سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیشینه تاریخی: مرودشت را می توان گفت سابقه ای به عمر تاریخ دارد زیرا در وجه تسمیه این شهر که در نزدیکی خرابه های شهر استخر بنا شده عنوان گردیده که مرو نام یکی از محلات شهر استخر بوده است. و شهر مرودشت فعلی از سال 1314 همزمان با احداث کارخانه قند شکل گیری آن آغاز گردیده و در سال 70 به بزرگترین شهر بعد از مرکز استان مبدل شده است. زبان مردم این شهرستان فارس است. از آثار تاریخی مهم این شهرستان به تخت جمشید، نقش رستم، ویرانه های شهر استخر، تخت طاووس، پل خان و ... می توان اشاره کرد. موقعیت جغرافیایی و اقلیمی: شهرستان مرودشت از شهرستانهای شمالی استان فارس و به فاصله 45 کیلومتری از مرکز استان قرار دارد. مساحت آن 3687 کیلومتر مربع و از شرق محدود است به شهرستان ارسنجان از شمال به شهرستان پاسارگاد و از شمال غرب به شهرستان خرم بید و اقلید و از جنوب غربی به شهرستان سپیدان و از جنوب به شهرستان شیراز محدود است، ارتفاع آن از سطح دریا 1620 متر می باشد. وضعیت شهرستان از نظر: تقسیمات کشوری - تعداد شهر: سه شهر: مرودشت، سیدان، کامفیروز - تعداد بخش: چهار بخش: مرکزی، کامفیروز، درودزن،سیدان - تعداد دهستان: 14 دهستان - وسعت: 3687 کیلومتر - جمعیت کل شهرستان: 333813 نفر - جمعیت مردان: 171140 نفر - جمعیت زنان: 157173 نفر - جمعیت شهری: 145194 نفر - جمعیت روستایی: 188636 نفر - جمعیت غیر ساکن: 438 نفر - جمعیت فعال: 69830 نفر - نرخ بیکاری: 7/13% وضعیت شهرستان از نظر: آموزش و پرورش و آموزش عالی - تعداد کل دانش آموزان: 70424 نفر · پسر: 36194 نفر · دختر: 34230 نفر - تعداد مدارس و واحد های آموزشی: 561 ساختمان - مراکز آموزش عالی موجود در شهرستان: دانشگاه آزاد و اسلامی واحد مرودشت و دانشگاه پیام نور واحد مرودشت. - تعداد دانشجویان دانشگاه پیام نور: 70 دانشجو در 2 رشته - تعداد دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی: 8252 دانشجو در 51 رشته - تعداد طلبه های حوزه علمیه: 46 طلبه و5 استاد - تعداد کتابخانه های عمومی و دولتی: 9 باب - امکانات تربیت بدنی: · 6 سالن ورزشی سر پوشیده · 7 زمین بازی وضعیت شهرستان از نظر: کشاورزی - میزان کل اراضی زیر کشت: 150 هزار هکتار - میزان اراضی تحت اشغال باغات: 3.580 هکتار - میزان اراضی زیر کشت زراعی: 146.470 هکتار - میزان کل محصولات زراعی و باغی: 1.909.024 تن - میزان محصولات تولیدی باغی : 62.000 تن - محصولات عمده باغی شامل: