1-سلام دادن را تو آغاز کن زیرا سلام موجب اطمینان طرف مقابل می شود.
2-تبسم کن زیرا تبسم طرف مقابل را سحر می کند و قلبش را می نوازد.
3-به طرف مقابل خود اهمیت ده و از او تقدیر کن و با مردم آنگونه برخورد کن که دوست داری با تو برخود کنند.
4-در شادی های مردم شریک شو.
5-نیازهای مردم را برآورده کن زیرا بدین ترتیب به قلبشان راه می یابی .نفس ها با برآورده کردن نیازها پر می شود .
6-از لغزشها درگذر و در روح و روان خود تسامح نشان بده .
7-در جستجوی شگفتی ها باش ودر پی آنها باش که باعث کسب دوستی و جذب قلوب می شود .
8-در هدیه دادن بخیل نباش اگر چه قیمت آن کم باشد زیرا ارزش معنوی آن بیشتر از ارزش مادی است .
9-دوست داشتن را به طرف مقابل اظهار کن زیرا کلمات دوست داشتنی به قلب ها نفوذ می کند .
10-در پی نصیحت مردم باش بگونه ای که آبروی مخاطب نرود .
11-با دیگران در حد توجه شان صحبت کن زیرا افراد میل دارند که در مدار توجه شان کسی با آنها گفتگو کند.
12-خوشبین باش و بشارت را در دور و بر خود پخش کن .
13-اگر دیگران کار خوبی انجام دادند از آنها تعریف کن زیرا ستایش در نفس اثر می گذارد اما در تعریف زیاده روی نکن .
14-کلمات خود را برگزین تا جایگاه تو بالا رود زیرا کلمه ی نیکو بهترین وسیله برای نوازش قلبهاست .
15-با مردم متواضع باش زیرا انسانها از کسی که احساس برتری می کند متنفر هستند .
16-در پی صید عیوب دیگران مباش بلکه به اصلاح عیوب خود مشغول باش .
17-هنرسکوت را بیاموز زیرا مردم کسی را که به آنها گوش می دهد دوست دارند .
18-دائره دانش خود را وسیع گردان و درهر روز دوست تازه ای بدست آور.
19-تلاش کن که تخصص و توجهات خود را متنوع تر سازی ،این کار موجب آن میشود که هم دائره علم تو افزایش یابد و هم تعداد دوستانت .
20-اگر کار خوبی برای شخصی انجام دادی منتظر عوض آن نباش .
اینک شما و همسرتان زندگی مشترک خود را شروع کرده اید
جوان ایرانی- حسن عبداله زاده: اینک شما و همسرتان زندگی مشترک خود را شروع کرده اید . شما دیگر تنها نیستید ، چرا که همسر و شریک زندگی دارید که می توانید به او اعتماد کنید و غم ها و شادی هایتان را با او قسمت کنید . «ارزش دونفر بیشتر از یک نفر است . چرا که برای روزهای سختی کمک و ذخیره مناسبی هستند . »
در ازدواج ، تفاهم و پذیرش مسایل ناخوشایند حرف اول را می زند . به همین خاطر هر روز که از ازدواج می گذرد ، بیشتر پرده رویاها و خیالات شیرین شما کنار می رود و تصویر واقعیت در نظرتان واضحتر می شود . حتی ممکن است یک نوع ناامیدی و سرخوردگی از زندگی مشترک ایجاد بشود . اما فراموش نکنید که زندگی شما کاملا تغییر کرده است و از این پس با شخص دیگری زندگی می کنید و لحظاتی پیش می آید که متوجه می شوید آنطور که باید او را نمی شناسید و درباره او تقریبا اشتباه می کردید . اما ، موفقیت ازدواج شما به تفاهم و میزان توافق شما با مسایل و تغییرات جدید بستگی دارد .
معمولا افراد از خود انعطاف نشان نمی دهند زیرا مغرور هستند ، اما یک ضرب المثل قدیمی می گوید « در پس هر ویرانی غرور وجود دارد وپیش از هر سقوطی خودخواهی » لجاجت و یکدندگی می تواند نتایج ویران کننده ای به بار آورد .خوشبختی و بدبختی ما به رفتار و طرز تفکر خودمان بستگی دارد . چه کارهایی برای خوشبخت و یا بدبخت کردن خود انجام داده اید ؟ به جنبه های مثبت زندگیتان فکر کرده اید یا به جنبه های منفی آن؟
هم مرد و هم زن ، باید آنقدر عاقل باشند که بدانند بعد از ازدواج مجبورند تغییری در رفتار و عادات خود بدهند ، اینک زمان انعطاف پذیری افکار و خواسته های طرف مقابل است .موفقیت در ازدواج یک شاهکار است که هر زوجی به این مقصود دست نمی یابد.
داشتن هدف مشترک عامل مهمی برای تلاش هر دو نفر و دستیابی به یک زندگی پر از صلح و صفا است .
بر روی کره زمین دو نفر پیدا نمی شوند که کاملا شبیه هم باشند ، همه ما با یکدیگر فرق می کنیم و به همین خاطر هیچ وقت دو نفر در تمام مسایل هم عقیده و هم نظر نیستند . اگر چه بیشتر اختلافات جزئی و ناچیز هستند ، اما بعضی از آنها مشکل ساز می شوند . در بعضی از خانواده ها با بروز کوچکترین اختلاف و عدم موافقت فریاد طرف مقابل به هوا بلند می شود و به دنبال آن مشت و لگد و شکستن اسباب و وسایل خانه پیش می آید .واقعیت این است که ما موجودات کاملی نیستیم و علی رغم قصد و نیت و خوبی که داریم ،گاهی مرتکب اشتباهی می شویم و همین اشتباهات در رفتار و افکارمان بروز پیدا می کنند.
