سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افزایش ازدواج موقت پا به پای قیمت سکه

خانواده - گویا بازار سکه و ارز نه تنها اقتصاد کشور که حتی خانواده ها را هم تحت تاثیر قرار داده و از آن جای که مهریه اکثر خانم ها با سکه تعیین شده این روز ها خیلی از خانم ها ثروتمند شده اند !

مریم صدرالادبایی :دکتر امان الله قرایی مقدم جامعه شناس درگفتگو با مهر می گوید افزایش قیمت سکه سبب ایجاد حسن ناامنی در میان مردان شده و ناسازگاری را در زنان  بیشتر می کند.علی اصغر کیهان نیا روانشناس و مشاور خانواده هم معتقد است که افزایش قیمت سکه و تاکید خانواده ها بر مهریه ‌های بالا سبب گرایش مردان به ازدواج های موقت می‌شود.
او می گوید : به دلیل افزایش نرخ سکه مهریه های دختران که بیشتر بر اساس سکه مشخص می شود نیز ناخواسته افزایش پیدا کره است و در نتیجه مردان که تمایل چندانی نیز به ازدواج نداشته اند از ازدواج منصرف می شوند.متاسفانه در میان خانواده های متوسط مهریه های 500 تا 700 سکه ای رسم است در میان خانواده های متدین زیر 200 سکه به عنوان مهریه تعیین می شود که در حال حاضر معادل ریالی آن دوبرابر چند ماه گذشته شده است.
قرایی مقدم می گوید به جز افزایش مهریه ها هزینه برگزاری یک مراسم ساده عروسی نیز به حدی افزایش پیدا کرده است که بسیاری از خانواده ها امکان تامین آن را ندارند و دختران ترجیح می دهند که به جای سختی زندگی متاهلی در خانه بماند و پسران نیز بیش از گذشته از تشکیل خانواده فراری شده اند.وسبب کاهش ازدواج های رسمی و افزایش ازدواج های موقت می شود که درآینده بحران های خانوادگی بیشماری را برای جامعه ایجاد می کند.
این در حالی است که مدت زیادی از لایحه جنجالی حمایت از خانواده و به ویژه مبحث ازدواج موقت که سرو صدای بسیاری به پا کرده و اظهار نظرهای مختلفی در موافقت و مخالفت با آن شنیده میشود نمی گذرد. امین حسین رحیمی، سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس به خبر می گوید : در نظام حقوقی جمهوری اسلامی و کلا در نظام حقوقی اسلام اصل بر ازدواج دائم است که موجب تشکیل خانواده و تحکیم بنیان خانواده و تربیت فرزندان می‌شود، یعنی ازدواج دائم مورد تاکید اسلام است و ازدواج موقت به عنوان یک ضرورت در مواردی که امکان ازدواج دائم فراهم نیست در شرع و قانون آمده است.
او با بیان این که بالاخره در جامعه برای بعضی از افراد چه زن و چه مرد به علت‌های متعدد امکان ازدواج دائم فراهم نیست میگوید: لذا اسلام و نظام حقوقی این اجازه را داده که این افراد بتوانند به طور موقت ازدواج کنند؛ اما این مورد ترویج و تاکید نظام حقوقی ما نیست، بلکه به عنوان یک استثناء در موارد ضروری مطرح است و معمولا برای مردان مجرد است.
اگر چه که معلوم نیست که کارشناسان افزایش قیمت سکه را هم جزوه مواردی که در آن شرایط امکان ازدواج دائم فراهم نیست به حساب می آورند یا نه اما به هر حال انچه که مشخص است این است که جامعه شناسان نسبت به افزایش ازدواج موقت پا به پای قیمت سکه هشدار می دهند !






تاریخ : جمعه 90/11/7 | 11:19 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

L128069930199 دخترها با پسرها این طوری رفتار کنید

زوج مناسب از پشت کوه نمی آید  عنوان کتابی است نوشته کیهان نیا ، این کتاب در دو جلد برای دخترها و پسرها منتشر شده است . کیهان نیا در ابتدای کتاب خود نوشته است :
دوست عزیز قرار نیست با خواندن این کتاب معجزه ای رخ دهد مسئول سرنوشت تو خودت هستی من فقط سعی در یادآوری این واقعیت کرده ام که آخر کار تو هستی که برای خودت تصمیم می گیری و آینده ات را به صورت دلخواهت شکل می دهی .

کتاب زوج مناسب … هم از جذابیت زیادی برخوردار است و هم برای دختران جوان کاربرد فراوانی دارد . قسمت هایی از این کتاب را در زیر می خوانید .

آیا متوجه شدی که هرچی بیشتر آرایش می کنی ، موهایت را رنگ می کنی و زیر ابرویت را باریک می کنی بیشتر جلب توجه می کنی ؟
البته پسرهایی که متوجه ات می شوند قصد زندگی با تو را ندارند و به درد زندگی هم نمی خورند .
در ضمن هر چی بیشتر صورتت را دست کاری کنی زودتر آن را خراب می کنی .
یادت باشه ، تو این صورت را یک عمر احتیاج داری ،
پسرهایی هم که تازیگی ها موهایشان را بلند می کنند و به ریشهایشان مدل می دهند خوب جلب توجه می کنند .

ولی وقتی درعمق زندگیشان فرو بروی متوجه سه عیب می شود .
- دائم در خیابان بهشان گیر می دهند .
- کمترشان کار مفیدی دارند و به درد زندگی می خورند .
- به خاطر سرو ظاهر گرانشان جیبهایشان همیشه خالیه

پسرها وقتی دور هم جمع اند شوخ طبع می شوند و مسخره بازیشان گل می کند . سعی کن در چنین شرایطی حتی اگر یکی از آن ها را هم می شناسی سر حرف را با او باز نکنی . چون یا شروع به مسخره بازی می کنند یا از خجالت پشت گوشهایشان قرمز می شود .

ولی زیر نظر رفتن وشناسایی روابطشان بین یکدیگر کار اشتباهی نیست . مخصوصاً اگر پسری را پسندیدی و برای دوستهایت تعریف کردی مطمئن باش که آن ها با ادا و اطوارشان کار را خراب می کنند . آخرسرش هم برای دست انداختنت دائم از تو می پرسند . پس چی شد ؟ چرا جور نشد ؟ در ضمن اسمت هم بد در می ره ، آش نخورده و دهان سوخته . دوستانت هم اگر هم ازدواج کرده اند یا نامزد دارند ، دلیل بر این نیست که تو هم حتماً باید برای خودت کسی را دست وپا کنی!

عشق با عجله و زورکی مثل سیگار و اعتیاد می ماند . ناخواسته گریبانگیرت شده و شاید تا آخر عمر رهایت نکند . عاشق دلباخته تو روزی بدون این که به فکرش باشی جلوی پایت سبز خواهند شد .