انار، گردو، انگور، بادام، زردآلو، به، سیب، هلو، خرما - میزان محصولات تولیدی زراعی: 1.847.024 تن - محصولات عمده زراعی: گندم، جو، ذرت، برنج، چغندر، کلزا، گوجه فرنگی، پیاز، سیب زمینی - تعداد چاههای کشاورزی: 12500 حلقه - تعداد چاههای عمیق: 7000 حلقه - تعداد چاههای عمیق برقدار : 25000 حلقه - تعداد چاههای نیمه عمیق دستی: 5500 حلقه - تعداد قنوات: 19 رشته - تعداد چشمه ها: 12 چشمه • و حدود 37% اراضی کشاورزی شهرستان از طریق سد درودزن آبیاری می شود. وضعیت شهرستان از نظر: صنعت - تعداد واحدهای صنعتی فعال : 3900 واحد - شامل: کارخانجات بزرگ ذرت خشک کنی، رب گوجه فرنگی و شوریجات و ترشیجات – کارگاههای قالیبافی و صنایع کوچک وضعیت شهرستان از نظر: خدمات زیر بنایی الف، راهها: - طول راههای آسفالته و فرعی : 76 کیلومتر اصلی، 135 کیلومتر فرعی، 152 کیلومتر شریانی - طول راههای در دست احداث: 30 کیلومتر - طول راههای روستایی: 377 کیلومتر آسفالته، 39 کیلومتر شوسه، 50 کیلومتر خاکی ب، گاز: - تعداد کل انشعابات گاز: 20935 مشترک - تعداد علمکهای منصوبه: 20935 علمک - طول شبکه های گاز رسانی: 418 کیلومتر - تعداد روستاهای برخوردار از گاز: 4 روستا • 5 روستا در دهه فجر برخوردار می شود و 5 روستا تا پایان سال - تعداد شهرهای برخوردار از گاز: 2 شهر ج، ارتباطات: - تعداد مراکز تلفن شهری: 4 مرکز - تعداد مراکز تلفن روستایی: 60 مرکز - تعداد شماره تلفنهای ثابت منصوبه: 61000 خط - تعداد شماره تلفنهای همراه فعال: 17677 خط د، آب و برق: - تعداد مشترکین برق : 65000 مشترک - تعداد مشترکی آب آشامیدنی: 56990 مشترک - تعداد مشترکین آب آشامیدنی شهری: 30128 مشترک - تعداد مشترکین آب آشامیدنی روستایی: 26862 مشترک - تعداد سدهای موجود با ذکر نام: 1 واحد – سد درودزن ه، امور بهداشتی و درمانی: - تعداد مراکز بهداشتی : 22 واحد - تعداد خانه های بهداشت فعال: 100 واحد - تعداد تختهای بیمارستانی: 120 تخت و، جاذبه های گردشگری و میراث فرهنگی: - آثار تاریخی،فرهنگی: برابر اعلام اداره میراث فرهنگی تا کنون حدود 200 اثر تاریخی در شهرستان به ثبت رسیده مانند: 1. مجموعه جهانی تخت جمشید شامل بنای کاخ ها، موزه و آرامگاه 2. مجموعه آثار تاریخی نقش رستم 3. شهر تاریخی استخر 4. نقش رجب 5. بنای پل خان 6. معدن سنگ مجد آباد و سیوند که گویند سنگ بنای تخت جمشید از آنها تامین شده است. - جاذبه های طبیعی و تفرج گاهها: بهشت گمشده، آبشار حصار دشتک، تیره باغ، سد درودزن، باغ بدره فاروق، تنگ خوش سیوند، سرآسیاب وقره قلات سیدان






