آیا می دانید مردان سرشناس در ابتدا چه کاره بودند
یادمون باشه مهم نیست الان کجاییم، مهم اینه که کجا می خوایم بریم
نابغه هایی که در دوران خود کودن شمرده می شدند!
1- آلبرت اینشتین (AlbertEinstein) در کودکی دچار بیماری دیسلسیک بود. یعنی معنی و مفهوم کلمات و عبارات را درست تشخیص نمی داد. معلم آلبرت اینشتین او را عقب مانده ذهنی، غیر اجتماعی و همیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیف می کرد، ضمنا وی دوبار در امتحانات کنکور دانشگاه پلی تکنیک زوریخ مردود شد!
2. توماس ادیسون (Thomas AlvaEdison) که معلمانش از آموزش او در مدرسه عاجز مانده بودند در تمام طول تحصیل کم ترین نمره ها را از درس فیزیک می گرفت ولی همین شخص بعدها موفق شد بیش از هزار وصد وپنجاه اختراع به جامعه بشریت عرضه کند که بیشتر آنها در زمینه علم فیزیک بوده است!
3. بتهون (Ludwig van Beethoven) معلم او می گفت در طول زندگیش "اوچیزی یاد نخواهد گرفت"
4. پیکاسو (Pablo Picasso) یکی از معروفترین نقاشان جهان بدون کمک و حضور پدرش که در زمان امتحانات کنارش می نشست نمی توانست در درس هایش نمره قبولی کسب کند!
5. هیلتون (Conrad NicholsonHilton) که مالک بیش از 300هتل در سرتاسر دنیاست در دوران کودکی برای گذران زندگی مجبور بود کف سالنها و هتل ها را طی بکشد!
6. جیمز وات (James Watt) که مخترع ماشین بخار بود فردی کودن توصیفش می کردند!
7. امیل زولا (Émile François Zola) نویسنده بزرگ فرانسوی دانش آموزی تنبل بود که در مدرسه از درس ادبیات معمولا نمره صفر می گرفت!
8. ناپلئون بناپارت (Napoleon Bonaparte) مدرسه خود را با رتبه 42 به عنوان یک دانش آموز غیر ممتاز ترک کرد!
9. لویی پاستور (Louis Pasteur) در مدرسه یک محصل متوسط بود و در دوره لیسانس در درس شیمی بین 22 نفر رتبه 22 را کسب کرد!
پایگاه 598 - حسن نوروزی:جنگ بدر، نخستین جنگ علیه کفار و آغاز یک دگرگونی تاریخی برای مسلمین و روز پیروزی و شکوفایی و آغاز قدرتنمایی اسلام بود. بدری ها کسانی بودند که در سال دوم هجرت به دستور پیامبر برای حمله به کاروان قریش، از مدینه بیرون رفتند و در نقطه ای به نام «بدر» با کفار جنگیدند و آنها را شکست دادند. یعنی از آنجا که ثروت مسلمانان مهاجر در مدینه از طرف مشرکین مصادره شده بود، سزاوار بود که ایشان در پناه حمایت مردم مدینه، ثروت های خود را بازپس بگیرند و کالاهای تجارتی قریش را به عنوان غنیمت جنگی به تصرف در بیاورند.
این کار پیامبر گرامی اسلام صرفاً یک حرکت انفعالی و ناشی از ضعف، و بستن راه یک کاروان تجاری معمولی نبود، بلکه آن حضرت با تصمیم خود میخواست دشمنان خدا را در «محاصره اقتصادى» قرار دهد تا آنها به خاطر متاع دنیوىشان، از کارشکنی و مقاومت خود در برابر گسترش اسلام دست بکشند و کم کم زمینهای برای حذف کل این جریان فراهم بیاید. پیامبر گرامی اسلام (ص) به دنبال حذف عینی و عملی جریان کفر بود؛ نه فقط تبلیغ شفاهی دین اسلام.
پیامبر نفرمود که: من فقط تبلیغ مىکنم و هر فردى هم به دین گروید خوشا به حالش و الحمدلله رب العالمین! و هر کس هم ایمان نیاورد، عیسی به دین خود، موسی به دین خود! و ما هم در مدینه جایمان خوب است و مساجدمان آباد است و نعمتهایمان برکت دارد و نیازی هم به مکه نداریم!! پیامبر اسلام (ص) مبتنی بر آرمان تاریخی و جهانیاش، اقدام و تصرف عینی کرد و شعار اشدّاء علی الکفار را به منصه ظهور رسانید و هرگز از این نترسید که بگویند: چهره اسلام در عرف عرب، خشن نشان داده شده و باید تنشزدایی کرد و آن را به شکل دیگرى نشان داد!
به نظر میرسد انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران، همچنانکه رهبر معظم انقلاب فرمودند، در موقعیت بدر و خیبر قرار دارد. ملت ایران در طول سه دهه گذشته با انواع و اقسام دشمنیها، تحریمها، فشارهای اقتصادی و سیاسی، ترورها دانشمندان و ... از سوی دشمنان اسلام رو به رو بودهاند و علیرغم این همه دشمنی توانسته اند به پیشرفتهای چشمگیری نائل بیایند و الگویی برای همه کشوارهای بیدار شده اسلامی و سایر کشورهای مستقل جهان بشوند.
منبع وبلاگ فرزانگان امیدوار
جمهوری اسلامی اکنون بر یکی از شاهراههای انرژی جهان یعنی تنگه هرمز مسلط است و در یک اقدام فعال و مقتدرانه و مثل آب خوردن می تواند دشمنان بشریت را در تحریم انرژی قرار دهد و آنها را سر جایشان بنشاند. جمهوری اسلامی می تواند و حق دارد از تسلط خود بر منطقه استفاده کند و جایگاه انقلاب اسلامی را در موازنه جهانی بالاتر ببرد. این موقعیت جبهه اسلام، شباهت زیادی به موقعیت مسلمین در جنگ بدر دارد و کوچکترین خطای دشمن در مواجهه با جمهوری اسلامی، بیتردید خسارتهای جبران ناپذیری برای آنها در پی خواهد داشت.
به گزارش رجانیوز، این کتاب در 11 فصل و 10 ضمیمه به تفصیل و به صورت مستند نقش آقای هاشمی رفسنجانی و خانواده اش در فتنه 88 را مورد کنکاش قرار داده است. انتخابات نهم ریاست جمهوری، رابطه هاشمی رفسنجانی و دولت نهم، طرح دولت وحدت ملی، طرح تقلب و کمیته صیانت از آرا، حمایت هاشمی از موسوی، نقش خانواده هاشمی رفسنجانی در انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه 88، مناظره احمدی نژاد- موسوی، نامه سرگشاده هاشمی به رهبر معظم انقلاب، هفته پس از انتخابات، فتنه 88 و جمع بندی؛ فصول اصلی این کتاب را تشکیل میدهد.
در ضمیمه این کتاب هم یک مقاله مفصل در مورد مبارزات هاشمی رفسنجانی پیش از پیروزی انقلاب، سخنان هاشمی رفسنجانی در نمازجمعه 26 تیر1388 و چند مقاله و سند درباره نقش خانواده هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 آمده است.
این کتاب را محمدحسن روزی طلب تهیه و تنظیم کرده و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را منتشر کرده است.
آنچه در ادامه می خوانید مقدمه کتاب تکیه گاه است:
اکبر هاشمی رفسنجانی که در روز 14 بهمن 1357 در کنار امام خمینی(ره) و مهدی بازرگان نشست و حکم نخستوزیری موقت دولت انقلاب را قرائت کرد تا امروز که در یک فرآیند وزین و دموکراتیک از ریاست مجلس خبرگان رهبری برکنار شد، همیشه فردی تأثیرگذار و مهم در تمام عرصههای سیاسی بوده است.
اگرچه از سال 1383 و با ورود هاشمی هفتاد و چند ساله به عرصه انتخابات نهم ریاستجمهور و شکست شگفتانگیز او از شهردارد کم نام و نشان تهران، هاشمی را به عرصههایی کشاند که امروز شاهد بدترین و پرفشارترین وضعیت برای هاشمی رفسنجانی و حلقه اولش یعنی فرزندانش هستیم.
هاشمی رفسنجانی پس از انتخابات نهم ریاستجمهوری حاضر نشد تا به رقیب پیروزش تبریک بگوید و شکایتش را نیز به شورای نگهبان نیز نبرد. هاشمی در چهار سال فعالیت دولت نهم، خود را رقیب و دشمن رئیسجمهور و دولت نهم دید. او رهبر مخالفان و پشتگرمی آنها بود.