ما به راحتی از اشتباهات خود می گذریم و خود را می بخشیم .بنابراین چرا نمی توانیم همین رفتار را با همسرمان داشته باشیم؟ ما به آسانی می پذیریم که موجود کاملی نیستیم ، پس چرا نمی خواهیم قبول کنیم که اشتباه کرده ایم ؟ همسر ما مثل خودمان یک موجود بشری است که گاهی دچار اشتباه و خطا می شود ، بنابراین او حق دارد که اشتباه کند . آیا از خطاها و اشتباهات او را به راحتی می گذریم ؟
هر یک از ما می خواهیم که به ما توجه بیشتری بشود . پس چرا وقتی ما را بر اساس نقایص و کاستی هایمان با شخص کامل دیگری می سنجند و مقایسه می کنند ،عکس العمل نشان می دهیم و ناراحت می شویم؟معمولا در این مواقع آزرده دل و عصبانی می شویم و با خود می گوییم:« اما من اینطور آدمی نیستم » .چنین مقایسه و سنجش هایی تاثیر منفی بر ما خواهد داشت چرا که دوست داریم مورد قبول دیگران واقع بشویم .
پیش از آنکه غصه و ناراحتی ها در دلتان انباشته بشوند و شما را افسرده یا عصبانی کنند،بهتر است به محض اینکه از رفتار همسرتان ناراحت شوید خیلی آرام و ملایم آن را به او گوشزد کنید.اما بیشتر اوقات همسر خطا کار با آوردن هزاران دلیل سعی می کند رفتارش را توجیه کند.اما آیا بهتر نیست به جای اینکه انرژی زیادی را برای تبرئه کردن خود صرف کند،کمی به رفتار و برخورد اشتباهش فکر کند ؟
نحوه شکایت از رفتار اشتباه همسر بسیار مهم است.سعی کنید که با آرامی و با کلمات مودبانه اشتباه همسرتان را به او گوشزد کنید.به عنوان مثال می توانید به او بگویید : « عزیزم، چیزی هست که من از آن سر در نمی آورم . آیا می توانی به من کمک کنی ؟ »
وقتی افکار منفی به سرتان هجوم می آورد ، سعی کنید کارهای بدنی انجام بدهید ، به عنوان مثال بیرون بروید ،قدم بزنید و بدوید یا در دامن طبیعت به گشت و گذار بپردازید و یا به دیگران کمک کنید . به این ترتیب ذهن خود را بر روی افکار منفی و ویران کننده می بندید و در نتیجه اخلاق شما بهتر می شود . برای شوهری که از رفتار بد همسرش رنجیده خاطر شده است این کار بهترین دوا است .
بعضی اوقات اتفاقات و حوادث ناخوشایندی در زندگی پیش می آید که تاثیر عمیقی بر ما می گذارد و حتی ممکن است ما را به بستر بیماری بکشاند . از طرف دیگر پریود و بارداری در زنان موجب می شود که شدت ترشح هورمون ها در بدنشان افزایش پیدا کند که روی سیستم عصبی و خلق و خوی آنها تاثیر می گذارد . این مساله بسیار مهمی است که یک شوهر باید با آن آشنا باشد و به جای آنکه از طرز رفتار همسرش ناراحت بشود بهتر است شرایط فیزیکی و روحی او را درک کند . زن و شوهر باید علت تغییر در رفتار طرف مقابلشان را بدانند و سعی در برطرف کردن مشکل کنند.این امر نیازمند دقت و توجه بیشتری است. آیا همسرتان حسود است؟طبیعی است که او نگران زندگی مشترکش است .حسادت هم روح را به دفاع از چیزی که برایش عزیز است وادار می کند . نقطه مقابل حسادت بی تفاوتی است . ما نباید نسبت به ازدواجمان بی تفاوت باشیم.با این حال یک نوع دیگری از حسادت وجود دارد که ناشی از عدم اطمینان و خیال پردازی است . این نوع حسادت غیر منطقی و بی پایه و اساس ، زندگی را برای طرف مقابل به زندانی تبدیل می کند که عشق و اعتماد از آنجا رخت بر بسته است .
اگر همسر شما حسادت می کند ، باید در جستجوی علت آن باشید و اگر هیچ دلیل خاصی برای حسادت وجود نداشت ! ، سعی کنید با منطق صحبت کنید و اطمینان او را نسبت به خودتان به دست آورید . با کلمات و رفتار محبت آمیز خود او را مسحور و شیفته خود سازید .
آیا شخص ثالثی می تواند مشکلات و اختلافات زوجین را حل کند ؟ شاید اینطور باشد ، اما این دخالت نباید طوری باشد که بعدها زن و مرد با بروز کوچکترین اختلافی به او مراجعه کنند و از او کمک بخواهند.استقلال زندگی زناشویی برای روان شناسان اهمیت زیادی دارد..در این مواقع درست نیست که داور و قاضی از خانواده دو طرف باشد ، چون امکان دارد که به نفع خویشاوند خود رای بدهد ، اما بهتر است که خود زن و مرد مشکلاتشان را حل کنند . کسانی که برای حل اختلافاتشان به همدیگر عشق می ورزند و با یکدیگر صادقند ، دلیل ندارد که نتوانید مشکلاتتان را خودتان برطرف کنید . البته می توانید نظر افراد با تجربه و پخته تری را بپرسید یا با کارشناسان مشاوره کنید.فراموش نکنید در آخر شما دو نفر هستید که باید تصمیم نهایی را بگیرید.
متواضع و فروتن بودن ، موجب می شود که با مسائل خیلی راحت کنار بیاییم و به اصطلاح مته به خشخاش نگذاریم .وقتی توانستیم خود را بخندانیم ، آن وقت نشان داده ایم که انسان عاقل و پخته ای هستیم و می توانیم خیلی راحت مشکلاتمان را حل کنیم .
