد زیر مجموعه در هر موسسه پویا و سالم، ارزشهای انسانی محور کنشهای ارتباطی اعضای سازمان قرار میگیرد و انسجام و پویایی، نتیجه فعالیت آنان است.
در رویکرد دینی به ارتباطات مجموعه همکاران و کارکنان سازمان، عناصر و عوامل مهمی مد نظر قرار میگیرد که افراد با مبتنی ساختن فعالیتهای خویش بر آن میتوانند به عملکرد بهتر و نتایج ارزندهتری دست یابند که در اینجا به طور اجمال به برخی از آن عناصر و عوامل اشاره میشود: (1)
الف) روابط محبتآمیز
از جمله عوامل مهم در ایجاد ارتباطات مؤثر بین کارکنان و کارمندان، محبت و تعلق خاطر به یکدیگر است. طبیعی است که در سطوح مختلف سازمانی، روابط محبت آمیز موجب استحکام روابط انسانی، و از این رهگذر، بسیاری از مشکلات و نقایص بر طرف، و کارها آسان می شود.
محبت و الفت، اصل مهم و اساسی در روابط میان یاران و اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود؛ همانگونه که اصل محوری در ارتباطات آنان با مشرکان و کافران، شدت عمل بود.
قرآن کریم در اینباره میفرماید:
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ :
محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. (2)
شایان ذکر است که محبتها و دوستیها در ارتباطات سازمانی نباید وضعیتی ایجاد کند که کارهای ناشایست توسعه یابد و فضای ضد ارزشی حاکم گردد. شاید بتوان از گزارههای دینی استفاده کرد که در صورت ایجاد چنین وضعیتی کارکنان باید به تکلیف امر به معروف و نهی از منکر عمل کنند.
ب) امر به معروف و نهی از منکر
برای زدودن فضای آلوده و ضد ارزش در محیط سازمانی، که گاهی ممکن است از روابط غیر منطقی و وجود دوستیهای غیر انسانی در سازمان نشأت گیرد، لازم است کارکنان و کارمندان مؤسسه با به کارگیری عامل مهم امر به معروف و نهی از منکر، فضای ضد ارزشی را بر طرف سازند.
قرآن کریم در توصیف مؤمنان، عنصر امربهمعروف و نهیازمنکر را در کنار عامل دوستی و محبت قرار می دهد و میفرماید:
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ :
مردان و زنان باایمان، ولّی (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنند؛ نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند و خدا و رسولش را اطاعت میکنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمیدهد؛ خداوند توانا و حکیم است. (3)
بنابراین، مؤمنان علاوه بر دوستی و محبت با وادار کردن همدیگر به کارهای نیک و منع از کارهای ناشایست، روابط انسانی مستحکمتری با یکدیگر برقرار میکنند.
ج) روحیه همکاری و همیاری
اعضای هر مجموعه برای ایجاد ارتباطات مؤثر و پویا لازم است فراتر از وظایف قانونی خویش عمل کنند و روحیه همکاری و همیاری داشته باشند؛ به تعبیر دیگر برای رفع مشکلات سازمان و تقویت ارتباطات میان اعضا، باید حس مسئولیت مشترک در آنان ایجاد شود تا در فضای صمیمی و محبتآمیز با دارا بودن حس مشترک همکاری وتعاون در راستای دستیابی به اهداف، وظیفه خود را انجام دهند. قرآن کریم انسانها را به همکاری و تعاون در نیکوکاری و تقوای اجتماعی دعوت، و از تعاون بر گناه و ظلم نهی میکند و میفرماید:
تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ :
(همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدی همکاری ننمایید. (4)
علامه طباطبایی تعاون را اساس روش و سنت اسلامی برشمرده و بر این باور است که برگشت معنای تعاون بر بِرّ و تقوا به این است که جامعه مسلمین بر برّ و تقوا و یا به عبارتی بر ایمان و عمل صالح ناشی از ترس خدا اجتماع کنند و این همان، صلاح و تقوای اجتماعی است و در مقابل آنان، تعاون بر گناه و عمل زشت است که موجب عقب افتادگی از زندگی سعادتمند است و بر عدوان و ستم قرار میگیرد. (5)
با توجه به این رویکرد، کارکنان سازمانهای اسلامی با تأکید بر تعاون در ارتباطات خویش در محیطهای کاری، لازم است محور و مبنای این همکاری و همیاری فکری و کاری را تقوای اجتماعی، پرهیزگاری و سبقت در عمل صالح قرار دهند.
د) پیشی گرفتن در خیرات
یکی از ویژگیهای رفتاری کارکنان و کارمندان سازمان از نظر ارتباطات سازمانی در رویکرد دینی، این است که در رفتار صالح و خیرات از یکدیگر پیشی بگیرند. قرآن کریم با بیان ویژگیها و صفات متعددی برای مؤمنان، آنان را چنین توصیف میکند:
أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ :
(آری) چنین کسانی در خیرات سرعت میگیرند و از دیگران پیشی میگیرند (و مشمول عنایات ما هستند). (6)
نا گفته نماند که خداوند در مقایسه میان کفار و مؤمنان، صفاتی را برای مؤمنان بر شمرده است؛ از جمله ترس از خدا، ایمان به آیات، شرک نورزیدن به پروردگار، انفاق به دیگران و با توجه به این توصیف میفرماید:
«آنان در خیرات از یکدیگر پیشی میگیرند». اکنون سؤال این است که منظور از خیرات چیست.
با توجه به آیات قرآنی، خیرات، رفتار صالح است اما نه هر عمل صالح، بلکه عمل صالحی که از اعتقاد به حق نشأت گرفته باشد.
خیرات چیزهایی است که مؤمنان بر سر آن از یکدیگر پیشی میگیرند. (7)
از این رو اعضای سازمانهای اسلامی در ارتباطات خویش باید به عمل صالح توجه کنند و در کارهای نیک از یکدیگر پیشی بگیرند.