هاشمی رفسنجانی یک سال مانده به انتخابات دهم ریاستجمهوری از پایان مدارا خبر داد و به همراه اکبر ناطق نوری به تشکیل دولت وحدتملی کوشید. اما هوشیاری اصولگرایان سبب شد تا توپ دولت وحدتملی به زمین هاشمی رفسنجانی بازگردد.
میرحسین موسوی که میخواست کاندیدای ریاستجمهوری شود، نزد هاشمی رفسنجانی رفت و قول تشکیل دولت وحدت ملی و اجرایی کردن «نه به احمدینژاد به هر طریق ممکن» را داد. هاشمی رفسنجانی نیز علیرغم آن که در روی صحنه محکم و استوار ناخوشدلیاش را از احمدینژاد ابراز میکرد اما تا لحظه آخر طبق تقسیم کار قبلی حمایت علنی از موسوی نکرد.
کارگزاران سازندگی و فرزندان هاشمی اما ستاد موسوی را در دست گرفتند. کمیته صیانت از آرای ستاد موسوی محلی برای خودنمایی مهدی هاشمی رفسنجانی بود. نقشه القای تقلب به گفته آیتالله جنتی از یک سال پیش از انتخابات طراحی شده بود. همهچیز طبق نقشه پیش میرفت تا شب 13 خرداد و مناظره موسوی ـ احمدینژاد!
احمدینژاد در مناظره گفت که هاشمی رفسنجانی پشت پرده موسوی است و او با سه دولت روبرو است. او کنایههایی نیز به مهدی و فائزه؛ دو فرزند جنجالی هاشمی رفسنجانی انداخت.
چند ساعت پس از مناظره و در صبحگاه 14 خرداد 1388 و در مراسم بیستمین سالروز رحلت امام خمینی(ره)، در حالی که صدها هزار نفر شعار میدادند "احمدی دلاور پیروز خط رهبر"، هاشمی رفسنجانی به احمدینژاد گفت که اگر عذرخواهی نکنی ما تا آخرش ایستادهایم. پاسخ احمدینژاد اما خندهای نه چندان ملیح بود! چند روز بعد از گرد و خاک خانواده هاشمی و در اوج انتخابات دهم ریاست جمهوری، هاشمی رفسنجانی در اقدامی بیسابقه، وضعیت را انقلابی دید و در نامهای سرگشاده به رهبر انقلاب از بیل و پیل و اغتشاشات و شباهت احمدینژاد به بنیصدر و دود آتش اغتشاشات سخن گفت. این نامه به قول علی هاشمی یا کار را خراب میکرد یا مقدمه کار را تمام! رهبری حکیم انقلاب اما نامه هاشمی را بیپاسخ گذاشت.
صبح انتخابات 22 خرداد 1388 هاشمی رفسنجانی و همسرش رأیشان را به مانند همیشه در جماران به صندوق انداختند. هاشمی سر صندوق از صیانت از آرا گفت اما عفت مرعشی، احمدینژاد و یارانش را خوارج لقب داد و گفت که ببنید من به موسوی رأی دادم. اگر موسوی رأی نیاره تقلب شده و شما جوانها بریزید در خیابانها!
22 خرداد 1388 روز خوبی برای جمهوری اسلامی ایران بود. 40 میلیون نفر در انتخابات شرکت کرده بودند و 25 میلیون نفر احمدینژاد را شایسته ریاستجمهوری میدانستند.
صبح شنبه بعد از انتخابات جلسهای در مجمع تشخیص برگزار شد. هاشمی، سیدحسن خمینی، محمد خاتمی و موسوی گردهم آمدند تا در برابر سونامی جمهوریت نظام چارهاندیشی کنند. موسوی دقایقی پس از خروج از این جلسه بود که بیانیه مشهور تسلیم صحنهآرایی خطرناک نمیشوم را منتشر کرد؛ چراکه او تکیهگاهش را همیشه در صحنه میدید.
یک هفته آشوب، درگیری و اغتشاش در تهران، هاشمی رفسنجانی را راضی به صدور یک کلام در محکومیت اغتشاشات و یا حتی تأیید جمهوری اسلامی نکرد.
روز 29 خرداد، رهبر معظم انقلاب مواضع صریحشان درباره هاشمی رفسنجانی را در خطبههای نمازجمعه اعلام کردند: «هاشمی بارها تا مرز شهادت پیش رفته است... اختلافنظر با هاشمی دارم اما این نباید برای برخی توهم ایجاد کند... نظر من به نظر آقای احمدینژاد نزدیکتر است.»
فردای 29 خرداد برای هاشمی رفسنجانی روز مهمی بود. او قصد داشت تا بیانیهای را صادر کند اما در درگیریهای گسترده در خیابان آزادی و غرب تهران و دستگیری فائزه هاشمی که هفته گذشته را درکف خیابانها به مصونیتسازی و جرأتسازی برای اغتشاشگران مشغول بود، سبب شد تا هاشمیرفسنجانی بیانیهاش را صادر نکند. بیانیهای که به قول مطلعین در آن از ابطال و حکمیت سخن رفته بود.
یک ماه پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری؛ نوبت اقامه نماز جمعه هاشمی رفسنجانی بود، نماز جمعهای با تمهیدات ویژه با حضور نمازجمعه اولیها. موسوی همانگونه که در اتاق فکرش گفته که به نماز هاشمی رفسنجانی نیاز داریم، طرفدارانش را به حضور خواند.
هاشمی که از موسوی و کروبی خواسته بود به پای خطبههای او بنشینند، در میان شعارهای "سکوت کنی خائنی" از آزادی زندانیان فتنه، تردید در صحت انتخابات، حکمیت و دلجویی از خودش و دیگر آسیبدیدگان فتنه گفت و روز 26 تیر با حضور نمازگزاران با کفش نمادی برای حمایت هاشمی از فتنه سبز شد.
در ادامه، هاشمی رفسنجانی که فرزندش مهدی را پس از دستگیری حلقه اول و دوم فتنه در خطر میدید، به بهانه درس به لندن فرستاد و سیاست سکوت را در پیش گرفت. شعار نه غزه نه لبنان در روز قدس، خط زدن مرگ بر آمریکا در 13 آبان، هتک حرمت تصویر امام خمینی در 16 آذر و از همه بدتر، هتک حرمت عاشورای حسینی توسط بهاییان، منافقین و یک چهره مشهور که نسبت خانوادگی نزدیکی با تکیهگاه فتنه داشت، نتوانست هاشمی رفسنجانی را برای مرزبندی با فتنه و محکومیت آن متقاعد نکرد. روز 9 دی در تهران و شهرستانها تکیهگاه فتنه بیش از سران فتنه مورد انتقاد مردم قرار گرفت.
از 9 دی 88 تا 15 بهمن 89 هاشمی رفسنجانی چند کلیدواژه مشهور داشت: «نظراتم همان نظرات 26 تیر است»، «نباید تسلیم افراطیها و مکتب ایران شد»، باید با خرافهگرایی دولت مبارزه کرد»و...
روز 18 اسفند 89؛ قرار بود انتخابات هیأت رئیسه خبرگان رهبری برگزار شود. بیش از 50 نفر از مجتهدین مجلس خبرگان در واکنش به اقدامات هاشمی رفسنجانی در فتنه 88 از آیتالله مهدوی کنی دعوت کردند تا رئیس مجلس خبرگان شود.
احساس تکلیف آیتالله مهدوی کنی و اجابت ایشان سبب شد تا هاشمی علیرغم کاندیداتوری زود هنگامش از رقابت کناره گیرد تا درروزهای آخر اسفند 89، تحولی به جا و به حق در مجلس خبرگان رهبری صورت گیرد که هاشمی رفسنجانی نیز خوب میدانست که تاریخ انقلاب اسلامی به قبل و بعد از فتنه 88 تقسیم شده بود.
???
کتاب پیشرو، روایتی کوتاه و مستند از قصه پرغصه نقشآفرینی آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی در سپهر سیاسی ایران از سال 1383 تا 1389 است.