اگر شما آنقدر قدرت دارید که بتوانید حصارهای بدبختی و ناامیدی را که شما را احاطه کرده اند بشکنید می توانید هر چیز بد را در زندگیتان به مساله ای مثبت و مفید تبدیل کنید.یک پاسخ ملایم نشانه ضعف و ناتوانی شما نیست ، بلکه قدرت و توانایی شما را در متقاعد کردن همسرتان نشان می دهد. اگر با افرادی که در حق شما بدی کرده اند به خوبی رفتار کنید ، با این کار موجب می شوید که آنها دست از کار اشتباهاتشان بردارند و به راه راست بیایند . شاید برای اصلاح اشتباهات همسرتان مدت زمان زیادی لازم باشد .با این حال زندگی زناشویی این مسایل را طلب می کند.نصیحت و حرف و سخن تا زمانی که به آن عمل نشود فایده ای ندارد . بنابراین سعی کنید این دستورات را در زندگی شخصی خود پیاده کنید . در این صورت مطمئن باشید که نتایج مثبتی به همراه خواهد داشت . وقتی کارها خوب پیش نمی رود ، مهم نیست که چه کسی مسئول این بی نظمی و آشفتگی است بلکه باید به کارها نظم و سامان بخشید . متواضع و فروتن باشید و درباره اختلافات نظرات خود با همسرتان صحبت کنید ومشکلات را بزرگتر جلوه ندهید . اگر شما همسرتان را دوست دارید ، برقراری یک رابطه صمیمی و عاشقانه و ایجاد یک فضای پر از تفاهم و صلح و صفا کار سختی نخواهد بود.دوست داشتن و صمیمیت را می توانید از نتایج رفتارها و تفکرات معقولتان بدست آورید.تجربه ای که شاید شما تا به امروز آن را تجربه کرده اید.
1) زوج های موفق خواسته ها و انتظارات خود را به صراحت می گویند. زوج های موفق قبل از ازدواج، توقعاتی که از یکدیگر دارند مطرح می کنند، اگر توافق اساسی با هم ندارند (برای مثال مرد فرزند می خواهد ولی خانم مخالف است)، می توانند به شروع و یا خاتمه ازدواج به طور جدی فکر کنند. بعد از ازدواج، زوج های موفق به طور منظم در مورد توقعات و انتظاراتشان با هم صحبت می کنند و اگر اختلافی پیش آمد، آن را به زمان دیگری موکول می کنند تا همدیگر را درک کنند و به توافق برسند.
2) زوج های موفق فردیت خود را حفظ می کنند. بعد از ازدواج استقلال زوج ها کم می شود اگر افراد فرزند داشته باشند روز به روز وابستگی بیشتر می شود و گاهی افراد احساس خستگی می کنند. زوج های موفق می دانند حتی اگر به هم علاقه داشته باشند، گاهی احساس خستگی می کنند. آنان یکدیگر را تشویق می کنند تا همیشه"ما" نباشند و زمانی هم برای "خود" داشته باشند و به کارهای مورد علاقه خود بپردازند.بدین ترتیب زوج فردیت خود را حفظ می کند و زندگی ، شاداب می شود.
3) زوج های موفق همدیگر را مرکز توجه قرار می دهند. آنان همدیگر را دست کم نمی گیرند و همیشه به فکر خوشبختی همسر خود و خانواده هستند. معمولاً افراد چند سال پس از ازدواج مانند سال های اول به هم توجه نمی کنند. ولی زوج های موفق، کارهای کوچک نظیر اولویت قرار دادن نیازها و کارهای همسر و کارهای بزرگ نظیر احترام و گوش کردن به حرف های هم را مدنظر قرار می دهند. ازدواج دریای تغییرات است. شما اغلب فراموش می کنید همسرتان مهم است و به او توجه نمی کنید. درعوض به کار، سرگرمی و دوستان اهمیت می دهید ولی زوج های موفق همدیگر را مرکز توجه قرار می دهند.
4) زوج های موفق روش های حل اختلاف را می آموزند. "جان گاتمن" روانشناس که 20 سال زندگی زوج ها را مطالعه کرده، عامل اصلی موفقیت یا شکست ازدواج را توانایی، یا عدم توانایی حل اختلافات می داند. حتی اگر همسرتان و شما کاملاً با هم یکی باشید ، گاهی با نظر هم موافق نیستید و این مخالفت باعث ناراحتی می شود. نباید به اعتیاد، خشونت و ... رو بیاورید. اگر خواسته شما و همسرتان با هم فرق دارد، باید آن را حل کنید. زوج های موفق با هم صحبت می کنند، حتی اگر احساس بدی نسبت به هم دارند. آنان در مورد اختلافات و مخالفت ها با هم مذاکره می کنند تا به نتیجه عادلانه برسند. آنان از یکدیگر حمایت می کنند و غـُر نمی زنند. آنان می پذیرند در مواردی عشق ، برتر از پیروزی است.
5) زوج های موفق با هم رشد می کنند. مسلماً فردی که امروز با او ازدواج می کنید،10 سال آینده متفاوت خواهد بود. شما هر دو تغییر می کنید. به ویژه در شرایط سخت زندگی مانند از دست دادن والدین . زوج های موفق می دانند که یکی یا هر دو در طول زندگی تغییر می کنند و قواعد عوض می شود. پس لازم است تغییر کنید تا بتوانید روابط در حال تغییر را عوض کنید.
6) زوج های موفق برای حفظ روابط می کوشند. زوج های موفق به طور منظم وضعیت زندگی خود را بررسی کرده و با هم صحبت می کنند تا از شادی و رضایت هر دو از زندگی مشترک مطمئن شوند. اگر یکی ، یا هر دو شما از زندگی مشترک ناراضی هستید، مشکلتان را حل کنید.