قرآن کریم در اینباره میفرماید:
فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرات :
در نیکیها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید. (8)
طبیعی است که خیرات یا اعمال صالح در هر سازمانی مصداق های خاص خود را دارد؛ برای مثال، جلب رضایت خداوند، ارائه بهتر خدمات به مردم، انجام دادن کار با کیفیت خوب، تولید کالای مرغوب و تعهد کاری از جمله مصداق های عمل صالح است که باید کارکنان سازمانی در آنها از یکدیگر پیشی بگیرند. این روش برای هیچ کس محرومیتی به وجود نمیآورد و بالطبع حاصل این کار، ارائه خدمات ارزنده و بهتر از سوی سازمان به جامعه دینی خواهد بود.
پی نوشت ها :
1. رفتار سازمانی با رویکرد اسلامی، ص117-114.
2. سوره مبارکه فتح، آیه29.
3. سوره مبارکه توبه، آیه71.
4. سوره مبارکه مائده، آیه2.
5. المیزان، ج5، ص163.
6. سوره مبارکه مؤمنون، آیه61.
7. المیزان، ص40.
8. سوره مبارکه بقره، آیه148.
ادامه دارد
منبع : راسخون
3. میزان شناخت اهداف، حساسیتها و انگیزههای فردی کارکنان و همسو نمودن آنها با اهداف سازمانی
شناخت ویژگی های روانی، عاطفی و شخصیت افراد
واژه انگیزش در لغت به معنای تحریک و ترغیب، و در اصطلاح، نیروی پویایی است که تحریک یا عمل انسان را سبب میشود. انگیزه در تعریف سازمانی آن، میل به کوشش فراوان در جهت تأمین هدفهای سازمان است به گونهای که این تلاش در جهت ارضای برخی از نیازهای فردی سوق داده شود. (1)
یکی از اهداف مدیریت روابط انسانی، شناخت شخصیت، نیازها، انگیزههای رفتاری و ویژگی های عاطفی افراد است. در بررسی این ویژگی ها میتوان با استفاده از مبانی اخلاق اسلامی به پاک نمودن افراد از ویژگیهای منفی و تقویت جنبههای مثبتِ افراد پرداخت آنچنان که در برقراری روابط انسانی مؤثر واقع شوند.
زمانی که کارکنانی با سطح عملکرد بالا مشکلات انگیزشی حل نشدهای داشته باشند، امکان دارد سطح عملکرد آنها ضعیف شود و یا کار خود را به منظور دستیابی به منافع مادی بیشتر رها سازند.
از سویی اگر در کارکنانی که سطح عملکرد پایینی دارند به منظور ارتقای سطح عملکردشان انگیزش ایجاد نشود، نتایج را ضعیف می کند و باعث کاهش بهرهوری در میان دیگر اعضای سازمان خواهد شد. بدتر اینکه آنها کار خود را کمتر رها میسازند.
مسئله عمده این است که وقتی کارکنان مشکلات انگیزشی داشته باشند، مدیران هزینههای سنگینی را متحمل میشوند.
از ویژگی های سازمان سالم این است که ویژگیهای جسمی و روانی کارکنان و سلامت آنان مورد توجه و علاقه مدیریت سازمان قرار می گیرد تا بهرهوری و دستیابی به اهداف سازمانی مورد تأکید قرار گیرد.
زمانی که کارکنان به طور صحیح برانگیخته نمیشوند، آنها خود میدانند که چه مشکلاتی هست و راهحلهایی را می شناسند که در مورد مشکلات آنها کارگر خواهد بود. مدیران میتوانند کارکنان را در جهت بیان علل اصلی مشکلات خود و پیشنهاد راه حلهایشان برای بهبود انگیزش سوق دهند.
مدیر هر سازمان باید به تمام مسائل توجه کند و زمینهای را از نظر روحی و روانی و ارضای انگیرهها فراهم آورد که کارکنان، خود را شریک و سهیم در کارها و پیامدهای آن بدانند.
در چنین وضعیتی، خلاقیت افراد تحت نظارت سازمان نیز افزایش مییابد. تقویت انگیزه در کارکنان با عملکرد قوی مساوی است.
بنابراین مؤثر بودن افراد در به ثمررساندن اهداف سازمانی به چگونگی روحیه آنها بستگی مستقیم دارد؛ زیرا وضعیت روحی و روانی افراد، نماینده وضع کلی روابط انسانی در سازمان است.
معمولاً مدیران با هوش و تجربه زیاد، مهارت همدلی و ارتباط مؤثر با دیگران را دارند.
همدلی، ویژگی است که همه ما انسانها با آن به دنیا آمدهایم و هرگز نمیتوانیم آن را از دست بدهیم.
شخصی که همدلی را میفهمد، دوست دارد با دیگران ارتباط برقرارکند؛ میتواند احساساتشان را بفهمد؛ اظهار کند که مشکلات و احساسات طرف مقابلش را درک میکند و مسلماً می تواند خود را به جای دیگران بگذارد. همدلی در واقع یکی از هدایت کنندههای سازمان است.
همسو نمودن افراد با اهداف سازمانی
پیدا کردن راههای عملی برای جلب همکاری بین مدیریت، کارکنان و افراد ذینفع از طریق ایجاد علایق و اهداف مشترک یکی از هدفهای روابط انسانی است.
در گروههای شغلی، معمولاً علاوه بر ارتباطاتی که بر مبنای وظیفه شکل میگیرد (ارتباطات رسمی)، نوعی از روابط دوستانه نیز بین کارکنان به وجود میآید (ارتباطات غیر رسمی).
چنانچه مدیران سازمان بتوانند این روابط را در مسیرهای مناسب و درست، البته به کمک کارکنان، هدایت کنند، کارکنانی همدل و همراه در سازمان فعالیت میکنند که هدف سازمان را هدف خود و شکست سازمان را شکست خود میدانند و مسلماً سازمان را در رسیدن به اهدافش یاری خواهند کرد.