در این کتاب کوشیدهایم تا بدون تکیه بر اخبار پشت پرده و غیررسمی به گفتهها و ناگفتهها بپردازیم. اکثر فصول و ضمائم این کتاب حاصل گزارشها و یادداشتهای نگارنده و چند تن از دوستان در روزنامه ایران است که در سالهای89ـ 88 منتشر شده است. جادارد که از روشنگریهای جناب حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان و استادم جناب آقای دکتر غلامحسین الهام، حمایتها و دلگرمیهای جناب آقای کاوه اشتهاردی، از دوستان گروه سیاسی روزنامه ایران در سالهای 87-89 و برادرانم در پایگاه اطلاعرسانی رجانیوز بهویژه آقایان مقداد نیلی، احسان صالحی و محمد مهدی تهرانی تشکر کنم.
آنچه نوشتیم و روایت کردیم حاصل دغدغهای است که میخواهدتاریخ انقلاب اسلامی در کوچه، پس کوچهها سرمایهداری، اشرافیت، و مصلحتهای بیجا گم نشود و کوشیدیم تا بیان صریح و شجاعانه بدون دروغ و توهین درباره یکی ازمهمترین شخصیتهای تاریخ داشته باشیم. "و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین".
واکنش نسبت به اینگونه نوشته ها یکی از اصلی ترین اهداف کسانی است که آن را تدارک دیده اند تا از این طریق یک ماجرای دم دستی و کم اهمیت را به موضوع روز تبدیل کرده و به فتنه گران تنفس مصنوعی بدهند. از این روی پرداختن به آن را غیرضروری می دانستیم، اما بعد از انتشار نامه تعدادی از سرداران محترم سپاه در اعتراض به حسین علایی و نصیحت همراه با ملامت وی که از غیرت دینی و انقلابی آن عزیزان حکایت می کرد، اشاره به نکاتی چند درباره یادداشت آقای علایی را ضروری تلقی کردیم و در این وجیزه نگاهی - هرچند گذرا- از زاویه ای دیگر به ماجرا خواهیم داشت. امید آن که آقای حسین علایی در این نوشته اندیشه کند و چنانچه گفتنی های آن را شنیدنی ارزیابی کرد، پای از بازی بیشتر در میدان دشمن بیرون بکشد.
1- «بازی با مهره حریف» یا «شکار مهره» یکی از ترفندهای عملیات روانی است. دشمن در این ترفند شکار خود را از میان کسانی انتخاب می کند که اولا؛ سابقه شناخته شده ای از همراهی با نظام را در کارنامه خویش داشته باشند و ثانیا؛ به هر علت، از جمله ضعف بینش سیاسی، آرزوهای برآورده نشده و امثال آن، با نظام فاصله گرفته باشند. دشمن در این حالت، از یکسو نقطه ضعف شکار خود را موجه جلوه داده و به تقویت آن می پردازد. مثلا چنانچه «شکار» مورد نظر به مسئولیت دلخواه خود در نظام دست نیافته باشد، این توهم را در وی می دمد که مسئولان بالادستی نظام حق او را نادیده گرفته و یا پایمال کرده اند! و از این طریق می کوشد تا حس انتقامجویی را در شکار خود تحریک کند. و از سوی دیگر، فرد شکار شده را گام به گام به موضع گیری علیه نظام می کشاند و هریک از این گام های زاویه دار او را به گونه ای -مثلاً از طریق رسانه ها- برملا می کند تا به تدریج پل های پشت سر شکار خود را خراب کرده و راهی برای بازگشت وی باقی نماند. دشمن در این مرحله، زبان خود را در کام فرد شکار شده می گذارد و آنچه را که از زبان و قلم دشمن تابلودار قابل عرضه نیست بر زبان و قلم شکار خود می نشاند.
2- اکنون باید دید که آقای حسین علایی یک مهره شکار شده است و یا آنچه در یادداشت موهن خود آورده است، برخاسته از خواست و برداشت خود ایشان است؟ یافتن پاسخ این سؤال دشوار نیست و برای کشف آن فرمول علمی و تعریف شده ای وجود دارد. با این توضیح که؛
الف: اگر اظهارات شخص مورد نظر- در اینجا، آقای حسین علایی- برخاسته از دیدگاه و نظر خود او باشد، در بستر و چارچوب فرهنگ شناخته شده وی ابراز می شود، چرا که فرهنگ نوشتاری یا گفتاری افراد- صرفنظر از محتوای آن- به آسانی قابل تغییر نیست و نمی توان این تغییر فرهنگ را مثلاً به سادگی تهیه یک تابلو و نصب آن به یکی از دیوارهای اتاق تلقی کرد!
ب: و اما چنانچه فرد مورد نظر با فرهنگی متفاوت از فرهنگ شناخته شده خود سخن بگوید و مخصوصاً هنگامی که فرهنگ به کار گرفته شده با فرهنگ شناخته شده وی تفاوتی فاحش و در حد تضاد داشته باشد می توان حدس زد- و البته متأسف نیز بود - که به عنوان یک مهره از سوی دشمن شکار شده و چه بخواهد و بداند و یا نخواهد و نداند در میدان دشمن به بازی گرفته شده است.
3- حالا به یادداشت آقای حسین علایی توجه کنید؛
«... حکومت شاه به بهانه نداشتن مجوز برای راهپیمایی- 19 دی ماه 56- به طلاب و جوانان در خیابان صفائیه حمله کرد و تعداد 6 نفر از طلاب و معترضین را کشت و عده ای را نیز مجروح کرد... رژیم شاه ظرف یک سال بیش از 2 هزار نفر از مردم معترض در خیابان های شهرهای مختلف را کشت ولی هر چه بر کشته های خیابانی افزوده می شد...»
آیا یک سردار سپاه، آنهم در حالی که کماکان خود را طرفدار انقلاب و جمهوری اسلامی معرفی می کند، می تواند به جای واژه «شهید» از شهدای مظلوم 19 دی قم از واژه «کشته شده» استفاده کند؟! آنهم نه یک بار و دوبار، بلکه 3 بار در یک نوشته کوتاه 4خطی و حتی یک بار هم به جای «کشته» از واژه شهید استفاده نکند؟! ممکن است گفته شود، این جابجایی در نوشتار، از نوع «خطای زبان و قلم» است! که باید گفت؛ آقای علایی یک سردار سپاه است و فرهنگ شهید و شهادت در وی نهادینه شده است بنابراین، اگر جابجایی این واژه عمدی نبوده است، دستکم باید یک بار به جای «کشته شده» از لفظ شهید استفاده می کرد که نکرده است! چرا؟!... باید توجه داشت که «خطا» وقتی در یک موضوع واحد به تکرار رسید، دیگر «خطا» تلقی نمی شود، بلکه «خط» است!
4- آقای علایی در یادداشت کذایی، برخلاف عقیده و نظر بارها اعلام شده خود به این تحلیل می نشیند که مردم ایران خواستار تغییر رژیم شاهنشاهی نبوده اند بلکه فقط انجام تغییراتی در رژیم شاهنشاهی را دنبال می کردند!! ولی از آنجا که شاه به اصلاحات مورد نظر آنها پاسخ مثبت نداد، تظاهرات و اعتراضات شدت گرفت و «عملاً از اقتدار نظام شاهنشاهی کاسته شد»! و سپس در 7 بند و در قالب پرسش های فرضی، محمدرضا شاه را نصیحت می کند که چرا با بی توجهی نسبت به اصلاحات مورد نظر مردم باعث فروپاشی رژیم شاهنشاهی شده است؟!
باید از آقای علایی پرسید؛ آیا مردم خواستار سرنگونی رژیم شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی نبودند؟ و آیا بعد از تغییر نخست وزیر، شعار نمی دادند «ما میگیم شاه نمی خوایم، نخست وزیر عوض میشه» و...؟!
5- آقای حسین علایی در یادداشت مورد اشاره، برخلاف فرهنگ رایج و جای گرفته در قلب و جان سپاهیان، از بکارگیری واژه «امام» برای نامیدن آن مراد به حق پیوسته و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، خودداری می ورزد و آنجا که ناچار به نام بردن از آن بزرگوار است به عبارت «آیت الله خمینی» بدون هیچ پیشوند و پسوند احترام آمیز بسنده می کند.
آیا، این دیدگاه و فرهنگ و چارچوبی که در بیان آن به کار گرفته شده می تواند با دیدگاه کسی که عمری را در کسوت یک سردار سپاه سپری کرده است کمترین همخوانی و ارتباطی داشته باشد؟! قاعده آن بود و هست که زبان جناب علایی در نام بردن از امام(ره)، به کمتر از «حضرت امام(ره)» حرکت نکند و در کام نچرخد. آیا آن چرخش و این نچرخیدن زبان و قلم ایشان را باید- خدای نخواسته- به حساب چرخش مواضع آقای علایی نوشت یا -باز هم خدای نخواسته- به حساب دیکته ای که دیگران برای او نوشته اند؟! بی تردید، این نوشته با فرهنگ گفتاری و نوشتاری یک سردار سپاه آنهم با سابقه فرماندهی در جنگ تحمیلی همخوانی ندارد. دارد؟! پس چه کسی آن را دیکته کرده است؟!