تاریخ : پنج شنبه 91/4/22 | 4:57 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

 

 به دنبال مطالعات انجام شده در زمان حکومت پهلوی اول جهت احداث یک کارخانه قند در استان فارس بالاخره دشتی موسوم به دشت مرودشت و در جوار رودخانه پرآب کر و همچنین در مجاورت رودخانه پلوار (سیوند امروزی) در ست نقطه شمالی محل تلاقی این دو رودحانه محلی را جهت احداث این کارخانه صنعتی برگزیدند و در سال 1312 هجری شمسی کلنگ آغاز ساخت این کارخانه عظیم (در نوع خود در آن زمان) به زمین زده شد. طراح و مجری این کارخانه آلمانها بودند که با توجه به موقعیت جغرافیایی خاک منحصربه فردی که منطقه وجود داشت حاصلخیز کشاورزی و رودهای پرآب کر سیوند و همچنین وجود آثار گرانسنگ میراث فرهنگی تخت جمشید، نقش رستم، پل خان و همچنین به دلیل شناخت روحیات مردم این منطقه که در آن زمان یکی از حوزه ها ی شهرستان شیراز و از توابع بخش زرقان محسوب می شد مبنی بر سخت کوشی دارا بودن قابلیت های کشاورزی چه سنتی و چه صنعتی این منطقه برگزیدند در فاصله 5/2 کیلومتری شمال پلخان کلنگ این کارخانه را به زمین زدند. بدون شک هیچ کس حتی حکومت مرکزی و حتی طراحان و مجریان این کارخانه چنین آینده ای را برای کارخانه خود متصور نمی شدند. درست 2 سال پس از شروع عملیات اجرائی کارخانه و و در یک برنامه زمانبندی منظم یعنی در سال 1314 ه.ش اولین صدای سوت آغاز این کارخانه بسان صدای گریه نوزادی که بدو تولد خبر تولدش را نوید می دهد در دشت مرودشت پیچید صدای سوتی که امروز هم در زمان فعالیت کارخانه و در نوبت صبح و عصر خاطرات روزهای کودکی و سالهای دور بسیاری از مردم این دیار را زنده می کند. اما این صدای سوت در سال 1314 فقط در یک کارخانه 23 هکتاری و مجموعه 300 نفری کارگران نواخته می باشد. اما امروزه 140000 نفر جمعیت شهر نشین کارخانه دیروز و مرودشت در سال 1358 و به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری دقیق شهر مرودشت این منطقه متشکل از منطقه ای بزرگ و قابل تامل به نام شهرستان مرودشت در تقسیمات کشوری جای خود را تثبیت و از شهرستان شیراز جدا شد.

روند شهرنشینی: (شهر گرائی) اصولا شهرنشینی در مرودشت بیشتر با شهرگرائی همخوانی دارد تا شهرنشینی چنانچه نگاهی گذرا به روند افزایش جمعیت این شهر طی سالهای 1335 تا 1385 و به ویژه سالهای 1340 تا 1365 داشته باشیم به روشنی در می یابیم که اسکان چنین جمعیتی مهاجری بدونه فراهم نمودن زیر ساخت های لازم چه مشکلاتی را می تواند ایجاد نماید. نرخ رشدهای حادث شده در بحث جمعیت شهر نیشن مرودشت بعضا در نوع خود در کشور بی نظیر و یا کم نظیر می باشد و این خود دلیلی است روشن بر این که مرودشت یک پدیده نوپای شهری کشور است.

 

 


منبع:نشریه مرودشت






تاریخ : پنج شنبه 91/4/22 | 4:32 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

هر روز عصر تا صبح روز بعد، در اثر برداشتن فیلترهای تصویه هوا یا نداشتن فیلتر و بازکردن مجاری دفع مواد گازهای زایعاتی پتروشیمی، بوی زننده ای مشام هر کسی را به شدت آزار می دهد، مخصوصا ساکنان شهر مرودشت.

در گذشته در حاشیه رودخانه کر، نیزاری وجود نداشت، اما چون نی با مواد فاضلابی و املاح دفعی از پتروشیمی سازگار است. به شدت رشد و نمو کرده و حاشیه رودخانه تا بندامیر را به شکل بیشه و نیزارهای مخوف تغییر داده است. اگر دقت کنید قبل از پتروشیمی، آب رودخانه زلال و شفاف ودارای ماهی ها و آبزیان مختلف است، اما از پتروشیمی تا بندامیر یا حتی فواصل دورتری، کمتر موجود زنده ای در آب یافت می شود.

در حاشیه رودخانه، در گذشته باغ های زیادی وجود داشت. اما اینک تعداد محدودی درخت که بیشتر از سایه آنها استفاده می شود. باقی مانده است. دلیل این امر را که از کشاورزان پرسیدم. آنها اظهار داشتند بر اثر فاضلاب پتروشیمی که در رودخانه رها می شود، درختان به تدریج خشک ونابود شده اند. به گفته آنها، از روز پنج شنبه تا شب شنبه، مقدار این دفع فاضلاب بسیار زیادتر از سایر روزهاست.

در گذشته، قبل از تاسیس پتروشیمی تمام روستاهای حاشیه ای از آب رودخانه برای نوشیدن و کشاورزی استفاده می کردند. حتی روستاهایی که در حاشیه نبودند نیز برای برداشت آب به حاشیه رودخانه می آمده اند. اما امروز کمتر روستای ابادی را در حاشیه این رود مشاهده می کنیم.