7) از مراجعه به مشاور خجالت نکشید. زوج های موفق قبل از مراجعه به مشاور، سند طلاق را امضا نمی کنند. آنان می کوشند که مشکلات را در اولین فرصت حل کنند
آدم های پولدار میانگین هوشی بالاتری نسبت به سایر افراد ندارند، اما انتخاب های آنها در مورد نحوه خرج کردن پول و صرف زمان با بقیه افراد فرق می کند. بر اساس نوشته های دکتر توماس استنلی در کتاب "ذهن میلیونر"، 5 "عامل موفقیت" وجود دارد که 80% از سرمایه داران بزرگ دنیا با آن موافق هستند و جزء اصلی ترین عوامل رسیدن به موفقیت به شمار می روند. دو نمونه از این عوامل به شرح زیر می باشند:
1- انضباط – کنترل فردی
2- سخت کوشی – بیش از سایرین
خوب به هر حال هیچ یک از این دو مورد کارهای جالبی به نظر نمی رسند و با برنامه های تبلیغاتی که شعار "با شرکت در مسابقه ما یک میلیون دلار می برید" همخوانی ندارند؛ اما به راستی تا کنون به این مطلب فکر کرده اید که چگونه می توانید پولدار شوید؟ البته منظور من پولدار شدن های یک شبه نیست، بلکه پولدار شدن از طریق برنامه ریزی می باشد. به خواندن ادامه دهید تا ببینید از همین امروز چه کارهایی میتوانید انجام دهید تا فردا پولدارتر شوید.
درس اول: داستان پولی خود را بازنویسی کنید
همه ما برای خود داستانی در مورد پول هایمان داریم که من به آن "نقشه پولها" میگویم. این درست همان راهی است که شما در ذهن برای خود خلق کرده و به صورت ناخودآگاه در زندگی آنرا دنبال می کنید. این نوع طرز تفکر می تواند شما را به پول نزدیک تر کرده و یا از آن دورتر کند. برای بیشتر ما که همیشه در طول زندگی خود عباراتی نظیر: "ما قدرت خرید آنرا نداریم" ، "من که پول چاپ نمی کنم" ، "هیچ کسی نیست که هم پولدار باشد و هم خوشحال" را از زبان اطرافیانمان می شنویم، به این نتیجه می رسیم که پس انداز پول کار دشواری است؛ اما نباید با این طرز تفکر غلط برای خود محدودیت ایجاد کنید و میزان سپرده حسابتان همیشه زیر صفر باشد. باید نوعی بازبینی مجدد بر روی دخل و خرج خود داشته باشید. باید تمام تصورات غلط را در ذهن خود دور بریزید و خودتان را از نظر اقتصادی مستقل کنید.
نحوه تفکر خود بر روی پول و افراد پولدار را تغییر دهید. دکتر "هارو اکر" نویسنده کتاب: "اسرار ذهن میلیونر" معتقد است که باید به برخی چیزها اعتراف کنید.
حالا چرا اعتراف و نه اثبات؟
بر اساس فرهنگ لغت اعتراف یعنی: "پذیرفتن یک بیانیه و یا موقعیت با میل و رغبت باطنی"
بنابراین اگر در زندگی خود به دنبال موفقیت هستید، باید داستان پول های خود را بازبینی کرده و آن را از نو بازنویسی نمایید. شاید در نگاه اول این امر قدری دشوار به نظر برسد، ولی آیا می خواهید قدری کارهای دشوار انجام دهید و پولدار باشید و یا نه ترجیح می دهید راحت طلب و بی پول باشید؟
درس دوم: هوس پول خرج کردن را محدود کنید
بر اساس آمارهای بدست آمده، هر دانشجو در حدود دو میلیون ریال به صندوق های قرض الحسنه بدهکار است و این رقم پس از فارغ التحصیلی به 5 میلیون ریال نیز میرسد. از آنجایی که سود وام ها اغلب زیاد می باشد هر چقدر بیشتر در پس دادن آنها تعلل کنید، مجبور به پرداخت هزینه های بیشتری خواهید شد.
بهتر است تا آنجایی که می توانید بر روی باز پرداخت وام های خود تمرکز کنید و سعی کنید میزان سپرده کلی خود را تا آنجایی که می توانید افزایش دهید.
با این کار اعتبار خود را در بانک ها افزایش می دهید. اعتبار هم ربطی به میزان پول نقدی که در حساب خود خوابانده اید ندارد، به طور معمول، کمترین میزان پرداخت شما در هر ماه می تواند 4% از کل بدهیتان را در بر بگیرد. اگر قرار باشد 5 میلیون تومان را در 18 نوبت پرداخت کنید، می توان گفت که تقریباً با ماهی دویست هزار تومان به راحتی می توانید این کار را انجام دهید. شاید مدت زمان بسیار زیاد برای انجام دادن این کار احتیاج باشد، اما پس از اینکه حساب خود را تصفیه کردید، اعتبار بالایی نیز از آنتان خواهد شد و به هر حال میزان بازپرداخت هم زیاد نبوده و اصلاً متوجه هم نخواهید شد.
درس سوم: پس انداز کردن هر یک تومان
درس اول و دوم به راحتی به شما کمک می کنند که درس سوم را بتوانید به درستی انجام دهید. طبق ارزش های پولی و مالی می توان اظهار داشت که هر هزار تومانی که امروز پس انداز کنید، در آینده می تواند ارزش بسی بالاتری داشته باشد. اگر شما تصمیم جدی در پس انداز کردن پول هایتان گرفته اید، باید به خاطر داشته باشید که این شما هستید که باید به آنها بگویید که کجا بروند نه اینکه تعجب کنید که آنها خودشان کجا می روند! و اگر هم در حال حاضر برنامه ای برای سرمایه گذاری پول هایتان ندارید، بهتر است فعلاً یک حساب پس انداز موقتی باز کنید.
همچنان که شما به نحوه پس انداز پول هایتان فکر می کنید، باید به این نکته توجه داشته باشید که روزها، هفته ها و ماهها در حال سپری شدن است. پول شما می تواند در طول این مدت برایتان کار کرده و سود بسیار زیادی را عایدتان کند. حتی اگر 50 یا 100 هزار تومان هم دارید، اصلاً مهم نیست، تنها نکته مهم که باید به خاطر داشته باشید این است که تعلل بیش از اندازه به هیچ وجه جایز نمی باشد
پر معنی ترین کلمه" ما" است...آن را بکار ببند.