6- یک بار دیگر به یادداشت آقای حسین علایی مراجعه کنید. ایشان اولا؛ به حضرت امام(ره) اهانت می کند و بنای مستحکم آن بزرگوار یعنی انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن را بدون انگیزه الهی و اسلامی قلمداد می کند! ثانیا؛ خاستگاه اسلامی انقلاب را نفی می کند و خواست با خون نوشته مردم مسلمان ایران را در حد و اندازه اصلاحات در رژیم شاهنشاهی تنزل می دهد! ثالثا؛ از فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 حمایت می کند و...
حالا امضای یادداشت را نادیده بگیرید. آیا نوشته ایشان با نوشته ای که از یک ضد انقلاب دوآتشه انتظار می رود کمترین تفاوتی دارد؟! اگر تفاوتی ندارد- که ندارد- احتمال سفارشی بودن آن دور از ذهن نیست!
7- در حالی که انقلاب اسلامی به الگوی تحولات در جهان اسلام تبدیل شده و ملت های مسلمان با در دست داشتن این نسخه بر دیکتاتورهای دست نشانده شوریده و پوزه آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی آنها را به خاک مذلت مالیده اند و در حال و هوایی که دشمنان تابلودار اسلام و انقلاب، انکار نمی کنند که از اقتدار ایران اسلامی تحت رهبری امام راحل و خلف حاضر او به تنگ آمده و فریاد استیصال سرداده اند، مخالف خوانی افرادی که روزی همراه انقلاب بوده اند جز آن که برای دهان های گرسنه دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها خوراکی در حد و اندازه یک ساندویچ فراهم کند چه تأثیر دیگری می تواند داشته باشد؟! جناب علایی! «قطره دریاست، اگر با دریاست ورنه او قطره و دریا، دریاست».
8- دیروز آقای حسین علایی طی یادداشت کوتاهی بر وفاداری خود به اسلام و انقلاب و ولایت فقیه تأکید کرد که امید است اولین گام ایشان برای بازگشت از بیراهه ای باشد که در آن گام نهاده بود و همینجا گفتنی است و عبرت آموز نیز هست که یادداشت کذایی آقای علایی، به به و چهچه و استقبال همراه با ذوق زدگی فراوان رسانه های دشمن و گروه های ضد انقلاب را در پی داشت ولی نوشته کوتاه دیروز او با بی اعتنایی همان رسانه ها روبرو شد. عبرت انگیز نیست؟! فاعتبروا یا اولی الالباب...
حسین شریعتمداری
مهندس مصطفی احمدی روشن، معاون بازرگانی سایت هسته ای نطنز و استاد دانشگاه صنعتی شریف در یک اقدام تروریستی کور، صبح دیروز مقابل دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی به شهادت رسید.
ساعت 20/8 دقیقه چهارشنبه انفجار یک خودروی پژو 405 توسط یک تیم تروریستی باعث به شهادت رسیدن شهید احمدی روشن و مجروح شدن تعدادی از عابران در خیابان گل نبی و در مسیر تردد روزانه وی شد.
به گفته برخی دانشجویان دانشکده علامه که شاهد این حادثه بوده اند یک دستگاه موتورسیکلت با دو سوار مقابل دانشکده ارتباطات بمب دست سازی را به در سمت راست جلوی اتومبیل حامل شهید احمدی روشن چسبانده و بعد از طی مسافتی حدود 200 تا 300 متر این بمب عمل کرده و باعث انفجار خودرو می شود.
دانشگاه صنعتی شریف با صدور بیانیه ای ضمن محکوم کردن این اقدام تروریستی تایید کرد که شهید احمدی روشن معاون بازرگانی سایت نطنز بوده است.
به گفته اساتید دانشگاه شریف، وی از دانشجویان برجسته در حوزه های علمی و فرهنگی بوده اند.
شهید احمدی روشن در سال 1380 و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می شد همکاری داشته است. از ایشان چندین مقاله ISI به زبان های انگلیسی و فارسی منتشر شده است.
صبح چهارشنبه براثر انفجار بمبی در مقابل دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی شهید مصطفی احمدی روشن به واسطه اتصال بمبی مغناطیسی توسط یک موتورسوار به در سمت شاگرد خودرواش به شهادت رسید.
ترکش های ناشی از این انفجار باعث زخمی شدن تعدادی از افراد حاضر در محل حادثه شد که فقط یک مرد سالخورده به دلیل جراحات ناشی از انفجار با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد.
صدای ناشی از این انفجار باعث آشفتگی همسایگان و ادارات مستقر در اطراف محل این حادثه شد.
حادثه تروریستی دیروز در حالی اتفاق افتاد که منابع آگاه یک روز قبل از ترور شهید احمدی روشن، از دیدار مقامات نظامی - اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و انگلیس با محوریت مقابله با فعالیت هسته ای جمهوری اسلامی ایران خبر داده بودند.
روز سه شنبه، بخش فارسی رادیو اسرائیل در گزارشی از «ژنرال بنی گانتس»، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل که در نشست کمیسیون امور دفاعی و سیاست خارجی «کنست» سخنرانی می کرد، مدعی شد که «سران جمهوری اسلامی ایران گوش شنوایی برای شنیدن پیام جامعه جهانی ندارند و در برابر فشارهای بین المللی که بر رژیم ایران برای تغییر مسیر برنامه های اتمی ایران به عمل می آید، مقاوم شده اند.»
ژنرال گانتس در این نشست مدعی شده بود که «فشارها علیه ایران بسیار سنگین شده و تشدید هم خواهد شد اما هیچ نشانه ای از اینکه حاکمان ایران، تغییری در هدف خود برای داشتن بمب اتمی بدهند، دیده نمی شود.»
همزمان دانی ایالون معاون وزیر خارجه اسرائیل، در دیدار با «الیستر برست» وزیر مشاور بریتانیا در امور خاورمیانه که به اسرائیل آمده است، اعلام کرد که روند تلاش ایران برای رسیدن به بمب اتمی، وارد مراحل خطرناک تر خود شده است و مدعی شد که آغاز غنی سازی اورانیوم در تاسیسات اتمی جدید ایران در منطقه «فردو» در قم شاهد این مدعا است.
رادیو اسرائیل در خبر روز سه شنبه خود اعلام کرد که وزیر انگلیسی به اورشلیم آمده تا دولت اسرائیل را در جریان جزئیات برنامه های کشورش علیه جمهوری اسلامی ایران بگذارد.
منابع مطلع در تهران معتقدند با توجه به اینکه اقدام تروریستی دیروز یک ترور دارای امضا و کاملاشبیه ترور شهیدان مسعود علی محمدی و مجید شهریاری بوده است، بنابراین در جامعه اطلاعاتی ایران در این باره که مسئولان میز ایران در سرویس های اطلاعاتی اسرائیل، آمریکا و انگلیس پس پرده این ترورها هستند هیچ تردیدی وجود ندارد.
این ترور درست در روز سالگرد شهادت دکتر مسعودعلی محمدی انجام شد.
در همین رابطه «صفرعلی براتلو» دبیر شورای تامین استان تهران در گفت وگو با فارس به جزئیاتی از ترور شهید مصطفی احمدی روشن اشاره کرد و اظهار داشت: این بمب از نوع مغناطیسی و همان هایی است که قبلا نیز برای ترور دانشمندان از آنها استفاده می شده و در واقع کار صهیونیست هاست.
وی تصریح کرد: به نظر می رسد در آستانه انتخابات تلاش صهیونیست ها این است که فضا را امنیتی کنند تا کاهش مشارکت صورت گیرد.
«محمد کوثری» نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز با اشاره به حادثه تروریستی صبح دیروز اظهار داشت: این حادثه با انفجار بمب توسط تروریست ها در ماشین شهید مصطفی احمدی روشن رخ داده است.
وی با بیان اینکه حادثه تروریستی صبح دیروز در حال پیگیری است، با اشاره به شباهت این رخداد تروریستی با سایر حوادث کوری که توسط عوامل موساد طی چند سال گذشته روی داده است تاکید کرد: در این مورد نیز ردپای صهیونیست ها و استکبار جهانی دیده می شود.