در خیابان ها اتومبیل های شیکی پیدا می شه . پسرهای خوش تیپی هم پشت آن نشسته اند . اگر دعوت به سوار شدنت کردند یادت باشه . اگر یک بار سوار شدی عادتت میشه . چیزی که راحت به دست میاد ، راحت از دست می ره و اتفاقات ناگواری که تعریف می شه در همین کوچه و خیابان ها رخ می ده . پسرهای زیادی هستند که از شماره تلفنشان کارت ویزیت می سازند که نشانه باکلاسی نیست .

در ضمن پشت تلفن آدم داستان های زیاید می تونه تعریف بکنه . خلاصه که می خواهم بگویم اگر از پسری خوشت آمد لطفا همان اول ببین که آیا تصورش را می کنی و روزی با این مرد زندگی کنی ؟

وگرنه تکلیفت را سریع با او مشخص کن و سرکارش نگذار چون که :
زن ها ومردهای زیادی در این دنیا هستند که همیشه فکر می کنند اگر آن زمان آن اشتباه را نمی کردیم امروز سرنوشتمان این نمی شد که داریم .

درضمن در دوران نامزدی دو نکته را همیشه در نظر داشته باش و به او هم یادآور شو :

1- شما نامزد همدیگر ید نه مالک یکدیگر
2- خاتمه نامزدیتان ( به هر دلیل) خاتمه زندگیتان نیست .
تا هم در این زمان با هم بهتر کنار بیاید و هم در زندگی آینده تان از این مشکلات نداشته باشید . پسرهای امروزی درست نمی دانند که تا چه حد باید اخلاق پدر را به ارث ببرند .

همه جا پول خرج کنند وکسی روی حرفشان نیاید اما چیزی که مشخصه این است که دخترهای امروزی مادرهای سابق نیستند .
الحق که برابری در روابط هم خیلی قشنگتره و از لحاظ تحصیلات باید حداقل هم سطح تر باشد .
نه این که من به قابلیت های او اعتماد ندارم . این تویی که پایین تر از خودت را قبول نداری ، اگر هم داری و روزی به همسری خودت چنین شخصی را پذیرفتی کافیست که یک بار تیکه ای در این مورد بیندازی مطمئن باش که هیچ وقت این تیکه از یادش نمی ره .

?در روز خواستگاری
لباس رسمی بپوش که خیلی زرق وبرق نداشته باشه . وقت را قبلا با هم تعیین کنید تا اتفاق ناگواری نیفتد ! اگر می خواهی در حین چای آوردن دستت نلرزد سعی کن خودت باشی بدون هیچ گونه تزویر و ریایی . خجالت و رودربایستی هم اشتباه است . اینجا بالاخره تصمیم راجع به زندگی ات گرفته می شود . می دانم که دوست داری بهترین مراسم ازدواج را داشته باشی . والدینتان هم همین طور .
این یک واقعه ای است که فقط یک بار در زندگی رخ می دهد . ولی در جامعه ای که مشکلات اقتصادی بالایی داره برای یک خاطره به یاد ماندنی و یک آلبوم عکس نباید دست کمی زیر تیغ قرض و فشار برود .

?به اندازه بود ، باید نمود
شما برای اثبات چیزی به دوست و فامیل با هم ازدواج نمی نید . سال اول ازدواج سال مهمیه . در این سال روابط واقعیتان مشخص می شود جمله ای که در این سال در هر صورت غلطه . حالا که زن و شوهر شده ایم . انگار به علت ازدواج ، رابطه تان عوض شده . در ضمن برای بچه دار شدن هم دست نگه دار ، تا بنیه مالیتان قوی تر شود.






تاریخ : دوشنبه 90/11/3 | 7:30 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

درباره سن ازدواج دو نکته را باید در نظر داشته باشیم.اول این که ازدواج در مقطع جوانی اتفاق بیفتد. این مقطع از 18 سالگی شروع می شود و تا 30سالگی ادامه دارد. بنابراین ازدواج کردن خارج از این دو بازه زمانی ازدواجی زودهنگام یا دیرهنگام است که هر کدام معایبی دارند. ازدواج در سن کمتر از 18 سال اگرچه همراه با شور و اشتیاق زیادی است اما فاقد پختگی و تجربه است و ازدواج بالای 30 سال هم اگرچه جنبه عقلانی پررنگ تری دارد اما شور و شوق و انعطاف پذیری در آن کمرنگ تر است.

اما ممکن است بپرسید بین 18 سالگی تا 30 سالگی 12 سال فاصله است. در کدام یک از این 12 سال بهتر است ازدواج کنیم؟ 

از اینجا به بعد معیارهای ما کیفی است. یعنی شما باید به فاکتورهایی مثل مهارت های فردی و اجتماعی و بلوغ های 5 گانه توجه کنید و هر زمان دختر و پسر توانستند به حد مطلوبی از بلوغ و مهارت برسند، مقدمات ازدواج شان را فراهم کنند.

برای ازدواج 5 بلوغ نیاز داریم که عبارتند از:

- بلوغ شخصیتى

- بلوغ عاطفى

- بلوغ اجتماعى

- بلوغ مالى

- بلوغ جنسى

همه شما با بلوغ جسمی و جنسی آشنا هستید و مسلما بدون وجود آن فکر کردن به ازدواج غیرممکن است. اما درباره بلوغ های دیگر بد نیست اطلاعات مختصری به دست آورید.

 بلوغ شخصیتى

در بلوغ شخصیتی، شما از بی ثباتی هایی که معمولا در رفتار نوجوان ها دیده می شود فاصله گرفته اید و می دانید در زندگی دنبال چه هستید.

چرا می خواهید ازدواج کنید ؟ 

چه انتظاری از همسر آینده تان دارید؟

این ثبات شخصیتی و معیار داشتن برای ازدواج به معنی بلوغ شخصیتی است. بلوغ شخصیتی ارتباط تنگاتنگی با خودشناسی دارد.

بلوغ عاطفى

دومین بلوغ مهم، بلوغ عاطفی است. در بلوغ عاطفی، شما به ثبات فکر و رفتار در مواقع حساس زندگی رسیده اید. یعنی جایی که عصبانی می شوید، می توانید خشم خود را به شکلی سازنده نشان دهید نه این که مثل دختر/پسر بچه ها سر و صدا راه بیندازید، وسایل را بشکنید، با طرف مقابل گلاویز شوید و… یعنی شما در مواجهه با مشکلات زندگی می توانید آنها را مدیریت کرده و حل مساله کنید و از آن مهم تر، در بحران های عاطفی که مورد هجوم عشق و نفرت قرار می گیرید، می توانید این احساس را کنترل کرده و رفتاری متناسب با عقلتان بروز دهید.