مدیریت روابط انسانی نه تنها باید بین افراد و گروههای سازمانی هماهنگی ایجاد کند بلکه باید با به وجود آوردن علایق و اهداف مشترک، موجبات استحکام و دوام این هماهنگیها را فراهم سازد.
تعریف وظایف و شرح شغلهای روشن میتواند به ایجاد عدالت سازمانی کمک مؤثری بنماید.
عوامل متعددی مانند سن، سطح تحصیلات، سطح شغل، نوع شغل، رفتار مدیر با کارکنان و ... در انگیزش کارکنان مؤثر است.
مدیر باید منفعت کارکنان را در نظر بگیرد و آنان را از حمایتهای خود برخوردار سازد تا سازمان از جوّ ممتاز و متعهدانه برخوردار شود.
در مورد برقراری تفاهم و حسن همکاری بین افراد سازمان امام علی علیه السلام سخن زیبایی دارند:
أَعِینُوا أَنْفُسَکُمْ بِلُزُومِ الطَّرِیقَةِ الْمُسْتَقِیمَةِ وَ هَجْرِ الْأُمُورِ الْمَکْرُوهَةِ وَ تَعَاطَوُا الْحَقَّ بَیْنَکُمْ وَ تَعَاوَنُوا عَلَیه :
بملازمت راه راست و ترک امور ناروا و قبیح، یاور و معین یک دیگر باشید و حق را در میان خویش جارى سازید و فرا گیرید و بر آن یک دیگر را یارى کنید. (2)
همدلی افراد با سازمان در واقع از همدلی افراد با یکدیگر ناشی میشود. تا وقتی افراد با یکدیگر همدل نباشند، نمیتوان از آنان انتظار همدلی و همراهی با سازمان را داشت. میتوان به کارکنان آموزش داد که از طریق برقراری رابطه صحیح همواره ارتباطات خود را بهبود بخشند.
در علم مدیریت، عوامل مؤثر در ایجاد همدلی کارکنان با سازمان را در چند مورد معرفی کردهاند: (3)
1– ایجاد نظام پیشنهادها
استقرار این نظام در سازمان توجه و حساسیت کارکنان را به فرایندهای کار، بیشتر می کند و باعث مشارکت بیشتر کارکنان در کارها میشود.
با افزایش مشارکت، خلاقیت و روحیه کارکنان، راهکارهای عملی برای حل مسائل و مشکلات سازمان پیدا میشود.
2- هدفگذاری مشترک و به کارگیری مدیریت مشارکتی
مشارکت، درگیری ذهنی و عاطفی اشخاص در موقعیتهای گروهی است که آنان را برمیانگیزد تا برای دستیابی به هدفهای گروهی، یکدیگر را یاری کنند و مسئولیتپذیر شوند.
در واقع وقتی کارکنان احساس میکنند به اندیشههای آنان توجه میشود در آنان انگیزه یاری و همکاری به بلوغ میرسد و به همکاری و همیاری دیگر افراد سازمان میشتابند چرا که مردم از راه مشارکت بخت آن را مییابند که توانایی-های ابتکار و آفرینندگی خود را برای دستیابی به هدفهای سازمان از بند رها سازند.
3– رعایت عوامل بهداشت روانی در سازمان
بهداشت روانی همان سلامت فکر و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است. اصل کلی در تلاش برای سازماندهی سیاستهای مربوط به بهداشت روانی، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است که افراد سازمان را در بر میگیرد.
بنابراین مدیران باید تلاش کنند تا محیط کار برای کارکنان اضطرابآور نباشد و کارمندان احساس امنیت شغلی کنند و با شادی و نشاط و شوق و انگیزه به دور از هرگونه خشم و درگیری بیهوده به وظایف خود عمل کنند.
4– ایجاد عوامل انگیزشی و جو رقابت سالم در سازمان
اگر بخواهیم در سازمان، جوی حامی رقابت سالم ایجاد کنیم، بهتر است ابتدا عوامل انگیزشی مناسب را در سازمان ایجاد کنیم و ارتقا دهیم. عوامل انگیزاننده برای همه کارکنان مطمئناً یکسان نخواهد بود.
گاهی پول در میان عوامل انگیزاننده نقش مهمی ایفا میکند و گاهی مراسم تشویق در حضور دیگران میتواند ارزشی بیشتر از پول برای فرد داشته باشد.
به هر حال به عهده مدیران است که این عوامل را در سازمان ایجاد، و کارکنان را به رفتارهای مناسب و صمیمانه تشویق کنند که در صورت تداوم این رفتارها مسلماً موانع بسیاری از راه رسیدن به اهداف فردی و سازمانی حذف خواهد شد.
5 – رعایت عدالت در سازمان
عدالت سازمانی یکی از مهمترین عوامل در ایجاد رقابت سالم است. افراد در سازمان به احساس برابری نیاز دارند.
یکی از عوامل ایجاد تفرقه در کارکنان نبود عدالت در سازمان است. احساس بیعدالتی در کارکنان باعث ایجاد جو نامساعد بین کارکنان میشود. در چنین محیطی کارکنان نه تنها همراه و همسو نیستند بلکه به دلیل عدم اعتماد و اطمینان، رضایت شغلی در سطح پایینی قرار میگیرد که خود باعث بازماندن سازمان از هدفهای خود خواهد شد.
پی نوشت ها :
1. رفتار سازمانی، ص326.
2. التوحید للصدوق، ص34.
3. برداشت از مقاله «راههای ایجاد همدلی میان کارکنان و سازمان».