واکنش ها به ترور
دانشمند هسته ای کشور
اقدام تروریستی دیروز با واکنش های گسترده ای از سوی محافل داخل کشور مواجه شده است.
جریحه دار شدن احساسات عمومی جامعه، این مطالبه جدی را از دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشور بوجود آورده است که باید از طراحان ترور دانشمندان هسته ای کشور انتقام سختی گرفت.
با توجه به اطلاعات دریافت شده از «مجید جمالی فشی» عامل ترور شهید علی محمدی که وابستگی اثبات شده به موساد دارد، جامعه اطلاعاتی ایران از موقعیت بسیار خوبی برای طراحی عملیات مقابله به مثل در مقابل طراحان این اقدامات تروریستی دارد.
«کاظم جلالی» سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در این باره گفت: از لحاظ عملیاتی، این ترورها فاقد ارزش است چرا که فردی در هنگام عبور از خیابان مورد شناسایی قرار گرفته و ترور می شود و این نشانگر اوج استیصال آنان است که نتوانسته اند در برابر اراده ملت ایران مقاومت کنند و اقدام به ترور انسان های بی گناه می کنند.
غلامعلی حدادعادل رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس در خصوص ترور مصطفی احمدی روشن از اساتید دانشگاه در سالروز شهادت دکتر علی محمدی گفت:چنین تاریخ هایی از سوی دشمنان حساب شده است ولی به آنها می گوییم هر پرچمی که از دست سرداری می افتد سرداران دیگری با قوت آن را به دست می گیرند و راه را ادامه خواهند داد.
حجت الاسلام ابراهیمی، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: جنایت دیروز تروریست ها برای تحت الشعاع قرار دادن انتخابات مجلس نهم در 12 اسفندماه سال جاری است.
محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور هم در این باره با محکوم کردن حادثه تروریستی دیروز گفت: این اقدام تروریستی به وسیله عوامل رژیم صهیونیستی و کسانی رخ داد که مدعی مبارزه با تروریسم هستند.
حجت الاسلام احمد سالک، عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت نیز گفت: برای اینکه دشمن اجازه ندهد یک انتخابات سالم به وجود بیاید، سعی دارد که فضای کشور را به اشکال مختلف همچون ترور شهید احمدی روشن ملتهب جلوه دهد.
سردار محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین، اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل، انجمن دفاع از قربانیان تروریسم و با صدور اطلاعیه و بیانیه های جداگانه ای ضمن محکوم کردن اقدام تروریستی دیروز تاکید کردند که راه شهید مصطفی احمدی روشن با صلابت ادامه خواهد یافت.
کارنامه سیاه آمریکا درخصوص ترور دانشمندان ایرانی
اقدام کور سازمان جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا و رژیم صهیونیستی موسوم به «سیا» و«موساد» در ترور دانشمندان هسته ای ایران، به ترور دکتر «مسعود علی محمدی» استاد فیزیک دانشگاه تهران، در تاریخ 22 دی ماه 88 بازمی گردد.
شهید علی محمدی در مقابل در ورودی منزل خود در منطقه قیطریه بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور که در موتورسیکلتی در نزدیکی خودروی شخصی وی جاسازی شده بود، مورد حمله تروریستی قرار گرفت و به شهادت رسید.
در حملات تروریستی دیگری که صبح دوشنبه هشتم آذر 1389 با همان روش پیشین انجام شد، دو تن از اساتید فیزیک دانشگاه شهید بهشتی مورد سوءقصد قرار گرفتند که طی آن، دکتر مجید شهریاری جان باخت و دکتر فریدون عباسی دوانی زخمی شد.
به دنبال این واقعه تروریستی، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که یک شبکه رژیم صهیونیستی را که متشکل از گروهی از جاسوسان و تروریست های آموزش دیده صهیونیستی بودند، منهدم و عوامل اصلی مرتبط با ترور دانشمند ایرانی را دستگیر کرده است.
همچنین، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران می گوید سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد)، از پایگاه هایی در برخی از کشورهای خاص اروپایی و کشورهای غیر اروپایی و نیز کشورهای همسایه ایران برای دست یافتن به اهداف غیرانسانی خود استفاده می کند.
در ادامه این فعالیت های تروریستی، سرویس های جاسوسی بیگانه، عصرگاه شنبه (اول مرداد ماه 1389) داریوش رضایی نژاد یکی از دانشجویان دوره کارشناسی ارشد برق (گرایش قدرت) دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی را در مقابل دیدگان همسر و فرزند خردسالش به شهادت رساندند.
بعد از این اقدام تروریستی بود که پایگاه اینترنتی « دبکا فایل» وابسته به موساد اعلام کرد که سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی، مسئولیت ترور شهید داریوش رضایی نژاد را پذیرفت.
دبکا فایل که ارتباطات شناخته شده و تایید شده ای با سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل (موساد) دارد، در گزارشی راجع به ترور رضایی نژاد او را «یک دانشمند هسته ای» و «مرتبط با پروژه های سری» خواند و اعلام کرد که ترور وی با نفوذ در مراکز فنی ایران انجام شده است.
نویسندگان این گزارش ادعا کردند رضایی نژاد علاوه بر فعالیت شناخته شده دانشگاهی اش به تاسیسات پارچین رفت وآمد داشته و فعالیت های چندگانه او این امکان را فراهم می کرد که پوشش های چندگانه ای برای خود فراهم کند.
ادعای ناشیانه «دبکا فایل» در حالی است که پارچین اساسا یک تاسیسات هسته ای نیست و آژانس هم این موضوع را تایید کرده است و دیروز 21 دی ماه 1390، مقارن با سالروز شهادت دکتر علیمحمدی، مهندس مصطفی احمدی روشن توسط عوامل استکبار و رژیم صهیونیستی به شهادت رسید.
“معمر محمد عبدالسلام قذافی” در ژوئن 1942 در روستایی به نام جهنم در حوالی سرت در لیبی به دنیا آمد. خانواده او به یک قبیله کوچک از بربرهای عرب شده بهنام قذاذفه تعلق داشت که از طریق چوپانی در بیابان هون امرار زندگی می کردند. وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ای اسلامی در لیبی پشت سر گذاشت.
در دوران جوانی شکست عربها از اسرائیل در سال 1948 میلادی و به قدرت رسیدن “جمال عبدالناصر” در مصر به سال 1952 میلادی عمیقا وی را تحت تأثیر قرار داد. قدافی در سال 1961 میلادی وارد دانشکده افسری بنغازی و در سال 1966 به عنوان مستشار نظامی فارغالتحصیل شد. وی در همین زمان به نهضت افسران آزاد پیوست.
در اول سپتامبر 1969 میلادی گروه اندکی از افسران دانشکده افسری موسوم به افسران آزاد متشکل از افسرانی که به رهبری “جمال عبدالناصر” و “محمد نجیب” در سال 1952 به حکومت پادشاهی مصر پایان داده بوند به رهبری “معمر قذافی” یک کودتای بدون خونریزی را علیه شاه “ادریس سنوسی” که برای درمان به ترکیه رفته بود ترتیب دادند.
وی پس از در دست گرفتن قدرت حکومتی را پایه ریزی کرد که مغلطه ای از تلقی شخصی از اسلام و سوسیالیسم بود و خود را رهبر انقلاب لیبی نامید.
قذافی بر پایه فلسفه سیاسی و ملیگرایانه خود در سال 1977 میلادی نام جمهوری عربی لیبی را به “جماهیریه عربی سوسیالیستی خلق عظیم لیبی” تغییر داد. دوران زمامداری وی در این کشور که بیش از 4 دهه به طول انجامید یکی از طولانی ترین دوره های حکومت یک فرد در تاریخ معاصر به شمار می رود.
قذافی در سال 1973 کمیتههای شورشی مشابه با سیستمهای موجود در کشورهای کمونیستی تشکیل داد و قوانین سخت گیرانه ای را به اجرا گذاشت.
طبق این قوانین داشتن اختلاف عقیده ممنوع شد، مجازات اعدام برای تشکیل حزب سیاسی تعیین شد و شرکت کردن در مباحثات سیاسی با کشورهای بیگانه یک جنایت قابل مجازات محسوب و برای آن 3 سال زندان در نظر گرفته شد.