عمیق ترین کلمه "عشق" است... به آن ارج بنه.
بی رحم ترین کلمه" تنفر" است...از بین ببرش.
سرکش ترین کلمه" هوس" است...بآ آن بازی نکن.
خود خواهانه ترین کلمه" من" است...از ان حذر کن.
ناپایدارترین کلمه "خشم" است...ان را فرو ببر.
بازدارترین کلمه "ترس"است...با آن مقابله کن.
با نشاط ترین کلمه "کار"است... به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه "طمع"است... آن را بکش.
سازنده ترین کلمه "صبر"است... برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه "امید" است... به آن امیدوار باش.
ضعیف ترین کلمه "حسرت"است... آن را نخور.
تواناترین کلمه "دانش"است... آن را فراگیر.
محکم ترین کلمه "پشتکار"است...آن را داشته باش.
سمی ترین کلمه "غرور"است... بشکنش.
سست ترین کلمه "شانس"است... به امید آن نباش.
شایع ترین کلمه "شهرت"است... دنبالش نرو.
لطیف ترین کلمه "لبخند"است...آن را حفظ کن.
حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت"است... از آن فاصله بگیر.
ضروری ترین کلمه "تفاهم"است... آن را ایجاد کن.
سالم ترین کلمه "سلامتی"است... به آن اهمیت بده.
اصلی ترین کلمه "اطمینان"است... به آن اعتماد کن.
بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی"است... مراقب آن باش.
دوستانه ترین کلمه "رفاقت"است... از آن سوءاستفاده نکن.
زیباترین کلمه "راستی"است... با ان روراست باش.
زشت ترین کلمه "دورویی"است... یک رنگ باش.
ویرانگرترین کلمه "تمسخر"است... دوست داری با تو چنین کنند؟
موقرترین کلمه "احترام"است... برایش ارزش قایل شو.
آرام ترین کلمه "آرامش"است... به آن برس.
عاقلانه ترین کلمه "احتیاط"است... حواست را جمع کن.
دست و پاگیرترین کلمه "محدودیت"است... اجازه نده مانع پیشرفتت بشود.
سخت ترین کلمه "غیرممکن"است... وجود ندارد.
مخرب ترین کلمه "شتابزدگی"است...مواظب پلهای پشت سرت باش.
تاریک ترین کلمه "نادانی"است...آن را با نور علم روشن کن.
کشنده ترین کلمه "اضطراب"است...آن را نادیده بگیر.
صبورترین کلمه "انتظار"است... منتظرش باش.
بی ارزش ترین کلمه "انتقام"است... بگذاروبگذر.
ارزشمندترین کلمه "بخشش"است... سعی خود را بکن.
قشنگ ترین کلمه "خوشروئی"آست... راز زیبائی در آن نهفته است.
تمیزترین کلمه "پاکیزگی"است... اصلا سخت نیست.
رساترین کلمه "وفاداری"است... سر عهدت بمان.
تنهاترین کلمه "گوشه گیری"است...بدان که همیشه جمع بهتر از فرد بوده.
محرک ترین کلمه "هدفمندی"است... زندگی بدون هدف روی آب است.
و هدفمندترین کلمه "موفقیت"است... پس پیش به سوی آن
آیا شما هم دوستی دارید که فکر میکند اغلب مردم خودخواه و احمق هستند؟ تعجبی ندارد اگر مردم از او خوششان نیایید. اما نحوه قضاوت شما درباره سایر افراد، میتواند بسیار بیشتر از آنچه که فکر میکنید بیانگر شخصیت خود شما باشد.
نتیجه مطالعه مشترکی که در دانشگاه ویکفارست، دانشگاه نبراسکا و دانشگاه واشینگتن انجام شده، نشان میدهد دانشجویانی که بیشتر تمایل دارند در خصوص همسالان خود مثبتاندیش باشند، -یعنی دوستان خود را افرادی قابل اعتماد، مودب و از نظر احساسی باثبات میدانند- رضایت بیشتری از زندگی خود دارند، کمتر دچار افسردگی میشوند و حتی نمرات بهتری در امتحانات خود میگیرند.
از طرف دیگر، افرادی که نظر منفی نسبت به دیگران دارند احتمال بیشتری دارد که اشخاصی نامطبوع، ضد اجتماعی و خودخواه باشند. داستین وود، روانشناس و سرپرست گروه تحقیقاتی میگوید: «شما میتوانید تنها با توجه به اینکه یک فرد چطور دیگران را توصیف میکند، نکات مختلف زیادی درباره یک شخص بفهمید. ثبات این تمایلات نشان میدهد که آنها به صورت لنزهایی عمل میکند که تجربیات شما را درباره دیگران پررنگ یا کمرنگ میکنند».
به گفته وود، این بدان معنی است که درک و شناخت یک فرد از دیگران، به سختی تغییر میکند.
مهارتهای کنترل عصبانیت را بیاموزید تا استرس را در خود کاهش دهید. یکی از بزرگترین موانع در راه تحقق موفقیت شخصی و شغلی عصبانیت میباشد... تجربهای آرامشبخش را تجسم نمایید. چشمانتان را ببندید و در ذهن خود سفر کنید. این کار را در مکانهای امیدبخش و به دور از استرس انجام دهید.
وقتی نمیتوانیم عصبانیت خود را کنترل نماییم از چند جهت دچار آسیب میگردیم:
عصبانیت توانایی ما را برای خوشحالی از بین میبرد زیرا عصبانیت و خوشحالی در تضاد با یکدیگر هستند.
عصبانیت موجب خارج شدن روابط خانوادگی و دیگر روابط از مسیر صحیحشان میگردد.
عصبانیت موجب کاهش مهارتهای اجتماعی، سازش و مصالحه شده و دیگر روابط را نیز در معرض خطر قرار میدهد.
عصبانیت به معنای از دست دادن کار است، زیرا روابط را نابود میکند.