ادامه دارد
منبع : راسخون
2. میزان توانایی مدیریت تعاملات و روابط متقابل
بسیار اتفاق میافتد که مدیران، علت شکست یا عدم موفقیت خود را رفتار و یا نوع فعالیتهای زیر دستان یا افراد همکار خود میدانند و به رفتار و نوع مدیریت خود کمتر میاندیشند. به رغم اینکه موفقیت مدیر به فعالیت افراد بستگی دارد، بسیاری از ناکامیهای مدیریت به واسطه رفتار و شیوههای نامناسب رفتاری مدیر است. مدیران باید با بررسی و مطالعه پیوسته در رفتار و شیوههای مدیریت و رهبری سازمان ضمن بر طرف کردن اشکالات و ناتواناییهای موجود به روشهای بهتر و موثرتر دست یابند.
با توجه به توضیحاتی که در شاخص قبل بیان شد، وظیفه یک مدیر، شناخت روابط بین کارکنان و ایجاد رابطه مثبت و دوجانبه همراه با حسن تفاهم و احساس رضایت متقابل و سازنده است.
امام باقر علیه السلام در سخنی زیبا تعاملات منفی را، شیطانی و تعاملات مثبت را سبب بهرهمندی رحمت الهی معرفی می کنند و می فرمایند:
إِنَّ الشَّیْطَانَ یُغْرِی بَیْنَ الْمُؤْمِنَیْنِ مَا لَمْ یَرْجِعْ أَحَدُهُمَا عَنْ ذَنْبِهِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ اسْتَلْقَى عَلَى قَفَاهُ وَ قَالَ فُزْتُ فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً أَلَّفَ بَیْنَ وَلِیَّیْنِ لَنَا یَا مَعْشَرَ الْمُؤْمِنِینَ تَأَلَّفُوا وَ تَعَاطَفُوا :
شیطان میان مؤمنان نزاع و دعوا ایجاد میکند تا وقتى یکى از آن دو از تقصیر و گناهش برنگردد. پس هر گاه نزاع، و از یک دیگر قهر کردند، شیطان از خوشحالى به پشت افتد و بگوید رسیدم به آنچه میخواستم! پس خدا رحمت کند کسی را که بین دو دوست ما مهربانى و آشتى برقرار کند. اى گروه مؤمنان با یک دیگر مهربان شوید. (1)
کسی که پرورده مکتب اهلبیت علیهم السلام، و با معارف اسلام آشناست، خود را درگیر فضای معارضه و تنش نمیکند و به این دام نمیافتد؛ زیرا میداند سقوط میکند.
اگر کسی با این نگاه با مردم رفتار، و رفتارهای اجتماعی خود را بر این اساس تنظیم کند، زمینه بسیاری از تعارضهای اجتماعی و فردی را از بین میبرد.
مدیر باید با اعتماد به نفس ابتدا به نقاط ضعف و قوت خود آگاهی یابد؛ سپس با اعتماد به کارکنان به باورها، ارزشها و احساسات آنان احترام بگذارد؛ آنان را درک کند و محیط ایمن و قابل قبولی برای تمامی همکاران به وجود آورد.
این مهارتها به راحتی قابل دستیابی نیست و به مطالعه در زمینه های جامعهشناسی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی و مردمشناسی نیاز دارد.
مدیر و فرمانده، نخست باید در مراحل اولیه تشکیل سازمان و استخدام نیروها به هماهنگی تعاملات بیندیشد؛ سپس با ارتباط مستقیم با مسئول مربوط به هماهنگی به عنوان فرایندی مداوم و پیوسته بپردازد.
ارتباط مدیر با کارکنان، فواید بسیاری دارد. روشهای برقراری ارتباط مدیران با کارمندان در هر سطح از سازمان، ممکن است به صورت کتبی، کلامی و اشارهای باشد.
در اثر ارتباط زیاد با کارکنان، اولا دلگرمی افراد به کار و نیز میزان وابستگی افراد به مدیر و سازمان افزایش مییابد و به ارائه دستورهای پیوسته و تنبیهات گوناگون نیازی نخواهد بود. ثانیا مدیران نسبت به افراد، شناخت بهتر و دقیقتری پیدا می کنند و در اثر این شناسایی دقیق، مدیران از توانایی نقش آفرینی کارکنان استفاده بهینه میکنند.
ثالثا مدیران با ارتباط حضوری با افراد و دادن اجازه اظهار نظر و ابراز عقیده به آنان با بهرهگرفتن از ساختار بازخور از معایب و کاستیهای سازمان آگاهی می یابند و میتوانند با شناسایی آنها وضعیت موجود را تجزیه و تحلیل کنند و به وضعیت مطلوب دست یابند.
در روابط انسانی در سازمان ویژگی هایی هست که مدیران باید آنها را مدنظر قرار دهند و از آنها در به کارگیری تعاملات و ارتباط متقابل بهره ببرند:
1. انعطافپذیری
یعنی پذیرش منطقی نظریات و آرای دیگران و دوری از مقاومت نابجا و ناروا در مقابل نظریات هر مدیر موفق و انعطافپذیر، این ویژگیها را دارد:
الف- نظریات منطقی دیگران را به راحتی میپذیرد.
ب- از تحمیل نظر خود به دیگران به شدت دوری میجوید.
ج- صحبتهای منفی و مثبت کارکنان را در کنار هم قرار می دهد و سپس قضاوت می کند.
د- به جای توجه به ظاهر گفتگوی کارکنان به ریشه و اصل آن توجه می کند.
2. خود باوری
داشتن نگرش مثبت به خود از مقدمات برقراری روابط انسانی مطلوب در سازمان است. وقتی انسان استعدادهای خود را شناخت، نگرشش نسبت به خود مثبت میشود؛ یعنی به تواناییهای خویش اطمینان پیدا می کند؛ اعتماد به دست میآورد و دربیان افکارش احساس آزادی میکند و از اظهار نظر دیگران نمیهراسد؛ نیازهای خودیابی (شکوفایی استعداد) او ارضا میشود و به موفقیت میرسد و به نوعی استقلال درعمل و رفتار خود دست مییابد.