بلوغ اجتماعى

در بلوغ اجتماعی، آنچه مهم است این است که شما مهارت هاى شخصى خاصی داشته باشید که بتوانید با آنها در اجتماع جایگاه پیدا کنید. مثلا توانایی ارتباط برقرار کردن با مردم را دارید، جامعه پذیر و قانون پذیرید و می دانید در موقعیت های اجتماعی چطور باید رفتار کنید و از همه مهم تر، مهارتی دارید که اگر از کار بیکار شدید، می توانید با آن گلیم تان را از آب بیرون بکشید. مثلا زبان می دانید، مطالعات خاصی در یک حوزه خاص دارید، هنر و تحصیلات مشخص دارید و…

بلوغ مالى

بلوغ مالی به معنی این نیست که شما تمکن مالی داشته باشید. در این نوع بلوغ شما توانایی و مهارت تامین مالی و مدیریت مالی زندگی را در خود می سنجید. اگر ندانید چقدر درآمد دارید، از کجا در می آورید و کجا خرج می کنید، یعنی مدیریت مالی ندارید. اگر بخش مهمی از درآمدتان صرف دوستانتان می شود یا برای خرید موبایل جدید، اسپرت کردن ماشین تان و… از کفتان می رود، یعنی برای ازدواج مناسب نیستید. این توانایی کسب درآمد و برنامه ریزی برای هزینه ها بلوغ مالی گفته می شود.

درباره توانایی مالی باید یک نکته را در نظر داشته باشید. بدون شغل هرگز تصمیم به ازدواج نگیرید. حتی اگر دانشجو هستید، سعی کنید در کنار کارتان شغل نیمه وقتی پیدا کنید تا بتوانید مستقل از خانواده عمل کنید؛ تدریس، ترجمه، کارهای پژوهشی و هر چیزی که فکرش را می کنید.

فقط لازم است که شغل داشته باشید و آب باریکه ای که احساس کنید دستتان پیش کسی دراز نیست. با اتمام درستان فرصت برای تثبیت موقعیت تان خواهید داشت و خانواده همسرتان هم به شما به چشم کسی که وارد اجتماع شده و سعی دارد پیله بی تجربگی اش را بشکافد و زندگی بسازد نگاه خواهند کرد.

اگر هم تا الان شغل مناسبی پیدا کرده اید و درآمدتان برای گذران زندگی دو نفر با قناعت کفایت می کند سختگیری را کنار بگذارید و پیش بروید. منتظر نمانید تا به استطاعت کامل برسید و بعد اقدام کنید. معنای بلوغ مالی به هیچ وجه چنین چیزی نیست. پدران و مادران شما هم در ابتدای زندگی کج دار و مریز طی کرده اند و ذره ذره زندگی ساخته اند.

در پایان به یاد داشته باشید که خداوند درباره جوانانی که به خاطر مشکلات مالی ازدواج نمی کنند فرموده است:


«… إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می‏سازد. و خداوند واسع و آگاه است (سوره نور. آیه 32)


نتیجه این وعده الهی را وقتی می بینید که قدمی برای ازدواجتان بردارید. تا قدم اول را برندارید، معامله میان شما و خدا سر نمی گیرد بنابراین به قول خدا اعتماد کنید و پیش بروید.






تاریخ : دوشنبه 90/11/3 | 7:28 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

جشن ازدواج میتواند واقعهای شگفت آور و سرورآمیز و سرشار از خوشی برای هرکسی باشد. در برخی موارد و در میان برخی ملیتها رسمهایی دیوانه واری در رابطه با این جشن خجسته وجود دارد؛ ما میخواهیم شواهد و دلایلی دال بر وجود چنین رسوم عجیب غریبی از گوشه و کنار جهان برایتان مثال بزنیم.

دزدیدن عروس

در میان اجتماعات رومی roma (در سراسر جهان) انجام میشود.
وقتی به نوع آشنایی در اغلب وصلتها مینگریم، متوجه میشویم بیشتر آنها حاصل یک نگاه در میان جمعیت و آشنایی از طریق نگاه بوده است. زمانی که دو نفر به هم دل میبندند با ازدواج کردن سرنوشتشان را به هم پیوند میدهند. باوجود این در برخی فرهنگها دوست دارند از خیر این مراحل رمانتیک ازدواج بگذرند و عملکردی تقریبا مجرمانه را برای رسیدن به هدف خود در پیش میگیرند آنها با دزدیدن عروس! (که آن را رسم «دو نفر کاملا غریبه» میدانند) مراسم عروسی را برگزار میکنند.
roma ای ها که آنها را شبه کولی نیز میدانند در طول قرنها این سنت را حفظ کرده اند. در
آنجا اگر یک نفر دختری را به زور بدزدد و او را 2 تا 3 روز کنار خود نگه دارد، آن دختر رسما همسر او محسوب میشود. زمان قدیم احتمالا این رسم مفاهیم زیادی داشته، مثلا این کار کمکی برای داماد محسوب میشد تا پول خرج نکند و او را از تهیه شام شکرگزاری سالانه برای والدین عروس معاف میکرد.
اما در فرهنگ امروز آنها تنها رسمی عجیب و غریب دیده میشود که موجبات ناراحتی دختران را فراهم کرده چراکه هیچ حق انتخابی شامل حال آنها نمیشود و مجبورند فردی که توسطش دزیده شده اند را تا آخر عمر تحمل کرده یا عشق دائمیخود بدانند.

حتما خیلی از شماها متعجب شده اید! آیا چنین چیزی قانونی است؟ خوب این رسم یک اقلیت نژادی است و اغلب دولتها زیاد ترجیح نمیدهند با ممنوع کردن رسم دیرین یک اقلیت سنتی خود را به دردسر بیندازند.


4- ازدواج با حیوانات برای دفع ارواح

در برخی مناطق هند
فرهنگ غرب خصوصا در زمینه ازدواج و عروسی با خرافهها غریبه نیست، اغلب عروسها زودتر از مراسم آتش را در کلیسا برپا میکنند و حتی عروسی را به تعویق میاندازند تا هیچ وسیله کهنه، عاریه ای و یا آبی رنگی در مهمانی نباشد. اگر در آنجا ازدواج میکنید اصلا نباید به فکرتان خطور کند که قبل از عروسی حتی نگاه گوتاهی به همسر آینده تان بیندازید.
اما در قبیله هندی
«سانتال» Santhal ازدواجهای احمقانه ای برگزار میکنند که تعدادشان به 11 میرسد. آنها اعتقاد دارند که اگر دختر خردسالی یک دندان در لثه بالایی اش ریشه کند، نشانه این است که او در آینده ای نزدیک توسط ببر یا حیوان دیگری خورده میشود، زیرا ارواح از این دختر متنفر شده اند. بنابراین او باید با یک سگ عروسی کند. مثلا این مهمانی برای دختر 9 ساله ای به اسم «کارنامونی هاندسا» برپا شده است، مهمانی بزرگ همراه با 100 نفر مهمان و عیش و پایکوبی.
اما خودتان را ناراحت نکنید. این مراسم چیزی نیست جز یک
مهمانی ساختگی و سمبولیک و زوج مجبور نیست مراسم را تا آخر به پایان برساند. این فقط مراسمی برای دور کردن ارواح شیطانی است و دختران وقتی بزرگتر شدند میتوانند با پسر مورد علاقه خود ازدواج کنند.
باز جای شکرش باقی است که این مهمانیها واقعی نیست، درغیر این صورت آیین جن گیری بین یک بچه کوچک و خانواده سگ سانان واقعا مراسمی عجیب و غریب و البته ناراحت کننده میشد.