همچنین عصبانیت به معنای شکست در کاری است که در صورت عدم عصبانیت و داشتن خلقی نرمتر میتوان موفقیتی در پی داشت.
عصبانیت منجر به افزایش فشار و استرس میگردد (و این رابطه دو طرفه است، عصبانیت منجر به افزایش استرس و استرس موجب عصبانیت بیشتر است)
در هنگام عصبانی بودن ما دچار اشتباهات بسیاری میگردیم، زیرا پردازش اطلاعات در آن هنگام برای ما مشکل میباشد.
اکنون افراد از خطرات عصبانیت و نیاز برای مدیریت و کنترل آن با سوختن مهارتها و راهکارهای لازم آگاهی یافتهاند. برای برخی از افراد مدیریت و کنترل عصبانیت آسان و راحت است.
مهارتهای کنترل عصبانیت را در خود رشد و توسعه دهید
افرادی که کنترل عصبانیت در آنها سخت و دشوار است نیاز به برنامهای برای کنترل عصبانیت دارند. نکات زیر، مسائل مهمی میباشند که به شما در کنترل عصبانیت کمک میکنند. این نکات را به خاطر سپرده و بهکار بندید.
نکته اول :
این سوال را از خود بپرسید: «آیا این موضوع 10 سال دیگر هم برایم مهم است؟» به این وسیله میتوانید مسئله را از دیدگاهی آرامتر بنگرید.
نکته دوم :
از خود بپرسید: «بدترین نتیجه مورد عصبانیت من چیست؟» اگر کسی در پای صندوق فروشگاه از شما سبقت گرفت، سپری کردن سه دقیقه بیشتر، مسئلهای آنچنان مهم نمیباشد.
نکته سوم :
نکته چهارم :
از خود بپرسید: «آیا طرف مقابل این کار را بهطور عمدی نسبت به من انجام داده است؟» در بسیاری از مواقع متوجه خواهید شد که این مسئله فقط در اثر بیدقتی و تعجیل رخ داده و کسی نمیخواسته شما را ناراحت کرده و بیازارد.
نکته پنجم :
سعی کنید قبل از گفتن هر کلامی تا عدد 10 بشمارید. انجام این کار رابطه مستقیمی با عصبانیت ندارد ولی میتواند صدمات ناشی از عصبانیت را به حداقل برساند.
نکته ششم :
نکته هفتم :
میتوانید سرعت شمارش اعداد را کندتر سازید. مثل شمارش شیوه قدیمی، یک کشتی بخار، دو کشتی بخار و... شاید شمارش کشتی بخار زیاد خوشایند نباشد، بهجای آن میتوانید بشمارید: یک شکلات، دو شکلات و... یا هر چیز دیگری که برای شما خوشایند و خندهدار باشد.
نکته هشتم :
هنگامی که حکم اخراج بی دلیلش را از رییس دریافت کرد، یک نفس عمیق کشید و محترمانه به او گفت:"شاید قدرت و مقام شما از من بیشتر باشد اما من خدایی دارم که قدرتش بی نهایت است، میدانم تا او نخواهد من اخراج نمی شوم و شماهم هیچ نمی توانید بکنید" و ضمن ادای احترام از اتاق رییس خارج شد. با خیالی آسوده به خانه رفت و آن شب را در میان خانواده جشن گرفت و به سرور پرداخت. او همیشه درچشمانش سخنان بی شماری با خدا داشت و رفتارش با دیگران نمونه ای از عبادت بدون شرط بود. درمواقع گرفتاری خونسرد و آرام بود و از ناامیدی پرهیز می کرد، به مسایل نگاه مثبت داشت و از موج منفی دیگران رویایی سبز و زیبا می ساخت.
فردای آن روز بی تفاوت به اتفاقی که افتاده است به محل کارش رفت. به پشتوانه احساسی که در ذهنش به وجودآمده بود و یقین به حل مشکلش، امیدش دوچندان شده بود. وارد دفتر کارش شد و آرام آرام به سوی اتاق رییس گام برداشت، در ذهن دغدغه مشکلش را احساس نمی کرد و منتظر یک اتفاق یا پیشنهاد جدید بود. بعد از احوالپرسی، از منشی رییس اجازه ورود خواست اما موفق به ورود نشد...
هنگامی که انسان در مسیر زندگی با مشکلاتی مواجه می شود قطعا به دنبال فردی، وسیله ای یا قدرتی می گردد تا به کمک او مشکل خود را حل کند. آدم ها معمولا اگر از حضور فردی توانمند و با نفوذ در زندگی خود برخوردار باشند که بتوانند مشکلات خود را به راحتی توسط او حل و فصل نمایند، جسارت، آرامش و امنیت خاطر پیدا می کنند و درهنگام رویارویی با مشکلات فورا به یاد او می افتند و از او طلب یاری می کنند و یا پشتوانه وی به نورد مشکلات می روند. آن ها همیشه آن فرد بانفوذ را به یاد دارند و مورد ستایش و تقدیر خود قرار می دهند. فرد توانمند را برگ سبز مشکلات می دانند و سعی می کنند با ادای احترام و انجام اعمال و رفتاری که مورد پسند وی باشد او را برای خود حفظ نمایند تا از موقعیت و امتیازاتش بهره مند گردند.
در این هنگام فرد از رویارویی با مشکلات احساس ناتوانی و ترس و دلهره ندارد و به فکر نذر و دعا و راز و نیاز برای رفع مشکل خود نمی افتد. او با خیال آسوده تنها چشم امید به حامی توانمند و بانفوذ خود دارد و با ستایش و تمنا از او سعی بر رفع مشکل می کند.
شاید در نظر برخی افراد این موضوع ایده آل باشد و همیشه حسرت داشتن چنین موقعیتی را در دل کشیده باشند. آن ها از اینکه بتوان مشکلات را به کمک دیگری به راحتی و بدون دردسر حل نمود اظهار خرسندی می کنند و در زمان مواجهه با مشکلات به دنبال فرد یا موقعیتی می گردند که به این شکل مشکل خود را حل کنند. آن ها مدت ها به دنبال چنین شخص و موقعیتی می گردند اما کم تر کسی از این افراد توانمندترین و بانفوذترین حلال مشکلات را به یاد می آورد و به امید او وارد مشکلات می گردد.