3. نگرش مثبت داشتن به دیگران
مدیران، زمانی موفق خواهند بود که کارمندان بدانند مدیر به آنان اعتماد کامل دارد و آنها را افرادی لایق، متدین و کارامد میداند.
4. گوش دادن
برخی بر این باورند که گوشدادن مؤثر به سخنان دیگران، سنگ بنای مهارت ارتباطی مدیران امروزی است.
5. گروه گرایی
یکی از عوامل مهم دوام گروهی درسازمان برقراری روابط سالم و انسانی است. مدیرانی که مهارت انسانی قوی دارند، میتوانند با تک تک کارکنان سازمان روابطه دوستانه برقرار کنند و از توان، استعداد و تخصص آنها در حل و فصل مسائل مربوط به سازمان بهره ببرند.
مدیرانی که مهارت روابط انسانی قوی در بعد گروه گرایی دارند:
- صحبت کردن در گروه را دوست دارند.
- از گسترش روابط با افراد جدید لذت میبرند.
- مشکلات سازمان را از طریق روابط دوستانه حل و فصل میکنند.
6. ریشهکن کردن شایعه
شایعه زمانی درسازمان به وجود میآید و گسترش مییابد که مدیر سازمان با کارکنان و کارگران، روابط سالم و دوستانهای برقراری نکند و محیط سازمان خشک، بیروح و مستبدانه باشد.
مهمترین راههای ریشه کنی شایعات عبارت است از:
الف- اطلاعرسانی از طریق برگزاری جلسات
ب- استفاده از بیان چهره به چهره
ج- گفتگوی دوستانه به جای صدور بیانیه رسمی
با رعایت این ویژگی ها روابط انسانی سالمی در سازمان بین مدیر و کارکنان به وجود خواهد آمد. مدیر با رعایت این نکات میتواند از پراکنده شدن مهرههای سازمانی خود جلوگیری کند و آنها را هماهنگ نظام بخشد؛ همانگونه که مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرمایند:
مَکَانُ الْقَیِّمِ بِالْأَمْرِ مَکَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ یَجْمَعُهُ وَ یَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ الْخَرَزُ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذَافِیرِهِ أَبَدا :
کسی که سرپرستی نظامی را عهدهدار است، درست همانند رشتهای است که مهرهها را نظام میبخشد و تا رشته بگسلد، تمامی مهرهها پراکنده شوند و چه بسا که دیگر هرگز فراهم نیایند. (2)
تقابل یا دوستی دو طرفه، ثبات و تداوم، آگاهی یا درک متقابل از یکدیگر، بقا و دوام و تعادل، اصول اساسی روابط انسانی در سازمان است.
تواضع در رفتار از جمله مسائل مهمی است که مدیران در ارتباط خویش باید به آن توجه کنند. آنان هیچگاه خود را بالاتر و برتر از دیگران ندانند و مستبدانه با افراد برخورد نکنند؛ چرا که این روش، قلوب افراد را از آنها بر میگرداند و موجب زوال میشود.
حضرت علی علیه السلام در اینباره میفرمایند:
وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ وَ مَنْهَکَةٌ لِلدِّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیَر :
هرگز مگو که به من امارت داده شده است و امر میکنم و باید از من اطاعت کنند؛ زیرا این روش سبب فساد و خرابی دل و ضعف دین و نزدیک شدن به تغییر و زوال است. (3)
مدیران نباید توقع داشته باشند که چون در جایگاه مدیری قرار گرفتهاند باید آمرانه عمل کنند؛ اینگونه رفتار کردن در ارتباطات، آنان را دچار مشکل خواهد کرد.
در گزارههای دینی، علاوه بر ویژگیهای رفتاری ذکر شده، موارد دیگری چون سعهصدر، اعتماد و اعتمادسازی و جدیت و صلابت در کار و عمل و... دیده میشود.
بهتر است مدیران و سرپرستان برای برقراری ارتباط با کارکنان سازمان و دیگر مجموعهها از نکات زیر استفاده کنند:
- از جملات کوتاه و واژههای ساده بهره ببرند.
- جملات و الفاظ مؤدبانه به کار ببرند و در بیان مطالب، خونسردی و آرامش خود را حفظ کنند.
- برای انتقال اطلاعات از تصاویر، نمودار و وسایل کمک آموزشی استفاده کنند و موضوع را دقیقا برای شنوندگان بشکافند.
- زمان مناسبی را برای ارتباط انتخاب، و موقعیت مطلوبی را برای افراد ایجاد کنند.
- ابتدا با گیرنده پیام ارتباط عاطفی ایجاد، و سپس سخنان خویش را مستند، و از صفات خوب گیرنده برای نفوذ قلبی و اخلاقی در وی استفاده کنند.
- به نظر و عقیده گیرنده اهمیت دهند و شنونده خوبی برای وی باشند.
طبیعی است که این روشها در برقراری ارتباط مدیران با افراد واحدهای داخل سازمان و خارج آن کاربرد دارد و مدیران با بهرهگیری از آنها میتوانند ارتباط اثر بخشی را برقرار سازند.
الگوی ارتباطی مدیر با افراد زیر مجموعه در گزارههای اسلامی (4)
قرآن، پیش نیازهای ارتباط پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله (به عنوان رهبر و مدیر عالی) با مردم و یاران آن حضرت (به عنوان افراد زیرمجموعه) را عوامل مهمی همچون نرمخویی و محبت، عفو و اغماض، استغفار و طلب آمرزش و شخصیت دادن و مشورت با آنان دانسته و بر این موضوع تصریح کرده است که اگر آن حضرت بدخو و خشن بود، هرگز ارتباطات اثر بخشی ایجاد نمیشد.