3- سیاه کردن عروس در اسکاتلند

مردم اسکاتلند از بسیاری جهات شبیه اروپاییان نوعی هستند، اما تعداد کمی تفاوتهای برجسته و قابل ذکر نیز دارند: مثلا اسکاتلندیها دل و روده گوسفند را میخورند، دامنهای مردانه میپوشند و به جای برنج
شیر دلمه بدبو و فاسد را مثل تخم مرغ و انواع سس به سمت عروس پرتاب میکنند.
اسم رسم آنها
«سیاه کردن عروس» است، سنت قدیمی اسکاتلندی،؛ بعضی میگویند حتی قدیمیتر از زمان شان کانری است. این رسم بخشی از آیینی است که قبل از عروسی انجام میشود. در این آیین دوستان عروس او را سورپرایز میکنند. آیا شما واقعا تحمل چنین دوستان مسخره ای را دارید؟ دوستانی که هرچیز آشغال و مزخرفی را به سمت عروس پرتاب میکنند. اینها هرچیزی میتوانند باشند: از شیر فاسد که در یخچال شما از شدت خرابی رنگش به سیاهی تبدیل شده تا قیر. آنها با این کار 2 هدف را دنبال میکنند. اول اینکه داماد را در حال و هوای درست و مناسبی قرار دهند (با فرض اینکه تمام اسکاتلندیها وسواسی به دختران بی خانمان که هرگز حمام نمیکنند دارند) دوم اینکه این عمل به زنان کمک میکند تا بدانند با اتفاقاتی که در زندگی آینده شان میافتد چگونه برخورد کنند، چراکه برای آنها هیچ چیز تحقیرآمیزتر و ظالمانه تر از این کثیف کاری آن هم در نزدیکی روز عروسی نخواهد بود.
شاید این نوعی تحت فشار قرار دادن عروس قبل از بلکه گرفتن از آنهاست. ولی باید بدانیم سختیهایی که عروس باید برای تمیز کردن و شستن این کثیفیها متحمل میشود در برابر مشکلاتی که یک زن اسکاتلندی باید بعدها در زندگی اش با آنها دست و پنجه نرم کند چیزی نیست. عروس هم همیشه در این مراسم ناراحت و ناامید نمیشود بلکه به طرز خوشحال کننده ای سورپرایز میشود و این نکته ای است که مردان اسکاتلندی در زندگی مشترک خوب درک کرده اند.

blacken the bride 5 رسم عجیب مربوط به ازدواج از سراسر جهان!!

2- کشتزارهای چاق
موریتانیا (آفریقا)
استانداردهای زیبایی شناسی در هر کجای جهان با جای دیگر متفاوت است. برای مثال باوجود اینکه عروسهای غربی زمانی که به روز عروسی نزدیک تر میشوند هرچه کمتر غذا میخورند تا اندام لاغرتر و ظریف تری داشته باشند در بعضی از فرهنگها زنان تنومند و درشت هیکل را جذابتر میدانند!… و
عروسها وقتی به روز عروسی نزدیک تر میشوند هرچه به دستشان میآید میخورند تا بتوانند هرچه بیشتر به عرض و پهنای خود بیفزایند. نمونه بارز آنها هم دختران موریتانی هستند.
گروه دختران با نام «کشتزارها یا مزارع چاق» مخالف کمپهای چاقی هستند-
مکانهایی که دختران از 5 سالگی به آنجا فرستاده میشوند تا تحت نظارت و مراقبت زن بسیار پیر باتجربه وحشتناکی اضافه وزن پیدا کرده و مدام چاقتر شوند، به منظور اینکه جذاب تر شده و تا جایی که ممکن است زودتر عروسی کنند. در یکی از تمرینها به اسم «لبلوس» دختران مجبورند مقدار خیلی زیادی غذا (شامل 4 پوند غلات و 5 گالون شیر شتر) را در طول یک روز بخورند و اگر آنها استفراغ کنند مامور ناظر یعنی همان پیرزن مجبورشان میکند هرچه بالا آورده اند را دوباره بخورند! معمولا در این کمپها عدم موفقیت دختران نیز با شکنجه همراه است.
اما بخش غم انگیز داستان اینکه این رسم درواقع چند سالی میشد که منسوخ شده بود تا اینکه یک گروه ارتشی این کشور را گرفتند و دوباره رسم را از نو راه انداختند. شاید با این امید که راحت تر میتوانستند دختران چاق را دستگیر کنند یا شاید برای اهداف دیگر….

1- حق نداری دستشویی بروی
رسم بعضی مناطق مالزی
هیچ چیزی زیباتر از مراسم عروسی و ازدواج نیست. وقتی زوج خوشبختی در جمع دوستان و خانواده، احاطه شده با انواع گلها و غذاهای لذیذ، اولین روز زندگی خود را جشن میگیرند. اما برای قبیلههای جامعه
«تیدونگ» در قسمت شمالی بورتئو عروسی عبارت است از اولین روز سفری طاقت فرسا به عمیق ترین لایههای جهنم و بازگشت از آن. در این روز عروس و داماد برای 72 ساعت حق رفتن به دستشویی را ندارند.
آیین تیدانگی به زوج تازه ازدواج کرده امر میکند که در خانه شان بمانند و تحت هیچ شرایطی 3 روز و 3 شب به دستشویی نروند. برای این کار چند نفر از اعضای خانواده شان به عنوان ناظر این سه روز را در خانه آنها میمانند و غذا و آب بسیار کمی به آنها داده میشود. مردم تیدانگ اعتقاد دارند که این کار عروس و داماد باعث میشود زندگی طولانی و پر از شادی را تجربه کنند، بچه مرده به دنیا نیاورند و نعمت و برکت وارد زندگی شان شود.
حالا وقتی به این آیین فکر میکنیم نکته جالبی را در آن میبینیم. هیچ چیز به اندازه بودن در شرایط سخت دو نفر را برای زندگی پایبند نمیکند و به هم نزدیک نمیکند و هیچ چیز سخت تر از خودداری کردن از رفتن به دستشویی و حمام کردن حدود نصف هفته نیست. وقتیکه این سه روز سپری شد زن و مرد بیشتر از هرکس دیگری که قبلا میشناختند به هم نزدیک میشوند، زیرا که آنها مدت زیادی نیست زن و شوهر شده اند و اولین روز زندگی شان در سختی کنار هم بوده اند…. آنها یار شفیق سخت ترین روزهای زندگی هم هستند.