به ادامه داستان بالا بر می گردیم، بعد از احوالپرسی، از منشی رییس اجازه ورود خواست اما موفق به ورود نشد زیرا رییسی وجود نداشت که او بخواهد وارد اتاقش شود، منشی به او گفت که اول صبح امروز طی حکمی از مقامات بالا رییس اداره به منطقه دیگری انتقال یافت و به این ترتیب حکم اخراج او هم لغو گردید و می تواند در صورت تمایل به کار خود ادامه دهد.
بله، ما آدم ها همیشه در آرزوی داشتن قدرت، موقعیت یا شخص بانفوذ و فوق العاده ای هستیم که بتوانیم توسط آن بر مشکلات فائق آییم اما هیچ گاه به این نتیجه نمی رسیم که خداوند بزرگ و توانا، پدر دلسوز و مهربان ماست که با قدرت بی کران خود می تواند همه مشکلات ما را در یک لحظه ناپدید کند، ما فراموش می کنیم که او عاشق یاری رساندن به ما است و تنها کسی است که تمام و کمال از مشکل ما و راه حل آن باخبر است، فراموش می کنیم که مشکل ما تنها با خواست و اراده او حل شدنی است و اگر او بخواهد یا نخواهد هیچ قدرتی توان مقابله یا تغییر نظر او را ندارد.
جالب است! ما انسان ها که همیشه به دنبال فرد توانمند و بانفوذی می گردیم تا حامی و حلال مشکلات ما باشد و سعی می کنیم تا با ادای احترام و انجام اعمال مورد پسند وی، او را برای خود حفظ کنیم چرا خدا و قدرت بی کران او را از یاد می بریم و هیچ گاه به داشتن او افتخار نمی کنیم و با انجام اعمال و رفتار مورد پسند و ی سعی نمی کنیم تا تنها او که عاشق واقعی ما است را برای خود حفظ کنیم. چرا ما تنها زمانی از خداوند طلب یاری می کنیم که تمام درها بر روی ما بسته شده است و هیچ کسی نمانده است تا توان حل مشکل مارا داشته باشد؟ چرا در همان لحظه اول حضور پدر دلسوز، مهربان و قدرتمند خود را از یاد می بریم و به سراغ آفریده های او می رویم تا مشکل ما را حل نمایند؟ ما فراموش می کنیم که فرد مورد نظرمان خود آفریده خداوند است و تنها با خواست و اراده خدا توان حل مشکل ما را دارد. بنابراین به اشتباه به او متوسل می شویم و از او درخواست کمک می کنیم.
اما اگر ما به جای توسل و توکل به قدرت ناچیز دیگران به خداوند توانا عنایت کنیم تنها با حفظ یاد او در دل هایمان به خواسته هایش توجه کنیم همیشه مورد لطف و عنایت بدون منت و بدون قید و شرط او قرار خواهیم گرفت. قدرتی که بی کران است و هیچ چیز و هیچ کس توان مقابله با آن را ندارد. آن وقت است میتوانیم به جای این که بعد از بسته شدن تمام درها به درگاه خدا برویم و بگوییم که خدایا من یک مشکل بزرگ دارم، در همان ابتدای کار با خیالی آسوده و بدون نگرانی به مشکلات بگوییم که من یک خدای بزرگ دارم.
حرف های سر بسته ی یک زن و مرد ایرانی !
"نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش"
پیاده از کنارت گذشتم، گفتی: "قیمتت چنده خوشگله؟"
سواره از کنارت گذشتم، گفتی: "برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!"
در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود
زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من
در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی
در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلندگفتی: "زهر مار!"
در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت فحش خواهر و مادر بود
در پارک، به خاطر حضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم
نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی
من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی
مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!
تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است
من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام
عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد
من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است
وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است
من با تو برابرم، مرد
احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم
احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی
احتیاجی ندارم که تو حامی باشی
خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم
با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادم!
من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم
من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم
به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی
گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و در غیر اینصورت ترشیده می شدند و در خانه پدر مایه سرافکندگی بودند
امروز تو برای هم گامی با من (و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی
حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد
خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هیچ قیمتی به تو نخواهم فروخت
روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود
هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد
ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد ...
و این هم جوابیه ای از "یک مرد ایرانی به زن هموطنش" :
پیاده از کنارم گذشتی و اخمت سهم نگاه مشتاق من بود و لبخندت نصیب آنکه سواره بود
سواره از کنارم گذشتی و مرا اصلاً ندیدی و کرشمه ات را
به آنی ارزانی دادی که قیمت ماشینش از خونبهای من بیشتر بود
در صف نان صدای لطیفت نانوای خسته را به وجد آورد و نوبتم را گرفتی
و بروی خودت هم نیاوردی
زیر باران خیلی قبل تر از تو منتظر تاکسی بودم اما ماشین که آمد
آب گل آلود را بر من پاشید و جلوی تو ایستاد
در تاکسی که نشستم آرزو کردم کنارم ننشینی تا اگر ماشین تکانی خورد
و به تو خوردم، حیوان خطابم نکنی در جواب عذرخواهیم
در اتوبوس بین ما نرده آهنی بود، جایم را اگر به تو تعارف میکردم
میگفتی یا دیوانه است یا مرض دارد
در سینما، دیدم که تهمینه میلانی تمام مردان را شیطان تصویر کرده،
کفرم درآمد، نیکی کریمی جیغ زد و گفتم زهرمار
دعوا که کردم، او که میدانست مادر و خواهرم را بیشتر از خودم دوست دارم
به آنها ناسزا گفت تا بیشتر بسوزم
آزادی ات را صاحبان قدرت گرفتند، همانان که از قدرت ثروت اندوختند
و تو که مدل ماشین پسرانشان را میدیدی دست و پایت شل میشد
من ازدواج نکردم چون تو چشم و همچشمی داشتی و به انگشتر
سه میلیونی نظر داشتی، تازه این فقط یک حلقه بود از زنجیر خواسته هایت
صفت ترشیده را اولین بار از خودت شنیدم، کوچکتر بودی
یادت هست میگفتی معلم ریاضیتان شوهر نکرده، گفتی ترشیده!