در آگوست 1978 میلادی “امام موسی صدر” رهبر شیعیان لبنان و دو تن از همراهانش به لیبی سفر کردند تا ملاقاتی رسمی با دولت آن کشور داشته باشند. اما پس از آن مسافرت از موسی صدر و همراهانش اطلاعی در دست نیست. لیبی پیوسته مسئولیت سرنوشت موسی صدر را از خود ساقط کرده و مدعی شد وی و همراهانش لیبی را به مقصد ایتالیا ترک کردهاند. با این حال ناپدید شدن صدر به یک مشاجره دائمی بین لیبی و لبنان مبدل گشت.
قذافی در دهه 1980 میلادی شبکهای از دیپلماتها را استخدام کرد و نیروهای تازهای را برای ترور سیاسی صدها منتقد خود در گوشه و کنار جهان به کار گماشت. بر اساس گزارش سازمان عفو بین الملل رژیم وی حداقل 25 ترور سیاسی را بین سالهای 1980 تا 1987 در سراسر جهان ترتیب داد.
در سال 1981 میلادی قذافی درباره ترور “رونالد ریگان” رئیسجمهوری وقت آمریکا سخن گفت و در پاسخ ریگان او را “سگ دیوانه” خاورمیانه نامید. در دسامبر همان سال وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا گذرنامههای مسافرت به لیبی را باطل کرد و در مارس 1982 واردات نفت لیبی را نیز تحریم کرد. قذافی در سال 1984 اعلام کرد رژیمش در صورت لزوم حتی در شهر مقدس مکه و هنگام ادای فرضیه حج دست به ترور می زند. در آگوست همان سال یک توطئه لیبیایی در مکه کشف و خنثی شد.
به دنبال سرنگونی “صدام حسین” به وسیله نیروهای آمریکایی در سال 2003 قذافی اعلام کرد که رژیمش یک برنامه فعال برای سلاحهای کشتار جمعی داشته اما میخواهد به بازرسان سازمان ملل اجازه دهد که به کشورش بیایند و آنها را مشاهده کرده و از بین ببرند. این اقدام از سوی “جرج بوش” رئیس جمهور وقت آمریکا و دیگر حامیان جنگ عراق مورد استقبال قرار گرفت.
در ادامه فرایند از بین بردن این تسلیحات لیبی همکاری خود را با رژیمهای کنترلی بینالمللی بهبود بخشید تا جایی که در مارس 2006 فرانسه توانست توافق خود را برای توسعه برنامه انرژی هستهای در لیبی اعلام کند. در ماه می این سال نیز دولت ایالات متحده از برقراری روابط کامل دیپلماتیک خود با طرابلس خبر داد. فعالیت هایی مانند پرداخت غرامت به بازماندگان حوادث تروریستی منتسب به لیبی و کنار نهادن برنامه دستیابی به سلاح هستهای نهایتا منجر به برداشته شدن تحریمهای سازمان ملل علیه لیبی در سال 2003 شد.
قذافی در آگوست 2008 جشنی سراسری در بنغازی با حضور 200 حکمران و پادشاه آفریقایی ترتیب داد و در آنجا به خود لقب “شاه شاهان” آفریقا را داد که این در واقع بخشی از تلاش او برای تشویق حکام آفریقایی و دولتهای متبوعشان برای پیروی از قذافی در قالب اتحادی بزرگ بود. با این حال این اقدام با واکنش دیگر دولتهای آفریقایی مواجه شد. در فوریه 2009 میلادی و در پنجاه و سومین سالگرد تاسیس اتحادیه آفریقا یک مراسم جشن تاجگذاری در پایتخت اتیوپی برگزار شد که طی آن قذافی به عنوان رئیس این اتحادیه انتخاب شد. وی در آن مراسم به رهبران آفریقایی گفت که به تلاش خود برای رسیدن به ریاست ایالات متحده آفریقا ادامه خواهد داد.
قذافی حامی اصلی “عیدی امین” دیکتاتور اوگاندا بود. امین به پاس قدردانی زمانی که در لیبی بود با دختر قذافی ازدواج کرد اما دختر قذافی بعدها از او جدا شد. قذافی در ادامه روابط خود با اوگاندا و در حمایت از امین به تانزانیا لشکرکشی کرد که در این جنگ نزدیک به 600 نظامی ارتش لیبی در دفاع از رژیم امین کشته شدند.
در فوریه 2011 گروهی از معترضان سیاسی که از جنبش های مردمی در تونس و مصر و دیگر بخشهای جهان عرب الهام گرفته بودند بر ضد رژیم قذافی در لیبی بهپا خاستند و این موضوع بهسرعت به یک انقلاب عمومی مبدل و با سرکوب شدید از سوی رژیم معمر قذافی مواجه شد.
در پی سرکوب شدید اعتراضات، این حرکت به شکلی گستردهتر و بهتدریج بصورت شورش سراسری درآمد که با برخوردهای خونین و خشونتآمیز حاکمیت با مردم معترض روبهرو شد و همه شهرهای لیبی را دربرگرفت. به فاصله اندکی از آغاز درگیری ها نیروهای مخالف قذافی از جانب شرق به غرب شهرهای لیبی را تحت کنترل خود قرار داده و در بندر بنغازی دومین شهر بزرگ کشور دولت موقتی با عنوان “شورای انتقالی لیبی” تشکیل دادند.
در آگوست 2011 نیروهای انقلابی پایتخت را تصرف کردند که این اقدام به فرار قذافی به شهر زادگاهش سرت شد. سرانجام در هفتمین ماه جنگ داخلی در لیبی، انقلابیون با تسلط بر آخرین موضع مقاومت طرفداران قذافی از پیروزی انقلاب این کشور خبر دادند. به این ترتیب لیبی پس از تونس و مصر سومین کشوری بود که در نتیجه قیامهای مردمی منطقه به رژیم دیکتاتوری دیرپای خود پایان داد.
حماسه ی 9دی یک بصیرت بود عظمت خلقی به پا خواسته بود در مقابل مشتی روباه وشغال وگرگ های گرسنه
اگر چه اغلب پادشاهان، همراه با مقام، ثروت خود را نیز به ارث می برند، اما آنها نیز از گزند بحران مالی جهانی در امان نیستند و مانند ملت خود با تبعات این بحران دست به گریبان هستند.
در فهرست جدید ثروتمندترین پادشاهان جهان که مجله ی تجاری فوربز آن را تهیه کرده، نسبت به فهرستی که سال گذشته تهیه شد، تغییرات محسوسی به چشم می خورد که ان را می توان ناشی از بحران اقتصادی دانست که از سال گذشته در جهان گسترش یافته است.
ثروتمندترین پادشاهان در طول سال گذشته، در مجموع ،22 میلیارد دلار از ثروت خود را از دست داده اند. در میان تمام پادشاهان جهان تنها پادشاه مراکش، سلطان محمد ششم، موفق شده در طول سال گذشته از تبعات بحران اقتصادی در امان بماند و به ثروت خود بیافزاید. او اکنون 1 میلیارد دلار نسبت به سال گذشته ثروتمند تر شده و با یک پله صعود ،در مقام هفتم فهرست ثروتمندرین پادشاهان جهان قرار گرفته است.
امارت امیر نشین دبی بیش از 60 میلیارد دلار برای ساخت جزایر مصنوعی سه گانه نخلی که انها را ” هشتمین عجایب جهان” نیز می نامند هزینه کرد و توانست خریداران زیادی را از براد پیت و آنجلینا جولی تا دیوید و ویکتوریا بکام به سمت خلیج فارس جذب کند. اما اکنون رکود بازار مسکن در جزایر نخلی وکاهش ساخت و ساز در ان – ناشی از بحران مالی جهانی- به این امارت ضررهای بسیاری وارد کرده است.
در نتیجه ثروت امیر دبی، محمد بن راشد آل مکتوم، در سال گذشته،6 میلیارد دلار کاهش یافته و این امر موجب شده تا او به مقام پنجم ثروتمندترین پادشاه نزول کند. همسایه او نیز، امیر ابوظبی ،در وضعیت چندان خوبی قرار ندارد. سقوط بهای نفت موجب شده تا ثروت شیخ خلیفه بن زاید آل نهیان 5 میلیارد دلار کاهش یابد و او در فهرست مجله ی فوربز، از مقام دوم به مقام سوم سقوط کند.
بهومیبول آدولیادج، پادشاه ویتنام که امسال نیز در صدر ثروتمندترین پادشاهان دنیا قرار گرفته است، ثروتی به ارزش 30 میلیارد دلار دارد که به دلیل رکود بازار مسکن ، افت بازار سرمایه و تنش ها سیاسی در این کشور ، نسبت سه سال گذشته 5 میلیارد کاهش یافته است.