براساس اصول علمی و تحقیقاتی، نیزار بهترین تصیفه کننده طبیعی آب است. پس از جستجو در اینترنت، در رابطه با تصیفه آب و پس آب فاضلاب پتروشیمی ها، به مطالبی از چند کارخانه پتروشیمی در چین، آلمان، فرانسه و آمریکا برخوردم که با اختصاص چند صد هکتار زمین و تبدیل آنها به نیزار، فاضلاب خود را به صورت طبیعی تصیفه کرده و محیط زیست را از خطر نابودی نجات داده بودند. حال با توجه به شرایط اوضاع رودخانه کر از پتروشیمی به پایین تا بند امیر و دورتر که از نی پوشیده شده. چرا کارخانه پتروشیمی با این همه امکانات و اعتبارات مالی، مساحتی از زمین های حاشیه خود را به تصیفه پس آب خود اختصاص نمی دهد که باعث آلودگی محیط زیست گیاهی و حیوانی و البته تجاوز به حریم انسانی شده است.

با توجه به همه موارد فوق، حال که درختان و حیوانات زبان به گشودن شکایت ندارند، چرا مردم این شهر و مسئولان در خصوص اثرات آلودگی واز بین رفتن منابع آب و محیط زیست که صدمه اولیه آن به گیاهان و حیوانات و سپس به انسان ها است. توجهی نمی نمایند؟ مگرخود، خانواده، دوستان و همه عزیزان ما، در این شهر زندگی نمی کنند؟ این نکته را نیز باید یادآور شد که عامل اکثر بیماری های ریوی در فصل پاییز در شهر مرودشت که آمار آن هم زیاد است، از گازهای خارج شده از پتروشیمی است که در دراز مدت، اثرات غیرقابل جبرانی وارد می آورد.

هرصبح اگر به آسمان پتروشیمی نگاه کنی، هاله عظیمی از دود زرد و سیاه را می بینی که در اثر باد تا حاشیه کوه (سیاه) در شمال زرقان و تا محدوده شهر تا قسمت بندامیر کشیده شده واین نشان می دهد که به گفته کشاورزان، نه سازمان آب و نه محیط زیست و نه هیچ سازمان و ارگان دیگری به این مهم نپرداخته و حتی جالب است بدانید محیط زیست چند سال پیش، مدیریت پتروشیمی را مفتخر به لوح سبز محیط ریست نمود. بیایید به خاطر خود وسلامت آیندگانمان، نسبت به محیط زیست خود بی تفاوت نباشیم.

 


منبع:نشریه مرودشت






تاریخ : پنج شنبه 91/4/22 | 4:31 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

سخنی از استاد عزیز علی نقی مختاری

 روزگاری دانش اموزی بودم که در کلاس درسش نشستم یادش بخیر

او در اولین سخنرانی مردم داستانی را از کتاب  مولانا بیان کرد که مبین توقعات مردم از مهندس برومندیست

یک روزی بود و روزگاری.سلطان محمود غزنوی از شبگردی خیلی خوشش می امد.به طوری که می دانیم در زمان های قدیم کار دستگاههای دولتی مثل حالا مرتب نبود و بسیار اتفاق می افتاد که پادشاهان از احوال مردم بی خبر می ماندند.وزیران و امیران و دیگران هم که کار کشور را اداره می کردند به مردم ظلم می کردند و رشوه می گرفتند و خبرهای دروغ می دادند.

این بود که بعضی از پادشاهان که می خواستند بیشتر و بهتر از زندگی مردم و از وضع شهر باخبر باشند شبانه لباس عوضی می پوشیدند و به صورت درویش و گدا و کارگر شبکار با یکی از محرمان خود بطور ناشناس در شهر گردش می کردند و از حال و روز مردم باخبر می شدند:قیمت جنسها را می پرسیدند اگر در خانه ای صدای گریه و شیون می شنیدند از پیشامد کار تحقیق می کردند اگر در جایی مردم جمع شده بودند داخل جمعیت می شدند تا ببینند چه خبر است و همینطور به مسجدها می رفتند به مجالس عزا و شادی مردم سر می زدند تا ببینند مردم چه می کنند و چه می گویند و اگر کسی از داروغه و ماموران دولتی شکایت دارد از زبان مردم بشنوند و ان ماموران راعوض کنند یا تنبیه کنند و خلاصه اینکه خبرهای راست و درست و دست اول را از خود مردم به دست بیاورند و هشیارتر و بیدارتر به کار مردم برسند تا خودشان در نظر مردم عزیز تر و محترم تر باشند.