عاشق که شدم تلفنم را قطع میکردی و بهانه ات حضور میهمانهایتان بود
عاشق که شدی، فردا که مادر میشوی را ندیدی؟
دلت نمیخواهد همسر پسرت را بپسندی؟ تو و مادرم یکی هستید!
من باید اضافه کاری کنم تا تو در هر میهمانی لباسی جدید بپوشی تا به تو بگویند خوش تیپ
من باید شبها هم کار بکنم تا تو سفره ات رنگین باشد و به تو بگویند کدبانو
خسته از اضافه کاری برگشتم و گفتی پوشک بچه را عوض کن
چون من ناخنهایم را تازه لاک زده ام
وقتی خواستی طلاق بگیری، "گفتند" بچه مال پدر است! من نگفتم، همان دینی گفت که تو برایش از پس اندازمان سفره ابوالفضل می انداختی و یکهو خواب میدی که باید به حج بروی، آنهم در اوج گرفتاریمان
آری، اینچنین است خواهر من! رفتارهای زشت ما از پس هم می آیند
تو چنان کردی که خشم در دل من ها کاشتی و من ها شکستند و بسته به صبرشان دو فوج شدند
آنان که ضعیفتر بودند خرد شدند و خشمشان کینه شد و کینه شان عقده و در هر کوی و برزن و بازار از هر اندک قدرت خود نهایت سوء استفاده را کردند و بر تو تاختند
اما آنان که یا قویتر بودند یا از تو ها کمتر زخم خوردند، خشمشان هم کمتر بود و کینه هاشان نیز
اینان هنوز چشم امید دارند به وطن که بتواند و برآنند که نیک بمانند
خوشحالم حالا که میخواهی تغییر کنی
من هم برآنم که بهتر باشم و شادتر باشیم
در کنار هم، من و تو ای هموطن،
بدون هر نوع بغض و کینه و تبعیض جنسی
مایی بهتر برای فردا و آینده ای بهتر
یا بُنَىَّ لاتَعدُ بَعدَ تَقوَى اللّه مِن اَن تَتَّخِذَ صاحِبا صالِحا؛ فرزندم! بعد از تقواى الهى، از گرفتن دوستِ شایسته نگذر. الاخوان، ص 110، ح 25
خَیرُ اِخوانِکَ مَن دَعاکَ اِلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَکَ اِلى اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ اَعمالِهِ؛ بهترین برادرانت (دوستانت)، کسى است که با راستگویى اش تو را به راستگویى دعوت کند و با اعمال نیک خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد. غررالحکم، ح 5022
مَن اَرادَ اللّه بِهِ خَیرا رَزَقَهُ اللّه خَلیلاً صالحِا؛ هر کس که خداوند براى او خیر بخواهد، دوستى شایسته نصیب وى خواهد نمود. نهج الفصاحه، ح 3064
یا بُنَىَّ اتَّخِذ أَلفَ صَدیقٍ وَأَلفٌ قَلیلٌ وَلاتَتَّخِذ عَدُوّا واحِدا وَالواحِدُ کَثیرٌ؛ فرزندم هزار دوست بگیر که هزار دوست هم کم است و یک دشمن مگیر که یک دشمن هم زیاد است. بحارالأنوارف ج13، ص413، ح4
اَلجَلیسُ الصّالِحُ خَیرٌ مِنَ الوَحدَةِ، وَالوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلیسِ السّوءِ؛ امالى طوسى، ج1، ص535، ح1162
مَن لَم یُقَدِّم فِى اتِّخاذِ الإِخوانِ الاِعتِبارَ دَفَعَهُ الاِغتِرارُ إِلى صُحبَةِ الفُجّارِ؛ غررالحکم، ج5، ص398ف ح8922
خَیرُ إخوانِکَ مَن دَعاکَ إلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَکَ إِلى أَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ أعمالِهِ؛ غررالحکم، ج3، ص434، ح5022
لا یَنبَغى لِلمَرءِ المُسلِمِ أَن یُواخىَ الفاجِرَ وَلاَ الحمَقَ وَلاَ الکَذَّابَ؛ کافى، ج2، ص640، ح3
ثَلاثَةٌ تُخلِصُ المَوَدَّةَ: إِهداءُ العَیبِ، وَحِفظُ الغَیبِ، وَالمَعونَةُ فِى الشِّدَّةِ؛ تنبیه الخواطر، ج2، ص121حدیث (1) لقمان حکیم علیه السلام :
حدیث (2) امام على علیه السلام :
حدیث (3) پیامبر صلى الله علیه و آله :
حدیث (4) لقمان حکیم رحمه الله :
حدیث (5) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
هم نشین خوب، از تنهایى بهتر است و تنهایى از هم نشین بد بهتر است.حدیث (6) امام على علیه السلام :
هر کس در انتخاب برادران (دوستان) امتحان را مقدم ندارد، فریب خوردگى او را به مصاحبت با بدکاران مى کشاند.حدیث (7) امام على علیه السلام :
بهترین برادرانت (دوستت)، کسى است که با راستگویى اش تو را به راستگویى بخواند و با اعمال نیک خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد.حدیث (8) امام صادق علیه السلام :
سزاوار نیست که مسلمان با بدکار و احمق و دروغگو رفاقت کند.حدیث (9) رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
سه چیز دوستى را یکرنگ مى سازد: هدیه کردن عیب هاى یکدیگر، در غیبت دوست پاس خاطر او را داشتن و بدگویى نکردن و یارى رساندن در سختى.