هانس آدام دوم، پادشاه لیختن اشتاین با 3?5 میلیارد دلار ثروت همچنان در مقام ششم قرار دارد و نسبت به سال گذشته 1?5 میلیارد دلار از ثروت خود را به دلیل مشکلات مالی موجود در کشورش از دست داده است.
شاهزاده آلبرت دوم از موناکو با ثروتی به ارزش 400 میلیون دلار در مقام نهم قرار دارد. ثروت او نیز به دلیل رکود بازار مسکن و کاهش بهای آثار هنری و صنایع دستی، نسبت به سال گذشته 600 میلیون دلار کاهش داشته است.
ثروت عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان ، در طول سال گذشته به دلیل شرایط بد اقتصادی 4 میلیارد دلار کاهش یافته و امسال با یک پله سقوط در رده ی چهارمین پادشاه ثروتمند جهان قرار گرفته است. او با وجود مشکلات مالی عدیده در کشورش، یک مراسم شاهانه برای رئیس جمهور آمریکا برگذار و بالاترین نشان افتخار عربستان که یک مدال طلا ست را به او اهدا کرد.
شاهزاده بئاتریس ویلهلمینا آرمگارد از هلند که نسبت به سال گذشته 100 میلیون دلار از ثروت خود را از دست داده است در مقام چهار دهم قرار گرفته است. گفتنی است که پادشاهان دیگری که نامشان در فهرست 15 نفره فوربز ذکر شده، تغییری چشمگیری در دارایی آنها ایجاد نشده است. فهرست کامل فوربز به این شرح است:
اما بر خلاف دستور جلسه ای که از قبل قرار بود در این روز مورد بحث قرار گیرد، یعنی تعیین رئیس جدید دانشگاه آزاد، با کارشکنی تیم آقای هاشمی، این مسأله به حاشیه رفت و تنها به مسائل بی اهمیت پرداخته شد.
در این جلسه تیم فعلی مدیریتی دانشگاه آزاد بر وارد نشدن به بررسی گزینهها و نرفتن سراغ موضوع اصلی اصرار داشت و در این زمینه، حتی یک دستور کار فرعی با عنوان "تعیین رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد" نیز مطرح شد.
با توجه به اینکه شش رای از ده رأی هیأت امنای دانشگاه آزاد هم اکنون در ائتلافی نانوشته در سبد طیف آقای هاشمی رفسنجانی برای رسیدن به مقام ریاست دانشگاه آزاد قرار گرفته است به نظر می رسد که ریاست دانشگاه آزاد از هم اکنون توسط هاشمی تعیین می شود.
همان طور که می دانید یکی از وعدههای آقای رئیسجمهور از ابتدای دولت نهم، اصلاح روند مدیریتی دانشگاه آزاد بود که در چند مرحله نسبت به این کار اقدام شد و در نهایت بهدلیل برخی تهدیدها در سال 87، این روند اصلاح، موقتاً متوقف شد. برخی از تحلیلگران وجود روابط خاص بین برخی از عناصر نزدیک به آقای رئیس جمهور با طیف وابسته به آقای هاشمی و جاسبی را عامل این موضوع می دانند.
پیش از این، در بین کاندیداهای انتخاب ریاست دانشگاه آزاد اسلامی، عباس طائب مشاور عالی وزیر علوم، فرهاد دانشجو رئیس سابق دانشگاه تربیتمدرس، فرهاد رهبر رئیس دانشگاه تهران، غلامحسین الهام عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، محمد سلیمانی وزیر سابق ارتباطات و فناوری اطلاعات، محمدحسن شجاعیفرد مشاور وزیر علوم، کریم زارع معاون پارلمانی دانشگاه آزاد، علیمحمد رنجبر عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف، محمدصادق مهدوی قائممقام رئیس دانشگاه آزاد و فردی با عنوان مهدویان که تاکنون جزو گزینههای ریاست دانشگاه آزاد نبوده به عنوان گزینههای ریاست دانشگاه آزاد مطرح شدهاند.
اما بنا بر گزارش های رسیده از منابع آگاه به بولتن نیوز، گزینه اصلی آقای هاشمی برای ریاست دانشگاه آزاد اسلامی آقای حمید میرزاده عضو هئیت امنای دانشگاه آزاد و معاونت اجرایی و همه کاره دولت هاشمی در 8 سال ریاست جمهوری ایشان است. بنابراین تیم آقای هاشمی گویا قصد ندارند دست از سر دانشگاه آزاد بر دارند و هم چنان به دنبال وجود شبکه مافیایی خود در این نهاد مهم فرهنگی و آموزشی هستند.
تیم مدیریتی دانشگاه آزاد نیز برای از دست ندادن این پایگاه مهم خود که عملاً برای هاشمی و نزدیکانش تبدیل به یک حزب بزرگ و سیاسی با کارکردهای متنوع شده بود، حتی اقدام به ارائه طرح وقف و سرمایه 250هزار میلیاردی دانشگاه آزاد کرد تا در نتیجه این طرح، اختیار از شورای عالی انقلاب فرهنگی برای ورود و اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد سلب شود. اما با هوشیاری به موقع دانشجویان انقلابی و درایت رهبر انقلاب این طرح آنان نیز با شکست مواجه شد. بنابراین تیم هاشمی و جاسبی چاره ای ندیدند جز اینکه به هر طریق ممکن بتوانند رئیس بعدی دانشگاه آزاد را نیز از میان حلقه خود انتخاب کنند
محمدحسین جهانپناه: انتشار خبر ساقط شدن یکی از پهپادهای آمریکایی (پهپاد مخفف پرنده هدایتپذیر از دور است) بر فراز ایران در اواسط آذرماه امسال آن هم تنها چند هفته مانده به پایان سال میلادی، تیتر بسیاری از رسانههای خبری جهان را به خود اختصاص داد. البته این نخستین باری نبود که اخباری مبنی بر ساقط شدن هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی بر فراز ایران منتشر میشد، اما این بار داستان فرق میکرد، نام یکی از پر رمز و راز ترین هواپیماهای جاسوسی آمریکایی موسوم به آر-کیو170 به گوش میرسید. خبری که با تایید نصفه و نیمه آن از سوی ناتو و سپس پنتاگون چهرهای جدی به خود گرفت.
نخستین خبرها از وجود پهپادی پنهانکار در خاورمیانه حدود چهار سال پیش به رسانهها درز کرد، زمانی که برای اولین بار این هواپیما در فرودگاه قندهار افغانستان در حال تمرین در شرایط واقعی دیده شد. (تصویر زیر)
اطلاعاتی پیرامون جزئیات طراحی و ساخت آن در میان رسانهها وجود نداشت. شاید تنها چیزی که در باره آن میدانستیم، این بود که طرح ظاهری هواپیما به شدت یادآور یکی از طرحهای ناکام قدیمی آلمانها در جنگ جهانی دوم موسوم به اچ-او 229 است که طرح آن را در زیر مشاهده میکنید.
آر-کیو 170 توسط دایره توسعه برنامههای پیشرفته شرکت لاکهید مارتین یا به بیان ساده، همان اکانس وروکس طراحی شده بود، همان گروه معروفی که از زمان ساخت اولین جت جنگنده در ایالات متحده طراحی تقریبا تمامی هواپیماهای فوق محرمانه ارتش ایالات متحده، از اف117 گرفته تا یو2 را بر عهده داشت. کد آر-کیوی اول اسم پرنده مخفف پرنده بدون سرنشین شناسایی است که مشخصا نشان از غیرمسلح بودن آن میدهد (مثال معروف، پهپاد رزمی پردیتور ام-کیو است که مخفف پهپاد مسلح به موشک است) با این حال همچنان مشخص نیست که آر-کیو 170 دقیقا در چه بازهای از هواپیماهای جاسوسی جای میگیرد، پهپادهای دوربرد شناسایی استراتژیک نظیر گلوبالهاوک یا پهپادهای میانبرد شناسایی تاکتیکی، چیزی که احتمالش بیشتر است. تصاویر احتمالی این هواپیما
این هواپیمای ضد رادار ساخته شرکت لاکهید مارتین است و تسلیحات حمل نمیکند. فاصله بین دو سر بال آن حدود 20 متر و وزن آن نزدیک به 3500 کیلوگرم است. تصاویر اندکی از این هواپیما در سطح جهان منتشر شده است، چراکه این هواپیما شبیه به چند هواپیمای بدونسرنشین دیگر بخصوص X-47B است و به همین دلیل، ممکن است تصاویری که مشاهده میکنید، تصویر دقیق هواپیمای آر-کیو-170 سنتینل نباشد.