همه ما میدانیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توانست با مردمان مشرک ارتباط برقرار کند و آنان را شیفته خود سازد بگونهای که بسیاری از آنان از اصحاب خاص آن حضرت شدند. رمز این موفقیت را قرآن کریم اینگونه بیان میفرماید:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِى الْاَمْر :
پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى، قطعا از پیرامون تو پراکنده مىشدند؛ پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن. (5)
در این آیه شریفه، عوامل زیر در سامانه ارتباطی پیامبر صلی الله علیه و آله مورد تأکید قرار گرفته است:
1. نرمخویی و محبت «لنت لهم»
2. دوری از بداخلاقی و خشونت: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»
3. عفو و اغماض و چشم پوشی از خطاها: «فَاعْفُ عَنْهُمْ»
4. استغفار و طلب آمرزش برای زیردستان: «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ»
5. شخصیت دادن به واسطه مشاوره با آنها «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»
با توجه به این عوامل، که در روش ارتباطی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مورد تاکید قرار گرفته است، الگوی ارتباطی دینی میان مدیران و افراد زیر مجموعه تدوین و تنظیم می شود.
پس به طور کلی میتوان گفت: وظیفه مدیر ایجاد موقعیتی است که در آن افراد داوطلبانه آماده همکاری شوند. برای ایجاد رابطه خوب با کارکنان برخی نکات ظریف هست که رعایت آن، همدلی و هماهنگی بینظیری ایجاد میکند؛ به طور مثال فرصت دادن به کارکنان در اشتباهاتشان و آموزش به آنان، فرایندی قدم به قدم است که به آنها کمک میکند از اشتباهات بیاموزند و به مدیر کمک کنند تا برقراری ارتباطش را بهتر کند. استفاده از آموزشهای ضمن خدمت میتواند یکی از راههای ایجاد انگیزه و امنیت خاطر در سازمان باشد.
پی نوشت ها :
1. الارشاد، ج1، ص179.
2. نهجالبلاغه، خطبه146.
3. نهجالبلاغه، نامه53.
4. رفتار سازمانی با رویکرد اسلامی، ص110.
5. سوره مبارکه آلعمران، آیه159.
ادامه دارد
منبع : راسخون
3. تصمیم گیری به موقع و سریع در مأموریتها
گاهی حل مسائل و مشکلات به اطلاعات تخصصی نیاز دارد و اغلب، مجموعه و سازمان را با روند کند تصمیمگیری رو به رو میسازد. علاوه بر این، مشکلاتی نیز هست که نقش زمان در آنها تعیینکننده است؛ یعنی باید در مدت زمانی کوتاه، تصمیمات مهمی گرفته شود. در اینگونه موارد، قدرت تصمیمگیری به موقع و سریع حائز اهمیت است.
از آنجا که تصمیمگیری در رسیدن به اهداف نقش عمده ای دارد، تعلل در شناخت راههای منجر به تصمیمگیری، میتواند پیامدهای جبرانناپذیری را برای سازمان در پیداشته باشد.
همان طور که گفته شد، تصمیمگیری یعنی ارزیابی راهحلهای ممکن و انتخاب بهترین گزینه در مسیر اهداف سازمان. شایسته است در مواقع حساس، راهحلهای ممکن توسط فرد یا گروه تصمیمگیرنده با سرعت عمل ارزیابی، و بهترین گزینه انتخاب گردد. در مأموریتهای سازمانی باید پس از شناخت موقعیت، مرحله تبدیل اطلاعات به عمل یا همان تصمیمگیری در بهترین موقعیت و بهترین زمان ممکن صورت پذیرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد اهمیت زمانشناسی و موقعیتسنجی میفرمایند:
الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا :
کارها در گرو زمان خود است. (16)
گاهی آینده انتخاب برای فرد شفاف و روشن نیست و موقعیت برای تصمیمگیری مبهم است؛ اما فرد ناگزیر از تصمیم گیری است؛ اینجاست که باید خود را برای موقعیت عدم اطمینان و حتی خطرپذیر آماده کند. در یک تقسیمبندی، موقعیت تصمیمگیری را چندگونه معرفی میکنند:
1- تصمیمگیری در موقعیت عدم اطمینان
در این نوع تصمیمگیری، تصمیمگیرنده نمیداند چه عاقبتی در انتظار اوست و نتیجه گزینش او چه احتمالاتی دارد.
2- تصمیمگیری در وضعیت احتمال خطر
وقتی تصمیمگیرنده احتمال میدهد که برای مسئله مورد نظر چه نتیجهای خواهد بود، تصمیمگیری از نوع خطر است.
3- تصمیم گیری در وضعیت اطمینان
تصمیم گیرنده در این موقعیت بااطمینان، پیامدهای هر گزینه یا تصمیم را میداند؛ بنابراین گزینهای را انتخاب میکند که منافع آن حداکثر باشد.
4- تصمیمگیری در وضعیت بحران
تصمیم گیرنده در این وضعیت با چندین بحران اجتماعی رو به رو، و ارتباط او با مافوق، قطع می شود و مجال هیچگونه مشورتی نیست. پس تصمیم او میتواند جریانساز و یا تخریبکننده آبرو و کیان سازمان و حتی نظام و حاکمیت باشد.
استفاده از بانک اطلاعاتی قوی و مدیریت دانش و همچنین داشتن روحیه خطرپذیری در مواقع گوناگون، گرهگشای تصمیمگیران است.
امام مؤمنان علیه السلام درباره تصمیم قاطعانه پس از موقعیتسنجی فرمودند:
رَوِّ تَحْزَمْ فَإِذَا اسْتَوْضَحْتَ فَاجْزِم :
تأمل کن تا دوراندیش باشى و چون جوانب کار روشن گشت، قاطعانه انجام ده. (17)
تصمیمی که از تلاشهای آگاهانه مانند مطالعات لازم برای کار و جمعآوری نظریات و پیشنهادهای دیگران برخاسته باشد، همراه با اقدامی مجدّانه، عین قاطعیت است.