قصه هایی درباره گردشهای شبانه شاه عباس و پادشاهان دیگر در شبها هست.این قصه را هم درباره سلطان محمود حکایت کرده اند:

یک شب سلطان محمود لباس کارگری پوشید و تک و تنها در شهر غزنین به گردش شبانه مشغول شد.شب زمستان بود و شهر خلوت بود و درها بسته بود و در کوچه ها گاه گاه سگی یا گدایی یا رهگذری دیده می شد و پادشاه در فکر ان بود که به گوشه های شهر سرکشی کند و ببیند ایا پاسبانها و عسس ها بر سر کارشان هستند یا نه؟

سلطان محمود به یکی از میدان ها رسید و دید چهار پنج نفر در گوشه ای ایستاده اند و دارند اهسته حرف می زنند.همینکه محمود خواست از پهلوی انها بگذرد جلوش را گرفتند و گفتند: صبرکن ببینیم کی هستی و کجا می روی؟

محمود گفت هیچی من هم ادمی هستم مثل شماها و در کوچه راه می روم مثل شماها فرق من با شما این است که من به کار شما کاری ندارم ولی شما بیخودی از من بازپرسی می کنید.

یکی از ان چهار نفر گفت:خیلی خوب ما وقت پرحرفی نداریم در جیبهایت چقدر پول داری؟

سلطان محمود خندید و گفت:ههه اکر در جیبهایم پول داشتم که میرفتم در گوشه ای راحت می خوابیدم.من دارم فکر می کنم که پول کجا هست و لی شما به کار من چه کار دارید؟

انها گفتند عجب معلوم می شود تو هم مثل ما هستی حالا که اینطور است اگر کمی زرنگ باشی می توانی با ما همراهی کنی.ما هم داریم همین فکر را می کنیم که پول کجاست؟ میدانی ما بیکاریم و نان نداریم و کارمان شبروی است.امشب هم می خواهیم برویم دزدی و داریم نقشه می کشیم اما این کار خیلی مشکل است باید از دیوار بالا رفت باید هر دری را به یک فوت و فنی باز کرد باید بی صدا بود باید اماده فرار بود صاحبخانه بیدار می شود پاسبان سر می رسد خطر دارد و گرفتاری دارد و خلاصه خیلی عرضه می خواهد تو مردش هستی؟

سلطان محمود که هرگز به این جور ادم ها برنخورده بود هوس کرد با انها همراهی کند و از کارشان سردربیاورد.این بود که جواب داد: نمی دانم من این کار را نکرده ام ولی اکر مرا همراه ببرید می ایم و کمک می کنم اگر هم نمی برید می روم پی کارم.

دزدها گفتند: نه حالا که ما را شناختی نمی گذاریم بروی برای اینکه ممکن است به پاسبان خبر بدهی و ما را گیر بیندازی ناچار دست و پایت را می بندیم و تو را در کنج خرابه می اندازیم که هیچ کس صدایت را نفهمد اگر هم بخواهی با ما همراهی کنی باید کاری بلد باشی که به درد ما بخورد وگرنه وگرنه شریک دست و پا چلفتی لازم نداریم.

محمود گفت :اه عجب گیری کردم مثلا چه کار باید بلد باشم؟شما که کارخانه صنعتی ندارید که کارگر متخصص بخواهد از دیوار بالا می روید و مال کسی را برمی دارید خوب من هم کمک می کنم.

دزدها خندیدند و گفتند به این سادگی هم نیست ما هر یکی مان هنری داریم و خاصیتی داریم که برای این کار به درد می خورد.