از دید فنی، آر-کیو 170 را میتوان پیشرفتهترین پهپاد پنهانکار عملیاتی دنیا و البته محرمانهترین آنها دانست. لاکهید در طراحی این بالپرنده نهایت ظرافت ممکن را به کار برده، با این حال مشخصا در پایان از بهکار بردن نهایت تکنولوژی پنهانکاری در آن خودداری شده است. این موضوع را به راحتی از دریچههای هوای بدون پوشش هواپیما میتوان فهمید. نوع موتور هواپیما هنوز معمایی بیجواب است.
آنچه کارشناسان حدس میزنند
با توجه به تجربیات دیگر پهپادهای مشابه و بدون در نظر گرفتن سرعت احتمالی، حدس زد این هواپیما بیشینه ارتفاعی در حدود 50هزار پا / 15هزار متر داشته باشد. آر-کیو170 همانند بیشتر هواپیماهای بدون سرنشین پنهانکار امروزی در قالب بال پرندهای یکپارچه اما نه چندان بزرگ با کنترل تماما ماهوارهای طراحی شده است. اگر چه اطلاعات و حتی تصاویر بسیار معدودی از این پرنده مرموز منتشر شده، اما همینقدر را میدانیم که فاصله دو سر بالهای این هواپیما در حدود 20 تا 27 متر است. سنسورهای اصلی این هواپیما در کنار رادار آرایه فازی (آرایه کاوش فعال الکترونیکی) در داخل بالهای هواپیما قرار گرفتهاند اما ماهیت آنها را تنها از شکل و شمایل ظاهری هواپیما میتوان حدس زد. به عنوان نمونه هواپیما قطعا از سیستمهای الکترواپتیکال (تلویزیونی) با ارتباط امن ماهوارهای با رمزنگاری 256 بیتی استفاده میکند. این گونه ارتباطات رمزنگاریشده توسط کدهایی 10 تا 11 رقمی محافظت میشوند که از امنیت به نسبت قابلتوجهی در دنیای ارتباطات برخوردارند.
هواپیماهای بدون سرنشین در این کلاس عموما میتوانند تمام مراحل عملیات را به صورت کاملا خودکار بر اساس نقشههای گرافیکی از پیش تعیینشده کنترل و اطلاعات تصویری دریافتی را در همان لحظه به مرکز کنترل منتقل کنند. این نقشههای از پیش تعیین شده همچنین به عنوان نقشه پشتیبان در هنگام قطع ارتباط ماهوارهای برای بازگشت خودکار به پایگاه مادر نیز استفاده میشود و بههمین دلیل، قبل از هر پرواز، نقشه منطقه عملیات به کامپیوتر هواپیما داده میشود.
چرا پهپاد؟
از نظر کلی هواپیماهای بدون سرنشین بهخصوص آنهایی که با کنترل ماهوارهای هدایت میشوند همچنان با مشکلات زیادی مواجه هستند. ارتش ایالات متحده از ابتدای تهاجم به عراق تا به امروز صدها پهپاد کوچک و بزرگ را برای انجام انواع عملیاتهای شناسایی یا تهاجمی روانه خاورمیانه کرده که بیش از یک سوم آنها دچار سانحه شده و از دست رفتهاند. پهپادهای کنونی در شرایط عملیاتی بسیار آسیبپذیرند، چرا که بسیار پیش آمده که خلبان هواپیمای بدون سرنشین از سر بیدقتی یا بی تجربگی هواپیمایش را به باد داده یا به دلیل از دست رفتن ارتباط ماهوارهای برای مدتی هر چند کوتاه، کنترل هواپیمای بدون سرنشین از دست مرکز کنترل خارج شده است.
علیرغم چنین مشکلاتی از آن سوی ماجرا هم نباید غافل شد. واقعا نمیتوان نقاط ضعف زیادی برای هواپیماهای پنهانکاری در این سطح پیدا کرد، چرا که اینگونه هواپیماهای پنهانکار با توجه به موتور جت و دریچههای هوای خود، بیصدا هستند و ارتفاع پرواز بالا، آنها را از دیده شدن در امان نگاه میدارد. مجموعه این تواناییها، کاربرد هواپیماهای بدون سرنشین شناسایی را به جای هواپیماهای سرنشیندار بهصرفه کرده است.
آر-کیو170 در میدان نبرد
آنطور که این روزها شنیده میشود، آر-کیو170 برای نخستین بار شش سال پیش عملیاتی شد، زمانی که اسکادران 30-ام شناسایی از وینگ 432 نیروی هوایی ایالات متحده اولین پرندههای سفیدرنگ خود را دریافت کرد. آر-کیو 170 به فاصله تنها دو سال از تحویل به نخستین یگان عملیاتی، بی سر و صدا در فرودگاه قندهار استقرار یافت. بهدنبال انتشار نخستین تصاویر این پرنده در فرودگاه قندهار و از آنجاکه تا آن زمان حتی اسم هواپیما در هالهای از ابهام قرار داشت،آن را جانور قندهار نامیدند. نبود نام رسمی و تاییدشده به شهرت سریع حیوان قندهار منجر شد.
پرواز این پهپادها و استقرارشان در منطقه در حقیقت پاسخی بود به کاهش پروازهای هواپیماهای شناسایی سرنشیندار یو2 در منطقه که از زمان حمله نیروهای غربی به افغانستان با همراهی پهپادهای گلوبالهاوک در منطقه مستقر شده بودند. از طرفی استقرار این پهپاد جدید این امکان را فراهم میکرد که با استفاده از مزیت پنهانکاری هواپیما، دامنه عملیات شناسایی بدون ایجاد بلواهای سیاسی به مرز کشورهای همسایه افغانستان هم گسترش پیدا کند، بخصوصکه از نظر تئوری تنها رادارهای موج بلند، آنهم در شرایطی خاص میتوانند هواپیماهایی از این دست را شناسایی کنند که آنهم از نظر عملی آزمایش نشده بود.
به دنبال بالا گرفتن درگیریها در شبهجزیره کره در سال 2010 / 1389، یگانهای شناسایی مجهز به آر-کیو170 به کره جنوبی انتقال یافتند تا فعالیتهای موشکی کره شمالی را زیر نظر بگیرند.
از آگوست 2010 / مرداد 1389 که احتمال حضور اسامه بن لادن در پاکستان جدیتر شد، عملیات آر-کیو170 در افغانستان جانی دوباره گرفت، بخصوص که این بار با یک سیستم ارتباط تلویزیونی همزمان پشتیبانی میشدند. گفته میشود یگانهای آر-کیو170 در طول این مدت، منطقهای را که گفته میشد بنلادن در آن سکنی گزیده، 24ساعته از ارتفاع بالا زیر نظر گرفته بودند. این عملیات که در نهایت به حمله یگانهای ویژه نیروی دریایی و مرگ بن لادن انجامید، زیر چشمان تیزبین آر-کیو170 اتفاق افتاد و باراک اوباما شخصا از مقر فرماندهی عملیات، تصاویر ارسالی از هواپیمای بدون سرنشین را نظارهگر بود. این در حالی بود که حضور ناپیدای این هواپیماهای بدون سرنشین در حریم هوایی پاکستان که پس از مرگ بنلادن افشا شد، خشم مقامات پاکستانی را در پی داشت، بخصوصکه سیستم پدافند هوایی این کشور در تمام مدت از حضور این هواپیماهای بدون سرنشین مطلع نشده بود.
چرا سقوط این هواپیما در ایران این قدر مهم است؟
در طول تمام سالهای پس از جنگ سرد تنها یک هواپیمای پنهانکار آمریکایی در مرز کشوری دیگر توسط پدافند هوایی یا سانحه فنی سرنگون شده و آن هم ماجرای اف117 نگونبختی بود که از بد حادثه هنگام بازگشت از ماموریت بمباران خود سر راه یک موشک سام3 یوگسلاوی قرار گرفت و سرنگون شد. (تصویر زیر، نمای یک فروند هواپیمای پنهانکار F-117 را نشان میدهد).
در عین حال حتی از زمان جنگ سرد به این سو هیچیک از هواپیماهای جاسوسی یا رادارگریز سرنگون شده همچون یو2 به سلامت به دست نیامده است