منبع : فرز دات آی آر






تاریخ : دوشنبه 90/11/3 | 6:58 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده، من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی ؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت، همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم. در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج و عشق مثل اون کتاب و روزنامه می مونه ازدواج اطمینان برات درست می کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر می کنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه می تونم شام دعوتش کنم اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی این کارو می کنم حتی اگر هرچقدراون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تونیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکرمی کنی که خوب این که تعهدی نداره، می تونه به راحتی دل بکنه و بره، مثل یه شیء با ارزش ازش نگهداری می کنی و همیشه ولع داری که تا جایی که ممکنه ازش لذت ببری، شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه… و این تفاوت عشق است با ازدواج






تاریخ : دوشنبه 90/11/3 | 6:37 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

ساعد مراغه ای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود:
زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم …
اما وی با بی اعتنایی تمام سری جنباند و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!»
گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم؛ آن هم با قیافهایی حق به جانب…
باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت «خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت
امور خارجه است و تو کنسولی؟!»
شدیم معاون وزارت امور خارجه؛ که خانم باز گفت «خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو…؟!»
شدیم وزیر امور خارجه گفت «فلانی نخست وزیر است… خاک بر سرت کنند!!!»
القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گامهای مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.

تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: «خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی

برداشت از وبلاگ زیبای آسمان قلب عاشق به آدرس






تاریخ : دوشنبه 90/11/3 | 6:36 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

 زندگی مشترک ، باهم زندگی کردن است نه در کنار هم بودن ؛ مشکلات یکدیگر را تحمل کردن و بر مشترکات تأکید کردن؛ خوبی ها را دیدن و بدی ها را نادید گرفتن ؛ عشق ورزی خالصانه کردن.

 

 

مثل دلال ها عشق نورزید

زندگی مشترک ، زندگی کردن در کنار هم نیست بلکه باهم زندگی کردن است ؛  پس از آنکه عشق و شور و شوق اولیه ی زندگی فروکش می کند و اختلاف سلیقه ها بروز می کند ، بعضی از زوجها ، به جای آنکه با هم زندگی کردن را یاد بگیرند و سعی کنند به مشترکاتشان بپردازند ، از هم فاصله می گیرند و در بهترین حالت، هر کدام زندگی خود را می کنند .

 

 البته گاهی اوضاع از این بدتر می شود و دیگر نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند . در حالی که یکی از پایه های زندگی مشترک ، مدارا کردن با یکدیگر است ؛ زندگی کردن بر مبنای تفاهمات و تحمل تفاوتها. اگر اساس زندگی چنین شد ، به مرور تفاهمات بیشتر شده و اختلافات کمتر می گردد ؛ محبت روز افزون گشته، عشق ورزی معامله ای ( اگر تو به من ابراز محبت کنی ، من هم به تو ابراز محبت می کنم! )  جای خود را به عشق ورزی خالصانه خواهد داد.

 

مدارا کردن با دیگران چنان مورد تأکید است که پیامبر اکرم می فرمایند « پروردگار من ، همانطور که من را به انجام واجبات امر کرده ، به مدارا کردن با مردم نیز امر کرده است » وسائل الشیعه ج 12 ص 200

 

 در جایی که مدارا کردن با مردم چنین اهمیتی دارد ، مدارا کردن با شریک زندگی چه جایگاهی خواهد داشت؟!

 

در یک زندگی زناشویی موفق ،عشق ورزی معامله ای ( اگر تو به من ابراز محبت کنی ، من هم به تو ابراز محبت می کنم! ) جای خود را به عشق ورزی خالصانه خواهد داد .

 

 

تفاهماتِ زندگیِ مشترک را به راحتی می توان از یک گفتگوی دوستانه  زوجین با هم ، استخراج کرد .برای این منظور می توان به روش زیر عمل کرد:

 

در مرحله اول لازم است که هر یک از شما ( زن و شوهر ) ، یک برگ کاغذ آماده کنید و در طول یک هفته آن را با جملاتی کوتاه که بیان کننده ی تصویر ذهنی شما از یک رابطه ی عشقی ارضاء کننده و ایده آل است ، پر کنید . کیفیت و ویژگی های مطلوبی که هم اکنون در رابطه ی خود دارید را نیز منظور کنید . کیفیت ها و ویژگی هایی که آرزو می کردید در رابطه تان وجود داشتند را نیز بطور حتم بنویسید . جملات خود را می بایست با زمان « حال ساده » بیان کنید . گویی که از قبل اتفاق افتاده اند . به عنوان مثال : « ما با یک دیگر خوش می گذارنیم . » « ما با بچه هایمان مهربان و با محبت هستیم . » « با یک دیگر با عشق و محبت و شور و حرارت رفتار می کنیم.» تمامی این موارد را با جملاتی که از لحاظ دستوری مثبت هستند ، بیان کنید .

مثل دلال ها عشق نورزید

به عنوان مثال به جای : « ما با هم دعوا نمی کنیم .» ، بنویسید : « ما اختلافمان را با صلح و آرامش حل و فصل می کنیم . » در بیان مشکلات زندگیتان و آنچه که باعث اذیت شما می شوند نیز به همین صورت عمل کنید یعنی به جای آن که مشکل را بنویسید ، سعی کنید آن را در قالب یک جمله مثبت که گویا در زندگی شما این مشکل حل شده است ، بنویسید . مثلا اگر دوست دارید که رابطه ی همسرتان با خانواده ی شما بهتر شود ، این را در قالب یک جمله مثبت بنویسید « رابطه ی ما با خانواده ی همسرمان ، رابطه ای گرم و صمیمانه است .»

 

دقت کنید که این تمرین به منظور این است که شما و همسرتان را نسبت به یکدیگر آگاه سازد و به هیچ وجه به این معنا نیست که مجبور هستید تا آن نیازها را برآورده سازید ؛ نباید از یکدیگر توقع انجام آنها را داشته باشید و الا نتیجه نخواهید گرفت بلکه فقط به این جهت است که شما از نیازهای همسرتان آگاه گردید و سعی کنید که آن را در زندگی پیاده سازید .

 

پس از یک هفته که توانستید این برگه را پر کنید ، برگه همسرتان را بگیرید و آن را با برگه ی خود مقایسه کنید . به موارد مشترک توجه کنید و زیر آن ها خط بکشید . ( مادامی که مفهوم کلی جملاتتان یکسان هستند ، اهمیتی ندارد چنان چه از کلمات مختلفی استفاده کرده باشید .) چنانچه همسرتان جملاتی نوشته است که شما نیز با آن موافق هستید ، اما به فکر خودتان نرسیده بود ، آن ها را به لیست خودتان اضافه کنید.

حال لازم است در یک گفتگوی دوستانه ، یک تصویر ذهنی مشترک از زندگی مطلوبتان استخراج کنید .در مقاله ای با عنوان

تداخل دو جنس مخالف در هم ، نحوه ی تصویر سازی ذهنی مشترک بیان شده است.