فرمانده معظم کل قوا در دیداری با نیروهای مسلح فرمودند:
«شما نیروهای مسلّح باید بدانید در این انقلاب بزرگ در نوک پیکانی قرار دارید که از طرف اسلام به سوی جبهه کفر پرتاب شده است. برندهترین و کاراترین حربههای اسلام در نیروهای مسلّح ما وجود دارد. حربة ایمان، تصمیم، ارادة خللناپذیر و روحیه بالا.» (18)
البته عوامل گوناگونی سبب ضعف و عدم استواری در تصمیمگیری می شود؛ عللی مانند تردید و دودلی، ترس از نتایج تصمیمات، تسویف (کار امروز را به فردا انداختن)، عدم اعتماد به نفس، پیروی از وسواس و هوای نفس و احتیاط بیش از حد.
چه بسیار فرصتهایی که در اختیار انسانها قرار میگیرد ولی به دلیل تعلل و تأخیر از دست میرود و آثاری جز اندوه از خود به جای نمیگذارد؛ همچنان که امام مؤمنان علیه السلام فرمودند:
الْفُرْصَةُ سَرِیعَةُ الْفَوْتِ وَ بَطِیئَةُ الْعَوْدِ :
فرصت، سریع فوت میشود و کند برمیگردد. (19)
ایشان در مورد شکار فرصتها توصیه می فرمایند:
غافِصِ الفُرصَةَ عِندَ اِمکانِها فَاِنَّکَ غَیْرُ مُدْرِکِها بَعدَ فَوتِها :
فرصت را در وقت خود غافلگیر کن که چون فوت شد دیگر به آن دسترسى نخواهى داشت. (20)
حضرت علیه السلام ترک فرصتها را در زمان امکان آن از نشانههای حماقت می دانند و می فرمایند:
مِنَ الْخُرْقِ تَرْکُ الْفُرْصَةِ عِنْدَ الْإِمْکَان :
واگذاشتن فرصت، هنگام امکانپذیر بودن آن از حماقت است. (21)
تأخیر بیمورد در تصمیمگیری جایز نیست؛ چون این تأخیر موجب میشود فرد اعتماد به نفس، توانایی و شجاعت خود را برای اقدام در زمان مناسب از دست بدهد. حضرت، بهترین نظر و تصمیمگیری را از دست ندادن فرصتها و به بار نیاوردن اندوه معرفی نمودهاند:
أَفْضَلُ الرَّأْیِ مَا لَمْ یَفُتِ الْفُرَصَ وَ لَمْ یُورِثِ الْغُصَصَ :
افزون ترین رأى و اندیشه آنست که فرصتها را از دست ندهد تا غصّهها دامنگیر او نشود. (22)
امام علی علیه السلام میفرمایند:
إِذَا اسْتُبِنْتَ فَأَعْزِم :
هرگاه کسى ترا در کارى منصوب کند، چون آن را متعهد شدهای باید برای آن تصمیم بگیری. (23)
امیرالمؤمنین علی علیه السلامدر جای دیگر میفرمایند:
إِذَا عَقَدْتُمْ عَلَى عَزَائِمِ خَیْرٍ فَأَمْضُوهَا :
هر گاه بر کارهای خیر تصمیم گرفتید و بر آن پیمان بستید بلافاصله آن را انجام دهید. (24)
برای فرماندهان و مدیران، که پیوسته در معرض تصمیمگیریهای فوری هستند، ضروری است که آمادگی و مهارت لازم را در این زمینه به دست آورند. در سخنی از مقام معظم رهبری به این نکته اشاره شده است:
«بحمدالله در مورد نیروی انتظامی، عمده کارها یعنی تصمیمگیری و گذراندن قانون بخصوص اجرای خیلی سریع و فشرده و پرحجم و مدبرانه انجام شده است. آنچه که باقی است، این است که این نیروی انتظامی یکپارچه، عملا قابلیتها و کارآییهای خود را اثبات کند.» (25)
4. توانایی بهرهگیری از نظر دیگران در تصمیم گیری مناسب
همانطور که در بخش تصمیمگیری گفته شد، تصمیمگیری یعنی ارزیابی راهحلهای ممکن و انتخاب بهترین گزینه. در اینباره یک نکته قابل تأمل هست که آیا یک فرد به تنهایی میتواند ارائه کننده بهترین رأی و نظر در تصمیمگیری باشد. در فرهنگ غنی اسلام بر هماندیشی تأکید فراوانی شده است؛ گویی که اندیشیدن گروهی، افزودن قدرت فکری دیگران بر قدرت فکری خود است.
مولای متقیان حضرت علی علیه السلام میفرمایند:
مَنْ شَاوَرَ ذَوِی الْعُقُولِ اسْتَضَاءَ بِأَنْوَارِ الْعُقُول :
هر که با صاحبان خرد مشورت کند از درخشش افکار بهرمند شده است. (26)
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله؛ الگوی مدیریت اسلامی با همه درایت و اندیشه منّوری که داشتند و با اینکه از سرچشمه وحی مینوشید با یاران خویش به مشورت مینشستند؛ چرا که ارزش شورا در مدیریت را در کتاب آسمانی و از حقتعالی آموخته بودند:
وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّه :
و ، با آنان در کارها مشورت کن؛ اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و) بر خدا توکل کن. (27)
وقتی در تصمیمگیریها مشارکت باشد به این معناست که هر یک از اعضا صاحب نفوذ و مؤثر هستند. این مشارکت میتواند در قالب انجمن، جلسه، شورا، بحث و گفتگوهای گروهی، صندوق پیشنهادها و نظرخواهی و مراجعه به افکار و باور عمومی باشد. تصمیمگیری گروهی درصد خطا را کم می کند و به برنامهریزی دقیقتری منجر خواهد شد.