محمود پرسید:مثلا چه خاصیتی؟

یکی از دزدها گفت:خاصیت من در گوش من است.وقتی سگی صدا بکند می دانم چه می گوید و صدای سگی که امدن دزد را خبر می دهد با صدای سگی که از گرسنگی پارس می کند تشخیص می دهم.

دومی گفت:خاصیت من در چشم من است هر جا که در تاریکی کسی را ببینم روز بعد او را در هر لباسی ببینم می شناسم و این هنر وقتی بخواهیم مال دزدی را بفروشیم به درد می خورد که گیر نیفتیم.

سومی گفت:خاصیت من در بازوی من است.من دیوارها را سوراخ می کنم و درها را از پاشنه در می اورم به طوری که صدایی از ان برنخیزد.

چهارمی گفت: خاصیت من در بینی من است.من خاک را بو می کنم و می فهمم خاک کجاست بوی دکان زرگری را و بوی دکان پالان دوزی را از هم تمیز می دهم.

پنجمی گفت: خاصیت من در پنجه من است.وقتی بنا باشد کمندی بر بالای دیوار بیندازیم و از ان بالا برویم من قلاب کمند را چنان با تردستی می اندازم که خوب گیر کند و بشود از ان بالا رفت.

بعد دزدها گفتند: خوب اگر تو را همراه ببریم تو برای ما چه خاصیتی داری؟و چه هنری از تو سر می زند که به درد بخورد؟

محمود فکری کرد و گفت:این ها همه به کار می اید ولی مال من از اینها هم مهمتر است.هنرهای شما تا وقتی به درد می خورد که گرفتار نشده باشید ولی وقتی به دست پاسبان یا صاحبخانه گرفتار بشوید دیگر هیچ کدام از این خاصیتها بدردتان نمی خورد و هنری که من دارم خیلی عجیب است.خاصیت من در ریش من است که ازادی بخش است و نجات دهنده و اگر گناهکاری در دست پاسبان و جلاد هم گرفتار باشد و من ریش خود را بجنبانم فوری ازاد می شود.

دزدها گفتند:ای والله بارک الله. خاصیت تو از همه ما بیشتر است.افرین به این ریش حقا که پیشوای ما و قطب ما و رئیس ما تو هستی.ما حاضریم سهم تو را از همه بیشتر بدهیم و با خیال راحت به کارمان برسیم.یالله برویم دیگر معطلی لازم نیست.

کوچه دست راست را گرفتند و روانه شدند.همین که قدری پیش رفتند یک سگ از جلوی انها فرار کرد و پارس کرد.

دزد صاحب گوش گفت:سگ می گوید مرد بزرگی همراه شماست.دیگران گفتند: بله مقصودش همین رفیق تازه است که ریشش نجات بخش است.

بعد به دیوار کوتاهی رسیدند.یکی گفت :بالا رفتن از این دیوار خیلی اسان است. صاحب بینی خاک ان را بو کرد و گفت:فایده ندارد این دیوار دیوار خانه یک بیوه زن فقیر است.

بعد به دیوار بلندی رسیدند که از پشت ان درختها پیدا بود. صاحب پنجه کمند را بر سر دیوار محکم کرد و از ان بالا رفتند و وارد باغ شدند و همینکه نزدیک ساختمان رسیدند صاحب بینی خاک را بو کرد و گفت:خوب جایی امدیم اینجا بوی خزینه جواهرات می دهد.

بعد در محل تاریک و امنی صاحب بازو زمین را نقب زد و از زیر دیوار به خزینه رسیدند و هر چه می توانستند از طلا و نقره و جواهر و چیزهای قیمتی برداشتند و بی صدا از باغ گذشتند و با کمند از دیوار سرازیر شدند و رفتند در خرابه ای که نزدیک خندق خارج شهر بود همه را زیر خاک پنهان کردند و چون نزدیک صبح شده بود گفتند:حالا متفرق می شویم و فردا شب بیاییم سر فرصت ان ها را تقسیم کنیم و قرار شد یکی از انها به صورت یک گدا در نزدیکی خرابه بماند تا شب بعد.به محمود هم گفتند:تا اینجا کارمان به خیر گذشت تو هم فردا شب بیا همین جا و سهمت را بگیر.