دکتر محمد حسین بهفر

 

بخش خانواده ایرانی تبیان






تاریخ : دوشنبه 90/11/3 | 6:30 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

اوقات بیکاری فرصت ارزشمندی است برای کشف استعدادهای نهفته خود یا شناسایی توانمندی هایی از ذهن و روح و جسم مان که از آن ها بی خبریم. علاوه بر این می توان با استفاده از شیوه های مختلف از اوقات بیکاری برای التیام روح و جسم و رفع خستگی و کسالت استفاده کرد. بی بهره گذاشتن اوقات بیکاری، دست ردی است به فرصتی که خداوند و طبیعت او در اختیار ما گذاشته اند.
مهم این نیست که ما کدامین راه از فرصت های اهدایی خداوند را استفاده کنیم، مهم این است که اوقات بیکاری ما راهی باشد برای بهتر شدن ما. این بهتر شدن می تواند در نقطه از وضعیت وجودی مارا ارتقا دهد. سلامت و شادابی جسم و روح، ارتقای سطح دانش و اطلاعات، بهبود و افزایش مهارت های فردی، آشنایی با شگفتی های جهان و از همه مهم تر شناخت بیشتر خداوند و به دست آوردن رضایت او، از جمله ویژگی هایی هستند که می توان به جای عادت بی ثمر “وقت گذرانی” به کار برد. وقت گذرانی مزیتی ندارد و تنها آدمی را به بیراهه یا سکون می کشاند. روح و جسم انسان را تحت تاثیر خود ضعیف می نماید و عقل را کوچک می کند. اوقات فراغت لحظات مناسبی برای شناخت جوانب مختلف خلقت است.
تنوعاتی از موضوعات متفاوت که با شناخت آن ها احتمال دارد استعداد و توان نهفته خود را در آن بیابیم، به کار بگیریم و موفق تر از قبل گردیم. این کار نه تنها کسالت، بی انگیزگی وقت گذرانی را از بین می برد و موجب شادی و نشاط انسان می شود، بلکه تصاویر مهیج و جذابی از ما و دنیای اطرافمان را بر ما آشکار می سازد. در این هنگام احساس آدمی جایگاهی تازه می یابد و ذهن او از فراز شکوفاهی و خلاقیت به جهان می نگرد.
احساس مفید بودن قشنگ ترین حسی است که در این مواقع وجدان انسان را آسوده خاطر می سازد و او را از تجربه این لحظات خرسند می نماید. تنوعات اوقات فراغت قشنگ ترین و جذاب ترین این تنوعات وارد شدن به دنیای هنر و علم و ورزش در حدی فراتر از آماتوری می باشد.
نواختن سازهای مورد علاقه، سرودن ترانه، آواز خواندن یا رو آوردن به موضوعات علمی و صنعتی یا شناخت بیشتر تکنولوژی از طریق مطالعه تحقیق و آموزش یا راه هایی از این قبیل، شرکت در ورزش های همگانی مانند راه پیمایی و کوهنوردی یا تمرین ورزش های مورد علاقه.
اگر ورزشکار نیستید و علاقه ای به ورزش های همگانی یا سنگین ندارید، بهتر است از زاویه تنوع و تفریح به ورزش های مختلف بنگرید، مانند: بدمینتون، والیبال، بستکتبال و غیره. سعی کنید به اتفاق اطرافیان این ورزش ها را به عنوان بازی های تفننی تجربه کنید. شاید در ابتدا اقدام به انجام چنین اعمالی سخت و کسالت آور باشد اما به محض ورود به دنیای آن ها حس و حال شما هم تغییر یافته و از این لحظات شگفت آور استقبال می کند، البته این امر مستلزم این است که دیدگاه شما در این زمینه همراه اعمالتان باشد و تفکر منفی و بازدارنده در ذهن خود نپرورانید.
گذر در دنیای اطلاعات در عصر ارتباطات که اینترنت به همراه موتور جستجوگر گوگل و پایگاه قوی اطلاعاتی مانند ویکی پدیا در دسترس است به راحتی می توان به هر موضوعی واقف شد. از این طریق شخصیت های معروف، مکان های مختلف و اصطلاحات علمی و هر موضوع جذاب و مشهور دیگری که به نوعی اطلاعات عمومی به حساب می آید، را جستجو کنید و در مورد آن ها اطلاعات جامعی به دست آورید.
قوه طنزپردازی خود را قوی کنید با گشتی در دنیای طنز و کمدی، قوه طنزپردازی خود را تقویت کنید و سعی کنید با ساختن جملات خنده دار و جذاب، خلاقیت خود را در این زمینه بالا ببرید. خندیدن و خنداندن دیگران یکی از روش های مطلوب در ارتباطات جمعی و جذب دیگران است، علاوه بر اینکه خنده لحظات شادی را به ارمغان می آورد و خیلی از مشکلات را از بین می برد.
سفر کنید… بله، درست است حق با شماست! معذرت می خواهم! حتما به این فکر می کنید که سفر هزینه دارد،زمان لازم دارد و هزار نه! چندین مشکل دیگر. اما سفرهای کوتاه مدت و یک روزه به شهرها و روستاهای اطراف محل سکونت و گه گاه در زمان پولداری! به کشورهای مجاور و اطراف، سبب می شود تا شما آداب و رسوم، فرهنگ، زبان، موقعیت های مختلف اجتماعی را ببینید و بشناسید. همین موارد در پاره ای از اوغات زندگی افراد را با تغییرات چشمگیری مواجه می کند، پس بهتر است که تجربه کنید.
به دل طبیعت بروید مشاهده آفریده های خداوند، دقت و توجه به شکل ظاهری آن ها، آشنایی با فواید و معایبشان و چگونگی خلقت آن ها، یک نوع شکرگذاری از خداوند بابت خلقت زیبایش است. علاوه بر این، دایره شناخت و توجهات خود را گسترش می دهیم و اطلاعات جامعی از دنیای اطراف به دست می آوریم. هر فصل و هرماه از سال رنگ و بوی خودش را دارد و اگر به دقت تغییرات متوالی آن ها را مشاهده کنید، متوجه می شوید که ارزش توجه و دقت نظر را، بیش از هر سرگر می دیگری خواهد داشت. به کوه و بیابان، جنگل و چمنزار، شنزار و شوره زار بروید و از شگفتیهای آن ها لذت ببرید، برف ها را با وجود خود لمس نمایید و گیاهان را تک به تک ببویید، مهارت های راه پیمایی و نورد در آن ها را به دست آورید و سعی کنید به زیبایی های طبیعت عادت کنید.
از لذت هایی که در هر مناطق و فصل های متفاوتی می توانید، بهره ببرید و تک تک آن ها را تجربه کنید. روشن کردن آتش در کوهستان شبی به یاد ماندنی تر از این خواهد بودکه نشستن کنار شومینه مصنوعی در آپارتمان را تکرار کنید.