بر اثر مطالعههای گستردهای که «لیکِرت» (28) و گروه تحقیقاتی او انجام دادهاند، چهار سبک مدیریت تشخیص داده شده که لیکرت آنها را بر حسب میزان مشارکت کارمند در تصمیمگیری، یک تا چهار شیوه را نامگذاری کرده است:
شیوه یک: مستبد، استثمارگر
در این شیوه، تمامی تصمیمها را مدیر میگیرد و مبنای تصمیمگیری، حفظ و تأمین منافع تصمیم گیرنده است.
شیوه دو: نیمه مستبد ولی خیرخواه
در این روش، تمامی تصمیمهای مهم را مدیر می گیرد و تصمیمگیری در مورد کارهای غیر مهم به کارمندان و مسئولان واگذار می شود. این شیوه را میتوان رابطهای میان کارفرما و کارمند تلقی کرد. هرچند در این نظام نسبت به نظام اول اعتماد بیشتراست، فروتنی نسبت به کارمندان از ویژگیهای این نوع مدیریت است. تصمیمهای عمده و تعیین هدف در سطوح بالا صورت میگیرد، اما بسیاری از تصمیمها در سطوح پایین گرفته میشود.
شیوه سه: مشاورهای
در شیوه سوم، خط مشی سازمان و تصمیمهای کلی در سطوح بالا گرفته میشود. اما بیشتر تصمیمها به سطوح پایین واگذار میشود. کارمندان اساساً و نه کاملاً مورد اعتمادند. ارتباط بین کارمندان و مسئولان برقرار و پرداخت پاداش متداول است. ارتباط میان کارمندان و مدیران اغلب با اعتماد نسبی همراه است.
شیوه چهار: مشارکتی
مدیر در شیوه چهارم، در تمامی کارها به کارمند خود اعتماد و اطمینان کامل دارد؛ از کارمند فکر و نظر میگیرد و از آن استفاده خوب و سازنده میکند؛ مدیری است که بر اساس میزان مشارکت کارمند در گروه بر اساس سهم و مؤثر بودن او در فعالیتهایی از قبیل تعیین اهداف و پیشرفت به سوی اهداف برای کارمند پاداشهای مادی تعیین میکند. او مدیری است که شبکه ارتباطی گسترده ای در تمامی جهتها میان رئیس و مرئوس و میان همکاران و همقطاران بهوجود میآورد؛ مدیری است که تصمیمگیری را به گروه خاصی در سازمان منحصر نمیداند؛ خود و کارمندانش همیشه مانند یک گروه عمل میکنند.
از آنجا که یکی از مهمترین مراحل فرایند تصمیمگیری، گردآوری اطلاعات جامع و موثق برای گرفتن تصمیم است، مشورت و نظرخواهی از دیگران بویژه صاحبنظران و افراد باتجربه میتواند در گردآوری اطلاعات کمک بزرگی باشد. شخصی که این گونه رفتار نکند، قطعاً دچار لغزش و پشیمانی خواهد شد؛ چنان که امام علی علیه السلام میفرمایند:
شَاوِرْ ذَوِی الْعُقُولِ تَأْمَنِ الزَّلَلَ وَ النَّدَم :
با صاحبان عقل مشورت کن تا از لغزش و پشیمانى ایمن گردى. (29)
امام علی علیه السلام در لزوم مشورت (قبل از تصمیمگیری) با کسانی که دارای خِرَد و عقلی سلیم هستند، میفرمایند:
مَنْ شَاوَرَ ذَوِی الْأَلْبَابِ دُلَّ عَلَى الرَّشَاد :
هر کس با صاحبان خرد مشورت کند، به سوی راه صحیح راهنمایی شود. (30)
فرهنگ غنی اسلام از آموزههای مشورت و مشاوره سرشار است. سیره عملی معصومین علیهم السلام نیز از اهمیت مشورت نزد ایشان حاکی، و به لزوم نظرخواهی در تمام ابعاد زندگی انسانها سفارش شده است؛ اما برای مسئولان و کارگزارانی که وظیفه خدمت به خلق و اداره کارهای ایشان را دارند این امر، حیاتی است. امام صادق علیه السلام در هشدار به افراد خودرأی و کم تجربه فرمودند:
لَا یَطْمَعَنَّ الْقَلِیلُ التَّجْرِبَةِ الْمُعْجَبُ بِرَأْیِهِ فِی رِئَاسَةٍ :
هرگز کسی که پیشینه آزمودگی ندارد و شیفته رأی خویشتن است در پی عهده داری رهبری نباشد. (31)
مشورت، در واقع مبادله تصمیمات است. سازمان با کمک یک گروه متشکل از افراد کارامد و توانمند میتواند در نهایت، تصمیمگیری مناسبی انجام دهد.
امام علی علیه السلام لزوم مشورت قبل از تصمیمگیری را این گونه بیان میفرمایند:
شَاوِرْ قَبْلَ أَنْ تَعْزِمَ وَ فَکِّرْ قَبْلَ أَنْ تُقْدِم :
قبل از تصمیم، مشورت نما و پیش از اقدام در کار فکر کن. (32)
...پایان.
پی نوشت ها :
16. عوالیاللآلی، ج1، ص294.
17. الحیاة، ج1، ص546.
18. روزنامه جمهوری اسلامی، 3/9/1363.
19. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص473.
20. الحیاة، ج1، ص568.
21. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص474.
22. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص473.
23. غرر الحکم و دررالکلم، ص476.
24. غررالحکم و دررالکلم، ص476.
25. بیانات در دیدار با فرماندهان نیروی انتظامی، 27/01/1370.
26. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص442.
27. سوره مبارکه آلعمران، آیه159.
28.Rensis Likert.
29. غررالحکم، ص443.
30. بحار الأنوار، ج72، ص 105.
31. الخصال، ج2، ص434.
32. غررالحکم و دررالکلم، ص441.