سلطان محمود هم پس از اینکه جا و مکانشان و اسرار کارشان را یاد گرفته بود از انها جدا شد و به قصر خود برگشت و فردا صبح ان سرگذشت را به وزیر مسئول گفت و چند مامور و سپاهی فرستادند و اموال خزینه را ضبط کردند و دزدان را دستگیر کردند و دست بسته به دیوان عدالت اوردند.

دزدها ترسان و لرزان در صف گناهکاران ایستاده بودند و قاضی به نئبت گناه ایشان را شرح داد و گفت:مردم از دست این شبروان اسایش ندارند و حالا برای عبرت دیگران دستور می دهم به حساب اینها هم برسند جلاد را خبر کنید.

هنوز جلاد نیامده بود که سلطان محمود با لباس رسمی به جایگاه خود وارد شد.در این موقع دزد صاحب چشم که هر که را شب می دید روز می شناخت به یاران خود اشاره کرد و گفت:ان کسی که دیشب با ما همراه شد و ریشش خیلی خاصیت داشت همین سلطان محمود است.

دزد صاحب گوش هم تصدیق کرد و گفت:سگی هم که دیشب صدا کرد و گفت مرد بزرگی همراه شماست همین را گفته است من حالا می فهمم که مقصودش همین بوده است.

در این وقت جلاد هم حاضر شد و قاضی از دزدها پرسید: ای به گناه خود اعتراف می کنید؟

دزدها گفتند: بله اقرار می کنیم ولی اگر می خواهی عدالت اجرا شود باید همه مان را با هم مجازات کنی ما دیشب شش نفر با هم بودیم که خزینه را زدیم و حالا پنج نفریم.

قاضی گفت: ان یکی دیگر را هم معرفی کنید.

گفتند: کمی صبر کن ما هر یک هنری و خاصیتی داشتیم و همه خاصیت خود را نشان دادیم و منتظر یک خاصیت دیگر هستیم.کسی هم هست که می تواند ما را نجات بدهد.

قاضی گفت: به هر حال من ناچارم به جلاد دستور مجازات بدهم و جز پادشاه هیچ کس نمی تواند فرمان عفو بدهد.

سلطان محمود لبخندی بر لب داشت و همه منتظر ایستاده بودند و دزدها جرات نداشتند رازی که می دانستند به زبان بیاورند.اخر یکی از ان پنج نفر این شعر را به صدای بلند خواند:

ما همه کردیم کار خویش را

ای بزرگ اخر بجنبان ریش را

 






تاریخ : پنج شنبه 91/4/22 | 4:29 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

بخش کامفیروز با وسعت 415 کیلومتر مربع یکی از پنج بخش تابعه شهرستان مرودشت می‌باشد این بخش از بخش‌های شمالی استان فارس می‌باشد، مرکز این بخش شهرکامفیروز در طول جغرافیایی 52 درجه و 13 دقیقه و 31 ثانیه طول شرقی و 30 درجه و 16 دقیقه و 19 ثانیه عرض شمالی قرار داشته و در ارتفاع 1700 متری از سطح دریا قرار دارد، فاصله این بخش تا مرکز شهرستان 80 کیلومتر و تا مرکز استان یعنی شهر شیراز 100 کیلومتر می‌باشد. این بخش از شمال و شمال­شرق به شهرستان اقلید، از شرق به بخش درودزن، از غرب و جنوب غربی به شهرستان سپیدان و از جنوب به بخش بیضا محدود است. آزاد راه در حال تاسیس شیراز اصفهان از این منطقه عبور می‌کند.

 

از مزیت‌های بخش کامفیروز، نزدیک بودن به مجموعه‌های ارزشمند و جهانی مثل تخت جمشید، نقش رستم، پاسارگاد و جاذبه‌های طبیعی بی‌نظیری مثل آبشار مارگون، تنگ براق و شهرستان سپیدان و عبور آزادراه شیراز- اصفهان از منطقه می‌باشد که به لحاظ توسعه گردشگری منطقه را در مقایسه با سایر مناطق از موقعیت مطلوبی برخوردار کرده است.