از موزه ها، آثارباستانی، اماکن مذهبی دیدن کنید آشنایی با آداب سنن ایرانیان باستان و گذشتگان، تجارب و اطلاعات زیادی را به ما منتقل می کند، مشاهده ظروف، ابزارآلات یا بناهایی که از آن ها به یادگار مانده، فرهنگ و سنت افتخار آمیز پیشینیان ما را منعکس می کند که دانستن آنها برای یک ایرانی افتخار است. با حضور در اماکن مذهبی و سخن گفتن با حضرت حق، ذهن و روح خود را جلا دهید، خواسته هایتان را از او بخواهید و سعی کنید بیش از پیش به خواسته هایش عمل کنید. با این کار همیشه یاد خدارا در دل خود زنده نگه می دارید.
پای درد و دل مستمندان بنشینید صحبت با مستمندان و گوش دادن به درد و دل آن ها مزایای زیادی دارد. اول از همه، با مشکلات و ناملایمات زندگی دیگران آشنا می شوید و بیشتر از قبل ارزش و سلامت زندگی خود را درک می کنید. با ابراز احساسات به فرد مستمند، مرحمی بر روی زخم های او خواهید بود و در آخر هم شاید دلتان به رحم آمد و یاد خدا افتادید و سعی کردید تا به او کمکی بکنید که این از همه مهم تر است.
به قبرستان، آسایشگاه سالمندان، بهزیستی و بیمارستان بروید. به قبرستان می رویم تا عاقبت خود را از یاد نبریم، جسم کفن پوش را می بینیم تا متوجه شویم این تنها چیزی است که در تاریکی قبر ما را همراهی می کند. به آسایشگاه سالمندان می رویم تا بی محبتی و نامهربانی فرزندانی را جبران کنیم که پدران و مادرنشان چشم به راه ما هستند، یا اینکه در آن جا لحظه ای فرزند سالخورده ای بی کس و کاری م شویم که طعم مهر و محبت را از یاد برده است . بهزیستی مکانی است که لحظه ای پدر و مادر کودکی بی سرپرست می شویم و هدیه ای به دستان کوچکش ارزانی می دازیم. با رفتن به بیمارستان بدن سالم مان را به یاد می آوریم و لحظه ای مسکن درد بی نوایی می شویم. در مجموع خدارا نزدیک تر حس می کنیم و آفریده های او را بیشتر می شناسیم.

از استخر و شهربازی و تفریحات مدرن غافل نشوید. طراوت و شادابی که درون آب وجود دارد بر همگان آشکار است، رفتن به شهربازی و بازی کردن در آن جا لحظات شاد خاطرات کودکی را زنده می کند و گذشته مارا به یادمان می آورد، بهترین فرصت است که خود را پیدا کنیم، ببینیم که بودیم و حال که شده ایم. هر تفریح سالم را تجربه کنید لذتی که در آن ها وجود دارد به هیچ عنوان قابل مقایسه با هزینه هایش نیست، به شرط آن که کلاه سرتان نرود! کارهایی را که دوست دارید، حتی برای یک بار هم که شده تجربه کنید، نه! نه، صبر کنید، منظورم کارهای شرعی و قانونی بود!!
و در آخر یک جمله عاشقانه به پدر و یا مادر خود بگویید، بله ممکنه سخت باشه ولی قرار شد که تجربیات جدید کسب کنیم یعنی قرار شد خودمون رو توی یک موقعیت جدید قرار بدیم که تا به حال قرار نگرفته بودیم ،مطمئن باشید که تجربه خوبی خواهد بود در ضمن خاطره خوبی هم خواهد شد.






تاریخ : دوشنبه 90/11/3 | 6:30 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

تحقیقات نشان می دهد که داشتن ارتباط خوب روابط را ارتقاء می بخشد، همچنین صمیمیت، اعتماد و حمایت بین طرفین را نیز بیشتر می کند. عکس این مسئله نیز صادق است: ارتباط بد صمیمیت را از بین برده، عدم اعتماد و اطمینان ایجاد می کند و حتی موجب تحقیر و اهانت بین دو طرف می شود. در زیر به چند نمونه از رفتارها و الگوهای ارتباطی ضعیف، منفی و حتی مخرب اشاره می کنیم که هر دعوا و مرافعه ای را بدتر می کند.

1- اجتناب از دعوا به طور کل:
به جای صحبت کردن درمورد مشکلات در یک جو آرام و توام با احترام برخی افراد سعی می کنند هیچ چیز درمورد مشکلات و دلیل ناراحتی خود به طرف مقابل نگویند و بعد آن را یکباره به صورت عصبانیتی وحشتناک بیرون می دهند. این به نظر راهی کم استرس تر می آید-که بخواهید به طور کل از بحث و مشاجره دوری کنید—اما معمولاً استرس بیشتری برای هر دو طرف ایجاد می کند چون با آن انفجار عصبانیت، تنش، خشم و مشاجره بیشتری بین دو نفر ایجاد خواهد شد. پس بهتر این است که به راحتی و با آرامش خاطر درمورد مشکلات خود با هم بحث کنید.

2- حالت دفاعی گرفتن:
بعضی ها به جای اینکه گله و شکایت های طرف مقابل را با دیدی منتقدانه و با میل شخصی مورد توجه قرار دهند و نقطه نظرات او را درک کنند، سعی می کنند هرگونه اشتباه و خطای خود را انکار کنند و به هیچ طریق زیر بار نمی روند که ممکن است خودشان موجب بروز مشکل شده باشند. شاید به نظر برسد که انکار مسئولیت استرس را در کوتاه زمان کمتر می کند اما در طولانی مدت موجب بروز مشکلات بسیاری خواهد شد.

3- تعمیم افراطی:
بعضی ها وقتی اتفاقی می افتد که چندان به مذاقشان خوش نیست با عمومیت دادن آن مشکل را بیرون می دهند. هیچوقت جملات خود را با "تو همیشه….” یا "تو هیچوقت…” مثل "تو همیشه دیر میای خونه” یا "تو هیچوقت کارایی که من دوست دارم را انجام نمیدی” شروع نکنید. کمی مکث کنید، فکر کنید و ببینید آیا این جمله ها واقعاً صحت دارد. همچنین هیچوقت با پیش کشیدن مشکلات قدیمی سعی نکنید که مشاجره را بدتر کنید.

4- حق داشتن:
اگر بخواهید فکر کنید که برای هر کاری روش "درست” و روش "غلط” وجود دارد، و روش شما همیشه "درست” است، رابطه تان خراب خواهد شد. هرگز نخواهید که طرفتان هم مثل شما به قضایا نگاه کند و اگر دیدگاه آنها متفاوت بود، جنگ و جدال راه نیندازید. همیشه به دنبال مصالحه باشید و یادتان باشد که هیچوقت یک روش "درست” یا "غلط” محض وجود ندارد و ممکن است هر دو نقطه نظر کاملاً صحیح باشند.

5- روانکاوی:
بعضی ها به جای اینکه درمورد افکار و احساسات طرف مقابلشان سوال کنند، فکر می کنند که می دانند که طرفشان به چه چیز فکر میکند یا درمورد یک مسئله خاص چه احساسی دارد و معمولاً هم این تفسیرها منفی است. مثلاً وقتی طرفشان دیر سر قرار می آیند، پیش خودشان فکر می کنند که برای او اهمیت ندارند. این کار دشمنی و سوءتفاوم بین دو طرف ایجاد می کند.

6- گوش ندادن:
بعضی افراد به جای اینکه خوب به حرفهای طرف مقابلشان گوش کنند و حرفهای او را درک کنند، موقعی که طرفشان مشغول صحبت کردن است، حرف او را قطع می کنند، چشمانشان را اینطرف و آنطرف می گردانند یا به آنچه خودشان می خواهند در جواب بگویند فکر می کنند. اینکار باعث می شود نتوانید به خوبی از نقطه نظرات طرف مقابلتان مطلع شوید. هیچوقت اهمیت گوش دادن به حرفهای همدیگر را دست کم نگیرید.

7- تقصیر را گردن دیگری انداختن:
بعضی افراد با انتقاد از طرف مقابل و مقصر دانستن او برای موقعیت حاضر با مشکل برخورد می کنند. هیچوقت ضعف های خود را قبول نمی کنند و به هر قیمتی که شده دربرابر آن ایستادگی می کنند چون فکر می کنند با قبول ضعف هایشان از اعتبارشان کم می شود. به جای این رفتارها باید سعی کنید هر دعوا و مشاجره را فرصتی بدانید برای بررسی منتقدانه وضعیت، ارزیابی نیازهای هر دو طرف و رسیدن به یک راه حل که به هر دو کمک کند.

8- سعی در برنده شدن در دعوا:
هدف از بحث بین دو نفر باید درک متقابل و رسیدن به توافق نظر یا راه حل باشد که نیازهای هر دو طرف در آن ملاحظه شود. اگر سعی دارید نشان دهید که طرف مقابلتان چه اشتباهاتی انجام داده است، احساسات او را دست کم بگیرید و محکم روی نظر خودتان بایستید، بدانید که مسیر اشتباهی را انتخاب کرده اید.

9- حمله های شخصیتی:
گاهی اوقات برخی افراد هر عمل منفی ازطرف مقابل را جدی گرفته و آن را نقص شخصیتی او قلمداد میکنند. مثلاً وقتی شوهری جوراب خود را اینطرف و آنطرف خانه می اندازد، زن آن را یک اشکال شخصیتی در او قلمداد کرده و برچسب تنبل بودن و بی ملاحظه بودن را به او می چسباند. این روش در هر دو طرف درک و احساس نادرست ایجاد می کند. یادتان باشد که درهر شرایطی برای شخصیت طرف مقابلتان احترام قائل باشید حتی اگر رفتاری از او را دوست نداشته باشید.

10- توپ را به زمین مقابل شوت کردن:
وقتی یک طرف می خواهد در مورد مشکلی در رابطه صحبت کند، طرف مقابل حالت دفاعی به خود می گیرد و از صحبت کردن یا حرف زدن با او طفره می رود. این نوعی بی احترامی به فرد مقابل است و در برخی موقعیت های خاص، حتی اهانت آمیز است و موجب شدت گرفتن مشکل هم می شود. اینکار نه تنها هیچ مشکلی را حل نمی کند، بلکه موجب جریحه دار کردن احساسات طرف مقابل و خراب شدن رابطه هم می شود. پس بهتر است که با احترام و علاقه به حرفهای طرف مقابل خود گوش کنید.

” و بطور کلی به جای اینکه دست به هر کاری بزنید که به او بفهمانید که دوستش دارید به او بگویید که دوستش دارید. ”

منبع وبلاگ تنگ دل






تاریخ : یکشنبه 90/11/2 | 10:20 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

خانمها معتقدند که می توانند بعضی از کارها را به نحو احسن انجام دهند، ولی بهتر است این ادعاها، استدلالی را هم در بر داشته باشند. تحقیقات انجام شده در آمریکا ثابت می کند که اکثر بانوان در انجام این 8 کار از مردان بهترند.

رهایی از شکست عشقی

بر طبق تحقیق انجام شده از 1000 فرد مجرد در مجله Journal of Health and Social Behavior مشخص شده که مردان در هنگام شکست عشقی، زمان بیشتری را نسبت به زنان در ناراحتی و غم ناشی از جدایی و شکست سپری می کنند.

رانندگی در شهر

تحقیقات ترافیکی انجام شده در سال 2010 نشان می دهد که 80? عاملین تصادفات شهری مردان بوده اند. زنان به سبب رعایت احتیاط کمتر از مردان دچار حادثه می شوند.

تحصیلات آکادمیک

بر طبق آمار Bureau of Labor ، دانشگاه ها به ازای هر 100 مردی که فارغ التحصیل می شوند، 185 زن را فارغ التحصیل می کنند. آنها تخمین می زنند که تا سال 2016 میلادی، 61? لیسانس ها، 63? فوق لیسانس ها و 58? فارغ التحصیلان مقطع دکترا زن باشند.

آدرس دادن و راهبری

محققان دانشگاه سنت جوزف در فیلادلفیا گروهی از مردان و زنان را تحت آزمایش قرار دادند تا آدرس مکان های توریستی محبوب را بدهند و به طور کامل شرح دهند که چگونه می توان به آنجا رسید. آنها به این نتیجه رسیدند که خانمها خیلی دقیق تر از آقایان انجام می دهند. محققان معتقدند که بانوان هنگام آدرس دادن پس از اندکی مکث و بررسی کل مسیر آنرا به زبان می آورند و این در حالی است که آقایان به محض اینکه از آنها سوال می پرسید، شروع به پاسخ دادن می کنند و در حین پاسخ دادن مدام خود را تصحیح می کنند.

سرمایه گذاری

مردها بیشتر از زنان در فروش سهام خود دچار اشتباه می شوند و ضرر بیشتر شامل حالشان می شود. مطالعه در سال 2009 نشان می دهد که سرمایه بانوان شرکت کننده در بازار بورس بین سالهای 2003 و 2004 با 10? رشد همراه بوده و این رقم 3? از رشد کل شاخص بورس و 4? از میزان رشد متوسط سرمایه مردان بالاتر بوده است.

حافظه‌ی بهتر

2 مطالعه جدید اثبات کردند که زنان 5 درصد بیشتر از مردان قدرت به خاطر سپاری کلمات و چهره ها را دارند. همینطور تحقیقات انجام شده در سال 2008 که در سوئد انجام شد، نشان داد که زنان قدرت بیشتری در حفظ کلمات، اشیا و تصاویر در ذهنشان دارند.

چکش زدن

زنان 10? از مردان در وارد کردن ضربه توسط چکش دقیق تر اند و ضربه را با نیروی متناسب وارد می کنند. این نتایج را دانشگاه ماساچوست پس از انجام تحقیقات بر روی زنان و مردان اعلام نمود.

گویندگی اخبار

محققان سوییسی بر این باورند که اخباری که توسط گویندگان زن گفته می شوند، اعتبار بیشتری را نزد بینندگان به نسبت اخبار گفته شده توسط مردان کسب می کنند






تاریخ : یکشنبه 90/11/2 | 6:16 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.