 

منطقه کامفیروز به دلیل محصور بودن در رشته کوه‌های زاگرس و نزدیکی به کوه رنج از نظر ذخایر آبی از اهمیت بالایی در استان فارس برخوردار است، به همین دلیل رودخانه‌های مهمی مثل کر، تنگ بستانگ و تنگ شول از کوه‌های این منطقه سرچشمه و یا عبور می‌کند و از طریق 45 رشته کانال و جدول و 72 چشمه­ و قنات و 946 حلقه چاه نقش مهمی در مشروب کردن اراضی این منطقه و استان ایفا می‌کنند. این منطقه در حوضه آبریز دریاچه بختگان قرار دارد. عبور رودخانه دائمی کر به عنوان پرآب‌ترین رودخانه استان و همچنین وجود سد زیبای درودزن و شالیزارهای برنج و جنگل‌های انبوه بلوط در این منطقه چشم‌انداز زیبایی به آن داده به طوری که در اطراف این رودخانه چشم اندازهای جذاب و جالبی وجود دارد که می‌تواند در جذب گردشگران مورد توجه قرار گیرد.

 

منبع:الله یاری کامفیروزی،فیض الله،پایان نامه کارشناسی ارشد،ارزیابی ظرفیتهای گردشگری مناطق نمونه بهشت گمشده و سد درودزن بخش کامفیروز،دانشگاه تربیت مدرس،1391






تاریخ : شنبه 91/3/27 | 9:14 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

عکس هایی از کامفیروز را در لینک زیر مشاهده کنید

http://www.panoramio.com/user/sajjadshafiee






تاریخ : پنج شنبه 90/7/14 | 12:27 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
تاریخ : دوشنبه 90/1/22 | 9:43 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

سلام بر شهیدان سرو قامت ایران زمین


 



 


سلام بر آنهایی که قامتشان خم شد تا ما راست قامت بمانیم


سلام بر آنهایی که به زمین افتادند تا ما به خاک نیفتیم


سلام بر آنهایی که دم خویش را بخشیدند تا به ما بازدمی هدیه کنند


 



شهید علی کاظم اثرکار


 



شهید علی صالح قاسمی


 



شهید خداکرم قاسمی



 


شهید علی طالب پور


 


سلام بر شهدای گرانقدر کامفیروز


سلام بر شهدای ایران زمین



نام ویادشان فراتر از زمین وزمان باد







تاریخ : یکشنبه 89/7/25 | 11:23 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()








 











تاریخ : شنبه 89/7/17 | 9:7 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()

سلام .  .  . .  

سلام به همه شما ایرونی های عزیز

سلام به همه شما کامفیروزی های  عزیز

این روزها کامفیروزی ها درگیر برداشت محصول برنج هستن . تکاپو و تلاش عجیبی سراسر کامفیروز رو فرا گرفته و مردم زحمت کش کامفیروز در تلاش هستن تا هرچه زودتر محصول برنج امسال رو جمع آموری کنن. خوشه های  زیبا و طلایی رنگ برنج ، زیبایی خیره کننده ای به شالیزارهای کامفیروز بخشیده و مناظر زیبا و چشم نوازی رو به وجود آورده که واقعا دیدنی هستن . 

برای کشاورزان زحمت کش و سخت کوش کامفیروزی هیچ چیز لذت بخش تر از نگاه کردن به این خوشه های طلایی و زیبای برنج که حاصل زحمات شبانه روزی خودشونه نیست .

عکس هایی از جایی که دوستش دارم

dd9lvl5e1up9e5ni2mk.jpg

iuf3eu5c8aumj3gsjvb.jpg 

06900dc1qx21bco49mh4.jpg 

y595e3stbpqdo9x1er9.jpg 

rnlaylw3x1kuve7hw5s.jpg 

tf5kubzo4crt59ryh2ex.jpg 

2v8kfiq0vq6z8fv7a461.jpg

9jcg8bzlyrovla6lj1n8.jpg 






تاریخ : یکشنبه 89/6/21 | 2:11 عصر | نویسنده : مهندس سجاد شفیعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.